صفحه نخست > دیدگاه > سپاس از کامران میرهزار... و چگونه رسم رمه داری وحدتی ها را تغییر دهیم؟

سپاس از کامران میرهزار... و چگونه رسم رمه داری وحدتی ها را تغییر دهیم؟

جعفر رضایی
جمعه 15 فبروری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

دوست دارم این مطلب را با تشکر و سپاس از آقای کامران میرهزار آغاز کنم. لطفا، این جملات را مداحی و چاپلوسی نبینید. آنچه مرا وا داشت تا این سطور را بنویسم آشنایی و تجربۀ اندک من با کارهای فرهنگی و انترنتی است. نوشتن و ترجمه نامه‏ای شاعران جهان برای توقف نسل کشی هزاره ها، درست نمودن وبسایت و مهمتر از همه تلاش برای جمع آوری امضا و تماس با شاعران، نیازمند انگیزه و تلاش جدی است. در این "غرب شریف" که همه گرفتار زندگی هستیم، وقت گذاشتن برای کارهای زمان‏گیر، پُرزحمت و از لحاظ مالی بی‏ثمر عزم و انگیزۀ زیاد می طلبد. هزاره‏های قلمبدست و فرهنگی‏مآب در کشورهای غربی بسیار خوابیده اند. اما معذوریت های زندگی و مهمتر از همه، دوری و بی اثری حوادث افغانستان در زندگی روزمرۀ آنان، انگیزه و احساس شان را کاملا خنثی نموده است. آنهایی که هم کمی احساس دارند حداکثر کارشان به‏روز نمودن صفحۀ فیسبوک است و نوشتن چند سطر محکومیه و بس. پس وقتی می بینیم، یکی از میان ما، عزم، انگیزه و جرات کارهای خوب و موثر را دارد، بی‏شرمی است تا قدر زحمات او را نبینیم و چشم‏تنگی کنیم.

تا خبری فاجعه‏باری در مورد هزاره ها می شنویم، فغان ما بلند میشود که چرا سازمان ملل و "کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر" سکوت نموده اند. بروید گزارشهای یاهو در مورد قتلعام اخیر هزاره ها در کویته و ماجرای دفن آنها را بخوانید. در پای هر گزارش حدودا پنج هزار کامنت گذاشت شده است. تقریبا تمام این کامنتها کشتار هزاره ها را صرفا یک جنگ مذهبی فهمیده و با آن درک این کشتارها را محکوم، تایید و یا مسخره نموده است. باید با شهامت بپذیریم که هزاره ها در رساندن صدای شان به گوش جهانیان ناکام بوده اند. بعضی کارهای کوچک، مثل برگزاری تظاهرات تا حدی مفید بوده است. اما این وقعیت را بپذیریم که اکثر رسانه ها و مردم جهان از کشتار سیستماتیک هزاره ها بی خبرند. این را نیز باید پذیرفت که شیعه بودن هزاره ها موجب نادیده گرفتن عمدی آنها از جانب رسانه های غربی شده است. اما، در این سانسور تنبلی و کارنفهمی ما نیز اثرگذار بوده است. ما نتوانسته ایم لابی‏گری کنیم. ما نتوانسته ایم با جریانهای فرهنگی و خبری غرب رابطه برقرارکنیم. کارهای که آقای میرهزار انجام داده است، مثل نوشتن مقاله در روزنامه گاردین، برقراری ارتباط با جهان فرافارسی زبان و به خصوص حرکت اخیر او، کارهای منحصربه فرد و گام بلند در راستای رساندن صدای هزاره‏ها بوده است. بسیاری از دوستان وحدتی ما که استعداد کاری و جرات آقای میرهزار را ندارند به آسانی می توانند این اقدام را شهرت طلبی بخوانند. گمانم نمی آید که آدمی با شعور معمولی این اتهام را باورکند. میرهزار سردبیر کابل پرس? است که تا هنوز بیشتر از شانزده هزار لایک در فیسبوک خورده، و همچنان هرروز حدودا سه صد نفر آنر لایک می کنند. علاقه‏مندان "کابل پرس" در فیسبوک چندین برابر دوستداران سایت های وحدتی است. میرهزار در هرلحظه ای که خواسته باشد، می تواند گپ خود را، در آن واحد، به شانزده هزار نفر برساند.

**************

فضای فرهنگی کمیونیتی‏های هزاره در غرب، و فضای فرهنگی هزاره ها آنلاین همچنان فضای وحدتی است. منظور این نیستکه، گویا تمام افراد فعال فرهنگی هزاره حالا و یا در گذشته عضو حزب وحدت بوده اند. مقصود اینستکه فرهنگ و جهان بینی حزب وحدت از بیست سال گذشته تا حالا، همچنان زبان و شیوۀ مشهور و پذیرفته شده در میان هزاره ها باقی مانده است. شالوده این فرهنگ و جهانبینی سه عنصر است: عشق، ایمان و مداحی پایان‏ناپذیر "بابه مزاری"، حمایت و همسویی با "استاد" محقق و یا "استاد" خلیلی، آشنایی و دوباره جویده-جویده گفتن جهانبینی "اصلاح طلبان دینی (شیعی)" و در موارد معدودی همسویی با محافظه کاران تندرو شیعی. اگر این جریان را با القاب "چپ" و "راست" بخوانیم، "جریان فرهنگی وحدتی" به تمام مفهوم یک جریان فرهنگی محافظه کار است. "فرهنگی وحدتی" به هیچ وجه به فکر تغییر هزاره ها نیست. ممکن است بعضی از اینها اکت بی دینی و روشنفکری کنند، ولی هیچکدام اینها در اعماق، خیال یک جامعه عصری و روشن هزاره را در ذهن ندارند، چه رسد به فکر آن. معلم عزیز، که بی هیچ تردیدی یکی از بنیانگذاران "فرهنگ وحدتی" است، کودکان شش-هفت ساله را در لیسه "معرفت" اجبارا حجاب می پوشاند. پس چگونه می توان اینها را محافظه کار نگفت. این واقعیت را باید بپذیریم که هزاره ها مردم عقب مانده و محافظ کار است و فرهنگیان وحدتی مصروف رمه داری هستند. تا اینجا وحدتی ها مقصر نیستند. این از فقر فکری و فرهنگی این مردم است. کجاست جریان که هیچ، "سه تا" هزارۀ غیروحدتی که کمربسته در میدان باشد و برای تغییردادن هزاره ها، عصری ساختن هزاره ها و مدرن کردن فکروفرهنگ هزاره ها کار کنند؟ اما چیزهایی در میان فرهنگیان وحدتی منحصر‏به فرد است. و آن چشم تنگی، و خودخوری است. شما چنین خاصیتها را در میان دیگران نمی بینید. مثلا، وبسایت خاوران را ببینید که علی رغم جمعیتی بودن عمیق فضای آن، سلیمان راوش و دستگیرپنجشیری نیز مجالی برای سخن گفتن دارند. برعکس آن، سایت های وحدتی مآب، نه تنها حبیبه سرابی، رمضان بشر دوست و سیما سمر را هزاره نمی داند، و بلکه در سیاه نمایی آنها نقش نیز بازی می کند.

وحال که چنین است، به باور من ما باید یکی از این راه ها را انتخاب کنیم.

1.ما که در خارج هستیم، خدا یار ومددگار هزاره باشد. هزاره تنها قوم مورد تبعیض و بدبخت جهان نیست. افغانستان یک کشور عمیقا عقب مانده است و در محاصره سیاسی و فرهنگی کشورهای بزرگ و عقب ماندۀ همجوار خود قرار دارد. مشکلات مردم افغانستان شبیه معضل بقیه کشورهای عقب ماندۀ جهان است. افغانی ها در کل، به شمول هزاره های که در غرب هستند، کاملا متاثر از درون افغانستان هستند. پس بهتر است که به دنبال جامعۀ نو و قوم نو بود. چرا، یکبار و برای همیشه افغانستان را فراموش نکنیم؟ چرا در زیباترین سرزمینها و بهترین جوامع بشری ذهن خود را با اخبار افغانستان مسموم بسازیم؟ چرا سالهای باقی مانده عمر ما را کانادایی، امریکایی، آسترالیایی و اروپایی نباشیم و زندگی نکنیم؟ اگر علاقه‏مند کارهای فکری و فرهنگی هستیم، چرا وقت، انرژی و توانایی خود را وقف سوسیالیسم، اته ایسم، هومانیسم، ساینس و... که اندیشه و فکر است نکنیم؟ چرا کاری برای بشریت انجام ندهیم، بجای اینکه با "بیسوادترین‏های جهان" همکلام می شویم و به هوش و آگاهی خود توهین می کنیم؟

2.با جریانها و کمیونیتی‏های فرهنگی غیرهزاره در غرب، مثل خلقی ها، پرچمی ها و شعله یی ها که لااقل در ظاهر عصری و با فرهنگ هستند کار کنیم.

3.با افکار و آرمانهای خود وداع نموده به "جریان فرهنگی وحدتی" بپیوندیم. رویهمرفته، جریان فرهنگی وحدتی یک جریان جاافتاده و پیراهن مناسب قد و قامت هزاره‏هاست. این واقعیت تلخ را بپذیریم که اگر همین امروز شما بروید در کمیونیتی‏های هزاره از عصری شدن،مدرن شدن وتغییر کردن گپ بزنید، با تضمین می توان گفت، اگر لت نخورید، قطعا برای همیشه بایکوت هستید. چه پروا دارد که شبهای جمعه مسجد برویم، در مراسم "بابه مزاری" مدحیه بخوانیم. بهترین پوشش برای زنان را حجاب و مانتوی ایرانی معرفی کنیم. نماز بخوانیم، روزه بگیریم و سخنرانی های سروش و شاگردانش را بشنویم و به آن حیرت کنیم؟ و در افق افکار سیاسی خود دو ستاره را ببینیم که بی آن هزاره هیچ است و نابود: "استاد" خلیلی، که "در سیاست واقعا وارد است" و مهمتر از همه "امکانات" دارد، "استاد" محقق، که یل فصول و دورانهاست و جدیت و جرات "بابه" را دارد. اما در مقابل از نو "هزاره" شویم و "سرما به تن ما بی ارزد". چه پروا دارد که روزگاری را ما نیز رمه داری کنیم، و در مقابل، مقبولیت و محبوبیت اجتماعی داشته باشیم؟ بازهم یاد ما باشد که "جریان فرهنگی وحدتی" در مقایسه با جریانهای جهادی که با آن قابل مقایسه است، مثل جریان فرهنگی حزب اسلامی و جمعیت، یک جریان فرهنگی "اصلاح طلب" و "میانه رو" است.

4.به همین شکل فعلی آن کارهای پراکنده انجام دهیم و قانع باشیم به اینکه کاری می کنیم. اینکه ما می توانیم موجب و مصدر تغییر باشیم و یانه مهم نیست.

5.در میان ما، کم ازکم سه چهار فرهنگی بااستعداد، پرشور و با انرژی غیروحدتی وجود دارد. می توان این افراد پراکنده را گردهم آورد و کار مشترک انجام داد. ما می توانیم با جدیت و قاطعیت یک مبارزه فرهنگی را برای تغییر هزاره ها، عصری ساختن هزاره ها، مدرن ساختن هزاره ها و آشنا نمودن هزاره ها با سوسیالیسم، اته ایسم، هومانیسم و ساینس راه بیندازیم. ما میتوانیم با راه انداختن یک وبسایت خوب به رقابت فرهنگیان وحدتی برویم. ما می توانیم بازار گرم و رسم رمه داری وحدتی ها را بشکنیم وتغییر دهیم. و حتا فراتر از آن، ما اگر با جدیت کار کنیم می توانیم خود این وحدتی ها را تغییر بدهیم. قسم که دیدیم، نشر مقالات آرامش دوستدار بعضی اینها را مذبذب و دودله ساخت.
رویهمرفته، یاد ما باشد، ما آنگونه که در زندگی شخصی به رابطه و رفاقت ضرورت داریم، برای یک مبارزه فرهنگی موفق نیز نیازمند کار گروهی و مشترک هستیم.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • درود به حضرت رضایی ! نخستین بار است که از یکی از نخبگان هزاره چنین نوشته ی ژرف وعقلانی را می خوانم . شما واقعیت را به درستی نشان داده اید. راه بیرون رفت از حالت روانی - فکری کنونی تنها بریدن از فرهنگ وتاریخ سراپا لجن " اوغانستان" ، برقراری ارتباط با جهان امروز وپیوستن به جریان های پیشرو ومدنی معاصراست. به یک سخن پوست اند اختن و دیگر شدن .

  • جا دارد از میرهزار سیپاس گذاری نمایم. من فکر می‌‌کنم با راه انداختن ‌یک وبسایت کاری به جایی‌ نمی رسد، البته تاثیر دارد. تصور من این است که اگر فعالیت در بطن جامعه نباشد، همین آش خواهد بود و همان کاسه. من به شدت با وحدتی‌ها نه‌ این که مخالفم، بلکه یکعده آنها را بی‌ سواد هم می‌‌دانم. اما آقای جعفر به چند مسئله توجه داشته باشید.
    ۱. از آنجای که هزاره‌ها در قدیم، تا دو دهه پیش اکثریت بی‌ سواد بودند و این خود بأعث مذهبی‌ بودن آنها هم بوده، آنجاست که این وحدتی‌ها که اکثریت آخوند هستند، در میان مردم رخنه کردند و در بعضی‌ از برهه زمان مردم را به جان هم، هم انداختند.
    ۲. امروز تقریبأ هر فامیل هزاره دارای لیسانسه، دیپلومه زن و مرد هستند.
    ۳. هر کاری که نفوذ این چند تا آخوند را در میان مردم کمرنگ کند، مسلمن کار درخور ستایش خواهد بود.

  • با راه ۱ مخالفم اما با راه ۲ و ۵ موافق.

  • کسیکه با امکانات وحدت خود را در اذربایجان و کانادا رساند و در کویته از اب و نمک دفتر وحدت رشد کرد و بزرگ شد باید همینگونه بر فرهنگی های وحدت بتازد،الحق که بچه آخوند بودی و اخر هم آخوند زاده از نقاب براامدی.جعفر تو که یک شخص کند ذهن و عقب مانده مذهبی بودی چگونه امروز اداء و اطوار از غیر دینی ها را در می اوری؟؟؟

    • یادم میآید که خلیلی مردنی در ایران بین تجار و کارگران هزاره پول جمع میکرد. بعد از مدتی مهمانی و لپ و جپ با کیسه های پیسه گم میشد.

  • دوستان1
    درجهت توقف ماشین خشونت ,تعصب وتعبیض درقبال هزاره ها به خصوص هزاره های پاکستان سالهاست که چه درافغانستان وپاکستان وهم چنان دردنیای بیرون ازسوی روشنفکران ,فعالین ,جوانان وهم اجتماعات وگروپ ها ی فعال هزاره اقدامات وحرکت های ثمربخشی به عمل امده است که ماشاهد صدها تظاهرات ,گردهم آیی ها وسایر اشکال تبارزاحتجاج وتقبیح انواع خشونت برضد هزاره ها چه درپاکستان وچه درافغانستان به شمول معضله تاریخی کوچی ها باهزاره میباشیم.کشانیدن پارلمان یکی ازپنج عضودایم شورای امنیت یعنی بریتانیا به قضیه نسل کشی هزاره ها درپاکستان که حاصل کارفعالان هزاره دراروپابود کاردرخوراهمیت میباشد,هم چنان پروسه گردآوری امضا ها که ازدونقطه هم ازکابل وهم ازاروپا به کوشش وتلاش فعالان جامعه هزاره روی دست گرفته شده وهنوزادامه دارد کارهایست درخورتحسین وبه همین منوال کارهای بااهمیت بیشتر ویاکمترکه میتوان بازهم شمردش.
    بدون شک این همه اقدامات وحرکت هابسنده نیست که هرفرد اگاه هزاره به شکل خاص وجامعه روشنفکری هزاره درکل چه درداخل کشور ویاخارج مسوولیت سهمگیری امرتاریخی دفاع ازحقوق مشروع ومسلم هزاره هارابدوش دارند.
    ولی واقعیت اینست که یک عده ای بیشتر ازاینکه درباره هزاره ها وحقوق پامال شده ونادیده گرفتن شان وسایرنابرابری ها وبی عدالتی های تاریخی وجاری که درحق هزاره رواداشته شده واعمال میشود بی اندیشند حالا مصروف شده اند به مورد خودشان ,به تبلیغ وتوصیف های مبالغه آمیز وغیرواقعی که ربطی به امورندارد,وقتیکه این همه مقاله های کوچک راباعناوین بزرگ وپرطمطراق ودهن پرکن چون :
    ((حرکتت مدنی شاعران جهان وسکوت شرم آورباند های هزارگی !!!؟؟؟)) نوشته آقای بنام بصیرآهنگ.
    ((کامران میرهزارطلسم سده هاراشکست!!!؟؟؟)) نوشته آقای بنام ثنا نیکپی.
    ((سپاس ازکامران میرهزار....وچگونه رسم رمه داری وحدتی هاراتغیردهیم؟ !!!؟؟؟)) نوشته آقای بنام جعفررضایی.
    خوب این چنین بازی بامسایل واشتهارهمدیگر وبزرگنمایی های بدورازواقعیت چه دردی رادرمان خواهد نمود؟ بااین غوغانویسی وگزافه گویی ها این اقایون چه چیزی رامیخواهند دنبال کنند؟شهرت خریدن به آقای میرهزار ویاازطریق وبااستفاده ازنام ونشرات وی کسب شهرت برای خودشان!
    زیرا نوشته های این دوستان که پراست ازقلمبه سلمبه گویی ها هیچ چیزاموزنده ایرارایه نمیدارد وازجانب دیگری این عناوین شخصی شده دیگر وزن وارزشی به مقاله های شان نمیگذارد که اگر دراین دنیای پر ازمصروفیت وسرگردانی کسی پیدا شود وآنرابخواند وزن وطول وعرض مقاله دربرابر عنوان های فانتزی امیزدیگر خیلی خیلی کوچک وکم مایه است .
    فکر کنم بهتر است بامسوولیت ,باامانت داری,متوازن وسالم بنویسم وپدیده هارابه نام خودش یادنمایم ,این همه بزرگ نمایی وتوصیف همدیگر وتبلیغ وسروصدای برای همدیگر هیچ کمکی به امرمهم امورهزاره ندارد وربطی هم نمیتواند داشته باشد.میخواهم ازابتکار آقای میرهزار درجهت جمع نمودن اراوافکار شاعران ,نویسندگان ونخبه گان وطنی وجهانی درجهت توقف چرخه های خشونت بنیادگرایان ,متعصبین ودیگرستیزان اظهار قدردانی نموده توفیق بیشتراو وهمه فعالان هزاره ها وتمام مردم افغانستان رادرمساعد سازی فضای صلح وزیست باهمی آرزونمایم .
    باحرمت

  • اقای اوغلو
    دیدگاه شما دقیقا بیانگر رمه داری وحدتی است.
    من از شما می پرسم که امکانات وحدت از کی بود و است؟ ایا رهبران حزب وحدت ان امکانات را از پدر و مادرشان به ارث برده بودند ؟ یا نه خانم های شان ان امکانات را زاییده بودند؟
    عزیزم ، امکانات حزب و حدت و دفاترش از مردم بود و فرزندان مردم حق داشتند که از ان امکانات استفاده کنند. مگر رهبران حزب وحدت از ان امکانات استفاده کردند هر کدام چندین زن نگرفتند و یا باری فامیل های خود امپراتوری های اقتصادی نساختند؟
    این چه منطقی است که هر کسی که از امکانات حزب وحدت استفاده کرده است باید وحدتی و ولایت فقیهی هم باشد؟
    بر اساس منطق شما، همه ای انهایی که در زمان ظاهر شاه هم درس خوانده بودند و از امکانات دولت استفاده کرده بودند نباید لب به انتقاد می گشودند.
    من فکر می کنم جعفر به مهم ترین نکته اشاره کرده است. من باور دارم که تا وقتی که سیطره ای شوم وحدتی ها و تمام ولایت فقیهی ها از سر مردم ما برچیده نشود ، هیچگاهی مردم ما راه شان را پیدا نخواهند کرد. همچنان اگر سیطره ای جهادی های شورای نظار از روی بخش دیگری از جامعه ای افغانستان برداشته نشود، انها هم راه انسانی را پیدا نخواهند کرد. همچنان است سیطره ای جهادی های طالب و حزب اسلامی و سیافی و ها و ...

    • اقای زاولی فکر می کنم که شما شناختی از اقای جعفرنداری که چنین لطف را در حق اش می کنید، منظورم این نیست که جناب جعفر چرا از امکانات حزب وحدت استفاده کرده و امروز باید بر علیه این حزب جبهه بیگرد.منظورم اینست که اقای جعفر ایامی که در کویته بود یکی از افراطیون شیعه مذهب بود که اگر قدرت ملا عمر آخوند را می داشت هریک جوان هزاره را که به غیر از مقلد بودن به خمینی می بود و همچنین نماز و روزه اش را به وقت معین اسلامی انجام نمی داد،باید برای اش به شکل ولایت فقهیی ایرانی جزا داده می شد.اقای جعفر در ایامی که در کویته حضور داشت رابطه نزدیک با کنسولگری رژیم ولایت غیر انسانی فقیه در شهر کویته داشت،سعی و تلاش زیاد به خرچ می داد تا تعدادی بیشتری از جوانان را به کنسولگری ایران برده و به انها رهنمود های امام راحل شان را تدریس کنند،اگر کسی به این عملکرد هایش اعتراض می کرد باید با دنیای تکفیر و توبیخ جعفر خان مواجه می شد،که اخر ما شیعه ایم و شیعه هم بدون پیوند با ایران مزایای یک شیعه واقعی بودن را نمی تواند داشته باشد.ضمنآ وحدت و فرهنگی های آن هرگز کسی را به زور وادار به کارهای فرهنگی و برگذاری مراسم مردمی نکرده بلکه این خود مردم اند که عاشقانه و دواطلبانه در همه مجالس حضور بهم می رسانند این کجایش رمه داری دارد ورمه خواندن کتلهء از مردم ات چه پیامی را به مردم ات که شما جزء آنان هستید می رساند.آیا شما یک سندی را می توانید ارایه کنید که رمه داری فرهنگیان را وحدت را نشان دهد؟با انکه راجع به کسانی که از نام وحدت به نام رهبر و قوماندان معامله های را انجام می دهند و این خود بر می گردد به وجدان شخصی اینها،ولی نفس عمل کرد مردم را نباید وارد این موضوع کرد.اگر به هر مفکوره باور دارید حق انتخاب را به مردم بدهید و این مردم اند که انتخاب می کنند،نه من و نه شما.اینکه اقای جعفر خان را مخاطب قرار دادم دلیل اش این بود که ایشان ثبات فکری ندارد،عرض کردم که ایشان در زمانی که در بامیان و کویته بود،افراطی تر از ملا عمر مفکوره داشت ولی قدرت ملا عمری را نداشت ولی اکنون که در کانادا بسر می برد شد یک آدم سیکولار و نمی دانم ووو. انسان که خود را مدافع ورهرو یک اندیشه میداند حداقل باید یک ثبات فکری داشته باشد،نه اینکه مانند حیوانات ذوحیاتین هم که هم استعداد زیستن در خشکه را داشته باشد و هم در آب.بلی اگر روز گذاران باشد، این روش ایشان بهترین روش است که می تواند دست اش در هر کاسه بچربد. پیروز و بهروز باشد

    • اغلوی عزیز، اگر شما مرا واقعا می شناسید، چرا با نام مستعار پیام می گذارید؟

      آنلاین : http://jafarrezai.com

    • جناب جعفر خان اولا که نام من مستعار نیست، ثانیآ شما به نام من کاردارید و یا هم ادعای مرا؟شما لطفآ یک بار سر در گریبان کرده از خود بپرسید که شما به جزء از یک بچه آخوند چه کسی بودید که امروز در حق مردم خوب ات چنین توهین روا می داری،آیا همین مردم ات نبودند که ترا از بامیان گرفته تا کویته با آغوش باز پذیرفت،در حالیکه از طرف پدر آخوندت رانده شده بودی.آیا روز های که از خمینی و ایران در هر مجلس دوستانه از بامیان،کویته و تا تهران دفاع می کردید،یادت رفته؟ آیا روزگاری یادت رفته که خودت به خاطر ایران و به خصوص بنیانگذار این رژیم جلاد با همه اطرافیان ات پرخاش می کردی و ما در همان ایام سیاست های این رژیم پلید را و به خصوص سیاست ددمنشانه این رژیم را در حق مردم هزاره محکوم و مذمت می کردیم. خوب نام من چه مشکلی را برای شما به وجود آورده است؟ آیا اینکه جوانان مردم ات را دسته،دسته به کنسولگری ایران در شهر کویته می بردید و تحت برنامه های فرهنگی آموزش های سیاسی امام راحل ات را توسط مربیان ایرانی به آنها می آموختاندی یادت رفته؟برو بچیش امیقه دعا کو که خدا سرت رحم کرد و مسولین وحدت از بامیان گرفته تا دفتر وحدت در کویته دستگیری ات را کرد، در حالیکه از پدر رانده شدی و همین دفاتر وحدت بود که مسیر آذربایجان و تا حتی کانادا را برایت نشان داد گرنه تو در خواب ات هم کانادا را نمی دیدی. عاقبت گرگ زاده گرگ شود.آها راستی حرف دیگرت فکر کنم یادت رفته که اگر کسی از اقای خلیلی در بامیان و کویته انتقاد می کردی با پرخاش و آشفتگی می گفتید عظمت و بزرگی استاد خلیلی را فقط کوه ها و قله های بلند بابا درک می کند و شما مردم از درک عظمت استاد خلیلی عاجزید. دنیا همین است که آدمهای هایش مانند بوقلمون رنگ عوض می کند.ثانیآ حرف های خیلی از این سری تر را هم در مورد خودت در خاطره دارم وآن باشد برای روز های مباد. دایم شاد زی

    • آقای رضایی به آدم پست ودروغگویی مثل اغلو حیف است که پاسخ بگویید.

    • این "اغلو" با چندین نام دیگر نیز در سالهای گذشته نجاست پراکنی کرده. من او را کشف کردم. فعلا ساکن بریتانیا است. و یک برادر او بخاطر جاسوسی برای اداره کرزی در کنسلوگری کویته کار میکند. خودش لیسانس دارد اما بسیار بیسواد است. خود را به آب و به آتش می زند که نامدار شود. اما چون ذاتا بیسواد است هیچ کس او را جدی نمی گیرد. فرزند یک شیخ پلید است که دوشادوش اسدی و توسلی در امامباره کلان شعار ولایت فقیه سر می داد...در آینده بیشتر افشا می شود. اگر می خواهید او را در بدهید کافی است که او را بیسواد بگویید. اغلوی بیسواد فرزند شیخ جاسوس ایران!!

    • جناب خونسرد باش،دروغگویی ام را جناب رضایی از شما بهتر می داند.

    • جناب دوست رضایی سلام. بیهوده به هر کس تهمت نبندید و من نفهمیدم که منظور شما از شخصی که نام بردید کی است؟چون اگر به هیچ چیز و اصول پا بند نیستید حداقل وجدان انسانی ممکن داشته باشید.ضمنآ شما بسیار حقیر تر از آن استید که دراین مباحثه شرکت کنید من حرفهایم متوجه جناب جعفر خان است و ایشان ادم زنده استند و ادم زنده وصی و کیل نیاز ندارد واگر ادعا هایم دروغ است یا راست آقای جعفر رضایی بهتر از شما می داند.پیروز باشید

  • اين هم از برادران خليلي، محقق و مزاري که با طالبان با کروپ 50 نفري پيوسته است.
    طالبانو په خپله ویب پاڼه (الاماره )کې دهغه قومندان ویډیو خپره کړې چې ویل کیږي له خپلو ۵۰ تنو سره له طالبانو سره یوځای شوی نوموړی قومندان په ویډیو کې خپل ځان ددایکندی ولایت دشهرستان ولسوالۍ اوسیدونکی معرفي کوي ،قومندان چې خپل نوم محمد علی فدايي ښه یی وايي چې دامریکايانو او کرزی دحکومت په ضد به په کلکه مبارزه او جهاد کوي او ددوي په ضد جهاد یوه فریضه بولي ، نوموړی په ویډیو کې له طالبانو سره خپل یو ځاي کیدل اعلانوي
    اووايي چې داسلامي امارت له لوري ددایکندی ولایت دشهرستان ولسوالي لپاره مسول معرفی شوی .
    ويډیو په لاندي لینکونو کې لیدلی شئ
    اعلی کوالټي دکتلو لینک
    http://archive.org/details/MahmadAliMpge
    داعلی کوالټي ډاونلوډ لینک
    http://archive.org/download/Ma...
    ایم پی فور دکتلو لینک
    http://archive.org/details/MahmadAli

  • اقای اوغلو
    در این مورد نکته ای که اشاره کرده اید، من نظر خاصی ندارم به جز اینکه مردم به گردن همچون ادمی ( جعفر و یا هر کس دیگر) حق پوزش خواهی دارند.
    بدبختی این است که در میان ما مردم، ادم ها هیچ گاه خود را ملزم به پوزش خواهی در قبال اشتباهات شان نمی دانند. همین است که نه شمشیر زن معلوم است و نه ک و س ت ی ز ن.
    گرچند باید این را هم پذیرفت که اگر جعفر واقعا توانسته است از ولایت فقیه خواهی به دیگر اندیشی فرهنگی برسد، باید برایش افرین و تبریک گفت. اما باید در مورد گذشته و اشتباهات گذشته اش، با شهامت بنویسد تا عبرت شود برای نسل های بعدی.
    تشکر از توجه تان

    • این وحدتی ها برای آنکه خللی در رمه داری شان وارد نشود از هیچ افتراه و دروغگویی ابا ندارند. آیا سندی دارید که رضایی پیرو ولایت فقیه بوده؟

  • به این کار میگویند تفرقه افکنی و جنایت در حق اقوام کشور. اگر ما مسلمانیم و ادعای مسلمانی داریم. در اسلام نیرنگ ، فریب ، دروغ و تهمت حرام است. هر انسانی که به چنین اعمال مبادرد ورزد یقیقناً مورد لعنت خدا واقع خواهد شد. اتحاد و وحدت هم با دروغ ، فریب، حقه بازی و لگدمال کردن هویت و زبان دیگر اقوام بوجود نمی آید. مؤسس فارسی ستیزی و شروع آن درکشور
    محمود طرزی و نظريه "واجب" بودن آموزش تنها زبان پشتو و تعمیم آن. اگر گفتیم حاکمان فاشیست هستند گفتند کو سند؟ این هم سند. اگر گفتیم زبان پشتون همان افغانی یا اوغونی است. ما را دشنام دادند و تهمت زدند. این هم سندی دیگر بر اسناد گذشته اضافه شد. این کارها تفرقه قومی است. نه کارما ما که تفرقه اندازان را رسوا میکنیم.
    اگر گفتیم این اسرار بر دری بودند زبان فارسی دری از پینجاه سال قبل شروع شده . قبلا همه فارسی می گفتند. بجای منطق به ما دشنام دادند. تهمت زدند. در حالی که پرچم اسلام هم دست شان بود و خود را مسلمان هم میدانستند. این هم سندی بر اسناد گذشته اضافه شد. از خدا می خواهیم این هموطنان مارا هدایت کند.
    اگر گفتیم افغان نام یک قوم است که بزور بر دیگر اقوام کشور تعمیم داده شده . به ما هزار تهمت را زدند. این هم سند که آقای محمود طرزی میگوید زبان افغانی به اصطلاح حالا پشتو.
    هموطنان با سواد پشتون زبان یا افغان زبان اگر مسلمانید دیگر دست از تهمت و دشنام بردارید. دیگر فریب حاکامان فاشیستی که باعث و بانی تفرقه قومی در کشور بودند هستند نخورید. بدانید اتحاد با فریب و نیرنگ به وجود نمی آید .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس