صفحه نخست > دیدگاه > تحریف واقعیت های تاریخی را نباید مكتوم گذاشت

تحریف واقعیت های تاریخی را نباید مكتوم گذاشت

غلام سخی سخا
يكشنبه 15 جولای 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

قسمت اول

انسان ها علاقهء شدید به درک وشناخت گذشتهء تاریخی و سرگذشت نیاکان خویش دارند. نیل به این منظورصرف از طریق بررسی اسناد و مدارک باقیمانده و مطالعهء نوشته ها و روایات تاریخی مورخان ممکن و میسر می باشد. اما کدام تاریخ و نوشتهء کدام مورخ در تحقق این هدف کمک لازم را می نماید، جای بحث دارد. زیرا نوشته های تاریخی عدهء از تاریخ نگاران به وضوح تمام نشان میدهند که ایشان بنابر ملحوظاتی از توضیح درست واقعیت های تاریخی سرزمین قدیم (یعنی افغانستان کنونی) را آن گونه که به وقوع پیوسته است، اجتناب ورزیده اند. جناب فرهنگ مورخ صاحب نام کشور درصفحه بیست و سوم کتاب خویش " افغانستان در پنج قرن اخیر" چنین می نویسد:

بررسی تاریخ٬ خصوصا در دوران معاصر این نکته را آشکار میسازد که دیکتاتور های عصری همواره کوشیده اند تا رویداد های تاریخی را در جهت منافع خویش استخدام کنند وبرای این منظور تاریخ سازی را جانشین تاریخ نگاری ساخته تلاش ورزیده اند تا آثاری را که ازین راه به میان میآید٬ به زور تبلیغات و سانسور برمردم بقبولانند وبه درجات مختلف درین کارموفق بوده اند.

به راستی هم نه تنها از«دیکتاتور های عصری» بلکه ازنویسندګان متعصب ومغرض و قلم بدستان قبیله پرست و کوتاه بین ومورخین حسود وکینه توز وتاریخ سازهای وابسته به دربارهای منفور،هیچ انتظاری جزاین نیست ونمی تواند هم باشد زیرا آن ها به این مقصد قلم نمی ګیرند که راستی و واقعیت ها را بنویسند و بیطرفانه و بدون درنظرداشت اغراض و تمایلات شخصی و قبیلوی از حقایق بنویسند وبا تصریح وتوضیح آن، اذهان مردم را روشن نمایند، بلکه به این دلیل قلم می ګیرند که احکام و دساتیرآمران خویش را تعمیل نمایند و اهداف تعیین شده (یعنی به طورفشرده تاریخ سازی سفارشی وتحریف و دګرګونی وکتمان حقایق تاریخی ) راکه مامور به اجراء آن ها هستند به چه طرقی می توانند به وجه احسن تامین وتحقق بخشند. این ها ماموروموظف هستند که مطابق دلخواه صاحبان خویش تاریخ سراپا کذب ودروغ وعاری ازحقیقت برای مکاتب جهت فریب ومغشوش ساختن اذهان نوآموزان تهیه وترتیب نمایند.

اما برخی مورخین ظاهرفریب که دم ازراستی وصداقت وحقیقت می زنند واز ګروه تاریخ سازان فوق به شدت وحدت انتقاد می نمایند وبه آن ها این اتهام را وارد میسازند که حقیقت را کتمان می نمایند وبه تحریف حقایق وجعل تاریخ می پردازند. اما زمانیکه همین ها با حقایق انکارناپذیر تاریخی حاوی ارزش ها و افتخارات تاریخ پرغنای دیگران مقابل می شوند، علیرغم اینکه بیان آن هیچگونه تهدید وزیانی به مصالح و منافع گروهی شان درقبال ندارد بازهم جرات مقابل شدن را ازدست میدهند و حسادت، تکبروخودخواهی شان اجازه نمی دهد به تصریح وتشریح آن بپردازند. فقط خوف شان ازین بابت است که با افشاء آن افتخارات و غنای تاریخی حسود سوز دیگران به میدان می آیند. بناءً جهت جلوگیری از علنی شدن آن دست به عملی میزنند که با اصول وضوابط کهخود شان از آن ها نام می برند، منافات کامل دارد.

مورخ معروف کشور آقای فرهنګ در پیشګفتار کتاب خویش « افغانستان درپنج قرن اخیر» سبب و انګیزهء اصلی تالیف این کتاب را« نشر آثار ګمراه کننده در کابل و قلت آثار جامع و غیر دستوری» وانمود کرده و درصفحه (۱۱۸۷) ضمیمهء د تحت عنوان ـ تحلیل راه های حل یا سعی برای جلوګیری ازروشن شدن تاریخ – چنین می نویسد: درین شکی نیست که سعی در راه تقویهء وحدت ملی وظیفهء هرفرد وطنخواه است، اما به عقیدهء من وحدت ملی هنګامی بهتر تامین می شود که تاریخ کشورصادقانه برمبنای مدارک واسناد مطالعه شده نیک و بد اعمال کسانیکه درراه آن نقش داشته اند مانند عدالت پسندی، وطن خواهی وراستکاری از یک سو، زورګویی، مداحی وحق تلفی ازدیګرسو بدون مبالغه و تحریف اما با الفاظ واضح و صریح بیان شود وراه های جلوګیری از تکرار اعمال منفی جستجو ګردد. تنها درین صورت می توان جو مساعد را جهت حل اختلاف ورفع اشتباهات وبد ګمانی ها دربین عناصر مختلف سازندهء ملت ایجاد کرد ووحدت ملی را نه درلفظ، بلکه درعمل تامین نمود.» طوریکه معلوم می شود آقای فرهنګ این نوشته را بعدا درپاسخ به اعتراض شخصی به نام فیض احمد فیضی کابلی ( زکریا) ضمیمهء کتاب خود کرده است. در آخر نوشتهء خویش چنین تذکر داده است: « پوشیدن واقعیت ها درهیچ حال نمی تواند حلال مشکلات باشد.»

این پند واندرز اموزندهء دانشمند مشهور کشور جناب فرهنگ را ملاحظه کنید که چگونه از دیگران می خواهد که واقعیت هارا سرپوش نگذارند، اما برخورد خود ایشان با توجیه واقعیت های تاریخی چگونه اند ؟
آیا آنچه که وی رعایت اش راازدیگران می خواهد خود به آن اعتنایی قایل است یا خیر؟

کدام واقعیت ها را ا ایشان می خواهد که سرپوش ګذاشته نشود؟

مورخ صاحب نظر کشور درصفحه بیست وششم کتاب خویش ازخواننده گان اثر ارزشمند خویش خواسته اند درباره مندرجات کتاب و داوری مولف، داوری کنند و اشتباه اورا به کمک دلایل واسناد بازنماید.

با الهام ازاین اجازه من جرات یافتم وتشویق شدم تا پیرامون برخی نوشته های سوال برانګیز ایشان خصوصاً دربارهء ساکنین خراسان دراوایل هجوم اعراب به این سرزمین، توضیحاتی مطابق مدارک وشواهد تاریخی موجود ارائه نمایم. اگر با این عمل خویش به راه خطا رفته باشم پیروان آن دانشمند زنده یاد با ارائهء دلایل و براهین محکم به اقناع من بپردازند.

درمورد ساکنین افغانستان کنونی درهنګام تهاجم اعراب وجریان جنگ های آن ها درین سرزمین ونیروهای مقاومت داخلی، مورخین وجغرافیه نویسان عرب وزایرین چینی و برخی خاورشناسان غربی، معلومات سودمندی را دراختیارما گذاشته اند که مرورومطالعهء آن ها نه تنها مارا از برخی واقعیت های مهم تاریخی ان دوران آګاه میسازند بلکه این امکان را فراهم می نماید که تا به صحت وسقم ادعا های مطرح شده از جانب نویسندګان ومورخین مختلف پی ببریم. سوالاتی که پاسخ قانع کننده را می طلبد.

باشندګان خراسان قدیم یا افغانستان کنونی دراثنای تهاجم مسلمانان عرب کدام مردم بودند؟

نیروهای مدافعین که درجبهات مختلف این سرزمین (افغانستان کنونی) برضد اعراب می جنگیدند متشکل ازکدام مردم بودند؟

ازهویت واصلیت مردمی که اعراب با آن ها درین خطه درګیربودند، چه میدانیم؟

آیا مورخین کشوردرباره هویت رزمندګانی که دردفاع ازخراسان با اعراب درګیربودند، چیزی بیان داشته اند؟

این ها سوالات با اهمیت تاریخی اند که جواب های ان ها، باید است در هرکتابی که بنام تاریخ افغانستان تحریر میگردد به صورت واقعی وعینی ان گنجانیده شود. تا مردم کشور خصوصا نسل های اینده از تاریکی مسخ حقایق نجات یافته، وبه خصوصیات تعصب امیز و خود برتربینانه گروه ها و شخصیت های بی خبر از تاریخ واقعی کشور که خودرا مالک مطلق ووارث همیشگی این سرزمین به شمار می اورند اگاهی حاصل نموده وقادر به تفکیک حقایق از جعلیات شوند.

از گروه تاریخ سازان انحرافی و گزافه گو که اندک ترین اطلاعی از تاریخ وطن خویش ندارند دعوت میشود تا نکته های بسیار مهم که بارتولد نویسنده «ترکستان نامه» ترجمهء کریم کشاورز درمورد سرحد شمالی افغانستان درصفحات (174-175) جلد اول کتاب خویش ثبت نموده، مرور کنند. مورخ مذکور درین صفحات کتابش چنین می نویسد:

میان کابل و بامیان کوه ها و گردنه های بلند تر از آنچه بین خلم وبلخ و بامیان وجود دارد. معهذا ګردنه های که برسرراه خلم قرارداشته دربیشترموارد مرزسیاسی را تشکیل می داده اند. ودرقرن حاضر هم سرحد میان متصرفات ازبکان وافغانان ( پیش ازآنکه ازبکان را امیران افغان مطیع سازند) ګردنهء آق رباط درشمال بامیان بوده است.»

مردم خراسان درزمان حملهء عرب ازنظرآقای فرهنګ ومورخین عربی!

آقای فرهنګ درصفحات (۵۳-۵۲) کتاب خویش« افغانستان در پنج قرن اخیر» درمورد ساکنین خراسان این طورمی نویسد: در هنگام گشوده شدن خراسان به دست مسلمانان٬ بخشی بزرگ ساکنین این سرزمین را مردمانی تشکیل می دادند که از شاخهء هندواروپایی نژاد آرین بود وبعدا به نام تاجیک شهرت یافتند.... علاوه برتاجکان، درآن هنگام اقوام دیگری هم درخراسان زیست می کردند که از بقایای مهاجمان سابق؟! بودند وبرخی از مردم خانه به دوش محلی مانند اجداد پشتون ها و بلوچ ها و نورستانی کنونی.»

این ادعا که باشندگان بخش بزرگ خراسان را در هنگام تهاجم اعراب، هندواروپایی های آرین نژاد و بقایای مهاجمان سابق و اجداد پشتون ها وغیره وانمود کرده است. ادعای موصوف روی چه مدرک استواراست، با مطالعهء مشروحات زیربه شما خوانندهء محترم روشن خواهد شد. وی توضیح نداده که در بخش باقیماندهء خراسان کدام ګروه قومی ساکن بوده اند. برمبناء این ګفته، چنانکه می خوانید اقوام دیگری چون ترکان درخراسان ساکن نبوده اند. به رویت اسناد ومدارک موجود نشان خواهم داد همین ترکان که ازنطر جناب فرهنګ ازجمله باشندګان خراسان محسوب نګردیده، به عنوان یګانه نیروی مدافع این سرزمین(خراسان؟) درمحاذ های مختلف دربرابرتهاجمات اعراب جنګیده است.

جناب فرهنګ درصفحهء (۵۴) کتاب خویش که از" سراج التواریخ" اقتباس شده، گفته اند که درشمال هندوکش یک تعداد مردم ترکی زبان ازسابق موجود بود." همچنان درصفحهء (۳۹) تاریخ خود درمورد حملهء عرب درجبههء شمال مینویسد: جبههء شمالی درحوالی بلخ مرکزباختربا نیروی ترکان درین وقت برآن تسلط داشتند، برخورد کرد...» ملاحظه نمودید که ازیکطرف ازنظرمورخ ما ترکان درقطارمردم خراسان درزمان ورود اعراب جای ندارند وازجانب دیګرمورخ مذکوربه وضوح ازبرخورداعراب با ترکان درحوالی بلخ اعتراف می کند این را می گویند تناقض آشکاردر گفتار وپراگنده نویسی! وی هیچ اشاره وتوضیحی ازدفاع وزدوخورد خراسانیان اصلی علیه اعراب درتاریخ خویش نکرده است.

خوانندګان آګاه ازتاریخ طبری وتاریخ کامل وفتوح البلدان وغیره به خوبی میدانند که این زدوخورد که " فرهنگ" به آن معترف اند تنها منحصر به بلخ نمی باشد.اگرشما منابع عربی فوق الذکر را مطالعه کنید، این حقیقت پنهان شده برای شما آشکار می ګردد که درهرقسمت وطن تان (یعنی درشمال وجنوب حتی درسند وملتان) زدوخوردعرب ها با ترکان بوده است. لطفا به منابع که ازآن ها تذکربه عمل آمد مراجعه نمایید. چقدرخوب می بود که مورخ دانشنمد وصاحب نام ما حتی برابر نیم سطربرای اثبات حقانیت ادعای خویش وجلوګیری ازطرح پرسش های احتمالی درین زمینه اززدوخورد های شاخهءهندواروپایی آرین نژاد واجداد پشتون ها ونورستانی ها با عرب ها دروطن آبایی شان خراسان برای معلومات ما می نوشت وتصریح می کردکه این ګروه در کدام محاذ با اعراب درګیربوده اند؟ این سوال را نیزبی پاسخ نمی ګذاشت که این مردم درکدام ولایت خراسان بودوباش داشتند؟ البته مقصدازین کنجکاوی ها فقط کسب اطلاعات است وبس.

آنچه که آقای فرهنګ درنوشته خویش ازساکنین خراسان یاد کرده سعی نمودم به منابع مورد اتکاء واستفادهء وی آشنا شوم مگربا کمال تاسف به این مقصد دست نیافتم. درنتیجه این سوال به ذهنم خطورنمود که چطورممکن است درکتاب تاریخ که نزده بار تجدید چاپ شده، نوشتهء ادعا آمیزی یافت می شود که برهیچ دلیل ومنبعی مبتنی نیست. پرسش دیگری که نیازمند پاسخ مستدل می باشد، اصطلاح مبهم ومرموز" بقایای مهاجمین سابق است. اایشان توضیح نداده اند که آن ها کی بودند؟ ابهام به تعقیب ابهام.

درجلد های پنجم تا یازدهم ترجمهء تاریخ طبری و جلد های اول و دوم ترجمهء تاریخ ابن خلدون و جلدهای چهارم تا هشتم ترجمهء تاریخ کامل تالیف ابن اثیر وترجمهء تاریخ فتوح البلدان تالیف بلاذری وترجمهء جلد دوم تاریخ یعقوبی به جریان حملات و جنگ های اعراب در خراسان و سیستان پرداخته اند کوچکترین ذکرواشاره یی حتی برابر یک کلمه از هندواروپایی های آرین نژاد و دیگر اقوام مورد نظر« فرهنگ» به عمل نیامده است. ازتوضیحات صریح وساده مورخین مذکورپیرامون جنګ های اعراب در خراسان و سیستان و مردمی که دردفاع ازین خطه با اعراب درزدوخورد بودند، می توان به هویت مردمی آشنا شد که درآن ایام درین سرزمین ساکن بودند. درتوضیحات ایشان هیچ ګونه تذکری درمورد مردمی که ازنظرجناب فرهنګ ساکنین اصلی خراسان وانمودشده اند، به عمل نیامده است. اګرمورخین عرب درین باره قصورورزیده وازذکرنام آن ها به عنوان مدافعین خراسان به طورارادی چون مورخین دیګر، اجتناب ورزیده باشند این مسئولیت آقای فرهنګ بود به عنوان یک مورخ برجسته با ارائهء اسناد ومدارک دست داشتهء خویش خطاهای مورخین مذکوررابرشمرده به اثبات اشتراک خراسانیان اصلی دردفاع ازسرزمین شان می پرداخت تا زبان معترضین بسته میشدند. هدف اساسی این نوشته طوریکه بارها تذکردادم برملا ساختن چهرهء حقیقت تاریخی است که روی برخی مصلحت ها عمداً کتمان ګذاشته شده است. ودرآن به هیچ ادعای روبرونمی شوید که توام با مدرک نباشد. بناءً پیام صریح مندرج آن برای کسانیکه حقیقت پذیرباشند به آسانی قابل درک وهضم اند. قبل ازهمه به اشعارذیل که بیان کنندهء برخی حقایق تلخ تاریخی سرزمین کشورکه ازنظرما حایزاهمیت می باشند، توجه تان را معطوف میدارم. البته این ها یګانه اسناد نیست که نشان دهد که درراه دفاع ازخاک خراسان کدام مردم کشته می شوند. این شعرشاعرعرب موسوم به " نهاربن توسعه" که خوددرجنگها وکشتاراعراب درخراسان اشتراک داشته، درتوصیف قتل عام قطیبه وتقسیم غنیمت ها واموال غارت شده، سروده شده ، قابل توجه است.شعری که درصفحهء (۳۸۶۵) جلد نهم ترجمهء تاریخ طبری قید است وعلاقه مندان میتواند به این صفحه مراجعه نمایند.

«ازوقتیکه بوده ایم ***«وپیش ازما و بعد از ما نیز ***«همانند پسر مسلم نبود و نخواهد بود***«که با شمشیرخویش ترکان را کشتار کرد***« و ما را قسمت از پس قسمت داد.»

شعردیگری که درمورد کشته شدگان شاهان ترک درزمان قطیبه به واسطهء ثابت قطنه عتکی سروده شده است، شایان توجه است. نوشتهء زیرازطبری است که درصفحهء (۳۸۹۲) جلد نهم کتابش آورده است. " ثابت قطنه عتکی به تذکارپادشاهان ترک شعری گفت به این مضمون:

« از کشته شدگان کازرنگ*** و کشبیز و سرنوشت یباد ***« دل آرام گرفت»

بهترخواهد بود خواننده خود به صفحات مذکورمراجعه نماید تا ازنزدیک یقین حاصل کند که " ترکان" را به جای " هندواروپایی آرین نژاد" و" پادشاه ترکان" را به جای " پادشاه هندواروپایی" نه آورده باشم. زیرا قرنی است که تاریخ سازی بربنیاد سفسطه و دروغ نویسی ودروغ بافی وجعل و تحریف حقایق تاریخی به مقصد فریب اذهان مردم وطرح ادعاهای پوچ وبی اساس و سرقت ادبی وبه خود وانمود کردن تاریخ وافتخارات دیگران به یک رسم وآئین تبدیل گردیده است. روی همین دلیل بد نیست خواننده، هرنوشتهء تاریخی را برای اطمینان خاطرش ازصداقت و امانت داری نقل کننده به اصل منابع وماخذ مورد اشارهء نویسنده اش رجوع نمایند تا ببینند که رونوشت با اصل مطابقت دارد یا خیر؟ این پرسش پیش خواننده، لاینحل نماند که چگونه ممکن است افتخارات تاریخی دیگران را ازخود کرد؟ تعجب نکنید. مثال ونمونه های فراوانی موجود اند که دربخش دوم این نوشته به آن ها پرداخته میشود.

گفتهء جناب" فرهنگ " راملاحظه نمودید که موصوف ترکان را که مدافعین واقعی خراسان دربرابرعرب بوده درجملهء ساکنین خراسان ندانسته اند. اما ملاحظه خواهید کرد درشمال و جنوب سرزمین فعلی افغانستان چقدرسرهای مردم ترک بریده شدند و به چه میزان خون های شان ریخته شدند، چقدرفرزندان شان اسیرگرفته شدند. این آقایان که شما مورخ می نامید بدون شک ازکلیه وقایع اتفاق افتاده و قتل عام ترکان به دست عرب خبردارند. زیرا منابعی که درزیر می آیند درفهرست ماخذ آن ها نیزدیده میشود. برخی ازآنها به طورمفصل به توضیح جریان جنگ های عرب درافغانستان پرداخته اند حتی درمورد اندازهء دندان ها و قد وقامت و لب وروی برخی قوماندان اعراب را به شما معلومات ارائه کرده اند اما با کمال تاسف با وجود آگاهی شان از صاحبان سرهای بریده شده و جسدهای آویخته شده وقهرمانی ها و جانبازی ها درراه این خاک کوچک ترین اشارهء نکرده اند. وظیفه ومسئولیت جدی مورخ بود ازین کشته شدگان و قربانی های عرب درراه سرزمین افغانستان قدرناشناس به حرمت یاد می کردند. حرمت و ارزش گذاری را بگذارید یک سو، حتی کوشیده اند همهء اینها را کتمان نمایند. این را می گوید تنفروتعصب و حسادت وعناد وخصومت آشکاربا حقیقت روشن تاریخی ترکان این سرزمین. این نه یک ادعای بی بنیاد است ونه هم تهمت وافتراء به کسی. خوشبختانه کلیه اسناد ومدارک موجود است. این اسناد درحقیقت موثرترین وبهترین وسیلهء ثبوت وجود وحضورفعال ترکان درین سرزمین، خراسان یا افغانستان یا هرچه که باشد،. اززبان گویای همین سند ها است که می توان به بداندیشان و حسودان و کینه توزان، پاسخ ارائه نمود. درعین حال به کمک همین اسناد است که قادرخواهیم شد تا گذشتهء تاریخی پدران خویش را که خارچشم عدهء از مورخین قرارگرفته ازبوتهء فراموشی وگمنامی به درآوریم.

پایان قسمت اول

ادامه دارد

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • مورخ معروف د روغی کشورافغانستا ن آ قا ی فرهنگ بی فرهنگ ، کتا ب تا ریخ د روغی به نا م ( افغانستان د رپنج
    قرن ا خیر ) خود را همه به روی تعصب و تبعیض و د ر و غ با فی و ( تورک ) ستیزی وپیروی ا ز پلا ن و توصیه و تحفه د ا لری پا رسی ها ی ایران ، تأ لیف کرده گرد ن خود را نزد خد ا و رسول خد ا بسته کرده است ( لعنت خد ا وند
    برد روغ گویا ن ا ست ) رسوای هرد و د نیا خوا هد بود ا ز ا ین همه د روغ گویی و کتما ن حقیقت چه حا صلش شده
    با شد ؟؟؟ جز به چند د ا لری یا توما نی یا پول افغانی جواب د روغ گویی ا ش د ر آ خرت چه خوا هد بود ؟؟؟

  • dar zamane hamlaye aarab dar khorasane aan roz har mardomi ke dar har jaye zendagi mekardand modafeye homan mahal bodand
    kabuli ha az kabul ozbek ha wa torkman ha dar shamal
    pashton ha dar kohaye solayman ham wa hama az khanye khod defa kardand
    hech kase nametawand hech kasi ra nafya konad
    hama bodand wa hama hastand
    wa rahe hal ham zendagiye ba hame ast
    na aqaliyat na aksareyat
    bal tak shar wandi
    afrade bashendaye een watan bayad dar nazar gerefta shawad na eel wa tabar
    ok

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس