صفحه نخست > دیدگاه > آیا جدایی دین اسلام از سیاست امکان پذیر است؟

آیا جدایی دین اسلام از سیاست امکان پذیر است؟

دین و سیاست/ درنوشته های قران - دنیا و اخرت با هم رابطه تنگاتنگی دارد که هررفتار انسان در این دنیا تاثیر مستقیمی روی زندگی ان دنیای خیالی که پرازحوروپری و جوی های شراب است ،می گذارد.
kawa gharji
پنج شنبه 17 دسامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اکثریت مردم عادی مسلمان و حتی تعدادی از تحصیل کرده ها به این نظر اند که دین اسلام خود هیچگونه مشکلی ندارد و بسیاری از مشکلات درجامعه اسلامی برخاسته از هوی و هوس های شخصی رهبران مذهبی و سیاسی انها است که موجب بد نامی اسلام می گردد. اما درحقیقت مشکل تنها رهبران مذهبی و سیاسی نیست بلکه همان آموزش های نیزاست که برخواسته ازبطن قرآن و زندگی محمد می باشد.

غزوات یا حملات راهزنانه محمد دراوایل اسلام به کاروان های تجارتی مکی ها برای امرار معاش پیروان اش بی شباهت به حمله های طالبان به کاروان های تجارتی در زمان کنونی نیست ویا ملاحظات سياسی و نظامی نظير محاسبهء قدرت رقبا، تنظيم استراتژی ها و تاکتيک های جنگی، ائتلاف های موضعی، مصالحه های از سرمصلحت با قبیله های مختلف عرب، پيمانهای تاکتيکی عدم تهاجم با قبايل بی طرف مثل پیمان صلح حدیبیه بین محمد وقریش،گرفتن اسير سياسی وازدواج های سياسی وبلهوسانه محمد تماما شباهت های زیادی به گروهای اسلامی چون طالبان و دیگرگروه های اسلامی دارد.

غلام همت آنم که زير چرخ کبود

زهرچه رنگ تعلق بگيرد آزاد است

درمورد رابطه دین وسیاست ازبدوپیدایش دین تا کنون بحث های زیادی شده وذهن بسیارکسانی را به خود مشغول داشته است.افرادزیادی تعریف های مختلف ومتضادی نظربه شرایط وموقعیت ازرابطه دین وسیاست داده اند.

من دراین نوشته کوتاه قصد این را ندارم تا به بررسی ان تعریف ها بپردازم. فقط می خواهم با توجه به ایه های قران به این سوال پاسخ دهم که ایا اصولا جدائی دین- دین اسلام- ازسیاست امکان پذیر است یا نه؟

در موردجدائی دین ازسیاست حتی بین خود روشنفکران دینی وگروههای مختلف اسلامی اختلاف نظرات زیاد و کمی وجود دارد. اما این اختلاف نظرها هیچ کدام به حدی نیست که باور مندی انها را به ارزش دهی به ارای عمومی وخواست مردم نشان دهند. اما این تفسیر های غیرواقعی از دین موجب تداوم و طولانی شدن عمرحکومت اسلامی بالای مردم می شود.

یکی از کسانی که درمورد جدائی دین از سیاست نوشته ها و سخنرانی های زیادی داشت، مهدی بازرگان بود.

درمجموع ان عده ی که ازعدم رابطه دین وسیاست سخن گفته اند به این نظر استند که یک سری مسایل مربوط به اخرت انسان می شود و یک سری مربوط به دنیا - و دین تنها مربوط به ان دسته اول مانند پرستش و رابطه روحانی انسان با خدا ... بوده و سیاست مربوط به روابط اجتماعی و سیاست و اقتصاد وحکومت است.

مرتضی مطهری یکی از روشنفکران اسلامی که نقش بزرگی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشت درکتاب امامت و رهبری می گوید:" تنها در یک صورت است که مى‏توان مسأله حکومت را ازدین درآیین اسلام جدا کرد و آن هنگامى است که بتوان پیوند جسم را از روح آدمى گسست و با این وصف او فردى زنده و منشأ اثر باشد! نسبت این دو با هم نسبت «روح و بدن» است، این روح و بدن، این مغز و پوست باید به یكدیگر بپیوندند. فلسفه پوست حفظ مغز است. اگر این پوست از مغز جدا باشد، البتّه مغز گزند می‎بیند و پوسته خاصیتی ندارد. باید سوخته و ریخته شود".*

مطهری دین اسلام را یگانه دینی می داند که درامورزندگی مردم مداخله کرده و رابطه تنگاتنگی با سیاست دارد. به همین ترتیب خمینی رهبر انقلاب ایران درکتاب تحریر الوسیله می نویسد که :" «آن کس که خیال مى‏کند دین از سیاست جداست، او ناآگاه است که نه اسلام را شناخته و نه سیاست را». "تشکیل حکومت توسط پیامبراسلام ‏وعلى بهترین دلیل بر همگرایى دین و سیاست است.خمینی دراثر دیگرش به نام صیفه نوردرمورد رابطه دین و حکومت می نویسد که:» سنت و رویه پیامبر دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است، زیرا اوّلاً خود تشکیل حکومت داده و به اجراى قوانین و برقرارى نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه برخاسته، والى به اطراف فرستاده... و قاضى نصب مى‏نمود». از سوى دیگر- ائمه‏علیهم‏السلام- درصدد تشکیل حکومت بودند وحکومت را حق خود مى‏دانستند. از این رو توسط حاکمان ستمگر شکنجه و شهید مى‏شدند. در کلمات معصومان‏ هم به ضرورت تشکیل حکومت سفارش شده است و هم به رابطه دین و سیاست.

اما تعداد کمی ازنویسندگان دینی - اسلامی مانند مهدی بازرگان مسایل دین را به انچه از دسترس دانش بشری خارج است اختصاص می دهند و می گویند که چون سیاست دردسترس دانش است و مردم می توانند بدون دین نیز زندگی خود را سیاست کند بنا دین نباید از ان سخن بگوید.

سخنان بالا درمورد جدائی دین از سیاست ممکن است در بعضی از ادیان دیگر درست باشد اما متاسفانه اگر ما بخواهیم که هم مسلمان بمانیم و هم مطابق به ارزش های ثابت شده ی عقلی و انسانی شرایط و زمان کنونی زندگی کنیم و دین هم از سیاست جدا باشد – این امکان پذیر نیست. ما با خواندن قران وتاریخ اسلام از زمان محمد تا کنون به روشنی متوجه می شویم که دین اسلام و ایه های قران و دستورات محمد هیچگونه راهی برای جدائی دین از سیاست نگذاشته و اسلام بیشتر ازهردین دیگری سیاست زده است. همین سیاست زده گی های دین اسلام بوده که موجب پسمانی بسیاری ازکشورهای اسلامی در زمینه های مختلف فرهنگ ،دانش و فن اوری ، اقتصاد و سیاست شده است.
اکثریت مردم عادی مسلمان و حتی تعدادی از تحصیل کرده ها به این نظر اند که دین اسلام خود هیچگونه مشکلی ندارد و بسیاری از مشکلات درجامعه اسلامی برخاسته از هوی و هوس های شخصی رهبران مذهبی و سیاسی انها است که موجب بد نامی اسلام می گردد. اما درحقیقت مشکل تنها رهبران مذهبی و سیاسی نیست بلکه همان آموزش های نیزاست که برخواسته ازبطن قرآن و زندگی محمد می باشد.

غزوات یا حملات راهزنانه محمد دراوایل اسلام به کاروان های تجارتی مکی ها برای امرار معاش پیروان اش بی شباهت به حمله های طالبان به کاروان های تجارتی در زمان کنونی نیست ویا ملاحظات سياسی و نظامی نظير محاسبهء قدرت رقبا، تنظيم استراتژی ها و تاکتيک های جنگی، ائتلاف های موضعی، مصالحه های از سرمصلحت با قبیله های مختلف عرب، پيمانهای تاکتيکی عدم تهاجم با قبايل بی طرف مثل پیمان صلح حدیبیه بین محمد وقریش،گرفتن اسير سياسی وازدواج های سياسی وبلهوسانه محمد تماما شباهت های زیادی به گروهای اسلامی چون طالبان و دیگرگروه های اسلامی دارد.

از طرف دیگر درنوشته های قران - دنیا و اخرت با هم رابطه تنگاتنگی دارد که هررفتار انسان در این دنیا تاثیر مستقیمی روی زندگی ان دنیای خیالی که پرازحوروپری و جوی های شراب است ،می گذارد.

به همین ترتیب دستورات ناقض و غیر علمی و عملی قران و محمد باعث شده است که اسلام به سیاست، جهان بینی ، اقتصاد، اخلاق و حتی تکنولوژی و علوم طبیعی رابطه داشته و سدی در مقابل پیشرفت مردم و کشورهای اسلامی گردد. سخنان اخیر خامنه ای رهبر ایران در مورد غیر اسلامی بودن علوم طبیعی با اموزش های اسلام حرف برخواسته از قران و دید درست دینی است.

در بسیاری از کتاب های چاپ شده در اکثر کشورهای اسلامی تعریفی که از ماده داده اند به این شکل است:" هر ان چیزی را که خداوند متعال خلق کرده است ماده گوید". به همین شکل انسان شناسی را به پیدایش ادم وحوا بسته اند....

دین اسلام با ادعای کامل بودن که دربرگیرنده تمام ابعاد زندگی انسان است و دعوای خوشبخت نمودن انسان را هم در این دنیا دارد و هم دران دنیا موجب شده که زندگی انسان های زیادی را دراین دنیا به ذلت و بدبختی بکشاند و جلوه های بارز دخالت دین در امور حکومت را می توان در احکام زیر مشاهده کرد:

1- احکام مربوط به جهاد و نیروهای مسلح و جنگ و تقسیم غنایم جنگی . گرفتن جزیه از غیر مسلمانان...

2- حکم های درمورد قصاص و دیات وارث ...

3- درمورد امر بمعروف و نهی از منکر و...

4- حکم های در مورد معاملات وتجارت..

5- خمس و ذکات...

6- قانون هم که توسط خود الله گذاشته شده وبرای همیشه وهرجا بوده وقابل تغیرهم نیست...

7- مشروعیت حکمرانی یک شخص نه با انتخابات و از طریق ارای مردم بلکه ازطرف خدا داده می شود...
ایه های که نشان دهنده دخالت دین درسیاست دارد :

آیه 60 سوره انفال: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ...

سوره حدید، آیه 35. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» ما همه پیغمبران را با دلایل روشن فرستادیم و با آن‎ها كتاب و مقیاس فرود آوردیم...

طبق آیات قرآن، احكام اسلام محدود به زمان و مكان خاصی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجرا است...

برای نمونه رجوع كنید به: آیه 52 سوره ابراهیم، آیه 2، سوره یونس، آیه 49، سوره حج،‌آیه 40، سوره احزاب و آیه، 70 سوره یس...

نسا 141 ... ولن یجعل الله الله للکافرین علی المومنین سبیلا....

ایه های ازاین دست در قران خیلی زیاد است که از حوصله این نوشته خارج است.

درمجموع ایه های قران بیش از انکه جنبه های شخصی داشته باشد بیشترا اجتماعی و عمومی است .

نوشته امروزی را با شعری از ان رند پارسی گو به پایان می برم

..

مباش در پی آزار و هر چی خواهی کن

که درطریقت ما غیرازاین گناهی نیست

ادامه دارد

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها

کاوه استم.
در کشورم اتفاق های می افتد که نمی توانم از کنار شان به بی تفاوتی رد شوم.
درس می خوانم. موسیقی می شنوم .

آنلاین :

http://www.kawagharji.wordpress.com

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • خرافه زدایی همان دین زدایی است - ریشهء هر خرافه ء و هر جدالی دین است که باید از میان برداشته شود .

    BDN46

  • هر پدر و مادری که فرزندان بیگناه و کوچک خود را به دین خودش اشنا و علاقه مند میکند , بر فرزندان خود و سایر مردم جهان ستم روا میدارد .

    BDN46

  • kawa jan, to ke na az deen cheze medani wa na ham az siyasat, agar bedani ke deen chi ast wa siyasat chi heech gahe talebe jedaye aab az sheer nameshodi , agar baz ham bar harfe khod esrar dari pas bar to salam
    ok

    • طارق جان:
      شمالطفا" بفرمایید مزایا ودست آورد های مثبت دین را برای ما تشریح کنید. اما به الفبای مقبول فارسی. توکه با وصف توصیه های مکرر اکثر خوانندگان وباوصف اینکه یک نویسندهء محترم سایت ساده تر الفبای فارسی را برایت معرفی کرد ، هنوزنمیتوانی ازان استفاده کنی ، باید سعی کنی که به الفبای فارسی بنویسی و یا خاموش باشی. OOOOOOK

  • هی میگویم و میگویم و بازهم میگویم دین این گفت ومذهبیان فلان کردن واسلام بِسمَدان!

    و کَشانیدن مارا به بیراه و خشونت و عقبگرائی درین عصر تمدن!

    به خون یکدیگر تشنه ساخت افراطیان و بنمودند انگشت انتقاد درازتر و زبان هم تیزتر از کاوه جان!

    هی میگویم و میگویم و بازهم میگویم دین این گفت ومذهبیان فلان کردن واسلام بِسمَدان!

    هیچ نگفتی ای برادر، راه حل چیست و پیشنهاد از چه قرار؟

    • دوست گرانقدر آقای غرجی! سلام و احترام خدمت تان تقدیم میدارم.افتخار بر شما و درک ظریفانه شما.هر آنچه نوشته اید یک شمه کوچکی از واقعیت و نشاندهنده نارسایی ادیان و مخصوصآ دین اسلام در اداره امور اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی بشر در عصر حاضر میباشد.دین اسلام را یک نفر عرب بنام محمد با تقلید از احکام ادیان موسویت و مسیحیت و فرهنگ و رسوم اعراب و اقوام اطراف آن با جمله خیالات و جفنگ های خودش در چهارده قرن قبل از امروز بوجود آورد است.دین اسلام یکی از بزرگترین مظاهر بدبخت سازی بشریت در چهارده قرن آخیر میباشد.(البته فراموش نباید کرد که ادیان موسویت و مسیحیت نیز سفید بخت تر از اسلام نیستند)این دین به درد رهبری یک جامعه خیلی عقب افتاده و بدوی مثل جامعه زمان بروزش میخورد و بس.نا رسایی و ناکامی این دین در قرن بیست و یکم برخلاف گزافه گویی های یک عده پیروان بی خبرش هر روز بیشتر از پیش آشکار میگردد.اشتباهات محمد در قرآن آنقدر بزرگ و فاحش است که دیگر نمیتوان بر آن روپوش انداخت.علت تضاد دین اسلام با تمدن معاصر،همانا متل سایر تیوری ها و ایدیولوژی های عصر قدیم، کهنه بودنش میباشد.مشکل عمده در اینجاست که پیروان این دین متوجه کهنگی آن نمیگردند و هر بار کوشش میکنند که پدیده های نوین جامعه را با آن تحلیل و تفسیرنمایند و بالاخره این پدیده ها را به طرف تطابق با این دین مزخرف و مسخره برده و سبب بدبختی و عقب آفتادگی بیشتر از پیش جوامع فلاکت زده اسلامی گردند.
      کشور های اسلامی ،مخصوصآ افغانستان به مثل کشور های اروپایی در قرون بعد از شانزدهم به یک تولد مجدد یا رو نسانس نیاز دارند تا دست این دین را از تمامی عرصه های زندگی جوامع فلاکت زده و عقب مانده کوتاه سازند.همان قسمی که دستان اربابان کلیسا از گلوی ملت های اروپایی کوتاه گردید.

      من قبلآ در مورد کهنه بودن قوانین ساخته شده محمد در 14 قرن قبل عرض کرده بودم.حالا در این صفحه خود شما اظهارات رفسنجانی ،یکی از شخصیت های عملگرای جمهوری استبدادی اسلامی ایران که در سی سال گذشته از مدیران برجسته نظام فلاکت بار ولایت فقیه و مهدویت میباشد مشاهده فرمائید.رفسنجانی اظهار میدارد که باید این دین مطابق با تقاضا های عصر حاضر اپ دیت و یا "بروز سازی " گردد.لطفآ این صفحه را با دقت مطالعه فرمائید.
      http://www.bbc.co.uk/persian/i...

      این مرد بعد از سی سال متوجه میگردد که اسلام دیگر چیز است و واقعیت چیز دیگری.این مرد بعد از سی سال متوجه میگردد که آهن سرد میکوبند.چگونه میتوان با قوانین عصر برده گی که وسیله نقلیه اش شتر میباشد ،مناسبات عصر اتم را سنجش و بررسی نمود؟در حالیکه شرایط فردا با شرایط امروز متغیر میباشد.این الله که با فرستادن اخرین پیامبرش در چهارده قرن قبل ارتباط و قانون سازی اش را با بندگانش قطع نموده است ،برای بشریت امروز چه پیامی دارد؟اگر این الله عقل یک کودک را هم که میداشت باید در هر عصر وزمان ،مسایل و مشکلات آنزمان را با فرستاده جدید خود حل و رهنمایی مینمود.این خود الله است که سبب ایجاد مشکل گردیده است،نه بندگانش.الله در آنزمان فکر میکرد که برده داری و تجاوز بر کنیز تا بینهایت ادامه خواهد یافت ،اما حالا خود الله میبیند که بنده گانش این مناسبات را غیر انسانی میدانند و آنرا فسخ کرده اند.الله در چهارده قرن قبل انسانها را از نگاه حقوقی به چند گروه تقسیم نموده و بین آنها امتیاز و فرق قایل گردیده است.الله انسانها را به مسلمان و غیر مسلمان،حر وعبد و مرد و زن تقسیم کرده است.و بین آنها تفاوت عمیق حقوقی قایل شده است.در حالیکه انسانهای عصر حاضر ،همه انسانها را با طرح قوانین و اعلامیه ها ،بدون در نظر داشت جنسیت ،موقف و موقعیت اجتماعی و عقیده شان وغیره به حیث یک انسان می شمارد و بس.نمیدانم چرا الله عادل با فرستادن پیامبر جدید این مناسبات جدید و انسانی تر را تائید نمیکند و هنوز بر حماقت چهارده قرن قبل خود اصرار میورزد؟آیا واقعآ احکام این دین برای ابدیت نافذ است؟ یا باید در غیاب الله،بشریت آنرا آپ دیت نماید؟البته اینرا باید بدانیم که اجتهاد به معنی بروز سازی و مدرن سازی نمیباشد.اجتهاد خودش به ذات خود یک سفاهت و یک وصله غیر قابل پیوند بر اصل احکام دین محمد میباشد و بس.بسیاری از دساتیر محمد نیاز به تفسیر جدید نه بلکه نیاز بر فسخ مطلق دارند و بس.

      غرجی عزیز! اگر من و یا شما هزار بار هم نارسایی دین را در رهبری جامعه معاصر و آینده اظهار نمائیم باز هم به گوش یک عده افراد فلاکت زده و در خود فرو رفته نخواهد رفت.اما این در آینده ثابت خواهد شد که زندگی بشر ، متحرک تر و پیشرو تر و سیال تر از آن است که بتوان آنرا با قوانین تاریک 1400 سال قبل اداره و رهبری کرد.حکومت دینی سبب بروز استبداد گردیده و میگردد.مثال بزرگش حاکمیت ولایت فقیه در ایران میباشد.اسلام سیاسی و حقوقی سبب بدبختی جامعه و بد نامی خود اسلام گردیده است.ایدیولوژی ولایت فقیه و حاکمیت مهدوی به معنی استبداد میباشد.وحکومات ساخته شده بر اساس این ایدیولوژی محکوم به فنا میباشند.چونکه استبداد به ذات خود محکوم به نابودیست.این مهم نیست که منشآ استبداد از کدام ایدیولوژی آب میخورد.مهم اینست که بشریت تمامی انواع استبداد را طرد و نفی مینمایند.

      در مورد رفسنجانی قابل یاد آوری میدانم که یک فرق اساسی بین این شخص و یک ایت الله مفلوک قمی که خود را مرجع تقلید چند نادان میشمارد اینست که این رفسنجانی در کار و اداره و دولت داری تجربه و تبحر دارد.او سابقه مدیریت دارد ودر تماس با مردم و نیاز های آنها و متباقی جهان میباشد و آن ایت الله در قم در بین کتاب های ناچل خود میلولد وغرق در چرندیات خمینی و امام الزمان بوده و از واقعیت و اطراف خود بیخبر باقی مانده است.

      کاوه گرامی من برایت موفقیت وسعادت آرزو نموده و پشتکار خودت را در راستای روشن سازی اذهان جوانان تقاضا دارم.

    • جناب بابک ! ما که از دعوا تیر هستیم اما انگلیس از شاهدی تیر نمیشود... احترامات مرا بپذیرید.

    • محترم جناب با بک:

      من به وجود شما وامثال شما افتخار نموده ازخواندن گفتار علمی شما که همه روی واقعیت وعقل ومنطق استوار است لذت برده بسی میاموزم. متاسفانه بعد از ناپدید شدن اقای سر پلی شما را کمترمیبینیم.
      امیداواریم با نوشته های سودمندتان که در راه روشن شدن افکار جوانان ، موثر ویک ضرورت مبرم است بیشتر ما را مستفید سازید. بااحترام

    • سلام به همه عزیزان ومخصوصآ به دوستانی که در این صفحه پیام گذاشته اند تقدیم میدارم.

      نخست از دوست گرامی آقای شادولا که با ذره نوازی با اینجانب برخورد نموده اند اظهار سپاس مینمایم.من خودم را خیلی کوچکتر از آنکه شما لطف کرده اید میشمارم.تلاش من اینست که هر آن چیزی را که به نظرم معقول برسد،بدون سانسور و با صداقت اظهار نمایم.ممکن است دوستانی آنرا بپسندند و دوستانی دیگری آنرا نا مناسب بخوانند.این یک چیز طبیعی میباشد.نا ممکن است که ما همه انسانها یک قسم فکر نمائیم.این تفاوت ها وجود داشته و وجود خواهد داشت.ما باید تحمل خواندن و یا شنیدن نظریات مخالف خود را بدون آنکه برآشفته وعصبانی شویم و رو به ناسزا گویی بیاوریم داشته باشیم.تائید و یا رد یک نظر در چهار چوب احترام متقابل حق طبیعی هر فرد میباشد.هیچکس حق آنرا ندارد تا دیگری را مجبور به پذیرفتن یک ادعا،تیوری،ایدیولوژی یا یک دین و عقیده خاصی نماید.ما باید برای هر انسان حق انتخاب آزاد را قایل گردیم.

      اینجانب مثل بعضی از عزیزان دیگر معتاد به کابل پرس? بوده،با بدست آوردن کوچکترین فرصت از مطالعه آن دریغ نمیورزم.علیرغم حذف یک پیامم توسط گردانندگان این سایت و عدم نشر یک نظر دیگرم باز هم با وصف مصرفیت های شدید از نوشتن در این سایت دریغ نخواهم کرد.در مورد نظریات تان باید عرض کنم که :من نیز به شما و نظریات تان علاقمند میباشم.شما یکی دو بار نوشته اید که نظر به شرایط ناگوار،از ادامه تحصیلات عالی محروم گردیده اید.من با اظهار همدری از این بابت با شما عرض میدارم که نظریات و استدلال شما به مراتب از بعضی کسانی که چند ورق را بنام دیپلوم در صندق دارند بالاتر و عمیقتر میباشد.البته این نظر شخصی من میباشد.ممکن است کسانی برخلاف من بیاندیشند.من از بابت درک عمیق تان از مسایل احساس خوشی مینمایم.

      در مورد آقای خلیل الله انصاری (سرپلی)خدمت شما عرض میدارم که من به شخصیت ایشان و نظریات ایشان با وجودیکه موافق نبودم احترام داشته و دارم.آقای انصاری تحت اسم مستعار سرپلی چیز هایی را تحریر نمودند که من باورم نمیتوانستم که چگونه این شخص به ظاهر متقی و ناصح میتواند چنین شخصیت دوگانه یی را داشته باشد.با وجود همه فراز ها و نشیب ها و ناسزا گویی هایشان از مدارا و گذشت کار گرفتم و هرگز به ایشان حرف زشت نگفتم.صرف چند بار آنها رامتوجه اعمال شان نموده و از جمله یکبار یک حدیث از پیامبر شانرا که در مورد علامات منافق بود که از عبدالله ابن عمر روایت گردیده بود نقل کردم.احساس کردم که آقای انصاری همان شب را نتوانستند درست بخوابند.در هر حال من ایشان را دوست داشته و کدام کینه شانرا بدل ندارم.اما خواهش بعدی من از آقای انصاری اینست که از حمایت معنوی حکمتیار دست بردارند که این اخیرالذکر شخصی نیست که ارزش توجه و حمایت را داشته باشد.

      موفقیت تان آرزوی من است.از لطف تان باز هم تشکر.

    • خدمت شما دوست گرامی آقای حقبین ! نیز احترام تقدیم نموده و برایتان موفقیت آرزو دارم.دوست گرامی آقای حقبین!واقیت گرایی و حقبینی طریق دشواریست که شما انتخاب کرده اید.این راه ایجاب مینماید که باید مسایل و مطالب را در خارج از محدوده احساسات و تمایلات شخصی خودتان مورد ارزیابی قرار بدهید.باید سختگیر باشید و در این دادگاه حقبینی، حتی خودتانرا نیز محاکمه نمائید.یعنی با خودتان نیز گذشت نداشته باشید.ما باید از اعتراف به اشتباهات خود خجالت نکشیم.ما انسانها هر آن ممکن است دچار اشتباه گردیم.اما اگر بدانیم که در خطا هستیم چرا آنرا اظهار کرده و اگر از اشتباه ما ضرری به کسی رسیده باشد،آنرا جبران و یا حداقل معذرت خواهی ننمائیم؟شناخت اشتباه راه پیشرفت ما را در آینده هموار تر میسازد و بر عکس پافشاری آگاهانه در اشتباه ، ما را به بن بست و بدبختی مواجه میسازد.این یک فرق اساسی بین انسان دگم و انسانی که خرد را در پیش گرفته است میباشد.انسان خردمند در تکاپوست.در جستجوی واقعیت خارج از پندارهایش میباشد.واقعیت را ولو بر خلاف میلش باشد میپذیرد.این انسان در پیشرفت است.اما انسان دگم خودش را محکم به یک عقیده و یا ایدیالوژی و یا...میچسپاند.واگر هزار بار هم ثابت گردد که در خطاست باز هم به عوض قبول واقعیت سرش را زیر ریگ فرو میبرد.و از اظهار اینکه در خطا،خجالت میکشد.به نظر من این افراد فاقد شهامت پذیرش واقعتها میباشند.میترسند که با تغییر بنیادی اندیشه هایی که سالها به آن چسپیده اند دچار کسر شخصیت و یا بی هویتی گردند.دوست گرامی هم خدمت شما و هم خدمت دوست عزیز آقای هزاربز و سایر اعضا و دوستداران ح د خ ا باید عرض کنم که حاکمیت 14 ساله این حزب و جناح های مختلف شان در کشور عزیز ما افغانستان ،دارای فراز و نشیب های فراوانی بوده که نیاز به بررسی تاریخ و علمی بیطرفانه دارد ونه برخورد احساساتی و عاشقانه.در این باره حرفهای زیادی به گفتن دارم.انرا زمانی که وقت کافی داشتم برایتان خواهم نگاشت.اما این موضوع را طور شخصی به شما میگویم که به نظر اینجانب شما شخص واقعگرا هستید،اما گاهی احساسات تلاش مینماید که شما را از این مسیر منحرف سازد.البته موارد احساسات خوشبختانه که زیاد نیستند.به امید موفقیت و سلامتی تان.من به شما و متباقی دوستان ارادت و احترام د ارم.

      سلام های فراوان خدمت دوستان عزیز آقایون مزاری و نجیب کامل تقدیم میدارم.محبت و الطاف شما دایم در نوشته هایتان در قسمت اینجانب مشهود و هویداست.من از این بابت تشکر مینمایم.ضمنآ خواهشمندم در هر لحظه ،لغزشی را در نظریاتم دیدید،مرا از آن آگاه سازید.من به هر نوع نقد های سازنده تان خوش آمدید عرض میکنم.موفق باشید.

    • برادر بزرگوار بابک روشنضمیر!

      • بنده معتقدم که انسان در حال اموزش و تکامل است و هر روز میتواند برایش اموزنده باشد. لهذا خدمت شما عرض میدارم که اینجانب ترجیح میدهم در بی هویتی مطلق بسر برم تا در هویت غیر مطلوب نمایان باشم. بنظر بنده خوفناکترین افتادن از نظر خود انسان است . اگر من در نفس خود معتقد شوم که به غلطم بشما اطمینان میدهم که شهامت ان هم در وجودم است که به ان صادقانه اعتراف کنم. یگانه چیزی که از ان خوشم نمی اید تحمیل چهره یی است که دیگران بمن تحمیل کنند. وقتی خود به نتیجه بزسم یقینا خود ان چهره را خواهم پذیرفت. نمیخواهم برای شما از تاریخ مبارزات ح د خ ا و یا مسایل دیگری از ان اینجا پر گفته وقت شما را ضایع کنم زیرا هر یک ما خود تاریخ زنده هستیم و شما بهتر از ما در جریان قضایا قرار دارید.. یگانه موردی که مرا گاهی مطابق فرموده شمااز کوره در میارد نا انصافی بعضی افراد پررو است که بدور ازواقعیت و انهم خلاف تربیه دهان به دشنام این و ان میگشاید.
      • میخواستم به عرض برسانم اینجانب نهضت چپ را کاملا میپذیرم و درین مورد استثنی یی هم نمی شناسم. انها را بمثابه همفکران خود ارج گذاشته و معتقدم که درست می اندیشند. اما افرادی درین میانه شاید دستوری مصروف مختنق ساختن فضا اند که گاهی انسان از کوره در میرود..
      • به هر حال از یاد اوری شما یک جهان تشکر و خود را ممنون شمامیدانم که نقصی را که خود متوجه نشده بودم بر جسته ساختید. کوشش میکنم حقبین باشم.. ( smile)
      • به امید انکه به وعده تان وفا نموده و مواردی را که گفته اید در فرصتی که دست میدهد برایمان بنویسید.
      • برای تان موفقیتهای پیهم میخواهم
    • محترم بابک روشن ضمیر،

      تلاش شما و آقای کاوه غرجی جان در اثباتِ خطا و غیر معقول جلوه دادن ادیان، به خصوص دین اسلام و آیات قرآنی و طرز برداشت پیروان بیشمارش، شاید قابل نیایش و بارآورِ حیرانی برای همفکران شما و یا آن عدۀ دیگر از دوستانی باشد که همه چیز را زادۀ طبیعت و خود روئی دانسته و از وجود خالقِ به اسم خدا و یا الله انکار میورزند.

      از محمد و دینش فقط از یک زاویه و آن هم از دیدگاه مُطلقۀ خویش نظاره نموده و با استدلال علوم ساینس، فلاسفی و پژوهشی شخصی خویش و پیش آورد تعریف و معرفی واقعات تاریخی نقل شده در کتابهای مشهور به کُتُبِ آسمانی، انتقاد های مکرر براه انداخته اید و بااینگونه قضاوت های یکجانبه ذهنیت یک تعدادِ محدودی را شاید هم خدشه وارد کرده و ازین دین و آئین بیزار بسازید.

      برخلف برداشت شما و صرفاً جهت معلومات برای شما خواستم بنویسم که او، محمد(ص) قبل از رحلت، به امر خداوند بیشک جانشینی انتخاب و برای رهنمائی اُمّتِ خویش از جهالت و بیعدالتی در هر عصر و زمان، امیرالموئمنین بجا گذاشت ولی این خود، مسلمانان هستیم که برای خود جار و جنجالهای زیاد و وفوری خلق نموه و به جان یکدیگر ریخته ایم و نام ونشان دین را به خاک مالیده و فرصتِ خوبی برای اشخاص تیز فکر و به اصطلاح دانشمندان عصر تمدن بنام کاوه جان و روشن ضمیر جان، نصیب نموده ایم که با تلاشهای خستگی ناپذیر میخواهند دنیا را متیقن بسازند که الله نافهم، محمد دروغگو و پیروانش همه گمراه و جاهل هستند.

      (چگونه میتوان با قوانین عصر برده گی که وسیله نقلیه اش شتر میباشد ،مناسبات عصر اتم را سنجش و بررسی نمود؟در حالیکه شرایط فردا با شرایط امروز متغیر میباشد.این الله که با فرستادن اخرین پیامبرش در چهارده قرن قبل ارتباط و قانون سازی اش را با بندگانش قطع نموده است ،برای بشریت امروز چه پیامی دارد؟اگر این الله عقل یک کودک را هم که میداشت باید در هر عصر وزمان ،مسایل و مشکلات آنزمان را با فرستاده جدید خود حل و رهنمایی مینمود.این خود الله است که سبب ایجاد مشکل گردیده است،نه بندگانش.الله در آنزمان فکر میکرد که برده داری و تجاوز بر کنیز تا بینهایت ادامه خواهد یافت ،اما حالا خود الله میبیند که بنده گانش این مناسبات را غیر انسانی میدانند و آنرا فسخ کرده اند.الله در چهارده قرن قبل انسانها را از نگاه حقوقی به چند گروه تقسیم نموده و بین آنها امتیاز و فرق قایل گردیده است.الله انسانها را به مسلمان و غیر مسلمان،حر وعبد و مرد و زن تقسیم کرده است.و بین آنها تفاوت عمیق حقوقی قایل شده است.در حالیکه انسانهای عصر حاضر ،همه انسانها را با طرح قوانین و اعلامیه ها ،بدون در نظر داشت جنسیت ،موقف و موقعیت اجتماعی و عقیده شان وغیره به حیث یک انسان می شمارد و بس.نمیدانم چرا الله عادل با فرستادن پیامبر جدید این مناسبات جدید و انسانی تر را تائید نمیکند و هنوز بر حماقت چهارده قرن قبل خود اصرار میورزد؟آیا واقعآ احکام این دین برای ابدیت نافذ است؟ یا باید در غیاب الله،بشریت آنرا آپ دیت نماید؟البته اینرا باید بدانیم که اجتهاد به معنی بروز سازی و مدرن سازی نمیباشد.اجتهاد خودش به ذات خود یک سفاهت و یک وصله غیر قابل پیوند بر اصل احکام دین محمد میباشد و بس.بسیاری از دساتیر محمد نیاز به تفسیر جدید نه بلکه نیاز بر فسخ مطلق دارند و بس.)

      یک حقیقت را فراموش نمودید عزیزم که امروز در جهان فرقه های مختلفِ ازاسلام زندگی مینمایند و هر یکی برداشت و تفسیرِ دیگری از قرآن، محمد و ادیان دارند.
      من از جهالت و عاملینِ ظلم و دهشت، و خون ریزی ها که به نام اسلام و یا ادیانِ دیگر در گذشته رخ داده و امروز نیز در جریان هستند انکار نمیکنم ولی آنرا بر عکس زادۀ فساد های جاه طلبی فردی، زورگوئ و سوء استفاده های سیاسی میدانم.
      اگر شما از عقل سلیم استفاده و قضاِوت خردمندانه میتوانستید از خدا و محمد انتقاد ننموده بلکه با آن دیدگاه عالمانه و صادقانه که مدعی آن هستید، سرچشمۀ واقعیت ها و ایجاد مشکلات های تلخ گذشته و موجود را زادۀ تکبر، جهالت و استفاده جوئی های چند ملا و شیوخ کاذب و نابکار، میدانستد.

      (این الله که با فرستادن اخرین پیامبرش در چهارده قرن قبل ارتباط و قانون سازی اش را با بندگانش قطع نموده است ،برای بشریت امروز چه پیامی دارد؟اگر این الله عقل یک کودک را هم که میداشت باید در هر عصر وزمان ،مسایل و مشکلات آنزمان را با فرستاده جدید خود حل و رهنمایی مینمود.این خود الله است که سبب ایجاد مشکل گردیده است،نه بندگانش.)

      طوریکه میبنید برای روشن ساختن موضوعات به شکل درست آن، نقل دوبارۀ گفتار شما نیز ضروری میباشد.

      خداوند هیچگاه رابطه و قانون سازی را با بندگان قطع ننموده و پیامهایش را نیز مطابق به هر عصر و زمان حل و رهنمایی مینماید و این امر نیازمند چشمانِ باز ولی بیناه و دلهای پاک و ایمان مطلق میباشد.

      با تقدیم احترامات;

      الف

  • دوســـــــتان ، قلم بدســـــــــتان افغان شــــــــلام !
    قبل از داخل شـــــــدن به بحث علمی « ســــــيکولار» يا « لايک ليک» يا « دين جدا سياست جدا » در مورد پرازيد . مکروب . فلوته باز . مداری . مفتن . آدم هرزه . بد اخلاق ، نفاق و شقاق انداز شناخته شده بدنام کثيف « عــــــــــــظيم بابک » اگر دوستان
    فريب خورده باشــــند اندک معلومات داده تا فريب اين مار خوش خطو خال را نخورده که زهرش کشـــنده . روحش نجس . تنش پليد است .
    هدف بنده ( عــــــــــــــــــــــــــظيم بـابــک ) شــــــــعبده باز بازار فساد ( پــــنـــدار )( نـــگاه ) ( الماســـــک آزاد ) است گه گرداننده و فاسدگر انها بوده و شکر الله پاک دوسيه
    شــکايات مردم از دست سايت پليد ( پندار ) ( فوروم نگاه) در پارلمان مورد غور است و اگر هدف ياران کدام ( بـابــک ) سالم باشد پوزش طلب ميکنم . جلال بايانی

    • من افغان هستم مسلمان نیستم .

    • آقای بایانی سلام . شماکه نوشته اید ( در مورد پرازيد . مکروب . فلوته باز . مداری . مفتن . آدم هرزه . بد اخلاق ، نفاق و شقاق انداز شناخته شده بدنام کثيف « عــــــــــــظيم بابک » اگر دوستان فريب خورده باشــــند اندک معلومات داده تا فريب اين مار خوش خطو خال را نخورده که زهرش کشـــنده . روحش نجس . تنش پليد است . ) کجاست معلومات ؟ در کجا چی کاری کرده که چنین زیر بمبارد توهین و تحقیر شما قرار گرفته ؟

      ایکاش تمام مسلمانانی که امروز فخر دانشمندی و اسلام شناسی میفروشند نیمۀ دانش اقای بابک روشنضمیر راکه من ایشان را نمی شناسم ، میداشتند تا راه وروش مسلمانان افراطی را سد میشدند و همان اسلامی را پیش می کشیدند که عیب و علتی نداشت و نمی گذاشتند اسلام چنین رسوای عام و خاص شود .

      این حقیر شناخت خوبی از عظیم جان بابک دارم . ایشان یک شخصیت فهمیده ، دارای تحصیلات عالی ، سجایای عالی برخورد انسانی ، مربوط شاخه پرچم ح.د.خ. هستند . در شهر مینسک تحصیلات عالی خود را در دانشگاه دولتی بیلاروسیه به اتمام رسانیده اند . از جمله دوستان این حقیر اند که به دوستی ایشان افتخار میکنم . اگر در سایت نشراتی شان کدام گرایشی است هم ، توجیه پذیر است ، زیرا هرکه سایتی را پیش میبرد ، اندیشه ، پیام و ارمان راه خود را میخواهد پیشکش خواننده گان نماید . مانند خاوران ، بینوا ، اوغان جرمن ، لمر ، افغان ملت و غیره و غیره .

    • آقای بایانی سلام!قابل یادآوری میدانم که بین آقای عظیم بابک و اینجانب که با اسم مستعار بابک روشن ضمیر پیام میگذارم دچار سوء تفاهم شده اید.این دو فرد با شباهت یک بخش کوچک اسمی ،دو فرد جدا از هم هستند.شناخت من از آقای عظیم بابک همان قدر اندک است که شناخت من از شما.نظر شما در مورد آقای عظیم بابک مربوط خود شماست ،من چون شناختی از ایشان ندارم آنها را تائید و یا تردید نمیتوانم.اگر اجازه یک مطایبه را بدهید خواهم گفت که شما اسم تانرا آقای جلال بایانی نگاشته اید و این شخص با جلال الدین حقانی و یا سید جلال "نابغه" که همه اسم مشترک جلال را دارند فرق دارد.شما آقای جلال بایانی هستید و آنها افراد دیگر.
      من بر عکس اقای عظیم بابک کدام سایتی ندارم. و عضویت هیچ حزبی را هم ندارم و نمیخواهم هم داشته باشم.بلکه یک وبلاگ فقیرانه دارم.اسمش را هم دانش گذاشته ام چون آنرا دوست دارم.اما متاسفانه مدتیست که آنرا به روز سازی هم نکرده ام اگر وقت یافتم چند مطلب تازه را به بقیه علاوه خواهم نمود.سلامتی تان آرزوی من است .موفق باشید.

      http://daneshe.wordpress.com/

  • ســـــــــروران عزيز ، بابک روشــــــن ضمير و مزاری عزيز پدرود به شــــــما !
    زبانم لعل گردد و قلم شــکســـته باد که خرمند را ، پويا مردی را اسم بابک برايش مسما
    باشد ، و ضميرش تابنده و شفاف خدا ناخواســـــــته بد و ناســـــــــزا بنويســــــــــم.
    و محترم مزاری عزيز !
    اين کمترين عالم که ماننده شما و ديگر انديشـــــــگران شايق افغان و افغانستان هســتم . چند ســـــبا قبل در دوران اختناق محمد ظاهر شاهی و محمد داؤود شاهی در مدرســــــه انسان ساز .ح .د .خ .ا .( حزب وطــن) اموزش و پرورش سالم ديده .
    بنأ با هر پديده تصادفی ، اماتور ، دنباله رو ، بت پرست ، فتنه ، دسيسه ساز ، هرزه ،
    مذبذب ، مخالف و برايم بدتر از سياف و گلبدين اســــــــــت .
    با عظيم « بابک» که نه شــــايد بشــــرش خواند چه انکه بابکش گفت خوشبختانه از پارينه ها هيچ گونه شناخت نداشـــــتم . طی سال ۲۰۰۵ موصوف از فيض استخبارات فدراتيف روســـــيه گرداننده فوروم ها و سايت بنام های « نگاه » و« پندار » گرديد . موصوف خلاف ارزشـــــهای ژورنالســـتيک و مطبوعاتی هر نا کشــــــته را درو نمود و
    پاچه گير خاص و عام شــــــد . که بنده بنا به تحريک ناخلف مورد گزند دندانهای تيز اين عظيم بابک قرار گرفته با پخش ونشر مطالب مضحک ، مبتذل و تا سرحد هتک به ناموس
    پرداخته و به شـــــــيوه يک « جهادی » با من طرف گرديد و ای کاش خودش با شـــمشير که از نيام کشـــــيده بود داخل ميدان گردد چون [ ايزک مانند ] با برقه . دوست در غربت . زرنگار . آذر با ابزار نهايت کثيف و آلوده به دست دايمأ تک تک خانواده بنده را مورد تحقير . توهين و هتک قرار داده و مادر متوفای بنده را قبر راحت نه گذاشته و شما به چنين يک حيوان ميتوان انسان گفت ؟
    او وابسته به خانواده بدون عزت ، شرافت ، غرور بوده بنأ برايش عزت يک خانواده ارزش ندارد . بنده در رشته حقوق وعلوم سياسی از دانشگاه دولتی انقره کشور ترکيه (P.H.D ) دارم و وزير خارجه کنونی اقای رنگين داد فر اسپنتا از جله هم صنفی و هم دوره بنده بوده و مدت ده سال در پاکستان . هند .عراق ديپلومات بودم و عمر را ۵۷ رسانيده صاحب نوه ها بوده و شوربختانه دايمآ از طرف اين نامرد . نا انسان . ناخر . نا افغان به سطح کوچه و بازار توهين گرديده و گناه بنده تنها وتنها با وطن فروشان . هم پيمانان با شورای نظار . و کوده تا چيان ۱۳۷۱ ( پرچمی + شورای نظاری ) بوده که تا امروز از اثر اين خيانت کشورم « حمام خون است » با حرمت . جلال بايانی

    • ای میهن بیچارۀ من؛

      نمیدانم شخصی که ادعا دارد او
      "در مدرســــــه انسان ساز .ح .د .خ .ا .( حزب وطــن) اموزش و پرورش سالم ديده" و (P.H.D ) از دانشگاه دولتی انقره کشور ترکيه در رشته حقوق وعلوم سياسی دارد و فلان وزیری را هم آشنا داشته و مدت ده سال در پاکستان . هند .عراق ديپلومات هم بوده اند،"

      چگونه این طرز کلام و تحریر براه انداختۀ شانرا عاقلانه و شایستۀ ادعاهای فوق خویش میدانند؟
      البته اگر چنین باشد پس گِله از بیسوادانِ ما چه خواهد بود؟

    • الیف !
      تو راست میگی . این یکی از کهنه پیخ های زمانه است . بابک ادمی درستی است و کاملاء با انسانیت با هر کس بر خورد میکند . بایانی کدام عقده سیاسی دارد که از برداشت عظیم بابک بدور بوده است , بابک یکی از سیاسیون پرچم است و او انسان را خود میشناسد و بایانی به خاطر لیست دراز نام های خود مورد عتاب بابک قرار گرفته و باز هم بایانی به خاطریکه نکته سنج نیست اب را ندیده پای از موزه بیرون کرده است و یا بی گدار به اب زده است . در ین جا نیز ( سر پت ) میدود مانند اسپ و گاهی خود را به این و ان اویزان مینماید . به هر حال سایت نگا و پرچم برای اشخاصی مانند بایانی کمی سنگین است و اصلاء کسانی که شهادتنامه های بالای دیپلوم دارند از نظر من ( یک نوع جاهل عجیبی ) هستند . تا جایی از اسپ گادی زیاد تر جای جز پیش روی خود دیده نمیتوانند و این را در سیستم فکری اشخاص ضم میسازند در زمان تحصیلات ماستر دگری و خاصتاء پی اچ دی . خلاصه خواهشاء استدعا دارم که : ( الف دوضبر ان و دو ضیر اون دو پیش بون ) سیاسی را دانسته خود را به افتخارات احزاب سیاسی که برای کشور خون داده اند نایل نگردانید .

      الیف جان این شعر برای تو :

      الف بودم زعشقت دال گشتم - نمد پوشیدم و ابدال گشتم .

    • دوست عزیز بایانی صاحب درود و احترام تقدیم است . با نوشتن پدرود کمی متأثر شدم که مبادا ما را تنها بگذارید . در ثانی میخواستم به شما بنگارم که فکر میکنم در بارۀ عظیم جان کمی شتاب نموده اید . باز هم این حق شماست که نظریات شخصی ، سیاسی و گروهی خود را پیام دهید . به فکر این حقیر شما مربوط بخش خلق ح.د.خ.ا. هستید .

      میدانید چرا به چنین نتیجه رسیده ام ؟ بخاطریکه شما تنها از کودتاچیان پرچمی _ شورای نظار یاد آوری نموده ، هلا و بلا را به گردن ایشان انداخته اید و از همآهنگی خلق _ نجیب _ گلبدین صرف نظر نموده اید . چرا ؟ این قضاوت و دشنام نویسی شما مانند یک انسان دانشمند کمی خلاف آداب نویسنده گی است . با عرض ادب .

    • مرا نام و نشان هرگز نباشد خیالی

      نه عالمم و نه پروفیسر این و آنم

      گر هستم آدمم با شمۀ عقل خدادادم

      همین عقل مرا رهنما باشد و مثالی

      ز نام این و آن پریدن عیبیست عظیم

      الف فدای آنکه دارد از خرد، نشانی

      آداب؛

      الف

  • خوش بود گر محکی تجربه آيد بميان ــــــ تا ســــيه روی شــود هر که در او غش باشد .
    اقايان مزاری ، هزاربز خان !
    حافظ چه بجا گفته :
    نخست موعظه پير صحبت اين حرفست ــ که از مصاحب ناجنس احتراز کنيد .
    دردأ که بارديگر در مورد عجيب خلقه با وکيلان سبک سرش موعــــــظه کنم !
    جنايات گلبدين . امين . سياف رنگ سفيد داشت و دارد نسبت به جفا ، خطا ، خيانت ، جنايت محمود بريالی چون گرگ زاده بود بزرگ نشد !
    و امروز از اين جنايتکاران تاريخ که خلق الله نفرين گر شان است با معذرت « بيت الخلاه » های بنام « پرچم» « نگاه » « پندار» که به يقين آسايشـــــگاه شما مزاری و
    عجوبه ددمنش هزار بز است بجاه مانده که گرداننده انرا ادمک مشکوک ، رنجور ، هرزه
    و جوخدار مزدبگير (K.G.B) بنام عظيم ««« بابک ؟؟؟!!!»»» به دست دارد و به گونه
    سگ های قصاب کوچه کابل يا خودش پاچه گيرد و يا يارانش که « سايه نکبتبار» او صورت پذيرد . و خوشـــــبختانه اطلاع گرفتيم که اين « بيت الخلاه» ها انقريب مسدود
    و جوخدارش مجازات ميگردد .
    هر آن کس که انديشه بد کند ـــــ به فرجام بد با تن خود کند .
    و از طريق وکيل صاحب های ج.ا.ه.ل . بابک برايش ميرسانم :
    هر آنکو گذشت از ره مردمی ـــــ گر مزاری باشد يا هزاربز و يا بابک ز ديوان ثمر مشمرش آدمی . قالو سلاما ، قالو سلاما ، قالوسلاما [ جلال بـايـانی ـــ سويدن ]

    • شاغلی بایانی صیب ! چی ضرورت بود خود را اینقدر زود معرفی نمائید ؟ یک دوست دیگر ما نیز آمدند و شعر سرایی نمودند و با نگفتن لاحقل پدرودی ما را یتیم ساختند و رفتند که رفتند . حال شما آنسو و اینسو با نشان دادن دندانهای خود فکر کردید عقل عالمید . از ما هم به شما سلام !

    • سلام اقای بایانی.

      برای تغدادی از مردم ، طرز نظر دادن شما و استفاده شما از کلمات معیار قضاوت انها در مورد اندیشه ی می شود که شما از ان به شکلی حمایت می کنید. استفاده شما از واژه های رکیک و ان هم در این سن و سال و با ان مدرک های تحصیلی که ادعایش را داری دور از انتظار است. کوشش کنید قبل از فرستادن پیام ، نوشته تان را یک یادوبار ببینید و ویرایش کنید. ویرایش کردن نوشته تان، خود نوعی احترام گذاشتن به خواننده است. کشوری که یک دیپلومات با تجربه و تحصیل کرده اش مثل شما باشد به حالش باید گریست.

      از پیامم ناراحت نشوید. من عضو هیچ حزبی نیستم و زمان خلق و پرچم اصلا متولد نشده بودم ونه شما و نه هم اقای بابک را می شناسم. یکبار نوشته های اقای بابک را بخوانید.

      تشکر از همه دوستانی که نظر داده اند.

  • رفيق عزيز محترم داکتر صاحب نجيب کامل سلام !
    ايدأل عالی شما قابل ستايش است گر ايذأ ، ايراد بدطنيت ، بدسرشت در ميان نبود.
    بالـــوده گی افراد تصادفی ، آب اورده مســـــتلزم دشـــــــنام زايی و عتاب نه ميگردد .
    رويداد طلايی پارينه ما را همه بخاطر داريم که برای عطای خون برای رفيق زخمی قطار طويل ايجاد ميگرديد .
    بلاغت در کلام رفقأ ، راستکاری و رستگاری در روابط و ضوابظ هويدا بود . هر رفيق
    الگو صداقت و شفافيت بود .
    و شوربختانه عناصر دستوری و تحت الحمايه اجانب با بلاهت غرض تبعيض .تجريد صفوف رزمنده گان دست آستين بلند زده برحسب بيگانه زهر پاشی نموده و خود تجلی
    به تجويد نموده که ديگر کارش به کوچه و بازار کشيده برقه کهنه زرنگار را دور انداخته با برقه جديد « هزاربز ، مزاری ووو ســـــتون های يگانه سايت بيطرف را نيز آلوده ساخته منتقد را به خاموشی واميدارند .
    رفيق کامل عزيز !
    اتکال بر کوده تاچيان سال ۱۳۷۱ جفاست به خون شــهيدان لطفأ بابک ها . روزبه ها . مزدک ها . و صدها های ديگر برای تو برای من بيگانه ، غريبه شدند . استخاره و استدعأ برای انها نشانگری ضعف و تسليمی بوده . و شما نيز بر اعتقاد قبلی خود تجديد نظر نموده چون راه اعتدال باقی نه مانده با اندک تمسک تورا من را وهمه را بار ديگر هراج نموده چون ديگر اين بابک ها با افترأ يکه مرتکب شدند در ميان صفوف منتظر و
    مردم مرتکب به افتضاح شدند . و محکوم تاريخ . با عزت باشيد « جـلال بــايــانی»

    • بایانی مانند کاسه چینی صدا کرده میرود و به نظرم ایشان زیر دهل "مرحوم حاجی صیفوی کلکانی " زیاد تر وقت را گذشتانده است تا در مطالعه و فهمیدن مردم افغانستان . بهر حال این اخرین لحظات شریف بودن خود را درین وب سایت میگذراند . اگر این شخص یک بار دیگر حرف ید به یکی از اعضای این وب سایت زد همه حق دارند که از خوانونده ایشان یز کشی نمیاند .

      http://www.youtube.com/watch?v...

      مرحوم حاجی صیفو استاد بایانی .

  • رفيق گرامی بايانی صاحب !
    همه رفقأ با سوابق شفاف . شجاعت . فداکاری . ايثار شما چه در صفوف رزمنده گان ناحيه چهارم حزبی بوديد . و بعدأ به روابط بين المللی حزب رفتيد و انکه ماموريت سياسی گرفتيد همه وهمه با سجايای عالی انسانی . حزبی و صداقت بود وبرای همه انهايکه از شما شناخت دارند آفتابی بوده . زوزه. عف .عف چند ولگرد کوچه وپس کوچه نبايد باعث گردد که با چوبکی های عظيم بابک اين عنصربدنام . فاسد .بد اخلاق در فرانگفورت خود را مقابل و يا سردچار سازيد چه عجب اين هزاربز .مزاری .کاوه غرجی همه اين دلقک بدنام بابک باشد . بابک اکنون بنام عنصر فاسد .شرابی . فلوته باز . کلاه بردار . که نسبت ضعف فاميل او نيز منحرف و دست به خود فروشی زده و يکی از جيره خوران سفارت روس در المان ميباشد . نجيب آرام

    • نجیب !

      چه شناختی تو از این ادم داری ؟ , معرفی که این شخص از پشت سکرین کامپیوتر از خود پیش نموده ( کاوه غرجی ) با عمر کم خود فهمیده و این شخص را شناخته است و تو هنوز از دمب یک جاهل ( وطنی ) محکم گرفته راه میروی . در این وب سایت و یا کابل پرس? حزب و یا قومیت مطرح نیست . افغانستان اول است . ضرور نیست هر کس برای ثابت ساختن شخصیت شکسته و ریخته خود , خود را به یخن حزب بیاویزاند . اگر این شخص شخصیت فعال و فایده مند برای مردم افغانستان میداشت , چرا امروز ما همه به این حال میبودیم . از سو استفاده نمودنء اشخاص مانند این شخص و یا از پیدا نمودن سو تفاهم های توسط این اشخاص از خود راضی , حزب از هم تقسیم شد . این شخص دانش سیاسی ندارد , ورنه به همه نمیتازید . تا حال که زیاد تر از یک ماه میشود که این شخص این جا جاه خوش کرده است هیچ کس را نمیشناسد و نتوانسته است بفهمد که کی چه شخصیت را این جا حامل است . تو هم قبل از اینکه زوزه بکشی به اطرافت نگا کن , اگر درخت زیاد بود و قشلاق مانند جنگل بود ازادانه زوزه بکش ورنه اگر انسان دور برت موجود بود دمبت را در بین پایت محکم بگیر که به کونت نزنند . خلاصه قبلاء باید لباس دین را از بدن یهودی و مسلمان بیرون میاوردیم تا خود را انسان حس میکردند و به سر و کله همدیگر نمیپریدند , ولی حالا باید لباس حزبی بودن را از بدن این چوچه حزبی ها در اورد تا پاچه مردم را نگیرند .

    • دوستان عزیز حقبین و هزار بز ! اگر مانند بایانی ها رفقای همرزم ، هم مفکوره و هم کیش داشته باشید ، خیلی متأسفم به حال تان . شما هرگز با چنین رفقا؟ کاری به جایی نخواهد برد . فکر کنید ، اگر چنین رفقای تان به قدرت آیند بالای مردم چی خواهند آورد ؟ هزار رفیق تان اگر کار خوب انجام بدهند ، فقط کافیست یک بایانی دستآورد همه را به گودال نابودی بفرستد ! همچنان که مبارزه مردم ومجاهدین راه آزادی اوغانستان را از سلطه بیگانه وجود رهبران ، قوماندانان وعناصر جاه طلب ، خودفروخته و بی حیثیت بد نام و بی وقار ساختند . زیرا اکثریت قطعی مردم عادی سرزمین من و شما بیسواد اند و معیار دانش شان شنیدن موعظه در منبر و تریبون است !! هم شما حزبی ها و هم شما مجاهدین اگر در صفحه حضور دارید یکبار به گذشتۀ تان بنگرید ، بعد دیگران را توهین و تحقیر نمائید ، اگر واقعأ از گذشتۀ تان آموخته اید !

      این حقیر نیز با اشکال مختلف توهین نمودن و تحقیر کردن آشنایی کامل دارد . از چوچه سگ فروخته شده گرفته تا لیسیدن و چوشیدن بادار !!

    • چند سال پیش تصادفا در جایی برابر شدم که چند تن از دوستان ویدیویی را به تماشا نشسته بودند. جالب بود که با رسیدن من دوستان با حیا ازمن انرا خاموش ساختند. به اسرار زیاد انها را مجبور ساختم که ویدیو رادوباره play کنند.این ویدیو یک فیلم کارتون بود که بسیار جالب و در عین زمان حقایقی هم در ان نهفته بود.

      • اول نقشه افغانستان را نشان داده و بعداء انرا زوم نمود- رفقای حزبی ما را نشان داد که به نمایندگی همه خدا بیامرز امده و کثافتش را در بین افغانستان کرده و انرا در تمام افغانستان پخش کرد- بعدا کارمل رانشان داد که بسیار تلاش کرد تا این کثافات را جمع کند ولی با حفظ تلاش بسیار موفق نشده و اخر کار هم خسته شد - داکتر نجیب امد و با تلاش شباروزی توانست این کثافات را یکجا جمع کند و تصمیم داشت که این کثافات را از افغانستان بدور بریزد.. همین هنگام بود که مجاهدین با یورش و سرو صدای زیاد حمله نموده . داکتر نجیب مجبورا از صحنه فرار کرد. حالا این مجاهدین تا توانستند این کثافات را به سر و روی خود مالیدند و به هر گوشه پرتاب کردند..
      • برادر عزیز مزاری ! از وقتیکه دست چپ و راست خود را در نهضت شناختیم مصروف پاک کاری این کثافات هستیم. هستند کسانی که به این کثافات خو گرفته و بدون ان نمیتوانند زندگی کنند. خوب کثافت بازی است دگه.. میشود گاهی شما را هم بی نماز بسازند که انسان همین وطن هستید. ما همیشه به گناهانی محکوم میشویم که انجام نداده ایم ولی مصلحتا بروی خود نیاورده کوشش داریم این کثافات را دفن کنیم.یقین کامل دارم شما از درایتی برخوردار هستید که میتوانید به کنه مسایل پی ببرید. با محبت فراوان- دوست شما حقبین
    • امید جواب تانرا در همین صفحه بخوانید.. برایتان صحت و سرافرازی و استقامت در برابر تمام انحرافات خواهانم !

    • خدمت آقایان گرامی هریک محترم جلال بایانی،نجیب آرام و نجیب کامل سلام عرض میکنم.امیدوارم که همه دارای صحت باشید.اقای بایانی و آقای آرام!

      قراریکه قبلآ هم خدمت تان عرض نموده بودم و حالا هم طور مجدد عرض مینمایم که اینجانب بابک روشن ضمیر میباشم و با آقای عظیم بابک کدام شناخت،رابط و مکاتبه ندارم.فاقد تعلقات حزبی و سازمانی بوده و میباشم.نوشته هایم و پیامهایم در این سایت وجود دارند که میتوانید آنها را با نظریات و نوشته های آقای عظیم بابک که شما ادعای شناخت شانرا دارید مقایسه و ارزیابی نمائید.گرچند تا فیصدی زیاد یقین دارم که بعد از تحریر نامه قبلی ام متوجه این نکته گردیده اید، اما برای اطمینان خاطر همه ما و رفع هر گونه سوء ظن ،از شما تقاضا داشتم که اگر خواستید در مورد من چیزی بنویسید لطفآ بابک روشنضمیر بنگارید.در صورت موجودیت کدام سوال ،من حاضر به ارائه معلومات و تفسیر از نوشته های خودم میباشم.اما اگر طرف صحبت تان آقای عظیم بابک باشد، لطفآ اسم مکمل ایشان را بصورت عظیم بابک بنگارید تا فرد مورد نوشته تان مشخص باشد.چون آرزو ندارم قربانی سوء تفاهم اسمی که در فوق مطرح شده قرار بگیرم. شما را بار دیگر زحمت دادم.از این بابت از شما متشکر میباشم.

  • چه عجیب است! جهل امروزی در قالب روشن ضمیری و مطرح میگردد، اسلام منجی انسانیت پیامبر رحمت را با طالبان این افرادی که فقط گوش دراز و دم ندارند. وانگلیس ها این پیام آوران تمدن وپیشرفت برای آدم کشی شکل دیگر که طالبان از داخل مسلمانان درست کرده وخود شان از با لا مثل که مردم عراق را قتل عام کرده وکنون مردم مظلوم سوریه میشکند. تو احمق چگونه به خود اجازه روشن ضمیری را میدهی! من بسا از منکران دین را دیده ام که حین مرگ نادم شده اند. بخود آیی برای یک لحظه خوشگذرانی، چنین بی ادبی های بسیار ظالمانه بخودت می نمایی!؟

    آنلاین : http://hosainsail@gmail.com

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس