صفحه نخست > دیدگاه > تأُخر فرایند نوگرایی

تأُخر فرایند نوگرایی

مدرن شدن و بسیج اجتماعی
حمزه واعظی
شنبه 19 جولای 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

" ساختار سنتی" مانع مهمی در راه فراهم آمدن نظم وفاقی ونوسازی بنیادهای فکری، فرهنگی وسامان ذهنی در جامعه بوده است. این ساختار، ایستایی و انقباض شریانهای اجتماعی را موجب شده وتوانگری و پتانسیل های اجتماعی را برای همانندی و همسویگی وتطابق اجتماعی به تحلیل برده است. بازتولید برون داده های فرهنگی وظرفیت جذب وهضم ایستارها وفرآورده های جدید وقدرت تحمل وتحمیل دگردیسی ها دراین ساختار، به شدت ضعیف است. به همین دلیل این وضعیت، جامعه ی افغانستان را از "مرحله ی قومی" فراتر نبرده ونتوانسته است شرایط ارتقا به "مرحله ی جامعه ی ملی" را به بایستگی فراهم سازد. نظم وفاقی و وفاق اجتماعی درشرایطی تطبیق می شود که جامعه به" مرحله ی ملی" رسیده باشد و مرحله ی ملی شدن زمانی به فعلیت می رسد که آن جامعه تمایل به مدرن شدن پیدا کند.

"کارل دوچ" در روند تشکیل ملت ها، ملی شدن یک جامعه را از نزدیک به "مدرن شدن" آن پیوند می زند. او معتقد است که به دلیل مدرن شدن جامعه وروند هایی که آن را همراهی می کنند مثل: توسعه ی ارتباطات، آسانی حمل ونقل، وسایل اطلاعاتی، تشابه میان گروه های مختلف و موجود اجتماعی را سرعت می بخشد. (17)

مدرن شدن، همچنین، بسیج اجتماعی را نیز بدنبال دارد. یعنی افزایش مبادلات اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی میان مردم منطقه، ایجاد قطب های جذب کننده؛ توسعه ی زیربنایی به نوبه ی خود بسیج بخش فزاینده ای ازمردم، روند تشابه گروه های قومی را سرعت می بخشد؛ این تشابه به وِیژه از آن جهت بارز است که گروها ریشه های خود را ازدست داده اند. مدرن سازی، وفاداری، قومی را ازمیان می برد، آنگاه تشابه راه را بر ظهور نوعی همبستگی وانسجام که براساس سهم گرفتن از ارزشها، اعتقادات ومنافعی واحد استوار است، بازمی کند. ملت نتیجه ی دگرگونی قومی با عناصر قومی مختلف است که دریک روند بسیج اجتماعی قرار گرفته اند. (18)

آهنگ ورود مدرنیسم درافغانستان بسیار مورچه وار بوده است. مدرنیسم، به مفهوم باز گشودن راه تعامل و بهره مندی از ارزشهای فرهنگی، علوم جدید، مدل نظام سیاسی، و ارزشهای فکری و جلوه های مادی وصنعتی تمدن نشأت گرفته از نظام های صنعتی غرب، در افغانستان با تأخیر وتعلل فراوان مواجه بوده است. چه، آن که :
" افغانستان از دیدگاه فرهنگی یکی از کنار افتاده ترین سرزمینهای جهان اسلام بود وتا دیرگاه در راستای آشنایی با اندیشه های اروپایی گام نگذارد.حضور استعمار در حالی که بهره گیری فنی نوین اروپایی را برای افغانان عملا بایسته می شمرد، به گوشه گزینی سیاسی و فرهنگی آنان نیز کمک می کرد. روشن است که این گوشه گزینی، راه را بر گسترش آموزشگاهها ی نوین، کتابخانه ها، چاپ روزنامه، ساختن جاده ها ورسانه های گروهی نو پدید می بست." ( 19 )

ـ دولتهای ناتمام وکارکردهای نا فرجام

از آنجا که در فرایند نوسازی، علاوه برنقش فکری و سهم فرهنگی جامعه ی روشنفکری، عمدتا دولت های ملی با دراختیار داشتن ابزار و شرایط لازم، مجاری ورود عناصر جدید نظیر تکنولوژی، صنعت، قوانین، مفاهیم وشاخص های فکری وفرهنگی نظیر دمکراسی، آزادی، حقوق بشر وتساوی انسانی زن ومرد را باز می گشایند، درافغانستان اما هم، سیرت جامعه ی روشنفکری، بصیرت مسعود پیدا نکرده است تا سرمایه های فکری و جانمایه های فرهنگی وذهنی مطلوب مدرنیته را درجامعه ی سر شار از سنت قبیله ای ـ اسطوره ای وغرق درالفت مذهبی ـ پنداری چراغداری نماید وهم، دولت ها جلوه ای از سازمان قبیله ای بوده اند که با آرایه های نسبتا مدرن و لی کارکردهای سنتی ـ قبیله ای درجایگاه دولت تکیه زده اند، عاجز از مدیریت عقلانی ونا توان ازخردورزی فرهنگی ـ سیاسی بوده اند تا پدیده ی مدرنیسم را دراین کشور رهبری مطلوب وراهگشایی معهود نمایند.

این دولت ها عمدتا و اساسا دارای دو ویژه گی بوده اند: اولا خاستگاه قومی داشته اند؛ دوما برمدار منافع قومی عمل کرده اند. ازاین رو اینگونه دولت ها از شاخص ها و مختصات دولت ملی نابرخوردار بوده اند وبه همین دلیل هم، نتوانسته اند کارکردهای مدرن ومتکامل ازخود ارائه دهند. از همین روست که جریان "نوسازی" و "دگرگونی سیاسی" درافغانستان درسایه ی حاکمیت چنین دولت هایی، بسیار کم رمق و آهسته اتفاق افتاده است.

مشکل دیگر این بود که: " افغانستان منابع مالی بسنده ای نداشت که خود در راه نوگرایی سرمایه گذاری کند، واز سوی دیگر برای بهره گیری از ذخایر طبیعی کشور گرایش نشان داده نمی شد و درنتیجه نوگرایی ونوسازی نمی توانست در پهنه ی گسترده چهره بندد. افزون براین، وضع طبیعی وبافت اجتماعی ـ قبیله ای افغانستان از ویزگیهایی برخوردار بودکه نمی توانست با شوه های سنتی، آن کشور را در راستای رویارویی سازنده ای با دو رویه ی تمدن بروژوازی غرب جای دهد." (20)

با این وجود، اگر تلاشهای اندک و جلوه های کمرنگی که درطول یک قرن اخیردر روند تمرین وتکوین مدرنیسم صورت بسته است، به گفته ی گرگوریان، یکی از کارشناسان تاریخ افغانستان، دو عامل مهم تاریخی در سیر این نوسازی نقش داشته است:" نخست تلاش وستیز افغانان در برابر روس وانگلیس و برخوردهای سیاسی با آن دو قدرت؛ دوم وابسته بودن حکومت دودمانهای فرمانروا ی افغانستان به پشتیبانی قبایل وبهره گیری از آنها برای پایدار نگهداشتن حکومت خویش وحفظ حاکمیت واستقلال کشور. تاریخ نوگرایی درافغانستان در حقیقت تاریخ کوشش فرمانروایان آن سرزمین برای نیرو مند شدن در برابر
ایران، انگلیس، روسیه وسیکهای هندوستان وتکیه بر قبایل بوده است." (21)

ـ امیر حبیب الله وطلیعه ی نو گرایی

سر آغاز وطلیعه ی جدی نوسازی سیاسی ومدرنیسم فرهنگی را می توان از دوره ی زمامداری امیر حبیب الله خان نشانی نمود، که با اقدامات نوسازانه ی فرهنگی در حوزه ی آموزشی ومعارف، ازجمله تأسیس "مدرسه حبیبیه" و "مکتب حربیه"، طرح مسایل نو اندیشانه درحوزه ی فکری، ادبی و اجتماعی از طریق مطبوعات، بویژه نشریه "سراج الاخبار " ونیز گسترش برخی صنایع سبک مانند تأسیس کارگاههایی نظیر فشنگ وتفنگ وباروت سازی، پارچه بافی، سکه زنی، ریخته گری، شمع وصابون غیره به ظهور میرسد.

" او در آغاز سال1907 به هندوستان رفت واز بنیادهای نوین دیدن کرد وبا پیشرفتهای دولت انگلیسی هند در زمینه ی دانش وکارشناسی از نزدیک آشنا شد، وخود به گاه برجای نهادن نخستین سنگ ساختمان آموزشگاه اسلامی لاهور، مسلمانان هند را به کسب علوم ودانش به شمول علوم دنیوی توصیه کرد. حتا سخن از شرکت در فرامشخانه که به درخواست خود در آن عضویت یافته بود، به میان آورد." (22)

بنابراین، وی در این سفر " ... به ضرورت انکشاف تکنالوژیک در افغانستان ( توسط استخدام تکنیسین ها ومتخصصین خارجی برای ساختمان راه و احتمالا راه آهن) پی برد. او درعین حال گام هایی برای بهبود سیستم تعلیم وتربیه درافغانستان برداشت. به مثابه سر آغاز در زمینه بهبود تعلیم وتربیه، امیر درسال 1903 به تمام مساجد کابل فرمان داد که اطفال را که در کوچه ها بازی می کنند، جمع نموده وبه آنها تعلیم بدهند. روسای محلات مختلف به امیر اطلاع دادند که آنها ازتدریس اولادهای شان عاجزند وامیر امر کرد که این سیستم درتمام کشور باید تطبیق گردد... این اندیشه های انقلابی ونجیبانه بصورت طبیعی درمقیاس ملی عملی نشد، اما قدم های مهم در جهت تأسیس سیستم مکاتب غیر مذهبی دایر شد. درسال 1904 لیسه حبیبیه یا اولین مکتب ثانوی ( تنها برای بچه ها) افتتاح شد. در رابطه با افتتاح لیسه حبیبیه، امیر درباره تعلیم وتربیه عمومی اعلامیه ای صادر کرد که متن آن چهار سال پروگرام درسی که دساتیر مذهبی، فارسی، ریاضی وجغرافیه را دربر می گرفت، شامل می شد. تعلیم وتربیه برای تمام اتباع اجباری بود. همچنان یک لیسه حربیه نیز افتتاح گردید که معلمین آن افسرهای ترکی واداره آن بدست هندیها بود... بنا براین، امیرحبیب الله به حیث بنیادگذار سیستم تعلیم وتربیه مدرن افغانستان ازحامیان تعلیم وتربیه " غربی" بود، اما با اینهم تعلیم وتربیه مذهبی بنیاد وا ساسی بود که سایر تعالیم بالای آن قرار داشت... این اندیشه ها که از تعالیم تجدد گرایانی مانند سید جما الدین افغان وسید احمد خان متأثر بود ودر دربار توسط نویسنده وژورنالیست برجسته ـ محمود طرزی ـ نمایندگی می شد، با عقاید امیر عبدالرحمان که کسب علم را منحصر به اشراف می دانست، از ریشه تفاوت داشت... طرزی که فامیل او در دوران حاکمیت امیر عبدالرحمان جلای وطن بود، در سال 1904 از دمشق به افغانستان برگشت. درهمین جا، طرزی با فلسفه اروپایی و همچنان با رفورمیست ها وپان ـ اسلامیست های جنبش ناسیونالیستی عثمانی آشنا شده بود. امیرحبیب الله در اولین سالهای حاکمیت خود تحت تأثیر استدلال طرزی درباره اهمیت نوسازی درعرصه تعلیم وتربیه، مخابرات واقتصاد قرار داشت...تأثیر پذیری امیر حبیب الله از اندیشه های تجدد خواهی همچنان ازین حقیقت آشکار می گردد که موصوف در سال 1911 نشریه پانزده روزه محمود طرزی را بنام سراج الاخبار که بزبان فارسی نشر می شد حمایت وتشویق نمود. در جریده مذکور برعلاوه نشر اخبار، سعی می شد تا اساسات تیوریک ماهیت واهداف غایی ناسیونالیسم افغان بخاطر رهبری گذار اجتماعی ـ اقتصادی کشور طرح ریزی شود. سراج الاخبار واندیشه های طرزی تأثیر بزرگی بربخش تجدد خواه بروژوازی افغانستان در طول یک دهه اعمال نمود. در سال 1918 موقف ضد بریتانوی وپان ـ اسلامیسم رزمنده طرزی موجب پریشانی امیر وجریده ممنوع قرارداده.
(23).شد

ـ امان الله خان؛ آرمانهای مترقی وجامعه ی قبیله ای

دوره ی امان الله خان را اما، جدی ترین دوره ی تجدد طلبی میدانند که در تاریخ سیاسی افغانستان به ثبت رسیده است. این امیر جوان وتجدد خواه که پیش از تاجگذاری، در صف مشروطه طلبان اصلاحگر قرار داشت، پس از رسیدن به قدرت سیاسی آرمانهای نوگرایانه را با گرته پذیری از الگوی ترکیه و غرب در جامعه ی شدیدا سنتی ـ مذهبی افغانستان به آزمایش گرفت. عمده ترین اقدامات وی در جهت تطبیق پروسه ی تجدد، انجام سلسله ای از اصلاحات ـ اساسا ناکام ـ بود که در چند محور خلاصه می شود:

1. نو سازی سیاسی شامل اعلام استقلال سیاسی افغانستان، تدوین قانون اساسی، تأسیس پارلمان انتخابی،تطبیق نظام مشروطه ی سلطنتی و اعطای برخی آزادیهای سیاسی

2. اصلاحات اجتماعی شامل لغو بردگی، تضعیف نقش ملایان ومراجع مذهبی، لغو رتبه، القاب وعناوین مربوط به روسای قبایل،سردارها، خوانین وملک ها که وسیله تمایز طبقاتی جامعه بود.

3. دگر سازی های مذهبی شامل :

ـ غیر روحانی ساختن تأسیسات یعنی تعدیل تشکیلات نظلم به منظور تخریب قدرت حقوقی اسلام

ـ غیر روحانی ساختن شغل وپیشه یعنی تعدیل خصوصیات وظیفوی موسسات مذهبی حکومتی

ـ غیر روحانی ساختن از لحاظ حقوقی، یعنی تدیل ساختار حقوقی جامعه

ـ غیر روحانی ساختن سمبولیک، یعنی تغییرات در بخش های فرهنگ ملی یا زندگی اجتماعی که تشابه سمبولیک با اسلام داشت ( 24)

4. نو گرایی های فرهنگی که مبتنی بر یکسری از بدعتها در نظام پایدار اجتماعی بود مانند کشف حجاب، تغییر لباس سنتی به لباس اروپایی، تغییر تعطیلی روز جمعه به پنجشنبه، ارتقای موقعیت زنان با اعطای یکسری آزادیها وحقوق انسانی، از جمله حق تحصیل، ونیز مشارکت دادن آنان در ادارات وموسسات آموزشی ومراکز تولیدی، ارسال دانشجو به خارج، اختلاط دختران وپسران در موسسات آموزشی، گسترش مراکز آموزشی ومکاتب دولتی در ولایات، توسعه ی صنایع چاپ ونشر ، گسترش وپویایی فعالیتهای فرهنگی ـ ادبی، تاسیس جراید وروزنامه های متعدد دولتی مانند اتفاق اسلام، طلوع افغان، بیدار، واتحاد مشرقی ونیز برای اولین بار نشرجراید غیر دولتی مانند "انیس" ، " افغان"، "نسیم سحر"، " پشتون ژغ"، و "نوروز"

5. انکشاف اقتصادی: هرچند در برنامه ی اصلاحات امانی جهت تحول وانکشاف اقتصادی نقشه ی خاصی پیش بینی نشده بود، اما تغییراتی که در سایر شئون زندگی مردم وطرز اداره ی دولت رخ داد، طبعا بر اقتصاد هم بی تأثیر نبود. اصلاحات در امور مالی همراه با وارد نمودن سیستم جدید مسکوکات براساس اعشاری، تبدیل دفاتر از رقوم به جدول واز همه مهمتربودجه، یعنی تخمین قبلی عواید ومصارف دولتی هریکی به نوبه ی خود در مساعد ساختن زمینه برای فعالیت تجارتی واقتصادی خدمت نمود. همچنین احداث سرک های مهم کابلـ تورخم وکابل ـ قندهار وقندهار ـ چمن بین پایتخت تا سرحدات هند بریتانوی که در عصر امیر سابق ایجاد شده بود، اعمار و ترمیم گردیده وبرای ترابری تجاری مورد استفاده قرار گرفت. اضافه براین، توسعه تجارت با کشورهای اروپایی و احیای صنایع موجب تحول نسبی در فرایند اقتصادی این دوره گردید. رویهمرفته می توان گفت که سیاست اقتصادی امان الله شاه که به توسعه ی صادرات، محدود ساختن واردات وایجاد صنایع متوجه بود،همراه با در هم شکستن انزوای اقتصادی کشوردر نتیجه ی اعلان استقلال ، امکانات تحول کیفی را در اقتصادفراهم ساخت که قبل از همه به شکل انتقال تدریجی مبادلات از جنس به نقد ظاهر گردید. (25)

مهمترین مسأله ای که اصلاحات امیر امان الله را با چالش جدی دچار می ساخت این بود که: ترکیب افکار اسلام مدرن با اهداف غیر مذهبی به مثابه ماهیت بغرنج تجدد طلبان در سیاست های اصلاح طلبان این دوره نفوذ نمود. گرمی وحرارت رفورم های اولی شاه امان الله که در دوره ای بین سالهای 1925ـ 1922 اعلام گردید،پس از قیام خوست در 1924ـ 1922 ملایم تر ومعتدل تر ساخته شد؛ ولی پس از سفر بزرگ در1928، شاه به تطبیق رفورم های قوی تر غیر مذهبی نسبت به گذشته اقدام نمود.

این سیاستها همچنین بلا تکلیفی میان میراث دوگانه ی طرزی و "جوانان افغان" را که :تصور مدل تجدد طلبی اسلامی را از یکطرف وتلاشهای عملی " جوانان ترک" را بخاطر تبدیل یک امپراتوری اسلامی به یک ملت ـ دولت مدرن تحسین می کردند، از طرف دیگر انعکاس می داد.

تأکید رفورمهای اولی بر فرمولبندی چوکات قانونی، حقوقی واداری دولت بود. نخستین قانون اساسی افغانستان در1923 اعلام شد وتعدادی از قوانین ومقررات خاص در مورد تشکیلات دولت مرکزی، ولایتی، اداری ومحلی وهمچنان قانون عمومی محاکم در بین سالهای 1923 ـ 1919 نافذ گردیدند. این قوانین ومقررات، ان چوکات اساسی را در بر می گرفت که شاه امان الله وحامیان تجدد طلب او در باره ی ملت ت دولت مدرن برای افغانستان در نظر داشتند. بنا براین، قوانین مذکور مقاطعه با گذشته را فرمولبندی می ک رد: قطع رابطه با سیاست استبدادی امیر عبدالرحان امیر حبیب الله که هنوز پایه های سلطنت قبایلی باقی مانده بود، ورود افغانستان را به در طرز تفکر قرن بیستم بشارت می داد.

رویهمرفته، مدل شاه امان الله را درمورد مشروعیت می توان همان تداوم تلاش امیر عبدالرحمان برای فائق شدن بر " مدل دولت قبایلی" تلقی کرد. امیر عبدالرحمان مشروعیت مذهبی قدرت را به مثابه بدیل " مدل دولت قبایلی" پیش کشید، اما شاه امان الله کوشید که حتا از " مدل اسلامی دولت" نیز فراتر رود، زیرا هدف او نه تنها وحدت ومرکزیت بخشیدن مردم ودولت، بلکه بالاتر از آن یعنی تجدد وترقی افغانستان در مسیر خط اروپایی بود وعلیرغم نوشته های طرزی، توقع برده می شد که تأسیسات مذهبی صرف یک متحد بی میل درین روند باقی بمانند.
شاه امان الله در اقدامات سیاست اصلاح طلبانه ی انقلابی خود سعی نمود تا میان ناسیونالیسم واقعی غیر مذهبی در ترکیه وتجدد طلبی لبرال اسلامی به شکل آنچه که سید احمد خان می گفت، توازن ایجاد کند. قانون اساسی که به کمک مشاورین ترکی مانند " جوان ترک" بدری بیگ تدوین گردیده بود به پیمانه ی وسیع از مثال ترکیه الهام می گرفت.(26)

ـ نمادهای نوگرایی ونا پایداری در الگوهای مدیریتی

روند نوسازی و تجدد گری در افغانستان از همان ابتدا تابه امروز توسط دولت ها ـ که حاصل اصلی تحکیم، حتا مشروعیت این نوگرایی است ـ تشویق وحمایت می شده است. (27) ولی نظامهای ناکارآمد بدلیل ناتوانی ونا تمامی ساختاری نتوانسته اند پروسه ی نوگرایی را به شایستگی مدیریت وساماندهی نمایند.

پس از دوره ی امیر حبیب الله و امان الله، نظامهای سیاسی حاکم بر افغانستان، متأثر از شرایط جهانی و تحولات فرهنگی، تکنولوژیک و اقتصادی جهان ونیز بر اثر ارتباط و حمایتهای سیاسی کشورهای خارجی وهمچنین بخاطر الزامات شرایط داخلی، به اجرای پاره ای از اقدامات صوری نو گرایانه در عرصه های سیاسی، اقتصادی، عمرانی وآموزشی دست یازیدند که از آن جمله می توان از نمونه های ذیل یاد کرد:

ـ تأسیس دانشگاهها، دانشسراها ومراکز آموزش عالی که از سال 1946با تأسیس دانشگاه کابل، رونق گرفت. آژانس عمران بین المللی ایالات متحده امریکا، با طرح ساخت بناهای دانشگاهی و بهبود نحوه ی اداره ی این دانشگاهها کمک فوق العاده ای نمود.

ـ تأسیس مدارس ورشد آموزش ابتدایی ومتوسطه.

در قانون اساسی 1965 تصریح شده بود که تحصیلات برای همه ی کودکان ونوجوانان از مدارس ابتدایی تا دانشگاه اجباری ورایگان است. از جنگ جهانی دوم به این سو حکومت افغانستان حدود ده درصد از بودجه سلانه ی خود را به همین امر اختصاص می داده است. به همین خاطر بود که مثلا تا پیش از جنگ داخلی، یعنی دهه 1970، تعداد دانش آموزان دوره ی ابتدایی دراین کشور حدود 490000 وعده ی دانش آموزان دوره ی متوسطه حدود 78500 نفر بوده است.

با این وجود، آموزش نوین بواسطه ی عدم کفایت مدارس، نبود آزمایشگاهها،کتابخانه ها وملزومات تحصیلی، ونیز به سبب کمبود معلمان ورزیده ای که از حقوق ومواجب خود راضی باشند، به نحو تکان دهنده ای عقب مانده است. با آن که طی سالهای قبل از کودتای خلقیها، با اجرای سه برنامه ی عمرانی پنج ساله، پیشرفتهای قابل ملاحظه ای در زمینه ی تأمین تسهیلات وامکانات مورد نیاز حاصل شده بود، اما هنوز خیلی مانده است تا امکانات همگانی کردن آموزش در این سر زمین فراهم گردد. (28)

ـ ایجاد موسسات فرهنگی ـ ادبی مانند " انجمن تاریخ"، " د پشتو تولنه"، " انجمن نویسندگان"، " انجمن آریانا" وبسیاری از موسسات پژوهشی، فرهنگی وادبی که در کابل، هرات، قندهار و مزار پدید آمدند.

ـ تأسیس وتکثیر نسبی رسانه ها ومطبوعات

ـ رشد صنعت چاپ ونشر با ایجاد "مطبعه دولتی" که زمینه چاپ ونشر جراید ونشریات و کتب فراهم گردید ودر رشد طبقه ی متوسط وتحصیلکرده ی شهری نقش موثری برجای گذاشت.

ـ توسعه ی عمرانی ورشد اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم با اجرای برخی پروژه هابه کمک کشورهای غربی، امریکا واتحاد جماهیر شوروی رونق گرفت که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود :

ساخت میدان ها ی هوایی در شهرهای کلان، احداث جاده های پخته وشوسه، تأسیس صنایع ریسندگی وتولیدی، بهره برداری از منابع نفت، گاز وذغال سنگ، احداث سد وحفر قنوات ونیز ترویج وبهره گیری از روش مکانیزه درتولیدات کشاورزی، ساخت تونل سالنگ و پلها وپلچک ها وهمچنین ایجاد شبکه مخابراتی، تلفن وپست در شهرها ومراکز ولایات کشور.

ـ رشد امور بهداشتی با تأسیس شفاخانه ها در کابل ومراکز شهرهای بزرگ، ایجاد کلینیک ها ومراکز بهداشتی درمانی در مراکز ولایات و ولسوالیها ونیز اجرای طرح مایه کوبی عمومی.

ـ تأسیس ورشد احزاب وسازمانهای سیاسی در دهه 50 و60 میلادی، فضای سیاسی جامعه ی شهری را تکان داد. هرچند که حضور احزاب در عرصه ی سیاست کشور، موجب پویایی ونهادینگی فعا لیتهای مدنی نگردیده و نوگرایی در حوزه ی اندیشه ی سیاسی را عمق و پهناوری نبخشید؛ اما این حضور توانست بتدریج تأثیراتی را در روند سیاسی آینده کشور برجای بگذارد که نطفه ی فعالیتهای دو دوره گروههای روشنفکری مشروطه خواه، جنبش دمکراسی خواهی دهه 1960 ومهمتر از آن، حاکمیت رژیم چپی و احزاب جهادی وگروه طالبان از اواخر دهه 70 تا اواخر 2001میلادی، محصول فرایند رشد احزاب ایدئولوژیک در این کشور بشمار می آید.

ـ نوسازی ودگرگونی سیاسی با هدف پویایی نظام سیاسی، تلاشهایی بوده که به تغییر صوری در شکل رژیهمای حاکم منجر گردیده است. در سیر اینگونه تحولات ماهیت ساختاری وکارکرد اصولی این نظامها به غایت نوشدگی نرسیده است. تغییرات بوجود آمده در شکل رژیمها پس از1919، چهار مرحله ی صوری را تجربه نموده است :
نخست از سلطنت مطلقه ی امیر عبدالرحمان وامیر حبیب الله به پادشاهی مشروطه ی امیر امان الله تغییر یافت و تا پایان سلطنت محمد ظاهر ادامه یافت.(1973ـ1919)

در مرحله ی دوم، رژیم جمهوری داود خان، نوعی گسستی در سلسله ی نظا پادشاهی پدید آورد

در مرحله ی سوم، جنبش چپ پس از دو دهه مبارزه ی سیاسی، به ایجاد نخستین نظام " جمهوری دمکراتیک خلق" موفق گردید
ودر مرحله ی چهارم، گروههای اسلامی وجهادی، طالبان و جامعه ی بین المللی در تلاش برای تجدید نظم نو سیاسی پرداختند که این مرحله نیز، سه دوره ی مهم وبحران خیز را در بر می گیرد:

1. گروههای جهادی پس از سقوط رژیم خلقی، به تأسیس " دولت اسلامی" ای مبادرت کردند که معجونی از دلبستگیهای ایدئولوژیک و علایق قبیله ای را نمایش می داد. (1997ـ1991)

2. گروه نو ظهور و پر اسرار طالبان پایه های " امارت اسلامی" خودرا بر حوضی از خون وخشونت وتحجر بنا کردند وبا الگوهای نظری وعملی خویش در شیوه ی حکومتی، قرائت تازه ای در اندیشه ی سیاسی اسلام گشودند(2001ـ1997)

3. " جمهوری اسلامی" پدید آمده در سایه ی حمایت امریکا و جامعه ی بین المللی، هرچند با داعیه ی دمکراسی و استقرار نظم مدنی ونیز با خوشبینی های فزاینده ی مردم استقبال گردید، اما بتدریج با ناکامی های عدیده ای مواجه شده است. (2008ـ2001)

ـ منحنی چالشها

بنا براین، با سیر فرایند نوگرایی در افغانستان ومقایسه ی آن با میزان گستردگی پیشرفتهای دنیای معاصر، باید اذعان نمود که در مجموع تلاشهای صورت گرفته در روند نوسازی افغانستان در طول یک سده ی اخیر عمدتا در حوزه ی آموزش، اقتصاد، صنعت، تکنولوژی، رسانه های دیداری وشنیداری مطبوعاتی ونظام سیاسی ودیوانی، اقدامات نا پیوسته، نا موفق و نا بسنده ای بوده است. از این رو، می توان گفت روند منطقی و سیر تاریخی این پدیده بدلیل ادامه ی کهنه گرایی در منطق وباورهای اجتماعی وسنتی بودن ساختار ذهنی، به جریان بسیار کند وغیر مؤثر تبدیل شده وبدینترتیب دستاوردهای چشمگیر، ساختاری و مهمی برای زندگی اجتماعی وسرنوشت سیاسی مردم افغانستان به ارمغان نیاورده است؛ وبلکه نا توانی و نابسندگی سیره ی نوگرایی، به پیروزمندی وغلو سنت گرایان ومتولیان مذهبی در تغذیه ی بینش ودانش جمعی منجر گردیده وبدینترتیب، بهانه ومجال فرو بستگی هرچه بیشتر تعامل اجتماعی وانسداد جدی تر دلبستگی های ملی در جامعه ی قبیله ای افغانستان را مساعد کرده است. از همین رو است که شایسته شمردن پایبندی های قومی، وقدسی دانستن تابو های عشیره ای در رویکردهای فرهنگی ـ سیاسی، منزلت و ارجمندی روح ملی را نازلتر ازشأن تعالیم قبیله ای قرار داده است وطبیعتا درچنین سودایی، نه وفاق اجتماعی ونظم سیاسی شایستگی نزول پیدا می کند ونه ارزشهای مادی ومعنوی مدرنیته مجال بلوغ می یابد.
بنا براین، در جمع بندی این گونه تلاشها می توان استدلال نمود که به توفیق نرسیدن آرمان مدرنیته در افغانستان معلول کاستی و فرو ماندگی چند عامل اساسی می باشد:

الف : مهمترین پدیده ای که جریان مدرنیسم را به بایستگی سوق وسیرت می بخشد، ایده ها وداه های نظری وعملی جامعه ی روشنفکری است که با تولیدات فکری ـ علمی، دستاوردهای فرهنگی ومبارزه ی سیاسی ـ عملی خویش رهیافتهای نظری و الگوهای اجتماعی را در جهت عبور از مر حله ی سنتی وپیشا مدرن ارئه میدهد. درافغانستان اما بدلیل کم شمار بودن روشنفکران و دانش آموختگان، عقیم ماندن جنبش روشنفکری، وفقدان بسترهای لازم روشنگری، نقش این قشر در بازتولید داده های فکری و الگوهای اجتماعی مدرن بسیار محدود، نا منسجم وغیر موثر بوده است.

ب : نوگرای مستلزم نو شدگی در بینش جمعی، پویایی در دانش اجتماعی ودگر سازی در ساختار ذهنی یک جامعه ی سنتی وقبیله ای می باشد که سیر مدرنیته را تسهیل وهمگانی می سازد، امری که در افغانستان بخاطر توسعه نیافتن فرایند شهر نشینی و گستردگی بی سوادی مجال ظهور نیافته است.

ج : نظامهای سیاسی کثرت گرا، مشروع وپویا، عامل اصلی دگرگونی درحوزه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جوامع می باشند که می توانند رهیافت مدرنیسم را به شایستگی مدیریت نمایند، در افغانستان اما با وجود تحولات پرشتاب وتغییرات پیوسته در کل نطامها از مشروطه ی سلطنتی به جمهوری، دمکراتیک واسلامی، ساختار و کارکرد این نظامها از یک رشته ومنشأ هویتی احتوا می گردد وآن: ساختار قبیله ای و مدیریت استبدادی می باشد که زمینه ومنفذ هرگونه تغییرات وپیشرفتهای نمادین را سد نموده است.

در نهایت این که، در افغانستان بدلیل فقدان عناصر مهم دولت سازی و فراهم نیامدن پیش زمینه های فکری وعینی مدرنیته، مولفه های اصلی مدرنیسم، یعنی اومانیسم، سکولاریسم، علم گرایی ولبرالیسم صورت واقعی نبسته وبه سیرت سیاسی و بینش جمعی در نیامده وجلوه ی عملی پیدا نکرده است.

ادامه دارد...

پاورقی ها

17. ژاک هونتزینگر، در آمدی بر بر روابط بین الملل، ترجمه عباس آگاهی ( مشهد: معاونت فرهنگی آستانقدس رضوی، 1368) ص 232

18. همان، صص 233 ـ 232

19. دکتر عبدالهادی حائری، " پژوهشی پیرامون مفهوم نوین آزادی از دیدگاه پارسی زبانان افغانستان "، بخش نخست، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره مسلسل 5،بهار 1369، صفحه7

20. همان، ص 8

21. حائری به نقل از :
Vartan Gregorian,The Emergence of Moderen Afghanistan: Polities of Reform and Moderization, 1880- 1946 ( Stanford, California,1969) p, 6.

حائری، ص 19.22

23. اوستا اولسن، اسلام وسیاست در افغانستان، ترجمه ی خلیل الله زمر (بی جا: بی نا، 1999)صص 100 ـ 99

. همان، ص 125 24

25. رک. به : میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد اول، قسمت
دوم(قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1371) صص 556 ـ 555

26. رک به : اوستا اولسن، صص 130 ـ 118

27. رک به : الیور روا، ترجمه ی ابوالحسن سرو مقدم، اسلام ونوگرایی سیاسی (مشهد:
معاونت فرهنگی آستانقدس، 1369) ص 32

28. مری لویس، کلیفورد، سرزمین ومردم افغانستان، ترجمه ی مرتضی اسعدی ( تهران: انتشارات علمی وفرهنگی،1368هش) ص 118


درون داده های فرهنگ قبیله ای

افغانستان وسازه های ناقص هویت ملی

چهار شنبه 16 ژوئيه 2008, نويسنده: حمزه واعظی


افغانستان و سازه های ناقص هویت ملی

ساختار موزاییکی؛ ویژه گی ها و کارکردها

چهار شنبه 9 ژوئيه 2008, نويسنده: حمزه واعظی


افغانستان و سازه های ناقص هویت ملی

فصل اول

چهار شنبه 9 ژانويه 2008, نويسنده: حمزه واعظی


فارسی ستیزی؛

ناسنجشگری در سیاست واستبداد در مدیریت

چهار شنبه 20 فوريه 2008, نويسنده: حمزه واعظی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • Very beautiful reaserch with a lot of new ideas about Afghanistan tribal system which Mr.Karzai is the most supporter of that tribal system in Afghanistan, instead modernizing, like his funny acts, his shameful crys, his turban, his clothes and his low level speechs and so on

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس