صفحه نخست > دیدگاه > زنان ‎ناقص‎العقل اند...

زنان ‎ناقص‎العقل اند...

محمد علی فکور
پنج شنبه 15 آگوست 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از کودکی تا حالا هرچه شنیدیم، تکرار اندر مکررِ همین جمله بوده‎است. "زن ناقص‎العقل است"، "زن ناقص‎الایمان است" و "زن ناقص‎الخلقه" است. من‎ هم موافقم، و مطمینم تو‎ هم موافقی. وقتی تمام چرخه‎های زندگی، در مخالفتِ با خواسته‎ها، امیدها و آرزوهای زنان می‎چرخد، باید زنان ناقص‎العقل باشند، وقتی هم ‎من و تو، هم مرد و هم زن، هم در خانه و هم در اجتماع بر سر و صورت زنان می‎کوبیم، پس آنان باید کند ذهن‎ترین موجودات عالم باشند، وقتی همه‎ی امتیازات و سهولت‎های زندگی در اختیار مردان است، پس زنان حق دارند ناقص‎العقل باشند، وقتی انسانی‎ترین و ترحم‎انگیز ترین همدردی ما با زنان "نتوانستن" است، پس آنان حق دارند از پسِ هیچ‎کاری موفقانه برنیایند، وقتی تمام دروازه‎های علم و آگاهی، اقتصاد و اشتغال و پرورش استعدادها را از آنان گرفته‎ایم، می‎توانیم چه توقعی داشته باشیم؟ زنان نخبه؟ زنان فیلسوف؟ زنان دانشمند؟ زنان هنرمند؟ و...؟

برای کسانی که انسانیت، دغدغه‎ی‎شان است، این بزرگ‎ترین و عمیق‎ترین سوال است و یک دریا حرف دارد. به هیچ‎صورت نمی‎توانم خودم را با این استدلال‎ها قناعت دهم که زن ناقص‎الخلقه و ناقص‎العقل است. نه، عزیز دلم. این من و تو هستیم‎که از او یک بُت می‎سازیم و توقع داریم این بُت سخن هم بگوید. وقتی سخن نمی‎گوید، نظر نمی‎دهد و در فعالیت‎های اجتماعی حضور نمی‎یابد، بعد استدلال می‎کنیم که چون آنها ضعیف‎النفس هستند، شایستگی ندارند و نمی‎توانند آنچه را مردان انجام می‎دهند، بکنند. کمونیست‎ها معتقدند که هرچیز از "کار" درست می‎شود. "کار" یعنی تمرین و ممارست، "کار" یعنی کسب توانایی، "کار" یعنی آموختن هرچه به نظر دیگران ناممکن می‎آید. از طرفی، روانشناسان معاصر هم می‎گویند هر ناممکنی با تمرین و انجام مکرر، امکان پذیر می‎شود. من مطمینم اگر زنان، حرف‎زدن، درس‎خواندن، فعالیت‎های اجتماعی، سیاست و فعالیت‎های اقتصادی را تمرین کنند، می‎توانند مثل مردان عمل کنند. اگر این دام‎های‎که با توجیهِ احکام دینی، به پای زنان بسته‎ایم، برداشته شود، آنها هم می‎توانند مثل مردان هنرمند، فیلسوف، سیاست مدار و... شود.

جدی‎ترین سوالی را که دین مداران ما از زنان می‎پرسند و با آن، راه جست‎وجوگری آنان را مسدود می‎کنند، این‎است که از میان 124000 پیامبر، چرا هیچ‎یکی زن نبوده است؟ چرا از میان این‎همه‎ امام و معصوم، فقیه و مولوی، هیچ یکی زن نبوده است؟ با این سوال، دهان زنان برای همیشه بسته می‎شود و فکر می‎کنند تقدیر چنین است و خداوند همچین خواسته‎ی مردسالارانه داشته است. با دقت به‎عمق این استدلال، آدم نتیجه می‎گیرد که زنان فقط برای کام‎جویی مردان، تولید طفل و ایفای نقشِ مادری و همسری است. اما من سوالات بیشتری را اینجا درج می‎کنم و آن اینکه: چرا از میان این‎همه نویسنده، شاعر، امپراتور، مخترع، پادشاه، فیلسوف، سیاست‎مدار، هنرمند، نقاش، مجسمه ساز دنیا هیچ‎یکی زن نبوده است؟ چرا زنان در سراسر تاریخ فقط نقش درجه‎دوم و سوم را داشته است؟ چرا از زن غیر از تولد و تمکین در برابر خواسته‎های مردان، چیز‎های دیگری توقع نمی‎رفته است؟ تاریخ معاصر (300 سال اخیر) را فاکتور می‎گیریم. یعنی به‎استثنای این 300 سال که در نتیجه‎ی مبارزاتِ سیاسی زنان و انقلاب‎صنعتی پای زنان به‎صورت نسبی به اجتماع کشانیده شد، قبل از آن در سایر نقاط دنیا و به شمول آن 300 سال در افغانستان، چرا هیچ زن خوب ندرخشیده است؟

ویل‎دورانت در کتاب لذت‎های فلسفه می‎گوید: "هر تمدنی در قالب فکرِ مسلط جامعه شکل می‎گیرد." این جمله یک‎دنیا تفسیر دارد و می‎تواند جواب‎گوی همه سوالات ما باشد؛ زیرا نه تنها در جامعه‎ی ما، بل در تمام دنیا "فکر مسلط" ضعیف بودن زنان است، نقصان و درجه دوم بودن زنان و کند ذهن بودن زنان است. این "فکر مسلط"، تمدنی را پی‎ریزی می‎کند که با توجیهِ ناقص‎العقل بودن زنان، و کندذهن بودن زنان، آنها را از تمام فعالیت‎های بیرونی منع کنیم. این‎جمله را به‎ امام‎علی نسبت می‎دهند. امام‎علی حق‎داشت چنین بگوید. وقتی به امام‎حسن دستور می‎دهد که نباید زن‎ات با مردِ نامحرم معاشرت کند، نباید چهره‎ی زن‎ات را نامحرم ببیند، و نباید در کوچه و بازار برآید، پس پیامد آن چنین می‎شود که این زن، باید کُندذهن‎ترینِ عالم باشد. این زن از کجا باید بداند که فلان دانشمند در مورد خاصیتِ ژنتیکی و بیولوژیکی زنان و مردان چه گفته است؟ از کجا بداند که در پشت کوه عربستان، کشور دیگری‎ هم وجود دارد یا نه؟ چگونه بداند که خاصیت ارتجاعی اجسام یعنی چه؟ چطور بفهمد که سیاره‎ها و ستاره‎ها چگونه به وجود آمده‎اند؟ تنها چیزی را می‎تواند بفهمد که در دنیای خودش اتفاق می‎افتد. وقتی راه شنوایی و بینایی زن را بستیم و او را از دیدنِ بیرون و اجتماع محروم کردیم، توقع داریم او فلسفه بداند، حکمت و ادبیات فهم باشد؟ خلاق باشد؟ باید روشن کنیم که علی، این‎ها را جزو خاصیت ذاتیِ زنان به شمار آورده است، در حالی‎که او هم متاثر از جامعه‎ی قبیلوی عربی بود که از متولد شدنِ دختر، احساس شرم می‎کردند، آن را مایه‎ی ننگ دانسته و زنده‎ به گور می‎کردند. ممکن است این سخن علی، تعدیل‎یافته‎‎تر و انسانی‎تر از اندیشه‎ی پیشینان‎اش باشد، اما به‎هیچ‎وجه به نفع زنان نیست.

خاصیت تمدن، انتقال آن از نسل به نسلی و از سینه به سینه‎ی واپسین‎هاست که تمدنِ اسلامی هم مشمول همین خاصیت است که تا امروز به‎ ما رسیده است. اما تفاوت‎اش این‎جاست که همان حرف‎های بزرگان دین، بیشتر با عرف‎های بومی و محلی در‎هم آمیخته و بیشتر رنگ قبیلوی به خود گرفته و خشن‎تر شده است.
افلاطون حق‎داشت‎که در کتاب جمهوریت خود بگوید: "خدا را شکر می‎کنم که ‏یونانی زاده شده‎ام نه‎غیر یونانی، آزاد به‎دنیا آمده ام نه‎برده، مرد آفریده شده‎ام نه‎زن"؛ چون فکر مسلط و وضعیت اجتماعی یونان نیز، زنان، خارجیان و بردگان را جزو شهروندان نمی‎دانستند.

آگستین قدیس حق داشت بگوید: "حوا (زن) از پهلوی چپ آدم خلق شده است، زن چهره‏ی شیطانی دارد و عنصر گناه و وسوسه‏ی شیطان است، اول خود فریبِ شیطان را می‎خورد و بعد باعث فریب مرد می‎شود، زن در مقام تعبد و قرب الهی نمی‎رسد و به بهشت نمی‎رود."

فردوسی حق دارد که بگوید:
زن و اژدها هر دو در خاک بِه/ جهان پاک از این هر نا پاک بِه

یا در جای دیگر می گوید:
نشانی نماند از آن خاندان/ که بانک خروس آید از ماکیان
یا سعدی حق دارد بگوید:
ز بیگانان چشم زن کور باد/ چو بیرون شد از خانه، در گور باد

مردم عادی هم با الگوگیری از همین آموزه‎ها، می‎توانند بگویند: "لوره یا په کور کی وی یا په گور کی" و می‎توانند دنیای زنان را، نقش زنان را و آینده‎ی زنان را خود بسازند و در مورد تصمیم بگیرند. حتا تا جایی‎که خصوصی‎ترین احکام زنانگی آنان را مردان بنویسند و فتوا صادر ‎کنند. فکر مسلطِ جامعه، ضعیف بودن، ناقص‎العقل بودن و نگو‎ن‎بخت بودن زنان است و در همین قالب‎ها، خط و سیرهای گوناگون و غیر‎انسانی برای‎شان ترسیم می‎کنند. از این میان، ضرب‎المثل‎ها و ادبیات گفتاری و نوشتاری مردم برای زنان تایید کننده‎ی این ادعاست که به چند نمونه‎ی آن اشاره می‎شود:

• اسپ خوب در طویله و دختر خوب در خانه؛
• از پسر ناخلف، دختر بهتر است؛
• کاری را که شیطان از عهده‎ی آن بر نیاید، زن انجام می‎دهد؛
• با زن‎ات مشوره کن، اما مطابق نظر او عمل نکن.

این نوع اندیشه‎ها متاثر از نوع نگاه ما نسبت به زنان است. نوع نگاه کردن به زنان فرق می‎کند. مهم است که ببینیم از دید استعماری مردسالارانه به زنان دیده می‎شود یا از دید یک انسان مدنیِ واقعی. وقتی همه نگاه‎های ما نسبت به زنان جنسی و لذت‎آمیز باشد، وقتی انجامِ هیچ‎کاری را از آنها توقع نداشته باشیم و فقط بچسپیم به اینکه شما "نمی‎توانید"، وقتی به خاطر به گناه نیافتادن خود، دست و پای آنها را ببندیم و محدودیت پوشش وضع کنیم، وقتی نقش آنها را فقط در حدِ مادر و همسر محدود کنیم، وقتی ارزش آنها را در حدِ یک غلام و کنیز ببینیم و چهار تای آن‎را برای خود جایز بشماریم، وقتی همه قضاوت‎های ما محدود به پوشش، راه‎رفتن، نشستن و طرز و سلوک زنان یک‎جانبه باشد، وقتی شنیدن صدای آنان را برای خود حرام بدانیم، وقتی از دیده‎شدن آنها توسط مردان بیگانه عار داریم، و و و... نتیجه‎ی آن چیزی می‎شود که همه می‎بینیم.

عجیب نیست که بهرام بیضایی می‎گوید: "خِرد تا به زنان می‎رسد، نامش مکر می‎شود و مکر تا به مردان می‎رسد نام عقل می‎گیرد. درخواستِ توجه تا به زنان می‎رسد، نامش حسادت می‎شود و حسادت تا به مردان می‎رسد، می‎شود غیرت"؛ زیرا این قضاوت تمام زنان و مردان در مورد زن است. همه‎ی ما متفق‎القول معتقدیم که زنان مکار و حیله‎گر اند، معتقدیم که آنها تصمیم درست گرفته نمی‎توانند، معتقدیم که احساسات آنها بر عقل‎شان غالب است و این اندیشه، میراث بزرگان و اندیشمندان ماقبلِ ماست.

اغلبا دین‎باوران ما معتقدند که حقوق و تکالیفِ نابرابری‎که برای زنان و مردان در نظر گرفته می‎شود، اولا در مطابقت با طبیعت و خواص طبیعی زنان و مردان است و سپس، ناشی از تفاوت‎های بیولوژیکی و روانی آنان می‎شود. هیچ عقل سلیمی را سراغ نخواهیم داشت که این تفاوت‎ها را در نظر نگیرد یا نادیده بگیرد. حتا افراطی‎ترین حامبانِ حقوق زنان در غرب نیز این تفاوت‎ها را پذیرفته‎اند. اما سخن این‎جاست که چرا این تفاوت‎ها، پدید آورنده‎ی حقوق و تکالیف نابرابر شود؟ آیا درست است که به خاطر احساس و عاطفه‎ی بیشتر زنان، آنها را کمتر حق بدهیم؟ آیا عاقلانه است که به خاطر داشتن بدنِ حنیف و ضعیفِ زن، او را از حقوق اقتصادی‎اش محروم کنیم؟ حالت برعکس آن را اگر در نظر بگیریم: آیا چنین نیست که ما دیدِ برده‎گونه نسبت به زنان داریم؟ آیا تمکین و اطاعت او را مشروط به دادن نفقه‎ی او نمی‎پنداریم؟ آیا خواست ما از آن‎ها، فقط طمع و کسب لذتِ جنسی نیست؟ آیا چنین نیست که ما از گردن‎کشی زنان می‎ترسیم؟ آیا چنین نیست که آگاهی زنان را عامل رهایی از قیدِ مردانه می‎پنداریم و هماره او را در تاریکی‎های پشت پرده قرار می‎دهیم؟ آیا داشتن ثروت و دارایی آنها را به معنای سست‎شدن روابط فامیلی نمی‎پنداریم؟ آیا حق خواستن او را مایه‎ی بی‎حیایی و بی‎شرمی او نمی‎دانیم؟ به قول فریما نوابی نویسنده‎ی ایرانی، "اگر مرد حرف می‎زند حق‎اش است، اجازه دارد، آخر او مرد است. ولی وقتی زن حرف می‎زند، زبان بازی می‎کند و از حق‎اش دفاع می‎کند، "شلیته" خوانده می‎شود. اگر آوازش بلند می‎شود، "لچر" است. وقتی زنی، مرد زندگی‎اش را از ارتباط با زنان دیگر منع می‎کند، حسود است ولی اگر مردی این کار را کند، باغیرت است، آفرین‎اش! اگر مرد چست و چالاک است، به او "لایق" و "با استعداد" گفته می‎شود. اگر زن این صفات را داشت "بی حیا" و "بی شرم" است. زن نباید تیز تیز راه برود، او همیشه باید سر به زیر باشد و شرمیده باشد. اگر مرد سگرت کشید و شراب نوشید، عیبی ندارد، مرد است، خیر است. جوانی و کاکگی می‎کند. ولی زن اگر این کار را بکند، هرزه و بازاری است."

در اخیر این‎طور نتیجه‎گیری می‎کنیم که به قول پولن دولابار، هرچه مردان در مورد زنان گفته‎اند و نوشته‎اند باید نامطمین باشند؛ زیرا مردان در آنِ واحد هم داور بوده‎اند و طرف دعوا، هم وضع‎کننده‎ی قانون بوده‎اند و هم تطبیق‎کننده‎ی آن، هم تعیین‎کننده‎ی خوب و هم تعیین‎کننده‎ی بد آن بوده است. بزرگی نوشته است که "اگر من واقعا کافر هستم، باید خود خدا برایم بگوید، نه مردم؛ زیرا مردم هم‎سطح و هم‎طراز خودم است و توانایی داوری در مورد من را ندارند." اما در مورد زنان، این مردان بوده اند که همه کاره‎ی آن بوده اند. هم بالای زنان محدودیت وضع کرده و هم گردن کشی و اطاعت نکردن آنها را به معنای گسیختن زندگی. سیمون دوبوار هم دیدِ ناعادلانه‎ی مردان را به نقد گرفته، می‎گوید: «مردان هر نوع خشونت و محدودیت را علیه زنان مشروع و قانونی می‎دانند، اما زمانی که نوبت به خودِ شان ‎می‎رسد، با هر وسیله‎ و نیرنگی کوشش می‎کنند از پذیرفتن آن اِبا ورزند.»

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آغا جان ! شما به جای خاک انداختن روی این گفته های ناپاک ، آنها را بازگویی نموده و در ذهن دیگران زنده نموده اید .
    این که : « فردوسی حق داشته و سعدی حق داشته یا ناصر خسرو حق داشته که چنین و چنان بگوید » آن نا محترمان از فرهنگ دینی نفس می کشیده اند . شما به جای پرداختن به علت ، از معلول سخن می گویی . زن در فرهنگ اسلامی از قبرغه ای چپ آدم آفریده شده برای اطفای شهوت بچه های آدم و زایش فرزندان ، و نیم آدمش به حساب آورده اند . پیامرش زنباره بوده و با داشتن 23 همسر (خدیجه و اسما و لیلی و عایشه ، حفصه ، ام حبیبه ، سوده ، ام سلمه ، زینب ، میمونه ، صفیه ، ماریه ، ام الشریک ، خوله ، زینب ، جویریه ، شراف ، امیمه ، نشاة ، شنباء ، غزیه ، عمره .... ) از همخوابه گی با همسر پسر خوانده اش دریغ نورزیده است . امام علی از زنان بیشمارش 33 فرزند آورده ( 15 پسر و 18 دختر ) . از ام البنین « خواهر شمر » عبدالله و عباس و جعفر و عثمان و از همسران دیگرش، حسن و حسین ، محسن ، ام گلثوم ، زینب ، که از فاطمه بودند و از زنان دیگرش : محمد ، عبدالله ، عبید الله ، ابوبکر ، عمر ، رقیه ، یحی ، جعفر ، عباس ، رمله ، ام الحسن ، ام کلثوم الاصغر ، حمامه ، میمونه ، خدیجه ، فاطمه ، ام الکرام ، نفیسه ، ام سلمه ، امامه ، ام ابیها .
    و همین امام علی ، سگ و زن را باطل کننده نماز خوانده و اولین جهادش در زمان خلافت ، جنگ جمل بوده که با عایشه سوگلی پیامبر جنگیده است و او را به اسارت گرفته و بدست دو مرد عرب به طرف یمن تبعیدش نموده که مرده و زنده اش ناپدید گردیده است . همین شریعت انور است که زن را از بسیاری حقوق انسانی اش محروم نموده و او را ناقص اندرایمان و اندرعقل و اندردین خطابش نموده است .
    وختی تبر میزنی ، لطفاً تبر را به درز بزن ، نه اینطرف و آن طرف . سلامت باشی .

  • جنابِ بامداد، سلام بر شما.
    لطفن متوجه دو نکته باشید:
    1. اگر من گفته ام که فردوسی، سعدی، آگستن قدیس، علی و... حق داشتند این چنین افتراها به پای زنان ببندند، دلیل اش این نیست که من طرفدارِ اندیشه ی زن ستیزانه ی آنها باشم، بل هدف این بوده است که اثبات کنم در تاریخ فرهنگی جهانی تا قبل از قرن نوزدهم، همه (اعم از دین دار و بی دین) بدون استثنا در موردِ زنان چنین فکر می کردند. نقلِ قول های که از آنان ذکر شده است، به خوبی اثبات می کند چقدر همگی آنها مخالف حضور و فعالیت زنان در بیرون از خانه است.
    2. در نتیجه گیری که کرده ام از قول پولن دولابار نوشته ام که: "هرآنچه که مردان (اعم از مردانِ دین دار و بی دین) در مورد زنان نوشته اند، باید نامطمین باشد؛ زیرا مردان در آنِ واحد هم داور بوده اند و هم طرف دعوا." بنابراین، سعدی، فردوسی، علی و دیگران به هیچ وجه استثنا نیستند. آنها در قالبِ فکر مسلط جامعه حرف زده اند و فکرِ مسلط جوامع آنان تا قبل از به وجود آمدن جنبش فمنیسم، همان مردسالاری و زن ستیزی بوده است.

  • با درود .
    ما را به زن ستیزی قبل از قرن نوزدهم جهان غرب چه کار ؟ غرب وحشی در قرن هژده و نوزده سیاهان و برده گان را نیز انسان به حساب نمی آورد ، وآنگهی این تبعیض و تعصب برخاسته از دین و آیین آنان نبوده بلکه وجه نژادی ، اقتصادی وغیر دینی داشته است . دلشورۀ ما از تبعیض جنسیتی ، تبعیض دینی و مذهبی دین مبین است که علاوه بر زنان مسلمان ، پیروان سایر ادیان و مذاهب را منفور و محکوم و مباح الدم شمرده و حذف آنان را از روی کرۀ زمین دستور می فرماید که پی آمد آن همین القاعده و طالبان وافراطیان مذهبی اند که در حال حاضر مشکل عمده ای جامعه بشری اند . مسلمانان تشیع دوازده امامی اش باشد بجای خودش که اهل سنت را کافر خطاب می کنند و انگشت گرد جهان کرده ، زردشتی و بهایی نیز می جویند . در اخبار امروز خواندم که در کشور امام زمان ، حدو سه صد هزار اطفال بدون شناسنامه وجود دارد که از پدران افغانی و مادران ایرانی به دنیا آمده اند و این اطفال معصوم اجازه ورود به مدارس را نداشته واز هر نوع حمایت دولتی محروم اند . مگر شما در مسلمان بودن سردمداران رژیم ایران شک داری ؟
    اگر جواب آری است ، شما ضد نظام اسلام ولایتی و محارب با خدا بشمار خواهی رفت . من که از فلاکت پیروان همین آیین در بدر و آواره شدم ، شما را نمی دانم .
    دلم ز دین مبین گرفت و نکبت او / آواره گی و کوه و بیابانم آرزوست .
    مانا بمانید .

  • قوانینی که در اسلام راجع به زن آمده در همان زمان محمد ارتجاعی و غیر انسانی بوده چه رسد به این زمان ، بطور مثال یاد آوری می کنیم : برتری مرد به زن ، قانون تعدد زوجات برای مردان ، قوانین عقد و صیغه و طلاق ، ازدواج دختر 9 ساله با مردان میانسال و بیش از پنجاه سال ، قوانین ارث و شهادت و حضانت کودکان وقصاص و سنگسار و...، اینکه مرد میتواند زن خود را بزند و..
    زن از نظراسلام یک کارخانه چوچه کشی یا کشتزاری است که مردان حق دارند به هر نحوی که میل داشته باشند درین کشتزار داخل شوندوزن بیچاره بجز از تسلیمی بیچون وچرا دیگر حق هیچگونه اعتراضی راندارند .اسلام برای زن جنگ را واجب نکرده ، شرکت دادن زنان در امور مهم اجتماعی با دیانت اسلام مخالف است ،اسلام زن را ناقص العقل میداند، زن از پرداخت جزیه و دیه عاقله معاف است ، بر زن قسامه و سوگند در باره قتل واجب نیست ،نفقه زن را اسلام بعهده شوهر قرار داده ، امامت و پیشوائی و زعامت و راهنمائی و رهبری نیز در حدود اختیارات زن نیست .در اسلام زن برای قضاوت و حکومت منع شده ، در قرآن یکی از چیزهائیکه عظیم شمرده شده کید و مکر زن است ، زن در اسلام از بسیاری حقوق اجتماعی و سیاسی محروم است ، اسلام زن را در اجتماع قانونی و حقوقی خانه نشین کرده . این زن که ناقص العقل و در مرتبه دوم قرار دارد نباید در اموری چون قضاوت و حکومت و مقامات اجتماعی شرکت داشته باشد و باید در خانه بماند و بچه داری و خانه داری کند ، البته خرج ونفقه اش بعهده شوهر است ! چه لطفی به این زن شده که با این شرایطی که دارد لااقل مجبور به خرج ونفقه دادن به شوهر نشده است ! آنچه امروز در جوامع اسلامی به زنان به عنوان انسان درجه دو بر خورد صورت میگیرد ناشی از احکام وقوانینی ظالمانۀ است که محمد در قرآن آورده وخودش بهترین مثال وسر مشق این ظلم مضاعف نسبت به زنان بوده است وبعداً فقها ونظریه پردازان واقعی اسلامی به آن شاخ و برگ داده وهزار ها حدیث وروایت دروغین به آن افزوده که در کتب فقهی شیعه وسنی درج است و شور بختانه این قوانین ظالمانۀ دینی وشریعت غرای محمدی امروز گریبان گیر زنان شده است وآنانرا بیچاره ساخته اند ورهایی ازین قوانین ضد انسانی به مبارزۀ فعالانه نیاز دارد.

  • درود بر خردگرایان،
    این نوشته برای رد ماستمالیها و توجیه اعمال زشت محمد بچه باز توسط فتح الله گولن اینجا گزاشته شده است.

    آیا محمد از روی هوس ازدواج میکرده است؟
    آرش بیخدا
    "حرامزاده انسان هرچه خواست کرد و بر گردن خدا انداخت" سلمان رشدی.
    یکی از بزرگترین نقطه ضعف های اخلاقی پیامبر اسلام، زنباره بوده و هوسران بودن وی است، این ضعف تا به حدی پر رنگ و زننده
    است که جایگاه محمد را از یک مصلح اجتماعی و الگوی اخلاقی در اندیشه هر انسان منصف و واقع بینی به یک فرد زنباره و هوسران
    تقلیل میدهد. اسلامگرایان بسیار کوشیده اند تا چهره محمد را با دروغ های تاریخی و ادعاهای بی پایه خود از این اتهام تمیزی دهند و
    ازدواج های او را و زن بارگی اش را با دلایل و استدلال های مضحک توجیه کنند.
    البته مشخص است که زنباره بودن یک شخص نمیتواند
    دلیل خوبی برای پیامبر نبودن یک شخص باشد. اما میتوان دانست هدف پیامبر، یا حداقل یکی از بزرگترین اهداف محمد از جنگهایش و
    آنچه برایش تلاش میکرد چه بوده است. همچنین مطالعه مختصری از زندگی محمد و رفتارش با زنان به روشنی ریشه های زن ستیزی
    اسلامگرایان امروزی را آشکار میکند.

    بسیار شنیده میشود که میگویند محمد با بیوه زنان و زنان بی سر پرست و فقیر ازدواج میکرد تا سرپرست آنها باشد و آنها را از سختی
    و مشقت خارج کند. اما براستی آیا ازدواج های محمد همه از این دست بوده اند، یا اینکه این اسلامگرایان بد نام باز هم طبق معمول
    دست به تاریخ سازی و دروغگویی در این باره می زنند؟ این نوشتار سعی در بررسی این موضوع با استناد به کتابهای معتبر تاریخی و
    دانش رایج اسلامی خواهد داشت.
    در مورد ستم و ظلم فراوان به زنان در آیین اسلام سخنهای بسیاری رفته است ، اگر انسانی بخواهد دلیل
    این تحقیر ها را بازرسی کند براستی باید زندگی خود پیامبر اسلام و رفتار و نگرش او نسبت به زنان را دنبال کند. کلمه زن در دیدگاه
    محمد جز حجمی که اطراف دستگاه تناسلی مونث قرار گرفته است، بار دیگری نداشته است، نفش زنان در زندگی محمد جز تنها
    ماشین های سکس و یا مستخدم و فرمانبر نبوده است. زنان محمد براستی کشتزارهایی بوده اند که محمد از هر دری بداننها وارد میشده

    .( است
    (سوره نساء آیه 34
    اسلامگرایان ادعا میکنند ازدواج های محمد تنها برای کمک مالی و سرپرستی بیوه زنان بوده است. این درحالی است که تقریبا هیچ یک
    از زنان محمد قبل از ازدواج با وی در فقر نبوده لند، بلکه اتفاقا اکثرا زنانی متشخص و غنی بوده اند.
    ادعای اسلامگرایان مبنی بر اینکه
    محمد تنها برای پشتیبانی مالی با زنانی ازدواج میکرده است با قرآن، این مجموعه بیانات نامقدس در تضاد جدی است، در تازینامه
    میخوانیم که سازنده کائنات و همه دنیا اینگونه در زندگی شخصی پیامبر دخالت میکند و مشکلات خوانوادگی اش را با زورگویی و تهدید
    حل میکند.
    سوره احزاب آیه 28
    ای پيامبر ، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنيا و زينتهای آن ، هستيدبياييد تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نيکو
    رهايتان کنم ،
    علامه (!) طباطبائی در تفسیر المیزان خود در مورد این آیه مینویسد:
    "اين دو آيه اشاره دارد به اينكه گويا از زنان رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) يا از بعضي ايشان سخني و يا عملي
    سر زده كه دلالت مي كرده بر اينكه از زندگي مادي خود راضي نبوده اند ، و در خانه رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و
    سلم ) به ايشان سخت مي گذشته ، و نزد رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از وضع زندگي خود شكايت كرده اند و
    پيشنهاد كرده اند كه كمي در زندگي ايشان توسعه دهد ، و از زينت زندگي مادي بهره مندشان كند / دنبال اين جريان خدا اين
    آيات را فرستاده ، و به پيغمبرش دستور داده كه ايشان را بين ماندن و رفتن مخير كند ، يا بروند و هر جوري كه دلشان مي
    خواهد زندگي كنند ، و يا بمانند و با همين زندگي بسازند ، چيزي كه هست اين معنا را چنين تعبير كرد"

    این آیه همانطور که علامه (!) طباطبائی هم دریافته است نشان میدهد که زنان محمد خود پس از ازدواج با محمد از وضعیت اقتصادی
    خوبی برخوردار نبوده اند و زبان به شکوه گشوده اند، و البته محمد برای ثروتی که از دزدی کاروانها و چپاول یهودیان و غیر مسلمانان
    بدست می آورد نقشه های دیگری داشت و آنها را بصورت رشوه به دشمنان خود میداد تا دست از دشمنی بردارند یا میان قدرتمندان
    تقسیم میکرد تا دست از پشتیبانی او برندارند. همین آیه دروغین بودن حرف اسلامگرایان مبنی بر اینکه هدف محمد از ازدواج با زنان
    متعدد سودمند کردن آنها و سر و سامان دادن به زندگی آنها بوده است آشکار میکند. براستی خالق تمام کائنات و انسانها و موجودات
    باید چقدر حقیر باشد که اینگونه بخواهد در زندگی محمد دخالت کند، و بخواهد در مشکلات خصوصی محمد دخالت کند.
    ادعای دیگری از همین جنس مطرح میکنند و آن این است که محمد برای ارضای جنسی خود ازدواج نمیکرده است بلکه برای ارضای
    جنسی بیوه زنان بیچاره بوده است که با آنان ازدواج میکرده است، البته این ادعای مضحک نیز دوباره با تازینامه در تضاد است.

    آیه 51 سوره احزاب:
    از زنان خود هر که را خواهی به نوبت مؤخردار و هر که را خواهی با خود، نگه دار و اگر از آنها که دور داشته ای يکی را
    بطلبی بر تو گناهی نيست در اين گزينش و اختيار بايد که شادمان باشند و غمگين نشوند و از آنچه همگيشان را ارزانی می
    داری بايد که خشنود گردند و خدا می داند که در دلهای شما چيست و خداست که دانا و بردبار است
    علامه (!) طباطبائی این آیه را اینگونه تفسیر کرده است:
    "و ممكن هم هست جمله مورد بحث اشاره باشد به مساله تقسيم بين همسران ، و اينكه آن جناب مي تواند اصلا خود را در
    بين همسرانش تقسيم نكند ، و مقيد نسازد كه هر شب به خانه يكي برود ، و به فرضي هم كه تقسيم كرد ، مي تواند اين
    تقسيم را به هم بزند ، و يا نوبت كسي را كه مؤخر است مقدم ، و آن كس را كه مقدم است مؤخر كند ، و يا آنكه اصلا با
    يكي از همسران متاركه كند ، و قسمتي به او ندهد ، و يا اگر متاركه كرده ، دوباره او را به خود نزديك كند ، و اين معنا با
    جمله و من ابغيت ممن عزلت فلا جناح عليك ذلك ادني /// نزديك تر است ، و بهتر مي سازد ، چون حاصل آن آيه اين است
    كه : اگر همسري را كه قبلا كنار زده بودي ، دوباره بخواهي نزديك سازي ، مي تواني ، و هيچ حرجي بر تو نيست ، و بلكه اين
    بهتر و نزديك تر است به اينكه چشمشان روشن شود ، يعني خوشحال شوند ، و راضي گردند به آنچه تو در اختيارشان قرار
    داده اي ، و خدا آنچه در دلهاي شماست مي داند ، چون آنكه قسمتش را پيش انداخته اي خوشحال ، و آنكه عقب انداخته اي
    به اميد روزي مي نشيند كه قسمتش جلو بيفتد"

    این آیه نشان میدهد محمد همانطور که قابل پیشبینی و طبیعی است از پس تمامی زنان خود بر نمی آمده و حتی نمیتوانسته است
    تساوی را بین آنها برقرار کند، در اینجاست که الله به کمک پیامبر زیاده خواه خود میرسد و میگوید میتوانی در نوبتها نیز دست ببری و هر
    شب هرجا که دوست داری بخوابی، و شر نوبت دادن و قول دادن به زنان را از سر محمد کم میکند.
    اسلامگرایان میگویند محمد اصلا نیاز جنسی نداشته است و از سر خیر خواهی بوده است که با این زنان ازدواج میکرده است(!). آنچنان
    پیامبرشان را نجیب جلوه میدهند که گویا وی ابدا تحت تاثیر زیبایی زنان قرار نمیگرفته است. این نیز خود با تازینامه در تضاد است.
    براستی سوره مبارکه احزاب خوب مشت پیامبر خدا را باز میکند.
    آیه 52 سوره احزاب:
    بعد از اين زنان ، هيچ زنی بر تو حلال نيست و نيز زنی به جای ايشان ، اختيار کردن ، هر چند تو رااز زيبايی او خوش آيد ،
    مگرآنچه به غنيمت به دست تو افتد و خدا مراقب هر چيزی است
    مسلمانان اگر چشمهایشان را باز کنند خواهند دید که تازینامه میگوید "هرچند تو را از زیبایی او خوشت آید"، یعنی پیامبر اسلام نیز با
    زیبایی زنان تحریک میشده است و این از ویژگی های عادی هر انسانی است و پیامبر نیز بارها در قرآن گفته است که من بشری همچون
    شما هستم. اما وی مثل هر انسان بیمار جنسی دیگری در زندگی خود نمیتوانست مرز مشخصی را برای قوه جنسی اش در نظر گیرد و
    بنده شهوت و زن برگ ی گشته بود.
    اما بررسی تاریخی زندگی پیامبر اسلام زنبارگی وی را به روشنی نشان میدهد و انسان را به حیرت می اندازد که چطور ممکن است یک
    شخص این همه ماجراهای گوناگون و عجیب غریب در زندگی خود داشته باشد. در زیر سیاهه شماری از زنان محمد و شرح کوتاهی از
    ماجرای آنها برای آگاهی هرچه بیشتر از زندگی محمد جمع آوری شده است. همچنین نام زنانی که محمد آنها را میخواست اما به او
    ندادند و زنانی که از او طلاق گرفتند آمده است. تلاش شده است که مطالب با ذکر منابع آورده شود.
    ادامه دارد....

  • قسمت دوم:

    • 1 خدیجه دختر خویلد بن اسبن عبدالعزی (خیر النساء العالمین). محمد وقتی 25 ساله بود با کارگزار خود خدیجه که زنی
      ثروتمند بود ازدواج کرد تا دیگر نیازمند کارکردن و جان کندن نباشد و از چوپانی و همراهی کردن کاروانهای تجاری خدیجه به زندگی مرفه
      و آرامی رسید. اما بعد از مرگ خدیجه، به سرعت ثروت وی را به باد داد تا جایی که نیازمند غارت و چپاول نامسلمانان گشته بود. محمد
      تا زمانی که خدیجه زنده بود جرات نداشت با زن دیگری ازدواج کند زیرا احتمالا مورد خشم خدیجه قرار میگرفت و مجبور بود به زندگی
      قبلی و دشوار خود بازگردد.
      5:168 برگ 105 ( صحیح بخاری 5:164165 ( برگ 103
      تاریخ طبری جلد . 39 برگ 3
      صحیح بخاری جلد . 4:605 برگ 395
      صحیح بخاری جلد . 5:168 برگ 105
      ( صحیح مسلم 4:5971 ( برگ 1297
    • 2 سوده دختر زمعه بن قیس العامریه (صاحبته الهجرتین)، زن سوم محمد بود، سوده بیوه زن (نام همسر پیشین وی سکران
      بن عمرو بوده است) مسلمانی بود اهل حبشه که پدرش اورا به محمد داده بود و محمد قبل از آوردن عایشه به خانه اورا به خانه آورده
      بود. سوده به روایاتی 50 سال سن داشت و محمد برای نگهداری از بچه هایش و همچنین اداره خانه اش به سوده نیاز داشت. البته سوده
      در مقابل عایشه نیز همانند یک مادربزرگ بود. سوده در آخرین سال خلافت عمر از دنیا رفت. عایشه روایت کرده است که سوده برخی
      اوقات از نوبت خود میگذشت تا پیامبر شب خود را با عایشه بگذراند زیرا سوده هراس داشت مبادا محمد وی را بخاطر سن بالایش
      طلاق دهد. پیامبر در حالی با سوده ازدواج کرده بود که تقریبا چاره و امکان دیگری برای ازدواج نداشت زیرا قبیله قریش اورا طرد کرده
      بود و در آن سالها ازدواج کردن با فرزندان عبدالمطب و بنی هاشم بر ضد مفاد عهدنامه ای بود که منجر به شعب ابيطالب شد بنابر این
      محمد از روی اجبار با سوده ازدواج کرد.
      . تاریخ طبری جلد . 39 برگ 169
      ابو داوود جلد . 2:2130 برگ 572
      صحیح بخاری جلد . 6:318 برگ 300
      تاریخ طبری جلد . 9 برگ 128
      ( صحیح مسلم جلد . 2:2958 ( برگ 651
      ( صحیح بخاری جلد . 3:269 ( برگ 154 ) جلد . 3:853 ( برگ 29
      ( صحیح مسلم جلد . 2:3451 ( برگ 747
      بحار الانوار جلد 22 برگ 202
    • 3 عایشه دختر ابوبکر صدیق (افقه نساء العالم) ، محمد وقتی عایشه 6 ساله بود با وی ازدواج کرد و در سن 9 سالگی با او
      وقتی خود 53 سال داشت همبستر شد، این ازدواج پدوفیل (بیماری روانی و انحراف جنسی کودک آزاری، بچه بازی) بودن محمد را نشان
      میدهد، برای اطلاعات بسیار کامل و جامعی از این ازدواج و اثبات بیمار بودن محمد و بررسی نظرات مختلف در این مورد به نوشتاری با
      فرنام "سن پایین عایشه، مناظره ای بین آیت الله منتظری و دکتر علی سینا" مراجعه کنید. عایشه محبوب ترین زن محمد بود تا جایی
      که محمد در بستر مرگ سر بر روی سینه های وی گذاشته بود. علاقه محمد به عایشه تا جایی بود که وقتی زینب عایشه را محکوم به
      زنا با صفوان کرده بود، محمد از طرف الله آیاتی آورد تا عایشه را برائت کند. برای شرح کل ماجرا مراجعه کنید به عایشه و صفوان و
      بحث در مورد آیات مربوط به برائت عایشه. عایشه از راویان مهم حدیث و از حافظان قرآن حساب میشود. اما شیعیان به دلیل
      خصومتی که وی با علی داشت و جنگی که او با علی داشت اورا ملعونه و پلید میدانند. محمد بارها اعلام کرده است که عایشه را از همه
      زنان خود بیشتر دوست داشته اما شیعیان معتقدند وی زن فاسدی بوده است و محمد خدیجه را بیش از سایر زنان دوست داشته است تا
      جایی که سالی که خدیجه از دنیا رفت را سال عذاداری اعلام کرد. عایشه تا زمان خلافت معاویه زیسته است و با علی نیز در زمان
      خلافتش جنگ جمل جنگیده است.
      3309,3310,3311 صفحه 715 و 716 . : صحیح مسلم جلد جلد 2
      صحیح بخاری جلد . 7:88 برگ 65
      بحار الانوار جلد 22 برگ 202
    • 4 ام سلمه دختر امیه بن المغیره، زن یکی از مسلمانان به نام "ابوسلمه بن ابوالاسد" بود که در جنگ احد زخمی مهلکی برداشته
      بود و در نهایت کشته شده بود. ام سلمه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 53 سال سن داشت. ام سلمه از کلیه
      زنان محمد بیشتر عمر کرد و پس از همه آنها وفات یافت.
      ابو داوود جلد . 1:274 برگ 68 جلد . 3:4742 برگ 1332 جلد . 2:2382 برگ 654
      برگ 228 no.240 سنن نساء جلد . 1
      ابن ماجه جلد . 3:1779 برگ 72
      . تاریخ طبری جلد . 39 برگ 80
      صحیح مسلم جلد . 2:2455 برگ 540
      بحار الانوار جلد 22 برگ 203
    • 5 حفصه دختر عمر بن الخطاب، در سن 18 سالگی شوهر خود خنیس (ابن عبدالله) بن حذاقه السهمی را از دست داده بود و
      بیوه شده بود. حفصه در هنگام ازدواج با محمد 20 سال سن داشت و محمد 55 ساله بود. در احادیث موجود است که بعد از اینکه ابوبکر
      و عثمان از ازدواج با وی سر باز زدند، محمد قبول کرد که با وی ازدواج کند. حفصه نیز از حافظان قرآن حساب میشود و نسخه عثمان
      از قرآن با همکاری وی تهیه شده بود. از ماجراهای جالبی که حفصه در آنها شرکت داشت رسوایی محمد در ارتباط با کنیز حفصه یعنی
      ماریه است که محمد را مجبور کرد سوره تحریم را بسراید. برای اطلاعات بیشتر از این ماجرا به محمد ماریه و حفصه ، ماریه قبطی
      شانزدهمین زن در زندگی محمد، وساطت الله جهت رفع اختلافات خا نوادگی محمد و ماریه، برده جنسی پیامبر مقدس مراجعه کنید.
      حفصه تا زمان خلافت عثمان زنده بوده است.
      ابن ماجه جلد . 3:2086 برگ 258
      . ابو داوود جلد . 2:2448 برگ 675 جلد . 3:5027 برگ 1402
      صحیح مسلم جلد . 2:2642 برگ 576 جلد . 2:2833 برگ 625 جلد . 2:3497 برگ 761
      بحار الانوار جلد 22 برگ 202
    • 6 زینب دختر جحش الاسدیه؛ ازدواج زینب با جحش از بحث برانگیز ترین ازدواجهای محمد است. زینب از خانواده بزرگ و محترمی
      بود. مادر زینب (میمونه) دختر عبدالمطلب پدربزرگ محمد بود. زینب با زید فرزند خوانده محمد ازدواج کرده بود و محمد روزی بدون
      خبر به خانه زید وارد شد و زینب را نیمه لخت دید و به او علاقه مند شد، سپس مهریه اورا پرداخت تا از فرزندخوانده خود طلاق گیرد،
      بعد با وی ازدواج کرد و مسلمانان میگویند خداوند به محمد دستور داد تا با زینب ازدواج کند زیرا خداوند میخواست این رسم غلط
      جاهلیت مبنی بر اینکه یک مرد نمیتواند با زن پسرخوانده خود ازدواج کند از میان بردارد و این بسیار مضحک است. ماجرای مفصل زینب
      را میتوانید در سه نوشتار "محمد، زید و زینب" و "زید و زینب" و "عشق محمد به همسر پسر خوانده اش (زینب) و ازدواج با او." و
      "فرزند خواندگی در اسلام و تاریخ ازدواج محمد با زینب بنت جحش" بخوانید. زینب در موقع ازدواج با محمد 35 سال داشت و محمد 58
      سال و نخستین زن محمد است که پس از مرگ محمد فوت میشود. او تا زمان خلافت عمر زیسته است.
      . صحیح مسلم جلد . 2:2347 ( برگ 519 ) جلد . 2:3330 ( برگ 723724 ) جلد . 2:3332 ( برگ 725 ) جلد . 2:3494 برگ 760
      صحیح بخاری جلد . 3:249 ( برگ 138 ) جلد . 3:829 ( برگ 512 ) جلد . 4:6883 ( برگ 1493 ) ابو داوود جلد . 3:4935 برگ
      . 1378-1377 جلد . 1:1498
      بحار الانوار جلد 22 برگ 203
    • 7 جویریه دختر حارث بن ابوضرار (اعظم النساء برکه)، محمد در سن 58 سالگی با جویریه که 20 سال سن داشت ازدواج
      کرد. جویریه دختر رئیس قبیله بنی المصطلق، یکی از قبایل یهودی متعددی بود که محمد به آنها حمله کرده بود. شوهرش مالک بن
      صفوان بود و در حمله ناگهانی که محمد به این قبیله کرده بود کشته شده بود. محمد از جویریه درخواست ازدواج کرد و جویریه قبول
      کرد به شرط اینکه اسرای باقیمانده از این جنگ آزاد شوند و غنایم بدست آمده به صاحبان باقیمانده از این جنگ بازگردد. از جویریه به
      عنوان "زنی بسیار زیبا" در بسیاری از تواریخ یاد شده است، ابن اسحق میگوید جویریه از زیبایی شگفت انگیزی بهره می برد، بطوری که
      هیچ مردی قدرت نداشت در برابر زیبایی وی مقاوت کند. و رابطه او با محمد به شدت عواطف عایشه را تحریک کرده بود و عایشه از
      دیدن او در عذاب بود. جویریه 6 سال زن محمد بود و بعد از محمد نیز 39 سال زندگی کرد و در سن 65 سالگی درگذشت. ماجرای
      جویریه را پروفسور مسعود انصاری در کتاب کوروش بزرگ و محمد عبدالله را در نوشتاری با فرنام "جویریه زنی که محمد را اسیر
      زیبایی خود و طایفه اش را آزاد کرد" بخوانید. همچنین تحلیلی تاریخی و بسیار دقیق از این ماجرا توسط دکتر علی سینا را در نوشتاری با
      فرنام جویریه بخوانید.
      ابن اسحق سیرت الرسول، برگ 729
      1378- ابو داوود جلد . 3:4935 برگ 1377
      ( صحیح بخاری جلد . 8:212 ( برگ 137
      . ابو داوود جلد . 1:1498 برگ 392
      صحیح مسلم جلد . 2:2349 برگ 520
      .(432- صحیح بخاری جلد . 3:717 ( برگ 431
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
      ادامه دارد....
  • قسمت سوم:

    • 8 ام حبیبه، رمله دختر ابوسفیان بن الحرب، ابوسفیان رئیس قبیله قریش، قدرتمند ترین مرد مکه بود که همراه با شوهرش
      عبیدالله ابن جحش از اولین کسانی بودند که مسلمان شده بودند و به حبشه رفته بودند تا پادشاه حبشه را به اسلام دعوت کنند. اما عبید
      الله ابن جحش الاسدی در حبشه مسیحی شد و از ام حبیبه طلاق گرفت، نام اصلی ام حبیبه رمله بوده است. پیامبر اسلام از راه دور از
      پادشاه حبشه خواست تا ام حبیبه را به زنی او در آورد، ام حبیبه تا 6 سال بعد نتوانست محمد را ببینید زیرا نمیتوانست به مدینه برگ
      ردد. ام حبیبه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 54 سال. محمد امیدوار بود ازدواجش با ام حبیبه نظر ابوسفیان
      دشمن درجه یک اسلام را تغییر دهد اما چنین اتفاقی نیافتاد.
      صحیح مسلم جلد . 2:1581 برگ 352 جلد . 2:3539 برگ 776
      ابن ماجه جلد . 5:3974 برگ 302
      صحیح مسلم جلد . 2:3413 برگ 739 جلد . 2:2963 برگ 652
      بحار الانوار جلد 22 برگ 202
    • 9 صفیه دختر حیی بن اخطب النضری، صفیه در هنگام ازدواج با محمد 16 سال سن داشت و محمد 60 سال سن داشت. صفیه
      دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر، از قبایل یهودی مدینه بود که محمد به آن حمله کرد و آنها را مجبور کرد از مدینه خارج شوند
      و هرچه قابل نقل کردن است با خود ببرند و باقی اموال را برای مسلمانان باقی بگذارند. شوهر قبلی او کنان بن ربیع بود که توسط
      مسلمانان در همان جنگ کشته شد. شوهر وی توسط مسلمانان به دلیل اینکه مکان مخفی کردن جواهراتش را افشا نمیکرد شکنجه و
      در نهایت به دستور پیامبر کشته شده بود، و پبامبر همان شب با صفیه ازدواج کرد و با وی همبستر شد. او 4 سال با محمد زندگی کرد و
      بعد از مرگ محمد 39 سال بیوه بود و در سن 63 سالگی درگذشت برای اطلاعات بیشتر پیرامون صفیه نوشتاری با فرنام "صفیه همسر
      یهودی محمد" و "ازدواج محمد با صفیه زنی که شوهرش زیر شکنجه جان سپرد." و همچنین نوشتاری با فرنام "صفیه، زن یهودی پیغمبر-
      بخش سوم مناظره آیت الله منتظری با دکتر علی سینا." را بخوانید.
      . تاریخ طبری 39 برگ 185
      صحیح بخاری . 2:68 و 4:143280
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 10 میمونه دختر حارث الهلالیه از فرزندان عبدالله بن هلال بن عامر بن صعصعه، میمونه در زمان ازدواج با محمد 36
      سال سن داشت (برخی روایات وی را 30 ساله خوانده اند) و محمد 60 ساله بود. نام شوهر پیشین او ابی سبره بن ابی دهمر بوده است
      و محمد با او در مدینه ازدواج کرده است. میمونه خواهر ناتنی زن دیگر محمد بود. میمونه 3 سال با محمد زندگی کرد و پس از محمد در
      سن 80 سالگی از دنیا رفت، یعنی 44 سال بیوه ماند.
      تاریخ طبری جلد . 8 برگ 136
      . 369 جلد . 2:1672 برگ 369 - صحیح مسلم جلد . 1:167116741675 برگ 368
      بحا الانوار جلد 22 برگ 204
    • 11 فاطمه دختر سریح
      تاریخ طبری جلد . 9 برگ 39
    • 12 هند دختر یزید
      .929- 4254 برگ 928 - صحیح مسلم جلد . 3:4251
    • 13 عصما دختر سیاء
      . برگ 185 and footnote 1131 تاریخ طبری جلد . 10 برگ 185
    • 14 زینب دختر یزید
      164- تاریخ طبری جلد . 39 برگ 163 footnotes 215216 and تاریخ طبری جلد . 7 برگ 150
    • 15 قتیله دختر قیس و خواهر اشعث، با پیامبر ازدواج کرد اما پیش از اینکه پیامبر به او دخول کند پیامبر درگذشت، بعد از مرگ
      محمد عکرمه بن ابی جهل با او ازدواج کرد.
      تاریخ طبری جلد . 9 برگ 138
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 16 اسماء دختر نعمان بن شراحیل ملا محمد مجلسی در مورد این زن نوشته است وقتی وی را نزد محمد آوردند عایشه و حفصه
      نسبت بو وی حسادت کردند و وی را فریب دادند که ازدواجش با محمد انجام نگیرد. به این صورت که به وی گفتند اگر مایل است توجه
      محمد را به خود جلب کند باید به محمد بی اعتنای کند، عصما وقتی محمد را دید به او گفت "من فکر میکنم باید از دست تو به الله پناه
      ببرم" محمد برانگیخته شد و گفت "من فکر میکنم باید به خانواده ات پناه ببری"
      مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 17 فاطمه دختر صحاک، ملا محمد باقر مجلسی نوشته است وقتی آیات 28 و 29 احزاب نازل شد، فاطمه تصمیم گرفت راه اول
      را انتخاب کند و از محمد جدا شود.
      مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 18 ماریه دختر شمعون قبطی، که مقوقس فرستاده بود، وی از پیامبر باردار شد، نام اورا ابراهیم نهادند، دوسال زیست و بمرد.
      ماجرای ماریه نیز از ماجراهای بحث برانگیز زندگی محمد است. ماریه کنیز (برده) حفصه بود که بعنوان هدیه به او داده شده بود. روزی
      محمد به خانه حفصه دختر عمر می رود و ماریه را تنها در خانه می یابد، وی با ماریه همبستر میشود و ناگهان حفصه از راه میرسد و از
      مشاهده این قضیه بسیار خشمگین میشود. محمد قول میدهد که ماریه را بر خود حرام کند به شرطی که حفصه ماجرا را برای کسی
      تعریف نکند، اما حفصه ماجرا را برای عایشه و بقیه زنان محمد تعریف میکند و محمد از الله کمک میگیرد تا رسوایی پیش آمده را با
      سوره تحریم کمرنگ و سرکوب کند. ماجرای ماریه را در محمد ماریه و حفصه، ماریه قبطی شانزدهمین زن در زندگی محمد، وساطت
      الله جهت رفع اختلافات خا نوادگی محمد و ماریه، برده جنسی پیامبر مقدس و بخوانید.
      . تاریخ طبری جلد . 8 برگ 66131
      تاریخ طبری جلد . 39 برگ 194
    • 19 ریحانه دختر زید قرظی از اسرای بنی قریظه بود که سهم محمد از غنائم جنگی بود. ریحانه هرگز حاضر نشد اسلام بیاورد و
      حتی پیشنهاد محمد مبنی بر ازدواج با وی را نیز قبول نکرد و تصمیم داشت نه اسلام بیاورد و نه با محمد ازدواج کند. از طرفی محمد نیز
      قصد رهاکردن این کنیز (برده زن) زیبا را نداشت و وی تا آخر عمر تن به حقارت برده بودن در داد اما حاضر نشد مسلمان شود و یا با
      محمد ازدواج کند، ماجرای ریحانه را بطور مفصل در نوشتاری با فرنام "ریحانیه زن زیبایی که شب روز قتل همسرش بعنوان برده محمد
      به حرمسرای محمد رفت و دق مرگ شد." بخوانید.
      165- تاریخ طبری جلد . 39 برگ 164
      . تاریخ طبری جلد . 13 برگ 58
    • 20 ام شریک دوسیه، نام اصلی او غزیه (غزیله نیز آورده شده است) بوده است و خود را به رسول الله بخشیه است. دختر دودان
      بن عوف ن عامر بوده است و پیش از ازدواج با محمد با ابی العکر بن سمی الازدی ازدواج کرده بود.
      بحار الانوار جلد 22 برگ 202
    • 21 صنعا یا سبا دختر سلیم،زنی بود که پیش از آنکه پیامبر با او همبستر شود او مرد.
    • 22 قضیه دختر جابر از بنی کلاب، زنی بود که به محمد گفت مرا به تو داده اند و به من خبر ندادند، پس از محمد طلاق خواست و
      محمد اورا طلاق داد. روایات دیگری حاکی از آن است که محمد با وی ازدواج کرد اما وقتی برای همبستر شدن پیش وی رفت دریافت
      که او بسیار پیر است بنابر این وی را طلاق داد.
      تاریخ طبری جلد . 9 برگ 139
    • 23 زینب دختر خزیمه الهلالیه از پسران عبد مناف بن هلال بن عار ابن صعصعه (ام المساکین) بود که بود که بعد از
      کشته شدن شوهرش "عبیده بن حارث بن عبدالمطلب" در جنگ بدر قبول کرد که با محمد ازدواج کند اما 8 ماه بعد از این ازدواج از دنیا
      رفت. او را "ام المساکین" (مادر مستمندان) نامیده اند.
      بحار الانوار جلد 22 برگ 203
    • 24 دختر خلیفه الکلبی و خواهر دحیه بن خلیفه، به خانه آوردش و در خانه پیامبر مرد
      زنان دیگر محمد،
    • 25 عالیه دختر ظبیان از بنی بکربن زنی بود که محمد با وی ازدواج کرد اما بعد از مدتی وی را طلاق داد.
      تاریخ طبری جلد . 9 برگ 138
      تاریخ طبری جلد . 39 برگ 188
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 26 قوتیله بنت قیس بن معدی کرب و خواهر اشعث بن قیس، پیامبر اورا به زنی کرد اما هنوز او را ندیده بود که مرد. برخی
      نیز گفته اند محمد اورا طلاق داد.
    • 27 خوله بنت الهذیل از بنی حاریث که طلاق گرفت.
    • 28 لیلی بنت الخطیم پیر زنی بود از قبیله بنی خزرج که به گفته طبری (ذکر زنان محمد از تاریخ طبری)، پیامبر روزی به مزگت
      اندر نشسته بود پشت سوی آفتاب کرده و این زن از پشت آمد و دستهایش را بر روی کتف پیامبر گذاشت و گفت با من ازدواج کن تا
      من به قبیله خود بگویم پیامبر با من ازدواج کرده است. سپس به میان قبیله خود رفت و مردم به او گفتند کار اشتباهی کردی چون پیر
      هستی و پیامبر از زنان پیر خوشش نمی آید و اگر تو را ببیند طلاقت خواهد داد. لیلی پیش پیامبر آمد و گفت من پشیمانم که زنی پیر
      هستم و شایستگی ازدواج با تو را ندارم و پیامبر او را طلاق داد.
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 29 ام هانی دختر ابوطالب، وی بهانه آورده بود که بچه دار است و باید از بچه اش نگهداری کند. لذا پیشنهاد محمد را رد کرد.
    • 30 ضباعه دختر عامر بن قرط، که پیغمبر اورا از پسرش بخواست اما پسرش به پیامبر گفت مادرم پیر است و پیامبر دست
      برداشت.
    • 31 صفیه دختر بشامه عنبری که از اسرای افتاده به دست مسلمانان بود، محمد او را بخواست اما شوی باز آمد و چون زنش را
      میخواست مسلمان شد تا زنش بر او حرام نگردد. پیامبر از او پرسید من را خواهی یا شویت را؟ صفیه گفت شویم را.
    • 32 ام حبیبه دختر عباس بن عبدالمطلب، پیغمبر اورا به زنی خواست، عباس گفت یا رسول الله او با تو شیر خورده است.
    • 33 جمرهدختر حارث بن ابی حارثه، محمد اورا از حارث بخواست، حارث به دروغ به پیامبر گفت بدن او پیسی دارد و تورا
      شایسته نیست.
      سایر موارد موجود در تاریخ
    • 34 محمد زنی که نامی از وی باقی نمانده است طلاق داد زیرا وی چشم چرانی میکرد و به مردانی که از مسجد خارج میشدند زیر
      چشمی نگاه میکرد.
      تاریخ طبری جلد . 39 برگ 187
    • 35 ملیکه اللیثیه ، محمد با او ازدواج میکند با او همبستر نمیشود و او را طلاق میدهد.
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 36 ملیکه دختر کعب به مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد، عایشه از وی پرسید آیا میخواهی شوهری داشته باشی که شوهر قبلی
      تورا کشت؟ وی به خدا از محمد پناه برد و محمد وی را طلاق داد.
      تاریخ طبری جلد . 39 برگ 165
    • 37 شنباء دختر عمر الغفریه، مردم قبیله او با قبیله بنی قریظه هم پیمان بودند، وقتی ابراهیم فرزند محمد مرد؛ وی به محمد
      گفت اگر تو پیامبر راستینی میبودی فرزندت نمی مرد. محمد بعد از اینکه با او همبستر شد وی را طلاق داد.
      تاریخ طبری جلد . 9 برگ 136
    • 38 ملائکه دختر داوود زن دیگری بود که با محمد ازدواج کرد اما پس از اینکه فهمید محمد پدرش را کشته است، از وی جدا شد.
      تاریخ طبری جلد . 39 برگ 165
    • 39 عمیره دختر یزید که محمد وی را طلاق داد زیرا وی به جذام مبتلا شده بود. محمد در مورد او گفته است "دلستم علی و ردها"
      تاریخ طبری جلد . 39 برگ 188
      مجلسی حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 40 سناء بنت سفیان، محمد مدت کوتاهی با او ازدواج کرد.
      تاریخ طبری جلد . 39 برگ 188
    • 41 احدایث ضعیفی خبر از ازدواج محمد با عمره نیز ازدواج کرده بود.
      ابن ماجه جلد . 3:2054 برگ 233 جلد . 3:2030 برگ 226
    • 42 دختر الجهال برای مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد.
      صحیح بخاری جلد . 7:181 برگ 131132
    • 43 دوبه دختر امیر. از طایفه سعسعه
    • 44 عماره یا عمامه دختر حمزه، از طایفه قریش، هاشم.
    • 45 سنی دختر صلت، زنی دیگر بود که محمد قصد ازدواج با وی را داشت اما قبل از اینکه به این خواسته خود بخواهد عمل کند از
      دنیا رفت.
      مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597
      بحار الانوار جلد 22 برگ 204
    • 46 تکانه نام زنی دیگر است که مجلسی در مورد وی نوشته است دختر سیاهپوستی بود که "مقدوس" پادشاه مصر همچون ماریه
      قبطیه به محمد هدیه داده بود. محمد ابتدا او را آزاد کرد و سپس وی را به عقد ازدواج خود در آورد. بعد از درگذشت محمد عباس با او
      ازدواج کرد.
      مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597
      شیخ کلینی نویسنده و اندیشمند بزرگ اسلامی و نویسنده کتابهای اصول و فروع کافی در مورد محمد از امام رضا نقل کرده است که
      قدرت جماع پیامبر با چهل مرد برابر بود.
      مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 599
      بعد از مرگ محمد هیچکدام از زنانش اجازه ازدواج با شخص دیگری نداشتند و آنان را ام المومنین نامیدند، و همگی مجبور بودند تا آخر
      عمر بیوه بمانند.
      منابع در مورد تاریخ طبری از برگردان انگلیسی این کتاب میباشند و در مورد بحار الانوار علامه مجلسی از متن اصلی عربی، دار الکتب
      الاسلامیه، طهران، بازار سلطانی، ربیع الاول 1385 قمری، چاپخانه حیدیری میباشد.
      برای اطلاعات بیشتر پیرامون زنان محمد مراجه کنید به.
      کوروش بزرگ و محمد ابن عبدالله نوشته دکتر روشنگر (مسعود انصاری) فصل ششم.
      زنان پیغمبر اسلام، اثر حسین عمادزاده
      بخش چهارم، سیاست قسمت آخر، زن و پیامبر
      ( محمد و زنان ( 1
      Why Did Mohammed Get So Many Wives
      براستی همین سیاهه و مطالب پیوسته به آن شخصیت محمد، هوسران و زنبارگی وی را به خوبی آشکار میسازد.
  • آغای رحیم خان مجاهدِ تاتار !

    نخست اجازه بده ، تأسفم را به حال شما ابراز بدارم . شما با این احساسات دینی که بالای دو پای عقب شیهه می کشی از منظر این قلم مقصر نیستی چون به جز چند کتاب حدیث جعلی و تفسیر ، از خوانش تاریخ ، فرسنگ ها به دورمانده ای . من نیز در سن و سال شما برای مرده های عرب ها در ماه محرم سینه میزدم . از حسن تصادف که در اروپا عضویت یک کتابخانه معتبر را حاصل نمودم و سپسترک کالیفورنیا رفتم و در خیابانwest wood در « شرکت کتاب » بالای یک تعداد الماری ها با خط سرخ نوشته بود « کتاب های ممنوع در ایران » و تا توانستم کتاب های تاریخ خریدم و مدت پنج سال در تاریخ پوست اندازی کردم . آنچه در بالا آورده ام همه مستند از روی تاریخ عرب است مانند :
    تاریخ طبری ، تاریخ تمدن اسلام ، تاریخ یعقوبی ، زین الاخبار ( تاریخ گردیزی ) و .... در مورد زوجات محمد در صفحه 107 تاریخ گردیزی مراجعه نمایید . مولف ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی که به پادشاهی عبدالرشید ابن مسعود غزنوی به سال 441 هجری نوشته و در آغاز جلد دوم آورده است که بیشتر روایات را که اصل باشد از سیره نویسان معتبر مانند محمد بن اسحاق وواقدی و ابن سعد آورده است . تاریخ طبری چهارده جلد است « چاپ دوران شاهی » و چاپ سامانی آن یک مجلد ضخیم است . محمد ابن جریر طبری در قرن سوم هجری میزیسته و آنچه آورده همه مستند از تاریخ عرب است .
    و شما آنچه آورده ای همانند داکتر الهی قمشه ای همه « ماله کشی » روی حقایق است و بس . من بر شما می بخشم چون زمانی خود همچو جناب عالی بوده ام .
    این جهان همچون درخت است ای کرام
    ما بر او چون میوه های نیم خام
    سخت گیرد خام ها مر شاخه را
    زانکه در خامی نشاید کاخ را
    چون بپخت و گشت شیرین لب گزان
    سست گیرد شاخ ها را بعد از آن
    سخت گیری و تعصب خامی است
    تا جنینی ، کار خون آشامی است
    اما در مورد عصبیت شما و دلشورۀ من در ازدواج با محارم فقط همین بس که درین ینگه ای دنیا ازدواج با دختر کاکا و ماما و خاله و عمه ، بکلی و بصورت قطع مروج نیست و جوانان بالغ درینجا همه ی آنها را ( سیستر – خواهر ) صدا میزنند . ازدواج با محارم در ادیان ابراهیمی رواج بوده است چنانچه شبی حضرت لوط پیغمبر در غار کوه با هر دو دخترش هم بستر شد و آنها را باردار نمود و حضرت یعقوب با عروسش در بدل یک میش جوان و بی عیب هم بستر گردید و به قول تورات « در او درآمد » و تا آوردن میش ، مُهر و عصایش را گروگان گذاشت ( تورات عهد عتیق ) . و جناب خاتم الانبیا با زینب همسر زید پسر خوانده اش وصلت نمود که در فرهنگ عرب ، پسر خوانده عین پسر حقیقی بوده و از پدرخوانده میراث نیز میبرده است . این که میفرمایی : اکثر زنان پیغمبر پیره زنان و میان سالان بوده است، وا عجبا ... و هم بعضی هاشان نهایت جوان و حتی طفل صغیر شش ساله همانند عایشه ( نادرۀ فطرت ، با هوش و ذکاوت ) نیز شامل بوده است که در شش ساله گی به خانۀ شوهر رفته وحضرت در نُه ساله گی بر او دخول « زفاف » نموده است .
    راستی شما نفرموده ای که در کجای قرآن ، خدای متعال بر پیغمبرش حکم نموده که برای ارشاد دین حق میبایست با دختران هر طایفه ای ازدواج نماید ؟!
    لطفاً یک آیة بیار ...
    در مورد « صفیه » زن یهودی آن حضرت نفرموده ای که همسر رییس قبیله ای خیبر بود و در همان روز فتح قلعه ، شوهرش را عربان مهاجم به قتل رسانیدند ، اموال شان غارت و هست و نیست شان با خاک یکسان شده و صفیه در پشت زین آنحضرت به خانه آورده و با او همبستری فرمودند .
    در مورد « ماریه ای قبطیه » کنیز « حفصه » دختر عمر که حضرت او را سر پایی نکاح نمود و حفصه بر او برآشفت و حضرت علی الفور او را طلاق فرمود ، لطفا چند سطری ماله کشی بفرمایید .
    تعداد زنان محمد در زین الاخبار 21 همسر ذکر شده ، طبری 14 همسر و علی دشتی آنرا 34 نفر آورده است .
    در تورات از تعدد زوجات میان پیامبران پیشین ذکری بعمل نیامده و خدای متعال برای ارشاد احکامش از طریق همسران ، بر هیچ پیامبری تکلیف نفرموده است . ومرحوم مغفور حضرت عیسی چنان بر پایان تنه اش حاکم بوده که با مجردی جهان فانی را وداع نموده و برای ارشاد دین حق تعالی به هیچ همسری ضرورت نداشته است .
    پروانه سوخت شمع فرومُرد و شب گذشت
    ای وای من که قصۀ دل ناتمام ماند

  • دمت گرم اقای سنگ شکن ...... تو ادم مطالعه هستی و یکی از مولوی های بزرگ هستی ....... اما چه میشد که در جبهه اسلامگرایان میبودی ..... باور کن ادم فهمیده ای و با عقلی هستی اما بیا همین عقل را برای دین اسلام خرچ کن دنیا گذران است و فانی ایا تو اخرت نداری ؟ ...... یقینا در اخرت از تو سوال میکنند که با وجود اینمه عقل چرا متوجه حقیقت اسلام نه شده بودی ؟ در تنهایی و خلوت با خود فکر کن به خدا حیفم می اید که همچون کله کشور ما در بی خبری از حقیقت و واقعیت اصل دین قرار داشته باشد...... تمام اشکالات که از دین داری با یگی از علمای فهمیده داخلی و یا ایرانی مطرح کن و بحث کن تا زمانی که به حقیقت برسی و قانع شوی ..... من برای عقل و فهمیدگی دینی ات احترام زیاد قایل هستم ...... خبر شدم که زبان المانی را هم خوب بلد هستی .... همجون کله پر عفل در بین مردم هزاره ما بسیار نادر و کم یافت می شود ..... من فقط برای اخرتت نگران هستم و اینکه فهمیده گی ات برای کسی که تو را افریده است به کار گرفته شود.....

  • قابل توجه عالی جنابان « نصیر احمد و تاتار » و درودی گرم به بت شکن :
    سورۀ ماءده ، آیة 38 :
    « والسارق والسارقة فاقطِعوایدیهما جزاهُ بما کسبا نَکالا من الله والله عزیزحکیم . »
    « دست های زن و مرد دزد را به کیفر کارشان ببرید . این عقوبتی است که خدا برآنان مقرر داشته و خداوند بزرگوار و دانا است . »
    آیا نباید پرسید ، ای محمد که با توسل به دین سازی پادشاه نجد و حجاز شدی ! چرا بجای تأمین معاش مردمان و گماشتن آنان به کار جهت ترک دزدی ، دست های شان را می برید تا به گدایی رو کنند و این الله بزرگوار و دانا را مدح و ثناگوی نیز باشند ؟ یکی از بزرگترین نقاط ضعف ادیان ابراهیمی مثل یهود و اسلام ، قطع اعضای بدن آدمی است . در زمانی که نه بیهوشی بوده و نه داروی مسکن ... توحش تا چه حد ... این سوره نیز همانند تمام بخش های قرآن که در مدینه نوشته شده است ، جدا از چند آیه ی دستوری ، سراسر ناسزا و اتهام است نسبت به یهودیان و مسیحیان و طعنه زدن و کینه ورزی به پیروان این دو آیین که چرا دست از دین شان نمی کشند و به آیین محمد نمی گروند .
    حتا در آیه 82 همین سوره رسماً می گوید :
    « ... دشمن ترین کس نسبت به مسلمانان یهودیان هستند ... »
    و این آیه دقیقاً برای همین گفته شده است که آغازی باشد برای یهودی کشی های اسلام در مدینه .
    قرآن برخلاف نظر شیفته گان هیچ جامعیتی ندارد و کتابی است ناحیه ای و محلی که به جمعیت آن زمان عربستان و مردمان بیابانی پند و خطاب و دستور می دهد ، و اغلب آیات قرآن به مسایلی می پردازد که مخصوص اقوام عرب بیابانگرد و در واقع فرهنگ آن مردمان است . دقت کنیم در آیة 103 این سوره .
    « ما جعل الله من بحیرةِ و لا سایبةٍ و لا وصیلةٍ و لا حام ولاکن الذین کفرو ایفترونَ علی اللهِ الکذَبَ و اکثر هُم لایعقلون ... »
    معنی : « خدا نمی گوید بحیرة ( شتر گوش شکافته ) را آزاد کنید ، ساءبة ( شتر را به نذر ) آزاد کنید ، وصیلة ( بچه هفتم گوسفند ) را نذر کنید ، حام ( شتری که ده بار زاییده ) را رها کنید . این ها بر خدا دروغ بسته اند و اکثر شان عقل ندارند . »
    خوب شما خوانندۀ قرآن اگر ندانید که در آن زمان در میان اعراب این مراسم رایج بوده و محمد به آنها اشاره دارد ، چه میدانید کلمات « بحیرة – ساءبة – و صیلة و حام » یعنی چه ؟ و این آیه مهمل برای چیست ؟ مسخره تر از آن این موضوع به مردمان اندونیزی ، تاجیک ، ایران ، افغانستان ، هند و دیگر نقاط جهان که به زور مسلمان شده اند چه ربطی دارد ؟
    در میان اعراب چنین مراسمی وجود داشته و محمد آن رسم ها را زشت میداند و پروای منعش را ندارد ، لذا از طریق اثبات نفی وارد می شود . مسخره تر از مفهوم مهملش ، خواندن این آیات است در سر بستر مریض برای شفا دادن و تلاوت و قرائت آن بر سر گور مرده گان به قصد تشرف به بهشت .

  • تصحیح :
    اشتباه تایپی « بت شکن » به « سنگ شکن » .

  • سپاسگذارم از خواننده گان راز ها و نیاز ...
    و در امر نقد ، هیچ چیزی مقدس نیست . قبول تعبدی و کورکورانه ، توهین به تعقل و خرد آدمیست . چون و چرا ، با فطرت آدمی عجین بوده و ابوالبشر به خاطرهمین چراهایش ، چراگاه های دایمی ، جوی های شیر و عسل ، سایه ی درخت طوبای هفتاد هزار فرسخی جنت را ، با هفتاد دوشیزه گان یک بار مصرفش در هر بستر ول کرد .
    و اندرین کره خاکی پا نهاد و همسرش را از سرایلیون پیدا و دست در دست او نهاد . و اما بعد
    راز ذره شکافت و ذره ای خدا « God particle » را یافت . جوشش درون آفتاب را اندازه گرفت 1500000 درجه از عمق تا به سطح که یکصد سال طول می کشد و تا ه چهار هزار درجه میرسد در سطح ، که آفتاب یک کره ای گازی است مملو هیدروژن و در هر ثانیه چهار و نیم میلیون تن هیدروژن مصرف دارد . و هنوز برای هفت میلیارد سال دیگر ذخیره ی هیدروژنی دارد . کهکشان راه شیری شامل چهار هزار میلیارد ستاره « آفتاب » است . و نزدیکترین کهکشان به نام « GP6 » بست و پنج سال نوری از زمین ما فاصله دارد .
    من مدت پنج سال در مسکو علم نجوم خواندم .
    فاصله کهکشان ها بین 400 تا 500 میلیون سال نوری فاصله است و مملو است فقط گاز هیدرژن و هیلیوم . انرژی .
    و جهان تبدیل انرژی است از ماده به گاز و بر عکس . و عمر کهکشان ها ، نفس و باز نفس است . انبساط و انقباض ، دم و باز دم ، دوباره انفجار و تشکیل کهشان های دیگر .
    همین دیروز دانشمندان کیهان از یک سیاره ای پر رنگ عکس برداری کردند که سه برابر سیاره ی مشتری بزرگی دارد ( مشتری 300 برابر زمین است » و فاصله اش از پل باغ عمومی ، فقط 57 میلیون سال نوری است . گرچه فاصله ها بین کهکشان ها 400 تا 500 میلیون سال نوری است و کاینات مملو از اینگونه پراگنده گی کهکشان ها است و از 2020 میلیارد کهکشان ، فقط چهار فیصد کیهان قابل رویت و مابقی کیهان در تاریکی غیر قابل رویت از نظر نا پدید است . حی علی افلاح ...

  • گرچه مذهب مختلف شد هیچ کس بیگانه نیست
    باغبان را در چمن هر گل به رنگی دیگر است
    ازهمه عزیزان هم زبانم به خا طر تفاوت نظر، پوزش می خواهم .
    کافر و مومن همه خلق خدا
    آدمیت احترام آدمی ....

  • گرچه به موضوع مقاله ربط مستقیم ندارد، اما باز هم جالب است، بخصوص برای برای چوکره های جهادی!
    منبع: سایت افغان پیپر
    تاریخ انتشار: ۱۲:۵۳ ۱۳۹۲/۵/۲۵
    احمد ضیا مسعود، رییس جبهه‌ ملی گفته است که سران ایتلاف ملی، جبهه ملی، روند سبز، حزب اسلامی به رهبری ارغندیوال، جمعیت اسلامی، حزب وحدت و حزب جنبش مشترکا توافق کرده‌اند که به خاطر معرفی یک نامزد واحد در انتخابات ریاست جمهوری یک ایتلاف بزرگ را ایجاد کنند.
    آقای مسعود گفته است که گفتگوها در مورد ایجاد یک ایتلاف جدید با سران حزب‌های حق و عدالت و افغان ملت نیز جریان دارد.
    شخصیت‌های با نفوذ مانند عطامحمد نور، اسماعیل خان، زلمی خلیل زاد و برخی از سران جهادی درصدد ایتلاف نیستند؛ بل خواهان اجماع سیاسی با اپوزیسیون و تیم حاکم هستند.

  • دوستان افرین به احترام به قاتلان اجدا تان که همه را بلبل وار بیان داشته شما ها از پدر بزرگ تان اطلاع دارید که چطوری فوت نمود از پدر پدر بزرگ تان ازاطلاع داریدخانمش کی بود از پدر بزرگ پدر تان اطلاع دارید باکی عروسی کرد ؟؟ البته که نه شما ها میتوانید هر سال از اجداد تان سوگواری نمایید؟ که نه . شما ها تاریخ وطن را بیاد ندارید که یزرگان وطن به خاطر شما چه قربانی ها دادند ؟ که نه شما ها 1400 بیش که نسل از پدر پدربزرگان شما نبوده همیشه اتش بیار محرکه هستید . هر سا ل مثل ممیمون به سرو صورت تان می زنید و به قاتلین اجداد تان سوگواری می کنید
    از زن و بچه های عرب جاهل یاد اوری می نماید و این چله های مسجد بروید به ان جا موظه نماید که جیب مردم بی خرد را خالی نمایید چرا این چرنیات را روی سایت زرین کابل پرس می نویسین. اگر محمد و علی که همه جز زن بازی و قتل کاری نداشتند و همین علی که در کتاب نجالبالغه
    گفته بود زن مزرع مرد است که هر از هر طرف مزرع میتوانید داخل بروید این است منطق علی . و زن دراسلام بدبختی سنگسار تجاوز چه حقی داده شده است ؟اگر در اسلام زن مورد تجاوز مرد قرار میگیرد باید سنگسار شود حال انکه از طرف مرد تجاوز شده و مرد که تجاوز را انجام داده تبریه می گردد این است است قضاوت اسلام .

  • مجاهدرحیمی تاتار مینویسد "همچنان یکجای گفته ائید که تاریخ طبری جلد 39
    متاسفانه که تاریخ طبری 16 جلد است وتا هنوز به جلد 39 نرسیده است."
    جناب تاتار مطالب را به دقت بخوانید، در زیر همان نوشته آمده است که: "منابع در مورد تاریخ طبری از برگردان انگلیسی این کتاب میباشند" تاریخ طبری به زبان انگلیسی سیت 39 یا 40 جلدی میباشد، .

    تاتار مینویسد "راستی شما نفرموده ای که در کجای قرآن ، خدای متعال بر پیغمبرش حکم نموده که برای ارشاد دین حق میبایست با دختران هر طایفه ای ازدواج نماید ؟!"
    در کجای نوشته بالایی همچین ادعا شده است؟ الله در آستین محمد بوده است و هر زمان که لازم بوده آن را برای مقاصد شهوانی خودش استفاده کرده است.

    اگر از دید شما مطالب بالای را کفار جعل کرده اند، پس این ویدئو را بیبینید، مسلمین خود اعتراف میکنند که محمد پیامبر اسلام بچه باز بوده است.

  • این هم دیدگاه آخوند سعودی در مورد ازدواج (تجاوز (دختر شش ساله به ازدواج چه میفهمد؟) محمد پیغمبر اسلام با عایشه شش ساله.

  • "پس این خداوند است که هدایت میدهد و یا گمراه میسازد. اما اگر کسی قدم در راه گمراهی ماند، خداوند هم 99.99 فیصد کار باقیمانده را که به او مربوط است خلق میکند – درست مانند فشار دادن به دکمة یک دستگاه بزرگ – و سپس هم انسان را بخاطر آرزو و تمایلش به گمراهی به محاسبه می کشاند و جزا میدهد و یا اینکه میبخشد."

    بنازم منطق خداوندی را! اگر هدایت و گمراهی بشر کار خداوند است، پس مجازات در جهنم برای چه است؟ مثل این میماند که یک کشور شهروندان خودش را تشویق به کار های خلاف بکند و بعدا محکوم کنند شان به زندان.
    مرا به یاد قصیده ناصر خسرو انداخت
    خدایا عرض و طول عالمت را - توانی در دل موری کشیدن
    نه وسعت در درون مور آری - نه از عالم سر مویی بریدن
    عموم کوه بین شرق و مغرب - توانی در صدف جمع آوریدن
    تو بتوانی که در یک طرفةالعین - زمین و آسمانی آفریدن
    تو دادی بر نخیلات و نباتات - به حکمت باد را حکم ورزیدن
    بناها در ازل محکم تو کردی - عُقوبت در رهت باید کشیدن
    تفاوت در بنی انس و بنی جان - معیّن گشت در دیدن ندیدن
    نهال فتنه در دلها تو کشتی - در آغاز خلایق آفریدن
    هر آن تخمی که دهقانی بکارد - زمین و آسمان آرد شخیدن
    کسی گر تخم جو در کار دارد - ز جو گندم نیابد بدرویدن
    تو در روز ازل آغاز کردی - عقوبت در ابد بایست دیدن
    تو گر خلقت نمودی بهر طاعت - چرا بایست شیطان آفریدن؟
    سخن بسیار باشد جرأتم نیست - نفس از ترس نتوانم کشیدن
    ندارم اعتقادی یکسر موی - کلام زاهد نادان شنیدن
    کلام عارف دانا قبولست - که گوهر از صدف باید خریدن
    اگر اصرار آرم ترسم از آن - که غیظ آریّ و نتوانم جهیدن
    کنی در کارها گر سختگیری - کمان سخت را نتوان کشیدن
    ندانم در قیامت کار چونست - چو در پای حساب خود رسیدن
    اگر می خواستی کین ها نپرسم - مرا بایست حیوان آفریدن
    اگر در حشر سازم با تو دعوی - زبان را باید از کامم کشیدن؟
    اگر آن دم زبان از من نگیری - نیم عاجز من از گفت و شنیدن
    و گر گیری زبانم دون عدلست - چرا بایست عدلی آفریدن؟
    اگر آن دم خودت باشی محالست - خیالی را ز من باید شنیدن
    اگر با غیر خود وا می گذاری - چرا بیهوده ام باید دویدن؟
    بفرما تا سوی دوزخ بَرَندم - چه مصرف دارد این گفت و شنیدن؟
    ولی بر عدل و بر احسان نزیبد - به جای خویش غیری را گزیدن
    نباشد کار عُقبی همچو دنیا - به زور و رشوه نتوان کار دیدن
    فریق کارها در گردن توست - به غیر از ما تو خود خواهی رسیدن
    ولی بر بنده جرمی نیست لازم - تو خود می خواستی اسباب چیدن
    تو دادی رخنه در قلب بشرها - فن ابلیس را بهر تنیدن
    هوی را با هوس اُلفَت تو دادی - برای لذت شهوت چشیدن
    نمودی تار رگها پر ز شهوت - برای رغبت بیرون کشیدن
    شکمها را حریص طعمه کردی - شب و روز از پی نعمت دویدن
    نمیداند حلالی یا حرامی - همی خواهد به جوف خود کشیدن
    تقاضا می کند دایم سگِ نفس - درونم را ز هم خواه دریدن
    به گوشم قوت مسموع و سامع - بسازد نغمه ی بربط شنیدن
    به جانم رشته ی لهو لعب را - توانم دادی از لذت شنیدن
    همه جور من از بلغاریانست - کز آن آهم همی باید کشیدن
    گنه بلغاریان را نیز هم هست - بگویم گر تو بتوانی چشیدن
    خدایا! راست گویم فتنه از توست - ولی از ترس نتوانم جغیدن
    لب و دندان ترکان ختا را - نبایستی چنین خوب آفریدن
    که از دست و لب و دندان ایشان - به دندان دست و لب باید گزیدن
    برون آری ز پرده گل رخان را - برای پرده ی مردم دریدن
    به ما تو قوّت رفتار دادی - ز دنبال نکو رویان دویدن
    تمام عضو با من در تلاشند - ز دام هیچیک نتوان رهیدن
    نبودی کاش در نعمات لذت - چو خر بایست در صحرا چریدن
    چرا بایست از هول قیامت - چنین تشویشها بر دل کشیدن؟
    لب نیرنگ را در جام ابلیس - کند ابلیس تکلیف چشیدن
    اگر ریگی به کفش خود نداری - چرا بایست شیطان آفریدن؟
    اگر مرغوله را مطلب نباشد - چرا این فتنه ها بایست دیدن؟
    اگر مطلب به دوزخ بردن ماست - تعذّر چند باید آوریدن؟
    بفرما بی تعذّر تا بَرندم - چرا باید به چشم عمرو دیدن؟
    تو فرمایی که شیطان را نباید - کلام پرفسادش را شنیدن
    تو در جلد و رگم مأواش دادی - زند چشمک به فعل بد دویدن
    اگر خود داده ای در ملک جانم - نباید بر من آزارت رسیدن
    مر او را خود ز حبس خود رهاندی - که شد طرّار در ایمان طریدن
    ز ما حجّ و نماز و روزه خواهی - تجاوز نیست در فرمان شنیدن
    بلاشُبهه چو صیّادِ غزالان - درین هنگام نخجیر افکنیدن
    به آهو می کنی غغا که بگریز - به تازی هی زنی اندر دویدن
    به ما فرمان دهی اندر عبادت - به شیطان در رگ و جانها دویدن
    به ما اصرار داری در ره راست - به او در پیچ و تاب ره بریدن
    به ذات بی زوالت دون عدلست - به روی دوست دشمن را کشیدن
    تو کز درگاه خویشت باز راندی - چرا بایست بر ما ره بریدن؟
    سخن کوتاه، ازین مطلب گذشتم - سر این رشته را باید بریدن
    کنون در ورطه ی خوف و رجایم - ندارد دل زمانی آرمیدن
    برای بیم و امیدم تهی نیست - دل از آن هر دو دایم در طپیدن
    تو در اجرای طاعت وعده دادی - بهشت از مزد طاعت آفریدن
    ولی آن مزد طاعت با شفاعت - چه منّت باید از تو می باید کشیدن؟
    و گرنه مزد طاعت نیست منّت - به مزدش هر کسی باید رسیدن
    کسی کو بایدی یابد مکافات - نیابد فرق بر ما و تو دیدن
    اگر نیکم و گر بد خلقت از تست - خلیقی خوب بایست آفریدن
    به ما تقصیر خدمت نیست لازم - بَدیم و بَد نبایست آفریدم
    اگر بر نیک و بد قدرت بدادی - چرا بر نیک و بد باید رسیدن؟
    سرشتم ز آهن و جوهر ندارم - ندانم خویش جوهر آفریدن
    اگر صد بار در کوره گدازی - همانم باز وقت باز دیدن
    به کس چیزی که نسپردی چه خواهی؟ - حساب اندر طلب باید کشیدن
    گَرَم بخشی گَرَم تو دانی - نیارم پیش کس گردن کشیدن
    همین دستی به دامان تو دارم - مروّت نیست دامن پس کشیدن
    زمانی نیز از من مستمع شو - ز نقل دیگرم باید چشیدن
    شبی در فکر خاطر خفته بودم - طلوع صبح صادق در دمیدن
    صدایی آمد از بالا به گوشم - نهادم گوش در راه شنیدن
    رسید از عالم غیبم سروشی - که فارغ باش از گفت و شنیدن
    به غفّاریم چون اقرار کردی - مترس از ساغر پیشین کشیدن
    ازین گفتار بخشیدم گناهت - چه حاجت از بد و نیکت شنیدن
    به هر نوع که کس ما را شناسد - بود مُستوجِبِ انعام دیدن
    ندارد کس ازین در ناامیدی - به امید خودش باید رسیدن
    تفکّر ناصر از اندیشه دور است - پی این رشته را باید بریدن

  • نویسنده گرامی !
    حیف است که وقت گران بهای خود و خواننده گان گرامی را با نوشته های دور ار واقیعیت و کتمان حقایق ضایع می کنی و یک جنگ تبلیغاتی را اصلآ علیه دین اسلام آغاز نموده اید. اسلام برای زن همه عزت؛ اعتبار؛ حقوق، آزادی، کرامت انسانی راداده است و حتی در قرآن عظیم الشان سوره بنام زن( نساء) است. مگر این شما روشن فکر ها هستید که بنام حقوق وآزادی از زن استفاده میکنید و بنام دیدنگ،... هوس رانی میکنید.
    در قحقیت این دولت مردان اند که زن را از تحصیل باز مانده اند و حقوق وآزادی های آنها گرفته اند و در جنوب وشرق کشور آنهارا بنام ( حیوانان) یاد میکند. مگر این بدین معنی نیست که زن ستیزی را به اسلام و یا یک شاعر گران مانه حواله نماییم. شعرا روی موضوع خاصی در شعر خود نکات را که شما اشاره نموده اید آویده اند. اما آنچه که موضوع شعر بان ارتباط میگیرد معلوم نیست. یک کمی حوصله کنید و ازین نوع تبلیغات دست بکشید

  • آیه 223 سوره بقره ( گاو ) :
    زنها کشتزار های شما هستند پس کشتزار های خود را به هرگونه ای که میل دارید در اختیار گیرید .
    جماع خرانۀ مرد مسلمان با زن ، هیچ سنخیت و هم جنسی با عشقبازی انسانی ندارد . دوسویه نیست و از مبحث فاعل و مفعولی است . زن در جماع اسلامی توسط مرد گاییده می شود . ( با پوزش ) جماع اسلامی از اساس با مفهوم سکس و معاشقه و عشق ورزی از زمین تا آسمان تفاوت دارد . زن مسلمان وسیلۀ دفع شهوت مرد است . فاقد ارادۀ جنسی و میل شخصی و مانند احشام و جماد و نبات شناخته می شود . زن مسلمان می باید با بستن لُنگ به کمر در هرحال و در هر لحظه ای حاضر به یراق و آمادۀ ارایه خدمات جنسی به مرد بوده باشد . حتی هنگامیکه سوار بر شتر در حرکت است . مرد مسلمان در قبال تملک زن شرعی خویش ، پول پرداخته و کالایی را خریده و مختار است که به هرگونه که می پسندد از متاع خویش بهره ببرد . در ازدواج های اسلامی ، زن شریک زنده گی و همسر مرد نیست . مرد مسلمان با پرداخت مهریه ، زنی را می خرد و با پرداخت نفقه وی را مانند کالای جنسی و کلفت شخصی به خدمت می گیرد ( نساء 21 و 22 ) حتا فرزندانی که از ازدواج های اسلامی به وجود می آیند متعلق به مرد بوده به گونه ای که اگر پدر فرزندش را به قتل برساند قصاص نمی شود . زن به دلیل اینکه در برابر خدمات جنسی و مزدوری از شوهرش مهریه و نفقه و دستمزد دریافت میدارد ، لذا بچه های که به دنیا می آورد دقیقاً شبیه نتیجه زایمان های اسب و گاو و خر در طویلۀ چوپان ، به مرد تعلق می گیرد . متعه و صیغه نیز که در مذهب شیعه معمول بوده و به شدت تشویق می شود به منزلۀ کارخانه فاحشه سازی ، یکی از راه های است که زنان لقمه نانی به دست آورند و از گرسنه گی نمیرند . زن در بینش اسلام و قرآن دقیقاً همان فاحشه است . تن فروش و روسپی است . تأسف آور اینکه هرگاه زنی با مرد دلخواه و دوست داشتنی اش آزادانه بیامیزد و از سر عشق و علاقه و احترام متقابل بدون هیچ چشمداشت مادی و مالی به وی بپیوندد و عاشقانه و بنابر نیاز طبیعی عشق بورزد ، آخوند و قرآن وی را هرزه و فاحشه و زناکار می خوانند و مستوجب تازیانه و سنگسار می دانند . بحث خفت بار و جدایی افگن و سرکوب کنندۀ « محرم و نامحرم » و گناهان جعلی و موهوم جنسی که در اسلام ساخته و پرداخته شده ، ریشه در همین معنا دارد . تنها رابطه و مشارکت اجتماعی زن در اسلام منحصر به زمانی است که مورد معامله قرار می گیرد ( البته زن آزاد و نه کنیز و برده ) . به بیان دیگر زن تنها در یک مورد و فقط به هنگام فروش سکس و چک و چانه زدن بر سر قیمت ارایه خدمات جنسی « مهریه ، نفقه و اجرت المثل » است که مورد گفتگو قرار می گیرد . از آن پس یعنی پس از انعقاد قرارداد ، زن به پسخانه قرار می گیرد ووظیفه شرعی وی حفاظت و مراقبت از آلت تناسلی خویش به عنوان مایملک شوهر و یا مایملک هر مرد است که از طریق قرارداد صیغه ، فرج وی را خریده است .
    در نظام معیشتی اسلام زنان تنها و تنها از طریق تن فروشی ارتزاق می شوند . اسلام سعی کرده است که به هر میزان که ممکن است از سن ازدواج زنان بکاهد تا زمان بهره برداری جنسی از آنان افزایش یابد .
    قرآن زنان را در زمان عادت ماهانه نجس و ناپاک می داند و این حقارتی است که دین به آنها تحمیل کرده است . زنان به خاطر یک فرآیند طبیعی که نتیجه کارکرد هورمون های خاص است چرا ناپاک و نجس خوانده شوند ؟ به این آیه توجه کنید :
    ( سوال کنند ترا از عادت زنان . بگو آن رنجی است برای زنان ، پس در آن حال از مباشرت آنان دوری کنید تا پاک شوند . چون پاک شوند از آنجا که خدا دستور داده به آنها نزدیک شوید . )
    ادامه دارد .

  • سلام حضور جناب هارون خراسانی
    باید بگویم که من به همت قلمم می نازم، اگر حرف تازه یی را بیان کند یا گرهی از مشکل اجتماعی مردم بگشاید.
    متشکرم از اینکه دلت به حال من می سوزد و از اتلاف وقت ام با نوشتن این موضوعات یاد آوری کردی.
    اما متاسفانه، شما جوابی برای من ارایه نکردید. من سوالات خیلی جدی ِ را مطرح کرده بودم و دوست داشتم در ضمن نقد، تحسین، مخالفت ها و موافقت ها، جواب هم دریافت کنم. من جنگ تبلیغاتی علیه دین و مذهب شما به راه نیانداخته ام، اما دوست دارم بگویم که هر اندیشه ی که نتواند درد اجتماع را حل کند و راه های سعادت و موفقیت جامعه را نشان دهد، با آگاهی مردم خود به خود از صحنه حذف می شود. قبول کنی یا نکنی، تمام ادیان الهی برای زنان همین محدودیت را وضع کرده و همین آموزه ها را تعلیم.
    شما ارتباط اشعار سروده شده با آموزه های دینی را رد می کنید. در حالیکه من می گویم این اشعار در تایید آموزه های دینی سروده شده است. هیچ کدام از این شاعران در دوران قبل از اسلام زندگی نمی کردند، بلکه در درون متن اجتماع اسلامی و با بهره وری از آموزه های دینی، پند و اندرز می کردند. نمونه های دیگری هم موجود است که در قسمت بعدی این نوشته، آن را ذکر خواهم کرد.
    سپاسگزارم.

  • جناب تاتار در پیام قبلی شان پرسیده اند : آیا قرآن را خوانده ام ؟
    آری ، با ترجمه فارسی جناب بختیاری نژاد و آیت الله الهی قمشه ای و ترجمه ها به انگلیسی و فرانسوی آن . اینک سوره 22 « حج » که شامل 78 آیه است برای شما گذاشتم ، باهم بخوانیم و بیاندیشیم .
    « ای مردم از خدایتان بترسید چون زلزلۀ آن هنگام ( قیامت ) چیزی عظیم است ! به گونه ای که چون آن را می بینید ، حتا مادرها نوزادانشان را رها می کنند و زنان باردار سقط جنین کنند . مردمان را مانند مستان می بینید ، در حالی که مست نیستند . این بران علت است که عذاب خدا شدید است »
    نخست در رفتار بخشایندۀ مهربان بنگرید که چگونه قیامتی می خواهد به پا کند که چنین دهشتناک است . آنگونه که زنان اطفال شان را رها می کنند و زنان حامله سقط جنین ؟ مفهوم درست « الرحمن و الرحیم » .
    و نیک بنگرید به مروت و مهر و شفقت در دین آنحضرت که چنان بر مادران تنگ می گیرد که مجبورند فرزندان را رها کنند . معمولاً امکان ندارد مادر فرزندش را به هنگام خطر رها کند .
    دوم اینکه حضرت زلزله را می شناخته است و قیامت را مانند زمین لرزه توصیف می کند . اما زمین لرزه ای که به جای ویرانی خانه ها ، زنان باردار سقط جنین می کنند که نشان عظمت و میزان درجه زلزله است که حتا مادران حامله سقط جنین می کنند . اما ....
    سوم قسمت کمیک اینجاست .
    یک – در روز حشر در صحرای محشر زنان باردار و مادران شیرده چگونه وجود خواهند داشت ؟ گویا حضرت متوجه نبوده است که از حشر سخن می گوید نه از زنده گی در روی زمین با زن باردار و طفل شیرخوار همراه مادر .
    دو – آیا تقسیم شدن نیکان و گناهکاران بین بهشت و جهنم ، پس از این زمین لرزه خواهد بود یا پیش از زلزله ؟ زیرا این زلزله هم نیکان و بی گناهان را به زحمت می اندازد و هم
    گناهکاران را . اگر این زلزله در میان زنده گان اتفاق می افتد که زن حامله سقط جنین کند ، پس این قیامت نیست و یک زلزله معمولی است که کسی از وقوعش خبر ندارد . و اگر در میان مرده گان برخاسته از معاد جسمانی است ، زن مرده که حامله نیست تا سقط جنین کند .
    آیة 18 : « الم تر ان الله یسجدُ لهُ مَن فی السماواتِ و مَن فی الارضِ والشمس والقمرُ والنجومُ والجبالُ والشجرُ والدوابُ و کثیرَ من الناس و کثیرَ حق علیه العذاب و من یُهنِ الله فماله من مُکرم اِن الله یفعل مایشاء »
    ترجمه : « آیا ندیدی که هرچه در آسمان و هرچه در زمین است و خورشید و ماه و ستاره گان و کوه ها و حیوانات و عده ای زیادی از آدمیان به سجده الله مشغولند . و عده ای زیادی از مردم مستوجب عذاب حق شدند . و هرکس را که خدا مورد توهین قرار دهد ، هیچ کس به او اکرام و احترام نمی کند . خدا به هرچه مشیت کند انجام می دهد . »
    بفرمایید ، چه کسی دیده است که خورشید و ماه و ستاره گان و درختان و دواب به الله سجده کنند که حضرت چنین پرسشی را مطرح کرده است ؟ با کلمه ی سوالی « مگر ندیدی » می پرسد آیا این یک دروغ آشکار نیست ؟ می گوید ندیدی خورشید به الله سجده می کند ؟ کجا ببینم و دیده باشم ؟ آیا این ادعا مسخره نیست ؟

  • آیه های بیشماری در قرآن وجود دارد که حاکی از بی مایگی و فقدان مفهوم بوده و حتا مایۀ استهزا میباشد وآیه های که بوضوح نشان میدهد که نباید چنین آیه های را خدا به رسولش دیکته کرده باشد و اگر چنین باشد درانصورت علم خدارا زیر سوال می برد. ولی آیه های که مبلغ وحشت، بربریت وتوحش است، آیه های قتال یا جهاد است که جهانرا بوحشت انداخته است. زیرا جهاد یکی از خونبار ترین، ننگین ترین وغیر انسانی ترین بخش اسلام است.وظیفۀ جهادرا پیامبر برای پیشبرد مقاصدش که همانا پیامبر شاهی بود، بکار گرفت. باوارد کردم بیش از شصت و هشت آیه در تشویق مسلمین به جهاد بدون در نظر گرفتن جنایات فجیعی که این آیه ها در طول تاریخ ببار خواهند آورد. محمد را نه تنها در نزد خردورزان، از رسالت خلع بلکه نامش را بعنوان جنایت کار ترین فرد تاریخ دنیا ثبت می کند. تاریخ خراسان زمین فرماندهان جنگی خونخوار بسیاری را از جمله مغولها بخوددیده است. ولی هیچکدام در جنایاتی که در طول تاریخ بوجود آورده و خواهند آور، بگرد پای محمد نمی رسد. بقیه جنایتکاران تاریخی در یک محدودۀ از زمان ظهور کرده، جنایاتی مرتکب شده، جنایات شان در همانجا به پایان رسیده است. جنایات محمد هزارو چهار صد سال است که هنوز در جریان است وبا این وحشیگری ها وبقیه وحشی گریهای اسلامی نظیر سنگ باران کردن زنان، بریدن دست دزدان، قصاص وبقیه قوانین دورۀ بربریت محمدی از قوانین اجرایی دین اسلام پاک نشود، نام محمد بعنوان ننگین ترین و جنایتکار ترین مرد تاریخ در خاطرۀ هر انسان خرد ورز ومتمدن خواهد ماند.

  • قرآن کتابی است با متنی درهم و برهم که ذره ای در آن تداوم مطلب و همسانی اندیشه و یکسانی مفهوم و یکنواختی و استحکام نثر و انشاء حتا در یک آیه نیز ملحوظ نشده است . سراسر این کتاب تضاد است و چند رنگی که گاه خواننده تصور می کند که گوینده و نویسنده اش آدمی مخبط بوده و از شعور و آگاهی بهره ای نبرده است . بطور مثال حتا اغلب در یک آیه دو موضوع متفاوت و گاه متضاد را نظاره می کنیم . بطور نمونه آیه 189 از سوره البقره :
    « ... از تو پرسند سبب بدر و هلال ماه چیست . جواب بده که در آن تعیین اوقات عبادت و حج و معاملات مردم است و نیکوکاری بدان نیست که از پشت دیوار به خانه درآیید چه این کار ناشایست است . نیکوکاری آن است متقی باشید و از در به داخل خانه ها بیایید »
    این باید سخن یک دیوانه باشد که از او علت بدر و هلال ماه را می پرسند ، به آن پاسخ می دهد و سپس این مهملات را که هیچ ربطی به آن جمله ندارد اضافه می کند ... در یک آن دو موضوع کاملاً متفاوت ...
    همچنین از قرآن ترجمه آقای بختیاری نژاد آیه های 41 و 42 :
    « یادآور از بندۀ ما ایوب موقعی که خداوندش را صدا زد که شیطان مرا به رنج و عذاب دچار کرده . به او گفتیم با پایت به زمین بزن ، این آب سردی برای شستشو ( غسل ) و نوشیدن است . »
    مطلب را از تورات گرفته ولی نیمی از آن را قورت داده و با نیم دیگرش چنین درهم گویی و بی ربط نویسی ای را به نام کلام الله به مردم عرضه کرده است و عصبانی است که چرا مردم مکه چنین درهم گویی را نمی پذیرند !
    همچنین دقت و توجهی به آیه 49 بفرمایید که می گوید :
    « این قرآن تذکری است و افراد پرهیزگار جای خوبی دارند . »
    آیا چنین انشایی مهمل نیست ؟ این آیه از نظر ادبی و جمله بندی یک یاوه گویی بیش نیست . دو موضوع مختلف در یک جمله کوچک . و باز هم آیات بعدی از 50 تا 53 از روی ترجمه آقای دکتر بختیاری نژاد :
    « باغ بهشت هایی که درهایش بر روی آنها بازاست . در آن بهشت ها تکیه می دهند و میوه های بسیار با شراب می طلبند . و دختران باحیا و همسالی با آنها هستند . اینها وعده های ما است و پایان ندارد . »
    می بینید که آیه 50 دنبال 49 است ولی هیچ ربطی بهم ندارند و گوینده گویا افیون زده است .
    ترجمه آیات 71 تا 85 را از روی قرآن ترجمه آیت الله قمشه ای می نویسم تا معلوم شود این آیت الله نیز با تمام عربی دانی اش نتوانسته است جملات و عبارات درست و قابل فهمی بدست دهد :
    « ای رسول یاد کن هنگامی را که خداوند به فرشته گان گفت ، من بشر را از گِل می آفرینم . پس آن گاه او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده درافتید . پس به فرمان خدا تمام فرشته گان بدون استثناء سجده کردند . مگر شیطان که غرور و تکبر ورزید و از زمره کافران گردید . خدا به شیطان گفت ای ابلیس تو را چه مانع شد که به موجودی که من به دودست خود آفریدم سجده کنی ؟ آیا تکبر و نخوت کردی یا از فرشته گان بلند مرتبۀ عالم قدس اعلی بودی ؟ شیطان در جواب گفت ، من از او بهترم که مرا از آتش و او را از گِل خلقت کرده ای . خدا گفت از این جایگاه بیرون برو ، تو رانده شده ای . و بر تو لعنت باد تا روز قیامت . شیطان گفت پس اکنون که مرا از بارگاه راندی تا روز قیامت زنده نگاهم دار . خدا گفت از مهلت یافته گان قرارت دادیم ، تا روز و موقع معین . شیطان گفت به عزتت سوگند که به فریب و گمراه کردن تمام مردم مشغول خواهم شد ، مگر بنده گان مخلص شما . »
    لطفاً دوباره این بخش را بخوانید تا میزان مهمل گویی جناب الله مکه بر شما روشن شود .
    خدا با دست خود از گِل ، آدم می آفریند عین یک دختربچه که با پارچه و نخ عرسک می سازد و یا در نهایت مانند یک مجسمه ساز ، و درین مجسمه روحی می دمد . ولی نمی گوید که دیگر استخوان داران خون سرخ مانند اسب و گاو و بز و گوسفند را چگونه پیش از آدمی آفرید ؟ این حیوانات نیز بدنی شبیه آدمی دارند با قلب و شش و رگها و دستگاه هاضمه . در ضمن توجه نمایید در جمله اول صیغه حال آورده است و می گوید می آفرینم ، ولی در جمله دوم صیغه ماضی است و گذشته را بیان می کند و می گوید : بیاراستم و از روح خود در او دمیدم . آیا چنین کلامی فصاحت دارد؟ این است آن فصاحت و بلاغت قرآن که دینداران مسلمان به آن می نازند !؟
    خوب ! گیریم ما آدمیان با شعور بدرود گفته و در نابخردی این مهملات و موهومات را بپذیریم و الله به هیبت معمار و مجسمه ساز در حضور شیطان مجسمه ای به قواره ما ساخته است ، و ابلیس سخن پروردگارش را قبول نکرده و نافرمانی کرده است . چرا هنگامی که گفت : می روم و بنده گانت را گمراه می کنم ، او را نابود نکرد تا این اتفاق بد برای بنده گان الله نیافتد ؟؟ در ضمن آن زمان که شیطان این سخن را گفت ، غیر از آدم تک نفره ، مردم و بنده گانی « حتا حوا » هم وجود نداشت و نبودند ، پس شیطان چه کسانی را می خواست گمراه کند ؟ این هم از مفهوم فلسفی و خرداندیشی در قرآن کلام الله !!!

  • در بارۀ قانونهای زن ستیزانه اسلام درینجاتا حدی تبصره های شده است ولی در مورد یکی از نا انسانی ترین قانون های الله نسبت به زنان که قانون محلل است هیچ تبصرۀ نشده است. آیه 230 سورۀ بقره این موضوع را چنین گفته است:
    " واگر (شوهر برای بار سوم) اورا طلاق گفت پس ازان آن دیگر ( آن زن ) برای او حلال نیست تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند ( با او همخوابگی کند) سپس اگر ( شوهر دوم ) وی را طلاق گفت اگر آن دو همسر ( همسر سابق) پندارند که حدود خدارا بر پا می دارند گناهی بر آن دو نیست که به یکدیگر باز گردند واینها حدود کلام الهی است که آنرا برای قومی بیان می کند."
    محلل یکی از شرم آورترین، مسخره ترین و آبرو ریز ترین قانون های الله برای زنان است ؛ تاجائیکه حتا بسیاری از ماله کشان اسلامی تا کنون به هیچوجه نتوانسته اند این شرم ساری را ماست مالی کنند. نیز سعی می ورزند که اصلاً به این موضوع نپردازند و حتا بیشتر مواقع در بارۀ وجود چنین آیه ای در قرآن اظهار بی اطلاعی هم می کنند.
    این قانون غیر انسانی هر انسان متفکر وخرد مندرا به تحیر وامی دارد که این چگونه مردی است واین چگونه علاقه ای بین زن ومرد می تواند باشد که مرد سه بار صیغۀ عقد را برای زنش بخواند!
    به هر روی، بالآ خره مرد تصمیم میگیرد که زنش را برای بار سوم طلاق دهد و این کار را عملی میکند، مدتی می گذرد و مرد تصمیم میگیرد یا پشیمان می شود که زنش را دیگر باره به خانۀ خود بخواند!
    اکنون دیگر مشکل حل شدنی نیست واز یک " مشکل حل کن " ( یعنی محلل ) با ید استفاده شود. (محلل بمعنای حلال کننده است زیرا او با نکاح کردن و انجام عمل سکسی زن اورا دوباره برای شوهر سابقش حلال می کند ) این محلل زن را به ازدواج خود در می آورد و برای حلال کردن با او عمل سکسی را انجام میدهد وبنا براین آن زن دو باره برای شوهرش حلال میشود. ولی اگر بنا به دلایلی محلل تصمیم بگیرد که زن را طلاق ندهد ودر اینجا از الله نیز کاری بر نمی آید. واه به حال زن بیچاره که جز تمکین در برابر این شرم ساری حق هیچگونه اعتراضی را ندارد و بر مشیت که الله بر او لازم دیده تسلیم باشدتا در جملۀ مومنات محسوب گردد.

  • « وَاَرسلنا من رسول اِلا بِلِسانِ قومه و کذالک اوحینا الیک قرءِ انا غریباّ تنذر ام القری و مِومن حولها »
    قرآن را به زبان عربی به تو وحی کردیم تا اهالی ( مکه و اطراف آن » را از عذاب روزی که شکی در آن نیست بترسانی » فقط همین و بس . دیگه هر که خراست سوارش شو، تا تو بمیری یا خر . از جانب ما هیچ ارجی نیست ، از تو تلاش از ما قوت . لطفاً کاری به کار کسانی که ایمان نیاورند نداشته باش که در آتش ندانی خود بسوزند که خداوند بخشنده و مهربان است .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس