صفحه نخست > حقوق بشر > اقلیت هستند یا اقلیت سازی می شود؟

اقلیت هستند یا اقلیت سازی می شود؟

گفت و گوی کابل پرس با ایشور داس، مدیر مسوول تارنمای کابل ناتهـ، درباره هندوان افغانستان
کابل پرس
سه شنبه 24 دسامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

نشر نخست در کابل پرس?: پنج شنبه 13 می 2010

کابل پرس: تاریخ حداقل صد و پنجاه سال اخیر در افغانستان، حاکی از جنایات حاد علیه آنانی ست که اقلیت خوانده شده اند و حاکمانی که به نمایندگی از اکثریت فرضی یا غیر فرضی بر گرده ی مردم سوار بوده اند، آنان را گاهی به عنوان شورشی و گاهی به نام کافر سرکوب کرده اند. در کشوری که نامش را افغانستان نهاده اند، اسناد و شواهد همه نوع جنایت علیه بشریت وجود دارد؛ کوچ اجباری، نسل کشی، تجاوز جنسی، به بردگی گرفتن، تبعیض و چپاول دارایی ها.

حاکمان فعلی افغانستان نیز، در ادامه ی سیاست شاهان دیکتاتور و متعصب افغانستان، سیاست تبعیض را در پیش گرفته اند. کارنامه ی چند دهه ی اخیر نشان می دهد که تبعیض، همراه با سیاست اقلیت سازی، جزو برنامه های اصلی حاکمان ظالم بوده است. اگر در دوره ی شاهان دیکتاتور افغانستان با کشتار و سر به نیست کردن مردم، دست به اقلیت سازی زده شده است، یا در دوره های پس از آن مانند رژيم طالبان، خشونت همراه با جنایات مختلف مانند نسل کشی و کوچ اجباری به یکی از اوج های دیگر خود می رسد، در سال های اخیر با سیاست تقسیم قدرت بر اساس اقلیت و اکثریت و تبلیغ اکثریت و اقلیت، تبعیض بیداد می کند.

و اما داستان هندوان افغانستان

آنانی که حتا در تقسیم بندی اقلیت و اکثریت، در بسیاری موارد نادیده گرفته شده اند.
گفت و گو با ایشور داس، شاید بتواند تصویر کامل تری از اوضاع زندگی و آنچه بر آنان می گذرد ارایه دهد.

کابل پرس?: آقای ایشور داس، در افغانستان، بر اساس قومیت و ملیت تبلیغ می کنند که مثلا پشتون ها چهل و پنج درصد، تاجیک ها بیست و پنج درصد، هزاره ها ده درصد، ازبک ها پنج در صد و ...حتا گاهی اين ميزان را هم درست نمی دانند و می گویند پشتون ها شصت و پنج فیصد، تاجیک ها پانزده فیصد، هزاره ها پنج فیصد و...

به نظرشما، این تقسیم بندی ها از کجا ناشی می شود؟ دلیل این کم و زیاد کردن ها چیست؟ هندوان افغانستان در این تقسیم بندی ها کجا قرار دارند؟

ایشور داس: اجازه دهید که پیش از پیش از عزیزان سایت زیبای کابل پرس تشکر کنم که این گفت و گو را با این جانب ترتیب داده اند تا اندکی از دردهای مردم خویش را بازگو کنم.

روشن است که آمارگیری و نشر احصائیه در همه جوامع یک نیاز است. اما درجوامع متنوع و کثیرالملیتی و البته عقب مانده مانند افغانستان یک عادت زشت دیرینه وجود دارد. اینکه آمارهای نشرشده، تا کدام پیمانه به واقعیت نزدیک می باشند، ارتباط به شفافیت نظام حاکم در آن کشور دارد.

به پنداشت من، در افغانستان عزیز، ارقام نشر شده هرگز به اساس روش دقیق آمارگیری استوار نبوده اند. در نظام شاهی احصائیه گیری همه جانبه صورت نگرفت. دروقت جمهوریت داؤود خان، آمار انتشار یافته به اساس تذکره نفوس ارزیابی شد که به هیچوجه درست نمی تواند باشد. در آن هنگام برخی از نقاط افغانستان امتیاز تذکره نداشتن را هم داشت.

متأسفانه رقم دقیق تعداد هندوان افغانستان که در واقع فرزندان همان مردمان بومی این سرزمین هستند و در روند مبارزه و نبرد با عرب ها که سده ها دوام داشت، شرکت کرده و مسلمان نشدند، در دست نیست. اما بنابر موجودیت باورمندان هندو در شهر هایی از ولایات افغانستان می توان گفت که رقم شان بین پنجصدهزار تا یک میلیون می رسید. البته بیشترین شان در کابل، پروان، قندهار، لغمان، ننگرهار، خوست، گردیز، شینوار، غزنی، هلمند و قطع غن زمین زندگی شرافتمندانه داشتند.

کابل پرس: به نظر شما تقسیم بندی بر اساس ملیت افراد تا چه اندازه درست است و مشخص شدن اینکه چند درصد از کدام قوم و قبیله است چه کمکی به رشد افغانستان می کند؟

ایشور داس: به باور من در یک کشور کثیرالملیتی وکثیرالقومی مهم است که دانسته شود نفوس هر کدام آنها چه اندازه است. در کجا ها زندگی می نمایند و همینطور تاریخ آنها چیست. اما در افغانستان مقاصد بالا در نظر نبوده است.

به دلیل اینکه بی احترامی ها وتعصب ها وجود داشته، آن بخش بندی نادرست، همواره ناهنجاری اجتماعی را دامن زده است. من در هنگام ریاست جمهوری داؤود، علیه آن نقایص، عملا دست به اعتراض بردم. در روزنامه جمهوریت نوشتم که آوردن کلمهء ملیت در تذکره نفوس، درواقع مانع ایجاد یک ملت واحد در افغانستان میشود. به ویژه نوشتن نام مذهب هندوباوران در جایگاه ملیت خود نقیصه یی بود با پیامدهای نامیمون. ولی کمتر کسی از مسؤولین آن روزگار به این حرف حق گوش فرا داد.

قصد دولتمردان بیشتر غیر علمی وبا این نیت بوده که با نشان دادن رقم نادرست اعضای خانواده واحد و ساکن افغانستان، در بالا دست، جمعیت دلخواه خود را ثابت کنند. به نظر من این روش دردی را دوا نمی کند. بلکه بالادستی های نامورد، غیر منطقی و غیرانسانی را نیرو می بخشد.

کابل پرس: دانستن ميزان جمعيت و کم و کيف آن معمولا برای حکومت ها اين فرصت را می دهد که برنامه ریزی های دقیق تری برای رشد داشته باشند. در سال های اخیر، چند بار حکومت افغانستان از آمارگیری و شمارش نفوس خبر داد، اما تاکنون هيچ شمارشی صورت نگرفته است. به نظر شما چرا حکومت افغانستان از آمارگیری درست و علمی سرباز می زند یا از آن هراس دارد؟

ایشور داس: با شما هم عقیده هستم. آمارگیری و بدست آوردن احصائیه های دقیق در همه جوامع بويژه جوامع پیشرفته ودر حال انکشاف، یک اصل مهم و حتمی شمرده می شود. در اروپا و امریکا در بخش های مختلف احصائیه ها جمع آوری میشود. احصائیه نفوس پروژه وسیع تر و فراگیرتر بوده مصارف و امکانات تخنیکی و مهمتر از همه امنیت را می طلبد.

به پنداشت من، نداشتن آمار دقیق در افغانستان دو دلیل دارد:

اولا ـ همانطوریکه یک تعداد هموطنان فکر می کنند، اصلا ً دولتمردان از افشأ رقم درست نفوس ترس دارند. ترس دارند که آن رقم که درست ودقیق نیست وخود شان با بی مسؤولیتی آن را تعیین کرده اند، افشا می شود. زیرا بر اساس احصائیه های جعلی دولت ها، دولت مردان هر کارناپسندی را انجام می دهند.

ثانیاً – حکومت ها افغانستان حاکمیت سراسری نداشته اند. در وقت پادشاهی محمد ظاهر خان و محمد داؤود خان، یک مشکل دیگری هم بود که مردم بعضی از مناطق افغنستان حاضر نمی شدند که تعداد اعضای خانواده های خود را به سرشماران بگویند. یا اینکه می ترسیدند که شاید مشکل مالیه وازین قبیل چیز ها برایشان پیش بیاید. و ترس از خدمت زیر بیرق. در سال 1358 اصلا ً در قسمت های مختلف وطن سرشماری نشد. چون مخالفت های مسلحانه به سرشماری موقع نمیداد.

اینطور است که بدبختانه حتی رقم دقیق نفوس شهر کابل را که پایتخت مملکت عزیز ما می باشد، به اختیار نداریم، چه رسد به تمام افغانستان عزیز.

کابل پرس: آيا می توانید بگویید جمعیت هندوان افغانستان چه اندازه و بیشتر درکدام قسمت های افغانستان زندگی می کنند؟

ایشور داس: راستش را عرض کنم، من رقم دقیق هندوباوران و سیکهـ های افغانستان را نمی فهمم . مرجعی که رقم درست را ارائه بدارد وجود ندارد. از آن صد ها هزارهندوباورانی که در گذشته ها درمملکت آبایی خود زندگی می کردند، یک تعداد مجبور شدند که خاک آبایی و اجدادی خود را با چشمان پر اشک ترک کنند. اما یک تعداد برگشتند. به نفوس آنها هم افزایش آمده است.

اما این واقعیت مسلم است که در وضع موجود، بیشترین هندوان در کابل، ننگرهار و قندهار زندگی میکنند.

کابل پرس: درباره هندوان افغانستان که کشور را ترک کرده اند، چه معلوماتی دارید؟ آيا گفته می توانید جمعیت آنان چه اندازه بوده و بیشتر در کدام کشورها زندگی می کنند؟

ایشور داس: به گونه تخمین می توان رقم هندوان بیرون مرز را ارائه کرد که قریب پنجصدهزار نفر را در بر میگیرد. در اروپا (المان، انگلستان، هالند، دنمارک، ناروی، فرانسه و سویس) بیشترین هندوان مهاجر هستند و در جایگاه ی دوم و سوم ایالات محتده امریکا و کانادا می آید. البته مهاجرت هندوان افغان را نیز هر سوی جهان پراگنده ساخته است. برخی از خانواده های کم بضاعت هنوز در هندوستان به تنگدسی زندگی دارند. چند خانواده در کشور چین هم هستند.

کابل پرس: هندوان افغانستان چه چيزهای متفاوتی دارند که آنان را به عنوان يک گروه و جمعيت از سایر گروه ها و جمعیت ها جدا می کند؟

ایشور داس: یگانه چیزی که هندوان و سیکهـ های افغانستان را با دیگر شهروندان افغانستان متمایز می نماید، همانا مذهب و آیین شان است و بس. ما هم خداوند را به یگانه گیش، رام ویا وای گورو می گوییم. فرقی در لباس در شهامت و شرافت شان با دیگر شهروندان وجود ندارد. بعضی سنن وعادات وباور ها را که در هر دین و مذهب است، هندوان وسیکهـ ها نیز دارند. مراسم متفاوت در درمسال ها، گذاشتن موی هاسر سیکه ئها، مراسم آتشسپاری که از دیگران فرق دارد. البته مرد های هندو و سیکهـ باور، ختنه نمیشوند.
همانگونه که گویش زبان شهروندان افغانستان، بنابر منطقه و محل زیست فرق میکند، این فرق در گویش زبان هندی و پنجابی هندوان افغانستان هم به چشم می رسد. به سخن دیگر هندوان و سیکهـ های افغانستان هم مشخصات منطقوی افغانستان را دارا هستند. از همین رو به ایشان گفته می شود: هندوهای کابلی، قندهاری ، جلال آبادی چاریکاری، قندوزی، شینواری و دیگر.

کابل پرس: آيا هندوان افغانستان، مانند هزاره ها به سبب تفاوت هایی؛ مانند داشتن آيينی متفاوت از سایر مردم افغانستان، در دوره های مختلف، قربانیان کشتار جمعی، کوچ اجباری، بردگی و تجاوز جنسی بوده اند؟

ایشور داس: بلی، صرف آیین شان فرق را به وجود آورده است و بس. اولین فشار عملکرد و روند اسلامی ساختن بود که فشارهای بسیاری را همراه داشت. مانند کشتار جمعی هندوان آن وقت افغانستان. پسانها تجرید اجتماعی و تحریم آزادی های مذهبی و تعلیم مذهبی سرخط حاکمان بعدی نظام های دولتی بوده است. نشانه هایی جبری در زمان امیر حبیب الله خان وجود داشت که هندوان مجبور به رعایت آن بودند تا میان هندوان با دیگران فرق بگذارد.

هرگاه از گذشته های دور بگذریم از زمان تجدد یعنی از دوره امیر شیرعلیخان تا دوره امانی، این تحریم و تجرید را می توان به وضاحت دید. دوره امانی یگانه فرصتی بود که هندوان افغانستان حقوق مساوی را به رویت نظامنامه دولت صاحب بودند.

سردار هاشم خان و شاه محمود خان هنگام صدارت شان به حق تلفی این اقلیت مشهور و محکوم اند.
دورهء دههء دموکراسی، حرف ها و گام های عملی نیکو را در زندگی هندوان افغانستان همراه داشت چنانکه شادروان جی سنگهـ توانست از ناحیه دوم منحیث وکیل منتخب در پارلمان راه یابد. عسکری دوازده پاس ها به گونه ضابط احتیاط عملی شد. ولی در بخش ارتش و نظام تا آن روزها هم فردی به افسری پذیرفته نشد و راه نیافت.

کابل پرس: وضعیت هندوان افغانستان در دوره ی رژيم های وابسته به شوروی سابق چگونه بوده است؟ آيا آنان از فرصت ها و امکانات برابر برخوردار بوده اند؟

ایشور داس: در هنگام رژیم وابسته به شوروی سابق در ظاهر امر امکانات برابر برای این اقلیت بوجود آمد. چند فردی به افسری اردو پذیرفته شدند و همچنان شماری از جوانان جهت تحصیلات عالی به کشورهای اروپای شرقی فرستاده شدند. در دولت هم تا مقام مُعینی هم دست یافتند.

گفتم ظاهر امر، به این مفهوم که در قانون اساسی آن وقت هم اهانت به دین اسلام جرم پنداشته شده بود ولی نه اهانت به سایر ادیان شهروندان افغانستان. برای هندوان افغانستان تحصیل زبان مادری تسجیل نشده بود. اماکن مقدس هندوان و سیکهـ های افغانستان مانند مساجد و تکیه گاه های شریف از شخصت حقوقی نصیب نبرده بلکه بنام شخصیت های طبیعی درج دفاتر بودند و محصول برق، مالیه و صافی می پرداختند.

یک گپ از آن سالها این است که به دلیل غیر مذهبی بودن ، هیچکس را قدرت نبود که محل آتشسپاری هندوان و سیکهـ های افغانستان را غصب کند و میت ما سرگردان باشد. ولی هندوان که یک توته ازپیکر مردم افغانستان بودند، نادیده نگرفته بودند که در وطن شان، برادران عزیز وهموطن شان چه حال دارند. ازهمین روبود که در پهلوی سایر محبوسین سیاسی، زندانیان هندو نیز موجود بود. در کابل و دیگر ولایات چند فردی از هندوان و سیکهـ جام شهادت را از غضب حفیظ الله امین نوشیدند.

کابل پرس: در دروه مجاهدین و اوج گرفتن دوباره کشتارو چپاول، وضعیت هندوان چگونه بوده است؟

ایشور داس: این موضوع را که عربها برای اسلامی ساختن افغانستان چه پیشامدها و کشتارهای جعمی را قرنها پیش انجام داده بودند، صرفاً در برخی از آثار تاریخی موجود درکتابخانه ها می توان خواند و از همت مردمان این سرزمین با دیدن دیوارهای کوه آسمایی، قلعه هندوان در مزارشریف، قلعه هندوان در خوست درک کرد. ولی نسل موجود هندوان و سیکهـ های افغانستان کشتار، چپاول تعرض به حریم پاک خانواده و اهانت مذهبی و تعرض به حریم مقدس نیایشگاه ها در ولایات و مرکز افغانستان را به چشم سر دیده اند و نسل های بعدی از قصه هایی که از والدین شان خواهند شنید، هرگز فراموش نخواهند کرد. اثرات ظلم در حق هندوان ساده و زود گذر نیست و برآن داغها مرهم گذاشتن دشوارتر است.

مجاهدین با قدرت رسیدن شان فراموش کردند که هندوان افغانستان تجاوز شوروی را سازمان نداده ؛ بلکه به گونه پنهانی کمک های فروان مالی به مجاهدین منطقه پیشکش کرده بودند.

مجاهدین فراموش کردند که یگانه گروه افغانستان که مسلح نبود و در برادر کشی افغانها سلاح به دست نگرفتند، هندوان و سیکهـ های افغانستان بودند. اما با ما بیرحمی کردند. اساسا مهاجرت هندوان و سیکهـ های افغانستان از سال 1992 آغازشد.

کابل پرس: گزارش های پراکنده منتشر شده بود که در زمان حکومت مجاهدین نقاطی در کابل مانند "باغ بالا" ، جاهایی که هندوان خانه و زمین داشتند، خانه و زمین شان توسط زورمندان غصب شده است؟ غصب زمین و خانه توسط چه کسانی صورت گرفت و آيا هندوان موفق به گرفتن حق خود شدند؟

ایشور داس: خیر، دامن این چپاول و غصب کردن از محدوده ی کابل فراتر رفته است. در غزنی، گردیز ننگرهار، قندهار، جایداد های شخصی و محل آتشسپاری ها از سوی زورمندان تفنگ بدست تصرف شد.

اما هرگز فردی از این اقلیت زیر فشار وستم ، پیروز نگردید تا جایدادش را به دست بیاورد؛ البته استثنا حرفی است عیلحده. زیرا مرجعی که با مسؤولیت به داد مظلومان برسد وجود ندارد. یک نمونه ی کوچکش محل آتشسپاری هندوان در قلعچه است. اسناد و قباله شرعی در دست است ولی کسی به آن ارجی نمیگذارد. واین جفاورزی در دیگر حصص افغانستان هم نظیر دارد.

کابل پرس: در دوره ی طالبان وضعیت به چه شکلی بود؟

ایشور داس: دورهء طالبان نه تنها برای افغانستان، بلکه برای جهان یک سیاه روزی را به بار آورد. امروز از پیامد آن دوره ء طالبان هست که افغانها را به دیده شک و تردید می نگرند.

طالبها به اشارت بادارانشان، تندیس های ارزشمند ومحترم بامیان را نابود ساختند. شهادت بودای بامیان هرگز فراموش مان نمیشود. دست هندوان را از کارهای رسمی گرفتند و مانند قرون وسطایی از تفریق شان با مسلمانان پوشیدن دستمال زرد و علامه زرد را حکم کردند. آیا این همه رنج آور و شرم آور نیست. طالبها حتی در داد و ستد اموال تجاری میان هندوان و مسلمانان فرق بوجود آوردند.

کابل پرس: گزارش های نهادهای حقوق بشری مانند دیده بان حقوق بشر از دوره طالبان، حاکی از کشتار و قتل عام هزاره هاست. اين گزارش ها به خوبی می گویند که بطور خاص هزاره ها مورد حمله قرار گرفته و جنایات برنامه ریزی شده علیه آنان صورت گرفته است؟ در گزارش های مختلف نهادهای حقوق بشر، چندان وضعیت هندوان افغانستان مشخص نیست. چرا علی رغم محدودیتی که برای هندوان بود، بازتاب چندانی در گزارش های نهادهای حقوق بشر وجود نداشته است؟

ایشور داس: دقیق نمیتوانم به داوری این مساله بپردازم. شاید موضوع بیچاره گی بیشتر هندوان و نبود پشتیبانی کدام کشور دیگر درین زمینه نهفته باشد. مگر بازهم در انترنیت درین راستا خیلی نشرات صورت گرفته است. میتوان در رابطه با شهادت بودای بزرگ و در بازتابی علامه فارقه در شبکهء جهانی انترنیت به نشرات زیاد دست یازدید.

کابل پرس: آيا در رژيم حامد کرزی وضعیت هندوان افغانستان تغییر کرده است؟

ایشور داس: تا جایی که از امواج رسانه های گروهی شفاف پرداخت آگاه هستم نه. کدام تغییری عمده و با ارزش نیامده. غصب محل آتشسپاری ها ادامه دارد.

بدبختانه کودکان هندوان و سیکهـ ها در مکاتب رسمی جذب نمی شوند و موضوع تامین امنیت بهانه ی این کار است. بنابر رقم بلند پرسش های مذهبی در امتحان کانگور، چانس شمولیت هندوان در دانشکده های مهم خیلی ها کم است.

در قانون اساسی که هنگام حاکمیت کرزی تصویب شد، اهانت به سایر ادیان باز بوده و ازاینرو توهین به مقدسات هندوان جرم نیست. نشرات دولتی از برابری و برادری هندوان افغانستان با دیگرشهروندان حرفی به زبان نمی آورند. از 26ملیارد دالر کمک جامعهء جهانی یک دالر هم در جهت بازسازی زندگانی هندوان افغانستان به مصرف نرسیده است.

شهرکهنه کابل یعنی گذرهندو گذر وشوربازار از بیچاره ترین حصص کابل است که در واقع در گذشته ها حیثیت نبض کابل را داشت. چون یک حوزهء اختصاصی برای هندوان افغانستان وجود ندارد، در پارلمان حضور یک فرد هندو ویا سیکهـ به گونه انتخابی دشوار است لذا خانهء مردم از وضع زندگانی این عضو خانواده واحد افغانستان بی اطلاع مانده است.

کابل پرس: برای دستیابی به حقوق آنانی که اقليت خوانده می شوند، چه کاری باید کرد؟

ایشور داس: به پنداشت من، قبل از همه باید نخبگان فرهنگی وسیاستمداران از تعصب به دور باشند. فکر نمایند که همه باشندگان افغانستان بدون تبعیض، بدون تعصب، بدون امتیاز رنگ وخون، بدون امتیاز زبانی، قومی، ملیتی حق زندگی در افغانستان را دارا می باشند. همچنان جفا وستمی که در حق مذهب باوران دیگر ویا اقوام دیگر، درگذشته شده است، نکوش شود. دارندگان مذاهب مختلف در انجام باور های خود مانعی را نبینند. حق داشته باشند درس بخوانند. بتوانند در همه ادارات افغانستان و در همه وزارت خانه ها کار کنند. این عصر و وجدان این عصر قبول ندارد که حتما ً در وزارت خارجه فرزندان فلان قوم بروند و کار های شاق وکمر شکن را قوم دیگر بکند. ویا به این دلیل مزخرف که عده یی از مردم کشورما هندو هستند، فقط به فعالیت های محدود وبدون امنیت مالی وجانی زندگی نمایند. باید کاری شود که اول دامن تعصب وجهالت جمع شود.

در قانون اساسی ضروری است که حقوق همه رعایت شود. در سرود ملی نام اقوام افغانستان بدون ذکر هندوان افغان آمده که باید این تبعیض رفع شود. به بیان دیگر تامین حقوق اقلیتها در قانون نهادینه شود و از سطح شعار بازی های بی مورد به عمل پیاده گردد. درین راستا نخبگان فرهنگی باید آموزش بدهند ومردم را ارشاد نمایند.

کابل پرس: شما در زمینه حقوق هندوان فعالیت می کنید. پاسخ شما به آنانی که دفاع شما از هندوان را، گروه گرایی و قوم پرستی و...تعبیر می کنند چيست؟

ایشور داس: بودن در یک خانواده و پاسداری از حریم شریف خانواده حق مسلم هر انسان است. من جزء خانواده افغانستان و یک عضو خانواده ی شریف هندوان و سیکهـ افغانستان هستم. وظیفهء ایمانی و وجدانی مرا به این رسالت می کشاند. بدبختانه در کشور ما همین گونه معمول بوده که از حق پشتونها، باید پشتونها، از حق تاجکها، تاجکها، از حق هزاره ها، هزاره ها واز . . . به دفاع برخیزند تا غیر از آن. وقتی هندو ها وسیکهـ های افغانستان از حق زنده ومردهء خود دفاع می کنند، معترضین آشکار بسازند که در کجایش قوم پرستی است . این حق انسانی ما است که می خواهیم آن را به دست بیاوریم. می خواهیم طوریکه ما دیگران را احترام کرده ایم ، به حق انسانی ما احترام نمایند.

پیش از نشرات کابل ناتهـ ، یادداشت هایم، در سایت و مجلهء معتبر فردا نشر می شد، اینکه کدام یک از نویسنده های چیره دست با القاب دکتر، اکادمیسن، استاد و دیگر در مورد هندوان نوشته اند، آگاه نیستم . اما پسانها اهالی کابل ناتهـ که شماری از نویسنده گان شفاف ذهن را همراه دارد، در زمینه چیزهایی روی کاغذ می آورند، نه قوم پرستی است ، نه بی احترامی به دیگران که خدا نکند چنین شود. بلکه آشکار می سازد که ما در همه اقوام وملیت های کشور خود طرفدار حق خواهی خود را داریم که این همه گناه نیست.

کابل ناتهـ، با پژوهش همه جانبه که از سوی اهل نظر و وارد به عمل آمد، ثابت کرد که بکاربرد اصطلاح «اهل هنود» برای هندوان و سیکهـ های افغانستان بیخی غلط و اشتباه است و امیدوارم که مطبوعات دولتی و غیر دولتی دیگر این اصطلاح را بکار نبرند.

کابل پرس: آيا به آينده ی باشندگان جایی که افغانستان نامش را نهاده اند امیدوار هستید؟

ایشور داس: بلی، ناامیدی که کفر است. نه باید چنین کرد.

نسل مهاجر افغانستان، که بیرون مرز بزرگ می شوند بردبارتر و شکیباتر استند. به یقین نزد آنها موضوع اقلیت و اکثریت مطرح نخواهد بود. افغانها در کشورهای اروپایی و امریکا اقلیت بیخی کم شمار هستند ولی قوانین این کشورها به گونه یی ست که یک روزی می تواند افغانزاده ای وزیر شود ویا شهردار، سفیر و دیگر . در حقوق مدنی و اجتماعی هریک شان مساوی با دیگر شهروند این کشورها هستند. در افغانستان عزیز نیز، نسل جوان ان شاء الله افق وسیع نظر را صاحب خواهد بود، دیگر به تبعیض به هر نامی پشت پا خواهد زد. رشد انسان جهل وتعصب وتبعیض را از طرف هر کس که باشد محکوم می کند. انسان در افغانستان هم رشد می کند. من این امید را دارم.

ما هندوان افغانستان از جور همسایه و پلوان شریک، شریک کسب وکار، بسیار بسیار کم شکایت و خاطره ی بد داریم تا از دولتها و ارگانهای قانونسازی آنها.

کابل پرس: چه سخنی با خوانندگان کابل پرس دارید؟

ایشور داس: فکر میکنم کابل پرس عزیز ما، بیشترین خواننده ها را همراه دارد. منحیث یک هموطن درد رسیده و از خانواده مظلوم هندوان و سیکهـ افغانستان، همین حرف را با ایشان دارم، که قطع نظر از قوم و مذهب و زبان و منطقه، افغانستان را خانه ء مشترک تمام مردم افغانستان بدانند و برادری و برابری تمام باشنده گان آن را ترویج و احترام کنند.

نه همسایه های مان و نه هم جامعهء جهانی دوست پاک نیت مان شده نمی توانند. این سرزمین را باید خود مردم ما بازسازی نمایند و پیش از هرگامی و طرحی، صفا و صمیمیت افغانها ضروری است تا چیزهایی دیگر.
از اقلیت مذهبی هندوباور و سیکهـ های افغانستان فرزندان رشیدی به صفت داکتر، انجینر، پروفیسر، آموزگار، کادرهای مسلکی ورزیده اداری، متشبثین بادرد به جامعه شریف افغانستان تقدیم شده است. فرزندان این اقلیت در شرایط ناگوار و نابسامان امروز هم با جدیت فوق العاده برای کسب تحصیل و آموزش حرفه های مناسب و سازگار می پردازند تا مصدر خدمات شایسته برای وطن و هموطنان شان شوند. کسی نمیتواند از نقش ترویج و توسعه هندوان در تجارت میوه خشک، صرافی و بازار یابی امتعه افغانی در خارج چشم پوشد.

پیام من برای مسؤولین گرامی کابل پرس این است که در تبلیغ حق وحقانیت وافشأ زشتی ها که شکر نام نیکی را داراست، به کار خویش ادامه بدهید وبرای خوانندگان با احساس این است که در پهلوی سایراحتیاجات مهم وطن مشترک وعزیز ما، حقوق غصب شده وبی حرمتی هندوان وسیکهـ ها را فراموش نکنید . در هرکجایی که هستید ، هر مشغولیتی که دارید، اهل قلم استید، یا از هنر و سیاست، فکر کنید که در حق آنها چرا بی حرمتی وبی توجهی می شود.


سایت کابل ناتهـ

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • هموطن عزیز آقای ایشورداس؛

    بگذارید در وهلۀ نخست با تقدیم احترامات خویش، از شما و تمام همشهریان هندو و سیکهای کشورِ پرجنجال ولی دوست داشتنی مان، تمنای پوزش نمایم.
    آره؛ طلب پوزش از هرگونه سوء تفاهم، از هرگونه تعصب و تخاصمی که شما باشندگان محترم، زحمت کش، دانشور و آزادمنش با آن روبرو بوده و با برده باری خاص تحمل آنرا داشته و حوصله نموده اید.

    البته این گونه رفتار ها که از جهالت تمام نشأت مینماید نه تنها دامنگیر شا عزیزان بوده بلکه ذایقۀ تلخ و جانسوزش را تمام اقلیت های این سرزمین چشیده اند و هنوزهم تجربه مینمایند.

    من خیلی خوب بیاد دارم که عدۀ از جاهلترین از میان ما، درهنگام تماشای فلم های هندی که تصویر بتها را به نمایش میگذاردند، با زشت ترین کِردار و پست ترین عمل انسانی و بی خیال از حضورداشت هموطنان عزیز هندوهای ما، تُف می نمودند.

    باورکنید من خود نیز منحیث یک شیعۀ اسمعیلیه بار ها توهین و تحقیر شده ام ولی میدانم که عاملینش از جهالت، از عدم تحصیل و دانش و همچنان از روی تعصب بیجا و تربیۀ نادرست به چنین اعمالی دست زده و خواهند زد.

    حال بر ما هم است که در پهلوی حوصله مندی، باید صدا بلند کرده و برای همۀ نادانان بفهمانیم که آنها بااینگونه رفتارشان، زشت ترین اعمال نابخشودنی انجام میدهند. آنها باید بدانند که عقیده و ایمان مربوط به فرد و مسلۀ شخصی است و هیچ کسی در نزد خالق و یا پروردگار برتر، بهتر و بالاتر نخواهد بود مگر اینکه یک انسان نیک و خیراندیش، با علم و دانش، پرهیزگار و با تقوی باشد.

    من خیلی خوشحال و ممنون هستم از دست اندرکاران محترم سایت رنگین کابل پرس? که این گفت و گو با شما را به نشر رسانیده اند.

    و در خاتمه امیدوارم که روشنائی های بیشتری از زندگی روزمره و دشواری های این اقلیت محترم ولی زجر دیده و محروم، به انعکاس درآورده و به دسترس خوانندگان گرامی برسانند.

    با تقدیم احترامات فایقه،

    عارف الف

  • ایشور داس :

    از تاریخ اهل هنود در افغانستان من زیاد اطلاع ندارم و اگر واقعاء شما در مقابل عربهای که افغانستان را تاراج نموده دین شتر چرانی خود را به زور شمشیر بر پدران ما قبولانده بودند ؛؛ جنگیده اید و تا حال به دین و مذهب خود استوار بوده اید ؛؛ یابد عرض کنم که واقعاء افغان اصیل شما اید . نه اینهای که زور پنج مراتبه به عربستان سعودی سجده میکنند . بهر حال در جریان واقغات اتفاق افتاده سی سال اخیر به نظر من یگانه قومیت که در افغانستان مورد عتاب و خطاب زد و خورد و شتم گروپ های مجاهدین و طلبان قرار نگرفت مردم اهل هنود بودند . در فرار نموده از افغانستان فقیر قبل از اینکه جنگ شروع شود نیم خلق کم درس خوانده منتظر کاسه به کوزه خوردن بودند تا موقع را غنیمت شمرده از وطن فرار را بر قرار ترجیح دهند که اهل هنود از همه اول تر از معرکه در رفتند . شما در مصاحبه تان کقته اید که :

    نشرات دولتی از برابری و برادری هندوان افغانستان با دیگرشهروندان حرفی به زبان نمی آورند : خوب اگر به زبان بیاورند چه ؟ ویا اگر پسر یک هندو و یک مسلمان بدون ادراک طبقاتی بودن سویه زنده گانی هندو مسلمان با هم از صنف اول درس بخوانند و اصلاء مثلاء از مسایل که شما راجه به ان شکایت دارید خبر نشوند و یا اگاه ساخته نشوند ؟؟؟ شما میگذارید که اولاد های معصوم شما با بچه های معصوم مسلمان مانند یک شهری افغان با هم دوست باشند . و یا اگر فکر میکنید که دین و یا مذهب و یا اسلام و یا دین هندو مانع همزیستی هوشیارانه و صلح امیز نسل های اینده افغانها است ؛ ؛ ؛ حالا از دین باید گذشت و یا از افغانیت ؟؟ . . سال های دهه هفتاد و هشتاد را مجسم سازید در افغانستان کم کم دیواری به نام دین و کلتور اقلیتی از میان هندو و مسلمان اهسته اهسته برداشته میشد ؛؛ خواهشاء شما قوم خود را پابند قیودات من در اوردی حکومت ها و دین ها و مذاهب نسازید و کمک کنید که تمام اهل هنود و سیکه قبل از همه افغان باشند ؛ ؛ دینی که اهسته اهسته با پیشرفت علم و دانش از میان میرود نباید سد راهی انسان باشد ؛ ؛ فردا اگر خانه کعبه در اثر زلزلهء غلطید مسلمان راهی برای رفتن به بهشت نخواهد داشت ؛ ؛ همچنان اگر دریای گنگ خشک شود هندو ابی برای شستن گناه های خود نخواهد داشت . . . بهتر است ما این کشور را بدون گناه کردن بهشت بسازیم تا نه محتاج عرب باشیم و نه محتاح عجم . عزت زیاد .

  • سپاس از شما آقای میرهزار که این موضوع بسیار جدی و با ارزش را مطرح کرده اید. اما پرشسی از جناب ایشرداس عزیز دارم - مگر هندوان هموطنم کم کارتر از دیگران نبوده اند؟ صدای شان همیشه خاموش است. هرگز از خود نه وکیلی دارند و نه نماینده یی. همین اکنون هندوان ما میتوانستند چندین کاندید از چند جا داشته باشند، ولی هیچ کانید هندو را ار هیچ جا نیافتم.
    آقای ایشرداس درینمورد چه فکر می‌کند؟

  • هندو ها و سکها باید اتباع متساوی الحقوق افغانستان باشند ولی متاسفانه بعد از هجوم جنایتکاران جهادی در راس جنایتکار ملی مسعود به شهر زیبای کابل این تساوی حقوق از بین رفت و به این افغانهای زحمت کش و پر افتخار بی نهایت ظلم و ستم صورت گرفت.

    امروز هم از برکت همان جنایتکاران بخصوص جنایتکاران مربوط به شورای نظار حقوق هندو ها و سکهه ها زیر پاه میگردد. اگر در خوست یا قندوز به علت عدم امنیت هنوز خانه ها و معبد های شان تخریب یا غضب شده است در کارته پروان کابل تاجیق های جنایتکار ملی مسعود خانه های آنها را در تصرف خویش قرار داده اند.

    مسله دیگر سرود ملی افغانستان است. من این سرود را کاملا ً رد میکنم زیرا این سرود جنبه ملی نه بلکه به آن جنبه قومی و مذهبی داده اند.

    وقتی به سرود ملی جنبه قومی و مذهبی داده میشود یا نام تمام اقوام و مذاهب کشور از خورد تا بزرگ از جمله هندو ها و سکهه ها در آن ذکر شود در غیر آن سرود ملی نیست.

    تصمیم اول این بود که سرود ملی زمان شهید داود خان دوباره به حیث سرود ملی قبول شود ولی شیطان الدین ربانی دلیل آورده بود که سرود ملی به افتخار مجاهدین اسلامی جنبه اسلامی داشته باشد و الله و اکبر به آن اضافه شود.

  • ظاهــرشــاه: مــن از قبیــلۀ

    بنیــامین یهــودی هســتم

    وزارت خارجۀ اسرائیل تائید نموده است که دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پشتونهای افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است.

    سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل به روز جمعه 15 جنوری 2010 به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفته است: دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پتان در افغانستان و پاکستان که یکی از ده قبیلۀ گمشدۀ یهودی اند از طریق تمویل مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً آغاز نموده است.

    وی می افزاید از اینکه در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان نداشت، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتونها می باشد راه اندازی نماییم. قرار است که این تحقیقات از سه ماه الی یک سال کامل را در بر بگیرد... تحقیقات ما قبلا در بخشهای (ریشه یابی تاریخی، رسوم و عنعنات و تقارب در زبان) تکمیل گردیده است. بناً این مرکز این بار نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی ان ای) به دست خواهد آورد. تا کنون هزاران سی سی خون از قبایل پشتون افغانستان در منطقۀ مالهباد ولایت اتوراپردیش در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری شده است...

    بنا بر اظهارات سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل، از لحاظ بیولوژی کارشناسان بیولوژیک اسرائیل تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتونها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مؤرخان اسرائیلی را یاری کنند که گویا پشتونها در اصل از ریشۀ یهودیان واسرائیلی ها اند. در این باره کارشناسان بیولوژی اسرائیلی در مرکز تحقیقات ملی ممبی از لحاظ ژنتیکی میان اسرائیلی ها و افرادی از قبایل پشتون آزمایشاتی را انجام خواهند داد و با توجه به نتایج این آزمایشات که گویا پشتونها از لحاظ ژنتیکی نزدیکترین ملت به یهودیهای سفاردیم (یهودیهای شرقی) می باشند و به این طریق می خواهند ثابت کنند که پشتون و یهودیان از یک نژاد هستند.

    روزنامۀ لوفیگارو در ادامۀ گزارش خود می افزاید: از مدتها قبل واضح بود که قبایل پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی میکنند همه از یک نسل اند و مربوط به قبایل گمشدۀ یهودی میباشند. این روزنامه می افزاید: همنوای کامل در رسوم و عنعنات، نحوۀ پوشیدن لباس، عادتهای خوانوادگی و امورات فرهنگی وجود دارد که این همه بیانگر این است که پشتونها این همه را از اجداد یهودی شان به ارث برده اند.

    این اولین بار است که وزارت خارجۀ اسرائیل رسماً تائید میکند که تحقیقاتی گستردۀ را در راستائی شناسائی اصلیت یهودی پشتونها آغاز نموده است که با این کار خود بر عمل کرد سازمانهای غیر دولتی یهودی که از سالیان درازی در جستجوی قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلادی فعالیت داشتند مهر صحه گذاشت.

    مؤرخین اسرائیلی میگویند: موسی علیه السلام حین خروج از مصر با دوازده قبیله از قبیلۀ بنی اسرائیل خارج شده و در فلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیلۀ بنی اسرائیل به نامهای (بنیامین، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان و شمعون) یاد می گردیدند و از این جمله دو قبیلۀ آنها (بنیامین و یهودا) در جنوب فلسطین جا بجا شده که یهودیان امروزی از نسل آنها می باشند ولی متباقی ده قبیلۀ دیگر در شمال فلسطین جا بجا گردیدند که بعداً از آنجا به مناطق دیگر مهاجر شدند که سپس به نام قبایل گمشدۀ یهودی مسمی گردیدند.

    روزنامۀ لوفیگارو در تحلیل خود راجع به این مسئله میگوید پشتونهای افغانستان اکثریت در میان سایر قومیت های مطرح در افغانستان می باشند، همچنان نظریۀ اصلیت یهودی آنها در منطقه و در میان مردم به سطح قابل ملاحظۀ منتشر شده است، ولی تا هنوز کدام مطالعۀ علمی دقیق که ثابت کند که پشتونها در اصل یهود اند صورت نگرفته است اما اکثریت پشتونها ایمان دارند که آنها اصلیت یهودی دارند. حتی اخرین پادشاه افغانستان، ظاهر شاه، در جواب خبرنگار ایتالیائی در بارۀ نسبش گفته بود که من از قبیلۀ بنیامین یهودی هستم.

    سایت انترنیتی شبکۀ خبری العربیه نیز به بررسی این مسئله پرداخته و گزارش داده است که اسرائیل تلاش دارد حوالی 15 ملیون پشتون افغانستان را دوباره به دین آبائی شان – یهودیت – برگرداند که متاسفانه تا هنوز تعداد از قبایل پتان را یهودی ساخته و آنها را به اسرائیل مهاجرت داده است.

    همچنان این شبکۀ معتبر عربی زبان گزارش میدهد که در دهۀ هفتاد و هشتاد قرن بیستم سازمانهای یهودی فعالیتهای چشمگیری را در جهت کشانیدن قبایل پشتون افغانستان به آئین یهودیت از طریق استخدام و تربیۀ جوانان پشتون در بیروت، پایتخت لبنان و برخی کشور های غربی راه اندازی نموده بود. این شبکۀ خبری به نقل قول از برخی رسانه های اسرائیلی گزارش میدهد که سازمانهای یهودی توانسته اند برخی دانشجویان افغان در آن زمان (مانند زلمی خلیل زاد، اشرف غنی احمد زی و انوارالحق احدی) در بیروت را به دین یهودیت برگردانند. البته این دانشجویان کسانی بودن که بعدها پستهای مهمی را در حکومت کرزی به دست آوردند و زلمی خلیلزاد نیز شناخته ترین دپلومات امریکائی افغانی الاصل در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است که خانم یهودی دارد.

    این سه تن از نخبه گان تحصیل کردۀ پشتون وظیفه گرفتند تا حس نشنلیستی پشتون ها را تقویه نموده و بعد برای پشتونها توضیح دهند که اصلیت آنها یهود اند و باید به اصل خویش برگردند. این جوانان در ابتدای گرایش خود به دین یهودیت بیشتر احساساتی بوده و تلاش داشتند که به طور آشکار دست به فعالیت زنند ولی بنا بر تجارب سازمانهای یهودی و مطالعۀ آنها از اوضاع منطقه به آنها تعلیمات داده شد که باید از مهارت خود کار گرفته و مطابق برنامه های که برای شان داده میشود رفتار کنند. آنها باید اوضاع منطقه را دقیق ارزیابی کنند. آنها باید بدانند که درموقعیت بسیار حساس قرار دارند، آنها در میان دشمنان سرسخت یهودیت (ایران، پاکستان و عربستان سعودی) قرار دارند. اگر آنها با همکاری اسرائیل و برخی سازمانهای غیر دولتی یهودی دست به فعالیت آشکار زنند به زودی از طریق دشمنان اسرائیل و یهودیت در ایران، پاکستان، عربستان سعودی و حتی اقلیت های قومی غیر پشتون درافغانستان سرکوب میشوند. همین بود که آنها رسماً گرایش خود به دین یهودیت را اعلان ننموده ولی فعالیت های عمدۀ را در این بخش مخصوصاً در قسمت تقویۀ حس نشنلیستی پشتونها و داعیۀ برتری آنها از سایر اقلیت های قومی در افغانستان انجام داده اند.

    همچنان چندی قبل سایت عربی زبان القدس العربی، چاپ لندن، در مصاحبۀ با داکتر جعفر هادی حسن، نویسندۀ برجستۀ جهان عرب و پژوهش گر مسایل یهود و یهودیت (دارندۀ درجۀ دکترا از دانشگاه مانچستر بریتانیا در یهود شناسی و نویسندۀ کتابهای فرقة الدونمة بین الیهودیة و الاسلام، فرقة القرائین الیهود، الیهود الحسیدیم و پیدایش، تاریخ، عقاید، فرهنگ و عنعنات یهود) به مسلمانان و عربها هشدار داده بود که متوجه باشند که اسرائیل به زودی افغانستان را توسط قبیلۀّ پتان تحت اشغال خود در خواهد آورد.

    وی در مصاحبۀ خود می گوید: پروسۀ یهودی سازی قبیلۀ پشتون در افغانستان از چندین دهه بدینسو جریان دارد و ما شاهد روزی خواهیم بود که رسانه های خبری گزارش گرویدن ملیونها تن از پشتونهای افغانستان به آئین یهودیت را در اثر تلاشهای همه روزۀ اسرائیل به نشر خواهند رساند. تعداد زیادی از سازمانهای غیر حکومتی در اسرائیل همین اکنون مصروف جستجوی قبایل گمشدۀ خود اند. آنها میگویند که قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلاد توسط آشوریها اسیر گردیده و بعد در سراسر جهان پراگنده شدند ولی هنوز آنها عادتهای یهودی خود را حفظ نموده اند. از جمله عادتهای یهودی: تندروی، تعصب، نژاد پرستی (پشتونوالی) عدم احترام به حقوق زن، به فروش رسانیدن زنها، خشونت قبیلوی، به نکاح در آوردن خانم برادر بعد از مرگ وی، علاقمندی به قتل و کشتار، حفظ آداب و سنت های گذشتۀ خود از قبیل لباس، کلاه جالی، رقص عنعنوی مردان در مراسم خوشی (اتــن) و برتری طلبی قومی می باشد که درمیان قبایل پشتونهای افغانستان هنوز حفظ گردیده است.

    این پژوهشگر عرب می افزاید: سازمانهای یهودی از گذشته های دور سرگرم جستجوی قبایل گمشده اند، آنها قبایل گمشدۀ خود را در افغانستان، ایران، چین، هند و امریکائی جنوبی جستجو میکنند. تا کنون طبق آمار آنها قبایل پشتون در افغانستان و پاکستان شناسائی شده اند که اصلیت آنها یهود اند و بحث بالای کشورهای دیگر جریان دارد. اسرائیل با بهانۀ دریافت قبایل گمشدۀ خود میخواهد اسرائیل کبرا را از رود نیل در مصر الی دریای فرات در عراق که پلان ستراتیژِیک آن کشور است تشکیل دهد. یکی از حاخامهای (رجال دین) یهود بنام آبیحل در کتاب خویش تحت عنوان قبایل گمشده میگوید که تعداد آنها به 100 ملیون نفر خواهد رسید.

    داکتر جعفر هادی حسن در ادامه می افزاید: اسرائیل نهایت تلاش دارد تا قبیلۀ پشتون در افغانستان را که نفوس آنها تقریبا 15 ملیون تن می باشد به دعوای اینکه اصل آنها یهود اند به آئین یهودیت برگرداند. تا کنون ده ها نهاد وسازمانهای یهودی تماسهای متعددی با سران قبایل و رهبران پشتون که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان قرار دارند انجام داده اند وهمچنان ده ها جلد کتاب یهودی را به زبان پشتو ترجمه گردیده و در آنها از اصالت یهودیت پشتونها و خصوصیت یهودی آنها توضیح داده شده است. همچنین در این کتابها توضیح داده شده است که پتانها نسب شان بر میگردد به (افغان بن شاوول) که در تورات از شاوول منحیث اولین پادشاه یهودی در سرزمین فلسطین نامبرده شده است. باید یاد آور شد که سازمانهای یهودی (مانند سازمان عامی شاب – بازگشت ملت) توانسته اند عدۀ از افراد قبیلۀ پشتون را به دین یهودیت برگردانده و آنها را به اسرائیل مهاجرت نمایند که این افراد به مرور زمان اقارب و خویشاوندان خویش را نیز به یهودیت دعوت نموده و آنها را به اسرائیل مهاجرت خواهند داد. و همچنان عدۀ دیگر از تکنوکراتهای پشتون که مخفیانه به یهودیت گرویده اند هنوز در افغانستان فعالیت دارند
    افغان یا اوغان یا پشتون این سه تا نام یک است ما می توانیم افغانستانی باشیم نه افغان میخواهد که هویت اقوام مختلف سرزمین مانرا نادیده بگیرد و همین هویت تحمیلی نا روای(اوغان) را بالای ساکنین سرزمین مان باز تحمیل کنند.به کسانیکه از قبایل پشتون نیستند دیگر تحمل این هویت برای شان ننگ است برینکه.حالا به همه روشن گردیده که اوغان یعنی تروریست، اوغان یعنی تولید کننده ای تریاک، اوغان یعنی فاشیستان قبیله،اوغان یعنی طالب فرزندا ن نا مشروع آی اس آی پا کستانی بی فرهنگ واعراب وحشی که در سوف های توره بوره تولید وبه

  • سلام به‌نام حق حرف حق گفتن جرم است ؟
    احمد شاه دُرّانی یا احمد خان اَبدالی از دودمان ) درانی ها(، فردی بود که در سدهٔ هجدهم میلادی، در سال ۱۷۴۷

    پادشاهی درانی را در( خراسان )تاریخی که بعد از سلسله شاهی تیموری هرات تجزیه شده بود پدید آورد.

    [] امپراطور دولت خداداد خراساندرانی ها
    وی در قبیله ابدالی، از قبیله‌های) پشتون( بدنیا آمد. وی در جوانی توسط شاه حسین خلجی ، حکمران ) قندهار) زندانی شد ولی پس از آنکه ) نادرشاه افشار( در سال ۱۷۳۶ میلادی ، قندهار را تصرف کرد، احمد خان ابدالی به خدمت نادرشاه درآمد و پس از مدتی فرمانده یکی از لشکرهای نادرشاه شد

    تاج‌گذاری احمد شاه درانی در تاریخ 1747 قندهار.
    پس از قتل نادر «در سال ۱۷۴۷ میلادی دولتی در خراسان پدید آورد .در آنجا اعلام پادشاهی کرد. هدف وی از اعلان پادشاهی اعاده تمامیت ارضی خراسان و استقلال آن از قوت اجنبی و برپایی سلطنت پشتونها در خراسان بود بعدها قلمرو پادشاهی وی ) اوغانستان ) نام گرفت
    الماس )کوه نور ( پس از قتل نادرشاه به دست وی افتاد
    هزاره‌ها در سه مرحله، «زمان نادرشاه افشار، ناصرالدین شاه قاجار بعد از کشتار هزاره‌ها توسط عبدالرحمان» به ایران مهاجرت کرده‌اند. رضاشاه نام این قوم مهاجر به ایران را از «هزاره» و «بربری» به خاوری تغییر داد

    پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران سیل مهاجرت به ایران بیشتر شد. در افغانستان از گذشته به آنها ظلم بسیاری وارد شده و تاکنون ادامه دارد یکی از بدترین ظلم‌ها به آن‌ها کشتار و اخراج ان‌ها از مناطق سکونتشان در زمان

    عبدالرحمان یکی از شاهان افغانستان می‌باشد در آن دوره تقریبا 62 درصد مردم هزاره قتل و عام شدند

    درگذشته‌های دور هزاره‌جات کنونی بنام‌های زیر یاد شده‌است: به گفته (بلیو) غر مارث که این نام در کتاب مقدس نیز آمده‌است –به قول مرحوم غبار نویسنده افغانستان در مسیر تاریخ، نزدیک ۵۰۰ سال پیش از هزاره‌جات به نام «ستا گید یا» نام برده شده‌است شاهان هزاره‌جات قبل از اسلام به نام‌های شیران بامیان از اولاده کوشانی ویفتلی و بعدآ به نام‌های هزار بنده – شار و ریو شاران یاد می‌شدند که عمدتآ در دو نقطه تاریخی این سرزمین به نام‌های (پشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و (سورمین) سر پل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت میرا ندند.

    کنت کورت و بطلیموس مورخین عهد سکندر کبیر، فریبه جهانگرد فرانسوی، هنری فیلد کریستیاتس محقق دنمارکی و جورج راورتی، از مورخان غربی. مقدسی، مولف گمنام حدودالعالم در ۹۵۹ میلادی، ابی بکر مشهور به ابن فقیه، ابن خرداد در ۹۲۰ میلادی، ناصر خسرو بلخی از مورخین اسلامی و همچنان هیوان تسنگ راهب چینی از موجودیت غرج الشار، غرجه، غرجستان، شاران غرجستان و موجودیت هزاره‌ها در غرجستان به کرات یاد نموده‌اند.

    حکمرانی شیران بامیان توسط غزنویان ساقط و بعد از آن غوری‌ها شنسبی‌ها – خوارزمی‌ها در هزاره‌جات حکومت کردند با شکست خوارزم‌شاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیزخان تخریب و به بامیان آسیب زیادی وارد گشت
    پشتوسازی در بلخ

    در زمان) امانالله شا ه( یکی از افراد او به نام ( وزیر محمد گل مهمند ( نایب‌الحکومه ولایت بلخ شد. وی سیاست پشتوسازی را در این ولایت پیشه کرد و اقدامات زیر را انجام داد:

    غصب ۵۰ هزار جریب زمین آبی تاجیکان و ازبکان و توزیع آن‌ها میان پشتوهای آورده‌شده به منطقه. اختصاص مالچرها (مراتع) به پشتوها نابودسازی آثار تاریخی بلخ از جمله سنگ‌نوشته‌ها و سنگ مزارهای زرتشتی و سغدی پیش از اسلام سوزاندن ۲۳۷ دست‌نویس کهن فارسی، عربی و ترکی.
    مدارس منطقه تا سال ۱۳۴۵ تنها مجاز به آموزش به زبان پشتو بودند.
    تغییر بیشتر نام‌های جغرافیایی منطقه از فارسی و ترکی به پشتو از جمله: چارباغ گلشن (شینکی)، دلبرجین (شلخی)، پلاس‌پوش (زوزان)، چهل‌ستون (غندان)، بوینه‌قره (شولگره)، آدینه‌مسجد (چاربولک)، سمرقندیان (زرغون‌کوت)، کدوخانه (بانده‌گی)، ده‌دراز (غشی)، چقیش (استولگی)، یول‌بولدی (لیندی)، کول انبونه (مندتی) و...
    در آن دوره، پس از پشتوسازی نام‌ها در ولایت‌های بلخ، جوزجان، سرپل و فاریاب، هر فرد بومی که نام بومی مکان‌ها را به زبان می‌آورده جریمه نقدی می‌شده‌است
    روش دیگر پشتو سازی عبارت از تغیر نام محل‌های مختلف به نام‌های جدید پشتو است. به عنوان نمونه می‌توان به تغیر اسم این مناطق اشاره کرد:

    تغیر نام سبزوار درهرت به شیندند
    در سال‌های ۱۳۱۶-۱۳۱۷ خورشیدی (۱۹۳۷-۱۹۳۸ میلادی) دولت افغانستان دانشجویانی را برای آموز‌ش دیدن در زمینه نظامی به اروپا و آمریکا فرستاد. بنا بر سیاست پشتون‌سازی، فرزندان مردم )هزاره قز لباش (ایرانی‌تبار و فارسی‌زبان) و شیعه‌ها از شرکت در این دوره‌های آموزشی محروم شدند

    در سال ۱۳۱۸/۱۹۳۹ بر پایه دستور دولتی زبان تدریس در همه دروس مدارس سراسر افغانستان از فارسی به پشتو تبدیل شد

    کمبود منابع به زبان پشتو و عدم آشنایی بخش بزرگی از مردم افغانستان با این زبان، باعث فلج شدن نظام آموزشی و گسترش بی‌سوادی شد. پس از چندین سال و اعتراضات عمومی سرانجام در زمان وزارت (نجیب الله خان توروایانا ،) وزیر معارف وقت، آن وزارت‌خانه ناچار شد تدریس به زبان فارسی را به مناطق فارسی‌زبان افغانستان بازگرداند. از آن پس مقرر شد در مناطق فارسی‌زبان کلاس‌ها و دروس به فارسی باشد و پشتو به عنوان یکی از درس‌ها آموزش داده‌شود و در مناطق پشتوزبان زبان تدریس پشتو باشد

    از سال ۱۳۱۸ خورشیدی برای کارمندان ورازت‌خانه‌ها، بانک‌ها و دیگر ادارات افغانستان به صورت اجباری دوره‌های زبان پشتو گذاشته‌شد. این دوره‌ها تا ۱۳۵۷ خورشیدی ادامه یافت ولی با ناکامی روبرو بود. کم‌تر کسی از فارسی‌زبانان که این دوره‌ها را گذارندند قادر به نوشتن و خواندن پشتو در سطح کافی بودند
    انجام مهاجرت‌های اجباری برخی از گروه‌های قومی و ملیتی در افغانستان یکی از روش‌های پشتوسازی بوده‌است.به‌عنوان مثال سیاست انتقال گروه‌های قومی پشتون به سمت شمال افغانستان در دورهً صدارت محمد هاشم خان می‌توان ذکر کرد.

    در زمان صدارت نامبرده ریاست ناقلین در چارچوب وزارت داخله ایجاد شد که محمد گل مومند بسمت وزیر داخله ایفای وظیفه می‌نمود. ریاست مذکور وظیفه و تطبیق اسکان قبایل آنطرف سرحد آزاد جنوب افغانستان را در نواحی سمت شمال بعهده داشت به آرزوی آنکه بتواند گروه قومی پشتون را در افغانستان توسعه بخشد. نامبرده برای تشویق هرچه بیشتر ناقلین زمین‌های درجه اول نزدیک سرآب را برای آنها توزیع می‌کرد

  • سلام برای همه هموطنان عزیز

    تاجیک ها 30 درصد، است در افغانستان و برادر ها
    هزار ه 21 درصد، است و پشتونها 28 درصد، ا ست و
    دیگر ان است
    21 درصد
    اوغانها در هفته ولایت است .

  • این سیکهای چتل سالها خایه مال و نوکر انگلیس بوده و هر جا پای انگلیس رسید این موجود های فریب ودغل وپشم الود را فیلبان و اسب چران خود ساخته و یکتعداد اش را در مناطق که تحت سطیره شان بوده و بعدا از دست شان رفته بدون سر نوشت رها ساخته و طعمه دیگران ساخت . و اصلا مذهب سیگ بدستور انگلیس ها ساخته شده و ریش بابه نانک نوکر ومزدور انگلیسها بود.وبه پشتیبانی انگلیسها مذهب بی بنیاد و جعلی بابه نانک شکل گرفت. هندو هاسیگ باید به پنجاب بروند و مزدوری انگلیس ها را کند و سر زمینهای مسلمانان را با دروغ دغل و مذهب جعلی شان کثیف نکنند.

  • سلام به خواننده هاي عزيز وسلام خاص به آقاي ايشور داس!
    من اين گفتگوي اختصاصي را خواندم وبا استفاده ازفرصت پرسش ويا شكوكي كه ازين بابت دربارهء تاريخ وهويت هندو باوران وسيكهاي امروزي افغانستان در ذهنم إيجاد گرديد آنرا با خواننده ها ميخواهم شريك بسازم

    اول جناب ايشور داس در بارهء رقم دقيق وهمچنان پيشينهء تاريخي هندو باوران وسيكهاي افغانستان چنين ميفرمايند:
    ( متأسفانه رقم دقیق تعداد هندوان افغانستان که در واقع فرزندان همان مردمان بومی این سرزمین هستند و در روند مبارزه و نبرد با عرب ها که سده ها دوام داشت، شرکت کرده و مسلمان نشدند، در دست نیست. اما بنابر موجودیت باورمندان هندو در شهر هایی از ولایات افغانستان می توان گفت که رقم شان بین پنجصدهزار تا یک میلیون می رسید. البته بیشترین شان در کابل، پروان، قندهار، لغمان، ننگرهار، خوست، گردیز، شینوار، غزنی، هلمند و قطع غن زمین زندگی شرافتمندانه داشتند.)
    ولي چند جمله بعدتر درمورد زبان وگويش هاي زبان هندي وپنجابي چنين ميفرمايند:

    (همانگونه که گویش زبان شهروندان افغانستان، بنابر منطقه و محل زیست فرق میکند، این فرق در گویش زبان هندی و پنجابی هندوان افغانستان هم به چشم می رسد. به سخن دیگر هندوان و سیکهـ های افغانستان هم مشخصات منطقوی افغانستان را دارا هستند. از همین رو به ایشان گفته می شود: هندوهای کابلی، قندهاری ، جلال آبادی چاریکاری، قندوزی، شینواری و دیگر.)

    اين بندهء حقير سرا پا تقصير نيز ميخواهم درمود إظهار ات آقاي ايشور داس إبراز نظر نمايم
    اول اينكه:

    نظر به اين گفتهء جناب ايشورداس خوب اولين سؤالي كه پيش مي آيد اين است كه آيا واقعا هندو ها وسيك هاي امروزي كابل وساير شهرهاي افغانستان ، ميراثداران واقعي ديانت وفرهنگ بومي مردمان اين سرزمين قبل از اسلام ميباشند؟
    اگر استند، چرا آنها بزبانهاي پنجابي وسندي در ميان خودشان صحبت ميكنند وديگران بزبان پشتو ويا فارسي وغيره، آيا آقاي ايشور داس باور دارند كه زبان مردمان ساكن اين سرزمين قبل از اسلام سندي وپىجابي بوده است؟
    يا اينكه جناب ايشور داس باورشان اين است كه اعراب بر علاوهء دين جديد حتي زبانهاي فارسي وپشتو را نيز به باشنده گان بومي اين سرزمين تحفه دادند وهندو ها وسيك هاي اين سرزمين نه تنها كه دين اعراب را قبول نكردند بلكه زبانهاي شانرا كه فارسي وپشتو باشد قبول نكردند آيا چنين چيزي از نظر منطق وعلم تاريخ درست است؟
    به نظر بنده اگر مسائل را با ديد باز وموشگافانه مورد بررسي قرار ندهيم وبه پرسشهاي مردمشناسي وتبار شناسي با حوصله مندي پاسخ ندهيم ما به مانند آقايان غبار وحبيبي به يك جعلكاري ديگر تاريخ دست زده ايم واين كار ازنظر من جنايت است
    جناب ايشور داس بخاطر كوه آسمايي دركابل ويا كوه هندوكش در شمال ، ويا هيكل هاي تباشدهء بودا در باميان ؛ هندوهاي فعلي افغانستان را اولادهاي حقيقي وبومي كابل وساير شهرهاي افغانستان ميدانند كه گويا همين هندوها بودند كه در برابر تهاجم لشكريان عرب جنگيدند، اسير شدند، به برده گي كشانيده شدند ولي دين اسلام را قبول نكردند اين نظريهء جناب ايشورداس بر أساس چه منبع علمي استوار است؟
    فراموش نشود كه منظور من ازين سؤال إنكار هويت بودايي كابليان وبا باميان قبل از اسلام نيست، بلكه إثبات اين موضوع است كه از نظر تباري آيا همين هندوهاي فعلي وسيكها أولاده جنگجويان كابلي وننگرهاري وبامياني در مقابل اعراب ميتوانند باشند؟
    بازهم تأكيد ميكنم كه : درين شكي نيست كه افغانستان كنوني معبر كشور گشايان بوده ودرين خطه نه تنها كه آثار بودايي وديگر أديان هندي چون برهمني وهندوييزم كشف شده است، بلكه حتي آثار دين زردشتي نيز وجود دارد ، اما از زردشتيان افغان وافغانستاني بحيث يك گروه مذهبي مجزأ چرا خبري نيست ؟
    من براي روشن ساختن مطلب خود يك مثال ميزنم:
    فرض بفرماييد كه يك تعداد آذري هاي زردشتي از ايران امروز به بلخ مهاجر شوند ولي صد سال بعد از امروز اولادهاي شان دعوا كنند كه آنها هرگز مربوط كشور آذر بايجان نمي شوند وبا حفريات باستاني وكتيبه هاي كه دربلخ از دين زردشت كشف شده است آنها بلخي هاي اصيل مي باشند كه حتي در برابر اعراب نيز جنگيده اند، آيا چنين ادعايي عقلاني وعلمي به نظر ميخورد؟ به نظر من اين كار يك خيانت علمي جعلكاري نا بخشودني است كه در هيچ دين وآئين روا نمي باشد
    خدا كند كه من درين برداشتم غلط كرده باشم ولي تا زمانيكه از آقاي ايشورداس درين زمينه جواب قانع كننده اي نخوانده ام، من به اين برداشت خود همچنان باورمند خواهم ماند وآن اينكه:
    جناب محترم ايشور داس مانند يك تعداد جعلكاران قومگراي افغان درپي ساختن تاريخ جعلي وهويت كاذب ملي براي همكيشان هندو باور وسيك خويش در افغانستان بر امده اند، ايشان با استفاده از وضعيت نا هنجار فرهنگي ، موقع را غنيمت شمرده درعدم موجوديت يك نظام كارا ومسوول وپاسخگو براي ملت وهمچنان درعدم موجوديت يك سرشماري دقيق از كميت اقوام وپيروان أديان مختلف در افغانستان خودشانرا خيلي زيركانه پشت هويت بودايي برهمني كابل قبل از اسلام پنهان نموده اند وتوسط يك تعداد نويسنده گان عقده ايي وبيزار از اسلام واسلاميت براي همكيشان خود، تاريخ جعلي درست ميكنند. درحاليكه سابقهء ورود هندو باوران وسيكها ازهندوستان فعلي به افغانستان كنوني از زمان سلطنت ظهيرالدين بابر به آنطرف پيش نمي رود.
    موضوع شعائر مذهبي وآتشسپاري مرده ها را در پيام بعدي بخوانيد

  • این سیکهای چتل سالها خایه مال و نوکر انگلیس بوده و هر جا پای انگلیس رسید این موجود های فریب ودغل وپشم الود را فیلبان و اسب چران خود ساخته و یکتعداد اش را در مناطق که تحت سطیره شان بوده و بعدا از دست شان رفته بدون سر نوشت رها ساخته و طعمه دیگران ساخت . و اصلا مذهب سیگ بدستور انگلیس ها ساخته شده و ریش بابه نانک نوکر ومزدور انگلیسها بود.وبه پشتیبانی انگلیسها مذهب بی بنیاد و جعلی بابه نانک شکل گرفت. هندو هاسیگ باید به پنجاب بروند و مزدوری انگلیس ها را کند و سر زمینهای مسلمانان را با دروغ دغل و مذهب جعلی شان کثیف نکنند.—

  • اينكه جناب محترم ايشور داس از عدم ثبت مادهء مستقل در مورد پيگيرد قانوني آنانيكه به مقدسات هندو باوران بي حرمتي ميكنند، سر شورانده اند حق بجانب ميباشند، واقعا دريك كشور مسلمان كه ادعا دارد هيچ قاتوني بر خلاف احكام شريعت غراي محمدي نافذ و مرعي الإجراء نمي باشد، عدم پيگرد قانوني متجاوزان به مقدسات پيروان ساير أديان خودش خلاف شريعت غراي محمدي است. زيرا نص صريح قرآن در منع نمودن مسلمانان از دشنام دادن به پيروان ديگر أديان هيچگونه تأويل وتوجيه ديگر را نمي پذيرد و آن آيهء ....قرآن در سورهء أنعام است:
    (ولا تسبوالذين يدعون من دون الله فيسبوالله عدوا بغير علم)
    ترجمه: دشنام نزنيد به آنانيكه غير الله را مي پرستند كه آنها نيز از روي ناداني ودشمني به ذات الله، دشنام ميزنند، حال اگر واقعا در افغانستان از روي صداقت وإيمان داري قانوني براي حفظ حريم مقدسات اسلامي تصويب ميگردد، بايد حريم مقدس پيروان ساير أديان را نيز شامل شود، در غير آن إنفاذ چنين قانوني بخودي خود مخالف حكم صريح اسلام بوده و جنبهء رئاكارانه ونمايشي دارد. اما از آنجايكه اسلاميت مردم افغانستان با أرزشهاي قبيلوي اوغاني مزج شده وتعدادي از قومگرايان برتري طلب پشتون آنرا بنام رعايت دو أصل افغانيت واسلاميت مد نظر ميگيرند چنين تناقضات آشكار منطقي خود بخود بايد بوجود بيايد، زيرا دو تربوز را دريك دست گرفتن ممكن نيست، اسلام يك دين است وأحكام خاص خودرا دارد ولي افغانيت مجموعه اي از يك سلسله ارزشهاي قبيلوي متروك و ما قبل اسلامي است كه ريشه در زور گويي وبرتري طلبي أفراد قبائل مختلف دارد، خلط نمودن اسلام با ارزشهاي اوغاني ، درجامعهء امروزي افغانستان ،ريا كاري، نفاق، زن ستيزي، قوم ستيزي وتمدن ستيزي وبالاخره رهبراني چون ملا عمر وگلبدين را بار آورده است، آنطرف ديگر : نام افغان در زبان انگليسي نيز مشكل زا بوده ومعناي سگ شكاري را ميدهد
    ازنظر برداشتي كه من از اسلام دارم:
    همانطوريكه در يك جامعهء مسلمان در إيمان وإسلام باهم شريك بوده و خود مسلمانان در قرآن چون برادران وخواهران يكديگر خوانده شده اند ( إنما المؤمنون اخوة ) در مواطنت ( هموطن بودن) نيز با پيروان ساير أديان، برادران وخواهران يكديگر شمرده ميشوند. زيرا وطن ؛ خانهء مشترك همهء شهروندان يك جامعه بوده ودر صورت تجاوز از سوي يك كشور بيگانه بالاي حريم آن وطن ؛ جنگ بخاطر دفاع از حريم وطن بالاي همهء شهروندان آن كشور از هر دين وآئين كه باشند واجب ميگردد ، در غير آن قواي مهاجم بيگانه بالاي هيچكسي رحم نكرده وهمه را به يك سويه آماج تعرض وبي ناموسي قرار ميدهند.
    بناء از نظر احكام إسلامي كه بنده از آن درك دارم : شهروندان غير مسلمان دريك جامعهء اسلامي كه به هيچ صورتي محارب نبوده اند وسالها با مسلمانان در صلح وهمزيستي مسالمت آميز بسر برده اند هم در حقوق وهم در وجايب با مسلمانان همسان شمرده ميشوند، همان مكلفيت عسكري كه بالاي يك شهروند مسلمان واجب است، بالاي يك غير مسلمان نيز واجب است، همان مالياتي كه بايد يك مسلمان بپردازد، يك غير مسلمان نيز بايد بپردازد، به همين ترتيب همان حق تعليم كه يك اولاد مسلمان دارد، يك اولاد غير مسلمان نيز بايد از آن برخوردار باشد، همان مسجد وتكيه خانه اي كه يك مسلمان بايد بخاطر اداي مراسم مذهبي خود ضرورت دارد، يك غير مسلمان نيز در صورت احتياج به يك عبادتگاه بايد از آن برخوردار باشد وحريم آن مانند حريم عبادتگاههاي مسلمان بايد از هر نوع تعرض وبي حرمتي مصوون باشد
    همچنان اگر يك دولت اسلامي براي از بين بردن فقر ومحتاجي شهروندانش بانك مخصوص كمك به فقراء ومحتاجين ميداشته باشد، فقراء ومساكين غير مسلمان نيز از سهم مساوي در آن بانك برخوردار ميباشند وهرگونه تبعيض وتمايز در موارد ذكر شده ميان مسلمان وغير مسلمان در يك دولت اسلامي جرم محسوب ميشود
    تمام آنچه گفته آمديم در زير حكم اين آيهء قرآني ميتواند بيايد كه قرآن در سورهء مباركهء الممتحنه ميفرمايد:
    ( لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين ولم يخرجوكم من دياركم أن تبروهم وتقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين)
    شمارا الله منع نميكند از نيكي و إجراي قسط ( داد) در حق آنانيكه با شما بخاطر دين تان نجنگيده اند وشما را از سرزمين هاي تان آواره نساخته اند ، به تحيق كه ذات الله دادگران را دوست داد
    در اينجا من نيز به پيروي از معلم شهيد زنده ياد دكتور علي شريعتي بزرگ ميتوانم بگويم كه : واژهء معادل قسط كه در قرآن آمده است وخدا مومنان را به إجراي آن امر كرده است در زبان فارسي نيافتم، فقط همين قدر ميگويم كه واژه قسط در زبان عربي مفهوم وسيعتر از (عدل)دارد. عدل را ميتوان به فارسي ( داد) ترجمه كرد ولي ( قسط) مفهوم وسيعتر از عدل ميباشد كه اگر وارد مثالهاي آن اگر شويم وقت زيادي را در بر ميگيرد

  • در مورد آتشسپاري أموات هندو باوران وسيكهاي افغانستان كه محلات مخصوص آن از طرف زورمندان غصب گرديده است بازهم بنده از استرداد وإرجاع اين أماكن به صاحبان اصلي آن يعني هموطنان هندو باور وسيك أفغانستاني خود پشتيباني مينمايم اما آقاي ايشورداس وسائر هموطنان هندو باور ما نيز بايد نكات آتي را در نظر بگيرند:
    سوختاندن اجساد مرده هء إنسان درأديان سامي منع بوده وتنها در أديان هندي أجساد مرده ها سوختانده ميشوند، اما با تغيرات مردمي وجمعيتي كه امروز در شهر كابل وسائر شهرها بوجود آمده است، نفس كثافت سكاني براي ساكنان شهرها مشكلات عديده اي را بوجود آورده است، اگر اين أماكن توسط زورمندان غصب هم نميشد، بازهم مشكلات ديگري از قبيل آلوده شدن هوا واذيت ساكنان دور وبر مناطق مذكور به سبب دود غليظ وبدبوي كه ناشئ از حريق نمودن آتش كه در آن أجساد سوختانده ميشوند فرا راه هموطنان هندوباور وسيك ما پيش مي آمد، بدون شك جناب ايشور داس بيش از هر كس ديگر راجع به آلوده گي هوا وحفظ محيط زيست واقف اند ، واين را هم ميدانند كه : امروز از اثر آلوده گي هوا به دود هاي كارخانجات صنايع ومعادن بزرگ ودود خود روها در اكثر شهرهاي پرجمعيت جهان مشكلات زيادي بوجود آمده است ولي در افغانستان مشكل ازين هم عميق تر است . يعني اينكه : در شهر هاي بزرگ افغانستان خصوصا كابل ازدياد جمعيت وتراكم نفوس ؛ إيجاب إعمار خانه هاي جديد را ميكند، از آنجايكه افغانستان ازبركت حاكميت دوصد سالهء أيل جليل افغان يگانه كشوري درجهان است كه : هيچگونه آمار وأرقام رسمي جمعيت خودرا ندارد، بناء هر نظام ودولتي كه روي كار بيايد هيچ نوع طرحي براي يك ماستر پلان شهري نميتواند روي دست داشته باشد، حالا در صورتيكه عدم دسترسي به آمار وأرقام دقيق از جمعيت سكاني؛ نبود يك ماستر پلان دقيق شهري را در پي داشته باشد، پس مطابق قاعدهء رياضي ٢+٢= ٤ ميتوان به اين نتيچهء قطعي رسيد كه: عدم موجوديت ماسترپلان شهري سبب جنگ ها، نزاعهاي قومي وقبيلوي، غصب أموال وملكيتهاي مردم وهزاران پيامد ناگوار ديگر را در پي دارد.
    اين موضوع، زماني ازين هم حاد تر وپيچيده تر ميگردد كه يك قوم بخصوص خودش را سردار وآقاي ديگران بداند، از ارائهء رقم اعضاي خانواده هاي خود به شكل آگاهانه ونظام مند بدلايل قومي اكثريت مطلق بومي واقليتهاي مهاجر آنچنانكه در كتاب سقاوي دوم آمده است طفره برود، خودش را دربرابر ارگانهاي ادارهء ثبت وأحوال نفوس واحصائيه ؛ مسؤول وپاسخگو نداند، هم تابعيت كشور همسايهء پاكستان را داشته باشد وهم در كابل وشهرهاي ديگر زمين وتعمير وبلند منزل داشته باشد، وآگاهانه وعامدانه براي برهم زدن توازن قومي وتركيب جمعيتي در شهر كابل وسائر شهرها براي همتباران خود حتي از آنطرف مرز ديورند كوچي ها را دعوت كند وزير نام إسكان كوچي ها بهترين زمين ها را در ولايات مختلف خصوصا كابل به آنها بدهد وبگويد بفرماييد اين ملك خداداد كابل مال شماست،و بعد در پهلوي آن ؛مكاتب زبان پشتو را هم إيجاد كند، وچند روز بعدتر به بهانهء جلوگيري از تفرقهء ملي ؛ صداي هر معترض را بنام ستمي وقومگرا وتجزيه طلب خاموش كند، درينصورت فكركنم كه قضيه عميق تر از غصب محلات آتشسپاري هندو ها توسط زورمندان باشد.
    در حال حاضر به فكرمن جناب ايشور داس ؛ وسائر سياستمداران هندو باور وسيك افغانستان سنگيني پلهء ترازو را مي نگرند، هر طرفي كه سنگيني كرد بايد منافع خودشانرا در همانطرف غالب جستجو كنند، واين از خصوصيتهاي جامعهء استبداد زده وقبيلوي ميباشد كه اقليت هاي قومي ومذهبي بخاطر حفظ جان شان مجبور اند تا با طرف غالب وارد معامله شوند.
    بناء توصيهء من به جناب استاد ايشور داس عزيز اين است كه از حالت محافظه كاري ؛خودشان را بيرون آورند واز خير هويت افغاني بگذرند، اگر ايشان در زمان سردار داوود ديوانه هم خواهان آن بوده اند كه در شناسنامه هاي شان نام كثيف واستعماري افغان درج شود اشتباه بزرگي را مرتكب شده اند، حد اقل جناب ايشور در آن وفتها آنقدر مطالعه نداشتند كه درك كنند آنانيكه افغان بودند ازين هويت چه خير ديدند كه شما خودرا در دم آن ميخواستيد كه آويزان كنيد، اينجا حكايت مسلمان شدن همان يك هندو باور ما يادم آمد كه در مسجد پل خشتي كابل اعلام اسلاميت كرد ولي كدام آدم خيلي ممسك وبخيل بخاطريكه از دادن صدقه وكمك مالي خودش را خلاص كند، نزد آن برادر تازه مسلمان شده آمد وبا صداي بلند گفت: او بيادر ما ازين مسلماني چه خير ديديم كه حالا توهم با ما پيوستي؟
    حالا من عين پرسش را بدون شوخي از جناب ايشور داس خان ميكنم كه: ايشور داس عزيز ! ما ازين افغاتيت چه خير ديديم كه حالا تو خودرا افغان ميداني؟
    بناء اگر ميخواهيد به حقوق شهروندي خود نائل شويد لطفا ازمزخرفات افغان وافغانيت وغيره صرفنظر كنيد كه ريشهء تمام مشكلات ما زير پاي اين نام كثيف واستعماري است، تا وقتيكه اين نام كثيف واستعماري بالاي شهروندان اين كشور اطلاق ميگرد نه هندوي اين كشور روي آرامي را ميبيند ونه هم مسلمان آن
    ياهو

  • مذاهب جعلی و قلابی که نه اساس فلسفی دارد ونه بنیاد منطقی ونه خدمت و نظم نسق را در جامعه انسانی پیشکش میکند مانند مذاهب جعلی وهابی .سیکیزیم.قادیانیزیم.بهاییزیزم. اینها مانند مکروب های در جامعه بشریت است که تنها باعث سر در گمی و جهالت و نا پاکی و ترور و اختناق بشریت میشود . و خصوصا در افغانستان وهابیت باعث بوجود امدن افراطیت شده و سیکها با مانند مو وسوزاندن مرده ها باعث تعفن و الودهگی هوا شده .و قادیانیزم و بهاییزیم باعث مسخ و بیراهه جلوه دادن دین اسلام و سایر ادیان الهی شده است. وسیگها زاده و مردم بومی پنجاب هند است و بخاطر منافع مالی و زر اندوزی و تجارت ساکن دیگر جاها شده و عجب تمسخر امیز اینکه مهمان خود را صاحب خانه میداند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس