صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > دورانِ نوِ فارسی

دورانِ نوِ فارسی

مصاحبه‌ی اینترنتی با داریوش آشوری
کامران میرهزار
چهار شنبه 13 فبروری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

شايد از همان ابتدايی که می توانستم کتاب بخوانم، دو کتاب در کتابخانه ی خانوادگی مان بيشتر مرا به خود جذب کرده بود؛ "سه خواهر" آنتوان چخوف را يادم می آيد و "فرهنگ سياسی" از داريوش آشوری را. آن زمان کلمات و عبارت های سياسی برايم سنگين بود و اين کتاب سالها بعد در جوانی بکارم آمد. کتاب های "شعر و انديشه" و " عرفان و رندی در شعر حافظ" مجال بيشتری بودند که با قلم او آشنا شوم و به عنوان نويسنده و پژوهشگر حرفه ای ديدگاه هايش را بخوانم. گفتگويی هم درباره ی جريان روشنفکری ايران در مجله ی گردون از او خواندم که کمک می کرد با نظرياتش درباره ی اين جريان بيشتر آشنا شوم. "چنين گفت زرتشت" ترجمه ی او از کار " نيچه " می باشد که با شکل تازه ای از واژه سازی به جهان متن نيچه نزديک شده است. تلاش های او برای واژه سازی و توسعه ی زبان فارسی در دو کتاب "بازانديشی زبان فارسی" و "فرهنگ علوم انسانی" منحصر به فرد و درخور ستايش است. او در اين دو کتاب، وضعيت زبان را بگونه ای ديگر طرح و نيازهای برآمده از زبان فارسی را شناسايی کرده و پيشنهاد های ارزشمندی را ارايه می کند.

برای گفتگو با داريوش آشوری می توان از زوايای گوناگونی وارد شد و آرای او را شنيد. گفتگو با داريوش آشوری به عنوان زبان شناس و کسی که سال ها در زمينه ی پيشرفت و توسعه ی زبان فارسی تلاش کرده است و داريوش آشوری که همراه با نوشته هايش در جريان روشنفکری ايران سهيم است. اينکه جريان روشنفکری را چگونه می توان در سطح منطقه يکپارچه کرد و روشنفکران منطقه بويژه افغانستان و ايران را در رابطه ی نزديک تری قرار داد، مجالی ديگر می خواهد.

زبان فارسی در افغانستان اکنون، گاه دوران مشروطيت ايران را تداعی می کند و گاه زبان تاريخ بيهقی را. زبان فارسی در افغانستان رشدی نداشته است و همچنين ما نتوانسته ايم زبان را در برخورد با جهان مدرن به شکل علمی و کارشناسی شده درآوريم و متاسفانه مصرف کنندگانی هستيم که، با توجه به هجوم و گسترش جهان مدرن، از زبانی بهم ريخته و بی‌سامان استفاده می کنيم. زبانی که نمی تواند به نيازهای جامعه ی مدرن پاسخ گويد. از اين رو همت و تلاش اهلِ فن را می طلبد. گفتگو با داريوش آشوری می تواند در کشورمان آغازی باشد برای گفتارهای دقيق و راهبردی.

اين گفتگو تلاش خواهد کرد که سمت های تازه ای را در پژوهش در باره ی زبان بگشايد. ما در روند زايش زبان و سامان دادن نشانه ها، چه می توانيم انجام دهيم؟ گاهی تفاوتی چندانی نمی کند که در خيابان های کابل باشيم و يا سرک های تهران. اين نوع نگاه از جغرافيای اهل سياست درگذشته است. ما برای پيش بردن دقيق اين گفتگو دوران نو فارسی را انتخاب کرده ايم. فارسی رو به توسعه‌ای که بتواند بر پهنای خود بيفزايد.

آقای آشوری، مقالات و نوشته های شما در کتاب "بازانديشی زبان فارسی" وضعيت اين زبان را در جغرافيای ايران ترسيم می کند. شما خود می دانيد که فارسی به پهنه ی جغرافيايی‌ای که ايران می نامندش منحصر نمی شود. بيرون از اين جغرافيا، شما چه گستره ای برای فارسی ترسيم می کنيد؟

آشوری: آقای میرهزار عزیز، این نکته درست است که من به زبانِ فارسی در پهنه یِ جغرافیاییِ ایران توجه

دارم و این مسأله طبیعی ست. زیرا من آگاهیِ چندانی از وضع زبان فارسی در میانِ همزبانانِ افغانی و تاجیکمان ندارم، اگرچه گاهگاهی کتابها و مقاله هایی به قلم نویسندگانِ دری و تاجیکی خوانده ام. باری، واقعیت این است که ما، دستِ کم در قلمروِ نوشتار، با سه زبان سر- و- کار نداریم، زیرا می توانیم نوشته ها و گفته های یکدیگر را کم و بیش به آسانی بفهمیم. به رغم گوناگونی گویشها یا لهجه ها، فارسی نوشتاری یا ادبی، چه فارسی خوانده شود، چه دری، چه تاجیکی، یک میراث ادبیِ تاریخی مشترک دارد که در دوره های گوناگون تاریخی، در تاریخی هزار ساله، در پهنه ی هر سه کشورِ کنونی پدید آمده و بالیده است. این میراث مشترک خواه در سمرقند و بخارا و کاشغر و فرغانه پدید آمده باشد یا هرات و بلخ و غزنین یا توس و تبریز و اصفهان و شیراز، همگی آن را از آنِ خود و همزبانان خود می دانیم، اگرچه مرزهای سیاسی میانِ ما جدایی انداخته باشد. در واقع، زبانِ فارسیِ نوشتاری روزگارِ درازی نه تنها زبان مشترکِ سخنگویان به تمامی گویش های فارسی یا دری یا تاجیکی که زبانِ مشترکِ فرهنگی، ادبی، اداری، و بازرگانی برای سخنگویان به زبان های ترکی و هندی، و جز آن ها، در آسیای میانه و هندوستان و افغانستان و ایران، و پهنه های جغرافیایی و فرهنگیِ دوردست‌تر، در قفقاز تا بالکان بوده است.

به هر حال، عواملِ سیاسی، جغرافیایی، فرهنگی در طول زمان همیشه سبب شده اند که گویش‌هایِ یک زبان از هم دور و دورتر شوند. در موردِ زبانِ فارسی، اگر روزگارِ درازی نبوغ و آفرینندگیِ رودکی و فردوسی و بیهقی و سعدی، و ده‌ها نامِ بزرگ و کوچکِ دیگر، زبانِ ما را در این پهنه‌ی جغرافیاییِ عظیم، دستِ کم در قلمروِ نوشتار، به هم پیوسته نگاه داشته است، امروز نفوذِ فرهنگ‌های مدرن و علم و تکنولوژی آن از سرچشمه‌های گوناگون و مرزبندی‌های سیاسی ناگزیر ما را از هم دور می‌کند. تنها راه شاید آن باشد که همتِ نویسندگان و اهلِ علم در این زبان، به‌ویژه در ایران، که امکاناتِ بیشتری دارد، بتواند آنچنان مایه‌ی تازه‌ای در این زبان به وجود آورد که بتواند آن را همچنان به عنوانِ زبانِ مشترک زنده نگاه دارد. برای چنین کاری همرایی و همکاریِ سه کشور و سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزانِ آن‌ها ضروری ست. اما در این شرایط بحرانی و بی‌سامانی که در هر سه کشور دیده می‌شود، چنین افق روشنی به چشم نمی‌آید، مگر امکاناتِ ارتباطیِ جدید از راهِ اینترنت روشنفکران و اهلِ قلمِ فارسی‌زبان را با یکدیگر در ارتباط نگاه دارد.

میرهزار: در مراکز رسمی افغانستان از فارسی با عنوان "دری " ياد می شود. می دانيم که دری شکل کلاسيک را نشان می دهد. گاهی در بافتِ زبانی مردم همان بافتِ زبانِ تاريخ بيهقی را به روشنی می توان دید. اما در کنار مراکز رسمی در افغانستان که از این زبان با عنوانِ دری ياد می کنند، مردم در بسياری نقاط آن را همان فارسی می نامند. شما فکر می کنيد که می توانيم با نوعی صورت بندی زبانی که مثلا زبان را به دوران کلاسيک (دری) و نو ( فارسی) تقسيم کند، دوران فارسی نو را سريعتر رشد دهيم؟

آشوری: می‌بینم که شما با نام گذاریِ دو دورانِ "دری" و "فارسی" برای زبان‌مان، و با سبک نو و سرزنده و پیراسته ای که در نثرنویسی در پیش گرفته اید، و در وب سايت تان دیده می‌شود، به این نکته ها و مسائل بسیار آگاه هستید و در این راه می کوشید. اما همان طور که خانم کابلی هم در گفت-و-گو با شما اشاره کرده اند، این نام گذاری برای دو دوره می تواند سبب مقاومت ها و مخالفت های سیاسی شود. به هر حال، این زبان را گویندگانِ بزرگِ آن هم دری گفته اند و هم فارسی. تنها "تاجیکی" عنوانی ست که سیاست رژیم سوویتی برای جدایی افکنی، و در واقع نابود کردنِ این زبان و نشاندنِ زبانِ روسی به جای آن، در تاجیکستان بر آن زورآور کرده است. امروز با گذر کردن از مرزبندی های سیاسی و نامیدن این زبان به نامِ مشترک‌اش میان همه ی مردمانی که به آن سخن می گویند، یعنی فارسی، و فهمِ ضرورتِ نوسازیِ آن، و با ایجادِ همسخنی میانِ اهلِ قلمِ پیشرو در هر سه کشور، می‌توان به رشدِ آن یاری رساند.

ما اهل قلمِ فارسی یا دری یا تاجیکی زبان باید هم به پاسداری از این میراث مشترک و هم چه گونگیِ آموخته کردنِ آن با نیازهایِ دنیای مدرن بیندیشیم. ما نمی توانیم گویش ها یا عادت های زبانی مردم را دگرگون کنیم، مگر آن که با بازسازی این زبان و پراکندنِ آن از راه مطبوعات و ادبیات و آموزشِ رسمی در زبانِ همگانی نیز اثر بگذاریم. این زبان، همچنان که شما هم باور دارید، تنها نمی تواند با یک میراث ادبی کهن زنده و شاداب بماند.

میرهزار: اهلِ سياست مرزبندی های سياسی خود را دارند؛ در حالی که من فکر می کنم هرچند مرزبندی ها ی سياسی تاثير می گذارد، اما می توان بی اعتنا به اين مرزبندی ها کار دقيق علمی کرد و زبان را به رشد رساند. البته اين کار باز هم در کشورهايی مثل ما روشنفکری خاصی می طلبد که شما از آن آگاهيد. به هر حال، فارسی زبانی ست که گويش های گوناگونی دارد: فارسی در گويش کابلی، هراتی، اصفهانی، تهرانی، شيرازی، مشهدی، خجندی، بدخشانی، دوشنبه و ... اين فارسی با گستردگی که دارد و فراتر از مرزهای جغرافيايی ست، چگونه می تواند در هم تنيده تر شود و بر پهنايش بيفزايد؟

آشوری: کاری که من بیش از سی سال است به آن مشغول ام همین کوشش برای بازسازی زبان فارسی ست در حدِ امکان، برای پاسخگویی به نیازهای زبانیِ آن در جهان مدرن، در قلمروِ علومِ انسانی. این کوشش ناگزیر "بازاندیشی زبان فارسی" را می طلبد که هم توسعه و گسترش واژگانِ آن را در بر دارد و هم بازاندیشیِ سبک و شیوه ی نگارش را. این کار آسیب شناسی زبان را هم می طلبد، یعنی هم توجه به مایه های گرانقدرِ میراثِ ادبیِ این زبان و بهره گیری از آن برای گسترش دامنه ی آن بر حسب نیازهای علمی و فنی مدرن، و هم شناخت بیماری هایِ سبکیِ این زبان، به ویژه در زبان نثر، که آن را از بسترِ طبیعی‌اش بسیار دور کرده و زبانِ چالاک و ساده شده‌ی فارسی را به زبانی سنگین و درشتناک و بدهنجار بدل کرده است. این بازسازیِ زبانی کارِ اهلِ قلم است و برای آن البته آشنایی به علومِ زبانیِ مدرن و شناختِ ماهیتِ کاربردِ زبان در جهانِ مدرن ضروری ست.

میرهزار: در کابل زبان های گوناگون بکار برده می شود و در روابط روزانه جاری ست. زبان های

گوناگون با گويش های گوناگون فارسی، پشتو، ازبکی، انگليسی، اردو و گاهی فرانسه، روسی و آلمانی. بسياری از روابط به زبان هايی غير از زبان های بومی برقرار می شود. گاهی کابل شبيه لابراتواری ست برای زبان شناسی. گرچه رفتار سنتی زبان هنوز نقش عمده ای را بازی می کند، اما انرژی نهفته ای را نيز به رخ می کشاند که در آميختگی و دست يافتن به اشکال ترکيبی بهتر بديده می آيد. ما می‌خواهيم اين انرژی را بهتر بشناسيم و بهترين نتيجه بدست آيد. شما می توانيد چه امکان هايی را در اين آميختگی بيابيد؟ در برخورد با تنوع زبان و گويش های آن در افغانستان امروز، چطور می توان انديشيد که زبان غنی تر شود؟

توجه شما را به برخی از جملات و عباراتی توجه می کنيم که در افغانستان امروز بکار برده می شود. نام فروشگاه ها، شرکت های تجاری، نثر و شيوه ی انشای نامه های اداری، گفتگوی روزانه، نام خبرگزاری و ...

  • کابل پرس?
  • د آريانا افغان هوايی شرکت
  • الحاج محی الدين سوپر مارکت
  • ورکشاپ تعمير دستگاه های فوتوکاپی
  • دی تو دی
  • شرکت انجينری مسعود
  • چکن کارن سوپ
  • کابل بانک
  • بعد ار شنيدن اين اطلاعيه پيام صوتی تان را بگذاريد و يا همين حالا تلفن تان را بدون مصرف قطع نماييد
  • بدون کدام پرابلمی از کابل برآمدم و حالی کابل می باشم
  • سفارتکبرای دولت بريطانيه
  • کورس عالی لسان انگليسی و کمپيوتر
  • مرکز تربيوی زنان
  • دولت انتقالی افغانستان/وزارت اصلاعات و فرهنگ/رياست عمومی نشرات/امريت نشرات مرکز

محترم.......

(...........) به امتياز شما و بمديريت مسوول محترم............. تحت نمبر........مورخ........بدفتر راجستر اسناد، ثبت گرديد.

با احترام

..................

رئيس عمومی نشرات و همکاری با وسايل ارتباط جمعی

آقای آشوری، با برسی موارد بالا می توان براحتی يافت که زبان به چه شکلی دچار آشفتگی شده است. چگونه می توان به زبان در چنين شرايطی سامان درست داد؟

آشوری: نفوذِ زبان ها در هم و الگوبرداری از هم و وام گیری از هم امری ست طبیعی و در طولِ تاریخ همیشه بوده است. زبان‌ها بر اثرِ همجواری و نیز روابط قدرت زیر نفوذ و سلطه‌ی یکدیگر قرار می‌گیرند. روابط قدرت در جهانِ امروز ناگزیر زبان‌های جهانِ پیشروِ مدرنیت را فرادست کرده و عوامل روانی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی همگی در گشودنِ راهِ نفوذِ آن‌ها نقش دارند. همچنان که در گذشته زبانِ فارسیِ در رابطه‌ی قدرت نخست به دلایلِ سیاسی و سپس به دلایلِ فرهنگی و دینی زیرِ نفوذِ شدیدِ زبانِ عربی قرار داشت، امروز این رابطه‌ی قدرت از سوی انگلیسی و روسی ست که خود را زورآور می‌کند. باز کردنِ مرزهای زبان و پذیرفتنِ واژه‌های بیگانه به خودی خود اشکالی ندارد اگر که بی‌حد‑و‑مرز نباشد و سببِ فسادِ ساختارِ زبان نشود. در موردِ زبانِ اداری و بازار و کسب‑و‑کار هم نباید انتظار داشت که زبانِ آراسته و پیراسته‌ای باشد. این‌ها زبان‌مایه‌هایی ست برای انجامِ کارها و در آن‌ها تنها کارکردِ حرفه‌ای و روزانه‌ی زبان موردِ نظر است.

آنچه ما امروز به‌راستی در هر سه کشور کم داریم، زبانِ توانای علم و فرهنگ و ادبیاتِ مدرن است که برای زیست در دنیای امروز و جذبِ درستِ فرهنگِ آن ضروری ست. این بخشِ بسیار دشوارِ کارِ ما اهلِ قلم است. در این راه باید بر بسیاری از عادت‌های دست‑و‑پاگیرِ گذشته و ضعف‌ها و نادانی‌های "جهانِ سومی"مان چیره شویم. با همه کوشش‌هایی که در این یک قرن اخیر، به ویژه در ایران برای بهبود و توان‌بخشی زبانِ فارسی شده است، من گهگاه چیزهایی به قلمِ "نویسندگانِ" مان می بینم، که حکایت از سرسری‌نویسی و بی‌مایگی و گاه نادانیِ حیرت‌انگیز دارد. ما چه گونه می‌توانیم بر تنبلی‌ها و نادانی‌ها و کودنی‌های "جهانِ سومی"مان چیره شویم؟ این جاست که ما نه تنها با یک مسأله‌ی فرهنگی و زبانیِ بزرگ که با یک مسأله‌ی اخلاقیِ بزرگ هم رو به رو هستیم. در شرایطی که هیچ کس و هیچ چیز دست ما را نمی‌گیرد و یاری نمی‌کند، ما چه گونه می‌توانیم بارِ مسئولیت خود را به دوش بگیریم و کاری را بکنیم که گمان می‌کنیم باید بکنیم. می بینید که: شیرِ خدا و رستمِ دستان‌ام آرزو ست! و چه آرزویِ محالی!

میرهزار: من با کارهای شما در زمينه ی واژه سازی آشنا هستم. کتاب "فرهنگِ علوم انسانی" مجموعه ای از واژگان زيبا و رسای فارسی را پيشنهاد کرده است. همچنين در نثر شيوه ی مخصوص خود را دنبال می کنيد که در کتاب های شما چه درباره ی حافظ و شعر، چه چنين گفت زرتشت، و ... با این شيوه برخورد می کنيم. اميدوار ام رساله ی "زبان باز" بزودی نگاشته و منتشر شود تا بتوانيم آن را بخوانيم. می توانيد بگوييد که نوشتن اين رساله چه زمانی به پايان خواهد رسيد و منتشر می شود؟

آشوری: امیدوار ام این کارِ سنگین و طاقت‌فرسا را بتوانم تا پایانِ سال تمام کنم، چون خود‑ام هم از طولانی شدنِ کار خسته شده ام. برای آگاهی شما این را هم بگویم که نشرِ تازه‌ای از "فرهنگِ علومِ انسانی" با بازبینی و افزایشِ چندهزار درایندِ تازه نیز در جریانِ چاپ و انتشار است.

میرهزار: آقای آشوری؛ سيستم آموزشی افغانستان بايد به شکل اساسی تغيير کند. ما اين را می دانيم که سيستم فرسوده ی آموزشی در بدنه ی سياست بايد دگرگون شود تا برنامه ی کاری منسجم، جهشی و اثرگذار برای رفع بی سوادی سنجيده و انجام شود. چه شمايی می توانيد از جريان همگانی خواندن و نوشتن در افغانستان بدست دهيد؟ جريانی که بی سوادی را به صفر برساند.

آشوری: من تنها در زمینه ی ترمینولوژی و توسعه ی زبان دارای تجربه و دانشی هستم و پرسش های شما در زمینه‌های دیگر را نمی توانم پاسخ بدهم، مانند این پرسش در باره‌ی روش های مبارزه با بی سوادی یا روش های آموزشی. اگر پرسش ها در قلمرو دانش و آشناییِ من باشد، البته پرسش و پاسخ ما سودمندتر خواهد بود.

میرهزار: بسيار خب؛ ما تلاش می کنيم تا جنبه ی تازه ای از زبان را به میان بکشانيم که در قلمرو دانش و آشنايی شما باشد: زمانی در مواجهه با زبان عربی خط آن را پذيرفتيم و فارسی مان را با استفاده از آن پرورانديم. در شرايط کنونی، در جهانی که علم در آن این‌همه گسترش يافته است، تکلیف ما با کم و کاستی‌های این خط چيست؟

آشوری: گمان می‌کنم نظرِ شما به تغییرِ خط فارسی باشد. من تغییر خط، یا به اصطلاحِ خود‑ام "زبان نگاره" را با توجه به مسائل پیچیده‌ی فراوانی که در پی دارد، ضروری نمی‌دانم، اما بهکردِ خط کنونی را برای کارکردِ بهترِ آن در زمینه‌ی انتقالِ علوم و فرهنگِ مدرن و درست تر و سریع‌تر خواندن و فهمیدن ضروری می‌دانم و در این موردِ پیشنهادهایی دارم که نوشته و منتشر کرده ام.

من، در عینِ حال، فکر می‌کنم که هیچ اشکالی ندارد که یک زبان به دو زبان‌نگاره نوشته شود. چنان که در گذشته فارسی به خطِ عبری و خط های دیگر نیز داشته ایم. برای کاربردهای کامپیوتری می‌توان از زبان‌نگاره‌ی لاتینی استفاده کرد. ولی باید این کار به دستِ اهلِ فن در زبان‌شناسی با توجه به ساختمان و نیازهای خط فارسی طرح‌ریزی شود نه این گونه "هر دَم بیل" که اکنون می شود.

میرهزار: شرکت های کلان کامپيوتر، سازندگان نرم افزارها، سرورهای بزرگ الکترونيکی و داد و ستدهای ديجيتال و... احساس می شود که چون گردبادی در جريان تاثيرگذاری بر فارسی می خواهد فضاها و پی های خود را بگذارد. گاهی استفاده از تکنولوژی يعنی اجبارا بايد زبان انگليسی بکار برده شود و گاهی ذهنيت فارسی مان را سوار بر کارکتر های انگليسی می کنيم. مانند انبوه نامه های الکترونيکی يا ای ميل هايی که فرستاده می شود. در افغانستان زبان انگليسی پيشرفت روزافزونی دارد. متاسفانه زمانی عربی مآبی در جامعه ی مان گل کرده بود (که هنوز هم رگه هايی از آن هست) و اکنون انگليسی يکه تازی می کند. نفوذ و گسترش انگليسی در زبان های بومی ما مثل فارسی و پشتو نگران کننده است. اين نفوذ تنها از طريق انبوه کلمات وارد شده ی انگليسی نيست. " د آريانا افغان هوايی شرکت" يعنی روابط جديد تری در نحو و ساختمان دستوری و ميدان تازه ای که با الفبای فارسی اجرا شده است. نظرتان درباره ی اين ميدان های جديد آوايی و نحوی چيست؟

آيا زمان آن نرسيده است که ما در کنار استفاده ی درستی که از کلمات بيگانه می کنيم و يا برابرهای فارسی برای آن می يابيم، دستور زبان را بر اساس موازين علمی جديد بنا کنيم؟

آشوری: زبان‌ها هم مثلِ همه‌یِ پدیده‌های فرهنگی دورانِ بالندگی و سپس تباهی و مرگ دارند. زبانِ فارسی در همه‌ی شاخه‌های آن چند قرن است که، به نظرِ من، در دورانِ تباهی به سر می‌برد. در برخورد با مدرنیّت و خواسته‌های زبانیِ آن هم دچار بحران و سرگشتگی شده است. اگر این زبان بناست که بماند و این مردم از جهل و واپس‌ماندگی بدر آیند، زبان شان می‌باید بازسازی و نوسازی شود. برای این کار می‌باید در آسیب‌شناسی این زبان و شناخت کمبودها و بیماری‌های آن کارِ اساسی کرد، که نمی‌کنیم و بیشتر به گزافه گویی‌های پا در هوا در باره ی آن دل‌خوش ایم. من در مقاله‌هایی که به صورت مجموعه‌ی "بازاندیشیِ زبانِ فارسی" منتشر شده است، و شما می‌شناسید، و در مقاله‌های دیگر، در حدِ توانِ خود، به این مسأله پرداخته ام. در رساله‌یِ "زبانِ باز" هم آن را کامل‌تر و پرورده‌تر خواهم کرد. ولی، بدیهی ست که کارِ یک تن و یک دست به هیچ وجه کافی نیست و باید جنبشی همگانی در این جهت به وجود آید.


منبع: سايت رها پن: زمستان 83

شاعر و متخصص سیستم های معلوماتی
سردبیر و ناشر کابل پرس?
هزاره از هزارستان

آنلاین :

Work and Poetry

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • مصاحبه خیلی جالب آقای میرهزار باجناب آشوری را به دیده تقدیر می نگریم.

    من معتقدم که:

    آشفتگی وضعیت اجتماعی افغانستان سبب شده است که وضعیت زبان هم به همان میزان آشفته و درهم وبرهم باشد.

    مرزهای جغرافیای زبان فارسی ازنظرتاریخی بنا بقول آقای آشوری حتی تا مناطق بالکان هم میرسد امروز در کشور بوسنی به نامهای برمیخوریم که همه فارسی سوچه است مانند بهزاد وبهمن وغیره نامهای معمول دربین بوسینیائی ها واهالی بالکان.

    گذشته ازین کلمات فارسی را نیز درزبانهای این مردم میتوان شنید وملاحظه کرد.

    درشرایط کنونی طوریکه قبلا عرض کردم من به این عقیده استم که تازمانیکه وضعیت اجتماعی یک ملک ومردم بهتر نشود زبان فارسی ویا بقول (دری )دستخوش تحولات خیلی منفی در ساحات امروزی کشور بنام افغانستان کنونی خواهدشد.

    متکلمین زبان دری در افغانستان سخت زیر فشار های گوناگون قرار دارند ازیک طرف عمدا وقصدا بخاطر زدودن نامها واصطلاحات اصیل فارسی یک خبرنگار ویا روزنامه نگار مجبور میشود که بخاطر حفظ هویت ملی وهمی باید کلمات رسمی زبان پشتو را استتفاده کند تا مگر بتوانند ازین طریق یک جدائی فرهنگی باکشور ایران بوجود آورند.

    حتی اگر پشتو هم مورد استفاده قرارنگیرد میشود که ازنامهای انگلیسی استفاده کند که بهیچ صورت مخالفت این جریان دگم اندیش وفاشیست را بر نمی انگیزد.

    من خودم اینرا یک فاشیسم زبانی میدانم نه چیزدیگر.

    نفرت ازیک زبان بهردلیل که باشد با ناموس بشر در تضاد است.

    بناء تا بهتر شدن وضعیت اجتماعی کشورمان افغانستان باید این بی سروسامانی را تحمل کنیم

  • سلام به آقای میرهزار. مصاحبه بسیار خوب و ارزشمندی بود. تردیدی وجود ندارد که کابل پرس? تا هنوز درخشش خوب داشته است. اما اگر وبسایت شما ارتباطش را با نویسندگان بیشتر گسترش دهد و مانند افغان-جرمن بخش مخصوصی برای مصاحبه با فرمت نوشتار و یا شنیداری ترتیب دهد بسیار خوب است و به غنای وبسایت افزوده خواهد شد. البته پیشنهاد دیگر من در مورد فرمت و یاقالب وبسایت کابل پرس اینستکه کمی نوشتار بالای صفحه که در مورد کابل پرس است کم شود و یا در گوشه ای دیگر ویا با فرمت متحرک تغییر یابد بهتر است. چون فضای کمتری را اشغال خواهد کرد. اگر عکسهای مطالب کمی بزرگتر و عنوان بالای آن قرار گیر چیزی شبیه بی بی سی بهتر خواهد بود. رنگ کابل پرس زیباست ولی کمی خیره به نظر می رسد... تکرار من پیشنهاد میکنم که بهتراست کابل پرس همیشه منتظر ارسال مطالب نماند بایدبه سراغ نویسندگان و اهل خرد برود واز آنان مصاحبه و مطلب بخواهد.. می دانید که آسمایی با یک عالم خواهش و تلفن و ایمل مطلب دریافت میکند.. منظور من دنبال نمودن روش آسمایی نیست و فقط کمی گسترش ارتباط با نویسندگان است مثل همین مصاحبه..

    ممنون

    • دوست عزيز سلام، از پيشنهاد شما و نظر نيک شما سپاس. اما چند نکته. اول اينکه توان اقتصادی من اجازه نمی دهد که بتوانم به اين و آن تلفن بزنم و التماس و درخواست که فلانی بيا مطلب بده. جای شکر باقی ست که همين اينترنتی که دارم هنوز قطع نشده است. دوم اينکه دروازه ی کابل پرس? به روی همه باز است و اگر از انتقاد نمی هراسند می توانند در کابل پرس بنويسند. سوم اينکه، بسياری که در همان سايت هايی که شما نام برديد و مطالب شان در آنجا نشر می شود، برای کابل پرس هم نوشته هايشان را می فرستند، اما جای تاسف که بيشتر آنان به ابتدايی ترين موازين پايبند نيستند و می خواهند يک نوشته را در صد جا منتشر کنند که هميشه من اين نوشته ها را، از هر که می خواهد باشد برگشت می زنم و نشر نمی کنم. چهارم اينکه، بسياری از افراد که گفته می شود نويسنده اند، توقع دارند، عناوين و القاب و پسوند و پيشوند های طولانی را نيز با نامشان نشر کنند که من در کابل پرس فقط می نويسم نويسنده دو نقطه و نام طرف. پنجم اينکه، ارتباط با کدام نويسنده و يا نويسندگان. اگر منظورتان تعداد زيادی از نويسندگانی ست که در سايت هايی که گفتيد مطلب منتشر می کنند، من دليلی نمی بينم وقت و هزينه صرف کنم تا يکی بيايد و در کابل پرس بيرق قوم و قبيله اش را بالا ببرد. به نظرم شما هم بايد با من هم نظر باشيد که راه خرد چيزی ست و راه قوم و قبيله چيز ديگر. ما حضور اين حضراتی که القاب و عناوين را يدک می کشند و برای ما شاعران و نويسندگان نامدار افغانستان تشخيص داده شده اند را در کابل پرس خواهيم داشت. البته نه با القاب و عناوين طولانی شان؛ بلکه صاف و پوست کنده در فضای باز. اگر من وقت و هزينه ای هم داشته باشم، ترجيح می دهم با منابع خبری خود در تماس باشم و سر نخ اسناد سوء استفاده و اختلاس را بيايم و يا از جوانان بخواهم که بنويسند و در کنار آن از برخی دانشمندان مانند آقای داريوش آشوری بخواهم که دمی با ما باشند.

      ششم اينکه، در بالای صفحه ی نخست سايت کابل پرس نوشته ام که : کابل پرس يک رسانه ی آزاد است و هيچ وابستگی به سازمان يا حکومتی ندارد......کابل پرس تنها مطالبی را نشر می کند که بصورت ويژه ارسال شودو...با اين وجود گاهی من احساس می کنم که بايد اين اشاره درباره ی کابل پرس را کلان و کلان و کلان ترکنم وقتی می بينم که بسياری از نويسندگان محترم، آن را نمی بينند و باز هم يک نوشته را صد جا ارسال می کنند. از طرفی همين حالا برخی تصور می کنند که کابل پرس، يک دفتر کار عريض و طويل دارد و شعباتی در اين کشور و آن کشور. اگر آن اشاره ی کوتاه در بالای صفحه ی نخست، بسيار کوچک و متحرک شود که باز چه خواهد شد.

      و هفتم اينکه، ای دوست، با اين وجود در اولين فرصتی که يافتم، خواهم ديد که چه تغييراتی را در گرافيک سايت می شود وارد کرد. و در ضمن اگر کابل پرس را دوست داری، بيا و گوشه ای از کار را شما هم بگير. ما که تقريبا 24 ساعت در شبانه روز کار می کنيم.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس