صفحه نخست > دیدگاه > سلام به استاد اخگر

سلام به استاد اخگر

در آن سرکس بزرگِ به وسعت کابل، تحصیل‌کرده‌های زیادی بودند که در این سال‌ها خود را به مقام، منصب، پول و قصرهای میلیونی رساندند و ادای روشن‌فکری و دفاع از دموکراسی و شعارهای شایسته‌سالاری و… برای‌شان تخته‌خیزی بود که خود را به «پله‌های ترقی» برسانند، اما استاد اخگر همانی بود که در کویته می‌زیست: ساده و بی‌پیرایه.
دوشنبه 15 جولای 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

دیشب وقتی با دوستی از روزگار غربت و بیماری یک دوست نویسنده شکایت می‌کردم، خبر بیماری استاد اخگر را برایم گفت.
استاد اخگر را از سالها قبل می‌شناسم. از زمانی‌که دوازده یا سیزده‌ساله بودم و استاد در منطقه بروری زندگی می‌کرد. تابستان بود که پسرکاکایم خلیل شریعتی از کانادا برای دیدن خانواده آمده بود و وقتی علاقه‌ام را به کتاب و کتاب‌خوانی دید، روزی به من گفت که می‌خواهد مرا هم به دیدن استادش ببرد و آشنا شویم.
آن روز چای نوشیدیم و استاد دو شعر جدیدش را خواند. (می‌دانستید استاد اخگر شعر هم می‌سراید؟) روزگار سختی بود و من در کنار درس، گاهی کار هم می‌کردم و میان این دو، هرگاه فرصتی می‌شد، دیدن استاد می‌رفتم و استاد کتابی زیر بغلم می‌گذاشت تا بخوانم. اولین کتاب هم غزلیات حافظ بود. ساعت‌های استاد پر بود و روازنه چندین کلاس بحث و کتاب‌خوانی با دانشجویان دیگر هم داشت.
اولین روز ملاقات با استاد را در دفترچه یادداشت‌هایم نوشتم. آن دفترچه را در یک روز شلوغ عید در داخل یکی از بس‌های شهری گم کردم، اما کسی‌که آن را یافته بود، به استاد رسانده بود تا به من برگرداند.
در آن کشور که روزانه ده‌ها تن از جوانان و نوجوانان در دام گروه‌های تندرو اسلامی و مدرسه‌های دینی و مواد مخدر می‌افتادند، درس‌های استاد اخگر و محشور بودن‌شان با جوان‌ها و نوجوان‌ها کمک بزرگی بود.
در آن سال‌ها که طالبان و جنگ‌های قومی و حزبی در کابل و شهرهای دیگر جریان داشت و هر روز به تعداد مهاجران افزوده می‌شد، فقط سه مکتب برای مهاجران در کویته فعالیت داشت. استادانی هم که از کابل و شهرهای دیگر مهاجر شده بودند، نمی‌خواستند در کویته بمانند و بیشترشان از طریق دفتر سازمان ملل متحد تقاضای پناهندگی در کشورهای دیگر کرده بودند.
استاد اخگر نیز می‌توانست مانند دیگران به یکی از کشورهای اروپایی یا یک کشور امن و مرفه برود، اما او این کار را نکرد و زندگی را با تمام سختی‌هایش در کنار همان مردم ترجیح داد.
یک‌سال بعد از آشنایی با استاد، من هم ایران رفتم و از آن‌جا هم…. سه یا چهار سالی از استاد بی‌خبر بودم. آن زمان دسترسی به انترنت و تلیفون محدود بود.
سال ۲۰۰۴ کابل برگشتم. تا می‌خواستم غبار غربت را از دوش‌هایم بردارم، دیدم کابل دیگر آن شهر پر از خاطرات کودکی من نیست. از خانه ما فقط یک دیوار به‌جا مانده بود و از همسایه‌های ما نه صفی بود و نه زلمی و نه موسی سفید و موسی سیاه. درخت‌های پیش خانه‌مان را هم که دور آن جمع می‌شدیم، از ریشه کنده بودند. فقط گورستان کارته سخی را که می‌شد از پیش خانه دید، پرتر شده بود و من نمی‌توانستم حتا قبر مادرم را بین آنها پیدا کنم. وقتی کارته سخی می‌رفتم، مهم نبود روی کدام قبر می‌ایستم. آن قبر‌، قبر مادر من بود و قبرهای نزدیک آن را هم برای همسایه‌هایی که دیگر نبودند نام‌گذاری می‌کردم. همان زمان دلم، مرا از تمام جهان خلع تابعیت کرد.
در آن زمان بار دیگر استاد اخگر را دیدم. سرحال‌تر و پرانرژی به‌نظر می‌رسید. کلاس‌های درس و بحث داشت و دور و برش پر از دانشجویان قدیم و جدید. در نشست‌های تلویزیونی و همایش‌های مدنی شرکت می‌کرد و از فساد اداری، مواد مخدر، آدم‌کشانی که هر کدام وکیل و وزیر شده بودند انتقاد و برای دموکراسی و آزادی بیان- برخلاف خیلی‌ها که این حرف‌ها را دوکانی برای منصب درست کرده بودند- با ایمان و صداقت و روشنگرانه مبارزه می‌کرد.
در آن سرکس بزرگِ به وسعت کابل، تحصیل‌کرده‌های زیادی بودند که در این سال‌ها خود را به مقام، منصب، پول و قصرهای میلیونی رساندند و ادای روشن‌فکری و دفاع از دموکراسی و شعارهای شایسته‌سالاری و… برای‌شان تخته‌خیزی بود که خود را به «پله‌های ترقی» برسانند، اما استاد اخگر همانی بود که در کویته می‌زیست: ساده و بی‌پیرایه.
کابل پر از تناقض است. یک طرف خیلی از آدم‌هایی که تجارت مواد مخدر، آدم‌کشی، فساد و رشوت آنها را به مقام و منصب رسانده و یک طرف تحصیل‌کرده‌های اخته‌ای که گدای نان و نوای دربار همان فاسدان شده‌اند و طرف دیگر تعداد… نه تعداد ندارد. طرف دیگر استاد اخگر که خواب و بیداری‌اش را در راه فردای بهتر آن کشور اختصاص داده است. او خود همان ستاره بی‌دنباله‌ای است که روزگاری خودش در مقاله‌ای در مورد غبار و تعداد دیگر نوشته بود.
نمی‌دانم چی کاری برایش می‌توانم انجام دهم؛ اما کاش آن دوستانی که در کابل هستند، نوشته‌ها و شعرهای استاد را گردآوری کنند تا چاپ کنیم. استاد نوشته‌های زیادی از زمان زندگی در کویته دارند که تا هنوز به نشر نرسیده است.

منبع:
هشت صبح

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • من نیز بنوبهء خود از اینکه بیماری استاد اخگر اورا زمین گیر کرده است ابراز تاسف می نمایم ولی برخلاف دیگران میخوام به کمبودهای فکری اش توجه کنم:
    استاد اخگر به سان دیگر روشنفکران غیر پشتون چون داد نورانی واسپنتا وغیره از درک ابعاد منفی ناسیونالیزم پشتون یا عاجز مانده بود ویاهم خودش را به کوچهء حسن چپ زده بود. او اصلا هیچ نوع عطف توجه به افکار وعقاید فاشیستی ناسیونالیستان پشتون نداشته وهمیشه قضایا را خیالپردازانه مطرح کرده است. ازهمینجاست که امروزکمتر کسی به حال او اشک میریزد. ازنظر ناسیونالیزم پشتون اخگر یک افغان دست دو است که افغانیزه شده است نه یک افغان. به نظر ناسیونالیستان پشتون اخگر وامثال او حق محدودی برای اعتراض به نابسامانی های اجتماع دارند وپای شانرا نباید فراتر ازگلیم شان دراز کنند. ولی متاسفانه اخگر وامثال اخگر این قضایا را اصلا جدی نگرفتند.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • ازینها چه گله داری. ده باره باداران ات ده سایت
    حزب همبستگی افغانستان بخان و لذت ببر.
    بزکشی بر سر لاشه «جمعیت اسلامی افغانستان»

  • نادرک اوغان!
    چرا از نوشتن نامت می ترسی؟ من خودم جمعیت اسلامی را بخاطر سکوت ویا تحت الشعاع قرار دادن مسایل قومی افغانستان درهاله ای ازکلمات واصطلاحات عربی ودینی انتقاد کرده ام ومیکنم. تو بی عقلک اوغان خر نا حق مرا به دم جمعیت اسلامی بسته کرده ایی

  • آيا کسى پيرامون زنده گينامه اخگر ميتواند چيزى نوش?. يک زمانى در تارنماى درى صداى آلمان گوشه براى مقالا ت ا خگر تعين شده بود

  • پرویز بهمن سقوی بچیم تو سگ را چه به این مسایل؟ افغانیزه شدن یک افتخار می باشد که خرهای مثل خودت نمی توانند که به این برسند. برو سگ پدرلعنت سقوی دزد فاحشه زاده به کسب پدری خود مشغول باش که باز اگر با افغانان در افتادی تمبانت را می کشیم به مانند تمبان خواهران و مادران تان. دو قرن است که زن و مرد تانه تمبان لوچ پیش خود رقصاندیم در اینده ها هم همان قسم خواد کردیم. نسل تان از فاحشه گری بر امده بی غیرت مردم بی حیا. نام ایران سرخود ماندی خیال کردی ادم شدی او خر بر پدرت لعنت حرامی ولدالزنا

  • او سگ پاچه گیر،
    افغان بودن نه کدام عیب است نه کدام افتخار!
    اما تفاله پرچمی و چوکره جهادی بودن مانند یک لکه ننگین بر جبین تو برای همیشه باقی خواهد ماند.
    ازین لکه بدنامی باید شرم داشته باشی. اما تو آدم بی حیا اگر درخت هم در .... بروید زیر سایه اش
    استراحت میکنی.
    واقعاّ که مباحثه با تو مانند شاشیدن در ریگزار است.

  • سلام به افغانان گرانقدر وهمچنان نادرک اوغان خر!
    اول خدمت افغانان نازنین باید عرض کنم که دو قرن شما تنها مادر وخواهر خودتان را درشمال رقصاندید ودوقرن بچه های مقبول تان درشمال در قوش خانه های شمال زنگ درپای شان بسته میشد ونزد ازبکان وتاجیکان میرقصیدند. یک نمونه اش برادر گلبدین حکمیتار است که نزد صوفی کرینکار بچه بیرش بود ودرنجراب درمحفل بچه رقصانی ازطرف پولیس گرفتار وازلیسهء حربی خارج گردید.
    این موضوع را درجایش، بازهم بخاطریکه فراموشت نشده باشد نظریه جناب مرحوم مولوی بجلیگررا اینجا دوباره به یادت میاورم که گفته است: بعضی ازقبایل پشتون ازنسل خر می باشند. بدون شک تو وهمچنان نادرجان ازنسل همین قبایلی می باشید که ازنسل خر تشریف دارید.
    سوم مسأله نام افغانان است که درزبان انگلیسی معنای سگ را میدهد وخودت حالا به این نام افتخار میکنی ولی نادرک که حالا به حیقیقت پی برده است دیگر از خیر این نام گذشته است ومیگوید که افغان بودن نه افتخار است ونه هم مایهء ننگ. خیر ببینی نادرجان همیقدر هم برای ما کافی بود که از افتخار سگ بودن حالا گذشته ایی
    از اینکه افغانان از زن رقصانی غیر پشتونها صحبت بعمل آورده توجه مبارک شان را به این زن رقصانی پشتونها جلب میکنم تماشا که خواهر افغانان دربین ملاها چگونه میرقصد:
    http://www.youtube.com/watch?v...

    این هم مامای اففانان همراه خالهء افغانان:
    http://www.youtube.com/watch?v...

  • این هم رقص همیشرهء مفتول افغانان که سال گذشته توسط افغانان جام شهادت نوشید:
    http://www.youtube.com/watch?v...

  • نازو انا خانم احمد شاه ابدالی بچهء بیریش نادر افشار یک نام تاریخی است. اما این نام درعصر حاضر نام خواهر افغانان است که درین ویدیو کلیپ خیلی هنرمندانه میرقصد
    http://www.youtube.com/watch?v...

  • تو بدبخت هنوز هم در لنجنزار قومگرائی غرق هستی.
    زمان آن رسیده که بلاخره یک انسان شوی.
    اما من فکر نمی کنم، تا اخیر عمر کثیفت، به این مرحله تکاملی برسی.
    زیرا بحث با تو مریض روانی مانند شاشیدن در ریگزار است.

  • نادرک اوغان!
    تو تا حال آنقدر دریگزار شاشیده ایی که تمام ریگزار را بوی شاشه اوغانی ات گرفته ولی مثل اینکه حس شامه ات ازبین رفته وبوی آنرا احساس نمیکنی؛ لطفا به عوض این کلمات تکراری یک نظر جدید ارائه بکن تا به انسان شدن تدریجی ات باورمان شود.
    من چگونه درلجنزار قومگرایی غرق باشم که موجودی بنام افغانان به حیثیثت وعزت بخش بزرگی از انسانهای بومی این سرزمین که قلادهء غلامی اوغان خر را به گردن نمی اندازند بیباکانه تعرض میکند واز غیرت وپشتونوالی می لافد. آیا کسیکه اسناد موثق ارائه کند او درنظر تو درلجنزار قومگرایی سقوط کرده است؟ آیا کسیکه بگوید تمام افتخارات جعلی افغانها دیگر قابل قبول این ملت نیست آیا قومگرا است؟
    چرا ازگفتن واظهار سخن حق می ترسید وعاجل برچسپ قومگرایی را بر جبین او می زنید.
    تورا به هرچه ایمان داری سوگند میدهم که آیا افغانیت وافغان بودن وافتخار به هویت افغانی، افکار قرون وسطایی قهقرایی است ویا کسانیکه خواهان تغیر آن می باشند ومیخواهند حتی خود پشتونها را از ذلت وبدبختی وقبیله گرایی نجات دهند؟ چه وقت تو بدبخت انسان کامل خواهی شد وسخنان مرا درک خواهی کرد؟ تا چه وقت میان خر وانسان بودن دست وپا میزنی؟
    بیا به شاهراه انسانیت، خودت را از خربودن نجات ده
    با احترام
    پرویز بهمن

  • پرویز بهمن از خر گله نمی باشد از نسل سگ ها و فواحش استی. شما که افغانستان از فاحشه گری نجات نداده قبول کن که خداوند ج شما را از کسب پدری تان نجات داده نمی تاند. سیل کن که تاجیکستان به یک فاحشه خانه اسیای میانه تبدیل شده . سقوی خر چه باشد که وجدان داشته باشد. بر پدرتان لعنت. سزای قوروت اب جوش باشه که به مانند طالبا هفت هزار زن تان را در سرکها دوانید. این دفعه که روزش رسید باز تمبان تانه از شاخای درخت ها جمع کنین.

    سابقا ما سر خواران و مادران شما مشق می کردیم. ای بی غیرت مردم بر شرف تان لعنت مهاجر سگ امد صاحب خانه را بیرون کرد. نسل تان از فاحشه گری است اگر گیرت کردم به الله ج روده هایت را می کشم روده های زن و خواهر و مادرت را می کشم او دزد او سقو خر پیش خدمت خاک پای افغان شوی افغان شوی تان است

  • استاد اخگر نیز می‌توانست مانند دیگران به یکی از کشورهای اروپایی یا یک کشور امن و مرفه برود، اما او این کار را نکرد و زندگی را با تمام سختی‌هایش در کنار همان مردم ترجیح داد.
    من برایش دعا میکنم خدایش اورا سلامت نصیب کند ، من به حرف های گنده گنده کاری ندارم این قدر میدانم که او به مراتب از من راستگو تر بوده است او به و ظیفه خودش به عنوان بک رو شنفکر عمل کرد دربین مردم ماند و بامردم زیست و سر انجام هم در بین مردم می میمرد ای کاش دوستان و همفکران و بقیه رو شنفکران مانند او در میان مردم می ماندند و تبا شیر بدست میگرفتند و حد اقل برا ی فرزندان این ملت نوشتن الف را یا د میدادند و من از همه بیشتر خودم را مقصر میدانم مولوی زاده
    http://www.afghanparalman.blogfa.com/

    آنلاین : http://http://www.afghanparalm...

  • افغانان نازنین!
    احترامات مرا بار دیگر پذیرا شو دوست عزیز!
    خدمت جناب عالی باید به عرض برسانم که مرا به تاجکستان هیچ غرض نیست . تاجیکهای آنطرف مرز یک قرن در اشغال روسها قرار گرفتند وبا فرهنگ اروپایی چشمان شان باز شده است به همین ترتیب ازبکستان وترکمنستان وغیره . تاجیکها وترکمنها وازبیکهای دوطرف دریای آمو ازسه جانب اشغال گردیدند. آنطرف دریای آمو را روسها وچین ها اشغال کردند اینطرف دریای آمورا هم تباران خودت یعنی افغانان. اما روسها وچینها (درترکستان شرقی یا سین کیانک که پایتخت اش کاشغر تاریخی است )باوجودیکه هویت قومی آنها را از آنها گرفتند حد اقل علم وتخنیک وپیشرفت را به مردم آن کشورها بخشیدند ولی تو چه کردی؟ آیا افغانها ؛ تاجیکها وازبیک ها وهزاره ها را به اندازهء روسها در آسیای میانه اینجا متمدن ساختند؟
    ویا برعکس آنها را مانند خودشان به طرف خر بودن وسگ بودن تشویق کردند وارزشهای قبیلوی را بالای آنها تحمیل کردند؟ امروز که خودت با افتخار از فاحشه گی و کوس گایی درسایت کابل پرس? یاد میکنی و آلهء تناسلی ات را مانند شمشیر دو دم درکابل پرس استفاده میکنی میدانی که این فرهنگ را ازکجا آموخته ایی؟
    خیر! نمیدانی! حالا که نمیدانی من این را برایت تشریح میکنم ومن برایت میگویم که این فرهنگ را از کجا آموخته ایی . بخوان عزیزم ! خودت این فرهنگ را از طویلهء حیوانات به ارث برده ایی برای اینکه نظر به تیوری مولوی بجلیگر وهمچنان استفندیارخان ولی مادرکلان پشتونها با خر مقاربت جنسی کرده وبرای اولین بار مادر اولی پشتونها از نسل خر حمل گرفته است. نامش (پشتنه انا )ودر اطراف کوه های سلیمان مشغول چوپانی رمه های سلطان محمود غزنونی بود. این مادر گرانقدر آهسته آهسته به تدریج این موجود مرکب انسان والاغ خود را در ابتدا (خروتی) نامگذاشت یعنی (خرک کوچک) ولی زمانیکه بزرگ شد نامش را (افگان) گذاشت. افغان نوازاد به تدریج بزرگ شد و بعد ازدواج کرد تا بلاخره به تدریج نسل پشتون به اطراف کوه های سلیمان پراگنده گردید وشخص جناب عالی همراه نادرجان ازهمان نسل افاغنه می باشید . منتها نادرجان چند نسل پیشتر ازتو باخر وداع گفته ولی در رگهای تو خون خر تاهمین اکنون موج میزند وبهمین علت وخت وناوخت آلهء تناسلی ات را مانند خر به نمایش میگذاری ودیگران را تهدید به گائیدن میکنی.
    افغانان عزیزم!
    من قبلا به شکل مستند از خواهران باغیرت وبا شهامت پشتونت ویدیوکلیپ های سایت یوتیوب را تهیه کردم وآنرا برای شما ودیگر خواننده گان لینک دادم تا فرهنگ سکسوالیته ومحرومیت جنسی افغانان را درک کنید. خدمت شما دوست ارجمند بعرض برسانم که غریزهء جنسی در وجود همهء موجودات وجود دارد ولی دروجود افغانان این غریزه مانند غریزهء خر رشد کرده است که هیچ شرم وحیا را برسمیت نمی شناسد همانطوریکه خر درملاء عام میتواند بالای جنس ماده اش بالا شود ؛ قوم با غیرت افغانان نیز بالای زنهای شان مانند خر بالا وپائین میشوند. ازین خاطراست که خودت همیشه بحث را به سوی آلات تناسلی وتعرض جنسی بالای زنها می بری. بناء ازتو هیچ گله نیست. بخاطریکه جناب عالی فرهنگ سکسوالیته از خر به ارث برده ایی.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • اخگر در جمله بشر دوستان مردم ما بشمار مى رود. وى مدتى مسوول روزنامه هشت صبح بود. وى فقط وفقط در يک برنامه فزيو روانى درمانى ضرورت دارد

    تعصب وتعبيض در ملک مهاجرت شان از کوه سليمان به کوه هندو
    تعصب وتعبيض در آکادمی علوم شان
    تعصب وتعبيض در ارگ وبانک
    تعصب وتعبيض د ر همجا که اين حاکمان پشتون علامه خود را در اين کنج وآن کنج مى پاشانند تاکه ساحه اقدار مولى خود را نشانى کنند.

    اين دراز زبانان بى زبان هنوز به زبان خود گپ زده نمىتواند. آنها به زبان خود و زبان نکه وباباى خود جفا کردند باوجود اينکه بسيار از حمله مغزيش سپرى شده است.

    اين شخص چون اوغو نيست وهزاره وياتورانى است به امريکا فرستاده نمى شود.
    رييس امنيت ملى چرا به امريکا فرستاده شد. چون تخم هاى اش کلان بود: تخم مخفف چيست: تحصيل موتر ومايه مايه بر وزن چه مى شود

    قرائت فارسي براي صنف .... تغير دادند به درى
    http://
    tajikam.com/fa/images/Picture2/farsi2.jpg

    http://
    armaghanmille.files.wordpress.com/2009/05/6.jpg

    http://
    armaghanmille.files.wordpress.com/2009/05/7.jpg?w=550&h=199

    http://
    armaghanmille.wordpress.com/2009/05/

    صفتهاى حاکمان پشتون و يا “افغان”= جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل و در جهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت زمينهاى غيرپشتون , خاک و وطنفروشى و نسل کشى

    تغيرنام افغانستان ضرورى است
    تجزيه اش آمدنى ايست

    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

    آنروز برايم نوروز ومهرگان شب يلدا و درازروز تيرگان است

  • طالبان افغان درشهرهای کویته وپشاور بخاطریکه بیشتر گرایش همجنسگرایی دارند بخاطر اطفای غریزهء جنسی شان از راه مقعد ازشرم نمیتوانند با انسانها سکس کنند بناء ازخر استفاده میکنند، درین تصویر عکس طالب افغان را با خرک کوچک می بنید که طالب جان میخواهد خررا به یک مکان مخفی ومناسب ببرد وآنرا بالای خود بالا کند. این طالب برادر پیامگزار محترم بنام افغانان می باشد

  • این اسناد تاریخی ازحفریات سالهای شصت میلادی ازپشاور بدست آمده که درآن پشتونهای باستان یعنی اجداد نخستین پشتونها را درحال سکس با حیوانات خصوصا خر نشان میدهد. (مرجع :موزیم ملی پشاور)

  • جای تعجب نیست که زن ها به این سایت سر نمی زند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس