صفحه نخست > خبر و گزارش > گزارش > جهنم افغانی

جهنم افغانی

سفرنامه نیکولا رانسون/ برگردان: عباس ابراهیمی
يكشنبه 25 نوامبر 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در افغانستان نیروهای ائتلاف و ناتو با طالبان می جنگند. برای شبکه فرانسه 24، نیکولا رانسون و ماتیو مابه، مدتی را با کماندوهای فرانسوی در افغانستان سپری کرده اند.

شب اول

در اتاق سه تخت خواب است. گاس، لیونیل و بوبو در پایین می خوابند. دیگر جایی برای خواب نیست جز آن بالای این تخت خواب ها. من دیگر راهی ندارم که آنجا بخوابم. باید ساک خوابم را روی یکی از آن تخت بالایی ها بگذارم که نزدیک به سقف می رسد. گاس از حمله ای که اوایل شب اتفاق افتاده، می خندد و شوخی می کند. بوبو می گوید: « در مدت یک ماه، طالبان چهار بار به اینجا حمله کرده اند ». برای شب اول هیچ اعتمادی نمی شود کرد. آنها می خندند و شوخی می کنند. گاس با خنده می گوید: « امنیت ما تامین است. اگر راکت آمد اول به سقف می خورد بعد به تخت های بالایی و به ما چیزی نخواهد رسید ». خواب در چشم ندارم و پاسی از شب کمی خوابم می برد.

25 ژوئیه 2007، یک معاون افسر فرانسوی، تربیت کننده اردوی ملی افغانستان در جنوب ولایت وردک در یک حمله راکتی کشته می شود.

14 اکتبر زیر آتش
حال من بد نیست. تازه از بیرون برگشتیم. ساعت 9 شب است. روز اول بود که زیر آتش جنگ بودم. ترس و وحشتی که هرگز نمی شناختم. طالبان؟ ...، هرگز چنین چیزی ندیده بودم. ولی راکت های آنها را دیدم که در پنجاه متری ما اصابت می کرد. گاس با اسلحه اش شلیک کرده و جواب می داد. خیلی سر و صدای آتش باری و زدوخورد بود. از هر طرف سرو صدای اسلحه و فیر راکت و تفنگ را می شنیدم. واقعا سخت بود که بدانی چی اتفاقی می افتد. فقط گرد و خاک را می دیدم. همه جا را گرد و خاک گرفته بود، حتی دماغ و ریه هایم را.

یک شب راکتی

ساعت 10 شب بود. آماده خواب می شدیم. ناگهان یک انفجار بزرگ اتفاق افتاد. با بوبو، عسکر فرانسوی، به همدیگر می نگریم. « آمریکایی ها رگبار می کنند ». ناگهان در پست مخابره آمریکاییان، یکی مرا خبر می دهد که طالبان جدیدا به پایگاه نظامی ما حمله کرده اند. راکت آنها در صد متری ما اصابت کرده است. آمریکاییها با راکت هایشان جواب طالبان را می دهند. اولا با نور اطرف پایگاه را روشن می کنند تا دشمن را بهتر تر هدف بگیرند. شب، آنطور نورانی می شود که مثل روشنایی روز. این حادثه مرا به یاد گیان می اندازد، وقتی که در کورو، از زمین بلند شدن آریان 5 را فیلم می گرفتم. اما اینجا، جنگلی نیست، کوهستانی است. یک، دو، سه، ... راکت ها پشت سر هم شلیک می شوند. اردوی ملی افغانستان که همرای ما در قرار گاه است، توپ شان را نصب می کنند. آنها به سوی دشمن به نوع خودشان شلیک می کنند. با یک توپ قدیمی روسی که از زمان جنگ با روسها باقی مانده است. انفجارها به شدت تاثر انگیز است. عساکر افغانی از موتری که دارند افتخار می کنند و اکثرا تبسم و خنده های خوشحالی بر لب دارند. اکثر راکت های آنها ساخت بیست و چهار سال قبل است. راکت های یک عصر دیگر. تسلیحاتی که تاریخ اش گذشته ولی هنوز کار می کند.

جاده ماین گذاری شده

امشب، افسر افغانی، آقای جان گال، افسر فرانسوی را صدا می زند. این افسر افغانی با چشمان خواب آلود می گوید: « بنابر گزارش سرویس اطلاعات مخفی افغانستان، طالبان راه مواصلاتی کمپ را کمین می کنند. قبل از شفق، باید یک حمله راه اندازی کنیم ». خبر خیلی شگفت آور! بالاخره همگی ساعت سه و نیم صبح از خواب بلند می شویم. ساعت چهار صبح است، ما راه می افتیم. کسی در مسیر نیست. نه بمبی است و نه ماینی. اما نیروهای افغانی اصرار به بودن بمب و ماین می کنند. ساعت هشت صبح خبر می رسد که یک ماین ضد تانک در جاده جاسازی شده است. چی شانس!، دو زره پوش آمریکایی، فورا توقف می کنند. اگر می رفتند حتما یکی از آنها از بین می رفت و منجفر می شد. ماین پاک های آمریکایی راه می افتند تا ماین را خنثی کنند. خوشبختانه، با کنجکاوی سرویس اطلاعاتی افغانستان، کدام خسارتی به ما وارد نمی شود. مخصوصا، اطلاعاتی خیلی موثق، مگر نه!؟ اطلاعاتیکه همیشه حضور و کارایی آنها را به خوبی ثابت می کند.

شب آخر

عملیات واپس گیری دو موتر نظامی آمریکایی که به دست طالبان افتاده بود، به پایان رسید. پناه گاها و مواضع طالبان بمباران هوایی شد. من باید به طرف کابل برگردم. من از همراهی یک موتر نظامی مستفید شدم. برای اینکه دیر نرسم باید خیلی زود حرکت کنیم. چون ترافیک کابل خیلی سنگین است. شب شده است. شبی تاریک. ساعت یک و نیم بامداد، عقب موتر نظامی که در بین آن هستم چیزی دیده نمی شود. من چیزی جز نور موترهایکه پیشروی ما می آیند، نمی بینم. از هر طرف، هارنگ می زنند! در افغانستان موترهای نظامی هرگز توقف نمی کنند. از یک گوشه و کناری رد می شوند. همه موترهای که رد می شوند، می توانند یک خطر اساسی برای ما باشد. اینجا حمله به چنین موتر های نظامی همیشه اتفاق افتاده و چیزی عادی است. ژان گال و نظامیانش یکی از افرادشان را در تاریخ 21 سبتامبر 2007 در همچو حمله ی از دست دادند. یک پسر 16 ساله انتحاری خودش را به موتر نظامی آنها منفجر کرده است. ما سالم به وار هاوس War house (خانه جنگ) می رسیم، محل بود وباش نظامیان فرانسه در کابل.

یک ولگردی لعنتی با موتر نظامی.

منبع : سایت شبکه فرانسه 24

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس