صفحه نخست > دیدگاه > تاجک ها و زبان فارسی دری؛ بازنده ی اصلی نظام فدرالی در افغانستان

تاجک ها و زبان فارسی دری؛ بازنده ی اصلی نظام فدرالی در افغانستان

محمد اکرام اندیشمند
پنج شنبه 15 مارچ 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

تشکیل نظام فدرالی در افغانستان با نگاه ها و دیدگاه های متفاوت و حتی متضاد به بحث و ارزیابی گرفته میشود. مخالفان و مدافعان پهلو های منفی و مثبت این نظام را بررسی میکنند و هر کدام از سود و ضرر آن برای افغانستان سخن میگویند. اما اگر به استدلال هر دو طرف در این موافقت و مخالفت توجه شود، عدالت اجتماعی برای موافقان و خطر تجزیه برای مخالفان نکته ی محوری این بحث را شکل میدهد.

موافقان و مدعیان نظام فدرالی سیستم دولتی فدرال را در افغانستان موجب دستیابی اقوام به حقوق شان در جهت تحقق عدالت اجتماعی و زمینه ساز حل بحران در مسیر صلح و ثبات تلقی میکنند؛ در حالی که مخالفان نظام فدرال از زاویه ی حل بحران، نظام مذکور را در شرایط فعلی ناکار آمد میخوانند و مخالفان از منظر قومی با نگاه نامساعد تر نظامی فدرالی را عامل تجزیه افغانستان ارزیابی میکنند.

صرف نظر از بحث بر سر مخالفت و موافقت و درستی یا نادرستی استدلال دو طرف در مورد خوبی و بدی نظام فدرال، پرسش اصلی این است که کدام گروه قومی و زبانی بازنده اصلی در نظام فدرال احتمالی افغانستان خواهد بود؟
پاسخ به این پرسش از این جهت بسیار اهمیت میابد که موضوع اقوام در محور بحث نظام فدارلی قرار دارد. از یکسو نظام مذکور نسخه ی حل معضل نابرابری و بی عدالتی قومی تجویز میشود و از سوی دیگر عامل تجزیه افغانستان در خط قومی تلقی میگردد.

اگر در یک احتمال فرضی نظام فدرالی در افغانستان محقق شود که بصورت طبیعی معیار های قومی نقش اصلی را در شکل گیری واحد های فدرال خواهد داشت، تاجک ها و زبان فارسی دری بازندگان اصلی در این نظام هستند.
تاجک ها برخلاف سایر اقوام در بخش بزرگ جغرافیای افغانستان سکونت دارند. تاجک ها به همان حدی که در شهرهای شمالی قندز و بغلان به سر میبرند به همان حد در شهر های جنوبی گردیز و غزنی زندگی میکنند. تاجک ها به همان حدی که در ولایات شمال شرقی تخار و بدخشان هستند بیشتر از آن در ولایات غربی و شمال غربی بادغیس، فراه و هرات موقعیت دارند. تاجک ها آنگونه که در ولایات شمالی فاریاب، جوزجان و سرپل زندگی میکنند در ولایات شرقی و جنوبی ننگرهار، لغمان و لوگر هم حضور دارند. حضور و سکونت تاجک ها در مناطق مرکزی افغانستان و ولایات مرکزی نیز بسیار گسترده است.

تشکیل نظام فدرالی و مرزبندی های ولایات در واحد های فدرال شرایط بسیار دشواری را برای تاجک ها تحمیل میکند. تاجک ها در بسیاری از این واحد ها به اقلیت های قومی تحت فشار تبدیل میشوند. در حالی که هنوز هیچ نشانی از ایجاد نظام فدرال در افغانستان دیده نمیشود مرزهای که هواداران قومی این نظام به واحد های فدرالی می کشند ترسیمی از بی عدالتی و تصویری از آتیه ی تاریک سقوط در خصومت و منازعات قومی است.
زیان و ضرر نظام فدرال برای زبان فارسی دری، زبان فراقومی و زبان تفاهم ملی در افغانستان جبران ناپذیر خواهد بود. کاربرد زبان فارسی دری که زبان اول و زبان مادری تاجک ها و هزاره ها و زبان دوم تمام اقوام افغانستان است در نظام فدرالی محدود میشود. نه تنها زبان فارسی دری قلمرو حضور و نفوذ سرتاسری خود را در افغانستان از دست میدهد، بلکه مردم اقوام دیگر از بزرگترین زبان تاریخی و علمی سرزمین خود و از یگانه زبان تفاهم بین القومی محروم میشوند. این محرومیت برای جوامع اقوام دیگر که ظهور نخبگان آنها در تاریخ کهن و معاصر این سرزمین پیوسته با زبان فارسی دری پیوند دارد غیر قابل جبران خواهد بود. زیرا هیچ زبان دیگر قومی در واحد های فدرالی که بر مبنای هویت قومی و زبانی تشکیل میشود خلای زبان فارسی دری را به عنوان زبان پر بار فرهنگی و علمی پر نخواهد کرد.

در حالی که نظام فدرالی، تاجک ها و زبان فارسی دری را در افغانستان متضرر میکند، منفعت آن برای اقوام دیگر نیز غیر قابل پیش بینی و ناروشن است. طرح و دیدگاه حل معضل بی عدالتی قومی و اجتماعی از راه فدرالی ساختن نظام سیاسی افغانستان مبتنی بر تجارب تاریخی و علمی نیست. در هیچ کشور و جامعه ی چند قومی دارای نظام فدرال معضل نابرابری و تبعیض قومی در توسل به این نظام مرتفع نگردیده است. راه حل مشکلات قومی در تحول از جامعه قومی به جامعه شهر وندی، تغیر از جامعه سنتی به جامعه مدرن و در تغیر افراد جامعه از رعیت به شهر وند نهفته است. این تغیر و تحول مستلزم تحول در اندیشه و فرهنگ، پیشرفت در عرصه آموزش و پرورش و مستلزم توسعه در عرصه های حیات سیاسی و اقتصادی است. وقتی جامعه افغانستان و هر جامعه دیگر وارد این تحولات نشود، معضل بی عدالتی های اجتماعی و تبعیض قومی در نظام فدرالی هم راه حل پیدا نمیکند.

واژه های کلیدی

تجزیه افغانستان | فدرالیسم
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • استاد محترم برای تاجک ها تجزیه بهتر است. توجه شما را به نوشته بانو فرشته حضرتی جلب می کنم.
    تجـــزیه بهتـــرین گـــزینـــه بــرای صلـــح وثبـــات

    بعد از فروپاشی نظام طالبان، و حضور گسترده جامعه بین المللی در افغانستان وحمایت آنها از دولت نوپای افغانستان، امیدواریهای فزاینده ی شکل گرفت مبنی بر اینکه افغانستان رفته رفته از دایره مصیبت و بد بختی بیرون گردیده و به یک کشور امن و با ثبات تبدیل می گردد. اما بعد از گذشت ده سال حضور سنگین جامعه بین المللی در افغانستان، نه تنها که این امیدواریها جامه عمل نپوشید، بلکه نشانه های روشنی قابل مشاهده اند، که افغانستان یک بار دگر برای سالهای طولانی بستر تضادهای خونین و مصیبت های سنگین خواهد بود. اکنون اولین سوالی که مطرح میگردد این است که عوامل اصلی بحران افغانستان در کجاست و چرا این کشور تاهنوز نتواسته است به عنوان یک کشور همبسته و متحد در جغرافیای سیاسی جهان معاصر عرض وجود نماید؟
    به نظر این قلم، جواب این سوال را باید در اوراق تاریخ افغانستان و در متن حوادث تاریخی در این سرزمین جستجو کرد که درست از زمان تاسیس افغانستان توسط استعمارانگلیس تا اکنون اختلافات خانواده گی و قبیلوی حاکمان پشتون مسبب اصلی فجایع بی شمار و مصیبت های سنگین در این سرزمین بوده است. تاریخ حکومت های قبیلوی در این کشور نشان میدهد که فرهنگ و سنت های رایج در جامعه قومی و قبیلوی پشتون و سیله دست این حکام قرار گرفته و از آن در گام نخست برای تحمیق این مردم و در گام بعدی برای سرکوب دیگران و تحکیم پایه های قدرت شان استفاده کرده اند.
    این روند به عنوان یک جریان تاریخی از زمان تاسیس افغانستان آغاز گردیده است که تا دوران معاصر ما ادامه یافته است. پیامد این رفتار غیر عاقلانه سیاسی، قبل از همه چیز ایجاد فضای سنگین بی اعتمادی، ترویج و تبلیغ عصبیت های قومی، زبانی و فرهنگی و در نهایت ترویج کینه میان اقوام ساکن در این کشور بوده است که در یک طرف آن اقوام پشتون به عنوان قوم حاکم و دریک طرف دیگر اقوام غیر پشتون به عنوان قوم محکوم قرار داشته است. به استناد روایات تاریخی، کارنامه های حاکمیت های قبیلوی چیزی بیشتر از سرکوب اقوام غیر پشتون نبوده است که با تمام توان و امکانات دولتی برای سرکوب و به حاشیه کشاندن آنها و همینگونه برای تخریب آثار فرهنگ و مدنیت آنها تلاش کرده اند.
    اگر حوادث تاریخی در افغانستان، سهم و نقش حاکمیت های قومی پشتون و همچنان سطح فرهنگ و رفتار اخلاقی جامعه قبیلوی پشتون به دقت مورد مطالعه قرار بگیرد، این اندیشه برجسته می گردد که افغانستان با ترکیب فعلی اش هیچ گاهی امکان و قابلیت یک کشور یک پارچه و باثبات سیاسی را نداشته است و ندارد. هرچند که این معضل گاه گاهی به صورت غیر رسمی مطرح گردیده است اما کسی جرات نکرده است تا این مشکل را بصورت رسانه ی مطرح کرده و عوامل ناسازگاری ترکیب این کشور را به عنوان یک کشور واحد بر رسی نماید، شایدطرح این موضوح ریشه در ترس و وحشتی داشته باشد که تاهنوز از آن به عنوان خیانت ملی یاد می گردد. البته این ترس را حاکمیت های قبیلوی به وجود آورده است که تا کسی جرات نتواند در برابر مظالم حاکمیت های قبیلوی پشتون و یا از نا سازگاری فرهنگ و سنت های اقوام پشتون با فرهنگ و سنت های سایر اقوام ساکن در این کشور، سخن بر لب آورده و این معضل را با دید عقلانی بر رسی نماید. متاسفانه نخبه گان ورهبران سیاسی ما عادت کرده اند که وقتی تیر دشمن به هدف نشست، فریاد بر می آورند. به عبارت دیگر ما باید چندین جنرال داود را قربانی بدهیم تا واقعیتی را که ده سال قبل بیان شده بود، باور کنیم.
    نگارنده معتقد است که قبل ازهمه چیز، نام افغانستان مشکل ساز و حساسیت برانگیز است به دلیل اینکه تحمیل نام و هویت قومی یا یک قوم خاص بر تمام اقوام افغانستان می باشد. ثانیا حکومت های قبیلوی به شدت تلاش کرده است که فرهنگ و آموزه های سنتی اقوام پشتون را بر تمام مردم افغانستان تحمیل نمایند تا از این طریق بتوانند افغانستان را بر مصداق فرهنگ و سنت های قبیلوی پشتون شامل جغرافیای سیاسی دنیای معاصر بسازند. درحالیکه افغانستان جامعه متکثر، چند قومی، چند زبانی و چند فرهنگی می باشد که هیچ قومی به تنهایی در اقلیت قرار ندارد. به عبارت دیگر افغانستان کشور اقلیت ها می باشد که هیچ قومی به تنهایی نمی تواند ادعای اکثریت نماید. تلاش های نفاق بر انگیز حاکمیت های قبیلوی سبب خلق بحران گسترده و عمیق بی اعتمادی میان اقوام پشتون و غیر پشتون گردیده است که در نهایت افغانستان را از مسیر توسعه اجتماعی به عنوان یک کشور واحد محروم گردانیده و به جای آن تبعیض، بی عدالتی و برتری خواهی را گسترش بخشیده است. بر علاوه این واقعیت، باید به خاطر داشت، که پشتونها متحد استراتیژیک پاکستان می باشند و هیچ گاهی در برابر پاکستان قرار نمی گیرند که این امر خود یکی از دلایل بی ثباتی در افغانستان می باشد. حکومت فدرال پاکستان حکومت فدرال باثبات است پشتونهای پاکستان حاضرنیستند که پاکستان تجزیه شود ونه ادعای استقلال طلبی را درپاکستان دارند ونه تکلیف خودرا باافغانستان روشن میسازند ومیخواهند ازهردوطرف استفاده نمایند که این وضعیت حتا درسودان نیامده بود.
    با توجه به این واقعیت و خیلی واقعیت های دیگر که شرح آنها در این مقاله نمی گنجد، افغانستان با ترکیب فعلی اش ظرفیت یک کشور واحد و با ثبات را ندارد و ادعایی که برای یک پارچه بودن افغانستان و اتحاد اقوام آن صورت می گیرد، یک فریب شیرین بیش نیست. صرف نظر از تضاد و حساسیت های تاریخی، حساسیتی که همین اکنون از طرف حاکمان پشتون در برابر زبان فارسی، فرهنگ سایر اقوام و ارزشهای مدنی صورت می گیرد، نشان گر این واقعیت است که ریشه های فاجعه خیلی عمیق تر از آن است که تصور میشود. واقعیت این است که حاکمان پشتون به زورگویی عادت کرده اند و به هیچ منطقی به جز زور اعتنا نمی کنند و به جز خودشان هیچ کسی دیگر را هم قبول ندارند. در قضاوت پشتونها، من که تاجیک تبار هستم، سمرقندی وسقوزاده گفته می شوم و اگر برفرض در نادعلی هلمند باشم به جرم فارسی صحبت کردن مجازات می شوم.
    پس بنا بر این، تنها گزینه منطقی و موثر که هم میتواند اقلیت های پشتون را به ثبات و آرامش برساند و هم سایر اقوام را از یک درد سر تاریخی نجاب بخشد، طرح استراتیژیک تجزیه مسالمت آمیز افغانستان به دو کشور در حضور جامعه بین المللی می باشدکه تاهنوز کسی جرات و جسارت ابراز این نظر را نکرده است. درحالیکه بسیاری از نخبه گان سیاسی و فکری به خوبی واقف اند که تجزیه افغانستان منطقی ترین راه حل برای پایان بخشیدن بحران تاریخی در این کشور می باشد. انتظار می رود که نخبه گان سیاسی و فکری، هزاره، تاجیک و اوزبیک با درک اهمیت این طرح استراتیژیک نوعیت تجزیه و میکانیزم عملی آنرا بصورت دقیق تعریف نموده و از جانب دیگر جامعه بین المللی را قانع نمایند که افغانستان با ترکیب پشتونها به عنوان یک کشور واحد همیشه در سطح ملی و بین المللی بحران آفرین خواهد بود. طرح تجزیه افغانستان به عنوان یک طرح استراتیژیک اگر منجر به تجزیه عملی نگردد حد اقل امکان تشکیل نظام فدرال را میسر می سازد. تجزیه باید به شعارو استراتیژی تبدیل شود فراموش نکنیم که طرح تجزیه به معنی دشمنی با مردم افغانستان نیست، بلکه منطقی ترین راه حل برای ختم بحران وجنگ در افغانستان است. هرچند که در دهه نود، افغانستان به تکه های مختلف تقسیم شد،اماکسی ازتجزیه سخن نگفت چون امیدواریهایی وجود داشت که این کشور می تواند از بحران بیرون آید. اما در جریان ده سال اخیرکه بیش از چهل کشور جهان در افغانستان حضور داشت و عملا برای تامین ثبات تلاش کردند و به نتیجه نرسیدند، این باور کامل می گردد که افغانستان با ترکیب فعلی اش نمی تواند به ثبات سیاسی برسد. در این صورت تنها راه حل منطقی طرح تجزیه این کشور به دو بخش می باشد. شاید برای خیلی ها که از درک عوامل اصلی بحران افغانستان عاجز اند، طرح تجزیه افغانستان خیانت تلقی گردد و دفاع از تمامیت ارضی ووجب وجب خاک افغانستان فرض مسلم پنداشته شود. اما واقعیت این است ما تا همین اکنون از تمامیت ارضی این سرزمین باقطره قطره خون خود دفاع کرده ایم، اما نتیجه این جان فشانی و خون فشانی این شده است که با پاهای خود به استقبال غلامی و اسارت برویم. پس وقتی که جان فشانی برای افغانستان به اسارت و غلامی ما منجر گردد، تجزیه مسالمت آمیز این کشور در واقع تامین عزت و شرافت مردم این سرزمین می باشد.یکباردیگر به رهبران اقوام غیرپشتون گوشزدمیکنم که حوادث سقو وغیرسقودرین سرزمین تکرارشده میرودونسل های بعدی ماوشمارا نمی بخشند. همانگونه که اشاره شد، تجزیه باید بصورت مسالمت آمیز و در حضور جامعه بین المللی درافغانستان، صورت بگیرد. میکانیزمی باید طرح گردد،که اقلیت های پشتو زبان در شمال، آسیب نبینند و همینگونه اقلیت های فارسی زبان درمناطق جنوب مورد هجوم و یورش قرار نگیرند بلکه به عنوان یک شهروند بتوانند محل زندگی شان را انتخاب نمایند. طرح تجزیه افغانستان به عنوان یک حرکت تاریخی سبب می گردد که پس از آن هیچ وقتی یک فارسی زبان برای استعمال کلمه دانشگاه، دانشجو و دانشکده مجازات نگردد و هیچ پشتو زبانی برای تحمیل کلمه پوهنتون و پوهنزی بیدار خوابی نکشند.
    از طرف دیگر تجزیه افغانستان فرصتی را برای پشتونها فراهم می کند که نظام سیاسی مورد علاقه خود را چه نظام طالبانی یا سیکولار، تشکیل داده و برای دیگران درد سر ایجاد نکنند. در سوی دیگر قضیه، این امر سبب می گردد که اقوام غیر پشتون فارغ از ترس و وحشت تاریخی به تشکیل نظام دلخواه خود همت گمارده و به امورات خود بپردازند. هرچند که طرح این موضوع برای خیلی ها عجیب و شاید هم خیانت ملی تعریف گردد، اما واقعیت این است که در بدترین حالت وقتی که دو برادر در یک خانواده نتوانند درکنار همدیگر زندگی مسالمت آمیز داشته باشند، بدون جنگ و خونریزی به تصفیه حساب می پردازند و هرکدام بر طبق میل خود به زندگی می پردازند. حالا این موضوع را در سطح یک کشور در نظر می گیریم، وقتی که پشتونها و اقوام غیر پشتون نتوانند در یک خانه مشترک به زندگی مسالمت بپردازند، منطقی ترین راه حل این است که حساب خانه مشترک تصفیه گردیده تا هرکدام بر طبق ظرفیت و اندیشه خود برای خود خانه بسازند.
    متاسفانه یک مشکل عمده و ضعف برجسته نخبه گان سیاسی و فکری اقوام غیر پشتون این است که وقتی به یک طرف صورتش سیلی میخورد، با خونسردی طرف دیگر صورتش را پیش می کشد تا این بار سیلی محکم تری بر آن نواخته شود. ورق ورق تاریخ افغانستان نشان میدهد،که حد اقل در یک صد سال اخیر صورت این اقوام پیوسته سیلی خورده است اما با کمال میل طرف دیگر صورتش را پیش کشیده است تا سیلی دیگری را نیز تجربه کند. اما اکنون که نظر به دلایل کافی ثابت می گردد که افغانستان با ترکیب پشتونها امکان و استعداد یک کشور با ثبات راندرد، وقت آن فرا رسیده است که در حضور جامعه بین المللی در افغانستان، طرح تجزیه این کشور به دو کشور تعریف و تدوین گردیده تا بحرانی به نام بحران افغانستان برای همیشه پایان یافته و مردم افغانستان نیز از این مصیبت سنگین که سالهاست جنازه های عزیزان شان را به دوش می کشند نجات یافته و احساس امنیت و آرامش نمایند.
    تجزیه افغانستان درگام نخست به نفع پشتونها می باشد که با فرهنگ و سنت های واحد دریک جغرافیای واحد سیاسی قرار می گیرند و در نهایت شاید آرزوی پشتونستان بزرگ جامه عمل بپوشد. اما از آنجاییکه که نخبه گان فکری وسیاسی پشتون قدرت عقلانیت شان تحت تاثیر احساسات قومی شان قرار دارد هیچ گاهی نتوانسته اند تشخیص درست از منافع پشتونها داشته باشند که به همین دلیل جامعه قبیلوی پشتون در طول تاریخ قربانی جهالت و توحش خود بوده اند.
    اما اکنون که این بحران تاریخی اففانستان را به بن بست کشانیده است، همانگونه که پرداخته شد، بهترین و منطقی ترین گزینه تجزیه مسالمت آمیز این کشور میباشد که به جز این گزینه، هیچ گزینه ی دیگری نمیتواند برای بحران تاریخی این کشور نقطه پایان بگذارد. این امر هرچند که مشکل به نظر می رسد، اما به سادگی امکان پذیر است و شجاعتی لازم دارد که این طرح را از آرزو های پنهان در میدان عمل کشیده و برای عملی کردن آن اقدامات عملی صورت بگیرد. اما اینکه تاهنوز کسی جرات بیان و ابراز این طرح را نداشته است، همان ترسی است که در طول تاریخ از بیان واقعیتها در این کشور وجود داشته است. تحولات سیاسی در دنیای معاصر نشان میدهد، که هرگاه کشورهایی با این مشکل مواجه گردیده اند، تجزیه تنها گزینه ممکن بوده است که منجر به تامین امنیت و ایجاد ثبات در آن کشورها گردیده است. در تاریخ معاصر از چکوسلواکیا،یوگوسلاویای قدیم و همین گونه از سودان می توان نام برد که به دلیل بحران داخلی استعداد و ظرفیت لازم برای یک کشور واحد وبا ثبات را نداشتند و سر انجام تجزیه را به عنوان بهترین گزینه انتخاب کردند و به امنیت و ثبات دست یافتند. به باور این قلم گزینه تجزیه تنها گزینه ممکن است که میتواند ثبات و امنیت را برای مردم افغانستان به ارمغان آورده و به مصیبت های تاریخی این مردم نقطه پایان بگذارد.

    • نویسنده محترم پهلو بگردان که صبح شده دری و فارسی یکی است نه دوتا همچنان تشویش شما بیجاست , مهربان تر از مادر ... بگذار هر چه پیش امد پیش بیاید باید از شر اوغان تریاک و انتحار اش رهایی حاصل کنیم ....

    • با درود فراوان برجناب ِی . آریان . مقاله بسیار عالمانه و مستدل تانرا خواندم . هیچ انسان دلسوز و ووطندوست نمیتواند اندیشه های ملی و انسانی تان را رد کند . خداوند برایتان اجر بدهد . من تا کنون از هیچ شخصیتی چنین استدلال محکم را نخوانده بودم . نوشته بانو حضرتی هم براین مساله مهر تایید و تاکید گذاشته است . ولی جزییات موضوع را درست نتوانسته بیان کند . بهر حال امید وارم دوستانی که درین باره مینویسند .از عقده های شخصی خویش علیه این و یا ان نویسنده و نقاد ننویسند و مستقیما به همین موضوع تماس بگیرند و اگر استدلال موافق یا مخالف دارند ، آنرا بیان بدارند تا کشور دوست داشتنی ما به یک راه حل درست و انسانی برسد . با احترام . ذکرالله عادل

  • آقای اندیشمند درود و احترام تقدیم است . اندیشمند زبان پارتی دری نباشید . این زبان همین اکنون از سیستم دولتی اوغانستان به نوعی بیرون رانده شده . شما دل بدین خوش نموده اید که وقتی زبان دفاتر اوغانستان پارتی دری است ، همین باعث پیشروی زبان میشود و دیگران ازان بهره میبرند . آقای اندیشمند ، مقرری کارمند غیر اوغان در دفاتر دولتی بدون بلدیت به هردو زبان پارتی و پشتو امکان ندارد که دست اوغانها در قسمت مقرری باز است اما از غیر اوغان بسته . همین اکنون تاجکها یک قوم بی سرپرستند ، زیرا وقتی از بادیه نشینی و قبیله گرایی به شهر نشینی و تمدن رو آوردی ، مجبوری قاعده های بدویت را کنار بگذاری . اگر فارسی زبانهای محلات اوغان نشین زیر فشار قرار گرفتند ، بدیل آن در سرزمین های غیر اوغان باید بکار گرفته شود. زبان پارتی دری چنان در بین اقوام و ملیت های اوغانستان ریشه دوانده و تنومند شده که بسیار مشکل و حتی بعید است آنرا به حاشیه راند . تشویش نداشته باشید .

    به اوغانها می گوئیم : مائیم و نوای بینوایی ، بسم اله اگر حریف مایی !!

  • در اروپا هر مشکل راه حل دارد وگره از مشکل باز شده و میشود .اما در افغانستان برای هر راه حل مشکل به عناون مختلف مشکل ساخته و بافته میشود. ببنید تاجیکهای که در ولایتهای پشتون نشین موقعیت دارد بنا بر موقعیت جغرافیایی تحت شرایط همان بخش به اصطلاح فدرالی باشد و همان طور پشتونهای بخش شمال و همانطور در مورد مردم هزاره هم .
    اما نظام فدرالی بسیار مشکلات ساز بوده و میباشد و رقابت مثب بین فدرال نشینها به وجود می اید یقینا افغانستان از بهران هویت و بهران فساد مالی و سیاسی و.. خارج خواهد شد . حیدری از ناروی

  • جناب انديشمند ؛ اولا زبان فارسی بگوييد نه فارسی دری(!)
    چند تاجر ورشکسته فرهنگی مثل رويين و راوش و شرکاء ، تعبير مضحک « فارسی دری» را علم کردند که بی مورد است !
    من ميخواهم طرح و نظر جناب شمارا موجه و قابل بررسی انگارم!
    اما سردمداران تاجک ( وابسته گان تنظيم ها و دولتمردان) دهه هاست که به زبان مادری خويش ، پشت کرده اندو به همان زبانی گرويده اند که « محافل قدرت و ثروت» با آن سخن ميگويند!
    مثلا عبدالله عبدالله حاضر نشد حتا يک بار واژه فارسی « دانشگاه» را بکار گيرد!
    قسيم فهيم چه اشتراکی با منافع فارسی زبان ها دارد؟
    رنگين اسپنتا ، لغات ساخته شده جديد « راهکار و راهبرد» را به سخره ميگيرد و حساب فارسی افغانستان را از ايران جدا ميکند!
    يگانه ، حامی زبان و فرهنگ فارسی و تاجک ، عوام کشور ما اند که رمز وراز و نام و نشان قومی شان را در پهنای تاريخ حفظ کرده اند و تحت هرگونه فشار، حتا فدراليزم ، آن را حفظ خواهند کرد!
    لطيف پدرام ، هوادار سينه چاک فدراليزم، گمان نميرود، در زمين فرهنگ و جامعه افغانستان ، جای پای استوار داشته باشد !
    احمد شاه مسعود فقيد که شما اورا قايد تاجکان قلمداد می کنيد، گمان نميرود پروای زبان فارسی و فرهنگ تاجک را داشته است؛ ايشان تنفيذ « اسلام و محمديزم» را ميخواست نه سرفرازی قوم تاجک را !احترام. فريد کاويان

    • جناب فرید کاویان درود فروان بر شما در این نبیشته تان سه نظر دادید من امیر شهسوار با نظر اولتان نیمه موافقم و در دو دیگر سخت مخالفم اول انکه دوستانی از جمعی کمونیست تان کاذب دی روز بخشی از پرچمی های سراپا قرس طرفدار روس در مورد آقای پدرام چنین نظر میدهند واز چنین نظرات دشمنان فرهنگ و زبان پارسی از گروه های متعدد پشتبانی می کنند. انکه شما با پدرام مخالف هستید این معنی اش این نیست که جای پای استوار در میان فرهنگ ومردم ندارد. شما در اینده ها هم شاهید خواهد بود که اقای پدرام نسبت به تمام رهبران گروه های که شما طرفدارشان هستید رای مردم را بیشتر خواد داشت . ما در گذشته ها دیدیم که در دوره های گزینش وکیلا مجلس و پست ریاست جمهوری از تمام رهبران سازمانهای سیاسی جپ و ملی گرا بیشتر رای آورد شما باور داشته باشید شما هر قدر علیه جناب پدرام تبلیغ کنید به نفع ایشان می انجامد. اگر پدرام جای پای استوار در فرهنگ ما ندارد شما کی هستید و چقدر پایگاهی فرهنگی تان استوار است .
      دوم فرمودید که مسعود هم از فرهنگ فارسی پشتبانی نمی کرد . اقای کاویان بسیار بی انصافید .شما یکبار به همین نوار صوتی آمیر صاحب شهید که در سایت های انترنیتی اکنون قابل دست رس است گوش کنید . از نوشته و نظر تان پیشمان خواهید شد در سایت تاجیک میدا همین حالا می توانید بروید و جواب رد فرموده خود را دریابید .
      گپ که باید همه ی شما ها بدانید این است که هر کسی تخریب را پیشه می کند تعریفش مخرب است و از مخرب و خرابکار باور ما این است که هیچ کس طرفداری نخواهد کرد. اگر واقعا شما بهتر از امیر صاحب مسعود و اقای پدرامید چه نیازی به تخریب انها دارید می توانید خود را نشان بدهید مطرح کنید تا ماها نا اگاهان بعد ازین از شما ها دفاع کنیم . به باور من و ماها فدرالیسم راه بسوی عدالت و دموکراسی ،آقای پدرام رهبر بی بدیل قوم تاجیک و امیر صاحب مسعود شهید راه آزادی و عدالت خواهی و حق طلبیست . شماها که تا هنوز مانند من زیر نام مستعار می نویسد من حیرانم که با کدام وجدان بخود حق میدهید تا علیه اینها قرار گیرید. دلیلش را من در دو چیز می بینم اول نادانی دوم دشمنی با زبان و هویت قوم تاجیک

    • این جا می خواهم با درود وسلام و عرض ادب به اقای اندیشمند بگویم که اقا شما چرا ؟من که شما را می شناسم چطور شده که علیه نظام دموکراتیک فدرال قرار گیرفته اید؟
      برای نگران شما و اگاه نمودن شما باید بگویم که در نظام فدرال زبان پارسی مانند امروز که پشتیبانه حکومتی ندارد و هر روز برای از میان برداشتنش ارباب فاشیسم اوغانی با پروژه و خط فکری برتری خواهی قبیله زیر منگنه قرار دارد رها خواهد شد. در نظام فدرال آن فدرال که ما ها پیروان خط فکری اقای پدرام برای سرزمین مان در نظر داریم قانون اساسی جمهور دموکراتیک فدرال را میداشته باشیم که در قانون اساسی ما ن فصل وماده ی را برای حفظ و پشتبانی زبانهای این سرزمین میداشته باشیم که در این فصل و مواد قانون نه تنها از زبان فارسی بلکه از تمام زبانهای اقوام نیگه بانی خواهد شد
      زبان فارسی در مناطق فارسی زبانها ، پارسی زبان اول در صورت نیاز در بعضی مناطق زبان پشتو دوم و در بعضی مناطق زبان ازبکی دوم ، در مناظق ازبک نشین زبان ازبکی اول و در بعضی مناطق زبان دوم فارسی و در بعضی مناطق زبان پشتو و در مناطق پشتو نشین مانند پکتیا و خوست وغیره زبان اول پشتو، زبان دوم فارسی و زبان سوم ازبکی خواهد بود
      البته در صورت نیاز و داو طلبانه !! بطور نومنه اگر یک مرد روستای در پکتیکا نمی خواهد زبان غیر زبان مادریش را یاد بگیرد مکلف نیست که زبان فارسی و یا ازبکی یاد بگیرد و اگر فرد ی از پکتیکا می خواهد در فاریاب و یا تخار والی باشد یا فرمانده باشد مجبورو مکلف است که با زبانهای اول این مناطق بتواند بخواند و بنویسد . در این صورت هم عدالت در مورد زبانها برقرارا می شود و هم نیگرانی شما ها جنابان از زبان فارسی که با حکومت فاسد و ریاستی در حال شکنجه است و شکست است نجات دایمی می یابد و جایگاه اصلی خود را که مستحق است بدست میارد.
      باز هم اگر پرسش بود آماده پاسخم
      امیر شهسوار

    • اقای فرید کاویان , در مورد تبصره تان صرف در قسمت شهید احمدشاه مسعود می خواهم دماغ تانرا روشن سازم , احمدشاه مسعود صرف به جرم تاجک بودن ازطرف تمام اقوام دیگر موردحمله قرارگرفت خصوصا"ازطرف پشتون ها که سران وباداران پاکستانی شان انها را تحریک نموده واحساسات اوغانی شانرا برانگیخته وهدف شان که به خاک و خون کشیدن وطن ما بود عملی نمودن در چنان شرایط فرمایش شما به او چه بود ؟ واضح است که ازاوشناخت چندانی ندارید همچنان ازاوضاع و شرایط انزمان اگاهی ; حالا که شما خودرا بالا تر جاه زده اید بفرمایید قهرمانی کنید عقده که از اسلام دارید اقلا" یک حرف برخلاف ان در محضر عام به زبان اورید , نتیجه اش را میتوانید حدث زنید .

    • محترم کاویان سلام!
      اگر لطف کنید آنچه که ازین دوجملهء شما من متناقض فکرکرده ام آنرا تشریح کنید
      خیلی ممنون خواهم شد
       شما درینجا فرموده اید:

      يگانه ، حامی زبان و فرهنگ فارسی و تاجک ، عوام کشور ما اند که رمز وراز و نام و نشان قومی شان را در پهنای تاريخ حفظ کرده اند و تحت هرگونه فشار، حتا فدراليزم ، آن را حفظ خواهند کرد!’’

      درمورد مسعود چنین نظرداده اید:

      احمد شاه مسعود فقيد که شما اورا قايد تاجکان قلمداد می کنيد، گمان نميرود پروای زبان فارسی و فرهنگ تاجک را داشته است؛ ايشان تنفيذ « اسلام و محمديزم» را ميخواست نه سرفرازی قوم تاجک را’’

      حالا توضیح که من ازشما میخواهم این است:
      شما ازکجا درک کردید که مسعود درپی سربلندی محمدیزم بود
      ونه درپی سرفراز تاجیکها وزبان فارسی
      اگر تکیه گاه شما توده های عوام تاجیک است فکر نمیکنید که آنها نیزمسلمان تشریف دارند.
       چگونه شما مطمپن شدیدعوام تاجیک قومیت وزبان شانرا بردیانت شان مقدم میشمارند
       به آنها دل بسته اید؟

  • سلام با تمام کسانی که اینجا در مورد فارسی یا دری چیزهای نوشته کرده اند .1 زبان فارسی یا زبان دری هردویشان یکی است فقط لهجه یش فرق مکند. 2. ... 10ساله پیش حامد کرزی و زلمی خلیل زاد پیش رییس شبکه AOV که از امریکا پخش مشود رفتند .که زبان فارسی را از زبان دری جدا کنند .در ان زمان که جورج بوش رییس جمهور امریکا بود قبول کرد که زبان فارسی را از زبان دری جدا کنند چرا که می خواستند زبان فارسی را تضیف کنند چون زبان پشتو جای کار برد ندارد به همین خاطر زبان فارسی یا دری را ضیف جلوه دهند. ماجرای این زبان خیلی سیاسی است. پشتون ها به زبان خود کدام فرهنگ لغات ندارند . به همین خاطر که خودشان ندارند میخواستند زبان فارسی یا دری را هم مثله زبان خودشان کم جلوه دهند تا زبان خودشان که پشتو است را در دنیا مشهور بسازند ولی دریغ از اینکه این زبان فارسی چندین کشور به این زبان شیرین فارسی یا دری صحبت میکنند.بعد اینکه زبان فارسی را در امریکا جدا کردن آمدن در انگلیس که زبان فارسی را از زبان دری جدا کنند .زمانی که پیشه ملکه انگلستان آمدند و این پیشنهاد جدا سازی زبان را دادند .ملکه انگلیس گفتند که ما در این مورد چیزی برای گفتن نداریم .شما می توانید با رییس(بی بی سی فارسی )صحبت نماید شاید آنها این زبان را از هم جدا کنند .زلمی خلیل زاد پیش صادق صبا رییس فارسی بی بی سی آمد و گفت که این زبان را از زبان خودتان که فارسی است جدا کنید ولی او این جواب را داد که زبان ما یکی است ما فقط در زبان خود فرق لهجه داریم نه چیزه دیگری .زمانی که زلمی خلیل زاد قانع نشود پیشنهاد 10 میلیون دالری به صادق صبا داد که صادق صبا در پیشنهاد زلمی خلیل زاد گفت من زبان خودم و مردم خودم را به پولهای بعد آورده نمی فروشم . شما عزیزان حالا قضاوت کنید کدام زبان بهتر است ..پشتون که زبانی پاکستانی است را قبول دارد یا که زبان مادری خودتان را که فارسی دری است قبول مکنید .(باتشکر علی دهاتی) من زبان مادری خود را دوست دارم هر کسی که زبان مادری خود را دوست دارد باید احترام بگذارید نه اینکه زبان آنها را از نقشه دنیا پاک کنید( 70% مردم افغانستان به زبان فارسی دری گپ مزنند. آیا این حقیقت نیست ؟ )

    • آقای بهمن ! راستش ، آنچه در جوی ميرود، آب است؛ آن که بيدار نيست ، در خواب است!!
      شما چرا خواستار توضيح واضحات هستيد؟
      يک اخوانی معروف مثل مسعود؛ فقط حاکميت اسلام را ميخواست چنانکه مولوی سياف و آيتالله خامنه ای و ساير « اهل قبور (!) همين را ميخواهند!
      عبدالله عبدالله و قسيم و سيد مخدوم رهين، تنها خاک و ناموس و خانواده را در ازای پست و مقام دولتی و دنيوی نميفروشند بلکه زبان و فرهنگ شانرا نيز حراج ميکنند!
      اما يک شهروند هراتی يا استالفی يا پنجشيری، برای حفظ زبان و لهجه و باغچه و رسم و رواجش ، تعصبی ستايش انگيز دارد.احترام . کاويان

    • آقای پرويز بهمن ! آيا وقت و تمايل داريد ، فرق و تباين ميان خواسته های گلب الدين حکمتيار، مرحوم احمد شاه مسعود و آيت الله خمينی را بيان کنيد !( البته منظور من استراتژی نهضت اين افراد است ) . با سپاس قبلی . علی احمد برمکی

    • مستربرمکی , عدم قوه تفکیک مغزتان نشان میدهد که محترم پرویز بهمن حتی با داشتن تمایل نباید چند دقیقه ی گرا نبهایش را بیهوده وقف روشن سازی کله ی شما نماید , اگر واقعا" خودشما متمایل به اگاهی حداقل واقعیت ها و شنا خت از احمدشاه مسعود (رح) استید میتوانید به سایت های اینترنتی مراجعه نموده معلومات سمعی وبصری که اسا نتر(انشاالله) ذهن نشین تان میگردد شمارا در فرق وتباین میان نیک وبد کمک خواهدکرد

  • کدام اندیش مند . پشتونها زرنگی زیاد بلد است هر کدام اینها کمی نوشتن بلد بود میشود . پوهان . اگر اینها این قدر میفهمید افغانستان به این روز نمیرسید و از قوم گرای دست شان را بر میداشت و تمام اقوام افغانستان را در تشکیلات سیاسی و مدنی سهیم میساخت . خا ک بر سری اینها با این فکر و اندیشه اینها ..

    • اقای پرويز بهمن ، تازه فهميدم شما هم يک شورای نظاری تشريف داريد ، درست مثل جناب انديشمند ، که سعی ميورزند نقاب بيطرفی بر چهره بزنند! نسيم سبکبال

  • آقای اندیشمند! نباید زبان فارسی را توهین کرد
    "تاجک ها و زبان فارسی دری؛ بازنده ی اصلی نظام فدرالی در افغانستان" :
    (آقای اندیشمند) " پرسش اصلی این است که کدام گروه قومی و زبانی بازنده اصلی در نظام فدرال احتمالی افغانستان خواهد بود؟"

    به نظر من بازنده اصلی قومی یا زبانی بدین معنی که یک قوم یا زبان همه چیز را از دست میدهد٬ به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که نظام فدرال زمینه محو زبان فارسی ویا هم کدام زبان دیگر باشد. اگر چنین تصور کنیم این پرسش به میان میاید که کدام زبان جایگاه زبان فارسی را خواهد گرفت؟ ازبکی٬ بلوچی٬ نورستانی٬ پشتو یا اینگلیسی؟ چون نیاز به افهام و تفهیم در میان شهروندان کشور فدرال از میان برداشته نمیشود و هنوز دانشگاه ها٬ پارلمان٬ حکومت مرکزی٬ پول٬ نظام٬ روابط بین المللی و رابطه های شخصی واجتماعی نیازمند زبان فرا قومی باقی خواهند ماند.

    (آقای اندیشمند) "پاسخ به این پرسش از این جهت بسیار اهمیت میابد که موضوع اقوام در محور بحث نظام فدارلی قرار دارد تاجک ها و زبان فارسی دری بازندگان اصلی در این نظام هستند."

    من بدین باورم که در افغانستان بدلیل پراگندگی اقوام٬ بحث فدرال جغرافیایی مطرح است نه فدرال قومی و بدین لحاظ در اکثریت ایالات زبان فارسی جایگاه زبان فرا قومی را حفظ خواهد کرد و پس هشدار شما یک هشدار واقعبینانه و روی شواهد نبوده و هیچ قوم یا زبانی در نظام فدرال برنده یا بازنده اصلی نخواهند بود.

    (آقای اندیشمند) "تاجک ها برخلاف سایر اقوام در بخش بزرگ جغرافیای افغانستان سکونت دارند . تاجک ها به همان حدی که در شهرهای شمالی قندز و بغلان به سر میبرند به همان حد در شهر های جنوبی گردیز و غزنی زندگی میکنند. تاجک ها به همان حدی که در ولایات شمال شرقی تخار و بدخشان هستند بیشتر از آن در ولایات غربی و شمال غربی بادغیس، فراه و هرات موقعیت دارند. تاجک ها آنگونه که در ولایات شمالی فاریاب، جوزجان و سرپل زندگی میکنند در ولایات شرقی و جنوبی ننگرهار، لغمان و لوگر هم حضور دارند. حضور و سکونت تاجک ها در مناطق مرکزی افغانستان و ولایات مرکزی نیز بسیار گسترده است."

    به نظر من این توضیح آقای اندیشمند در تناقض کامل با باور آنهاست که تاجکان یا زبان فارسی بازنده اصلی فدرال هستند٬ چون چنین حضور چشمگیر زبانی و قومی که شما اشاره نموده اید در نظام فدرال متضمن عدالت اجتماعی خواهد بود و اگر قرار باشد ما ۸ ایالت فدرال داشته باشیم در ۴ ایالت آن تاجک ها و در ۵ ایالت آن زبان فارسی اکثریت را خواهند داشت. پس زبان فارسی به عنوان زبان اکثریت ۵ ایالت و زبان اکثریت کل کشور زمینه های بهتر کاربرد اجتماعی و علمی را پیدا خواهد کرد و دیگر فارسی صحبت کردن جرم به حساب نخواهد آمد.

    (آقای اندیشمند) "تشکیل نظام فدرالی و مرزبندی های ولایات در واحد های فدرال شرایط بسیار دشواری را برای تاجک ها تحمیل میکند. تاجک ها در بسیاری از این واحد ها به اقلیت های قومی تحت فشار تبدیل میشوند"

    من پیشنهاد میکنم که برای ابراز چنین نظری شما حد اقل باید تصورتان از مرزبندی های فدرال یا ایالات را معرفی وبعد نظر بدهید٬ در غیر آن هر نوع نظر شباهت به هندسه فضایی خواهد داشت.٬ به هر صورت احساس پاک شما و محبت بسیارتان سبب توهین تاجک ها و زبان فارسی در این مقاله شده است. بدون معرفی ایالات احتمالی بحث روی این موضوع شباهت به بحث پیرامون پدیدیی میماند که ما نمیشناسیمش و حتی تصویرش را هم در ذهن نداریم. شما ایالات تعریف ناشده و مرز های تعریف ناشده را به نقد گرفته اید. اگر بگوید که به تصور شما کدام ایالات ایجاد خواهند شد که در برگیرنده کدام استان های موجود خواهند بود بعداً میتوان گفت که آیا حقوق کدام ملیت خاصی در این گونه فدرال نادیده گرفته میشود یاخیر.

    (آقای اندیشمند) "زیان و ضرر نظام فدرال برای زبان فارسی دری، زبان فراقومی و زبان تفاهم ملی در افغانستان جبران ناپذیر خواهد بود"

    چنین دیدی نسبت به زبان فارسی در افغانستان بی انصافیست و نباید نویسندگان تفکر را ترویج بدهند که گویا زبان فارسی بدلیل سرکوب زبان های دیگر یا فرهنگ های دیگر میتواند جایگاه برای خود داشته باشد و در صورت که به انسان های دیگر حق صحبت داده شود برای زبان فارسی فرصت باقی نمیماند. معرفی چنین اندیشه خود توهین به عظمت زبان فارسی به عنوان یک زبان نه تنها ملی بلکه زبان منطقوی خواهد بود. بگذارید رشد و حضور زبان ها هم با توجه به نیاز آنها جایگاه خود را داشته باشند و نباید به بهانه یا هم خواب تک حاکمیتی زبان فارسی ٬ما تک حاکمیتی قومی و زبانی دیگران را آنهم به شیوه استبدادیش بپذیریم. من بدین باورم که در نظام فدرال٬ اکثریت ایالات کشورحق خواهند داشت تا آزادانه دانشگاه٬ بانو٬ استان... بگویند و زبان خود را داشته باشند٬ پس میتوان گفت که در یک نظام فدرال زبان فارسی میتواند جایگاه بلندتر پیدا نماید. نمیتوان باور کرد که در یک نظام فدرال افکار حافظ٬ مولانا٬ فردوسی٬ سعدی ... خواننده نخواهد داشت و هزاران نسخه نوشتاری فارسی که روزانه در دنیا نشر میشود دیگر نادیده گرفته خواهند شد.هزاره ها و تاجک ها زبان فارسی دارند و برادران ازبیک هم این زبان را بنابر مناسبات جغرافیای و فرهنگی طبیعتاً به عنوان زبان دوم میپذیرند. پس این زبان در اداره مرکزی فدرال حمایت اکثریت را خواهد داشت. گذشت قرن ها ثابت نموده که زبان فارسی ترس از حضور زبان های دیگر ندارد و پس نیاز نیست که این ترس بهانه برای حاکمیت استبدادی باشد.

    (آقای اندیشمند) " کاربرد زبان فارسی دری که زبان اول و زبان مادری تاجک ها و هزاره ها و زبان دوم تمام اقوام افغانستان است در نظام فدرالی محدود میشود. نه تنها زبان فارسی دری قلمرو حضور و نفوذ سرتاسری خود را در افغانستان از دست میدهد، بلکه مردم اقوام دیگر از بزرگترین زبان تاریخی و علمی سرزمین خود و از یگانه زبان تفاهم بین القومی محروم میشوند. این محرومیت برای جوامع اقوام دیگر که ظهور نخبگان آنها در تاریخ کهن و معاصر این سرزمین پیوسته با زبان فارسی دری پیوند دارد غیر قابل جبران خواهد بود. زیرا هیچ زبان دیگر قومی در واحد های فدرالی که بر مبنای هویت قومی و زبانی تشکیل میشود خلای زبان فارسی دری را به عنوان زبان پر بار فرهنگی و علمی پر نخواهد کرد."

    من در این طرز دید شما یک احساس تهاجمی بدون ارایه دلیل را میبینم. زبان دری هم کاستی های دارد٬ این کاستی ها نمیتواند دلیل آن باشد تا ما زبان های غنی تر دنیا را جاگزین فارسی سازیم. پس اگر زبان های دیگر نسبت به دری غنی نیستند یا نیازمند غنی شدن هستند به این معنی نیست که آنها دری را جاگزین زبان خود سازند. تازه ما نویسنده ها و شاعران زیادی به زبان های مختلف کشور داریم که به زبان خود همانگونه که شما به دری عشق میورزید عشق میورزند٬ نوشته ها و سروده های زیبایی دارند ولی بدین معنی نیست که عظمت زبان دری یا کارایی زبان عربی یا هم اینگلیسی را نادیده بگیرند. اگر حق و جایگاه زبان دری در کشور نادیده گرفته شده باید بازگردانده شود و اگر جایگاه دیگران را اشغال کرده باید بازگرداند. فکر کنم این بینش میتواند عدالت را در خود داشته باشد. فارسی زبانان فکر میکنند که در کشور به زبان آنها جفا میشود و از نوشته شما چنین بر میاید که گویا زبان فارسی به دیگران جفا نموده.

    (آقای اندیشمند) "در حالی که نظام فدرالی، تاجک ها و زبان فارسی دری را در افغانستان متضرر میکند.منفعت آن برای اقوام دیگر نیز غیر قابل پیش بینی و ناروشن است".

    از اینکه دلیل برای این ادعا ارایه نداده اید٬ پس نمیتوان پذیرفت که فدرال تاجک ها یا فارسی زبان ها را آسیب میرساند و منافع روشن و پیش بینی شده برای دیگر اقوام نیز ندارد. سالهاست افغانستان سیستم های متمرکز را بگونه ناکام تجربه میکند. پس تجربه ناکام در مقابل یک طرح که فکر میشود راه حل باشد رنگ و بوی خود را میبازد. اگر منفعت فدرال غیر قابل پیشبینی هست٬ اضرار نظام متمرکزرا ما عملا تجربه کرده ایم و نمیتوان یک تجربه دردناک و ناکام را به یک راه حل احتمالی ترجیح داد٬ پس مردم حق دارند بسوی آنچه امیدوار کننده هست پیش بروند. آنهایکه از فدرال حمایت میکنند منفعت آن را پیش بینی کرده و باور دارند.

    (آقای اندیشمند) "طرح و دیدگاه حل معضل بی عدالتی قومی و اجتماعی از راه فدرالی ساختن نظام سیاسی افغانستان مبتنی بر تجارب تاریخی و علمی نیست"

    من فکر میکنم که علمی و تاریخی نخواندن فدرال نادیده گرفتن تاریخ و علم سیاست امروز هست. با وجود داشتن نمونه ها٬ تاریخ جوامع فدرال٬ بحث ها و آثارعلمی پیرامون فدرال نمیدانم چگونه فدرال را میتوان غیر علمی یا هم فاقد تجربه های تاریخی دانست.

    (آقای اندیشمند)" در هیچ کشور و جامعه ی چند قومی دارای نظام فدرال معضل نابرابری و تبعیض قومی در توسل به این نظام مرتفع نگردیده است."

    شما بحث یا مشکل قومی را زمان میتوانید بصورت کامل از میان بردارید که هویت های تاریخی ٬ نژادی و زبانی را از بین ببرید و خوشبختانه چنین اندیشه عملی نخواهد بود. ولی با برنامه ها و روش های سیاسی میتوان اضراربروز منفی احساسات قومی یا زبانی را کاهش داد و فدرال یکی از روش ها برای کاهش مشکلات قومی و زبانی افغانستان مطرح میشود نه راهی برای هویت کشی.

    (آقای اندیشمند)" راه حل مشکلات قومی در تحول از جامعه قومی به جامعه شهر وندی، تغیر از جامعه سنتی به جامعه مدرن و در تغیر افراد جامعه از رعیت به شهر وند نهفته است"

    من با این گفته شما موافق هستم ولی تحول از جامعه قومی به شهروندی٬ از جامعه سنتی به جامعه مدرن و تغیر در افراد اهداف هستند و فدرال استراتیژی یا راهبرد برای دست یابی به این اهداف پیشنهاد شده است. اگر شما اهداف مقدس و زیبا را بدون استراتیژی برای دست یافتن به آنها ارایه بدارید خیلی شباهت به شعار زیبای وحدت ملی اشرف غنی احمد زی خواهد داشت. شما از یک کشور که عملا در گیری جنگ گرم و سرد نژادی و زبانی هست انتظار مدرن شدن را در میان آتش و دود دارید. برای مدرن شدن و رفتن به طرف جامعه شهروندی نیاز به راهبرد ها داریم و نمیتوان در یک شرایط جنگی قومی و زبانی به این آرمان ها دست یافت. نیاز است تا برای دست یابی به اهداف روش یا سیستم عملی را معرفی داشت٬ در غیر آن گروگان شعار های اخلاقی سیاسی که ظاهرا خیلی زیبا اند باقی خواهید ماند. ما نیازمند سیستم هستیم که بتواند عملی باشد٬ شعار ها و درخواست های اخلاقی کافی نبوده و نیست.

    (آقای اندیشمند) " این تغیر و تحول مستلزم تحول در اندیشه و فرهنگ، پیشرفت در عرصه آموزش و پرورش و مستلزم توسعه در عرصه های حیات سیاسی و اقتصادی است. وقتی جامعه افغانستان و هر جامعه دیگر وارد این تحولات نشود، معضل بی عدالتی های اجتماعی و تبعیض قومی در نظام فدرالی هم راه حل پیدا نمیکند."

    این خواست شما نیز زیباست ولی در کشور که زبان آموزش و پرورش آن زبان خشونت های زبانی و قومیست٬ بدون ارایه روش های لازم دست یابی به آنچه شما اشارده نموده اید خیلی اخلاقی و آرمان گرایانه به بنظر میرسد. تحول اندیشه و فرهنگ نیازمند فضا لازم هست که باید نظام ها آن را فراهم سازد. در نظام فدرال ایالت مربوط بنابر مسولیت ها و مجبوریت ها زمینه رشد آموزش٬ پرورش و تحول اندیشه و فرهنگ را فراهم میکند ولی نمیدانم شما از آقای وردک یا هم کریم خرم ٬کرزی یا احتمالا حکمتیار و ملا عمربرای بهبود وضعیت آموزش و پرورش چی انتظاری دارید. ما عملا شاهد هستیم که در یک نظام متمرکز زبان فارسی در روند آموزش و پرورش زبان دوم خوانده میشود٬ حق گفتن دانشکده٬ دانشگاه٬ دانشجو٬ دانش آموز ... را ندارید و این در حالیست که فدرال برای ارزش های همه شهروندان افغانستان جایگاه و آزادی های قانونی لازم را نه به اساس موضوعات اخلاق یا درخواست ها و معامله ها بلکه به اساس واقعیت های سیستماتیک و عملی فراهم میاورد. در یک نظام فدرال نیاز نیست تا قوم خاص فریاد بکشد که کریم خرم یاهم فاروق وردک و کرزی بیداد میکند٬ چون زمینه های بیداد را بروی آنها فدرال میبندد و نمیگدارد استبداد روا دارند.
    http://qubad.blogspot.com/2012...
    دکتر سید قباد زارع

    آنلاین : تاجک ها و زبان فارسی دری؛ بازنده ی اصلی نظام فدرالی در افغانستان

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس