صفحه نخست > دیدگاه > ازصلح خواهی ملا "زمان مزمل" تا جنگ طلبی ملا" یاسر"

ازصلح خواهی ملا "زمان مزمل" تا جنگ طلبی ملا" یاسر"

نیم ملا خطر ایمان نیم داکتر خطر جان
گوربز خان "عطاخیل "
پنج شنبه 17 جولای 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

درایام کودکی از بزرگان همیشه میشنیدم که نیم ملا خطر ایمان است ونیم داکتر خطر جان. این ضرب المثل را همیشه با دوستان وهمصنفان خود باشوخیهای طفلانه وقت وناوقت، تکرار میکردم بی آنکه بمعنای واقعی آن پی ببرم که منظور ازین ضرب المثل چی است.

امایک روز ازپدرم خواستم که مفهوم این ضرب المثل را برایم تشریح کند.

پدرم گفت: مقصد این است که هررشته را که میخواهی تعقیب کنی آنرا باید به پایه اکمال برسانی. پرسیدم پدرجان آیا میشود که انسان خودش را مکمل تصور کند که گویا من فلان رشته را تکمیل نمودم.

پدرم درجواب گفت :نه خیر بچیم!

علم دریاست هیچ پایان ندارد اما خودت به اندازه ظرفیت که داری باید ظرفیت فکری خودرا تکمیل کنی. نه اینکه یک رشته را نیمه تمام بگذاری وبعد ازآن بدروغ جهت فریفتن مردم از تکمیل بودن ظرف خویش، لاف بزنی.

آنگاه پرسیدم که این نیمچه ملاها چگونه میتوانند خطر ایمان تلقی شوند؟

پدرگفت: بخاطریکه نیمچه ملاها همیشه خودرا ملای کامل می پندارند، وبهمین علت برای مردم حق وناحق بدون معلومات کافی فتوا میدهند درصورت پیروی مردم از چنین فتواهایی، ایمان مردم درخطر می افتد. چه بسا که حلال جای حرام را میگیرد وحرام جای حلال را. آن چیزیکه مستحب باشد جای فرض رامیگیرد وفرض درجای مستحب قرار میگیرد وخلاصه، همه چیز ازحالت اصلی ونظم خویش خارج میشود.

بهمین ترتیب داکتریکه تحصیلات وتخصص خودراتکمیل نکرده باشد درصورت مراجعه کدام مریض بالاثر توصیه های وی ، مریض مذکور با خوردن دوا های غلط ، راهی دیار عدم میگردد.

چندروز قبل، هنگامیکه چشمانم وگوشهایم به مقالات ومصاحبه دو نفریکه در بالا نامهایشان ذکرشد ،آشنا گردید، همان مثل قدیم بیادم آمد که : نیم ملا خطر ایمان ونیم داکتر خطرجان.

بنابه قول شاملو روزگار غریب ایست نازنین. ازیکطرف هرروز شاهد ریختن خون انسانهای بیگناه، در کشورهستیم وازطرف دیگر خود نمائی ها تحلیل های غرض آلود ومزورانه ء افراد نیمچه ملا زنده گی را برای مردم این سرزمین به کابوس وحشتناک تبدیل ساخته است.

جان مطلب اینکه: ،شبکهء تلویزیونی عرب زبان "السحاب" که متمایل به گروه های اصولگرای اسلامی خصوصا القاعده است ده حلقه مصاحبهء ملایاسر را باخبرنگار این شبکه در سایت یوتوب گذاشته است که وی خاطرات خویش را از زمان دستگیری اش تا رها شدنش دربرابر ژورنالیست ایتالیائی قصه میکند.

شیندن ودیدن این ده حلقه مصاحبه ، که شبکهء مذکور خواسته است از ملایاسر مفتی جهانی وعلامه دهر بسازد ،انسانرا باز بیادهمان مثل که عرض شد می اندازد.
ملایاسر میگوید

( ترجمه ءمهمترین بحشهای این گفتگو)


خانه ام درنوشهرهء پشاور بود، باسه خانمم و بیست وهشت اولادم زنده گی خویش را در دیار مهاجرت سپری میکردم که روزی درمسیرراه همراه بافامیلم پولیس پاکستان دستهایم را بست وزندانی ام ساخت. بعدا به زندان مرکزی راولپندی منتقل شدم سپس به حکومت مرتد کرزی تحویل داده شدم.

اما،هیچ معامله بدی بامن شخصا صورت نگرفت، بامن برخورد نیک صورت گرفت. اما طبعا بعداز انتقال بزندان پلچرخی ودیدن همرزمان عربم وضع روحی ام منقلب گردید خواب ازچشمانم گریخت.

من تأثیرات این عمل فداکارانه ءخویش یعنی صبرومقاومت دربرابر مشکلات ومصایب را همانجا احساس کردم. نگهبانان زندان ازمن میترسیدند. من برایشان اخطار میدادم که اگر بامن کدام معامله بد کنید، طالبان را میگویم که انتقام آنرا ازشما بگیرند. باوجودیکه من بندی بودم ولی آنها ازمن ترس داشتند.

روزی ازروزها ،یکی از هم سلولهای عربم از سلول دیگری صدای واویلایش بگوشم رسید،درفکر فرو رفتم وباخود گفتم که خدایا مرا ازاین آزمون موفق بدر آر!

شب درخواب، رسول خدا را دیدم که دریک صنف درسی مانند معلم تشریف آورده ودرخواب به شانه ام زده بمن وعرب هم سلولی ام خطاب کرد:

أنتم رسلی :شما فرستاده گان من هستید "

سه بار این جمله را رسول خدا درخواب برای من و آن عرب که صرخات و وایلاهایش را دربیداری، شنیده بودم تکرار کرد.

بعداز بیداری ،احساس مقاومتم افزون شد. ودانستم که بندی شدن در راه خدا بدون اجر وپاداش باقی نمیماند.
از ملایاسر درزمینه استادانش یعنی پروفیسور استاد برهان الدین ربانی وپوهاند سیاف سوال میشود که چرا این رهبران معظم ، باوجود علم زیاد شان درزمینه ء شریعت وقرآن بازهم بخاطر کرسی ومتاع قلیل دنیا آخرت خویش را فروختند؟

ملا یاسر بدون اینکه کدام لفظ خشن را علیه استادانش بکار ببرد با کشیده آه وافسوس، جواب میدهد:

این امتحان پروردگار است هرکسی درهرمقام وهرآزمایش نمیتواند کامیاب شود ممکن کسی در شجاعت کامیاب شود اما زمانیکه امانتی بوی سپرده شود ناکام شود.
امتحان وآزمونهای الهی مختلف است دریک امتحان کامیاب شدن معنای کامیاب شدن در تمام امتحانها نیست. خداوند ایشان را به راه مستقیم هدایت کند."

بااین جواب جناب ملا یاسر گردن خودرا خلاص کرد هم لعل بدست آورد وهم دل یاران را نرنجاند.
امادرمورد جوازبودن جهاد علیه امریکائی ها و بنابقول خودش "حلف ناتو" ملا یاسر تاکید بفرض عین بودن مسأله ، تاکید کرد او میگوید :(بهمان ترتیب که جهاد دربرابر شوروی اشغالگر جواز داشت امروزنیز عین فریضه حکمفرماست، یک دشمن شکست خورد دشمن دیگر داخل شده است. من ازتمام علما ومراجع بزرگ فقهی این دو سوال را مطرح میکنم:

فرق بین کفر کمونیزم وکفرلیبرال غربی درچی است؟

فرق بین تجاوز دیروزی شوروی وتجاوز امروزی امریکا درچی است؟)

ملا یاسر خود اعتراف دارد که وی مفتی نیست اما راوی فتوای دیگران، چون شیخ عبدالعزیز بن باز متوفی وشیوخ دیگری از وهابیون عربستان سعودی هست. وخصوصا اینکه جنگ وجهاد دربرابر امریکا چه در افغانستان وچه درعراق احتیاج به فتوا ندارد قرآن خودش آیات صریح، در زمینه قتال وجهاد دارد،چرا علمای ما بهانه تراشی میکنند؟

ملا یاسر ، ازیکطرف خودرا درمقام مفتی نمیداند، وازطرف دیگر علما واستاتید خودش را تلویحا گمراه خوانده وبه تعبیرخودش ، جواب روشن را میدهد که: قتال وجهاد تا قیام قیامت ادامه دارد، راحت طلبی ها غفلت ورزیدن به احکام الهی سبب غضب پروردگار میشود ، علمای که درتائید تجاوز امریکا ومتحدانش فتوا میدهند علمای سوء اند که زنده گانی مؤقت دنیارا بعوض زنده گی جاویدانی آخرت خریده اند. ازنظر وی،درصورتیکه عملیات انتحاری سربازان وافسران پاکستانی که برای اولین بار درتاریخ جهان اسلام رخ داده است دربرابر تانکهای هند، عملیات شهادت طلبانه بحساب می آمد چرا عملیات امروزی دربرابر امریکائیان را عملیات انتحاری مینامند؟

بهمین ترتیب ملا یاسر این سوال را ازحکومتهای کشورهای مسلمان خصوصا عربستان سعودی میپرسد که به چی علت درزمان تجاوز روسها به افغانستان ، مجاهدین افغانستان را قهرمانان میخواندید اما امروز آنهارا تروریست مینامید؟

ملا یاسر میگوید که من حین مناقشه بایکی ازعلمای دینی کشورهای حاشیه خلیج عرب، که نمیخواهم نامش را ببرم این موضوع رامطرح ساختم وی ازدادن جواب بمن عاجزماند.

حالا برمیگردیم بملای طرف مقابلش که وی نیز کم از ملایاسر نیست . ایشان درنقطه مقابل ملای اولی واقع گردیده اند .

اولترازهمه خوب است که ملازمان مزمل را بشناسیم که ایشان کی هستند؟

محمدزمان زمان مزمل ازولسوالی ده سبز ولایت کابل بوده و تحصیلات خویش را در عربستان سعود به پایان رسانیده است.

وی مدتی ازجملهء اعضای شورای مرکزی حزب اسلامی برهبری انجنیر حکمتیار بود که بعد از وقوع کودتای شهنواز تنی ، حزب اسلامی را ترک گفته وبا قاضی محمد امین وقاد پیوستند.

درجنگ های خونین کابل ،که یکطرف مهم قضیه، حزب اسلامی حکمتیار بود، آقای مزمل دست به یک سلسله تلاشهای میانجیگرانه بخاطر ختم جنگ وایجاد اعتماد وتفاهم بین اطراف درگیر زد که نتیجهء دلخواه را بدست نیاورد. بعدازسقوط کابل بدست طالبان، وی سفری به قندهار نمود وطی آن سفر به ملا محمد عمر رهبر طالبان اعلان بیعت نموده وامارت اسلامی افغانستان را یک امارت شرعی دانست.

اماحزب اسلامی شاخهء حکمتیار، مدتها قبل ازبیعت آقای مزمل، بعدازمارش طالبان بطرف کابل، ازمناطق جنوبی کشور، مواضع جنگی خویش را درکابل به نفع دولت استاد ربانی ترک داده وبطرف لغمان وسروبی عقب نشینی نمود. اما قوای خودرا از پراگنده گی وتشتت نجات داده و انجنیر حکمتیارطی یک سخنرانی مبسوطی درولایت لغمان جنگهای کابل را توطئهء بین المللی علیه حزبش خواند.

جناب مزمل در تازه ترین مقاله خویش از صلح دم میزند، صلح را یگانه راه حل مشکل افغانستان میداند. درپرتو صلح وصفا وصمیمیت ایشان رمزموفقیت دعوت ونشروپخش دین خدارا می بینند.

جناب مزمل از ذکر سوره مبارکه "قریش" یاد آوری نموده وآنرا بعنوان سورهء یکه قرآن تاکید بر صلح وامنیت وبرقراری آرامش تاکید دارد، مثال آورده اند.

ایشان از قصه شهر سبا که از امنیت وآرامش برخوردار بود ولی اهالی آن شهر قدر آرامش وامنیت را ندانستند بالاخره به عذاب الهی وسیل عرم مواجه گردیدند، یاد آوری نموده اند.
اما راه حل پیشنهادی استاد مزمل بااستاد یاسر خیلی پیچیده است. استاد مزمل ضمن اینکه از یاران ونزدیکان ومقربان درگاه مهندس حکمتیار بودند همچو ملایاسر خودرا دردایرهء حزبی محدود ننموده وباارائه طرح های که هم لعل بدست آید وهم دل یار نرنجد، به پرت وپلاگوئیهای متوسل شدند که جز خودشان کسی دیگری قدرت حل وهضم آنرا ندارد.

استاد مزمل ادعا دارد که افغانها چانسهای زیادی را بخاطر برقراری یک نظم پایدار از دست داده اند گروه ها واحزاب مختلف به کشورهای مختلف تقسیم شده اند وهرگروه تمثیل کننده منافع یک کشور تلقی میشود.
ایشان جبهیه مخالف کرزی را حامی ومدافع منافع کشورهای ایران روسیه وچین وهند میدانند. درعین حال طالبان وحزب اسلامی را حامی منافع پاکستان.

استاد مزمل میگوید که اول باید خود این کشورهای ذیدخل در قضیه افغاننستانن باید دربین خودشان به توافق برسند که این امر نیز ازامکان بعید است بخاطریکه روسها پیوسته کوشش دارند که پای امریکا هرچه بیشتر درین گیرودار فرو برود تا انتقام شکست خویش را از امریکا بگیرد.

بناء امریکا ازیکطرف با منافع پاکستان تضاد دارد وازطرف دیگر با دشمنهای دوست نما درجبهه متحد روبرو است وازطرف یگر کرزی نیز قدرت واراده اتخاذ تصامیم مستقل راندارد.

به نظر ایشان یگانه راه حل بریدن ازرهبران سابق مجاهدین ورجوع به اکثریت خاموش افغانستان است که از استمرار وادامه جنگهای خونین پیوسته رنج میبرند و صدمه های فراوان را ازاین ناحیه متقبل شده اند.
درغیر آن طبق محاسبه ایشان،کشورهای غیر اسلامی به ادامه این جنگ علاقه دارند بخاطریکه این کشورها دارای فابریکه های تولید اسلحه اند، ویاید این سلاح ها درجاهای نظیر افغاانستان استعمال شود که صاحبان فابریکه ها ازاین تجارت سودهای بزرگ به جیب های شان واریز شود. وملت ما هرروز بدبخت تر وبدتخت میشوند. تنها یک راه وجود دارد که همانا رجوع به اکثریت خاموش است نه رهبران.

نتیجه:

حال ازهردو ملا صاحبان پرسش این است که چرا همین اختلافات نظری خویش را اولا باخودتان حل نمیکنید که به یک توافق جامع دست یابید. چرا این قدر تفاوت میان دوخواست وجود داشته باشد که یکی امریکا وحلف ناتو را اشغالگر ومتحاوز میداند وطرف دیگری دلایل براهین برایش میتراشد. هرروز؛ مردم بیچاره ومسکین است که تاوان این اختلافات فکری وعقیدتی عالمان خویش را میپردازد. باید به این پسش کوتاه جواب بدهید:

اولا جناب ملا یاسر که: آیا رهبران سابق مجاهدین پروفیسر سیاف واستاد ربانی جمع افراد دست دوم حزب اسلامی درپارلمان وحکومت کرزی درجمله عناصر مرتد وهمدستان کفار تلقی میشوند ویانه آیا کشتن ایشان به همان شکلیکه مسعود ازبین برده شد قتل اینها نیز جواز دارد یانه؟


باملاحظه این تقاریر آتشین تان ازشما پرسیده میشود که ازجملهء بیست وهشت فرزند شما کدام یک آنها در راه خدا خودرا مانند دیگر اولادهای مسلمان قربانی کرده اند ویانه؟ به تعداد چند نفر از پسران شما خودرا درعملیات استشهادی خویشتن را منفجر ساخته است؟

از جناب مزمل:

ازشما صرف، همان سوال جناب ملا یاسر را ازشما می پرسم که:

امریکا متجاوز واشغالگر است یانه؟

فرق بین تجاوز امریکا امروز باتجاوز دیروز شوروی سابق درچی است؟

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • قربان شوم خدا را

    یک بام و دو هوارا

    من در حرف های استاد یاسر هیچ مورد خلاف اسلام را نیافتم. او خواسته است که برایش آزادی بدهند تا حرف هایش را برای مردم بگوید، در مقابل او را اگر دیوانه هم میگویند اجازه دارد. این همان آزادی بیان است که شما در تحت شعار آن مردم را فضیحت میکنید و دشنام میدهید. پس آیا کدام این حرف با منطق حتی شما مخالف است که شخصی اجازهء گفتار بخواهد؟
    از این معلوم میشود که سر دمداران امروزی در جهان و افغانستان به ادعای های دموکراسی و آزادی خود ایمان ندارند.
    ما افغانها هم نشخوار گر همان تبلیغات غرب و رسانه های غربی هستیم.

  • ابتذال ، از زمین تا ثریا !
    هنر برتر از گوهر آمد پدید

    این یک بند از شعر حیکم فرزانهء طوسیست؛ که مرتبت و ارجمندی " هنر " را با زبان لطیف و عمیق ویژهء خودش بیان میدارد و خیال کنم همان یک استعارهء استادانه و نغز برای بیان جایگاه هنر کافیست.

    هنر که مفهوم والا و پیچیده ایست؛ در سراسر هستی " انسان " که اندیشه گر است و همین اندیشه گری او را از مخلوقات دیگر یک سر و گردن بالا تر می نشاند، جاریست. در واقع زیستن خود هنریست و خوب زیستن هنری برتر.

    انسان گاهیکه در پستو های متعفن زنده گی خودش را اسیر یکنواختی و بی ارزشی می یابد، و یا دستخوش کیمیای کمیاب اینروز گار " خوشی " میشود، آنگاه از پی انتقال آن حس ناسوتی یا لاهوتی به اطرافیان ، دست به ایجاد سازه های میزند که اگر سراسر هنرمندانه نباشند، رگه های از هنر را میتوان در آن دید.

    به پندار من همانگونه که استعداد ذاتی هست، و از پدر میراث میرسد، فراصت ذاتی در کنار ذهن حساس و موشکاف لازمه های ابتدایی پرداختن به کار هنریست. ذهن باز و قابل در سبک و سنگین کردن ارزش ها در کنار استعداد و فراصت ذاتی ، فرد علاقمند به کار هنری را مدد میکند تا اثری بیافریند که افکار و یافته های فکری او را در قالب موزون و به اندام ، به اجتماع منتقل کند.

    صاحبدلان اقلیم بی پهنای " هنر " را به هفت آسمان تقسیم نموده اند در حالیکه بشرخاکی ، سرگردان پنج قارهء خاکیست.
    از این هفت آسمان یا هفت بزرگ شهر، یکی آن شهررویایی و بزرگِ " موسیقی " ست. موسیقی بیگمان همزاد آدمیست ، اگر بتوان فریادی را که نوزاد در اولین لحظهء پا ماندن به دنیای هستی سر میدهد یا ناله های شبان در صحرا و عاشقی مفلس در حمام را نیز از آندست شمرد!؟

    در کشور ما و در جمع ما که مفاهیم و ارزش ها هیچگاه بدرستی هضم نمی شوند و نیم خام و نیم پخته " تفاله " میگردند، موسیقی اما از آن مقام رفیع به حضیض خاک نشانده شده . هنر موسیقی کشور ما در ازدحام " نوحه گران " بی هنر گم شده است!

    حرمت استادان خوب این هنر که آثار بدیعی آفریدند و یگان یگان می آفرینند برمن و برما واجب هست و محفوظ؛ و با سوگواری که تعداد شان به تعداد انگشتان دست ؛ اما وای از دست این همه " آما تور " یا " خود رو " های بی رنگ و بو که آبرویی هنر برده اند !

    نقد آفریده های هنری الحق که بایستهء سررشته داران شعبه های هنریست، نه شایستهء این قلم ؛ اما اجازه بدهید در مقام یک شنوندهء که دوستار صوت و نوای خوب و خوشست گلایه هایم را به عرض برسانم.

    چرا باید همه چیز در کشور ما اسیر " ابتذال " باشد؟

    اینروز ها تا دلت بخواهد " نوحه گر " جوان ! داریم . ساخته های که از سوختن مایه ندارند ، و اکثر تقلیدی اند ... چنان موسیخی ها که غیبت شعر و موسیقی و آواز خوب در آنها موج میزند.

    رواج بی رویهء " ترنگ و تار " ماشینی که عرصه را بر نغمه های اصیل " غیجک و تنبور " تنگ کرده اند و خود در نبود " اصالت " و " مفهوم " درمانده اند و وامانده .

    بسیاری از این جوانان " هنرمند "!؟ حتی ذوق نازلی برای انتخاب شعر – ایکاش شعری در آهنگ هایشان موجود باشد- یا تصنیف آهنگ شان ندارند، و جالب اینکه هرکاره هم استند! شاعر، تصنیف ساز، و اجرا کننده یا همانا " آوازه خوان" !

    باور کنید که بسیار اوقات دلم بحالم خودم و همنسلان و هموطنانم میسوزد که به نوعی مجبور از تحمل این همه " بی هنری" و تقلید های قبیح میشویم. خواهی نخواهی گاه گاهی شوق شنیدن " موسیقی " در حذر و سفر میکنیم و آنگاه هنرموسیقی امروز ما با تمام کراهتش ، مثل یک خوراک مکروه که نه بتوان قورتش داد و نه هم بتوان تفش کرد در برابرمان سفرهء سخاوت میکشاید! از پرده های تلویزیون تا محافل و مجالس خصوصی همان کاه بی دانهء موسیخی جلف و مبتذل را به قیمت مغز شنونده باد کردن ، واه که چه دلگیر است و متاسف کننده.

    امروز که سه یا چهار شبکهء ماهوارهء از آدرس کشور ما در سراسر گیتی پخش میشود، و درضمن دیگر برنامه ها برنامه ریزان " موسیقی افغانی "!؟ هم پخش میکنند ، تصور کنید که تصادفاً یکی از همسایه های همزبان ما هوس میکند که موسیقی افغانی بشنود و در همان لحظه این " آهنگ "!؟ نشر شود ....

    چاینکه پتره !

    کوچه به کوچه بریم ، سوی قلاچه بریم

    ور زده پاچه بریم ، ور زده پاچه

    الله میروی یا نی ؟ میروی یا نی ؟

    یا سربامت نغاره کنم ؟

    چاینکه پتره کنم ، چاینکه پتره

    بیا که شهر نو بریم،ده موتر نو بریم

    از طرف شو بریم، از طرف شو

    میروی یا نی ؟ میروی یا نی

    یا سر بامته تق تق کنم ؟

    چاینکه پتره کنم چایکنه پتره

    جان زما نگاره ، آی زما دلداره ؟؟؟

    بیا که به میله بریم ، سر دو میله بریم

    میروی یا نی ؟ میروی یا نی

    یا بایسکیلته میده کنم ؟

    چایکنه پتره کنم ِ، چایکنه پتره

    آی زما نگاره ، وای زما دلداره ...

    یقین دارم برای ساعتها با خود فکر خواهد کرد که این چه بود؟ طنز ؟ فلکور؟ مردمی ؟ محلی ؟ خلقی یا چه شعر و چه سبک فلک زدهء که یکی را به همراهی اجباری دعوت میکند ! بیا همراه من به شهر نو و شبگردی برویم ، زیرا اگر نروی بایسکیل اترا خواهم شکست!!؟؟ این دیگر چه ترکیب و ترتیب و چه زبان شعریست؟ خشونت حتی در شعر و در آهنگ !

    با درد و دریغ باید اعتراف کنیم که از ایندست " ناله های بی سٌر و لی همراه با موسیخی پراگنده " بسیار داریم.
    شاید در زمانهء که آوازه خوان در عشق نامجوی و کامجویی، مسوولیت اشرا فراموش کرده؛ اینها سهل باشد و عجیب نه، ولی دوام این روند اسباب آن خواهد شد که " ابتذال " جای " هنر " را بگیرد و ذوق و قریحهء خوب سقوط کند و بالاخره ما به محصولات بی کیفیت اشخاص بی هنر عادت کنیم! همانگونه که به همه کاستی و نیستی ها در زندگیمان خو کرده ایم!

    بگذار سرایندهء بی سٌری برای خوشی دل خود و شاد کردن خاطر مادرش ناله کند؛ اما دارنده گان و صاحبان رسانه های صوتی – تصویری شخصی و برنامه سازان آن تلویزیون ها حیرانم چه معیار و روشی را در گزینش آهنگ ها پیش گرفته اند ؟ مگر امکان ندارد که بجای " عبدالرحمن جان " یگان شخص آشنا با رمز و راز موسیقی را دعوت کنند بیاید و به جفنگ های همراه با موسیخی آوازه خوان ها گوش داده ، چهار تا نظر درخور و کارآمد برای آن جوان که وقت، سرمایه و مغزش را در بهای هیچ برباد میدهد ، برای اصلاح کارش ارائه کند؟ عبدالرحمن جان، بیچاره از سرمهربانی هرچه می شنود در بدل تعریف و توصیف میکند و آنگونه که به نظر میخورد سررشتهءکافی از موسیقی هم ندارد.

    موسیقی و در مجموع " هنر " بخش مهم و ارزشمندی از فرهنگ ملت هاست. بخشی که در پویایی و پایایی فرهنگ سهم بسزا دارد. پس بی توجه یی در برابر هنر موسیقی ، بی توجه یی و بی حرمتی به فرهنگ ماست.

    حالا آمدیم و قبول کردیم که این شعر " محلی " محلیست یا هم مردمی مردمی، و یگان شخص کم سواد اما خوشنوایی هم آنرا در محفلی برای هم ولایتی هایش خوانده و بعد یک آواز خوان ناکرده کار و تیار خور" شهری " در پناه جاز بند و گیتار بس، آنرا باز خوانی کرده، مگر یک فردی که مدیر برنامه های این یا آن تلویزیون است چرا بخود زحمت دسته بندی و تشخیص آهنگ در خور نشر و غیر قابل نشر را نمیدهد؟

    توجه کنید لطفا ...

    آدم خان چرسی !

    آدم خانه چرسی ، کت می وباسه دالان ته

    ما ته خوب نه رازی ، کت می وباسه دالان ته

    هغه چرسی یارونه چه مانه نه کوی یادونه

    آدم خانه چرسی کت می وباسه دالان ته

    دا خو انصاف نه دی جانانه

    زه بوغه یی شم ، اوس می نکری تپوسنه

    آدم خانه چرسی ِ، کت می وباسه دالان ته

    و ....

    در عوض اینکه بلند شویم و برای اصلاح اجتماع مان کاری کنیم، با رقصیدن و کاکل افشانی به نوای چنین آهنگ هایی به ترویج و تائید آن می پردازیم !

    آری خوانندهء گرامی! که بدون شک یکی از شنوندگان چنین آهنگ ها و علاقمند هنر موسیقی تشریف داری، من و تو نیز با گوش دادن به چنین چرندیات و خاموشی اختیار کردن در برابر چنین یاوه سرایانی، به هرچه هنر اصیل و هنرمند خوب است خیانت کرده ایم و می کنیم!

    این " ستاره بخشی " های ماست – برنامه پنج ستاره و پنج آهنگ برتر – که بستر رونق ابتذال گشته است! در پناه همین ستاره بخشی هاست که ابتذال از زمین سوختهءکشور ما به آسمان ساخته شده با جلوه های ویژه نیز صعود کرد.

    جای بسی شکر باقیست که در تاریخ هنر موسیقی معاصر کشور چهره های ماندگاری همچو زنده یاد احمد ظاهر، ساربان مظلوم و مرحوم،ظاهر هویدا، وحید قاسمی، فرهاد دریا، ناشناس، استاد مهوش، و تعداد دیگری از بزرگان این عرصه را داشتیم و داریم ورنه دست مان تهی میبود و ریش موسیقی مان ریشخند عالم .

    مختصری که آمد حقایقیست که گفتن آن زبان را میسوزد و نگفتنش مغز استخوان را، انکار و اهمیت ندادن به معایب بزرگ در عرصهء موسیقی امروز کشور اسباب افول و نزول هرچه بیشتر هنرموسیقی در کشور خواهد گشت .

    احمد بهار چوپان
    شهر آسنس ، دانمارک

    آقای میرهزار گرامی و بقیه دوستان همکار ایشان درود برشما.
    پس از آروزی سلامت و سعادت شما، متاسفانه بار دیگر بعد از نیم ساعتی تلاش برای ورود از مجرای درست و مستاصل شدن ، مجبور از فرستادن مطلب از اینراه گشتم. امیدوارم ببخشاید. با تشکر قبلی
    08/07/16

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

جستجو در کابل پرس