صفحه نخست > دیدگاه > بیداد در خانه ویرانه ام!

بیداد در خانه ویرانه ام!

میراحمد لومانی
چهار شنبه 5 جون 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

" سعادت " یک امر مطلق نی، بلکه نسبی بوده؛ که بازتاب تکاپو و تلاش شریف و ارزشمند انسان های " شریف و شعور " مند ی را در گستره تاریخ بشریت به بازتاب نشسته است! این انسان ها ی آگاه و درد مند تاریخ بشری بوده اند که در پیوستگی و بازتاب از تکامل، و تعالی شخصیت ی نهاد خویش، و در پرتو از مسئولیت درد مندانه و شریف ی از " شعور و شرف " جوامع سعادت مند ی را در پروسه مبارزه پیگیر، و گاه خونین، به وادی سعادت هدایت نموده اند!. " سعادت و خیر "، مقوله های مترادف هم اند؛ و این مقوله ها بازتاب اکسیر عقلانیت و شرف در نهان فرد و جامعه میباشند! عقلانیت، وجدان، و شعور مند ی فرد و جامعه سالم و شریف، پیش شرط و لازمه اساسی نیل به جامعه توام با سعادت میباشد..!

امر متضاد سعادت، رنج است! رنج و سعادت هر دو زاییده ه خصلت های درونی شخص، و جامعه میباشند. رنج و شر، نیز به نوبه خویش زاییده وضعیت ( درون مایه) جامعه مریض، نگون بخت، مفلوک و عاری از « وجدان شرف » میباشد!. جامعه مریض : این منبع بی منتها ی " شر " و رنج : برای خویش، و محیط و فضای ماحول خویش بوده اند..!

پروسه ایجاد تاریخ و امر تنازع خیر و شر، سعادت و رنج، بر همین اصل ها مبتنی و استوار بوده اند..!
یکی از پدیده های رنج آدمی، پدیده " تحمیل و استبداد " میباشد. همین دو اصل فوق ( تحمیل و استبداد) عامل ابقا و تداوم رنج بر پیکره کتله های انسانی در طول حیات تاریخی آنان بوده است. رنج پدیده یی از گونه های درد میباشد. و هیچ درد ی منهای عوامل خارجی فشار، و نفوذ "اغیار " بقا و تداوم خویش را نه می تواند به استحکام بگیرد! بنا؛ رنج و سعادت فردی و جمع، زاییده اندیشه و کنش های فردی و جمعی کتله های بشری در بستر زمان و تاریخ میباشد! حال سوال چنین مطرح میگردد که : ما نسل در کدامین یکی از این دو جبهه از " خیر و شر " موقعیت تاریخی خویش را به ثبت میگیریم؟!

. و اما در افغانستان....
تعداد از فرزندان درد مند جامعه ام در فرا خوانی از جنبش دانشجو یی، و از محیط دانشگاهها، فریاد " درد " تاریخی یک استبداد خشن و نفس گیر چندین سده را به فریاد بر نشستند! در یک حرکت مدنی به تمام عیار، " عدالت و صرف عدالت را " برای یک نسل و جامعه، در گلو گاه به خفه گرفته شده تاریخ عصر و زمان خویش بر دمیدند!. به کس و کسان دیگری هیچ گونه اسیب ی را متحمل نگردیدند.. الی بر خود؛- خورد و خوراک و آسایش را بر بسته بودند؛ و.در " سوز و درد " استبداد و ستم، " خون " گریستند و " خون " پس دادند، اما در یک فضا و محیط کاملا مدنی...!

بحث در باب این حرکت مدنی در جای خود؛ امام تیغ و نشان کشیدن های عوامل تاریخی استبداد در قبال آن بسی جای تامل و درنگ را از نسل ما بر میطلبد! در رسانه ها ی خبری، بسی " انگ " ها یی که بر این حرکت دانشجویی بر چسب نزدند. از وابستگی آن به کشور های خارج گرفته، تا به ربط دادن آن به قوم و قبیله های خاص و...! باز تاب حرکات مضحک و خدشه دار کننده، در تقابل با این حرکت مدنی دانشجویان کابل، چیزی نیست جز نمک پاشیدن بر زخم های خونین پیکره زخمی و استبداد زده ملت و جامعه افغانستان!. کنش های منفی و خط و نشان کشیدن های "طالبان ی " در قبال دانشجویان معترض، بیان گر این امر است که : استبداد با تمام وقاهت و بی شرمی خویش همچنان در عصر تمدن و تکنالوژی، افغانستان را میدان تاخت و تاز خویش قرار داده است! از ورا ی چنین تاخت و تاز ها، بافت و تنیده گی عنکبوتی افکار طالبانیزم را در ساحات مختلف کشور، حتی دانشگاههای افغانستان به خوبی به مشاهده مینشینیم!

در جریان بحث های رسانه یی در تلویزیون« ژوندون» که در حقیقت همان تداوم بر نامه های اخته سازی و خصی نمودن شخصیت های تاثیر گذار تاریخی ملیت ها ی تحت ستم میباشد، این بار نیز نماینده گان دانشجویان معترض، و شخصیت های تاثیر گذار تاریخی مورد هدف و هجمه استبداد تاریخی قرار داده شده اند! شخصیت کشی، توهین، تهدید و ارعاب و تحقیر، یکی از اساسی ترین شیوه های شخصیت کشی استبداد " اوغانی " در افغانستان بوده است...!
" انگ " بر چسب زدن وابستگی جنبش دانشجویی به کشور های خارجی، یک فرضیه بیش نه میباشد! اما تداوم استبداد چندین " سده " تاریخی در افغانستان، یک واقعیت عینی است! استبداد سوزنده، کشنده و ویران کننده تاریخی در این کشور را مردمان شریف و آگاه این دیار با گوشت و پوست و خون خویش حس نموده، و با عقل و شعور بصیرت مشاهده نموده اند! استبداد، این پدیده منفور تاریخی را که بانیان اندیشه طالبانیزم در دانشگاههای افغانستان میخواهند از آن چشم پوشی نموده و بر ان خاک بریزند؛ این در حقیقت خاک در چشم ملت و تاریخ آنان پاشیدن میباشد
بانیان اندیشه استبداد طالبانیزم در درون ارک ریاست جمهوری و دانشگاههای کشور باید بدانند! شمارش لحظات مرگ استبداد تاریخی در افغانستان رو به اتمام میرود! این یعنی برچیدن استبداد در افغانستان یک امر حتمی تاریخی میباشد...! استبداد میرود و این روسیاهی تاریخی است که برای بانیان استبداد در افغانستان باقی خواهد ماند!!!

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • يك تعداد از برادران محترم هزاره عزيز جان ما هستند اما همان طور كه طالبان و تفكر طالباني زاييده أي دشمنان اين سر زمين بوده كه به هدف نابودى قيام هاي فكرى ، انكشاف و توسعه اين مرز و بوم إيجاد كرديده بدون شك مزدوران حلقه بكوش حكومت فاسد ، منافق ، مستبد و ادمكش ايران نيز خاموش ننشسته و در راستاي منافع باداران خويش عمل مينمايند٠ جنبش دانشجويي نه يك جنبش بل يك حركت فاسد قوم برستانه بود كه يك تعداد هزاره ها به منظور قدرت نمايي رآه اندازى نمودند أما جون به مقصود نرسيدند حالا يك تعداد همجولومانى نوحه سر داده و همجو قوم منافق بني إسرائيل شعار مظلوميت سر ميدهند٠ تمام بد بختى هاى منطقه از دست دو حكومت كثيف و منافق ايران و إسرائيل است و هر دو هميشه نوحه كر مظلوميت هستند٠ بهتر است بجاى اين مسخره بازي ها بفكر توسعه و انكشاف أين مرز و بوم شويم كه سعادت همه در ان نهفته است٠

  • hanoz sozesh daraid Jabar khan wa khwaresh kaka jafar?lol

  • خیلی مقالهء زیبا بود، عمرجناب میراحمد لومانی را هرچه درازتر وپربار ترمیخواهم!
    خدمت جناب محترم کا کا جعفر ویا همان بایانی صاحب قدیم هم عرض ادب دارم که ازشدت بیکاری، درشهر اوپسالا دلش از نوشتن پیامها زیرنامهای رنگا رنگ تاکنون کنده نشده است ولی چند مطلب را ایشان باید مد نظر بگیرند و بدانند که :
    حرکت مدنی دانشجویان ضد تبعیض، ولو اگر ازطرف دانشجویان هزاره تبار هم براه افتیده باشد، حرکت مدنی داد خواهانه بحساب میرود ومطابق تمام نورم های پذیرفته شدهء جهانی وحقوق بشری ازمشروعیت لازم برخور دار است، آن حرکت، برای اولین بار درتاریخ افغانستان، پشتیبانی بیش از دوصد تن نویسنده وشاعر وآوازخوان در داخل وخارج افغانستان را کسب کرد. آن حرکت تاریخی برای اولین بار، درتاریخ مبارزات دانشجویی افغانستان، نخستین حرکت مدنی موفق وپیروزمند بود که حمایت وپشبیبانی ، احزابی مانند ، حزب حق وعدالت برهبری وزیر داخلهء پشین حنیف اتمررا نیز کسب کرد .
    حرکت دانشجویی معترض را میتوان یک حرکت مدنی سرفراز از آزمون زمان نامید که با اعتضاب غذایی هشت روزه، بنیان استبداد قومی نظام حاکم را به لرزه درآورد وارکان مافیایی نظام حاکم را درموسسات تحصیلات عالی، تاسطح سخن گوی رئیس جمهوری ( بچهء ننه فیضی صاحب) وادار به تناقض گویی نمود، نفس این اقدام، یک پیروزی بزرگ برای جنبش دانشجویی درآینده می باشد. وهمچنان آنطوریکه جناب میراحمد لومانی فرموده اند، مخالفان این حرکت مدنی که عمدتا طالب مشربان وگروه های مدافع ارزشهای قبیلوی اوغانی می باشند، درحقیقت خودشان را رسوای عام وخاص ساختند، آنها اعتراضات شانرا از شعار دادن برضد ارزشهای دموکراتیک آغاز کردند وبه شعار دادن علیه نوشابهء پیپسی کولا ختم نمودند که درحقیقت هم خود را وهم حامیان ارگ نشین شان را خجالت زده وسرافگنده ساختند.
    بازهم به تائید گفته های ارزشمند جناب میراحمد لومانی، امروز هم در داخل افغانستان وهم درخارج از افغانستان بنیانهای استبداد قبیلوی اوغانی، درحال فروپاشی است، نظام دوصد سالهء اوغانی ، امروز حتی برای خود اوغانها هم کدام دست آورد مثبتی ببار نیاورده است، درخارج از افغانستان آنقدر که امروز جامعهء قبیلوی اوغانی ازهم فروپاشیده است، هیچ جامعهء دیگر به اندازهء جامعهء قبیلوی ازهم فرونه پاشیده است. زنده گی اوغانها درخارج از افغانستان، یک زنده گی نکبت بار ومملوء ازنفرتهای قبیلوی ومحلی وسمتی وحزبی است، امروز درزنده گی اجتماعی اوغانها نفرت ازیکدیگر و افتخارات جعلی را برخ یکدیگر کشیدن به یک امر عادی تبدیل شده است که حتی بسیاری از اوغانهای که با این نوع خودخواهی ها ی جاهلانه تعلقی نداشتند آنها را به سوی انزوا کشانده است.
    درهرجاییکه یک انجمن فرهنگی اوغانی درکشورهای اروپایی وامریکا ایجاد شده است، درهمانجا شاهد مشاجرات لفظی وبرخوردهای فزیکی میان افراد متعلق به قبایل مختلف می باشیم. این مثالها بصورت واضح نشان میدهد، که حاکمیت دوصدسالهء قبیلوی اوغانها نه تنها سبب بدبختی اقوام غیر اوغان درین سرزمین گردیده است بلکه خود اوغانها را نیز به قبایل برتر وضعیف تر تقسیم کرده که حالا هریکی درجستجوی افتخارات وبرتریهای جاهلانهء قبیلوی شان افتیده اند.
    چراغ ظلم ظالم تا دم محشر نمی سوزد
    اگرسوز شبی سوزد شب دیگر نمیسوزد.

    اینکه یک بخش مردم با تمام ظلم وجفاهای تاریخی ملیت حاکم درحق دیگران وباوجود عقب مانده گی های فرهنگی ومزدور بودن قبایل حاکم، قبلا به استعمار انگلیس وحالا به نظامیان پاکستانی، خودشان را باشنده گان بومی بشمارند ولی بخش دیگر را بدون هیچگونه وسند و مدرکی، به کشورهای بیرونی وابسته بدانند واقعا چشم پاره میخواهد. ازکا کا جعفر در ستون دیگر سخنگاه درزمینهء ایران دوستی کاندید اکادمیسن سیستانی افغان غیر اصیل هم پرسشی را بعمل آورده بودم که متاسفانه ایشان هیچ جوابی ارائه نکردند.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • اقاى بهمن شما مريض تشريف داريد، شما فراموش كرده ايد همين احزاب و نويسنده كان و ادمك هاى همجو اتمر را كه نام برده ايد همه و همه تا ديروز سر جوال را با خاينين و وطن فروشان خلقى ، برجمى و يا كرزى كرفته بودند و امروز نه از حب على بل از بغض معاويه سينه ميزنند و در رثاى حسين نوحه سر ميدهند٠ اين وهم و تفكر غلط شماست كه اين ادم هاى بى وجدان براي تان مهم است٠ لطفن بجاى اينكه خود را فريب ميدهيد و منافقانه بد نبال منافع بيكانكان هستيد لحظه أي براى إيجاد تواميت ، برادرى و توسعه و انكشاف اين سر زمين كه خود باعث از بين بردن هر كونه تعصب و خشك سري ميكردد فكر كنيد٠

  • کا کا جعفرجان!
    نزد من هرگز افرادی مانند اتمر، مهم نیستند ونخواهند بود، هدف از نام گرفتن وی، صرف آن بود که گره مشکل جناب عالی را که تا مغز استخوان " افغان" یعنی " خر" تشریف دارید باز کنم که حرکت مدنی واعتصاب دانشجویان، برخلاف قیاس طفلانهء جناب شما نه یک حرکت قومی بلکه یک حرکت فرا قومی وفرا ملیتی بود که پشتیبانی قاطبهء مردم را هم در داخل وهم درخارج درپی داشت. اینکه حنیف اتمر با چه اهداف وپلانهای دراز مدت وکوتاه مدت ازین حرکت حمایت کرد بخود او ارتباط میگیرد.
    اما،برعکس حرکت خجالت آور ایل جلیل " اوغان" آنقدر بویناک بود که حتی بوی بد آن مشام برگزار کننده گان آنرا نیز درسایتهای اینترنتی آزار داد. حرکتی که عملا علیه دموکراسی وارزشهای دموکراتیک شعار داد، علیه نوشابهء پیپسی کولا هم شعار داد با خِشتک های بویناک پشاوری پنجابی وریشهای اشپش پٌر شان تمام رسانه های خبری اوغانی را مردار ومسخره ساختند.
    واما دربارهء طرح جناب عالی دربارهء محو تعصبات قومی وزبانی:
    خدمت آن سرور گرامی، عرض شود که اینگونه تعصبات دریک جوامع چند قومی وچند زبانی عقب مانده مانند افغانستان، زمانی میتواند ازبین برود که هرقوم مانند کشور سویس، هویت قومی وزبانی ومذهبی شان برسمیت شناخته شود وهیچ قومی خودش را اصلی ودیگران را مهاجران تازه وارد نداند یعنی اینکه هیچ قومی نباید به هیچ عنوانی در درون سرزمین آبایی شان مورد تبعیض قرار نگیرد.
    تعصب، تعصب را تولید میکند ویا میزاید، کشور کنونی افغانستان بنیاد واساس آن براساس تعصب قومی وقبیلوی بنا یافته است، این تعصب نه تنها که ملیتهای غیر اوغان را دربرابر ملیت حاکم حساس ساخته وآنها را تحریک کرده بلکه تعصبات قبیلوی وبرتری جویی های قبیلوی میان خود اوغانها را نیز دامن زده وپشتونها را بنام های درانی وغلجایی و قندهاری وپکتیاوال ومشرقی وال تقسیم کرده است، برای ازبین بردن اینگونه تعصبات، من طرح خودم را بارها درین سایت کابل پرس? اعلام کرده ام.
    تغیر نام افغانستان ، اولین گام درراه ازبین بردن تعصبات قومی وقبیلوی است. زیرا این نام، علاوه بر اینکه درزبان انگلیسی به سگ شکاری ، اطلاق شده است، از نظر تاریخی متاسفانه یکی ازسه نامهای یک قوم واحد است، یعنی ، افغان؛ پتان، پشتون یا پختون، هرسه این نامها به یک قوم خاص اطلاق میگردد. بقیهء ملیتهای این کشور هرگز نه افغان استند ونه هم با افغان کدام پیوند تاریخی وفرهنگی ویا نژادی دارند.
    افغانها مطابق تیوری پدر ژورنالیزم اوغانی، محمود خان طرزی، زبان قومی خودشان را دارند، که زبان اوغانی یا پشتو می باشد. این زبان هم از نظرگرامر زبانی وهم ازنظر حروف ومخارج حروف به یکی ازشاخه های زبان سانسکریت تعلق دارد.
    ازنظر تباری،افغانها یا پشتونها تعدادی ازقبایل هندی الاصل ملتانی بوده که سرزمینهای آبایی شان اطراف کوه سلیمان، خیبر پشتخوا و وپشین وژوب می باشد و این مناطق درتاریخ بنام افغانلند یاد شده است و دریاد داشتهای تاریخی بعضی ازنویسنده گان انگلیسی منجمله ( الفنستون) مولف کتاب افغانان نمایندهء انگلیس در دربار شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نشین با تفصیل آن ذکر گردیده است.
    طوریکه دربالاهم ذکر کردم : درقرن بیست ویک برای ازبین تعصبات قومی وقبیلوی، یگانه راه حل در افغانستان کنونی، تغیر نام قومی افغانستان است که اساس تعصب های قومی پنداشته میشود.
    مسألهء دوم، ایجاد تغیرات ساختاری وبنیادی در بدنهء نظام می باشد . تا زمانیکه یک بخش یا چند بخش از مردم درخانه و وطن شان درساختار نظام سهم نداشته باشند و صاحب صلاحیت وحاکمیت مطلق نباشند وآزادی عمل نداشته باشند، هرگز تعلق خاطر به آن وطن نمیداشته باشند، چه خاصا که بخشی از اقوام ساکن این کشور، عمدا وقصدا ازطرف پادشاهان قومی و دولتهای قومی یک کشور به برده گی وغلامی کشانده شده باشد، و درقرن بیست ویک نیز با نسل امروزی این برده زاده گان با همان معیارها وهنجارهای زمان عبدالرحمن خانی برخورد شود، چنین برخوردی، هرگز به ازبین بردن تعصبات قومی کمک نکرده بلکه روز به روز، تنش های قومی را چاق تر وچاق تر می سازد، ومقدرات کشورهای پاکستان شرقی وغربی ، یوگوسلاویای سابق،و قبرص یونانی نشین وترک نشین، سودان جنوبی وشمالی نیز نصیب کشور کنونی ما وشما میشود.و دراندکترین زمانی نقشهء جغرافیوی این کشور شکل دیگری را بخود میگیرد.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • سلام و عرض ادب خدمت همه باز دید کننده گان سایت خوب کابل پرس?!
    دوست عزیز جناب « کاکا جعفر؟؟» هرچند مطمئنم که جناب شما و امسال مبارک تان زره یی برای پیشرفت و تکامل جامعه افغانستانی اهمیتی قایل نیستید. شواهد تاریخی به درازای سه صد سال مواید این امر میباشد! یگانه نگرانی ونهایت تلاش تاریخی تان در امر تامین دیکتاتوری قوم و قبایل خاص استوار بوده است . همین و بس!! ام باز چون به کرات در کمنت ها تان از پیشرفت و توسعه حرفی به میان آورده اید؛ لذا برای تا عرض مینمایم اینکه: یگانه و یگانه گزینه گزار به توسعه و انکشاف همنا جاری نمودن روح " عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا لت" در کالبد جامعه اوغانی و افغانستانی میباشد. همین بس!! چیزی را که دانشجویان در خیابان های کابل ان را به فریاد بر نشستند و امسال جناب شما ان را به سرکوب و استهزا گرفته اید و..

  • پرویز خان عطا خیل هه هه کجاست رحمانی صاحب؟ بنظر میرسید که از شب نیشنی ها به یاد خاطرات روان شاش ببرک کارمل صرف نظر کردن و مرشد کدام پیر دیگر شدی

  • اقاى بهمن شما فراموش كرده ايد كه وحشى كرى ، قتل ، بربريت خاصه ايل و تبار باز مانده كان لجن و كثافت مغلان است٠نمى دانم از جه زمانى بربرى هاى وحشى تمدن شناس و دانشجو شده اند، شايد از زماني كه لنك هاى خانم هاى مبارك تان بر كردن ولى فقيه جهت تبرك نمودن فرج محترمه قرار كرفته متمدن شده ايد٠ تا ديروز بر دروازه هاى سباه باسدارن در مشهد مثل سك در افتاب تموز منتظر يك نامه بوديد و امروز از ذكر أمريكايي هاى اويزان شده و ديموكراسى فرياد ميزنيد٠ باز جون از مرز كذشتيد بيضه هاى خامنه اى و خميني ميماليد و نوحه ميكنيد٠بزرك تان مزاري شور نخود فروش يك روز از ذكر اين رهبر جهادى ميكرفت روز ديكر از ذكر أن ديكرى تازه تو ملى هم حساب نميشوى بى حيثيت بربرى٠

  • کا کا جعفر اوغان یا همان بایانی صاحب!
    خیلی خوشوقتم که جلو احساسات فاشیستی ات را گرفته نتوانستی، وتمام گند تعصب قومی ات یکسره از درونت بیرون ساختی.
    کاکا جعفرجان!
    مغول ها بعدازحملات شان آنقدر دختر اوغان را سوراخ کردند وآنقدر مغول زادهء اوغان بدنیا آوردند که حتی اگر خودت نیز خون خودرا به یکی از لابرتوارهای قوم شناسی دریکی ازمراکز تحقیقاتی جهان جهت آزمایش های ژینتکی ببری، حتما نسب مغولی ات را درمی یابی ویقین میکنی که درخون خودت نیز، قطره های آب منی مغولی داخل شده است.
    همین جرگه های قومی اوغانها خودش یک میراث متروکهء مغولان در قرون وسطی است که حالا همین قبایل اوغان به آن می بالند وآن را به نام سنت آریایی جا زده اند. درحالیکه حالا معلوم گردیده است که (جرگه) و(لویه جرگه) هم ازنظر لغوی وهم ازنظر عملی ریشه درفرهنگ مغول ها دارد نه در سنت آریایی ها.
    بناء خودت بهتر است که قبل ازآنکه دیگران را متهم به مغول بودن نمایی، به تاریخ اجداد وآبای خود رجوع کن که چقدر با مغول ها خویشاوندی داری. به اضافهء این موضوع که پشتونها قبل ازهجوم مغول با " خر" نیز رشتهء قرابت خونی برقرار کرده بودند، امروز حتی بزرگترین سیاست مداران ودانشمندان پشتون درآنطرف مرز دیورند پذیرفته اند که یک سلسله کروموزم های " خر" در وجود اوغانها موجود است. چنانچه جناب عالی خوب میدانید که یکی از عادتهای " خر" لجاجت می باشد که اوغان نیز درلجاجت ده قدم از " خر" پیشقدم می باشد.
    واما دربارهء اینکه بعضی ازشیعه ها مراجع روحانی شان درقم ونجف عراق می باشند وشیعه ها به آنها ابراز ارادت واخلاص می نمایند شما درست میفرمائید.
    ولی درینجا نیز بی انصافی کرده اید زیرا باید این مطلب را درنظر بگیرید که : این اخلاص مرید ومراد تنها به هزاره ها وشیعه های غیر پشتون خلاصه نمیگردد، پشتونها نیز شیعه دارند، آنها نیز مطابق فرمودهء شما زنان شان را شب اول نزد یکی از آیات عظام می برند وجهت تبرک از آنها نسل گیری می نمایند. سنی مذهب های پشتون نیز درمناطق شرق اوغانستان بویژه قبیلهء مومند نیز دختران جوان شان را به یکی از اولادهای نیک سیرت ونیکوخصال خانوادهء پیر صاحب گیلانی می برند تا تبرک شود. جناب سید اسحق گیلانی، قبل از ازدواجش درپاکستان آنقدر دختر مومندی باکره را سوراخ کرده است که حسابش را تنها خدای بزرگ میداند.
    درقندهار نیز اعراب القاعده، آنقدر دختر پشتون تبار غلجایی وهوتکی باکره را سوراخ کردند وآنقدر اطفال دورگه هوتکی / عرب بدنیا آوردند که حالا جناب حامد کرزی، ازپرورش اینقدر طفل یتیم عاجز مانده است.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • با عرض احترام و درود.
    دقیقا اعتصاب غذای محصلین در اوایل یک حرکت مدنی و داد خواهی بوده.. اما مستفانه اگر از دورون دانشگاه کابل و ان هم فاکلوته علوم اجتماعی میدانستید. باز شاید قضاوت تان طوری دیگری میبود.. اما مستفانه چند روزبعد این حرکت مدنی به یک حرکت کاملا قومی و سیاسی تبدیل شد. زمانیکه موتر های زرهی اقای محقق بیشتر از همه رفت امد داشت به محل اعتصاب داشت. نمایان و اشکار شد که مستفانه این بیچاره بچه های بامیان و دایکندی شعار های ناخواسته و نا اگاهانه سر میدهند.. و کسانی دیگری در عقب صحنه سازی میکند تا از این جریان استفاده کنند... و مسله دیگری اینکه درست چند نفر دیگری که بیشتر در سازمان دهی این اعتصاب نقش داشتن چند از هزاره بچه های بودند که در داده گاهی ابتدای کابل پرونده قتل داشتن.. و متهم به قتل چند تن از محصلین که سال پار در موضوع عاشورا باهم درگیر شدند بودند.. و درست این حرکت مدنی بعدا مانند این بود که تجلیل از خمینی را در کابل برگذار کردند ومیگفتن که شخصیت خمینی لوده فرا کشوری است که مستفانه این فراکشوری فقط برای چند تا هزاره است و یاهم برای تمام امت مسلمه.... و مستفانه جیره خوری به حدیست که حتا حالا افتخار هم میکنند.

  • خدمت آقای منیر صدیقی ویاهمان شخصیت قدیمی که حالا نامش را بدل کرده است احترام تقدیم است.
    اگر همچو اعتصاب غذایی از طرف جوانان یک ملیت خاص هم براه بیفتد، سزاوار تقدیر وتحسین است. هزاره ها بیشتر ازهرگروه قومی دیگر در افغانستان مورد تبعیض های قومی واستبداد خاندانهای حاکم اوغان قرار گرفته اند. امروز جوانان هزاره حق دارند که برای برچیدن بساط استبداد وتبعیض های قومی دست به اعتصاب غذایی بزنند، تظاهرات برپا کنند وصدای حق طلبی وعدالت خواهی شان را تا با م کهکشانها بگوش خلایق برسانند.
    درمورد تجلیل از مرگ آیت الله خمینی ، خوشبختانه باز هم همین جوانان هزاره استند که شعار " اینجا کابل است نه تهران ونه قم" را بلند کردند. افتخار به جوانان سربلند هزاره. این جوانان آگاه هزاره مایهء امید همهء ستمدیدگان افغانستان استند. إن شاء الله در راه پیمایی های بعدی صدای تغیر نام " افغانستان" نیز ازگلوی همین رزمنده گان راه آزادی وعزت بلند خواهد شد. این شعر زنده یاد کریم نزیهی را به جوانان غیور هزاره تقدیم میکنم:
    تا کی از جور و ستم ، شکوه و فریاد کنید
    سعی برهم زدن منشأ بیداد کنید
    دست ما دامن تان باد ، جوانان غیور !
    که ازین ذلت و خواری ، همه آزاد کنید
    صد هزاران چومَنَت ، آتش بیداد بسوخت
    نه نشینید ز پا ، دم به دم ارشاد کنید
    فتنه انگیخته تبعیض نژادی در خلق
    فکر آیندۀ مُلکِ خود و اولاد کنید
    چندی از خوان نعم ، سرخوش و شیرین کامند
    گریه بر فاقه کشانِ خود و فریاد کنید
    خانمان کرد تبه ، تا شود آباد خودش
    خانۀ ظلم و ستم یکسره برباد کنید
    تا شود بر همگان امن و عدالت قایم
    عالمی نو ز مساوات و حق ایجاد کنید
    ای جوانان ! ستمِ مرتجعان چند کشید ؟
    تا به کی رحم به این دستۀ شیاد کنید ؟
    ننگ دارد بشریت ز چنین کهنه رژیم
    طرح ویرانی این بنگه ز بنیاد کنید
    آشیانِ همه مرغان ز ستم آتش زد
    قصد آتش زدنِ خانۀ صیاد کنید
    ندهند ارزش کاهی به حقوق بشری
    تکیه بهِ ، بر خود و بازوی چو پولاد کنید
    غازه سازید ز خون شاهد آزادی را
    تا ز خود روح شهیدان وطن شاد کنید
    سوخت ای هم نفسان ! آتش استبدادم
    شرح این سوخته را بر همه انشاد کنید
    چشم امید به تو نسل جوان دوخته ام
    در خور شان و شرف مملکت آباد کنید
    روزی آید که شود خلق به خلق حاکم و ما
    رفته باشیم ازین ورطه ، ز ما یاد کنید
    می برم در دل زار حسرت آزادی را
    کاش خاکم به بر سایۀ شمشاد کنید
    شعر من لالۀ باغ دل خونین منست
    مهوشان زیب لب و حسن خداداد کنید
    هرکجا لاله رخی با قد سروی دیدید
    یک نفس یاد ازین « جلوۀ » ناشاد کنید

    با احترام
    پرویز بهمن

  • دوستان عزیز سلام مجدد!
    جناب صدیقیی عزیز افغانستان شالوده و بنیان ان بر مبنای قومیت و برتری چویی های قومی و تباری پایه ریزی گردیده شده است! در این راستا کله منار ها برپا گردیده و جامعه و ملتی به ذلت و زبونی کشانده شده اند! بوی مشمئز و کشنده نفس های شوم برتری جویی های ایل و تباری، در تمامین ساختار حاکمیت، قدرت و مناسبات اجتماعی جامعه ما بیداد مینماید و...! اما این بو و این گونه یی از عمل کرد ها برای ارباب ستم و باینان ان یک امر معمولی،پذیرفته شده، و بر حق به حساب میرود! اما همین که چند نفر از دانشجویان ملت هزاره بر این روند فریاد و اعتراض کاملن برحق خویش را از مجرای قانونمند ترین اسلوب به فریاد بر مینشینند؛ ستم و ارباب ستم در گونه های مختلف از خدعه و نیرنگ میخواهند تا ان را آلوده، غرض آلود، قومی و ناحق و.. جلوه بدهند؟؟
    دوستان کجاست وجدان و شرف تان؟؟!! آیا در این صورت مبارزات سیاه پوستان بر علیه آپارتاید نیز یک حرکت نژادی بوده، از دیدگاه اندیشه های فاشیستی محکوم و نا موجه میباشد و..

  • دورود به شما اقای بهمن.
    اول تشکر از اتهام در رابطه نام بنده . مسله بعدی اینکه همه قبول کردند که داد خواهی محصلین دانشکده علوم اجتماعی در لحظات نخست یک حرکت کاملا مدنی بود اما در این میان دست های در کار شد و این حرکت را بر محور سیاسی و مذهبی چرخاندند و یک حرکت مدنی زمانی در ازهان عامه قابل پذیرش است که توسط جنبش های ازاد نه اشخاص که سالها بنام اقوام تجارت کرده و هنوز هم بازار این تجارت رونق دارد و تا حدی که به صراحت اعلان کند که سه میلیون رای در جیب خود دارم ایا واقعا این سه میلیون نفر از خود عقیده نظر وفکر ندارند و مانند گله گوسفند توسط یک نفر اداره میشوند.. . و موضوع خمینی که جناب شما فرمودید که این هزاره ها بودند که شعار میدادند که اینحا کابل است نه تهران و قم . اما موضوع مورد بحث اینحاست که چنین بیگانه پرستی ها را کی ها میکنند.. روزی در بحثی در تلویزون فارسی بی بی سی یک اقا که از اخند اهل تشیع افغانستان بود دقیقا نامش شانرا فرموش کردم ولی مسول سایت خبری افغان پیپر است طوری استدلال میکرد که گویا امام خمینی رسالت پیامبری داشت و بزرگداشت از سال روز وفات انرا در افغانستان یک وجیبه ایمانی میدانست که واقعا شرم اور است و شما یکبار از ملت بیچاره ایران نتایج این انقلاب ذلت بار را بپرسید که برایتان چه حکایت میکنند . و اگر از شخصی به عنوان الگو بزرگداشت بکنند که حد اقل ارزش اینکار را داشته باشد.. نه مستبدی مانند خمینی که تفاوت میان خمینی و ملاعمر هم شاید بسیار اندک باشد و تفاوت رژیم اخندی امروز ایران با رژیم کثیف و مزدور طالبانی اصلا نیست...

  • این بهمن تکلیف دارد، مرض دارد هر کسی را مثل خودش فکر میکند که با صد تا نام و صد تا فکر و نوشته هر روز ظاهر میگردد. این همه سنگ هزاره به سینه زدن از کمونست شکست خورده ای عقده ای که بخاطر ارضای عقده هایش هر روز اتهامی میبندد بعید نیست. این بهمنک از همان هایست که بیند تنبان زنش به ذکر شیخ قمی یا مشهدی بند است و تا خرخره مثل سگ جاسوسی و وطن فروشی میکند و در آخر پاداش آن بربریت است که نثار شان میشود از طرف باداران شان سپاه پاسداران. من فکر میکنم در برابر انسان کثیفی همچو تو و امثال تو نه فاشیست بودن بلکه بد تر از آن افتخار بزرگیست که باید کرد. شما سر تانرا مثل کبک و بودنه زیر بته کرده ودوبر تانرا بالا کرده و فکر میکنید که همه مثل شما احمق اند و شمارا نمی بینند؛ نه ؛ این شمایید که خرید ؛ همه موتر های جاسوس های سگ را که می آمدند و میرفتند دیدند همه روابط تانرا با سازمان های جاوسوس ایران حالا به شکل آشکار میفهمند. شما کثیف ها لکه ای ننگی هستید بر دامن هزاره های بیچاره و ستم کشیده .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس