صفحه نخست > دیدگاه > عاشورا نمادی از پيروزی روشنی بر ظلمت

عاشورا نمادی از پيروزی روشنی بر ظلمت

محمد عوض نبی زاده
جمعه 6 نوامبر 2015

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

هرچند مبارزه میان حق و باطل از آغاز خلقت انسان وجود داشته و این دو در ادوار مختلف تاریخ در برابر هم و برای زدودن و نابود ی یکدیگر تلاش نموده است یا به عبارت دیگر مبارزه میان نیروی شیطانی و نیروی الهی در وجود هر انسان جریان دارد و هردو برای سرکوب یکدیگر بصورت مداوم مجادله می نمایند، در این مجادله کسانی پیروز می شوند که نیروی انسانی اش بتواند، نیروی شیطانی اش را مغلوب و مقهور خود گرداند و بر هوای نفسانی اش غالب آید، همانطوریکه رسول خدا حضرت محمد (ص) برای دین مبین اسلام زحمات زیادی را متقبل شد، وحضرت ابراهیم خلیل حاضر گردید که بخاطر اطاعت از اوامر خدای عزوجل، جگرگوشه اش اسماعیل را به قربانگاه ببرد و کارد بر گلویش بگذارد حتی نگاه های معصومانه فرزندش، هیچ گونه خللی بر عزم اش وارد ننماید. لذا امام حسین (ع) نیزخود را قربانی کرد تا به جامعه بشری بیاموزد که باید انسانی زیست و وجدان انسانی را در خود تقویت نمایند، برادر گونه ، در برابر تعدی و تجاوز مبارزه و نگذارند تا ارزش های انسانی ویران گردد.

ایجاد نهضت عاشورا، نه تنها باعث احیای دین و ترویج سنّت نبوی شد بلکه با ارزش دادن به مفاهیمی چون آزادی و عدالت را عینیت بخشید و برای جهانیان تعلیم داد که چگونه در برابر سلطه و ظلم ایستادگی کنند از این‌رو، این نهضت وجهه جهانی پیدا کرده و منشاء حرکت های آزادی‌بخش در جوامع بشری قرار می‌گیرد.حسین بن علی با مایه‌گذاشتن جانش به آزادی و مقدسات انسانی حیات تازه داد و طاغوت و ظالم را تحریم نمودو درخت صفا و صمیمیت، عدالت و محبّت و آزادمنشی را به گل نشانیدو بنیان ظلم و جنایت و نفاق و قساوت رااز هم پاشید. او گفت ای انسان! تو آزاد آفریده شدی و نباید زندگی اسارت و بردگی را که برخلاف خلقت توست، اختیار کنی و اگر ظالمین و جنایت کاران تاریخ زندگی را بر تو تنگ و تلخ سازد باید به مکتب ایثار پناه ببری وبرای آزادی ات جانفشانی نمایی چون زندگی دنیا همچون ابر بهاری می‌گذرد و بهار عمر همچون یک روزی به پایان می‌رسد و نباید در این حالت، تن به ذلت داد و زندگی ننگ اور را همچون بردگان پذیرفت، بلکه فریاد درآورده واز جان و مال مایه بگذا رو تا آخرین رمق حیات در راه احیای زندگی با شرافت مبارزه نمائید.

تبعیض و بی عدالتی صرف منشا دینی ندارد که حتی غیرمسمانان نیز از قیام امام حسین (ع) برضد بیعدالتی الهام گرفتند چنانچه مها تماگاندی (رهبر فقید هند) میگفت: من زندگی امام حسین (ع) ، را به دقّت خواندم وبر من روشن شدكه اگر هندوستان بخواهد پیروز گردد، باید از سرمشق اوپیروی كند ، اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، باید همان راهی را بپیماییم كه حسین بن علی پیمود.از انجائیکه تاریخ انقلاب ها در جهان ده ها و صدها انقلاب، قیام و اعتراض ودیگرحوادث را در خود جای داده است، اما بنابر بعضی ازروایات در جهان خاکی ما وقایع تاریخی مهم وتابناکی درروز عاشورا رخ داده که می توان ازوقوع حوادث ذیل در این روزتذکر داد:خلقت حضرت جبرئیل، حضرت میکاییل، حضرت اسرافیل، حضرت آدم و حوّا ، عرش و کرسی، لوح و قلم ، آسمان و زمین؛ کوه و جنّت در روز عاشورا اتفاق افتاده است و هم چنین خداوند (ج )- توبه حضرت آدم را قبول وحضرت ادریس را به (بهشت) داخل و کشتی حضرت نوح رابر روی کوه جودی قرارداد و حضرت ابراهیم در این روز به دنیا آمد و او را از آتش نمرود نجات وتوبه حضرت داود را قبول وحضرت عیسی در این روز به دنیا آمدو او را به بهشت داخل وحضرت موسی را از دریا نجات و فرعون و همراهانش را در دریا غرق کرد. حضرت یونس را از شکم ماهی نجات وملک حضرت سلیمان را باز گردانید. دیدارحضرت یعقوب با حضرت یوسف وشفا یافتن حضرت ایّوب ازبیماری وازدواج پیغمبر خدا حضرت محمد مصطفی( ص )با بی بی خدیجه .

وبا الاخره شهادت سید الشهداء حضرت امام حسین (ع) درروز عاشورا ،که او با راه اندازی نهضت کربلا انسانیت را به نهضتی فرا می خواند که اساس آن آزادی، عدالت و شرافت است، حضرت امام حسین (ع) در قیام خونین کربلا می خواهد تا مردم از ظلم و جور حاکمان زمان، رهایی و عدل و برادری و برابری گسترش یابد و برای تحقق این آرمان والا ، با عشق و ایمان و با کمال شجاعت و شهامت قدم بر می دارد. عاشورا ی حسینی یکی ازرخداد های مهم تاریخ بشری ونمادی برای گروه های عدالت خواه بوده است چون امام حسین (ع) هر گز تسلیم زور و زرنگردید وقیام او آزادی خواهی و عزت مندی ؛ در برابر زورگویی بود واو میگفت كه مرگ با عزت از زندگی ذلت بار بهتر است. حضرت امام حسین (ع) شهید جاوید تاریخ اسلام است كه فریاد عزت، عدالت خواهی ، برابری و آزادگی را سر داد، او آموخت كه در مقابل ظلم و استبداد و خودكامگی مستبكران باید قیام كرد، و فریاد زد و گفت ذلت و خواری از ساحت ما بدور باد و زندگی پیكار در راه عقیده است.قیام او به مسلمانان درس عزت، استقامت، شهامت و آزدگی داداز این رو، مسلمانان باید شهامت و شجاعت حضرت امام حسین (ع) را سرمشق زندگی خویش قرار دهند، و خود را به اخلاق و خصال نیكوی آن شهید بزرگوار بیارایند و از خود در مقابل ظلم و استبداد یزیدیان و مستكبران زمان، استقامت و پایمردی نشان دهند.

گرچه از قیام امام حسین (ع) و یاران آن حضرت نزدیک به 1400 سال می گذرد اما با گذشت هر روز ابعاد این قیام وسیعتر، درخشان تر و ماندگار تر می شود .ماه محرم ماه شهادت، ماه غلبه نور بر ظلمت، ماه پیروزی حق بر باطل و ماه شکست شمشیر در برابر خون است. محرم ماهی است که درس ایثار و فداکاری را در جهت احیاء مقدسات عالیه انسانی و حفظ دین آسمانی (اسلام) به جهانیان آموخت.گرچه امام حسین (ع) خود را به رضای حق تسلیم و در مقابل پدیده های منفی دراسلام مبارزه نمود, اما حالا در افغانستان سران احزاب - جنگ سالاران - ارگ نشینان وطالبان و مدعیان حقوق بشر گرفتار کبر و غرور و قدرت طلبی شدندکه همواره شاهد جنگ و جدال بر سر قدرت و ثروت بوده است. تقریبا1435 سال از اولین محرمی که حرام شد گذشت اما هنوز جنگ و خونریزی و فتنه و نفاق و برادرکشی و مسلمان کشی در افغانستان جریان دارد.حالا نذر و نیاز برای امام حسین ، درافغانستان همراه با تبلیغات و خودنمایی و ترفندهای سیاسی مبدل شد ه است .

برخی از مورخین با رفتن حضرت «یحیى» بن زید ، نواده امام زین‏‌العابدین (ع) را از عراق به خراسان، حضور شیعیان را در افغانستان کنونی می‌داند که ، حضرت یحیى در منطقه ارغوى (بغوى) ولایت سرپل افغانستان به شهادت رسیده است.ولی اکثر مورخان بر این باورند که مردم هزارستان وغور در زمان خلافت امیرالمومنین امام على علیه‏‌السلام مسلمان شده و غرجستان، هزارستان یا هزاره‏‌جات امروزى جزو قلمرو اسلامى گردیده است.شیعیان افغانستان را اکثرا مردم هزاره تشکیل وهزاره‌ها بطور متراکم در مناطق هزاره‌جات مرکزی و همچنین در تمام ولایات و مناطق دیگر افغانستان حضور دارند .

در گذشته‌های نه چندان دور مراسم ماه محرم بیشتر در حسینیه‌ها محدود بود وحالا دسته‌های سینه‌زنی در سطح شهرها به راه می‌افتندومطبوعات افغانستان نیز مراسم دهه اول محرم وروز عاشورا را بسیار بهتر از گذشته پوشش می‌دهند. شیعیان افغانستان، همواره در سایه جهل و تعصب، فشارهای جانکاهی رااز جانب نظامهای استبدادی تحمل نموده اند اما خوشبختانه در قانون اساسی جدید، تشیع افغانستان به فقه خود در قضایای مربوط به احوال شخصی، آزاد ومحاکم برای شیعیان‏ احکام مذهب تشیع را ، مطابق به احکام این مذهب حل و فصل میکنند. عمدتا شیعیان افغانستان ازچهار فرقه ی مذهبی - شیعه دوازده امامى، شیعه اسماعیلى، شیعه های ی اخباری و زیدیه تشکیل یافته است اما این دو فرق مذهبی اخباری وزیدیه به مرور زمان در افغانستان روبه انقراض نهاده ند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • کدام روشنی، کدام پیروزی، مرتیکه ء پرچمی خائن! مطلب « عاشورای سیاسی» که توسط کامران میر هزار سانسور شد، همه شما « عوضی» ها را به خاک سیاه نشانیده است!

  • جنگ حسین و یزید ، جنگ میان دو برادر ناراضی!

    نویسنده: اسد بودا- استاد جامعه شناسی پوهنتون ابن سینا
    منتشره سایت های آریایی وگزارشنامه افغانستان و ....
    اقتباس از : فرزام.

    اگر از منظرِ تاریخی به حادثة کربلا بنگریم، جنگِ یزید و حسین، نه یک جنگِ مقدس و رهایی ­بخش، بلکه جنگ برادرانِ ناراضی بر تقسیم قدرت است!

    جنگِ حسین و یزید، نه جنگِ علیه کفار و جهادِ مقدس، بلکه جنگِ داخلی میانِ دو «برادرِ ناراضی» است که ریشه یِ تاریخی آن به منازعاتِ دورانِ خود محمد بر می­گردد. این جنگ را از نظر دینی به هیچ­وجه نمی­توان در مقولة جهاد طبقه بندی کرد. جهاد برای کسبِ قدرتِ سیاسی، آن هم در منازعه با مسلمانِ دیگر در باورِ اسلامی قابل توجیه نیست. جنگِ حسین و یزید در واقع، درگیریِ خونینِ اعضایِ قبیله بر سر تملکِ انحصاریِ امکاناتِ سیاسی و اقتصادی است، که پیش از کربلا در شدیدترین وجه در مکه میان حضرت محمد و ابوسفیان رخ داد. در جنگِ محمد با مکیان، ابوسفیان رهبریِ جنگ را به­ عهده داشت و شکستِ سختی را بر او که ادعایِ پیامبری داشت، وارد کرد و او را از هر جهت تحقیر کرد.

    هجرت حضرت محمد از مکه به مدینه، یکی از سیاسی­ ترین مهاجرت­ ها در تاریخِ اسلام است. پیامِ محمد، برای تاجرانِ شهری مکه نه جاذبه داشت و نه امری تازه بود. به روایتِ برخی از تاریخ­نگاران، وحدانیت، پیش از محمد توسط «حنفاءُ العرب» پایه­ گذاری شده بود. محمد ، این ایدهء پایه­ گذاری­ شده را فقط عمومی کرد. این هجرتِ سیاسی سبب گردید که انصارِ مدینه به محمد به پیوندند. محمد از طریقِ کنترلِ مسیر تجاریِ شام، پایه ­های اقتصادی اشرافِ مکه از جمله ابوسفیان را متزلزل و ضربه ­­یِ اقتصادی بسیار سختی را بر آن­ها وارد کرد. مسدودشدنِ مسیر تجاریِ شام که در واقع مهم­ترین منبعِ اقتصادی ابوسفیان بود، زوالِ قدرتِ سیاسی او را در پی داشت، تا جایی که او ناگزیر شد اسلام بیاورد.کفه ­ی ترازو به نفعِ محمد سنگین شد و تاریخ به نفعِ بنی ­هاشم رقم خورد. محمد توانست انتقامِ تاریخی ­اش را از ابوسفیان بگیرد. اکنون، این ابوسفیان بود که توسطِ محمد تحقیر می­شد.

    ابوسفیان، اما پیرِ با تجربه و سیاست­مدارِ شهری و کار کشته بود. پذیرشِ اسلام از سوی او، بیش­ از آن­که جنبه ­­یِ دینی و اعتقادی داشته باشد، جنبه­­ سیاسی داشت. او با اسلام آوردن نه تنها زندگی خود و خانواده­ و مال و اموالش را از نابودیِ محتوم و مقدر، نجات داد، بلکه تناقضاتِ ساختاریِ بس مهمی را پایه ­گذاری و راهی را در تاریخ باز کرد که در نتیجه­­ ی آن اموی­ها به بزرگ­ترین بازیگرانِ سیاسیِ تاریخِ اسلام، بدل گردد. اموی­ها، گروهِ نسبتاً تاجر، شهری و نسبت به باورهایِ دینی و اسلامی بی ­اعتنا بودند. اسلام برای او چیزی بیش از یک فرصتِ سیاسی نبود. با اسلام آوردنِ ابوسفیان، معاویه پسر او و پدرِ یزید، به عنوانِ یکی از کاتبانِ وحی برگزیده شد و در نتیجه اموی­ها علاه بر جایگاهِ سیاسی، از جایگاهِ دینی و معنوی نیز برخوردار شدند.

    حضرت محمد و ابوسفیان رفتند. شکافِ سیاسیِ را که ابوسفیان پایه ­گذاری کرده بود نه تنها برجای ماند، بلکه هر روز عمیق­تر گردید. در دورانِ ابوبکر و عمر، ­ علی بن ابیطالب جایگاهِ سیاسی و حتی معنویِ چندان مهم نداشت. او، بیست و­ پنج سالِ آزگار فقط در حاشیه­ ی قدرت و سیاست زندگی کرد. در طولِ این دوران، منازعاتِ ابوسفیان و محمد و صلح و جنگِ آن­ها، از طریقِ معاویه و علی به صورتِ پنهان دنبال می­شد و با درگذشتِ عثمان، خلیفة سوم، این منازعاتِ سیاسی، آشکار و علنی گردید. مهم­ترین تصمیم­ سیاسیِ علی پس از رسیدن به خلافت ، عزلِ معاویه از حکومتِ شام بود. با آن­که معاویه، مشروط بر آن­که والیِ شام باشد، می­خواست به علی بیعت کند، امام علی به هاشمی ­بودنِ خود و اینکه دامادِ محمد است ، فخر فروشی می­کرد و تصمیم قطعی داشت که معاویه را به­ کلی از قدرتِ سیاسی بر کنار سازد!

    ویژگیِ اصلیِ دورانِ خلافت عثمان، جنگِ قدرت بر سرِ موروثی­ سازیِ خلافت است. نزاع محمد و ابوسفیان آشکارا به یک دعوای سیاسی میانِ جانشینانِ آن­ها بدل گردید. میراثی­ سازی خلافت در زمان عثمان، چیزی نبود، جز همانِ جنگِ قدیمی میانِ بنی­ هاشم و بنی­ امیه بر سر قدرت. از نظر تاریخی، عثمان را به معنایِ واقعی کلمه می­توان، پایه­ گذار حکومتِ اموی دانست. او در عینِ حالی که خود از طایفه­ ی بنی­ امیه و در هجرت از مکه به مدینه از همراهانِ محمد بود، معاویه را به عنوانِ حاکم شام، یعنی همان شهری انتخاب کرد که قطعِ روابطِ تجاری با آن، زوال قدرتِ ابوسفیان را در پی داشت. معاویه در دورانِ حاکمیتش در شام، پایه ­های سیاسی و اقتصادی قدرتش را استحکام بخشید و علاوه بر انبار و خزائنِ اقتصادی، گروهِ نظامی حرفه­­ ای و قدرتمندی را تربیت کرد که در شرایط اضطرار، می­توانستند تاریخ را به نفعِ معاویه رقم زنند. در قیاس با علی، که در طولِ خلافتش ، فقط درگیرِ جنگِ داخلی بود، معاویه سیاست­مدارِ بسیار بردبار بود، با روم شرقی جنگید و شام را فتح کرد!

    دورانِ خلافتِ علی، دورانِ آشوب، خلاء قدرتِ سیاسی و بی­ ثباتی و جنگِ داخلی است. به لحاظ تاریخی، امام ­علی را می­توان پایه­ گذارِ جنگِ داخلی دانست. تلاشِ امام­علیِ برای درونی­سازیِ کفار از نظر سیاسی معنادار است و صورت ­بندی دوست و دشمن در این دوران، از بنیان تغییر میکند. جنگِ صفین علاوه بر آن­که فعال­ شدن شکافِ قبیله ­ی و نژادی در اسلامِ نوپای آن روزگار است، تلاش علی برای ارائه­ یک تعریفِ درونی از کفار نیز هست و به یک معنا بغاوت در برابرِ خلیفه را از نظر تاریخی می­توان تا این دوران دنبال کرد!

    تلاشِ علی برای درونی ­سازیِ کفار، از آن­جا که با منافعِ سیاسیِ و اقتصادیِ قبایلِ عرب همخوانی نداشت، ناکام ماند. جنگ با خوارج و از همه مهم­تر جنگِ جمل به دلیلِ قرارگرفتنِ علی در برابر عایشه، همسرِ محبوبِ پیامبر، علاوه بر تضعیفِ جایگاهِ سیاسی، موقعیتِ معنویِ او را مسئله ­دار و با پرسش مواجه کرد. او در جنگِ داخلی با خوارج تقریبا حدود 4095 نفر از مسلمانان را از دمِ تیغ گذراند. این قهرمان­گری در درونِ اسلام و کشتنِ کسانی چون طلحه و زبیر که در واقع از یارانِ محمد بودند، جایگاهِ سیاسی علی و به تبعِ آن، موقعیتِ سیاسیِ قبیله ­ء هاشمی را بیش از پیش متزلزل ساخت. معاویه از این موقعیتِ سیاسی درست و هشیارانه استفاده کرد و عملاً جنگ و دعوا بر سر خلافت را با علی آغاز کرد!

    پس از قتل علی توسط ابن ملجم که يكي از بقیة السیفِ علی در جنگ با خوارج بود، وضعیت سیاسی به نفعِ اموی­ها رقم خورد. بذرِ اسلامِ مصلحتی و سیاسیِ ابوسفیان در این­جا به بار نشست و سرانجام با شکست دادنِ حسن­ بن علی، معاویه به مقام خلافت دست یافت و مرکز خلافت را از کوفه به شام، شهری که با شمشیر او فتح شده بود و از نظر اقتصادی بازار ابوسفیان بود، منتقل کرد. با این­حال، برخلافِ علی که خواهان حذفِ معاویه از قدرت بود و با واگذاریِ خلافت به فرزندش حسن ، خلافتِ میراثی را پایه­ گذاری کرد و حکومت را حقِ انحصاریِ بنی ­هاشم اعلام کرد، معاویه با هشیاری و خون­سردی، حسن­، فززند بزرگِ علی را به عنوان ولی عهد خود برگزید!

    منابع تاریخی از حسن، به عنوانِ ولی ­عهد صبور و بردبار و صلح ­دوست یاد کرده ­اند. او در طولِ ولایت عهدی خود آرام زندگی کرد. مخالفِ جنگ و خشونت بود و به ولایت عهدی قانع. در احادیث از خوش­مشربی و خوش­ گذرانی­ های او فروان یاد شده است. شیخ کلینی، یکی از علمای بزرگِ شیعی، از ازدواج موقتِ امام­ حسن با دوهزار زن، با افتخار یاد می­کند. برخی متون حديثي و فقهي ديگر نيز اين ادعا را تصديق کرده ­اند. این روابط گسترده با زنان سر انجام همسر او را عقده ­ای کرد و سبب گردید که با نوشاندنِ جامِ زهر به زندگی امام­حسن پایان دهد. بدین ترتیب، حسن به رویای خود که همانا خلافت بود، نرسید. پس از مرگ معاویه ،یزید کنترل قدرت را در اختیار گرفت و راهِ پدر را ادامه داد!

    انتقال مرکز خلافت از کوفه به شام در زمانِ معاویه، باعث رونق اقتصادی در شام و رکود اقتصادی در کوفه گردید. مردم کوفه از در آمد اقتصادیِ آن زمان، که عمدتا اقتصادِغارت بود، سهم اندکی به دست می­آوردند. حسین تلاش کرد با استفاده از این نا رضایتی­هایِ اقتصادی و ترجمه ء این نارضایتی به زبانِ ایدئولوژیک، یک قیامِ سراسری را علیه یزید راه ­اندازی کند و انتقامِ تاریخیِ بنی­ هاشم را از امویان بگیرد؛ اما پیش از یزید، معاویه یک گروه از مشاوران و نظامیان حرفه ­ای را تنظیم کرده بود که در برابر حوادثِ سیاسی هشیار و قدرت­مند عمل می­کرد. این گروه حرفه ­ای، تلاش ­های سیاسی حسین را خنثا کرد. یزید ،بی­ آن­که حتی خود در مصافِ حسین قرار گیرد، در یک جنگِ نابرابر، حسین و همرا هانش را در کربلا از پای در آورد، اهل بیتش را به شام برد و در آن­جا با احترام نگه ­داری کرد و سرانجام به مدینه برگرداند!

    اگر دور از افسانه ­سرایی­ها اهل تشیع، با معیار تاریخی، در بابِ گذشته ، داوری کنیم، جنگِ حسین و یزید، نه یک جنگِ دینی و مذهبی، بلکه بازتاب کینه ­های قبیله ­ای است که تبارِ آن دستِ کم به منازعاتِ پیامبر و ابوسفیان بر می­گردد. از زمان پیامبر تا جنگِ کربلا، هرکردام از بنی ­هاشم و بنی ­امیه، برای میراثی ­­سازی قدرتِ سیاسی، سرسختانه کوشیدند. اسطوره­ء رهایی­ بخشی در باب حسین و تقدیسِ این منازعاتِ میان قبیله، حتی بر اساسِ باورهای اسلامی هم قابل توجیه نیست. اموی­ها خطِ سیاسیِ سکولار و دنیاگرایی در تاریخ اسلام ­اند. براساسِ منابعِ تاریخی، معاویه فرد سکولار بود، به اعتقاد دیگران احترام می­گذاشت و در همان زمان می­گفت که هرکسی اعتقاد و باور خود را دارد. علی، اما، به عنوان یک برادر ناراضی، زندگی کرد و برای براندازیِ رقیبانِ اموی ­اش تا آخرین نفس تلاش کرد!

    . اگر از منظرِ تاریخی به حادثة کربلا بنگریم، جنگِ یزید و حسین، نه یک جنگِ مقدس و رهایی ­بخش، بلکه جنگ برادارانِ ناراضی بر تقسیم قدرت است. امام­ حسین ادعای صرفا خونی و نژادی داشت و صرفاً به دلیل انتساب به فاطمه، نه شایستگی ­های سیاسی و مدیریتی، خلافت را حق خود و فرزندانش می­دانست. مقدس ­سازیِ محرم، درکِ نزاع میان براداران ناراضی را،غیر قابل فهم می­کند. لعن و نفرین اموی­ها نه تنها گرهی از کار فروبسته نمی­گشاید، بلکه چشمِ ما را نسبت به وقایعِ تاریخی کور می­کند. ما باید با دیدِ انتقادی به این موضوع بنگریم و قبول کنیم. معاویه بیش­تر از علی به تکثر اعتقادی و مروت و بردباری باور داشت. از نظر تاریخی، دورانِ خلافتِ علی، دورانِ جنگِ د اخلی و درونی ­سازی کفار است و دوران خلافت معاویه، دورانِ فتوحاتِ خارجی و رونق تجارت و آبا دسازی شهرهاست. هرچند تمدنِ اسلام از اساس یک تمدنِ غارتی است، اما به هرحال، اگر تمدنِ اسلامی را به عنوانِ یکی از مهم­ترین تمدن­های بشری به رسمیت بشناسیم، اموی­ها پایه ­گذار اصلی تمدنِ اسلامی هستند و برای توسعه و شکوفایی آن تلاش­های درخشانی انجام دادند!
    ****
    قابل توجه سردبیر کابل پرس? که عاشق حسین بن علی است و دشمن یزید بن معاویه!
    چون کارد و قمه زدن شیعیان هر سال ( دوماه !) تکرار میشود،لابد جناب بهروز ، نویسنده مقاله، ،این مطلب را دوباره برای اشاعه به کابل پرس فرستاده ویکراست زیر تیغ سانسور( احساسات شیعه گری )جناب میر هزار رفته است!
    آقای اسد بودا نیز احتمالا ا زقوم غیور هزاره است، اما با خو ن حسین و کربلا، تجارت نمیکند!
    سردبیر کابل پرس ، برای اغوای خواننده میگوید« مقاله در دفاع از معاویه بوده و تکراری(!)، پس نشر نشده!»
    آیا مقاله نویسندهء سرشناس فرهاد فاریایی « در ایران اسلامی، جای شاعر واقعی ، زندان است!»
    هم به دلیل « تکراری بودن» منتشر نشده؟؟؟

  • این آقای عوض نبی زاده، از کارگزاران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، گویا امام حسین را
    دوست دارد که « ضد امپریالیست !!!» است؛ گویا ایشان یک مناسبت های میان حکومت مورد علاقهء حسین بن علی و «رفیق » نورمحمد ترهکی ، رهبر زحمت کشان جهان(!) کشف کرده است.
    این که د ردین های سامی، خداوند به ابراهیم گفته، باید فرزندش ر ا قربانی کند؛ این چه جور خدایی است؟ این خواست احمقانه ضد طبیعت بشری چرا؟مگر این خدای شما ، موجودی همطراز هم مشرب ، جانورانی چون ژنرال دوستم یا ژنرال پینوشه( پنوچت) است؟
    این که یک قبیلهء عرب علیه قبیله دیگر عصیان کند، چه ربطی به عدالت(!) دارد جناب عوضی زادهء بزرگوار؟
    این که مهاتمای گاندی ، حسین را دوست داشته، دلیل عظمت حسین نیست، قیاس مع ا لفارق است، خوب ، هندوان، « گاو» را نیز دوست میدارند؛ منهم باید گاو را دوست بدارم؟

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس