صفحه نخست > دیدگاه > رمهء دیگرازاشکم خوارج بنام حزب التحریر

رمهء دیگرازاشکم خوارج بنام حزب التحریر

قاری عتیق الله ساکت
سه شنبه 2 جولای 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

راستش اصلأ هیچ نمیخواستم درین باره چیزی بنویسم زیرا مکث کردن ونوشتن دربارهء افراد وگروه های که حتی ارزش بحث کردن را ندارند، ازیکطرف موجب ضیاع وقت وازطرف دیگرباعث تشهیر یبجای ایشان میشود که بدینطریق راهء شهرت برایشان ازطریق مواجهه وتصادم با حقیقت و واقعیت میشود.
آنرا که به قرآن وحدیث زو نرهی آنست جوابش که جوابش ندهی
مطابق وصیت بالای سعدی شیرازی جا داشت که اصلأ بااین گروه به مناظره نمینشستم، هیچ جوابی هم برایشان نمیدادم واین مقال را هم نمینوشتم. ولی خوف نفوذ بیشترایشان درمیان گروهءعوام مرا واداشت تااین مقال را بانقل قول ازسفسطه های غیرمنطقی ایشان وپاسخ های موجود درساحهء عقل ومنطق ودین دربرابرایشان بنویسم، تا بادانستن این پاسخها هرکس دربرابرایشان ازقبل آمادگی داشته باشد وفریب قیل وقال استعرابی با کاربردچندکلمهء عربی ومکارانهء ایشان را نخورد. زیرا چنانچه دیده میشود این گروه هم همانند فرقه های عوامفریب دیگر، با استفاده ازبیسوادی جامعهء ما نسبت به قرآن وحدیث و کلام عرب با بازی کردن با کلمات عربی وبکارگیری غلط ازآیات واحادیث میخواهند بردهان مخالفین ومجادله کنندگان خود مُهربگذارند. چنان معلوم میشودکه بازی کنندگان میدان سیاست های سیاه درکشورما اینبار پس ازکهنه شدن نمایشنامهء زیرنام طالب اینبار گروهء دیگریرا با شعارهای رنگین وخیلیها مضحکترازگذشته وارد میدان میسازند که شاید هم یکی ازین گروه ها رمهء گوسپندی بنام التحریر باشد.
ازلبنان تاافغانستان
حزب التحریر نام نا آشنایی است که تازه درکشورما درمیان لایه های بسیاربسیارپایین جامعه دربین مردم بیسواد وبخصوص درقریه جات وروستاهای افغانستان تازه به فعالیت آغازنموده است. برمبنای ادعای پیروان افغانستانی آن، این حزب شصت سال پیش توسط شخص لبنانی بنام " تقی الدین نبهانی" در کشورلبنان تأسیس شده و پس ازوفات این شخص مرد دیگری بنام عبدالقدیم ظلوم رهبری آنرا بدوش داشته که وی هم فعلأ درقید حیات نیست. درمدت این شصت سال این حزب اصلأ درهیچ کجای کشورهای اسلامی نتوانسته حداقل بحیث یک حرکت مؤثردرجریانات سیاسی که درجهان اسلام روان است، نقش و جای پایی داشته باشد. محوراصلی مرامنامهء این حزب را که درسطور بعدی به تفصیل با رد دلایل ایشان بحث خواهیم کرد، موضوع تأسیس خلافت اسلامی دربین تمام کشورهای اسلامی وحتی جهان تشکیل میدهد.
واما درکشورما،
ازچندسال باینسو تقریبأ پس ازپانهادن نیروهای ایتلاف درافغانستان آهسته آهسته زمزمه یی ظهور فرقه یی که اساسأ شایسته است، آنرا گله ویاهم رمه خواند، بنام "حزب التحریر" بگوش میرسد که متأسفانه این گلهء مجهول الهویه واژهء پرمعنای حزب را بدنموده وبالای خود گذاشته اند .زیرا چنانچه میدانیم احزاب سیاسی ازخود تعاریف دارد که متأسفانه دروجود این گروه قطعأ وجود ندارد. با اینکه ایشان تجمع خودرا بنام حزب میخوانند ولی دراصل بیشتر به گله ورمه یی شباهت دارند که همانندگوسپندان وحتی عاجزتر ونادانترازیشان تحت قیادت چوپان های ناشناختهء که به گفتهء خودایشان درلبنان وجود دارند، حرکت میکنند.
بازهم چنانکه همواره درکشورما معمول بوده که درطول تأریخ احزاب همانند بوزینه برسبیل تقلید ازشعارها وبرنامه های حزبی کشورهای دیگر به حرکت میایند و عرض اندام میکنند، اینبار اینها نیزازحرکتی بنام التحریرکه درانسوی کرهء خاکی بنام لبنان وجود دارد، افتخار تقلید وتبعیت دارند. درست همانند حرکت های گذشتهء راستی ها وچپی ها درافغانستان که سرمایه دار ودستگاه های تولیدی دراروپا بود وشعارهای اشتراکیت وسایل تولیدی ومساوات طبقهء کارگر باکارفرما درزیرخیمه ها وخانه گک های خس پوش افغانستان. سیدقطب ومحمدقطب بامعضلات مملکتی وهزاران ناملایمات دیگردرحوزه کشورهای نفت خیزعرب با انگلیس وآمریکا درگیر وگلاویزبودند، سیدقطب نماها ومحمدقطب ها اینجا درکشورمحاط به خشکه وفراموش شدهء بنام افغانستان اداهای ایشان را میکردند.حالا این گروه نیزبدون درنظرداشت واقعیات عینی وحقایق بالفعل موجود درکشور وبالاخره جهان، ادعای تأسیس خلافت اسلامی را دارند وبدتروعجیبترازهمه اینکه باجرأت تمام الحاق افغانستان را با پاکستان زیرشعار"مسلمانان برادرهمدیگرند" درنشریه های شان به وضاحت شعارمیدهند. اصلأ باورنکردنی بودکه درست درچنین مقطع حساس تأریخی که افغانستان پیهم ضربات مرگباریرا ازجانب پاکستان متحمل میشود، گروهی به نفع ایشان چنان بخود جرأت بدهندکه حملات ایشان را بالای خاک افغانستان توجیه نموده آنهارا ذیحق ومارا ناحق بخوانند آنهم درخود افغانستان شعارهای به ضد دولت ما وبه نفع پاکستان. ازیشان پرسیدم که مگرچگونه شما میتوانید چنین یک موضعگیری شرم آور وذلیلانه دربرابرهمان پاکستان که امروز بالای صغیروکبیراین کشوررحم نکرده با گسیل سیل ازانتحاریون کشورمارا به خاک وخون بکشاند، سفسطه بازی میکنید؟ درجواب برایم گفتند، دوستی با یهود ونصارا بهتراست یا با کشورمسلمان چون پاکستان که همسایهء نزدیک ماست و اسلام هم دربین کشورهای اسلامی مرزرا نمیشناسد. ما اصلأ به این شعار (ازبین رفتن مرز بین افغانستان وپاکستان) افتخار میکنیم!!!؟ پرسیدم مگرآنهمه تجاوز وآتشپاره های که آنها بالای ما ریختند، چه میشود، آیا اردوی افغانتسان نباید طبق گفته های شما دست به دفاع بزنند؟ بازهم گفتند نخیر اگر به ضد ایشان دست به سلاح ببری وازخود دفاع کنی، بازدرانصورت به این آیت قرآن کریم کافرشده ای که خداوند فرموده است: انماالمؤمنون اخوةٌ.
ازیشان پرسیدم مگرتأسیس خلافت را درسطح تمام کشورها اسلامی درچنین شرایط زمانی وچنین عصری چطور عملی میدانید با درنظرداشت صدها سؤال دیگرکه ازنگاهء عقل ومنطق کاملأناممکن بنظرمیرسد. فرضأ درصورت میسرشدن این طرح خیالی شما خلیفه ازکدام کشورباید باشد ودارای چه صفاتی، مرکزخلافت درکدام کشور؟ آیا همه دولتها حاضرندکه استقلالیت شانرا ازدست داده همه وهمه ازهمان یک کشورکه مرکزخلافت دران تأسیس میشود، تبعیت نمایند؟ باز نکتهءمهم اینکه دران خلافت نقش کشورهای شیعه چی خواهدبود؟آیا آن کشورهای شیعه نشین حاضرندکه استقلال اراضی ومذهبی خودرا فدای تأسیس خلافت اسلامی بدست سنی ها نمایند؟ سرمایه ومنابع کشورها چطور؟ بازمدیریت اقتصادی این کشورها درصورت تأسیس خلافت اسلامی چگونه خواهدبود؟ طبیعی است زمانیکه همه کشورهای اسلامی مرزها را بشکنند وهمه وهمه درزیرچتریک حکومت درایند، درانصورت دستگاهء خلافت که حکومت مرکزی ومسؤلیت حل مشکلات اقتصادی همه کشورهای تحت فرمان خودرا دارد، مکلف است تا همه را یکسان زیرنظرداشته بدون تبعیض منابع اقتصادی را مساویانه بین همه ملتهای مختلف تقسیم نماید. آیا همین کشورهای عربی واعرابی که فعلأ ازبرکت نفت خدا داد غرق درعیاشی ومستی وبیهوشی بوده الآن دختران زیبای آسیای میانه را تاشش ماه ونه ماه اجاره میکنند حاضر خواهند شد اینهمه امکانات مادی شان را برای شما وخلافت تان فدا کنند ودست ازثروت ومکنت خود بردارند؟ ازنگاهء اقتصاد چگونه ممکن است یک کشورفقیر وفاقد منابع واقتصاد زیرنام خلافت، شریک وهمکاسهء کشورهای ثروتمندجهان شوند وآیا آنها این اجازه را میدهندکه امکانات وثروت ایشان با دیگران تقسیم شود؟ مگرازنگاهءعقل چقدراین تخیل شما عملی بنظرمیرسد؟ دیدم که درپاسخ همهءاین سوالات ایشان فقط گفتندکه خدا مهربان است درانوقت خدا دردلهای همه رحم میاندازد.
باالاخره ازیشان پرسیدم که آیا شما یک گروهء هراس افگن هستید، ویا حزب سیاسی؟ گفتند ما حزب سیاسی هستیم. پرسیدم پس درینصورت چرا شما تاحال بحیث یک حزب سیاسی همانند دیگراحزاب درنهادهای مربوط دولت ثبت وسجل رسمی نشده اید و مجوزرسمی ندارید؟ گفتند ما اصلأ این دولت را به رسمیت نمیشناسیم بخاطریکه ین دولت ازنگاهء ما کاملأ کافراست؟ درست با همین سؤال بود که نقاب ازچهرهء حقیقی ایشان برداشته شد، وما دانستیم که این گروه دراصل رمهء دیگری ازبطن همان خوارج است که همانندگله های تکفیری دیگر حتی پیامبران هم اگردرعصرشان زنده میبودند، آنهارا تکفیرمیکردند.بازهم ازسرکنجکاوی خواستم که سفسطه وافکار مریض وکج ومعوج ایشان را دربارهء تکفیردولت بدانم وازینرو پرسیدم چرا دولت ازدیدگاه شما مطلقأ کافراست؟ گفتندبخاطریکه دولت تفکیک قوای سه گانه را که دردولت های غربی معمول است پذیرفته است. من باتعجب پرسیدم مگرتفکیک قوای سه گانه که تنها درکشورهای غربی نه بلکه بمثابهء یک اصل حکومتداری درتمام کشورهای جهان اعم ازممالک اسلامی پذیرفته شده است، این شیوهء حکومتداری باکدام قسمت مسایل اسلامی منافات دارد؟ درهمین کشورپاکستان که شما دیوانه وار میل الحاق کشورتان را به آن درسرمیپرورانید، آنجا سه قوا بطورعلیحده درعرض هم قراردارند وازهم تفکیک شده اند. گفتند این قانون با قانون الهی مغایرت دارد وهرقانون که ازعقل بشرباشد درنزدما مردود است، مجلس نمایندگان، مردم سالاری، انتخابات وغیره همه وهمه زادهءعقل بشراست، وازنگاهء قرآن هرقانون که زادهء عقل بشرباشد کفرشمرده میشود. پرسیدم مگربه کدام دلیل؟ میشود ادعای تان را بایک آیتی ازقرآن ثابت سازید؟ یکی ازیشان گفت خداوند میفرماید: اَفَرَاَیتَ مَن اتَّخَذَ اِلَهَهُ هَواهُ وَاَضَلَّهُ اللهُ عَلی عِلمٍ....
بازپرسیدم خوب میشودکه حالا ترجمه اش را بگوییدتا حاضرین مجلس خوبتربفهمندکه چگونه قانون های عقلی و وضعی نظربه این آیت مردود قرارمیگیرند. وی درترجمه درحالیکه بسیارمیخواست، طرفه برود، باالاخره با تمام برداشت های غلط که داشت به کمک حاضرین توانست ترجمه این آیت را اینگونه بگوید: آیا دیده ای آنکسی را که هوا وخواهشات خودرا به خدایی گرفت وخداوند هم اورا گمراه کرد. پس پرسیدم خوب حالا درین آیت درکجایش عقل وقوانین وضعی وساختهء عقل بشر مردود شمرده شده؟ اصلأ کجای این آیت عقل را رد میکند. درحالیکه این آیت صریحأ هوا وهوس وخواهشات نفسانی آنعده انسانهای را مورد مذمت قرارداده که بالای ایشان چیره میشود وایشان بنا به علت پیروی ازهوسها ولذایذ نفسانی خود چنان گمراه میشوندکه حقیقت را درک کرده نمیتوانند چنانچه اگرهمین آیت را تاآخربخوانید، خود بخود معنای آن هویدا میگردد که حاجت به تفسیر وتأویل هم نیست. ازطرفی دیگرآیا شما فرق بین عقل و هوا وهوس را تاحال نمیدانید؟ درحالیکه مقتضیات عقل چیزی ومقتضیات هوا وهوس کاملأ چیزی دیگری است.اگرزیاد شما سواد فلسفه اندیشی را ندارید، لطفأ یکبار واکنش های جسم واحساسات خود نسبت به اجسام وپدیده های زندگی متوجه شوید. زمانیکه شهوت ولذتهای جسمانی دروجودتان میجنبد وشما خواه ناخواه میخواهید به آن هدف تان برسید این به حکم هوا وهوس است ولی زمانیکه همان تحریکات ازسوی دیگر تحت ادارهء شما قرار میگیرند و واپس زده میشوند وشما بنابه مصلحتهای ازپیروی وعملی کردن آن خواهشات صرف نظرمیکنید، واضح است که آن به حکم عقل است که نمیگذارد شما همچو حیوان رفتارکنید. پس کجای عقل بدی دارد وازطرف دیگر آیا شما خودتان مسلمان هستید وگاهی قرآن را روخوانی کرده اید یاخیر؟ چطورامکان داردکه قرآن عقل ستیز ومنطق گریز باشد درحالیکه در ده ها جای قرآن عظیم خداوند صاحبان عقل را میستاید وکسانیکه را که ازعقل خود کارنمیگیرند، آنها را به حیوانات وچهارپایان تشبیه میکند مانند: اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَاللهِ الصُّمُّ البُکمُ الَّذِینَ لایَعقِلُون. ویا درجاهای دیگر نخوانده اید که میفرماید: اَ فَلا تَعقِلون. آیا چرا تعقل نمیکنید وازعقل خود کارنمیگیرید. هیچ پاسخی دربرابراین سؤالاتم نداشتند بلکه همه شان مات ومبهوت گشته مثل اینکه تازه کلهء ایشان با مانعی سختی تصادم کرده بود ویاهم واقعیتی را تازه ازقرآن میشنیدند که قبلأ برای آن هیچ آمادگی نداشتند. بالاخره ازسردلسوزی برایشان گفتم: عزیزان، ببینید زمانیکه شما باشخص عادی چون من زبانتان بند آمده هیچ پاسخی برای گفتن ندارید، این چگونه ممکن است که درسطح جهان درمیان همه ممالک اسلامی تمام مردم جهان را برای تأسیس خلافت قانع سازید؟ درحالیکه شما نه چیزی ازاسلام میفهمید، نه ازجامعه شناسی، نه ازسیاست ونه ازاقتصاد. درحالیکه تعاملات سیاسی درمیان دولت ها وملل جهان درهرکدام ازین ساحات یادشده بخصوص اقتصاد پاسخ میطلبد. باز درشرایطی که ما امروز حتی درداخل یک قریهء کوچک دارای یک نظم درست قریه داری نیستیم، کجا رسد به ولایت وباز کشور وقس علیهذا. ازان گذشته درکشورما افغانستان بخصوص درمناطق روستایی نفاق وشقاق در بین دوقریهء نزدیک چنان آزاردهنده است که ساکنین آن آب رودخانهء خودرا به کشورهای همسایه بهدرمیدهند ولی ازقریهء همجوارخود دریغ مینمایند. بسیار سالها بکاراست تا ما درقدم اول نخست صاحب یک دولت- قریه شویم، بازپس اززمانی طولانی صاحب یک دولت- آستانه، وباز صاحب یک دولت- ولایت وبازپس ازروزگار طولانی صاحب یک دولت- کشور مستحکم وسالم. وبعد زمانیکه به همهء این چالش ها فایق آمدیم وهمه اقوام وملیتهای ساکن کشورتوانستیم یک دولت- کشور متحد ومتفق را تأسیس کنیم، آنگاه بیایید که برسرچگونگی روابط با کشورهای همسایهء اسلامی فکرکنیم آنهم نه بگونهء که سرحدات کشورخودرا زیرنام خلافت ازبین ببریم. زیرا اینکاریا تجاوز به حریم آنها خواهد بود ویا فدا کردن استقلال وجغرافیای خود ما به آنها. درغیرآن درچنین شرایط که ما حتی درقریهءخود صاحب یک مدیریت نیمه سالم نیستیم حرف زدن ازتأسیس خلافت اسلامی ومطرح کردن این بحث درمیان مردم جزضیاع وقت هیچ چیزی دیگرنخواهد بود واین نوع فعالیتهای خنده آور شبیه همان حکایهء سعدی است که میگوید منجمی همیشه دربارهء ستاره ها وخواص آنها حرف میزد ولی ازدرون خانه اش باندازه یی بی خبربودکه نمیدانست زنش با مرد بیگانه ای رابطه ای نامشروع دارد. بالاخره روزی بخانه داخل میشود وزن خودرا باآن مرد بیگانه یکجا میبیند که بادیدن این منظره غیرت مردی اش میجنبد وبا آن مرد گلاویزمیشود. زمانیکه صدای جنگ ونزاع ایشان بالا میگیرد، صاحبدلی که بااین منجم ازقبل آشنایی داشت، میگذرد واین شعررا میخواند:
تو ازاوج آسمانها چه دانی که چیست چون ندانی که درسرایت کیست
آری، غافل بودن ازخانهء خود ومعضلات حقیقی آن وبرعکس حرف زدن ازتأسیس خلافت جهانی اسلامی درست همانند همین قصهء منجم است که بحالاین رمهء خلافت خواه درست میخواند.
داعیه حزب التحریر ودلایل ضد آن
دراخیرفقط چند ادعای سفسطه آمیز وبی بنیادایشان را همراه با چند جواب دندان شکن ازنگاهء اصول دینی وعقلی درینجا ذکر میکنم تا همگی به سروتهء قیل وقال ایشان آشنایی داشته وپاسخ های رد آنرا هم بدانند:
1 میگویند تأسیس واقامهء دولت بالای هرمسلمان فرض است بنأ برماست ک درراهء اقامهء حکومت که عبارت ازخلافت اسلامی است، مبارزه کنیم.
پاسخ ما: من نمیدانم که این رمهء گوسپندی بنام التحریردرجامعهء ما ازکلیسا وارد شده اند یا ازدیر وصومعه. زیرا درجوامع اسلامی حتی یک کودک مسلمان میداندکه مرتبت فرض چیست وفرضیت یک موضوع چگونه ثابت میشود. ما همه میدانیم که فرضیت یک امر بوسیله نصوص قطعی چون قرآن ثابت میشود آنهم بنابه گفتهء بعضی ازاصولیون مذاهب اربعه که میگویند دربعضی موارد شرط است که آن موضوع مطلوب بعنوان فرض به صیغهء امر ذکرگردیده باشد مانند: اقیموا الصلواة. نمازرا برپادارید. حالا شما ازسرالف الحمدلله تا آخرین کلمه قرآن یعنی سورهء ناس ببینید وبخوانید آیا اینگونه فرمانی را ما درکتاب الهی پیداکرده میتوانیم که خداوند فرموده باشد، اقیمواالحکومة ویا خلافة. حکومت ویاهم خلافت را برپای کنید ویا ای مسلمانان تأسیس حکومت ویا خلافت بالای تان تک تک تان فرض است. این حکم نه به دلالت النص، نه اقتضاءالنص ونه به عبارة النص، درهیچ جای قرآن وحتی احادیث موضوعی وجود ندارد که فرضیت حکومتداری برایما ثابت شود. فکر میکنم که دانش دینی این رمه انسان ها حتی نسبت به مبتدیان صنف اول وکودکان که پس ازیادگرفتن روخوانی قرآن عظیم، کتاب کوچکی را بنام "خلاصه کیدانی" نزد ملاهای مسجد میخوانند، هم درمرتبت پایینتری قرار دارد. زیرا درهمان کتاب کوچک که شروط الصلواة را برایما توضیح میکند، درصفحات اولش فرض را برایما اینگونه تعریف مینماید: اَمَّا الفَرضُ فَما ثَبَتَ بِدلیلٍ قطعی لاشبهة فیه. فرض آنست که باچنان دلایل قطعی ثابت شده باشدکه درقطعیت آن اصلأهیچ جای شک وشبهه وجود نداشته باشدوپیروان هیچ مذهبی درفرضیت آن اختلاف نظرنداشته باشند. مانند اقامهء نمازهای پنجگانه که درتمام ازمنه وامکنهء اسلامی ودرمیان هرفرقه ومذهب بدون هیچ اختلافی فرضیت آن ثابت است وهیچکسی نمیتواند ازان انکارکند. همینگونه روزه، زکات وحج. حالا شما درتمام جهان پهناوراسلام حد اقل یک نفرباسواد وچیزفهم را بیاورید که بگوید مبادرت ورزیدن به تأسیس حکومت، دولت ویاهم خلافت بالای هر فرد مسلمان فرض است.معلوم میشودکه رهبران این رمه هم باندازه یی بیسواد استندکه کوچکترین دانش دینی ندارند. ازسوی دیگرهمه میدانندکه منکر فرض کافر وتارک آن گناهکارکبیره محسوب میشود. پس هرگاه اقامهء حکومت اسلامی آنهم خلافت بالای هرمسلمان فرض باشد، پس مسلمانها ودانشمندان اسلامی به شمول امامان چهارگانه، مجتهدان، فقها، عرفا، صوفیه وغیره همه وهمه که ازهیچیک ازیشان چنین چیزی ویاهم عملی مبنی براشتغال درامورحکومتداری وتأسیس دولت خلافت نقل نشده یا براساس انکار شان کافربوده اندو یاهم براساس ترک این فریضهء بزرگ غرق درگناهء کبیره. پناه برخدا ازین گمان باطل. زیرا ما ازیک نفر ازبزرگان دین کدام اثری نداریم که آنها تأسیس خلافت وحکومت اسلامی را بالای هرفرد مسلمان فرض عین بدانند. اگرمیگوییدکه ایشان منکر نبوده اند، بلکه ادعا داریدکه آنها هم موافق نظرشما بوده اند پس درینصورت بنابه فقدان کوچکترین اثرقولی وفعلی درین باره وترک این فریضه بنابه گفته شما همهء شان باید مرتکبین گناهء کبیره باشند زیرا یکی ازیشان درطول زندگی خود به چنان کاری مبادرت نورزیده است.( نعوذبالله) چه یک ادعای پوچی!
اما آنچه ازبزرگان دین درین باره منقول است اینست که مشارکت شهروندان یک کشور اسلامی درامورسیاست بویژه انتخاب رییس دولت که درگذشته ها بنا به ساختارهای اجتماعی وسیاسی وقت، بنام خلیفه یاد میشد، واجب کفایی است نه فرض عین بالای تک تک افراد. به همین دلیل است که ما درخصوص اینگونه مباحث شرعی اصطلاحی بنام شورای اهل حل وعقد داریم که با وجود ایشان وفعالیتها وتصمیگیریهای که آنها درزمینهء سیاست وگزینش رییس دولت مسلمانها انجام میدهند، ازنگاهء شرعی ازدوش دیگران وسایر شهروندان یک کشوربخصوص اسلامی ساقط است. همانند شرکت درنمازهای جنازه که فرض عین نه بلکه فرض کفایی است. چنانچه که با سهمگیری یک گروه مسؤلیت دیگران ویا قبیلهء بخصوص رفع میشود ولی در صورت بی تفاوتی جمعی واقامه نکردن آن همهء مردم یک قبیله دربرابر آن گناهکاربحساب میایند.
2- یک ادعای خنده آوردیگرایشان درین باره (تأسیس خلافت اسلامی) کاربرد بعضی کلمات ناآشنا ولی سؤال برانگیزیست که اصلأ هیچ فرقه یی گمراه چنان بیخود درمیان مردم یاوه سرایی نکرده وخودرا رسواننموده است. تاحال گفتیم که اینان دم ازتأسیس خلافت میزنند ولی بسیاربرایتان جالب خواهد بودکه بدانید ایشان ازین سرحد هم پای خودرا بیرونتر گذاشته چیزی میگویند که حتی خودرا نزدیک به کفر میسازند. میگویند خلافتی راکه ما تأسیس میکنیم خلافت به منهج نبوت است. حالا درین جمله خوب دقت کنیدکه چی چیزی برایتان دستیاب ومفهوم میشود. خلافت به منهج نبوت یعنی چی؟ ما مسلمانها همه عقیده داریم که بنا به قول خداوند درسورهء احزاب، آیت 40 پارهء 22، فرستادن پیامبران وسلسلهء نبوت بپایان رسیده وختم آن اعلان شده است. اگرکسی معتقد ومنتظر به ارسال کدام پیامبر ونبی باشد، قطعأ به قرآن کافرشده است. ازطرف دیگرعلمای عقیده دربارهء نبوت ونبی گفته اندکه: النبی من انبأه الله بخبرالسماء. نبی کسی است که خداوند ویرا با وحی آسمانی بیدار وآگاه ساخته است. پس جالا اینها که میگویند ما خلافت را به منهج نبوت تأسیس میکنیم، چه معنا دارد؟ آیا معنای این جمله اینست که ایشان میخواهند خلافت خودرا بوسیلهء کدام نبی وپیامبرتأسیس نمایند؟ به منهج نبوت یعنی چه؟ ما که تعریف نبی را دانستیم که عبارت اند ازاشخاص استثنایی که ازجانب خدا وحی دریافت میکنند.پس براین اساس که ایشان ازجانب خداوند وحی دریافت میکنند، خلافت ایشان هم کاملأ استثنایی ومنحصربخودشان است که پس ازیشان هیچ شخصی نمیتواند این جرأت را بخود بدهدکه بگویند ما فلان کاررا به منهج نبوت انجام خواهیم داد. آیا این ادعای گروهء التحریر نزدیک به کفرنیست؟
خصوصیات انبیاء الله وتفاوت ایشان نسبت به افراد عادی بشر موضوع دامنه داریست که علمای کلام وعقاید باندازهء گفته ونوشته اندکه حتی میشود گفت بوسیلهءآن کتابها آب یک دریارا میتوان بند انداخت. ولی این رمهء بی کله بسیاربسادگی میایند وادعا میکنندکه خلافت رابه طریقه ء نبوت تأسیس خواهند کرد. ویژگی دیگرانبیا اینست که طبق فرمودهء خداوند اکثر دارای کتاب میباشند. چنانچه درسورهء آل عمران، آیهء 81، پارهء سوم خداوند میفرماید: وَ اِذاَخَذَاللهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیتُکم مِّن کِتابٍ وَّ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکُم رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِه وَلَتَنصُرُنَّهُ. پس آن هنگامیکه خداوند ازانبیاء پیمان گرفت هرزمانیکه ما برایتان کتاب میفرستیم وحکمتی میدهیم، ونیززمانیکه برایتان رسولهای فرستاده میشود، که نبوت ورسالت شما را تصدیق میکنند، پس شما به این امرایمان محکم داشته باشید وبرای این کارآمادهء نصرت وکمک باشید.
خوب هرچند ما دربعضی روایات دینی اصطلاح خلافت به منهج نبوت را داریم ولی آن اصطلاح صرفأ دربارهء سه خلافت مخصوص بعدی بودکه مربوط دورهء حضرت ابوبکر، عمر وعثمان رض میشود که درهمین سه دوره عصرطلایی گسترش وتوسعهء اسلام بحساب میرود اصالتأ این پیروزیهای دامنه دار همه وهمه مرهون اثرات برکات معنوی همان نبوتی بود که این سه نفر درزمان خود عصر نبوت را دریافته بودند. بهتراست که برای معلومات مزید ومشرح درین باره به کتاب "ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء" تألیف دانشمند معروف "شاه ولی الله دهلوی" مراجعه کنیم وببینیم که آیا استعمال خلافت به منهج نبوت درین عصرپس ازچهارده صدسال امکان پذیراست؟ مرحوم شاه ولی الله" درجلد اول این کتاب، فصل دوم صفحات 17 تا 27 نخست خلافت را به دوبخش خاص وعام تقسیم میکند وبعد دربارهء علت این تقسیم بندی ونیزنامگذاری خلافت سه گانه را بنام "خلافت به منهج نبوت" چنین شرح میدهندکه این نوع خلافت خاص واستعمال اصطلاح آن صرفأ به سه خلیفهء اول اسلام تعلق دارد وبس. زیرا بسیاری کارهای ناتمام عصر پیامبر که حضرت محمد وعدهء تحقق آنهارا برای پیروان خود داده بود، این وعده ها درزمان سه خلیفهء بزرگ اسلام عملی شدند. البته منظورپیشبینی ها وبشارتهایی است که پیامبربراساس وحی الهی مردم را درزمان حیاتش قبلأ ازانها باخبرساخته بود وآن بشارتها دربارهء فتوحات مسلمانها پس ازرحلت پیامبر وزمان خلفای ثلاثه بوقوع پیوست که خود حضرت پیامبردرقیدحیات نبود. حضرت شاه ولی الله میگوید که بهمین خاطر این سه دوره را به نام خلافت خاصه ویاهم همان نام "خلافت به منهج نبوت" یاد نموده اند که گویا نقطهء آخرین خلافت تازمانیکه تمام وعده های خداوند ونیزپیامبرش تا زمان خلافت حضرت عثمان ادامه داشت، دراصل این دوره ادامهء همان را و همان خط ترسیم شده نبوت بود ولو اینکه درزمان خود حیات پیامبرصورت نگرفت ولی تحقق آن بزودی یکی پی دیگرعملی شد. بهمین سبب و بنا به دلایل گوناگون ومزایای عدیدهء ما این سه دوره را بنام خلافت به منهج نبوت یاد میکنیم که این مزایا ودلایل عبارتند از:
1 نزدیکی وپیوستگی عصرخلفای راشده به زمان پیامبر
2 راهبری کاملأ خارق العاده واستثنایی این سه نفریاران پیامبر که برگزیده ترین ومقربترین افراد نسبت به پیامبربودند.
3 تحقق وعده های پیامبرهنگام فتح دوامپراتوری بزرگ آنوقت روم وایران که درزمان سه خلیفهء اول اتفاق افتاد وبسا مزایای دیگر که جایزاست بادرنظرداشت اینهمه دلایل ما خلافت ایشان را به منهج نبوت یاد نماییم و واضح است که پس ازان دیگرخلافت به منهج نبوت اصلأ امکان ومعنایی ندارد. البته حضرت شاه ولی الله برای اثبات این مدعا یعنی خلافت خاص به منهج نبوت برای صاحبان آن ( سه خلیفهء اول) شروطی را هم ذکر میکند. ازانجمله: سابق بودن درمهاجرت درمیان اصحاب، حضوردرمعرکه های چون بدر و اُحُد، حضورداشتن درصلح حدیبیه وغیره که اینها همه دروجود خلفای سه گانه دقیقأ وجود داشت وقطعأ این امکان ندارد که با این اوصاف وشروطی که حضرت شاه ولی الله ذکر میفرمایند، ما اعضای رمهء التحریررا هم واجد آن بدانیم وایشان هم پس ازچهارده صدسال درکنار اصحاب پیامبردرجنگهای بدر، احد وصلح حدیبیه قراربگیرند وشرکت داشته باشند وباین ترتیب مستحق کرامت خلافت به منهج نبوت گردند. این هم چکیدهء که طورامانت وصداقت من ازکتاب متذکره اززبان حضرت شاه ولی الله درینجا نقل میکنم: " پس خلافت كامله همان است كه وثوق بصاحب آن داشته باشيم بنص شارع و اشارات او، وخلافت عامه آنكه بمجرد عدالت خليفه و علم او اكتفا كنيم چون اين سه نكته مبين شد خوض در تفصيل نمائيم:
از جمله لوازم خلافت خاصه آنست كه خليفه از مهاجرين اولين باشد و از حاضران حديبيه و از حاضران نزول سوره نور و از حاضران ديگر مشاهد عظيمه مثل بدر و احد و تبوك که در شرع تنويه شأن آن مشاهد و وعده جنت براي حاضران آنها مستفيض شده. اما آنكه از مهاجرين اولين باشد از آن جهت مطلوب شد كه خداي تعالي درشان مهاجران اولين مي فرمايد: اُذِنَ للَّذينَ يُقتَلُونَ باَنَّهُم ظُلِمُوا بعد از آن فرمود الَّذين اُخرجُوا مِن دِيارهم بغيرِحقٍ بعد از آن فرمود الَّذينَ ان مَّكَّنّهُم في الارضِ اقامُوا الصَّلوهَ واتواُ الزكوهَ وَاَمَرُوا بالمعروفِ وَ نَهَوا عن ِالمنكر . حاصل معني اين آيات آنست كه در باب مهاجرين اولين كه اذن قتال براي ايشان داده شد تعليق مي فرمايد كه اگر ايشان را تمكين في الارض دهيم يعني رئيس گردانيم اقامت صلوة كنند و ايتاء زكوة نمايند و امر به معروف ونهي از منكر بعمل آرند، و نهي از منكر متناول است اقامت جهاد را؛ زيرا كه اشد منكرات كفرست و اشد نهي قتال، و متناول است اقامت حدود را و رفع مظالم را و امر بمعروف متناول است احياي علوم دينيه را. " (جلد اول، صفحهء 22)
بهرتقدیر ازدیدگاهء دیگرهرگاه تبعات بعدی این نوع نگرش را درباب تأسیس خلافت اسلامی درسطح جهان بنگریم، بدترین خطراین نوع گله ها ورمه های استعماری وبرنامه هایشان موجب میشودکه طرفداران آن از اصل حقایق ومعضلات اساسی خانه، محیط وپیرامون خود و وطن شان غافل بمانند وزیر بار اندیشیدن درسطح جهان مشکلات اصلی کشورشانرا خیلیها کوچک وحقیرفکرنمایند. چنانچه این امرموجب میشودکه آنها نیزبه سرنوشت همان منجم سعدی دچار شوند وزمانیکه چشم ایشان به یک امرکاملا محیرالعقول وبدورازدایرهء ممکنات دوخته شده است، از زیرپای خود غافل بمانند ومبادا که دراثراین نوع نقشه های فریب آمیز و خیالی بیگانه ها وافکار وارداتی ایشان بالاخره درچاهء عمیق وتاریکی سرنگون گردند که دیگرهیچ امکان نجات نداشته باشند.
دراخیراعضای این گروه باید بدانندکه قضیه به این آسانی هم نیست که مردم باین سادگی فریب قیل وقال ایشان را با قرایت چندجملهء عربی ویا هم تفسیرغلط ازمنابع اسلامی بپذیرند. بلکه هنوز صدها پرسش جدی دیگر متوجه ایشان است ازانجمله:
هرگاه ایشان قدرت اقامهء خلافت اسلامی را درسطح جهان و مدغم نمودن تمام ملل مسلمان کرهء زمین دارند، پس این گروه با اینهمه قدامت تأریخی و شصت ساله که ازعمر ایشان میگذرد، دیروز کجا بودندکه نیروهای اشغالگر پاکستان حتی به تاکستانها ودرختهای این سرزمین رحم نکرده همه حتی نباتات وجمادات آنرا به شمول انسانها وحیوانات زنده زنده میسوختند وهزاران فجایع دیگر. مگر اینها کجا بودندکه دست آن ظالمان را ازسرما کوتاه نموده میگفتند: انما المؤمنون اخوة. وچرا ورود وآغاز فعالیت ایشان درکشور ما همزمان با ورود نیروهای ایتلاف آمریکا وانگلیس شروع شده است؟ قبلأ کجا بودند وصدها سؤال دیگر.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • الله اكبر! با استدلال خوارج حزب التحریر را خوارج گفته ای. حزب التحریر تنها حزبی است که در مورد تمام بخش های زندگی امت نظام مبتنی بر دلایل چهارگانه "قران، سنت، اجماع اصحاب و قیاس" بر اساس قوت دلیل تدوین نموده و در میان امت به ام الفرایض و قضیه سرنوشت ساز پرداخته است. حتی قانون اساسی برای دولت خلافت با دو جلد شرح بنام مقدمة الدستور را به امت پیشکش نموده است. حزب التحریر راستی هم مانند سایر احزاب راجستر نشده است چون یک حزب ایدولوژیک اسلامی است، نه یک حزبی که بر اساس قوانین وضعی مبارزه نماید. حزب اصلاحی هم نبوده بلکه حزب تغیری می باشد. اما تعصب جاهلی چشم و عقل این نویسنده را کور نموده و حقیقت مانند آفتاب را در میان امت به تمسخر محض گرفته. حزبی که در ماه رجب سال جاری در 31 جزیره اندونیزیا 31 کنفرانس را بر گزار نمود. دهها هزار نفر را در غزه، جنین، طولکرم، رام الله، تونس، اردن و ... غیره در جریان ماه رجب جمع نموده و امت را متوجه این فریضه نمود. حزبی که انقلاب شام را به سوی تاسیس خلافت رهبری می نماید. حزبی که جمهوریت های آسیای میانه را آماده تاسیس خلافت نموده است و بالاخره امت را به سوی وحدت فکری، سیاسی وجغرافیوی سوق نموده است.
    قافله می گذرد، سگ ها طبعا غو غو می کند. نصرت الله دیگر قاب و قوسین گردیده است.

    آنلاین : http://ht-afghanistan.org

  • کور شوم که اگرمن تاکنون پانزده سال است که دربارهء جریانهای مختلف اسلامی درقاهره مشغول تحقیق وپژوهش استم چیزی را بنام قوانین مدون حزب التحریر خوانده باشم . نویسنده خیلی بجا فرموده است .این جریان مانند القاعده ودیگرتکفیریها بنام اسلام ورسیدن به خلافت موهوم فقط درپی ایجاد فتنه وتشدید فرقه گرایی وجنگهای داخلی میان خود مسلمانان آنهم؛ به دستور وحمایه مالی وتسلیحاتی کشورهای صادر کنندهء سلاح ازجمله امریکا وانگلیس واسراییل میباشند جزاین دیگر هیچ نوع برنامهء معقول ومنطقی به نفع مسلمانها ندارند .

  • یک شاخه این حرب بنام حزب التحریر در دنمارک غیر قا نونی فعالیت دارد و مردم مثل سک از ان نفرت .
    در راس ان چهار تا زیر دار گریخته بیکار و چرس فروش قمار باز و لو چک قرار دارد .
    خلاصه مردم هم خارجی و هم داخلی از ان مثل خوک نفرت دارد.

  • ازین که در قاهره 15 سال در مورد حرکات اسلامی تحقیق کردی و حزب التحریر را نمی شناسی، راستی بهتر است کور شوی. چون تو هم قرضاوی، طنطاوی و غیره واری کور فکر تربیه شده ای. همین گناهت بس که خلافت موعود الهی را موهوم می خوانی. به همی وبسایت ما مراجعه کن ویبسایتها وکتب مدون مارا در اکثر زبان های جهان می توانی مطالعه کنی و در پژوهشت اگر ممکن باشد استفاده کنی.
    http://www.hizb-ut-tahrir.info...

    آنلاین : http://ht-afghanistan.com

  • یگان بیچاره که در افغانستا وخارج بیکار گردد، باز دچار مرض اسهال فکری میگردد و مانند فوق نوشته بی منبع و هوایی می کنند، میتواند به داکتران اکادمی علوم افغانستان مراجعه نماید و یا هم مانند مریض مالیخولیایی بی منطق گردیده، و خوگ و خر را به انسانان اشرف المخلوقات استفاده مى کنند.

    آنلاین : http://www.hizb-ut-tahrir.info

  • آدرس ویبسایت تان را بازکردم همان کلمات وشعارهای توخالی واحساساتی بود که قبلا نیز آنرا خوانده ام و نویسنده مقاله نیز از آن یاد کرده. این نوع مقالات وشعارها را درکتابهای عبدالقادر عوده، سید قطب ومودودی نیز خوانده ایم. شاید این شعارها برای شما جذابیت داشته باشد ولی برای بنده چنین موضوعات هرگز نمیتواند قوانین واستراتیژی مدون اسلامی برخاسته ازیک اجتهاد علمی درست که روح ضروریات و ایجابات عصر و زمان را درنظر گرفته باشد بحساب آید.
    از علی علیه السلام دربارهء شعار خوارج پرسیده شد که آیا خوارج که حاکمیت وحکمیت الله را شعار خویش قرار داده اند برحق اند ویا نه، علی علیه السلام فرمود که کلمة الحق یریدون بها الباطل. گفتار شان حق است ولی ارادهء شان باطل.
    حالا اگر بدون داخل شدن به جزئیات مسأله شعارهای حزب التحریر را مورد مطالعه قرار دهیم، وضعیت همان میشود که ایشان خلافت اسلامی را به منهج نبوت درسراسر کشورهای مسلمان میخواهند، هرکی با ایشان درین شعار موافق نباشد او کافر است واز دین خدا خارج شده است. پس قبل از آنکه جهاد با کفار شروع شود اول باید کشورهای مسلمان را از وجود عناصر مخالف پاکسازی نمود. بازهمان مسخره گی های سلفی ها وجهادیهای جاهلی که افغانستان والجزایر ومصر وپاکستان وافغانستان وعراق وسوریه را به تباهی کشاندند وبرای اولین بار مساجد هدف حملات انتحاری وخودمرداری قرار گرفت هرجا که روحانی ویا عالمی برضد سازمانهای جهادی فتوایی صادر کرده راهی دنیای باقی گردیده است ودرپهلوی آن صدها نمازگزار دیگر درهمان مسجد همراه ملا صاحب هم سفر گردیده اند. از انفجارات مزارات وعتبات شیعه ها درعراق که پرسان نکن زیرا آنها را بدون هیچ اما واگری درقطار مشرکین وکفار حساب کرده اند. ولی جالب این است که همین افراطیون بعداز طی نمودن یک مرحله از افراط گرایی وتشدد پسندی به یکی از عناصر نرم وتفریطی تبدیل میشوند که هیچ معیار ومیزانی را برای تفریط گرایی شان نیزبرسمیت نمی شناسند، مثلا شما رهبران حزب افراطی الجهاد مصر را درنظر بگیرید که حالا بسیاری از رهبران شان اظهار ندامت میکنند ودوباره شیوه های دموکراسی را برای رسیدن بقدرت برگزیده اند ولی ازگرفتن نام آن عار دارند. این مثال قصهء همان قاضی شراب خور را همیشه بخاطرم می آورد:
    گویند که درکدام مهمانی قاضی را دعوت به نوشیدن مشروب الکولی نمودند، قاضی گفته بود که نامش را نبرید ولی هرچه هست درجام آنرا بریزید. حالا یک تعداد رهبران اسلامگرای افراطی دهه های هفتاد میلادی که راه رسیدن را بقدرت ازطریق انتخابات دموکراتیک جایز میدانند همان ضرب المثل قاضی صاحب را بیاد می آورد. درپاکستان نیز تعدادی از پاکستانیها حدیثی را درست کرده اند که پیامبر اسلام ظهور خلافت ثانیه را درپاکستان بشارت داده است. ازنظر ملی گرایان پاکستان، محمد علی جناح، کسی بود که پیامبر اسلام را درخواب خود دیده بود که او برایش بشارت داده بود که خلافت اسلامی درنیم قارهء هند بدست تو بنیاد گذاشته میشود. زید زمان حامد یکی از پیروان محمد علی جناح به این اعتقاد است که او درراه احیای خلافت اسلامی درپاکستان جد وجهد میکند. اما علمای اسلامی پاکستان اورا بخاطر اعتراف به نبوت شخصی بنام یوسف کذاب مرتد میدانند. نمیدانم که این بازیها بنام خلافت اسلامی خصوصا کشورهای غیر عربی چه وقت به پایان میرسد. چرا باید مسلمانان تمام نیرو وعمر خودرا به عوض فراگیری تخنیک و علم وتکنالوژی صرف بحث ها وجدلهای دینی نمایند ویکی دیگرشان را کافرساخته واز دایرهء اسلام خارج سازند؟ حالا که آن مرجع باصلاحیتی که این دعواها را صاف کند وحکم کند که کدام فرقه برحق وناجیه است وکدام یک باطل کدام است؟

  • پرسیدند که خرس چوچه میدهد یا تخم میگذارد؛ کسی گفت که از این جانور هر چیزی ساخته است. از هموطنان پشتون مان هیچ عمل زشتی نیست که ساخته نیست. البته پشتون های روشنفکری بسیار داریم اما همه از برکت بریدن از فرهنگ قبیلوی و پرورش در دیار فارسی زبان ها بوده مثل بعضی پشتون های با فرهنگی که در کابل، یا هرات یا مزار شریف بزرگ شده اند. اما از عقبگرایان قوم پرست؛ جز خرافات و مزدوری و جاسوسی و وطن فروشی و خباثت و قتل و قاچاق و انتحار نبینی که نبینی !

    وهابیت را اینها آوردند. سلفیت را اینها آوردند. اخوان راکت پران را اینها آوردند. طالب و انتحاری را این ها آوردند. حالا هم که این موجود کثیف بنام حزب ....حزب گلبدین کم بود. ملا عمر کم بود. تره کی کم بود. سیاف کم بود. ملای لنگ کم بود. ملا دادالله و ملا بور جان و ملا ....کم بودند. امین خونخوار کم بود. قاضی حسین احمد کم بود. مودودی کم بود. ملاه فضل الرحمن کم بود. ملا سمیع ا لحق کم بود. ملا خالص و ملا حقانی کم بودند. جنرال حمید گل جنایتکار کم بود. اسد درانی و نصیرالله با بر و غلام اسحق خان و جنرال ایوب خان کم بود که بازهم "زمین ترکید برآمد کله ی خر!" آخر تا بکی باید این ملت خود بدهد بدست هموطن پشتون خود؟ چرا پشتون های با وجدان، صدای شان را بلند نمی کنند؟ شما بنگرید، در پاکستان عامل همه ی بدبختی و عقبگرایی و وحشت و پسمانی کیست؟ نه مهاجر است و نه سندی و نه پنجابی! بدبخت ترین قوم که باعث سیاهروزی خود و وطن خود در پاکستان هم شده اند، همین ها هستند. آخر تا به کی؟ اگر وطن عزیز ما تجزیه شود یا همان طوری که گلبدین و این حزب تحریری ها میخواهند، جز پاکستان شود، غیر از اینها، چه کسی میتواند که عامل ان باشد. آخر"بعد از ....چهار زانو نشستن" چه فایده ی دارد؟

  • نخست حزب التحریر هیچگاه هیچکسی را که طریقه آنان را نپذیرد، تکفیر نمی کند. وقتی حزب التحریر میگوید، که نظام ها و قوانین وضعی کفری اند، معنی اش این نیست که افراد تطبیق کننده اش کافر اند، آنان طبق فرموده الهی فاسق و ظالم اند. اما اگر معتقد با قوانین وضعی گردد دران صورت کافر گردیده. حزب التحریر را اگر کسی با سایر گروه ها قیاس می کند قیاسش دقیق نیست. باید بیشتر مطالعه نماید. و ما در صدد توحید فکری، سیاسی وجغرافیوی امت هستیم، نه تجزیه. بدون شک که در مورد تجزیه سرزمین های امت از گروه های اسلامی استفاده شده است. اما از حزب التحریر هرگز کسی این استفاده کرده نمی تواند، چون عمیقا فکری و سیاسی بوده.
    دوم کسی سخن از پشتون و تاجک زده، برای ما اهمیت ندارد. پشتون و تاجک هر دو کافر، فاسق و ظالم را دارد. اما نزد الله و ما امت اسلامی برتری بر اساس تقوا است.
    اما اگر کسی عمق سخن مرا درک نمی کند برایش سلام باد.

    آنلاین : http://khilafah.com

  • با خواندن این نوشته و بازی با کلمات نویسنده مقاله در باره حزب التحریر بسیار تعجب کردم که چگونه الله چشمان و گوش های بسیاری را کور و کر ساخته و آنها از دیدن حقایق غافل مانده اند.
    نویسنده تهمت های دروغین و برجسب های نادرستی بر حزب التحریر ردیف نموده که دور از حقیقت بوده و دروغ و تهمت محض مباشد که نمیدانم این دروغ ها را نویسنده از کجا شکمبه و گرده اش الهام گرفته است. هر نقد دارای ماخذ و منابعی میباشد که ادعای نویسنده را درست جلوه دهد در حالیکه نویسنده هیچ ماخذ و منبع را در مورد نوشته اش از کتاب های حزب التحریر و سایت های حزب را نداده است که صحت نوشته اش را به اثبات برساند و فقط نویسنده که خدا هدایتش کند سفسطه بازی و نمایشنامه دروغین برای بدنام ساختن حزبی براه انداخته که شب و روز برای احیای عزت از دست رفته امت بکار و زار فکری و سیاسی دست یازیده و برای بیداری امت و نجات آنها از قید افکار کفری و استعمار جد و جهد میکنند.
    طبیعی است که بسیاری ها برای استعمار و منافع استعمار قلم و قدم میزنند در برابر حزب التحریر موضع ناجوانمردانه و بیخردانه میگیرند و ریشه بر نیشه خود میزنند و خیال دارند که با گفتن و نوشتن حرفهای دروغین امت را فریب داده و حزب را بنام سازند در حالیکه امت حالا ملا ها قاری ها و عالم های اسلام نما را بخوبی میشناسد که چگونه از دین استفاده ابزاری میکنند و حضور استعمار را برحق جلوه داده ولی حزبی که برای بیداری امت کار میکنند آنرا آله بدست استعمار معرفی کند در حالیکه خودشان در آغوش استعمار لم داده اند و از حضور این بیگانگان امرار معیشت میکنند.

  • با عرض سلام به همه مسلمانها
    اولا شما باید اندکی تحقیق کنید بعدا یک مقاله بنویسید , ثانیا باید بگویم که حزب التحریر در بین مردم بی سواد نه بلکه در بین محصلین پوهنتونها و اشخاص با دانش و فرهنگ نفوذ دارد , ثالثا اینکه شما گفتید که خلافت به منهج نبووت این بدین معنی نیست که حزب التحریر بگوید که آنها خلافت را توسط کدام نبی تاسیس میکند بلکه منهج به معنی راه و روش میباشد یعنی خلافتیکه پیروی از راه و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم کند . و اگر اندکی دانش میداشتی پس در باره واژه منهج اندکی تحقیق میکردی و چند لغت نامه را می دیدی

  • بسم الله الرحمن االرحيم تا جايي كه معلوم ميشود برادر مقاله نويس قاري است أمااينرا بدان كه گناه تهمت بستن به يك گروه اسلامي بس بزرگ ميباشد تو خواستي افكار عامه را مانند ديگر رسانه هاي كه به منافع غرب فعاليت دارند گمراه بساري درحاليكه حزب التحرير براي وحدت امت در جهان فعاليت ميكند و ديگر اينكه تو به وعده الله و رسولش باور نداري و انرا يك خيال ميداني چگونه قاري هستي به هر صورت به همين قول الله ج اكتفا مينماييم كه ميفرمايد : يُريدونَ لِيُطفِـٔوا نورَ اللَّهِ بِأَفوٰهِهِم وَاللَّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَلَو كَرِهَ الكٰفِرونَo آنان می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند

  • السلام و علی من التبع الهدی
    با خواندن مقالهء فوق خيلی به حال نويسندهء آن تأسف نمودم. برادر عزيز قاری عتيق الله ساکت. شما بهتر است در مسائل اسلامی ساکت بمانيد، نه خود را مضحکهء خاص و عام نموده و نه هم پشتاره ائی از گناهان را بر آنچه قبلاً مرتکب شده ايد، بيافزائيد.
    در مطلب فوق افترأات بيشماری وجود داشت، که اصلاً در خور پاسخ دادن نيست. اما صرف چند نقطه را به عنوان مثال مورد بحث قرار ميدهم:
    1) قاری ساکت، اگر قرآن را يکبار هم قرائت کرده باشی، در مورد حرمت وضع قوانين توسط انسان ها که اساس آن خواست ها و غرايز انسان است، چنين سخن بر زبان نمی آوری. در متن ادعا کرده ائی که با حزب التحرير مباحثه کرده ائی، برادر قند، حزب التحریر وقت ندارد که با جاهلينی مانند خودت به بحث بنشيند. جای شک است که خودت قاری هم باشی، ولی گيريم که قاری باشی پس در مورد اين که قانون در اسلام صرف از طرف الله سبحانه و تعالی نازل گرديده است و انسان نميتواند مطابق ميل خود قانون وضع نمايد ده‏ها آيت و حديث وجود دارد، که شايد کورکورانه آنان را قرائت کرده باشی مثلاً:
    انِ الحكم الا لله امر ان لاتعبدوا الا اياه يعنی: "حکم صرف از آن الله است، و امر فرموده است که صرف وی را بپرستيد،
    و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم کافرون"، "ومن لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون" و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون" يعنی: هرکس که به آنچه الله نازل فرموده است (قرآن) حکم نکند، کافر، ظالم و فاسق است.
    2) در مورد فرضيت اقامهء خلافت اسلامی
    إقامه خلافت بر همه مسلمانان در همه اطراف و اکناف جهان فرض ميباشد و عمل کردن برآن- مانند هرفریضه دیگری که الله متعال برمسلمین فرض ساخته است - امرضروری بوده ، اختيار يا کمی وکاستی درآن وجودندارد وهرگونه کوتاهی درامر ايجاد آن گناهيست ازگناهان بزرگ که الله متعال مرتکب آنرا غذاب شديد خواهد کرد.
    دليل بروجوب إقامه ی خلافت بالای تمام مسلمانان از کتاب،سنت و اجماع صحابه ثابت است :
    دليل از کتاب(قرآن):
    خداوند (جل جلاله) پيامبر (صلی الله عليه وسلم) را دستورداده است تا درميان مسلمین به مااَنزل الله (آنچه که الله نازل کر ده است ) حکم کند وامر الله متعال درينجا بشکل جازم ميباشد. چنانچه خطاب به رسول الله (ص) فرموده است: فاحکم بينهم بما أنزل الله ولا تتبع أهواءهم عما جاءک من الحق 
    یعنی: "پس در ميان مردم به آنچه الله (ج) نازل کرده است فیصله کن ودرمورد آنچه برتوازحق آمده است پیرو خواهشات ايشان مباش."
    همچنان فرموده است :وَأن احکُم بَينهم بمَا أنزل الله ولا تتبع أهوائهم واحذرهم أن یفتنوک عن بعض ما أنزل الله اليک
    یعنی: "در ميان مردم به ماانزل الله حکم نما و از خواهشات ايشان پيروی مکن وبترس از اينکه تورا ازتطبیق بعضی ازاحکام الله فریب دهند."
    خطاب به پيامبر (صلی الله عليه وسلم) خطاب به امت وی است تا وقتيکه دليل خاص کننده موجود نباشد واینجاکدام دلیل خاص کننده موجودنیست پس خطاب مذکور متوجه همه مسلمانان است برینکه احکام إلهی را إقامه(برپا) نمایند ، و اقامه ی خليفه چیز دیگری نیست جزاقامه ی حکم و سلطه. علاوتاً خداوند اطاعت اولو الامر(حاکم) را برمسلمانها فرض گردانيده است، آنچه که دلالت بروجوب وجود اولی الامربالای مسلمانان دارد. چنانچه الله متعال فرموده است:
    يا ايهاالذين آمنواأطيعوالله وأطيعواالرسول وأولی الامرمنکم
    "ای مؤمنان ! ازالله و رسول (صلی الله عليه وسلم) اطاعت نماييد و ازاولی الامرخود(حاکم تان) نيزفرمان بريد"

    خداوند امر به پيروی از کسی نميکند که وجود نداشته باشد ، پس حکم مذکوردلالت برين دارد که ايجاد اولی الامر واجب است.
    پس هرگاه الله به اطاعت حاکم امرمیکند، يقيناً امربه تعيين حاکم میباشد. زيرا که بدون شک اقامه احکام شرعی با موجوديت اولي الامر مرتب میشود و خود داری از تعيين حاکم ضايع شدن احکام شرعی رادرپی دارد بنابر اين موجوديت حاکم واجب است چون درعدم آن ارتکاب به حرام صورت ميگير دکه آن ضايع ساختن احکام شرعی است .

    دليل ازسنت:
    مسلم از طريق نافع از ابن عمر (رضی الله تعالی عنه) روایت کرده که وی گفت: از پيامبر (صلی الله عليه وسلم) شنيدم که میگفت: «من خلع يداً من طاعة لقی الله يوم القیامة لاحجة له ، ومن مات وليس فی عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» یعنی:"کسيکه از اطاعت(باخليفه) دست کشيد در روز قيامت درحالی با خدا (جل جلاله) رو برو ميشود که دلیلی ندارد، و هرکه درحالتی بميرد که بيعت (باامام يا خليفه) در ذمه وی نباشد به مرگ جاهليت مرده است."

    اينجاواضح میشود که پیامبرعلیه السلام برای هر مسلمان اینرا فرض ساخته است که در گردنش بیعت باشد ومرگ شخصی راکه بدون داشتن بیعت ميميرد به مرگ جاهليت توصیف کرده است.
    مسلم از اعرج و او از ابوهريرة  روايت کرده که رسول الله فرمود : «إنماالامام جُنة یُقا تَل من ورائه ویُتقی بِه»
    یعنی: " امام سپراست که از پشت سر آن جنگ کرده شده وبا آن محافظت صورت ميگيرد"

    مسلم از ابو حازم  روايت کرده است که گفت: من با ابوهريرة پنج سال همنشینی داشتم ، و ا و از رسول الله حديثی روايت ميکرد که پيامبر گفت: «كَانَتْ بَنُو إسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ،كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإنَّهُ لاَنَبِيَّ بَعْدِي. وَسَتَكُونُ خُلَفَاءُ فَتَكْثُرُ، قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوًا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ، وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ. فَإنَّ اللّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ).
    يعنی: "بنی اسرائيل را پيامبران رهبری ميکردند ، و هرگاه پيامبری وفات ميکرد بجای وی پيامبر ديگری جانشين ميشد ، ولی بعد از من ديگر پيامبری وجود نخواهد داشت ، بلکه خلفاء ميباشند و بسيار زياد ميشوند ، گفتند : پس در آن حال به ما چه فرمان ميدهی ؟ گفت: با بيعت نخست سپس نخست وفا کنيد ، و حق آنان را اداء نمائيد ، وخدا از آنان در بارۀ آنچه ايشان را بر آن گماشته پرسان خواهد کرد."

    اجماع صحابه (رضی الله عنهم):
    صحابه رضی الله عنهم برلزوم نصب جانشينی برای رسول الله بعد از وفاتش اجماع کردند و همچنان بر نصب جانشين برای ابوبکرصدیق و سپس برای عمر و سپس برای عثمان (رضی الله عنهم) بعد از وفات هريکی از ايشان اجماع کرده بودند و تأکيد اجماع صحابه بر لزوم نصب خليفه از آنجا ظاهر ميشود که ايشان بعد از وفات رسول الله دفن وی را به تأخير افگنده به نصب جانشين برای وی مشغول شدند در حاليکه دفن ميت پس از وفاتش فرض بوده بر کسانی که مسؤوليت تدفين را به عهده دارند، حرام ميباشد که قبل از فراغت از دفنش به چيز ديگری مشغول شوند ، و صحابه رضی الله عنهم که مشغول شدن به تجهيز و دفن رسول الله بر آنان واجب بود بخشی از ايشان اشتغال به دفن رسول الله را گذاشته به نصب جانشين مشغول شدند و بخش ديگر شان در برابر اين مشغول شدن خاموش مانده در تاخير کردن دفن آنحضرت تا دو شب با آنان شريک شدند در حاليکه بر انکار(اعتراض) کردن بالای آنان قدرت داشتند و بر دفن کردن توانابودند [ولی نکردند] و اين خود اجماع است بر نصب خليفه قبل از مشغول شدن به دفن ميت ، و اين امکان ندارد مگر در صورتی که نصب خليفه واجب تر از دفن ميت باشد .
    همچنان صحابه رضی الله عنهم در طول حيات خویش با وجود اختلاف شان بر شخصی که بايد خليفه انتخاب شود بر وجوب نصب خليفه اجماع داشتند ، زيرا آنان هرگز در مورد نصب خليفه اختلاف نکرده اند نه هنگام وفات رسول الله و نه هنگام و فات هيچ خليفه ای از خلفای راشدين پس اجماع صحابه دليل صریح و قوی بر وجوب نصب خليفه ميباشد.
    علاوه برآن برپا داشتن دين و نافذ کردن احکام شرع در همه امور زندگانی دنيا و آخرت بالای مسلمانان به دليل قطعی الثبوت و قطعی الدلالة فرض ميباشد ، و امکان ندارد که آن اجراء شود مگر توسط حاکم صاحب سلطه؛ و قاعده شرعی است که (إن ما لايتم الواجب اِلاّ به فهو واجب) یعنی: "هر آنچه واجبی بدان موقوف باشد واجب است" پس نصب خليفه از اين ناحيه نيز واجب ميباشد.
    دلايل ذکر شده همه صريح اند بر اينکه برپا کردن حکم و سلطه بر مسلمانان از ميان خود شان فرض است ، و صريح اند در اينکه نصب کردن خليفه یی که وی حاکميت و سلطه را متولی شود بالای مسلمانان فرض میباشد که آن البته بخاطر نافذ ساختن احکام شريعت خواهد بود نه بخاطر مجرد حکمرانی و سلطنت.
    بنابر آن برای هيچ مسلمانی در روی زمين عذری وجودندارد که نشستن از اقدام به آنچه را که خدا بر آنان برای اقامۀ دين فرض گردانيده است جوازدهد، که آن همانا کار و فعاليت برای نصب و اقامهء خليفه است در زمانی که زمين از خلافت خالی ميباشد ، و در زمانی که در زمين کسی پيدا نمی شود که حدود الله را برای حفظ محرمات الله برپا دارد ، و احکام دين را اقامه نمايد و جماعت مسلمانان را زير بيرق لا اله الا الله محمد رسول الله گردهم آورد وانتظام بخشد ، و در اسلام هيچگونه رخصتی در بازنشستن از اقدام به اين فرض وجود ندارد تا اینکه ایجاد کرده شود.

    3) در مورد وجوب اقامهء خلافت به منهاج(به طريقهء) رسول الله ص
    قاری ساکت، مسئلهء وجوب اقامهء خلافت به منهاج نبوت، مسئله ائی نيست که کسی از خود ساخته باشد. جان برادر، درک خودت درين مورد طفلانه است. زيرا درين مورد احاديث وجود دارد. مانند:
    رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است
    عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ رَضِی اللهُ عَنْه قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهَ عَلَیهِ وَسَلَّمْ: تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِیكُمْ مَاشَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُوْنَ ثُمَّ یرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُوْنُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَاشَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ یرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا فَیكُونُ مَاشَاءَ اللَّهُ أَنْ یكُونَ ثُمَّ یرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِیةً فَتَكُونُ مَاشَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ یرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ.
    مسند احمد بن حنبل (4/273) اول مسند الکوفيين حدیث نعمان بن بشیر (17680،18062،18430). مسند ابوداؤد الطیالسی (1/58) احادیث حذیفة، حدیث (438). مسند البزار 4ـ9 (7/224) حدیث (2796). وفی مجمع الزوائد: (5/188و189) باب کیف بدأت الامامة وما تصیر الیه و الخلافة و الملک، رواه أحمد فی ترجمة النعمان و البزار أتم منه و الطبرانی ببعضه فی الأوسط و رجاله ثقات.
    يعنی: تامدتی که الله جل جلاله خواهد در ميان شما نبوت و پيامبری باقی خواهد ماند، و هنگامی الله جل جلاله خواست آنرا از میان بر ميدارد، و بعد از آن خلافت بر روش و منهاج نبوت خواهد بود، و آن تاهنگامی الله جل جلاله خواسته باشد ادامه ميابد، سپس وقتی الله جل جلاله خواست آنرا برداشته پادشاهی با دندان گيرنده ميايند، و آن تا وقتی الله جل جلاله خواسته باشد دوام میکند، سپس هنگامی الله جل جلاله خواست آنرا برداشته پادشاهی جبر و ستم خواهد آمد، و تا وقتی الله جل جلاله خواست دوام ميابد ، بعد از آن هنگامی الله جل جلاله خواست آنرا دور کرده بار ديگر خلافت بر روش و منهاج نبوت ميايد .
    قاری ساکت اميد است که لا اقل دلايل فوق که از قرآن، حديث و اجماع اصحاب کرام جمع آوری گرديده است دهنت را بسته باشد، با اين درک و فهم سفيهانه ات در مورد احکام و مفاهيم اسلامی. و از الله متعال برايت دعا ميکنم که هدايتت کند، تا اينکه اينگونه آلهء دست دشمنان اسلام نگردی، در غير آن عاقبتی دردناک در انتظارت خواهد بود.
    در ضمن بايد بگويم که تکبر از لحن کلامت هويداست، در حاليکه به همان اندازه علميتت ضعيف مينُمايد.

    والسلام علی من اتبع الهدی

  • برای بی مذهبان ضرورتی نیست که در مسایل دینی سخن زند. زیرا دوران سیکولرها در میان امت به پایان رسیده است. در انقلاب جاری امت علیه حکام سیکولر و جابر مصری ها شعار می دادند، که کوندیلیزه، کوندیلزه- ګيو مبارک ویزه، ګیو مبارک ویزه. ازین به بعد زمان و دور این حکام جابر و مزدوران بی دینش به پایان رسیده است و عنقریب خلافت اسلامی تاسیس می شود و مجد امت باز می ګردد. در پايين ساختار دولت مار ببینید که عنقریب آمدنی است.

    آنلاین : http://hizb-ut-tahrir.info/ara...

  • قاری عتیق الله ازین ساکت مانده که امت اسلامی منحط ګردیده و به طرق مارتین لوتر، ګاندی، نلسن مندیلا و غیره رفته، آنرا بیدار نماید، آمده به حرکتی تماس ګرفته که رهبرش برای همیشه قائد معصوم حضرت محمد صلی الله علیه وسلم می باشد. افسوس بر کسانی که دچار مرض اسهال فکری اند.

    آنلاین : http://ht-afghanistan.org

  • له ابي حازم(رض) نه مسلم روايت كړى وايي: له ابو هريرة  سره مې پنځه كاله تېر كړل، د نبي (ص) له خولې به يې ويل: (كَانَتْ بَنُو إسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ،كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإنَّهُ لاَنَبِيَّ بَعْدِي. وَسَتَكُونُ خُلَفَاءُ فَتَكْثُرُ، قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوًا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ، وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ. فَإنَّ اللّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ). يعنې: د بني اسرائيلو د چارو سياست انبياؤ كولو، هركله به چې يو نبي مړ شو، ورپسې به بل نبي راغى او په تحقيق سره وروسته له ما بل نبي نشته، خو خلفاء به وي او زياتيږي به، نو دوى ورته وويل، په څه باندې موږ ته امر كوې؟ ويې فرمايل: نو لومړنى بيعت لومړنى دى هغه بشپړ کړی او هغوى ته يې حق وركړئ، ځکه الله (ج) د هغه څه پوښتونكى دى، کوم چې هغوی يې د هغو د رعايت او سرپرستۍ لپاره ګومارلي دي.
    بخاري او مسلم
    مسلم از ابو حازم  روايت کرده است که گفت: من با ابوهريرة پنج سال همنشینی داشتم ، و ا و از رسول الله حديثی روايت ميکرد که پيامبر گفت: «كَانَتْ بَنُو إسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ،كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإنَّهُ لاَنَبِيَّ بَعْدِي. وَسَتَكُونُ خُلَفَاءُ فَتَكْثُرُ، قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوًا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ، وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ. فَإنَّ اللّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ).
    يعنی: "بنی اسرائيل را پيامبران رهبری ميکردند، و هرگاه پيامبری وفات ميکرد بجای وی پيامبر ديگری جانشين ميشد، ولی بعد از من ديگر پيامبری وجود نخواهد داشت، بلکه خلفاء ميباشند و بسيار زياد ميشوند، گفتند: پس در آن حال به ما چه فرمان ميدهی؟ گفت: با بيعت نخست سپس نخست وفا کنيد، و حق آنان را اداء نمائيد، وخدا از آنان در بارۀ آنچه ايشان را بر آن گماشته پرسان خواهد کرد."
    بخاری و مسلم

    «كَانَتْ بَنُو إسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ،كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإنَّهُ لاَنَبِيَّ بَعْدِي. وَسَتَكُونُ خُلَفَاءُ فَتَكْثُرُ، قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوًا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ، وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ. فَإنَّ اللّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ).
    The tribes of Israa’il were ruled by the prophets, every time a prophet deceased he was followed by another prophet, and there will be no prophets after me, and there will be Khulafaa (successors) and they will be many.
    The companions then asked “What do you order us?”
    To which the prophet replied “fulfill your pledge of allegiance to them one after another, and give them their rights, and truly Allah will ask them about their responsibilities”
    (Bukhari/Muslim)

    آنلاین : http://ht-afghanistan.org

  • چه جالب! جن گرایان با این عقل کم و تکنولوژی آفتابه سازی شان، هوای حکومت بر جهان متمدن در سر میپرورانند.

  • متخصصین وحشت و بدویت ساخت پاکستان،
    میگویند اسپ های کمند شاهی را نعل میکردند، بقه هم آمد و پایش را بلند کرد و گفت نعل کنید! شما را چه به حکومت و نقش در رهبری مردم؟ شما بروید و سر ببرید و خودرا منفجر کنید تا بگوییم، مرغ کم، گویش کم! شما را که آورده به این غلط ها! تشکیلات شان را هم چوچه های عرب و پاکستانی به زبان قتل و غارت، یعنی عربی نوشته اند. بروید گم شوید، چوچه های شیطان! این قرن ٢١ است، عصر فیزیک کوانتوم است و معجزه ای ساینس، نه حکومت محمد و معاویه و علی! شما تخصص تان در اینست که در استنجا، کدام انگشت را باید چقدر در سوراخ تان بزنید و یا اینکه اگر صدای گوز تان را نشنیدید، آیا وضوی تان میشکند یا نه؟ باز میروید به کتاب های پوسیده ی تان میچسپید تا ببینید که "حضرت ابوهریره رح " در باب اثرات گوز بر وضو چه خزعبلاتی سر هم کرده، و اگر در آنجا هم جواب تان را نیافتید، میروید به "اجماع" و "قیاس" و "اجتهاد".

    آقای عزیز، برو دانش و کمال بیاموز! برو یاد بگیر که ملا وآخوند بازی راه به جایی نمی برد. اگر پیروزی اخوان الشیاطین در مصر شما را هم به وجد آورده، بدان که ملت آزاده مصر امروز یا فردا محمد مرسی را به ذوباله دانی تاریخ می اندازد. همانگونه که تره کی به سوسیلزم رید، و گلبدین به اخوان الشیاطین رید، و طالبان به "اسلام سنتی" ریدند، و برادر دیگر تان کرزی به دموکراسی گه کرد، شما هم میخ آخر را بر تابوت پوسیده ی اسلام عربی تان خواهید زد. چه بهتر! پاکستان نتوانست از سوراخ گلبدین و طالبان میهن ما را اشغال کند، حالا از سوراخ شما استفاده میکند. سوراخ شما ها هم که در طول تاریخ برای کرایه کردن آماده بوده. آبروی باقیمانده ی پشتون ها را هم شما ببرید. راستی شکننده های وضو چند تا است؟؟؟

  • کسانیکه از حزبی بی نامی به نام حزب التحریر دفاع میکنندخود به زبان خود مزدوریت خودرا به اعراب عیاش نشان می دهد و کوچکترین آگاهی دینی ندارند و در صددبد نام کردن اسلام است همچو دوست نزدیک شان حزب منفور طالبان.چون کفار با استفاده از این گروهک های بی دانش و بی علم نام اسلام را بد نام نمایند و به اهداف ناپاک شان برسند.
    از خداوند ج برای قاری صاحب عتیق الله خان اجر عظیم خواسته و قلم اش همیش رسا باد تا مردم بیسوادمان که در اثر جنگ های طولانی که آن هم نتیجه توطیه جهانی و آله دست قرار گرفتن همچوحزب های چون تحریربوده است بی سواد مانده اند دربگاهی روشنی باشد تا فریب این رمه بی فرهنگ را نخورند.

  • مثل گاو قران را نشخوار میکنند و مثل سگ زندگی میکنند. و این زندگی و نشخوار را به فرزندان خود میراث میکنند. خاک بر سر شما سوته مسلمانهای عرب نما. اسلام و دین را شما جاهلان با خشونت خود به دنیا معرفی میکنید. شما با خشونت تولد شده اید و با خشونت حرام میشوید.
    چون گفتگو نمیتوانید. خداوند شما را از سرمایه ای به نام گفتگو محروم کرده. بروید و گور خود را بکنید که بهشتتان همان گور است.

  • سیفالله مستنیر از نام گو پر ات معلوم است که نه سیف الله استی نه کدام خایه خر وخوک یک ادم گو پر سگ زایده مانند طالبان استی که شب در زیر جنرالان پنجابی خواب استی وروز مصروف گشتن افراد بیگناه واطفال و زنان .اینکه گفته ای انقلاب سوریه را بسوی خلافت رهبری میکند معلوم دار است که وقتیکه جنگ با اسراییل در دشمن فلسطین در جریان باشد مانند سگ های ماده در زیر لنگ اسراییلیان خواب استی نه انقلاب در کار است نه جهادی نه تاسیس خلافتی وقتیکه برادر کشی وفرقه گرایی وجنگ داخلی دریک مملکت عربی شعله ور باشد مانند ایزک های که نر میشود اول خواهر مادر خود را مگاید شما صاحب غیرت ودین میشوید و خلافت ب پا میکنید .سگان مانند شما شیر خانه روباه صحرااست.حیوان صفت مانند شما گاهی در زیر کیر جنرالان ریشتراشیده پنجابی و زمانی در زیر کیر دشمنان عرب وفلسیطن خواب استید .اگر خودرا مسلمان میدا نید که به یقین مسلمان چی حتی بویی از انسانیت نبردید.بروید جهاد خود را در فلسطین مقابل اسراییل کنید نه زنان واطفال وبیگناهان را در افغانستان و سوریه قتل عام کنید.(ولی)

  • سیفالله مستنیر) از نام گو پر ات معلوم است که نه سیف الله استی نه کدام خایه خر وخوک یک ادم گو پر سگ زایده مانند طالبان استی که شب در زیر جنرالان پنجابی خواب استی وروز مصروف گشتن افراد بیگناه واطفال و زنان .اینکه گفته ای انقلاب سوریه را بسوی خلافت رهبری میکند معلوم دار است که وقتیکه جنگ با اسراییل در دشمن فلسطین در جریان باشد مانند سگ های ماده در زیر لنگ اسراییلیان خواب استی نه انقلاب در کار است نه جهادی نه تاسیس خلافتی وقتیکه برادر کشی وفرقه گرایی وجنگ داخلی دریک مملکت عربی شعله ور باشد مانند ایزک های که نر میشود اول خواهر مادر خود را مگاید شما صاحب غیرت ودین میشوید و خلافت ب پا میکنید .سگان مانند شما شیر خانه روباه صحرااست.حیوان صفت مانند شما گاهی در زیر کیر جنرالان ریشتراشیده پنجابی و زمانی در زیر کیر دشمنان عرب وفلسیطن خواب استید .اگر خودرا مسلمان میدا نید که به یقین مسلمان چی حتی بویی از انسانیت نبردید.بروید جهاد خود را در فلسطین مقابل اسراییل کنید نه زنان واطفال وبیگناهان را در افغانستان و سوریه قتل عام کنید.(ولی)----

  • lسیفالله مستنیر) از نام گو پر ات معلوم است که نه سیف الله استی نه کدام خایه خر وخوک. یک ادم گو پر سگ زایده مانند طالبان استی که شب در زیر جنرالان پنجابی خواب استی وروز مصروف کشتن افراد بیگناه واطفال و زنان .اینکه گفته ای انقلاب سوریه را بسوی خلافت رهبری میکند معلوم دار است که وقتیکه جنگ با اسراییل دشمن فلسطین در جریان باشد مانند سگ های ماده در زیر لنگ اسراییلیان خواب استی نه انقلاب در کار است نه جهادی نه تاسیس خلافتی وقتیکه برادر کشی وفرقه گرایی وجنگ داخلی دریک مملکت عربی شعله ور باشد مانند ایزک های که نر میشود اول خواهر مادر خود را مگاید شما صاحب غیرت ودین میشوید و خلافت بر پا میکنید .سگان مانند شما شیر خانه روباه صحرااست.حیوان صفت های مانند شما گاهی در زیر کیر جنرالان ریشتراشیده پنجابی و زمانی در زیر کیر دشمنان عرب وفلسیطن خواب استید .اگر خودرا مسلمان میدا نید که به یقین مسلمان چی حتی بویی از انسانیت نبردید.بروید جهاد خود را در فلسطین مقابل اسراییل کنید نه زنان واطفال وبیگناهان را در افغانستان و سوریه قتل عام کنید.(ولی)----

  • والله طالبان داشتیم با ملا کور بیسواد یک چشمه که نام اسلام را با انفجار وانتحار و سوختن وکشتن پیوند زد القاعده داشتیم که رهبرش کونش را با میخ امریکایی پاره نمود.حالاصاحب حزب التحریرهم شدیم که معلوم نیست سر رهبرانش در اخور پاکستانی ها است یا مزدور کدام قاچاقبر مواد مخدر البته پیروانش طبق معمول نیمچه بیسواد های است که نظر به تبلیغ بادار اش در غار کون خود هم بم را داخل کرده اگر ضرورت باشد چون عاقل نیست سوادش کامل نیست شاید به کون خود کیر خر را هم داخل کند.

  • ولی جان از دل ما گفتی!!!!!!! سیفاللهمستنیر بی غیرت است مثل اخوان المسلمین، القاعده، لشکر ای ،لشکر او.
    خاندان سعود توسط انگلیس با مذهبی ساختگی سلفی جور شد و این ال سعود مثل مار زهر خود را در وطنمان به نام حزب این و ان میپاشد.

  • این حزب آدمکشان وطنفروش را نگذارید که سر بالا کند. این مزدوران را، دوباره به خاک انداز پاکستانی، همان جای رشد و نموی شان ، بریزیم و گرنه اینها فردا به میکروب های سرطانی تبدیل میشوند. چه گوه خوردن هایی!!!! هر ملا و چلی ی حالا خواب حکومت بر سرش میزند!! ننگ و نفرین بر کرزی که زمینه اینهمه میکروب را فراهم ساخت با پشتونوالی و "برادر" بازی هایش !!

  • سلام به طرفداران وهواداران حزب التحریر!
    من پیامها ونظریات شما را دقیق مطالعه نمودم، ازخلال صحبتهای شما طوری فهمیدم که شما گاهی به میخ میکوبید وگاهی به نعل. ازیکطرف مدعی استید که جریان تکفیری نیستید ولی از استعمال کلمات خشن و واکنش های تند تان درمقابل مخالفان تان خصوصا دربرابر همین نویسندهء مقاله آثار وعلایم خشونت و نابردباری ونا شکیبایی در سطر سطر کلمات تان موج میزند. ازین گذشته آقای سیف الله خان مستیر مدعی اند که ایشان طرفدار وحدت مسلمین اند، ولی تعریف مشخصی از وحدت مسلمین ندارند. خدمت ایشان باید عرض کنم که حزب اسلامی برهبری گلبدین حکمتیار به قول پیروانش از بدو تاسیس آن همان آیهء( واعتصمو بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا) را حتی آرم ونشان حزبی خویش قرار داده وهمهء مردم افغانستان وپاکستان ومجاهدان تنظیم های جهادی را دعوت به اتحاد وهمبستگی وترک اختلافات ذالبینی نموده است ولی ازنظر عملی، همین حزب با تمام ادعاهای وحدت طلبانه اش درطول جهاد چهارده سالهء افغانستان شصت درصد عامل درگیریهای ذات البینی میان خود احزاب جهادی ثبت تاریخ گردیده است. (منبع: تاریخ جهاد افغانستان : شیرشاه یوسفزی)
    پس اگر وحدت و همبستگی امت مسلمان تنها باشعار و تبلیغات میشد باید این احزاب جهادی افغان وغیر افغان در دیگر کشورهای مسلمان اینقدر بدنام ورسوا نمی شدند.
    چرا این حقیقت را باید پنهان کرد که امروز مسلمانان بیش ازسایر پیروان ادیان دیگر، در اعمال خشونت آمیز وترور و فساد دست دارند. شاید کمتر هند ویا عیسوی ویا اتائیست وملحدی پیداشده باشد که به اندازهء مسلمانان درخشونتها وترورها وعملیات انتحاری دست داشته باشد.
    بناء لازم این است که قبل از ارائهء شعارهای پرطمطراق تعریف مشخص تان را از وحدت وهمبستگی مسلمانان جهان ارائه نمائید که آیا مسلمانانی که با شما اختلاف عقیده دارند میتوانید با آنها کنار آئید؟ آیا شما مانند دیگر انسانهای روی زمین چون عیسویها ویهودها وملحدین واهل هنود وسیک قدرت وتحمل یکدیگر را دارید؟

    مسأله دیگریکه ازخلال نظریات شما برداشت کردم شما خیلی طرفداران بازگرداندن مجد وعظمت گمشدهء مسلمانان می باشد، اما از نظر تاریخی آنچه که من مطالعه نموده ام آخرین خلافت اسلامی همان خلافت عثمانی ها بود که بدست مصطفی کمال طومار آن جمع گردید.
    من به اجازهء شما یک نگاه گذرا به دوره های خلافت ازنظر تاریخی از آخر بطرف اول دارم:
    نخست دربارهء خلافت عثمانی باید گفت که:
    این خلافت حدود پنجصدسال طولانی ترین دورهء خلافت اسلامی بالای بخش بزرگی ازکشورهای مسلمان سلطه داشت که هم ازناحیهء علمی وهم ازناحیهء هنری واجتماعی عقبگرا ترین دورهء تاریخ مسلمانان شمرده میشود. در سقوط این خلافت تنها قوتهای کشورهای غربی نقش نداشتند بلکه بخش بزرگی از عربها نیز انگلیسها وفرانسوی ها وایتالوی ها را یاری رساندند تا طومار این خلافت جمع شود.
    درعربستان سعودی ، خاندانهای آل سعود وآل شریف حسین هردو درخدمت انگلیس قرار گرفتند وبرای سقوط خلافت عثمانی انگلیس ها را برضد ترکهای مسلمان یاری نمودند. همدست شدن اعراب با انگلیس ها باعث کشته شدن هزاران سرباز ترک گردید. بعداز سقوط خلافت عثمانی، ترکیه برمبنای سیکولاریزم پا به عرصهء وجود نهاد.
    طوریکه دربالا اشاره شد، خلافت عثمانی هم درعرصهء هنر وهم درعرصهء علم بدترین ریکارد را درتاریخ قایم کرده است.
    یک نمونه اش را اینجا خدمت تان پیشکش میکنم:
    درسال 1428 میلادی که خلافت عثمانی برقرار بود ، در اروپا برای اولین ماشین چاپ اختراع گردید. مخترع این ماشین یوهان گوتنبرگ بود. قرار بود که اروپایی ها ازین اختراع علمی شان، مسلمانان را نیز مستفید سازند. درقدم اول چاپ قرآن کریم مورد بحث علمای مسلمان قرار گرفت که بعداز شور ومشورهء چندین شبانه روز، علمای کرام به توافق واجماع واحد نرسیدند تا فتوایی مبنی بر جواز چاپ ونشر قرآن مجید را صادر میکردند.
    این موضوع، مسلمانان را دو قرن دیگر ازکاروان پیشرفت عقب زد. تا اینکه در سال 1684 درکشور آلمان درشهر هامبورگ اولین نسخهء چاپی قرآن طبع گردید که حالا همین نسخهء چاپی درموزیم قاهره موجود است.
    برای دومین بار شخصی بنام ملا عثمان تاتار درسال 1788 میلادی برای دومین بار درشهر سان پیتریزبورگ روسیه قرآن کریم را چاپ کرد که حالا هم درموزیم روسیه موجود است.
    برای بار سوم درتهران درسال 1818 قرآن کریم به چاپ رسید. من درتمام دورهء پنجصدسالهء خلافت عثمانی چیزی را بنام مجد وعظمت مسلمانان برسمیت نمی شناسم. آنچه بوده عیاشی وفحاشی در دربارهای خلافت؛ کودتاها، ترورهای فزیکی وغیره برای رسیدن بقدرت میان درباریان بوده که شاید ازنظر بعضی ها امروز بنام مجد وعظمت وبزرگی مسلمانان تعبیر شده است. چه مجدی وچه عظمتی؟ درکجا ؟
    دوره های خلافت عباسی ها واموی ها نیز هرکدام قابل نقد وبررسی می باشند. دورهء خلافت راشده که اصلا نه درقرآن ونه هم درحدیث حکم قطعی الثبوت وقطعی الدلاله مبنی بر تعین خلیفه ازطریق انتخابات ویا ازطریق وصیت وجود ندارد.
    آیا جریان انتخاب حضرت ابوبکر صدیق براساس انتخابات آزادصورت گرفته است؟ آیا حضرت عمرفاروق براساس شور ومشورهء وانتخابات مسلمین تعین گردید؟ بالاخره هواداران حزب التحریر چه راه وروش معقول را برای اعادهء خلافت ایده آلی شان پیشکش میکنند؟
    همچنان دوستان دربعضی ازنظریات شان فرموده اند که: درجای که حکم وقانون خدا جاری نباشد آن جامعه ، یک جامعهء جاهلی است، دستاویزشان هم همان سه آیهء مبارکهء سورهء مایده است که ( ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکفرون * بعد هم الظالمون ) وبعد هم الفاسقون. حالا ازسقوط خلافت عثمانی چند قرن میگذرد. آیا درخلال این مدت اینقدر مسلمانانی که ازکشورهای مختلف مرده اند آیا همهء شان در حالت جاهلیت مرده اند؟ عالی جنابان باوجودیکه تاکید برعدم تکفیر مسلمانان دارید ولی بازهم مسلمانان را از برپایی نظام خلافت اسلامی معذور نمیدانید، پس کسی که بخاطر اقامهء خلافت اسلامی بر نمیخزد او باید یا کافر باشد ویا فاسق ویا ظالم. ویا همهء اینها. درین بارهء نظر آقایان چیست؟
    دوستان عزیز! بنده را متهم به انکار از وعدهء خداوند مبنی بر استخلاف زمین بوسیلهء بنده های صالح خداوند نموده اند، که گویا من ویا هم نویسندهء مقاله جناب قاری ساکت منکر این آیات قرآن استیم که خداوند فرموده است:
    وعدالله الذین آمنو منکم وعملوالصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا.
    این آیهء مبارکه درسورهء (النور) است که خداوند وعدهء بقدرت رسیدن بنده های مومن وصالح خویش را داده است. درجای دیگر درسورهء انبیا نیز ایهء است به همین محتوا که میفرماید:
    ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون
    حالا نه من ونه هم آقای ساکت هیچکدام ما منکر این آیات قرآن نیستیم که شما ما را با چماق تکفیر میخواهید از دین خدا خارج کنید، پرس ما دو نفر ازشما خیلی خلص است وآن اینکه : آیا اعضای حزب التحریر همان بنده های صالح خداوند استند که خدا وعده بقدرت رساندن آنها را درقرآن داده است؟
    اگر چنین باشد، دربارهء پیروان ملا فیضانی و پیروان یوسف کذاب درپاکستان چه میگوئید که هرکدام آنها تاهمین اکنون خودشان را طرفداران اعادهء خلافت در روی زمین میدانند؟ خلافت اسلامی شما وامارت اسلامی طلبه ها ازهم چه فرق دارند؟ لشکر جنگوی که قتل هزاره ها وشیعه ها را درپاکستان را جهاد شرعی میداند با شما چه فرق دارد؟
    شیعه ها که از مبدا واساس باشما درزمینهء خلافت موافق نیستید وبر امامت اهل بیت ومعصومین ونایب امام زمان تاکید دارند با آنها چگونه برخورد میکنید؟ آیا آنها را مسلمان میدانید ویانه؟
    بناء اگر دوستان عزیز، به عوض این شعارهای پرطمطراق و این همه کلی گویی ها اگر به پرسشهای خواننده گان پاسخ بگوئید بهتر است. درغیر آن درین بازار اسلامخواهی ، طوریکه درپیامهای قبلی ام گفته ام، شما نیز به سان دیگر فرقه ها واحزاب اسلامگرا فقط آله ها و وسیله های بی اراده در دست صاحبان صنایع سلاح سازی کشورهای غربی قرار دارید که درمیان امت مسلمان بنامها وعناوین مختلف میخواهید که شعله های جنگ وترور را بنام جهاد علیه حاکمیتهای جاهلی حفظ کنید تا زمینه ایی برای فروش اسلحهء کشورهای مداخله گر فراهم باشد و باهمین طریق برعکس شعارهای پرطمطراق تان درپی تضعیف مسلمانان می باشید. درینجا یک فکاهی هم یادم آمد که آنرا خدمت تان تقدیم میکنم:
    درسالهای نود میلادی؛ درپشاور رهبر سلفی های افغانستان بنام مولوی جمیل توسط یک عرب کشته شد وبعد محافظین مولوی قاتل را کشتند. فردای آن من بایک شیخ عربی که هم خیلی طرفدار گلبدین بود وهم طرفدار مولوی جمیل وهابی. برخوردم از وی در زمینه طالب معلومات گردیدم که این شخص چرا مولوی جمیل را کشت؟
    او درجواب خیلی بخنده گفت: بیچاره مسکین در اجتهاد خود به خطا رفت؛ نیت خیلی نیکی داشت ولی عمل خیلی اشتباه آمیز از وی سر زد. خداوند اورا ببخشاید. رحم الله له . آری! امیدوارم که شما اززمرهء آنگونه مجتهدین نباشید که اول تکفیر نمائید بعد بگوئید که فرق نمیکند نیت ما بخیر است ولو اگر مخالفان خود را از دایرهء اسلام خارج سازیم یک خطای اجتهادی است
    والسلام

  • به کاوه زردشتی که از نوشته اش بغیر از کفر آشکار چیزی بر نمی آيد! کاوه جان از سخنانت فهمیدم که از نسل مارکس و انګلز هستی، آن مفکوره و نظام چه شد و پیروانش کجاست، کاش آنقدر غیرت می داشتی و به وضاحت می ګفتی که من کمونست شکست خورده هستم، ایديولوژی و نظامم در زباله دانی تاریخ ګور شده است، ایديولوژي که نظامش به سرزمینی داخل می شد ۳۰-۴۰ در صد نفوس آن را به شیوه های ګوناګون از بین می برد، تا انقلاب کمونیستی شود. اکنون هم جرئت می کند، مردم را دو می زند، زیرا استدلال یاد ندارد و ایدیولوژی اش مخالف فطرت و عقل بود، حتی پدرش میمون بود. بیا عقلا و شرعا بحث کن مطابق یک ارزش بحث کن، نظام زندګی توسط ساینس به سوی فطرت و انسانیت نمی رود، در همان متمدن ترین کشورهای جهان برخلاف فطرت زن بازن و مرد با مرد ازدواج می کند، فرزند با مادر و برادر با خواهرش یکجای می شوند، مانند کمونیزم برخلاف فطرت، حتی می آید با سګ ازدواج می کند، آيا این نوع انسانها ليیم توسط نظام زندګی به انسانيت بر می ګردد یا توسط اتوم و کوانتوم. چه ارتباطی نادرست برقرار کرده اید.

    آنلاین : http://ht-afghanistan.org

  • شما وقتی که دو می زنید، این بیانگر اینست که هیچ چیز از دست تان ساخته نیست، حتی فاقد اندیشه و تفکر هستید، که حداقل طبق یک ارزش سخن زنید. من به تمام برادران دعوتگرم توصیه می کنم که دو زدن اینان بر اساس طرز تفکر جاهلی است، قسمیکه در زمان جاهلیت قبل از اسلام هم دین اسلام و اهلش به همین شکل غریب و نا آشنا بود، اکنون هم. قاری های این امت که در شورای علمای کمونیستی ایفای وظیفه می کرد، حالا دیموکرات شده و این جرات را یافته که علیه احزاب اسلامی سخن زند. آنان به هیچ ارزش قایل نیستند، دایم مارکس، لینن و بوش اوباما را ستایش کرده، و به دید آنان اسلام را تعبیر می نماید. شما به همان گروه مستهزئین می مانید که در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم هم به دعوت حق استهزاء می کرد و حالا هم ازان قبیل مردم هستند.
    زیرا حق مغز سر باطل را می کشد، و مغز سرش که بکشی مانند اینان می ګردد از بغض و کینه و تنفر می میرند، خداوند برایش می ګوید که خود را حلق آویز کنيد، تا قهر تان از بین برود اما باز هم قهر اينان از بین نمی رود.

    آنلاین : http://ht-afghanistan.org

  • در قبال اندیشه انتــــــــــــــــــــحاری و تــــــــــــــــــــــــرور، منطق ما سوای فحش چیزی دیگری کار برد نخواهد داشت! کسی که بجز کشتن و خون ریختن و در مقعد خود بمب جابجا نمودن نمیندیشد، با وی از کدام منطق باید صحبت نمود! کسی که اصلن منطق را نمیداند، مغز و اندیشه اش خشکیده است و در یک کلام حمار است و حمار مطلق، باید از کدام منطق باید صحبت کرد! اندیشه ها سفلی فاجعه است، یک فاجعه همانند طاعون و خطر ناک تر از طاعون. به افغانستان، پاکستان، سوریه و... نظری بیندازید. این حیوان ها به غیر کشتن و کشته شدن دیگر مطقی را نمیشناسند. هیچ نوع اندیشه و تفکر انسانی و عاطفه انسانی در وجود شان زنده نیست! نفرین بر کثیف این های که نمیدانم اسم شان چه باید بگذارم! سفلی و کثافت. گو .... عاق خداوند و خلق شریف خداوند!!!!

  • تاکنون که بنده جز دشنام وشعارهای توخالی ازطرفداران حزب التحریر چیزی نخوانده ام.

  • در کتاب صحیح بخاری جلد هفتم فصل 71 حدیث شماره 590 از انس روایت شده که عده ای تازه مسلمان از بلاد دیگر ، نزد پیامبر آ مده واز آب و هوای مدینه شکایت کردند پیامبر به آنها گفت که برای رفع این مشکل ادرار شترشان را بخورند.

  • ز شاش شتر خوردن و سوسمار!

  • محترم سیف الله مستنیر سلام ، شما د ر کامنت بالا فرموده ا ید ( حزب التحریر مرد مان مسلمان جمهوریت های آسیای میانه را برای تأسیس خلافت آماده ساخته است )
    جناب سیف الله مستنیر، شما د رست فرموده ا ید ، چون همه خبردارند جهان میداند ، تورکستان سابق را روسیه تزاری د رسال 1860 اشغال کرد د ر سال 1917
    انقلاب بلشیویکی د رآنجا صورت گرفت د ر نتیجه رژیم کمونستی د ر روسیه ومستعمرات آن حکم فرما شد . مسلمانان روسیه و مستعمرات آن مد ت بیش از هفتا د
    سا ل ا ز بجا آ ورد ن وجا یب د ینی و ا سلامی خود ها محروم ما ند ند و محروم بود ند ، مسلمانان آنجا تشنه و گرسنه به د ست آورد ن د ین اسلام یعنی د ین
    خود بود ند به هرخس و خا شاک د ست میآند ا ختن ، د ر ا ینجا حزب التحریر ا ز موقع سوی ا ستفا ده کرد ، جوا نا ن تورکستان را یا به فرموده شما جمهوریت های آ سیای میانه را فریب د ا د ، به عوض اسلام حقیقی به طرف حزب التحریر دروغی جزب کرد ، ا مروزتنها د ر ا وربیکستان بیش ازسی هزارجوان مسلمان فریب
    خورده حرب التحریر د ر سلولهای انفرادی محبس های ( ا وزبیکستان ، به مدت حبس های مدت نامعلوم بند ی هستند به قراراخباررادیو بی بی سی به اوربیکی هر
    چند وقت مرده های شان را ازطرف شب به فامیلش میآورند و تأ کید دارند تا شب هنگام به حضورداشت محافظ مرده آورده د فن شود چون جوان مسلمان حزب التحریری به اثر لت و کوب و آزار و ا ذ یت حکومت مرده ا ست حزب التحریر دانه سرطان گشته است منافق ا ست . ومن الله توفق

  • کافرمقدس این شعر و کارا ت به اصول اصیل اسلامی کدام تا ثیری ندارد زیرا مسلمان های واقعی پیرو الله به این عقیده نیستند که الله در کعبه باشد الله در کعبه بندی ودر بند نیست وکعبه هم خانه الله نیست .منتها کعبه در امد سر شاری پولی شده برای حاکمان عیاش سعودی که از پول یکتعداد افراد بیخبر از دین و فلسفه دینی مانند شما کافر مقدس پول جمع اوری نموده وبه شکم وشهوت حکام سعودی سرازیر مینماید.و هیچ صواب ومنعفتی وارتباطی به دین و اسلام ندارد.شما هم در ردیف افراد وابسته به حزب وحشت و ترور تحریر استید هر دو افراطی و طغیان گر وبیخبر ا مفاهیم و اصول دینی بوده یکی با وحشت بربریت عمل ضد دینی را اجر ا مینماید ودیگری در مقابل خرانی مانند حزب تحریر خریت نموده و به فکر خودش اسلام را ضرب هیچ مینماید.

  • امروزه بزرګترین مانع برای تطبیق حکم الله و تاسیس دولت اسلامی موجودیت ملا ها و قاری های است که خودشان فاسد شده اند بلکه مردم را نیز به فساد (مشروع قرار دادن نظام های کفری) دعوت میکنند. اینها تنها معلومات را مانند هارد دیسک کمپیوتر در کله هایشان ذخیره میکنند و بلاخره آنرا در خدمت نظام های فاسد حاکم میګذارند چنانچه ما شاهد هستیم وقتی که کمونیزم حاکم بود همین ملا ها و علمای پرمعلومات بی حکمت در دربار کمونستان نشسته و مدح سرایی آنان را میکردند وقتی که دیموکراسی حاکم شد حالا در دربار حاکمان این نظام نشسته مدح سرایی میکنند و ما میبینیم که دیموکراسی ساخته کفار را اسلامی میګویند و از همان معلومات ذخیره یی خود آیاد و احادیث را تاویل میکنند. آخر شما قاری ها و ملا ها و علمای درباری چی وقت بیدار خواهید شد؟ آیا شما حدیث پیامبر (ص) را نشنیده اید که ‍چهار شخص اول به جهنم میرود که یکی از آنان ملا و عالم است که از علم خود سو استفاده میکرد؟. آمدن دوباره خلافت وعده الله و رسولش است. اګر شما آنرا خیال و محال میدانید معنی این است که شما به وعده الله و رسولش باور ندارید و باور نداشتن به فرموده های الله و رسولش در ایمان تان خلل وارد میکند. لطفا احتیاط کنید. والسلام

  • چناب احمد طالب ، نخست شما سوا د د رست آموزید بعدأ کامنت بنویسید ، آیات را آیاد نوشته ای تحویل را تاویل ، دموکراسی نزد شما طالبان بی سوا د انسان کش
    جاهل ، کفرخواهد بود ، د ر د موکراسی عدالت ا ست که شما طالبان ندارید ، اکثریت حکومات و دولت های اسلامی دموکراسی است که مطابق و پیروی ا ز اسلام
    ا ست . حزب التحریر و گروه طالبانی ا ز جانب د شمنان ا سلام طرح ریزی شده و حمایه مالی میگرد د د شمن اسلام است . ومن الله توفیق

  • جناب محمد صاحب معلوم میشود که شما هم مانند من بیسواد هستید هم در نوشتار و هم در طرز داخل نمودن آن در صفحه. اول اینکه جناب به ج نوشته میشود نه به چ. دوم این که قبل از کامه و نقطه فاصله نمی آید سوم این که میان کلمات فاصله بندی درست را بلد نیستید. البته باید به عرض برسانم که معنی تاویل تفسیر و ترجمه آزاد است و معنی تحویل تسلیم نمودن است و مراد من در کامنت تفسیر بود نه تسلیم نمودن. و آیات را در جریان تایپ اشتاها به آیاد نوشته ام. معذرت میخواهم. و این که کامنت شما به شکل بسیار بی ترتیب پاراګراف بندی شده است که نمایان ګر عدم آګاهی شما از کامنت نویسی است.

    موضوع دوم این که من طالب نیستم و یک تن از مخلصین و حزب التحریر هستم و از واقعیت و ماهیت آن باخبر هستم و یګانه حزبی که میتواند تغییر اساسی اسلامی را نه تنها به افغانستان بلکه برای تمام جهان اسلام و بلاخره غرب بیاورد حزب التحریر است.

    و آخرین موضوع اینکه اګر شما دیموکراسی را اسلامی میخوانید نمایانګر این است که شما اصلا از ماهیت و مفکوره و عقیده یی که عقب دیموکراسی نهفته است را نمیدانید و نه تاریخ ایجاد مفکوره سیکولرزم و دیموکراسی را میدانید و اګر میدانیستید واضحا میفهمیدید که با مخالفت صریح با عقیده اسلامی قرار دارد. من میتوانم صفحات متعددی درین باره بنویسم اما فکر میکنم کمی فهمیده باشید. البته خوب است اګر اشتباهات نوشتاری همفکران تان را نیز درین صفحه قلم داد کنید. والسلام

  • طالب وحشی القاعده تروریست حزب اتحریرهمه اش حیوان های یک باغ وحش است که کمر را بخاطر بد نام کردن اسلام ونابودی اش بسته است.یکی بد تر ازدیگر وحشی بیخبر از خدا و درنده است. محمد ذبیح

  • خوب این نظر خود شما هست محترم محمد ذبیح. خوب هست که در حالت خود تغییر بیاورید. دیګر چیزی نمیګویم جز این قول پروردګار: إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً

  • برادران عزیز و محترم اول باید گفت که قاری صاحب عقیق الله ساکت یکی علمای برجسته است و همه مردم افغانستان ایشان را میشناسند و در مورد حزب التحریر هرچه نوشته اند درست است و دور از حقیقت نیست من در ولایت پنجشیر زنده گی مینمایم و میبینم که ایشان به چه مهارت های میخواهند افراد کم سواد و دهاقین را در حزب خود شامل بسازند و وقتی از رهبران شان بپرسی میگویند بخاطر خطرات امنیتی افشا نمیتوانیم .دوم شما اینقدر پول را از کجا میآورید و به صورت سرسام آور به خرج میرسانید ؟
    دوم شما قبل از اینکه افغانستان توسط یهودیان و دیگر کفار اشغال گردد کجابودید ؟
    سوم به گفته قاری صاحب عقیق شما حملات طالبان و پاکستان را بالای ملت افغانستان موجه میدانید که این کفر محض است ودیگر دلایل زیاد غیر انسانی و غیر اخلاقی شما قابل پذیرش برای ملت مسلمان افغانستان نیست و این به همه ما هویدا است که شما مزدوران حلقه بگوش انگلیس وغیره کشور های کفری استید .
    چهارم اینکه چرا شما در مناطق که نفوس طالبان - پاکستان و القاعده زیاد است فعالیت ندارید و در ثلثی از افغانستان فعالیت مینماید اگر طالبان و پاکستان با شما استند پس هویدا است که شما نیز مانند ایشان خونخواران بیش نیستید چون در نوشته های یکی از تحریری ها خواندم که قاری صاحب را تهدید به عواقب خطرناک نمودند اگر شما به واقیعت راه حقیقت را در پیش دارید و از راه دل های امت اسلامی میخواهید به خلافت برسید چرا از راه منطق به سوالات و نوشته های آقای ساکت پاسخ نمیدهید تا به جهل و زورگوئی توصل مینمائید قاری عقیق تنها نیست و همه جوانان آگاه و تحصیل یافته افغانستان با ایشان ایستاده اند و از ایشان میخواهم تا بار دیگر نیز با تحریر مقاله هویت و اصلیت این مزدوران را افشا بسازند ممنون خواهیم شد .

  • عتیق الله ساکت یکی از اعضای شورای علمای دوره کمونیستی بوده، اصلا به اسلام احساسات مثبت ندارد، چطور به امت مسلمه داشته باشد؟ مانند مایع است که در ظرف کمونیزم شکل خاص داشت، در ظرف مجاهدین شکلی دیگر، در ظرف دیموکراتیک شکلی که در فوق به تصویر کشیده است. عالم نمای جاهل بوده، اصلا نمی تواند مفاهیمی را داشته باشد، که اوضاع کنونی را درک نموده و طبق شریعت اسلامی آنرا معالجه نماید.
    در اسلام اشراف و دهقان و بی سواد و باسواد باهم از دید پذیرفتن احکام اسلام تفاووت ندارد، در تشکیل رسول الله ص بلال، خانواده یاسر و عبدالله بن مسعود از ضعفا، غلام و موالی بودند، ابوبکر، عثمان، عبدالرحمن بن عوف و... از اقویا و اشراف بودند، خود رسول الله ص امی بود.
    ما قبل از اشغال یهود هم در جهان اسلام دعوت را حمل می کردیم، اما تا افغانستان نرسیده بودیم، اکنون هستیم و به اذن الله برخلاف دیگران روز به روز قوت می یابیم. زیرا راه دقیق بر منهج نبوت را انتخاب کرده ایم.
    ما به کسی اخطار نمی دهیم، زیرا قبل از تحکیم شریعت و تاسیس دولت اسلامی رسول اکرم هم اعمال مادی را انجام نمی دادند. ما هم بهمان طریقه سیر داریم. اما جوانان متفکر در تمام پوهنتون ها همرای ماست، بیرغ اسلام (رایه:سیاه و لواء:سفید) را در تظاهرات خود حمل می نمایند و علیه نظام کفری دیموکراسی شعار می دهند.

    آنلاین : http://ht-afghanistan.com

  • اولاَ خدمت تک تک شما برادران عزیز تحفه سرور دو عالم را با لفظ السلام علیکم و رحمت الله و برکاته! تقدیم می نمایم!
    ثانیاَ من افسوس و صد افسوس به حال این قسم قاری می خورم که چه قسم جرئت کرده که به یک حزب که امروز در سراسیر جهان بخاطر وحدت امت اسلامی و تاسیس یک دولت مقتدر اسلامی کار می کند بهتان عظیم را می نویسد. من هم قاری یعنی حافظ قرآن هستم الحمد لله ولی با شنیدن لفظ قاری که متن فوق را نبشته نموده افسوس می خورم که خود را قاری هم می گوید. به این قاری می گویم که آیا این ایه قران را نخوانده ای که الله متعال می فرماید:
    ( يا أيها الذين آمنوا إن جاءكم فاسق بنبأ فتبينوا أن تصيبوا قوما بجهالة فتصبحوا على ما فعلتم نادمين ) ترجمه فارسی اش: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اگر فاسقى برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد] از آنچه كرده‏ايد پشيمان شويد. من بحیث یک مسلمان در حزب التحریر نیستم ولی ان شا ء الله بعد از بهتان عظیم این قاری یعنی (کور) که هیچ حق را ندیده با این گروه عظیم می پیوندم.

  • این است قاری عتیق الله ساکت که شکلش به یک مسلمان نمی ماند!

  • عبدالرحمن بچیم . چتو فامیدی که شکل عتیق الله به مسلمان نمیماند. تو عکس خودت را اینجا بمان تا ما یک دفعه شکل یک مسلمان را از نزدیک ببینیم. مسلمان چه قسم شکل دارد؟ من بر قبر پیغمبر تو ادرار کنم تو خرافه پرست و خرافه گوی نادان ره. محمد نزد من از سگ پست تر است. محمد یک دروغگوی بی وجدانی بود که به غیر از زن و زر و خمس و جماع و ادم کشتن و ایت و حدیث دروغین گفتن کار دیگری نداشت. تف بر قبر این سگ و تف بر قران این کتاب فاشیست و مردار.

  • جایت برای همیش جهنم سوزان باشد با این بی ادبی ات در مقابل اشرف مخلوقات! تو خو از وحشی ترین حیوان هم بدتر هستی حاجت بحث و گفتگو نیست همرای تو بدبخت الله متعال در دنیا و اخرت ذلیل و پستت گرداند.

  • چوچه فرعون و نوکر بوش و اوباما مانند ‍پدرش که در فلوریدا قرآن را سوزاند در این جا توهین به مقدسات میکند. انشا الله که پیدا میکنیمت و در دنیا جهنم را برایت نشان خواهیم داد. و در آخرت همراه پدرت در جهنم اقامت خواهی داشت. فراموش نکنید که عکس پدرش را هم ببینید.

  • قاری صاحب عتیق ساکت هم چی خوب حمایت ګران دارد. خوب قاری صاحب حالا بګو در مقابل حامی ات که پیامبرت را و مقدساتت را توهین میکند چی میګویی؟؟؟ چیزی میګویی و یا ساکت میمانی؟؟؟

  • سلام علیکم و رحمت الله و برکات به تمام برادران مسلمانان که پیرو حق و اسلام است و حلاک باد تمام اشخاص که مخالف اسلام و حق استند مانند ابو لهب.
    من تمام کامنت ها را مطالعه نمودم. الله سبحان و تعالی برادران حزب تحریر را توفیق بدهند برای تاسیس خلافت اسلامی و من هم تا که تتوانم در این حزب مردم را دعوت میکنم. و الله سبحان و تعالی اشخاصیکه مخالف این حزب است اولاً هدایت شان کند و اگر نمی شود مانند ابوجهل و ابولهب در دنیا ذلیل و در آخرت در دوزخ جاویدانه عذاب شان کند.

    و من الله توفیق

    آنلاین : http://www.khilafah.com/

  • تحریری های عزیز:
    شما منتظر ظهور خلیفه نا معلوم خود باشید.
    از زمان تاسیس سازمان شما تا حالا چه کار عملی برای جهان اسلام بخصوص مردم فلسطین انجام داده اید؟

  • کسی که به مقدسات اسلامی توحین میکند از بارگاه الله سبحان وتعالی آتش دوزخ را برایش خواهانم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس