صفحه نخست > دیدگاه > خطا ها و تناقضات قرآن – بخش ششم

خطا ها و تناقضات قرآن – بخش ششم

بازتاب افسانه های سامی....— افسانۀ إبراهیم و نِمرود
عزیز یاسین
دوشنبه 18 آپریل 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

زیر این عنوان خواهیم کوشید تا باروشی متمدنانه ، منطقی و مستدل ؛ خطاها ولغزشهای لغوی و علمی و تناقضات منطقی موجود در قرآن را مورد بحث وبررسی قرار دهیم. لذا از آنانیکه خود رادرزمرۀ فقها ،علماء و مفسرین اسلام قلمداد مینمایند صمیمانه دعوت به عمل میآوریم تا در مباحثات با ما شرکت ورزیده نظرات و ملاحظات مارابه همان روشی که ما آنرا مطرح مینماییم به نقد بکشند البته نه با روشهای پرطمطراق واعظانه وتکیه خانه ئی وخانقاهی . ما این بحثهارا در بخشهایی جداگانه ودنباله دار إرائه خواهیم نمود.

بخش ششم

بازتاب افسانه های سامی....

افسانۀ إبراهیم و نِمرود :

افسانۀ إبراهیم و نِمرود نیز ازجملۀ افسانه های فولکلوری یهودیست که در قرآن به گونه یی پراگنده و متشتت و در لابه لای نُه سوره ، بدون آنکه نامی از نِمرود برده شود، انعکاس یافته است . سوره ها و آیتهایی که این افسانه در آنها بازتاب یافته است عبارتند از : ( البقرة - 2 : 260 )- ( الأنعام – 6 : 74 إلی 84 ) – ( مریم – 19 : 41 إلی 50 ) –( الأنبیاء – 21 : 51 إلی 72 ) – ( شعراء – 26 : 69 إلی 79 ) – ( عنکبوت – 29 : 16 ) – ( الصَّا فَّات – 37 : 83 إلی 112 ) – ( الزُّخرُف – 43 : 26 إلی 28 ) – ( المُمتَحنة – 60 : 4 )
این افسانه همچنان در کتابهای قصص الأنبیاء مانند : عرائس المجالس تألیف احمد بن محمدبن إبراهیم مشهوربه الثعلبی متوفی 427 هجری ، وکتاب المختصر فی أخبارالبشر تألیف أبوالفداء عمادالدین إسماعیل بن علي بن محمود ایوبی ( 672 – 732 هجری ) و کتاب البدایة والنهایة تالیف الإمام الحافظ عمادالدین أبی الفداء إسماعیل بن عمربن کثیر القرشی الدمشقی ( 701 – 774 هجری ) نیز به نقل از قرآن و با افزودن نام نمرود در برابر إبراهیم ، إنعکاس یافته است.

آنانیکه افسانه ها و اسطوره های یهودی را خوانده ویاشنیده اند، به مجرد شنیدن ویا خواندن این افسانه در قرآن و یا کتابهایی که آنرا به نقل از قرآن و با آب وتاب بیشتری بازتاب داده است ، متوجه میشوند که این افسانه از کتابهایی چون« تلمود» و « میدراش ربی » که داستانهای توراتی را شاخ وبرگ بیشتری داده أفسانه های تازه یی برآن آویخته اند ، گرفته شده است .
به منظور روشن شدن هرچه بیشتر موضوع بهتر است این افسانه را نخست طبق روایت قرآن و کتابهای قصص الأنبیاء و به خصوص کتابهای فوق الذکر، از نظر بگذرانیم ، و بعد ازآن ببینیم که أصل افسانه در« میدراش ربی » چگونه بوده است و آنگاه هردو را باهم مقایسه نموده همگونی ها و ناهمگونیهای آن دورا مورد برسی قرار دهیم.

بر أساس گزارش قرآن وسائرمنابع اسلامی، فشرده وخلاصۀ این افسانه از این قرار است :
آزر، پدر إبراهیم ، پیشۀ بت تراشی یا مجسمه سازی دارد ، او در کارگاه خویش بتهارا میتراشد و به إبراهیم میدهد تا به بازاربرده به فروش رساند، إبراهیم به جای آنکه مشتریان را به خرید آن بتها تشویق وترغیب نماید ، به آوازبلند میگوید : « کی میخواهد آنچه را بخرد که نه برایش نفعی رسانیده میتواند نه زیانی ؟ »

سپس خدا به إبراهیم دستور میدهد که بسته گان خویش را به یگانه پرستی دعوت نماید. إبراهیم دستور خدا را به منصۀ إجرا گذارده پدر و دیگر بسته گان خویش را به خدا پرستی فرا میخواند ، مگر آنان فراخوان اورا نمی پذیرند. اما إبراهم به کارخویش مبادرت میورزد و یکی از کارهایی که در این راستا انجام میدهد شکستن بتهاییست که پدرش آنرا ساخته است ، تا آنکه آوازۀ او به دربار پادشاه آن دیار که نِمرود نام دارد سرایت میکند. نِمرود اورا به نزد خویش خوانده با او در زمینه به گفت و شنید میپردازد.
این مجادله وپرخاش به جایی کشانده میشود که نِمرود میگوید چون من آتش را میپرستم ، تورا به او میسپارم ، تا باشد که آن کس که تو اورا میپرستی ، تورا از آتش نجات دهد. پس امرمیکند تا آتش بزرگی برافروخته إبراهیم را به آن پرتاب نمایند. إبراهیم به آتش انداخته میشود مگربراساس روایت قرآن ( آیت 69 سورۀ الأنبیاء)، آتش به امر خدا برای او سردی و آرامش میبخشد و او از آتش نِمرود به سلامت نجات می یابد و این رویداد باعث میشود تا شمار بیشتری از بسته گان و خویشاوندانش به وی ایمان بیاورند.

این بود لُب و لُبابِ آنچه که در قرآن و سائر مراجع و مآخذ اسلامی پیرامون این افسانه گفته شده است.

قبل از آنکه این افسانه را به نقل از کتاب « میدراش ربی » بیاوریم باید با تأکید خاطر نشان سازیم که با اینکه نامهای نمرود و إبراهیم ( إبرآم ) درتورات ( عهد قدیم ) آمده است و در موردشان توضیحاتی داده شده است ؛ هیچ نشانه یی وجود ندارد که آن دو همعصر همدیگر بوده باشند وملاقات و مشاجره یی میانشان واقع شده باشد.و بنا به روایت تورات( عهد قدیم ) ابراهیم هفت نسل با نمرود فاصله دارد، نمرود پسر نواده نوح است ( 1 ) در حالی که ابراهیم دهمین نواده از تبار نوح محسوب می‌شود.( 2 ) و همانگونه که در بالا یاد آورشدیم ، افسانۀ ملاقات و برخورد لفظی میان نمرود و إبراهیم ، ساخته و پرداختۀ مفسرین افسانه پردازتورات میباشد که اینک به منظور جلوگیری از إطالۀ موضوع تنها بخش پایانی آنرا آن گونه که در « میدراش ربی » آمده است، ذیلاازنظرمیگذرانیم :

... وابراهیم را تارَح ، پدرش ، به نزد نمرود آورد، آنگاه میان او و نمرود مجادله و مشاجره یی روی داد به این شرح :

نِمرود : آتش را سجده کن.

ابراهیم : تمنا این که آب را سجده کنم، که آتش را فرومی نشاند!

نِمرود: آب را سجده کن.

ابراهیم: تمنا این که ابر را سجده کنم که آب را می آورد!

نِمرود : ابر را سجده کن.

ابراهیم : تمنا این که باد را سجده کنم که ابرها را در آسمان پراکنده سازد.

نِمرود: باد را سجده کن.

ابراهیم : اینک مرا د ستوری ده تا مگر آن انسانی را سجده کنم که تاب آن باد بیاورد.
نِمرود : سخن در میان سخن می‌آوری، آتش را سجده خواهم کرد و جز او کسی را سجده نکنم و در آتش تو را خواهم افکندن مگر خدایی که تو او را سجده کنی، آمده تو را [از عذاب آتش من] برهاند.

و ابراهیم را در آتش افکندند و او به سلامت بیرون آمد.( 3 )

با مقایسۀ روایتهای قرآنی و میدراشی این افسانه در می یابیم که محمد بن عبدالله آنرابا تغییر اندکی، نکته به نکته و همانگونه که در میدراش ربی آمده است در قرآن جا داده است . و آن تغییر همانا إطلاق اسم « آزر » برای پدر إبراهیم است که در آیت هفتادو چهارم سورۀ الأنعام آمده است ، در حالیکه نام وی هم در تورات و هم در میدراش ربی « تارَح » است نه آزر. و اینکه چرا او این نام را به کار برده است ، به احتمال قوی بر میگردد به اینکه یوسابیوس مؤرخ یونانی در کتاب « تاریخ کنیسه » که به زبان سریانی نیز ترجمه شده است و در منطقۀ شام ازشهرت به سزایی برخوردار بود ؛ اشتباها نوشته است که نام پدر ابراهیم « آثر » بوده است. و از آنجا که محمد به سرزمین شام سفر نموده و این نام را شنیده بود ، هنگام تدوین این افسانه آنرا به صورت« آزر » به کار برده است . ( 4 )

و اینکه مفکورۀ آتش چگونه به این افسانه راه یافته است ، باید گفت که علت این امر نیز به گمان غالب سؤفهم و ترجمۀ نادرست واژۀ « اور » بوده است . به این شرح که در آیت هفتم بخش پانزدهم سفر پیدایش تورات ( عهد قدیم ) آمده است : « خدا به ابرآم فرمود : من آن پروردگاری هستم که تو را از اور کلدانیان بیرون آورد » واژۀ « اور » در زبان بابلیان قدیم در معنی « شهر » به کار میرفته است چنانکه همین واژه در اسم مرکب « اورشلیم » به حیث پیشینه به کار رفته است که معنی« شهر شلیم » ویا « شهرصلح » را افاده مینماید ... از جانب دیگر در زبانهای عبری ، آرامی و کلدانی این واژۀ با عین همین صورت گفتاری و نوشتاری اش در معنی « نور» ویا « آتش » به کار میرفته است.

سالها بعد از تدوین تورات مفسر یهودی یی به نام یوناسان بن عزئیل که به زبان بابلینان آشنایی یی نداشته است ، حین ترجمۀ تورات به زبان کلدانی ، به جای آنکه واژۀ یاد شده را به معنی « شهر » ترجمه نماید آنرا « آتش » ترجه کرده نوشته است : « ... من آن پروردگاری هستم که تورا از آتش کلدانیان بیرون آوردم » . همچنان همین مفسر در شرح و تفسیر آیت بیست و هشتم بخش یازدهم سفر پیدایش تورات ( عهد قدیم ) نوشته است : « هنگامی که نِمرود إبراهیم را به خاطرإمتناعش از سجده به بتهایش به آتش افکند ، آتش از اذیت او باز داشته شد .» ( 5 )

خلاصۀ کلام اینکه داستان إبراهیم و نِمرود در قرآن ، چیزی نیست جز تکرار حرف به حرف أفسانۀ میدراشی وفولکلوری یهودی که محمد آنرا از زبان یهودیان سرزمینهای نجد و حجازشیده بوده است.

مورد دیگری که در عدم شناخت دقیق محمد از شخصیتهای افسانوی و شبه تاریخی یهودی ومعرفی نادرست آنان جلب توجه مینماید عبارت است از معرفی نام پدر و برادر مریم وتعیین مشخصات شخصیت مادر مریم و اینکه مریم خود کی بوده است و در چه زمان و مکانی میزیسته است وهم اینکه آیا زَکَرِیَّا متکفل او بوده است یاخیر . برای إثبات این مدعا قبل ازهمه به قرآن مراجعه نموده مطالبی را که در آیه های سی وپنجم إلی سی وهفتم سورۀ آل عمران و آیۀ دوازدهم سورۀ تحریم و آیۀ بیست و هشتم سورۀ مریم آمده است به بررسی میگیریم :
إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿35﴾ فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وِإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿36﴾ فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿37﴾

ترجمه :

چون زن عمران گفت پروردگارا آنچه در شكم خود دارم نذر تو كردم تا مُحَرَّر ( آزاد براى خدمت خانه تو) باشد، پس از من بپذير كه تو خود شنواى دانايى 35

پس چون فرزندش را بزاد گفت پروردگارا من دختر زاده‏ام و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود و پسر چون دختر نيست و من نامش را مريم نهادم و او و فرزندانش را از شيطان رانده‏شده به تو پناه مى‏دهم 36

پس پروردگارش وى [=مريم] را با حسنِ قبول پذيرا شد و او را نيكو بار آورد و زكريا را سرپرست وى قرار داد زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى‏شد نزد او [نوعى] خوراكى مى‏يافت [مى]گفت اى مريم اين از كجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد بى شمار روزى مى‏دهد 37

ودر آیت دوازدهم سورۀ تحریم آمده است :

وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ ﴿12﴾

ترجمه : و مريم دخت عمران را همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود
و در آیۀ بیست و هشتم سورۀ مریم میخوانیم :

يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿28﴾

ترجمه : ای خواهر هارون پدرت مرد بدی نبود و مادر ت زنا کار نبود.

از آنجا که اشخاص یادشده در آیات فوق الذکر همه از شخصیتهای اساطیری بنی اسرائیل هستند و در رویدادها و صحنه های افسانوی تورات ( عهد قدیم و عهد جدید ) نقشهای برجسته یی به آنها اختصاص یافته است ؛ بایستی قبل از همه آنرا در مقایسه ومقارنه با آنچه در تورات آمده است به بررسی گرفت. در نخستین گام این بررسی ، به پرسشهای زیرین بر میخوریم :

  • منظور ازهمسرعمران در نزد مؤلف قرآن هنگامی که این افسانه را بازگو میکرده است ،چه کسی بوده است ؟ مادر مریم نبی که خواهرموسی و هارون بوده است ویامادر مریم عَذراء که عیسی را زاده است ؟
  • آیا پدر مریم نبی و پدر مریم عذراء هردو عمرام ( عمران ) نام داشته اند یا اینکه محمد نا دانسته ابتداء آن دو را یکی پنداشته و بعداًهمینکه یا خود شخصاً متوجه اشتباه خویش شده است ویا یهودیان مدینه وی را متوجه این اشتباه ساخته اند، با عنوان کردن اینکه گویا آنان همنام یکدیگر بوده اند ، خواسته است به نحوی آنرا ترمیم نماید ؟
  • آیا مریم مادر عیسی ، برادری به نام هارون داشته است ؟ اگر نه ، پس آن هارونی که درقرآن به حیث برادر او معرفی شده است چه کسی بوده میتواند؟
  • زنی که « حَنَّه » نام داشته و جنین بطن خویش را به پروردگارش نذر کرده است ، چه کسی بوده است ؟ مادر مریم عذراء و یا مادر سموئیل نبی ؟
  • آیا زَکَرِیَّا متکفل مریم بوده است ؟
  • زَکَرِیَّا و مریم در کجا میزیسته اند؟

در پاسخ به این پرسشها مفسرین قرآن از قبیل جلالین ، إبن کثیر ، طبری ، قرطبی ،علَّامه سید محمد حسین طباطبایی مؤلف تفسیر المیزان و دیگران که شمارشان به دهها تن میرسد ، با تفسیرها و تأویلهای من درآوردی و دلائل واستدالهای بسیار ضعیف و خرد ناپذیر خویش تلاش ورزیده اند تا به روی خطاهای آشکار مؤلِّفِ قرآن پرده افگنده وجیبه و رسالت اسلامی خویش را در برابر او أداء نمایند.چنانکه در پاسخ به نخستین پرسش مطرح شده ، همانگونه که در متن سؤال نیز اشاره نمودیم تقریبا همۀ مفسرین قرآن و به خصوص بن کثیر همان گفتۀ محمد را که درپاسخ به استفسار اصحابش در زمینۀ اعتراضات یهودیان ، همنام بودن پدر مریم نبی و پدر مریم عذراء را عنوان کرد ه است ، نقل کرده اند و کوشیده اند با استناد به او، این معضله را به نحوی حل شده تلقی نمایند. مگر از قراین بر می آید که محمد در هنگام پرداختن به این افسانه و گنجانیدن آن در قرآن ، اشتباهاً هردو مریم را ، که میان دوره های زنده گی افسانوی آنان بیشتر از هزار سال فا صلۀ زمانی موجود است ، یکی پنداشته بوده است زیرا در آیۀ بیست و هشتم سورۀ مریم که در لابه لای سطور زیرین آنرا به بررسی خواهیم گرفت ، وی را خواهر هارون خطاب نموده است . حال آنکه به روایت تورات ، خواهر هارون مریم عذراء نی بلکه مریم نبی بوده است که نه ازدواج نموده است و نه فرزندی زاده است ( 6 ) . و نام مادر او « حَنَّه » نی بلکه « یوکابَد » بوده است ( 7 ).
در مورد اینکه آیا مریم مادر عیسی ، برادری به نام هارون داشته است یا نه باید عرض شود که همانگونه که در بالا اشاره نمودیم ، به احتمال قوی ، محمد به آن جهت مریم عذراء را خواهر هارون خطاب نموده است که یا اومریم خواهرهارون و موسی را با مریم مادر عیسی عوضی گرفته است ویا آن هردو را یکی پنداشته بوده است . و اما همانگونه که قبلاً نیز یاد آور شدیم ، مفسرین قرآن برای توجیه این اشتباه ، تأویلها و تفسیرهای جالب و خنده آوری بافته اند که پذیرفتن آن در عقل نمی گنجد . چنانکه گفته اند : چون مریم از نسل هارون است لذامیتوان اورا خواهرش نامید . ویا : چون مریم همانند هارون متقی و مقرب درگاه خدابوده است لذا خواهراو پنداشته شده است . و برخی از این مفسرین بسیار به ساده گی گفته اند: منظور خدا از هارون ، همان هارون برادر موسی نی ، بلکه شخص صالح دیگری بوده است که در عفت وپاکدامنی شبیه مریم بوده است ...( 8 )

برخلاف إدعای قرآن مبنی بر تعهد همسر عمران به نذر کردن جنین بطن خویش به پروردگارش ؛ در هیچ جایی از تورات نیامده است که مادر مریم عذراء جنین ویاکودک خویش را به پروردگارش نذر کرده باشد . بلکه بازهم به روایت تورات ، یگانه زنی که همچو تعهدی را سپرده وآنراعملی نموده است « حَنَّة » همسر القانه است که فرزند خویش سمو ئیل نبی را نذر پروردگارش نموده و به خدمت معبد گمارده است. وافسانۀ آنرا میتوان در بخش یکم سفراول سموئل تورات(عهد قدیم ) به خوانش گرفت.

و اما در مورد اینکه آیا زَکَرِیَّا متکفل مریم بوده است یا نه و اینکه زَکَرِیَّا و مریم در کجا میزیسته اند ، بازهم ناگزیر به تورات و انجیل مراجعه نموده موضوع را در پرتو اسطوره های جا داده شده در این دو کتاب به برسی میگریم . در هیچکدام از این کتابها تذکرداده نشده است که زَکَرِیَّا در هیکل سلیمان که در شهر اورشلیم موقعیت دارد إقامت دائمی داشته و در آنجا متکفل مریم بوده باشد ، زیرا نامبرده از أهالی حبرون بود وتنها وقتی به اورشلیم می آمد که در نتیجۀ قرعه کشی برای أداء خدمت در هیکل سلیمان و آنهم تنها برای یک دورۀ پانزده روزه در یک سال و نه بیشتر از آن برگزیده میشد . و از آنجا که زَکَرِیَّا از طائفۀ لاوی و باشندۀ حبرون بود و مریم عذراء از طائفۀ یهوذا و باشندۀ ناصره ، لذا مقیم بودن آنان در یک زمان واحد در اورشلیم وبالتالی متکفل بودن و قیمومیت زَکَرِیَّا بالای مریم ، در حیطۀ عقل سلیم نمی گنجد ( 9 ) . به همین ترتیب أسطوره های تورات و انجیل حاکی از آن است که به جز از رئیس کاهنان کس دیگری اجازۀ دخول به محراب ( قدس أقدس ) را ندارد و آنهم تنها در روز کفارۀ بزرگ و به منظور پاشیدن خون قربانی برآن و به خاطر کفاره و جبیرۀ گناهان مردم بنی اسرائیل ( 10 ) پس بود وباش مریم در محراب را و تناول غذاهای لذیذ بهشتی را و وارد شدن زَکَرِیَّا را در محراب و ملاقاتش با مریم را در آنجا چگونه میتوان پذیرفت ، سؤالیست که تا کنون هیچیک از مفسرین قرآن به آن پاسخ نداده اند .

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • احترامات خویش را خد مت خوانندگان گرامی مخصوصا شخص عزیز یاسین تقدیم میدارم .
    در صورتیکه دقیق مطالعه شود خیلی دلچسپ است .
    باوصف این جعلکاریها محمد ادم زرنگی بوده است و خوب فلم بازی نموده است.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس