صفحه نخست > دیدگاه > گفت و گو > آقای سپنتا بيشتر دستيار وزير امور خارجه ايران آقای متکی بوده است

آقای سپنتا بيشتر دستيار وزير امور خارجه ايران آقای متکی بوده است

گفتگوی اختصاصی کابل پرس با داکتر رمضان بشردوست، نماينده ی مردم در پارلمان افغانستان
کامران میرهزار
سه شنبه 15 می 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کابل پرس?: شما روز استيضاح دو وزير امور خارجه و مهاجرين و عودت کنندگان از تريبون رسمی پارلمان گفته بوديد که وکلا نبايد بگذارند که اين دو وزير با موتر های 60 هزار دالری خود به وزارتخانه برگردند و اميدوارم اين مقدمه ای باشد برای استيضاح وزرای ديگر. آيا واقعا اين دو وزير جايی برای دفاع نداشتند؟

داکتر بشردوست: به هيچ صورت دستاورد کاری اين دو وزير برکنار شده و وزرای ديگر نسبت به خواست ها، آرمان ها و توقعات مردم در بخش کاری خود قابل قبول و قانع کنند نبوده است. حتا آنان به وعده هايی که سپرده بودند، به هيچيک از آن ها عمل نکردند. جای تاسف است که آقای سپنتا بدون هيچ شرم و حيا دليل عدم رسيدگی به امور مهاجرين را کمبود امکانات مالی ذکر کرد. وی به اعضای ولسی جرگه گفت که شما نبايد از يک وزارت امور خارجه ای که بعد از 30 سال جنگ فعال شده است، چنين انتظاراتی داشته باشيد. سوال اينجاست که چرا آقای سپنتا در يک کشور گرسنه و قربانی 30 سال جنگ برای خود موتر جديد چند هزار دالری مودل 2005 را خريده اند. در حالی که وقتی به وزارت تشريف آوردند، 2 موتر لوکس، يک لنکروزر و ديگری بنز در اختيارش قرار داده شده بود اما چون اين موتر ها مودل 2002 بود، آقای سپنتا وزير امور خارجه ی جنگ زده و گدا به قول خودش به موتر مودل 2002 قناعت نکرد و موتر 2005 را خريداری کرد. در حاليکه وزرای امور خارجه کشورهايی مانند آمريکا و جاپان و کشورهای اروپايی چنين ديوانگی و اسراف را مرتکب نمی شوند. متاسفانه در اين کشور هيچ وقت پول برای خدمت به مردم گرسنه، فقير و گرسنه وجود ندارد اما برای وزرا، معينان، واليان و غيره هزاران هزار دالر برای موتر های لوکس آخرين مودل و باديگارها و زندگی لوکس شان وجود دارد. کاش آقای سپنتا صدای وجدان خود را می شنيد و از زندگی پادشاه گونه از پول گدايی که برای ملت گرسنه آمده است، صرف نظر می کرد. عين مشکل امروز متاسفانه دامن گير افغانستان است. چون دولت افغانستان معلول و معيوب و بازماندگان شهدای خود را 6 دالر ماهانه و کارمندان دولت (انجينران، پروفسوران، داکتران و غيره) را 60 دالر معاش می دهد و وقتی افزايش معاشات آنان مطرح می شود، دولت ما پول ندارد. اما برای مقامات عالی دولتی معاشات گزاف دالری، موترهای لوکس با باديگارهای متعدد و فرنيچر گران قيمت دفاترشان ميليون ها دالر مصرف می شود. تحصيل کرده های افغانستان حداقل اين توقع اخلاقی را از آقای سپنتا داشت، که با اعمال خود لکه ی ننگی در دامن روشنفکری افغانستان نمی شد.

کابل پرس: شما برای هيچ يک از نامزدهای وزراتخانه ها رای اعتما نداده بوديد، از جمله برای آقای سپنتا که حمايت برخی از به اصطلاح روشنفکران را با خود داشتند. چرا؟

داکتر بشردوست: به دلايل متعدد. از يک طرف وقتی آقای کرزی ليست 25 نامزد وزارتخانه ها را به ولسی جرگه ارسال کردند، من مخالف موجوديت 25 وزارتخانه بدليل تشبث و تورم اداری بودم. به عقيده ی من با توجه به بودجه و وضعيت مالی افغانستان، تعداد 15 وزارتخانه کافی بود. از طرف ديگر وقتی که ليست 25 نامزد وزارت ارايه شد، ما بايد درباره ی هر يک از آن ها مطابق ماده ی 72 قانون اساسی افغانستان تصميم می گرفتيم. طبق ماده ی 72 قانون اساسی شخصی که به عنوان وزير تعيين می شود، واجد شرايط ذيل می باشد:

1: تابعيت افغانستان يا تابعيت دوگانه به تاييد ولسی جرگه

2: تحصيلات عالی، تجربه ی کاری و شهرت نيک

3: بالاتر از 35 سال سن

4: عدم محکوميت از طرف محکمه به ارتکاب جرايم ضد بشری، جنايت و يا حرمان از حقوق مدنی.

حکومت درباره ی هريک از کانديدان وزارت دوسيه شان را ارسال کرده بود. بعد از مطالعه ی دقيق دوسيه ی آنان که تقريبا چند صد صفحه می شد، من جدولی مختصر 5 صفحه ای آماده کرده و در اختيار تمام وکلا قرار دادم. بر اساس اين مطالعه دوسيه ها، واضح و روشن بود که هيچکدام از جمله آقای سپنتا، شرايط ماده ی 72 را نداشتند. آقای سپنتا بخصوص سه مشکل عمده به نظر من داشت. اول اينکه ايشان تنها تابعيت افغانستان را نداشت و حتا آقای سپنتا از نظر حقوقی و قانون مدنی افغانستان، تابعيت دوگانه را هم ندارد. وی تنها تابعيت آلمانی را دارد. بدليل اينکه وقتی ايشان به آلمان رسيدند، درخواست تابعيت آلمانی را کرده و آن را اخذ کردند. چون ميثاق تابعيت دوگانه بين افغانستان و آلمان وجود نداشته و ندارد، بنابراين ايشان بصورت غير مستقيم از تابعيت افغانی خود صرف نظر کرده بودند. قانون اساسی افغانستان به دولت اجازه ی گرفتن تابعيت افغانی را نمی دهد اما مانع حق هر افغان برای ترک تابعيت خود نبوده و نمی باشد. به اين مفهوم که هر افغان حق دارد تابعيت خود را ترک کرده و تابعيت کشور ديگر را اخذ نمايد. اما هيچ فردی نمی تواند همزمان دو تابعيت داشته باشد. چون دولت افغانستان با هيچ کشوری ميثاق و معاهده ی 2 تابعيتی را امضا نکرده است. پس آقای سپنتا با اخذ تابعيت آلمانی، در واقع تابيعت آلمانی را از دست داده بود. آقای کرزی در واقع يک آلمانی را کانديد وزارت امور خارجه ی افغانستان کرده بود. من چون وی را از نظر حقوقی فقط آلمانی می دانستم و حاضر نبودم که يک خارجی وزير امور خارجه ی کشور ما باشد، رای عدم اعتماد دادم. اما اکثريت اعضای ولسی جرگه معتقد به دو تابعيتی آقای سپنتا بودند و به همين دليل برای وی رای اعتماد دادند. اما رای اعتماد را مشروط به ارايه ی ترک سند تابعيت آلمانی در طی 3 ماه کردند. آقای سپنتا و وزرای خارجی ديگر تعهد کردند که در مدت 3 ماه سند ترک تابعيت خود را رسما در اختيار ولسی جرگه قرار می دهند. اما تا امروز هيچ يک از وزرای مربوطه سند ترک تابعيت خود را بعد از گذشت بيش از يکسال ارايه نکرده اند.

به همين دليل بود که وقتی آقای سپنتا چند ماه قبل برای بار دوم در مجلس عمومی ولسی جرگه خواسته شدند تا درباره ی سفر آقای حامد کرزی به نيويارک و واشنگتن و ملاقات با آقای بوش و مشرف معلومات بدهد، من به عنوان اعتراض جلسه را ترک کردم . بدليل اينکه از نظر من مطابق حقوق و قانون اساسی افغانستان و تصميم خود ولسی جرگه، بعد از 3 ماه بدليل عدم ارايه سند ترک تابعيت آلمانی، آقای سپنتا ديگر از نظر حقوقی وزير امور خارجه ی افغانستان نبوده است. دليل ديگر عدم رای اعتماد به آقای سپنتا، عدم تجربه ی ايشان در وزارت امور خارجه بود. قانون اساسی افغانستان بصورت واضح و روشن می گويد: وزير در بخش کاری خود بايد تجربه داشته باشد. ما همه می دانيم که آقای سپنتا هيچگونه تجربه ی کاری در هيچ بخش وزارت امور خارجه نداشت.

همين عدم داشتن تجربه ی کاری در وزارت امور خارجه، يکی از دلايل شکست ايشان در ديپلماسی افغانستان می باشد. مساله ی سوم که باعث عدم رای اعتماد به آقای سپنتا شد، اسناد تحصيلی ايشان است. در واقع طبق قانون اساسی افغانستان، وزير مربوطه بايد در بخش کاری خود تخصص داشته باشد. در اسناد تحصيلی که وزارت دولت در لمور پارلمانی از آقای سپنتا ارايه کرده، نشان داده می شود که وی دکترای خود را در فلسفه از موسسه ی عالی تخننيک آخن ايالت راين وست فايد از فاکولته فلسفه در تاريخ 18 می 1993دريافت کرده است. در حالی که ايشان در سوانحی که در اختيار ولسی جرگه قرار دادند، خود را دارنده ی دکترا در رشته ی حقوق و علوم سياسی معرفی کرده است. همانطور که شما در اسناد می توانيد ملاحظه کنيد. (اسناد را در پايين همين صفحه می توانيد بخوانيد) اين خود يک دروغ و جعل اسناد رسمی است. بنابر اين در ديپلوماسی آقای سپنتا ، دکترا ندارد و حتا خلاف ادعای ايشان در حقوق و علوم سياسی هم دکترا ندارند. تجربه ی يک و نيم سال کارشان هم نشان می دهند که ايشان به سياست خارجی مسلط نيست و عملکرد و موضع گيری هايشان بيشتر بيانگر برخورد فيلسوفانه با سياست خارجی است تا برخورد ديپلماتيک.

کابل پرس: با وجود حداقل 30 سال جنگ و نبود قانون و حکومتی که برای مردم کار کند، آيا می توان شهروندان و افرادی که در يک کشور مانند افغانستان متولد شده اند را موظف کرد که به قانون آن کشور پايبند بود. پايبندی به قوانين حکومت های ظالم مانند حکومت هايی که در افغانستان بود، آيا افتخار محسوب می شود و يا وظيفه ای که تا اکنون فرد يا افراد، آن را بايد پايپند باشند؟

داکتر بشردوست: تابعيت رابطه ی يک فرد با يک کشور است نه با حکومت. به همين دليل وقتی يک فرد در يک کشور متولد می شود، بر اساس معيارهای حقوقی که متکی بر خاک يا خون می باشد، مليت يا تبعيت کشور مربوطه را اخذ می کند. اين بياننگر رابطه ی فرد با کشور است و با دولت که بر اساس خاک، جمعيت و سازمان اداری استوار است. وقتی يک فرد در يک کشور جنگ زده عليه حکومت مستبد قرار می گيرد و آن کشور را ترک می کند، مطابق کنوانسيون ژنو از کشوری که در آن پناه می جويد، درخواست پناهندگی سياسی می کند.

همانطور که من در فرانسه اينکار را کردم و اين متضاد با حفظ تابعيت کشورش نمی باشد. اما به هيچ صورت ممکن نيست که ما در يک زمان از نظر اخلاقی در قلب خود 2 عشق را داشته باشيم. عشق فرانسه، آلمان و يا کشور ديگری. بدليل اينکه گرفتن تابعيت کشور ديگر به مفهوم تعهد و وفاداری به منافع آن کشور است. اما اگر کسی می خواهد تابعيت کشور ديگری را اخذ کند، قانون افغانستان هيچوقت اين حق را از اتباع خود سلب نکرده است. بنابراين هر افغان می تواند تابعيت کشور ديگر را درخواست و دريافت کند. در اين صورت تابعيت افغانی خود را در صورت عدم موجوديت معاهده ی 2 تابعيتی با آن کشور از دست می دهد. اما اين مانع نمی شود که فرد مذکور تا ابد تابعيت آن کشور را نگه دارد. مثلا آقای سپنتا می توانست وقتی وارد افغانستان شد و کار رسمی در کاخ رياست جمهوری به عنوان وزير مشاور شروع کرد، تابعيت آلمانی را رها و درخواست تابعيت افغانی طبق قانون مدنی کرده و آن را اخذ کند. چنين کار را نه تنها سپنتا و بلکه وزاری خارجه ی ديگر نکرده و اين شايد نشانگر عدم عشق و علاقه به افغانستان باشد. همانطور که تجربه نشان داد که آقای جلالی يک روز بعد از ترک وزارت امور دخله، با پاسپورت آمريکايی به سوی آمريکا پرواز کرد.

کابل پرس: آيا استيضاح وزرای مهاجرين و امور خارجه توطيه ی ايران بوده است؟

داکتر بشردوست: وزير سابق امور خارجه آقای سپنتا در ولسی جرگه با همين ادعا سخنرانی خود را شروع کردند. اگر ما تاريخ سياسی افغانستان را دقيق بررسی کنيم . حتا شاه شجاع از منافع ملی، استقلال و دفاع از تماميت ارضی افغانستان حرف می زد و انگريزها را متهم به توطيه می کرد. آقای موسا شفيق که آب های هلمند را به ايران فروخته بود نيز ادعای دفاع از منافع ملی و توطيه ی خارجی ها داشت. در افغانستان اين برخورد جزو فرهنگ ذاتی دولتمردان افغانستان است که در هر کار دست توطيه ی خارجی را می بينند. اگر کشورشان را به خاک و خون می کشند، اگر هزاران جنايات را مرتکب می شوند، هيچوقت مسوول نيستند بلکه هميشه يک کشور خارجی مسوول می باشد. فرهنگ مسووليت پذيری در بين مسوولين دولتی افغانستان هيچوقت وجود نداشته و امروز هم وجود ندارد. آقای سپنتا يکی از اينهاست. در واقع گرگی ست که با لباس روباه امروز خود را می خواهد قربانی جلوه دهد. اين در واقع سياست بگير که نگيرد می باشد. اگر ما پاليسی و ديپلماسی يکساله آقای سپنتا را بررسی کنيم، خود نشان می دهد که آقای سپنتا بيشتر دستيار وزير امور خارجه ايران آقای متکی بوده است تا مدافع منافع ملی افغانستان و اتباع افغانستان. در روزهايی که ايران شروع به اخراج فاجعه آميز و فاشيستی مهاجران افغان می کند، آقای سپنتا در اين شرايط حساس يک هفته رخصتی می گيرد و بسوی آلمان پرواز می کند. وقتی رخصتی اش تمام می شود، بجای رفتن به هرات و فراه و ديدن وضع فاجعه آميز کودک و زن و مرد به طرف عربستان سعودی پرواز می کند و از آنجا به کويت سفر می کند. در برگشت به کابل باز هم بسوی مهاجرين پرواز نمی کند، باز هم مسووليت ملی، وجدانی و افغانی خود را ادا نمی کند. بجای بستن سفارت ايران، اخراج کارگران ايران و صاحبان شرکت های ايرانی و تاجرين ايرانی که در چور و چپاول منابع طبيعی افغانستان مثل ديگر مافيای خارجی مشغول هستند، فقط اکتفا به فرستادن چند مکتوب به سفارت ايران می کند. فاجعه آميز تر اينکه آقای سپنتا در طول دوران وزارت اش هميشه به عنوان وکيل مدافع منافع ايران در مطبوعات و پرده های تلويزيون ظاهر شده است. به عنوان مثال طبق اظهارات مقامات جامعه ی بين المللی و مقامات دولتی افغانستان در فراه و هرات، دولت ايران در ناامنی و جنگ در افغانستان با فرستادن سلاح و مهمات مستقيم دست دارد. اما آقای سپنتا در مصاحبه ای با راديوی آزادی با عصبانيت اين گزارش ها را دروغ و بی اساس قلمداد می کند و حتا حاضر نمی شود که دلايل و اسناد مقامات ولايتی فراه و هرات را بررسی کند. بر عکس ادعا می کند که :

 " ايران با مشارکت در بازسازی افغانستان و دولت سازی به رشد اقتصادی اين کشور کمک کرده است و مناسبات دو کشور بر پايه برابری و برادری شکل گرفته است. "

 آقای سپنتا اضافه می کند: " ما افغان ها از همکاری و مساعدت ايران در زمان جهاد و مقاومت و نيز 5 سال اخير سپاسگذاريم." (دومين ميز مشترک ايران و افغانستان 22/12/1385)

بسيار خوب است که آقای سپپنتا اين نوع برابری و برادری را از افغان هايی سوال کند که از ساختمان های چند طبقه به پايين انداخته شده اند و زخمی و در حالت مرگ به هرات رسيده اند و يکی از آن ها در شفاخانه جان داد. و يا از افغانی سوال کند که می خواست به شفاخانه برای زن خود دوا ببرد اما او را از سرک گرفته و مثل يک حيوان از ايران بيرون انداختند. خوب است که آقای سپنتا تاريخ 30 سال اخير افغانستان را مطالعه کند و از سرنوشت جوانان تحصيل کرده و روشنفکر که امروز زير هزاران خروار خاک دفن است جويا شود که توسط تنظيم ها و گروه های نظامی که از طرف ايران حمايت نظامی و سياسی می شد، فاجعه آميز به قتل رسيدند.

آقای سپنتا در مصاحبه ی خود با راديو آزادی در برلين ادعا می کند که در جهت تحکيم دولت افغانستان، جمهوری اسلامی ايران از دولت افغانستان پشتيبانی کرده است. حتا وزارت امور خارجه ی افغانستان به رهبری آقای سپنتا به تاريخ 9/9/1385 اعلاميه ی رسمی را منتشر کرده و در آن از حمايـت ايران از مصوبات سازمان ملل متحد در مورد حضور نيروهای بين المللی در افغانستان اظهار سپاس و خوشی می کند. آيا آقای سپنتا کر و کور است که موضع گيری های رهبران ايران در مورد افغانستان و حضور نيروهای بين المللی را نمی بيند و نمی شنود؟ آيا آقای سپنتا سواد خواندن موضع گيری مثلا علاء الدين بروجردی از کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی ايران را ندارد که بداند که ايرانی ها چگونه از دولت افغانستان حمايت می کنند. متاسفانه آقای سپنتا نه تنها به عنوان وکيل مدافع منافع ملی ايران عمل کرده است حتا به قيمت پوشيدن واقعيت ها و مسخ حقايق از منافع کشورهای خارجی ديگر نيز دفاع کرده است. به عنوان مثال در کميسيون روابط بين المللی ولسی جرگه ی افغانستان، وی حتا حاضر نشد که بپذيرد که کشورهايی در جهان وجود دارد که از تروريزم حمايت می کنند. با لحن بسيار ملايم از سياست پاکستان در مورد افغانستان صحبت کرد و افزود: " می خواهد که جنگ تبليغاتی را عليه پاکستان کاهش دهد" ( روزنامه ی انيس 13/12/1385). بنابراين بسيار جای تعجب است که وزير امور خارجه ی افغانستان صحبت ها، اعلاميه ها و سخنرانی های مقامات دولتی افغانستان و حتا آقای حامد کرزی رييس جمهور افغانستان را در باره ی سياست پاکستان در مورد افغانستان جنگ تبليغاتی جلوه می دهد.

کابل پرس: خب با اين وصف و تحليۀ شما، وزير امور خارجه ی سابق آقای سپنتا بيشتر نمايندگی از کشورهای ديگر می کرد تا افغانستان. سوال اين است که پيش از آقای سپنتا، آقای عبدالله عبدالله وزير اين وزارتخانه بود. در زمان ايشان عده ای دزد و رهزن به عنوان سفرا و ديپلمات های افغانستان در کشورهای ديگر فعال بودند. مانند محراب الدين مستان يا زلمی حقانی در فرانسه. در ايران هم سفير و سرقنسول وقت، واضح و آشکار آب در آسيای حکومت ديگران می ريختند. در زمانی که روشنفکران ايران در زندان بسر می بردند و می برند، آدم هايی از اين دست با نام ديپلمات کوچکترين کاری برای مهاجرين انجام ندادند. گزارش ها از ايران می رساند که در آن شرايط سانسور و خفقان، اين افراد اخبار و جرايد تمام رنگی با هزينه های سرسام آور به نفع گروه نظامی خود آزادانه و علنی نشر می کردند. اکنون کم کم اسناد چور و چپاول اين دست افراد فاش می شود. شما می دانيد که ما دو سند چور و چپاول توسط همين افراد را در کابل پرس نشر کرديم. آقای سپنتا ادعا می کرد که در حال اصلاحات آرام می باشد. اين اصلاحات و برکناری افراد دزد و رهزن آيا به نظر شما فقط يک بازی تبليغاتی بود. از سويی ديگر گفته می شود که عبدالله عبدالله دوباره با کابينه باز می گردد. آيا بازگشت عبدالله به کابينه به معنای ادامه ی چور و چپاول توسط افرادی که سفير و سرقنسول بودن را ارث می پنداشتند و آنانی که هستند همچنان می پندارند نيست؟

داکتر بشردوست: آقای داکتر عبدالله وزير سابق امور خارجه ی افغانستان به عنوان مثال يکی از عاملين اساسی فاجعه ی مهاجرين افغانستان نه تنها در ايران بلکه در دنيا است. اين آقای عبدالله بود که با کشورها بخصوص اروپای غربی مثل فرانسه، انگلستان، ناروی وديگر کشورها مانند استراليا و کانادا معاهده ی سه جانبه ی اخراج مهاجرين افغان را امضا کرد. نه تنها ايران بلکه تقريبا تمام کشورها با استناد به اين معاهده ها، افغان ها را به زور از سرک و بازار، محل کار و خانه هايشان گرفته و تحت نام داوطلبانه به افغانستان روان می کنند. من خود در خيمه ی ملت (پارک شهر نو کابل ) شاهد اخراج جوانان مهاجر افغان از فرانسه، انگلستان و ناروی به عنوان مثال بودم که بزور آن ها را در طياره نشانده و دست خالی بدون دادن حتا گرفتن لباس های شخصی شان در کابل در ميدان هوايی رها کردند و به هيچ وعده ی کمکی که به آن ها کرده بودند وفا نکردند. آقای عبدالله مثل آقای سپنتا در طول دوران وزارت خود هيچ گام مثبت مهم و ارزنده در دفاع از منافع ملی و حتا اتباع افغانستان در خارج انجام نداده است. بنابراين اگر اقای کرزی دوباره آقای عبدالله را به پست وزارت امور خارجه معرفی کند و اگر ولسی جرگه افغانستان به وی رای اعتماد بدهد، اين خود ثابت خواهد کرد که آقای کرزی و ولسی جرگه ی افغانستان بر اساس منافع ملی تصميم نمی گيرد، بلکه بر اساس زد و بند های قومی، تنظيمی و غيره اقدام می کند.

من تعهد می کنم که به آقای عبدالله و امثال آقای عبدالله از هر قوم و تنظيم و محل و منطقه که باشد و از طرف هر کشور خارجی که حمايت شود، تا شرايط ماده ی 72 قانون اساسی افغانستان را نداشته باشد، رای عدم اعتماد بدهم. ولو اينکه پدر من باشد. چون برای من منافع ملی و خدمت به افغانستان و مردم آن بالاتر از هرچيز ديگر می باشد.

آمدن سپنتا در وزارت امور خارجه در اوايل يک موج خوشبينی و اميد را بين به اصطلاح روشنفکران ايجاد کرد. اما متاسفانه اين اميدها زير هزاران خروار خاک دفن شد. در طول يک و نيم سال وزارت خود آقای سپنتا هيچ گونه اصلاحات بنيادی بر اساس ضوابط و منافع ملی نه تنها در خود وزارت امور خارجه بلکه در سفارت ها نيز انجام نداده است. در يکی از کنفرانس های خبری خود آقای سپنتا چنين گفت:

" دربيشتر سفارتخانه های افغانستان مواردی از استفاده های غير قانونی از منابع مالی نيز ديده شده است." (بی. بی. سی دوم دلو 1385)

اما تا امروز آقای سپنتا هيچکدام از اين سفرا را به چنگال قانون نسپرده است. حتا هيچگونه درخواستی تا جايی که اطلاع دارم از اينترپل نشده است تا اين اختلاس کنندگان را دستگير و به چنگال قانون بسپارد. خود وزارت امور خارجه ی افغانستان، اختلاس آقای مستان و آقای حقانی را که در فرانسه ايفای وظيفه می کردند، تاييد کرد، همانطور که در کابل پرس اسناد آن منتشر شد. اما متاسفانه تا امروز هيچ اقدام عملی و قانونی برای آوردن آنان به افغانستان و به محاکمه کشاندن آنان تاجايی که من اطلاع دارم نکرده است. امروز بعضی سفارت های افغانستان، سفارت های فاميلی شده است. هم پدر سفير است و هم پسر. مثلا اگر اشتباه نکنم در کانادا و کويت. ويا دو برادر از يک فاميل سفير است. اگر اشتباه نکنم در ايران و ايتاليا. آيا در افغانستان به اين اندازه قلت افراد است که سفارتخانه های ما امروز فاميلی باشد.

آقای سپنتا فقط از تغيير 13 سفير اطلاع داد. به عنوان مثال وقتی آقای سپنتا شخصی به نام عزيز را (اگر اشتباه نکنم) از سفارت افغانستان در اروپا (چک اگر اشتباه نکنم) به کابل خواست من هم فکر کردم که اين يک شهامت بزرگ است که وزير امور خارجه ی ما به سفارت ميراثی کاکای آقای کرزی خاتمه داد. چون ايشان از زمان ربانی در اروپا( اگر اشتباه نکنم اول در پولند و بعد در چک) سفير بود. اما متاسفانه بعد از چند مدت سفارت مهمتر و پردرامدتر را در اختيار کاکای رييس جمهور قرار داد و آن را سفير افغانستان در عربستان سعودی ساخت.

کابل پرس: سپاس آقای بشردوست

كارنامه

گالری عکس

شاعر و متخصص سیستم های معلوماتی
سردبیر و ناشر کابل پرس?
هزاره از هزارستان

آنلاین :

Work and Poetry

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای بشر دوست
    یعنی تنها آدم باسواد این ملک تو هستی؟ سیاست را یاد نداری دست به غوغا و دیوانگی می زنی، یا که عقده حقارت خود را یا جنجال آفرینی تخلیه می کنی.

    • دکتورای فلسفه آن گونه که جناب شما فرموده اید همانا PhD است، اما می تواند رشته های آن متعدد باشد مثلاً PhD در زمین شناسی، PhD در جامعه شناسی، PhD در زبانشناسی و یا حقوق و علوم سیاسی. آیا شما هر کدام از این ها را دکتورا در فلسفه می دانید؟

      می گفتند که شما خود دکتورا دارید و اگر راست باشد، این قدر را باید بفهمید.

      خیمة ملتش در کجاست؟ بر روی زمین شخصی یا ساحة سبز؟

      شما از دموکراسی داد می زنید و وقتی رأی شخصی تان که حتی یک طرفدار هم در پارلمان ندارید، پذیرفته نشد، آن گاه همه را به بیراهه رفته فکر می کنید.

      مگر شما چه تجربه یی در پلانگذاری داشتید که وزیر پلان شده بودید؟ چند روز را در آن وزارت گذشتانده بودید؟ معلومدار که هیچ!

      تا حال همین را هم نمی دانید که وظیفة وزیر خارجه رفتن به اسلام قلعه و یا نیمروز نیست! او اگر به رخصتی رفت، چه بلایی به سر وزارت افتاد؟ مگر شما هر روز کارت سرخ خود را بلند گرفته از پارلمان به رخصتی نمی روید؟ رخصتی حق قانونی هر کارمند است و یا این که اگر به سعودی یا کویت رفت، خلاف کارش است؟

      سفرایی را همه که گفته اید پدر و پسر و یا دو برادر هستند، کاملاً غلط! اول این که سفیر در کویت تبدیل شده است، دیگر این که سفیر در ایتالیا هم تبدیل شده است. خبر ها را هم گوش نمی کنید؟

      خوب، چون شما عادت به شنیدن دیگران اصلاً ندارید، نمی خواهم آزار تان بدهم، هر چه می گویید درست است، این کشور هیچ شخصیتی ندارد که رویش حساب شود غیر از شما، کاش شما را برای هر 248 چوکی در پارلمان، هر 25 چوکی در کابینه و هر 34 چوکی در ولایات کاندیدا و بعدش مقرر می کردند که کار مملکت پیش می رفت!! کسی که در یک روز تصمیم گرفت 2200 موسسة غیر حکومتی را بدون داشتن بدیل لغو کند، این همه می لافد؟ باورم نمی آید! حالا هم بگویید که حداقل خدمات صحی را در صورت لغو موسسات، کی باید عرضه می کرد؟

      راستی ببخشید، گفتم آزار تان نمی دهم! شما درست می فرمایید آقا!

  • اینه آقای بشر دوست داکتر صاحب سپنتا خو جوا ب خوده داد خودت کدام گفتنی دیگه نداری؟

    راستی داکتر صاحب ! خودت نام خدا چقدر وقت زیاد داری، 24 ساعت در کابل پرس? استی و جواب کلگی ره نوشته می کنی ! خی دیپلوماسی ره کی پیش می بره؟

    یگان ذره شه بان که مرادیان جواب بته !!! پیسه مفته خی بر چی میگیره؟

  • داکتر سپنتا یکی از کم شخصیت های است که با احساس عمیق ملی عمل کرده و اگر سگهای ملا ربانی جلاد به همکاری سگهای ملا مسعود به او اجازه میداند اصلاحات وسعیع را در وزارت خارجه بر منصه تطبیق میگذاشت. ولی از همان روز اول آمدن او به کابل از المان سگ های ملا مسعود او را با مرگ تهدید کردند که اگر از آنها عفو نخواهد زیرا در یکی از سخنرانی ها او مسعود را رهزن و"سنگ فروش" خطاب کرده بود که از برادران دیگر خویش چون حکمتیار هیچ چیز کم ندارد. بعداً وقتی او به تبدیلی یکعده از رهزنان ملا ربانی و مسعود از نمایندگی های دیپلماتیک آغاز کرد براداران مسعود (ولی مسعود در لندن، یحیی مسعود سفیر در بلجیم) پیشتر از همه او را بوسیله سگ های پاچه گیر مسعود تهدید کردند که سرنوشت داکتر عبدالرحمن انتظار او خواهد بود. تا جاییکه رئیس جمهور از او تقاضا کرد تا در تبدیل کردن این زهزنان قدری به آرامی عمل کند.

    • Instead of people Mr. Rabani , he chose follower of traitor Zaher Shah . I have not time to response for all false allegations that defender Mr. Sapanta put in in this site

    • Dear Dr.Bashar Dost,we are disappointed about your speech in parlement about Mr.Sapanta we thought you are going to support him if he is going to be removed it means again Abdullah Abdull will come with his corrpetted memebers from the same circle as we are eyewitness all the ambassies during Dr.Abdullah was looted and still they are active and blocking the way of those who are really trying to work honestly and hardly so please try to be not against of all then we are doubting about your mental problem there is not wrong with Dr.Sapanta only he needs time and he is one of those afew ministers who is able to run the job and it is clear the gang of Rabbani shamlessly try to rule our people by the name jahidi they have done jahad)holly WAR)and they are thinking by doing jahad they are the owner of all the country and our destenty and our faith is in thier hands and no one ask Rabbani or Yunus Ghair Qanoni did you jahad for Allah or for position? and during jahad they filled thier pocket even till now so we are fed up with them instead of bring them to the justice to answer to those crimes they have done between 1992 till 1996 Mr.Qanoni was woring in the ministery of defence how many people were killed in kabul by his people instead of sitting in the parlement he has to be in jail

      So Bashar Dost try to understand and please support those who are really wants to work for this poor people of this country if you have voted against of Mr.Sapanta it means you are supporting the gang of Rabbani and we consider you indirectly a supporter of them

      Ba hetram

      Waheedullah Zadran

  • من به آقای بشر دوست خیلی احترام دارم زیرا او مانند داکتر صاحب سپنتا دانشمند و مهین پرست است. ولی تاسف که این چند انگشت شمار دانشمند درست نمیسنجند و بر یکدیگر میتازند در حالیکه در شرایط فعلی باید دست ها را یکی کنند تا ربانی و سیاف و امثال آنها را موقع ندهند که حوادث سالهای 92 را تکرارکنند.

  • اینه تند باد و خورشید بی قصور هم PHD دارن !!!

    حواریون هم مثل خود وزیر بی کفایت، احساساتی و بی ظرفیت هستند. phd چی بدرد می خوره؟ اول باید ادب و نزاکت ره یاد بگیری باز پشت PHD بگرد. البته ظرفیت هم یک چیز لازمی است.

    تا بعد - حمید

  • با سلام به آقای بشر دوست !

    من به شما احترام بسیار دارم. احساسات و قلب پاک تان را دوست دارم و آنچه در اینجا اشاره می کنم صرفا یک یاد آوری دوستانه است و نه چیزی دیگر.

    اولین چیزی را که می خواهم بگویم این است که بشر هرچه فرشته گونه باشد باز در زمین زندگی می کند. در میان فرزندان آدم که اشتباه کرد! ما ناچار وقتی می خواهیم در جامعه زندگی کنیم از حضور دیگران نمی توانیم فرار کنیم. دیگران هم ضمانتی ندارد که همه مثل ما فرشته گونه باشد. پس ذات زندگی اجتماعی داد و گرفت است با همان بدانی که مثل ما نیستند. این مربوط زندگی اجتماعی است. حال اگر بیاییم و برسیم به سیاست آن وقت مسایل بشتر به دور داد و گرفت می گردد. منظورم خلاصه این است که یک نفر وقتی وزیر می شود ناچار است وزیر کنندگان و وزیر شوندگان و وزیر شده بودگان و وزیر شدهای دیگر را هم در نظر بگیرد. فکر نمی کنم وزیر صرفا به خاطر اینکه فکر می کند کار درست و صادقانه می کند می کند حق دارد یا بتواند عمل کند. مصلحت ها زور دارند و زور هم قالب ندارد.

    دوم اینکه من فکر می کنم مسایلی چون تجربه کاری در افغانستان را اگر بخواهیم بشتش را بگیریم می رسیم یا به دزد و جنایتکار و یا هم به بی سواد که البته این حرف من هم مطلق نیست. دوم اینکه وزارت و وزیر شدن در کشوری چون افغانستان و حتی خیلی کشورهای دیگر منطقه فقط پر کردن یک پست تخصصی نیست. ظرافت های بسیار دیگر هم در کار است. خوب و بد اش به جای خود.

    راستی در افغانستان چه کسی می تواند واقعا ثابت کند که در پستی که کار می کند تجربه دارد؟ کرزی که نمی تواند. معاونانش نمی توانند. اسماعیل خان که اصلا نمی تواند. و همینطور بگیر و بیا تا برسی به احمد و محمود و کلبی و مقصود و هر که بود و نبود.

    گفته های شما در مورد تابعیت خیلی سختگیرانه به نظر می رسد برای شهروندان کشوری مثل افغانستان عزیز که آوارگانش به ملیون ها ( ملیون خیلی عدد بزرگ است. ) می رسد. سی سال جنگ است و جهاد. آیا شما می گویید که ما در طول سی سال به عنوان پناهنده ای سیاسی زندگی می کردیم؟ با سند اروپایی یک پناهنده ای سیاسی در هر میدان هوایی یک ساعت آدم را نگه می دارد. عکس می گیرند و تجقیق و تلفن می کنند تا فقط بتوانی به همان کشور بازگردی. این فقط گوشه ای مشکلات است. پناهنده در خیلی از کشورها یعنی لعنت خداوند. آیا سی سال می شود اینگونه زنگی کرد؟ با فرزندانت چه می کنی؟ من فکر می کنم نظر شما به دور از تدبیر و انصاف است.

    من فکر نکنم با موتر خریدن کسی بشود در باره صداقت و ارزش تخصصی و کاری کسی قضاوت کرد؟ چون نمی توان ثابت کرد که آقای سپنتا قبل از وزارت گدا بوده است. اگر نه که می تواند ثابت کند که با پول خودش نخریده؟ با معاش وکلا چه می گویید؟ آیا شما به رضای خدا کار می کنید؟ کار کنید و نفر دو موتر بخرید. دل ملت افغانستان نخواهد رنجید. ما ناچاریم کمبود ها را قبول کنیم و از بدتر بد را انتخاب کنیم چون بهترینی در جهان خاکی وجود ندارد چه رسد به کشور ما.

    من می خواهم از انتخاب بد و بد و برخورد مدبرانه و آهسته و متین و بر عکس مثالی بیاورم.

    در طول ده ها و شاید بیشتر سالها دولت ما در بعضی موارد در تمام یک ولایت یکی دو مکتب بیشتر نساخته بود و در تمام هزاره جات ( مثلا ) بیش از 15 مکتب وجود نداشت. شما آمدید و دوهزارو پنج صد سازمان خیریه غیر دولتی را به صورت ناگهانی از کار انداختید. در اینکه در این سازمانهافساد است شکی نیست. اما همین سازمانهای فاسد در طول کمتر از دو دهه مثلا تنها در هزاره جات صد ها مکتب ساخته اند که دولت افغانستان حتی از ثبت نام کردن شان شانه خالی می کند. ما اگر منتظر دولت بمانیم که برای ما صدها مکتب بسازد این کار مثل انتظار کشیدن برای دیدن شق القمر است. من چهار سال قبل با یکی از این سازمانها کار می کردم. قریه ای را در ولایت پروان پیدا کرده بودیم که مردمش شدیدا به مکتب ضرورت داشتند. در خواست نوشته کردند و امضا کردند و ما هم پس از چندی بودچه ای آن را از یک سفارت خارجی گرفتیم. ما همه چیز را اماده کرده بودیم که مکتب را بسازیم. وقتی برای دریافت اچازه به ریاست تعلیم و تربیه ای ولایت پروان می رفتیم آنها حتی خبر نداشتند که چنین قریه ای هم وجود داشت و به ما رییس خیلی تند خلقش فرصت توضیح دادن نمی داد. ما را خارخیگگ صدا می کرد. سر انجام ما این کار را پس از سه ماه توانستیم انجام دهیم آن هم با رشوه و واسطه ای یک قوماندان. شاید ما این کار را برای وطندوستی و بشر دوستی و ... انجام ندادیم. برای این انجام دادیم که خود ما هم چیزی به گیر ما بیاید اما در اخیر آن مکتب برای آن مردم ماند. مردم آن قریه پس از صدها سال صاحب مکتب شدند. آیا این فایده کم است؟ حال شما چه بدیلی برای این 2500 سازمان دولتی داشتید؟ به گفته ای خود تان وزرای بی تجربه ی فاسد؟ وزارتخانه های که سیستم کاری شان به آسیاب آبی می ماند؟

    این را برای این آوردم که بد را آدم بر بدتر ترجیح می دهد. آدم به امید بهترین نمی تواند بنشیند. اگر سپنتا در یک سال توانست 12 سفیر را عوض کند به نظر من کار بزرگی کرده است. در 5 سال می شد 60 سفیر. افغانستان در مجموع در حدود 75 سفارت دارد. آیا هیچ آدم عاقلی می تواند و می خواهد که 60 سفیر را در یک سال عوض کند؟ سفیرهای فامیلی نه به همی سادگی ها سفیر شده اند و نه به همین سادگی ناسفیر می شوند. این کار تدبیر و زمان و فرصت می خواهد.

    در اخر:

    چرا اسماعیل خان را ( برای مثال اگر اسماعیل خانهای دیگر بسیارند ) سلب اعتماد نمی کنید؟ چند وقت است که وزیر است؟ چند کیلومتر از وزارتش را توانسته روشن کند؟ کدام تخصص را دارد؟ چه قدر آدم کشته است (البته تنها نیست ) ؟ و ...

    خلاصه ما به مدارا و رفتار و عمل مدنی نیاز داریم.

    با سپاس

  • سلام دوستان
    ببینید آقای بشر دوست یک بار دیگر انگشت انتقاد به طرف دیگران می نماید اما غافل از آنکه سه انگشت آن به طرف خودش متوجه است.

    آقای بشر دوست آیا بس نیست همین قدر شهرت که تا به حال کسب نموده اید یا شما هم میخواهید که یک قرابت درجه یک با این ملت داشته باشید؟
    بابای ملت داریم، قهرمان ملت داریم فکر می کنم کدام عنوان مناسب برای شما باقی نمانده است فقط یک عنوان باقی مانده است برای سایرین شهرت طلبان اگر میخواهید با آنان شریک شوید عنوان که خود تان برای دیگران پیشنهاد میکنید(خاینین ملت).

    راستی یادم هست وقتی ما داکتر اسپنتا را به خاطر پیوستن اش به دولت و قبولی پست مشاوریت نقد میکردیم او گفت که وی نه دنبال شهرت و نه دنبال قدرت است بلکه هدف او خدمت به مردم و سرزمین که در ان تولد شده است و الا در آلمان مقام و پست خوب اکادمیک داشته است.در قمست از سخنانش اظهار داشت که وی رییس یک مرکز تحقیقاتی و مطالعاتی سیاسی بوده است که چندین نفر تنها سرخط اخبار مهم جهان را برایش بر می گزیدند و برای مطالعه جدا می کردند. وی این پست مهم اکادمیک را با یک وزارت مقایسه کرد (زمانیکه هنوز وزیر نشده بود)و گفت که در آنجا ازهر لحاظ امتیازات بیشتر از یک وزارت را داشت.
    در روشنی این تذکر میخواهم از جناب شما بپرسم که شما تیم چند نفری کاری دارید که سرخط اخبار را برای شما بر می گزیند، اسرار وزارت خانه ها را به شما راپور میدهد و امثال آن . آیا این همه مردم برای رضای خدا کار میکند یا برای رضای شما اگر برای رضای شما کار می کند شما چکونه آنها را تمویل و تنظیم می کنید.

    از سوی دیگر من تفاووتی بین دوره وزیر بودن شما و آقای سپنتا نمیبینم. فقط یک امتیاز شما دارید که رگ خواب مردم را یافتید و در خیمه زندگی می کنید و بس. آیا کاری که شما به مردم ا فغانستان کردید از حرف فراتر است ؟

    در مورد ضعف های آقای سپنتا باید بگویم که :
    1- شناخت درست از مردم افغانستان نداشت یعنی در دوران وزارت خود دیکتاتورانه عمل نکرد او فکر کرد مردم ما هم مانند اروپاییان به زبان قانون میفهمند.او با روش دموکراتیک خواست که جامعه را تغییر دهد اما نداست که خود درین گرداب غرق می شود.
    اصول و نزاکت های را که وی در جریان یک و نیم سال خودش مراعات میکرد خواست که نهادینه شود بیش ازینکه از روش های معمول قلدرانه افغانستان استفاده کند.
    2- مطیع کشور های خارجی و اجنت کشور های همسایه نبود.او در سفر اخیر که در ایران داشت اعلام کرد که ما خواهان یک ایران غیر اتمی و منطقه عاری از دغدغه هایی اتمی هستیم. نمیدانم آقای بشردوست چگونه وی را مدافع منافع ایران و معاون آقای متکی میخواند برای ایران فعلا هیچ موضوعی بالاتر از موضوع اتمی ایران نیست. در مورد پاکستان نیز سیاست های صریح و انتقادات اسپنتا از کشیدن سیم خاردار و صدور تروریستان باعث شد که یک تعداد وکلای جنگ سالار که سالها از پاکستان تغذیه کرده اند بر خلاف وی صف بکشند.
    3- بازیهای که سایر قلدران افغانستان از ان سود می برند سپنتا هنوز یاد ندارد که این را همگان در دو جلسه،دادن رای عدم اعتماد ولسی جرگه به وضاحت به تماشا نشستند وی مانند سایر زورمندان نه پول داشت که با وکلا معامله می کرد ( مانند سایر موارد معامله میشود)نه حمایت گر خارجی داشت نه حمایت گر حزبی داشت
    که برای او رای جمع میکردند وگرنه مدت دو روز فرصت خوبی بود برای کسب رای بیشتر(چی اینکه برای وکلای محترم و ایتلاف همتسگی انان تغییر دادن مفکوره های برخی از وکلا فقط یک وقفه یک ساعته نیز کفایت می کند.

    • فکر کنم نظر بالا از خود آقای سپنتا باشد.

      بازهم بخاطر عدم آگاهی اش از افغانستان است که فرق بین دوران وزارت خود و آقای بشردوست را نمیداند.

      من فکر میکنم که آقای بشردوست در تاریخ افغانستان تنها وزیری بود که ریکارد قایم کرد و نمونه یک وزیر مردمی و مردم دوست را به نمایش گذاشت.

      مگر میشود فراموش کرد که چگونه از خرچ دسترخوان خود غذای چاشت منسوبین وزارت را فراهم ساخت، میز و چوکی لوکس دفترش را بیرون کشید در اختیار دیگران گذاشت و روزی که وزارت را ترک میکرد با اشک ریختن کارکنان مواجه شد که نمیخواستند نماینده راستین و غمخوار شانرا از دست دهند.

      آقای بشردوست به خوبی میخواست که انی جی او های دزد و رهزن را به حاشیه پرتاپ کند که آقای کرزی نخواست این کار صورت گیرد و مثل دیگر وزیران با وجدان خود تجارت نکرد و استعفا را ترجیع داد.

      اما آقای سپنتا حاضر است که پاهای سیاف و ربانی و دیگر قاتلان در پارلمان را ببوسد و چتلی شانرا نوش جان فرماید اما از پست وزارت کنار نرود.

  • آقای بشردوست — من هم از دوستداران تان هستم ولی در بسياری حرفها با شما موافق نيستم.

    همه را خاين گفتن - همه را ضرب صفر کردن - همه را بيکاره گگفتن - به هيچکس رای ندادن و هميشه منفی فکرکردن به نظرمن درست نيست.

    بياييد که اقلا از سپينتا به مثابه يک روشنفکر پشتيبانی کنيم.

    • برادران عزیز!

      به خالیگاهی "ملیت" در سند آقای سپنتا ببینید که تا هنوز این معلوم نیست که ملت کجا است. واه واه!

      چقدر جای تاسف است که یک وزیر خارجه مملکت از نوشتن ملیت خویش شرم میکند...

      میگن که سگ خانه نی از خانه شد و نی از بیرون خانه!

      آقای سپندی وای نه راستی آقای سپنتا میخواستند که پارلمان(محل بزکشی ملی) او را منحیث تبع آلمانی رای اعتماد بدهند اما...

      پس ایشان بطور اعتراض از این کار از نوشتن ملیت خویش انکار کردند...

      برو دیگه او سر سفید شوله یی اگر از افغان گفتن به خود میشرمی پس ما هم به مثل تو شخص بیگانه ضرورت نداریم و در اینجا دیگر جای نداری. برو در بفل نرم و گرم انگلا مرکل بخواب...

  • آفرین بر تو داکتر صاحب رمضان بشردوست که از دل مردم گپ میزنی و این روشنفکران از نوع سپنتا را که توسط سی آی ای به این پست گمارده شده است خوب میشناسی و برخورد قاطع مقابل شان داری.

    نمیدانم چرا یک تعداد از به اصطلاح روشنفکران چشم و گوش خود را بسته به دفاع از فردی خاکباد را می‌اندازند که ارزش را ندارد.

  • آفرین بر تو داکتر صاحب رمضان بشردوست که از دل مردم گپ میزنی و این روشنفکران از نوع سپنتا را که توسط سی آی ای به این پست گمارده شده است خوب میشناسی و برخورد قاطع مقابل شان داری.

    نمیدانم چرا یک تعداد از به اصطلاح روشنفکران چشم و گوش خود را بسته به دفاع از فردی خاکباد راه می‌اندازند که ارزش را ندارد.

    • سپنتا سواد داشت اما ظرفیت هنر ووزن نداشت. فکر میکنم او به عنوان یک روشن فکر واستاد دانشگاه بیشتر می توانست به افغانستان خدمت کند تا یک وزیر خارجه. فرق بین یک وزیر با کفایت ویک دانشمند مانند فرق میان یک یک مربی و وورزش کار است. اولی تنها می تواند هدایت بدهد اما در صحنه ی عمل کاری را از پیش برده نمی تواند. ولی دومی هدایت ها وتعلیمات را باتوانایی جسمی وهنری که دارد بکار می بندد.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب
جامعه ی مسيحيان افغانستان

چهار شنبه 24 دسامبر 2014 , کابل پرس خبری

آرزو می‌کنم که طالبان سربازان من بودند

چهار شنبه 4 جون 2008 ,

شهروند جهان است!

يكشنبه 16 دسامبر 2007 ,

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس