صفحه نخست > حقوق بشر > آزادی بيان > گفتگو با خبرنگاری که تا پای مرگ رفت

گفتگو با خبرنگاری که تا پای مرگ رفت

مصاحبه ی اختصاصی با مسلیم فهیمی خبرنگار افشاگر افغانستانی
بصیر آهنگ
جمعه 10 دسامبر 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مقدمه: چنانچه در نوشته ی قبلی یاد آور شده بودم، مسلیم فهیمی، سردبیر روزنامه ی صدای هریوا در هرات، درسال 1386 هجری شمسی، ازطرف عمال ایران به بهانه ی کانفرانسی درمورد وضعیت جاری افغانستان، درشهر قم ایران دعوت شده بود، توسط نیروی اطلاعات ایران دستگیر وروانه ی زندان شد، فهیمی پس از شکنجه های فراوان در بازداشگاه های نیروی اطلاعات ایران، به جرم، " توهین به مقد سات اسلامی وعلما، توهین به نظام جمهوری اسلامی وفعالیت در جهت تشویش افکارعامه و تخریب سیاست های ایران در منطقه" در داد سرای ویژه روحانیت به زندان وپنجاه ضرب شلاق محکوم گردید. درآن زمان سفارت افغانستان در تهران نیز کاری برای رهایی آقای فهیمی ویا جاری نشدن 50 ضرب شلاق، نکرد ودر داخل کشور هم کسانی که از قضیه آگاه بودند سکوت کردند وحتا این موضوع در رسانه های افغانستان بازتاب نیافت.

او که با هماهنگی کامل شیخ آصف محسنی، شهناز همتی وکیل هرات در پارلمان ، احمد جبرییلی نماینده هرات در پارلمان، سیدحسین انوری والی آنوقت هرات، سید عالمی بلخی نماینده مردم کابل در پارلمان، سید محمد علی جاوید نماینده مردم بلخ در پارلمان وده ها تن دیگر در دستگاه حکومت افغانستان به دست نیروهای اطلاعات داده شده بود، تا هنوز ازاثر شکنجه در بازداشت گاه های ایران رنج می برد، بازداشت گاه های که در بالای در ورودی اش نوشته اند، " اینجا خدایی وجود ندارد".

فهیمی پس از این گذشتاندن این بی عدالتی ها به کابل پایتخت کشورش باز گشت ودر آنجا در شبکه تلویزیونی امروز، به عنوان خبرنگار وبرنامه ساز شروع به کار کرد، کارهای او درکابل ودر زیرسایه حکومت کرزی در حقیقت بازی با مرگ بود زیرا در آنجا خبرنگاران از سوی افراد زور مند و کارمندان بلند رتبه ی دولتی همیشه مورد تهدید قرار میگیرند و وادار به سانسور"1".درزمان حاکمیت رییس جمهور کرزی افغانستان به یکی از خطرناکترین مکان ها برای خبرنگاران است و علاوه بر جنایتکاران طالب، نهادهای مختلف دولتی نیز از دشمنان آزادی بیان محسوب می شوند، ازسال 2002 تا حال 24 خبرنگار وفعال حقوق بشر در افغانستان به اشکال مرموزی به قتل رسیده است ودولت حامد کرزی تاهنوز، هیچ یک از عاملین این قتل هارا دستگیر نکرده است.

مسلیم فهیمی با شروع کارش در تلویزیون امروز، پس از افشای جنایت های سید حسین انوری، شیخ آصف محسنی، احمد جبرییلی، شهناز همتی، سید محمد علی جاوید، سید حسین عالمی بلخی وده هاتن دیگر که با پولهای سپاه محمد ایران در افغانستان فعالیت دارند، از طرف شیخ آصف محسنی مرتد خوانده شده وحکم اعدامش صادر شد. اما فهیمی بدون هراس از پروپاگند های شیخ قندهاری، افشاگری های خودرا ادامه داد، او به عنوان مجری برنامه " عبور از خط" در تلویزیون امروز که بعدا توسط دولت مسدود گردید، پرده از رازها وجنایت هایی برداشت که هیچ کسی انتظار شنیدنش را نداشت. او درباره این برنامه میگوید: "من مسئولیت خود میدانستم تا مردم را از آنچه در حق شان انجام شده وآنها نمیدانستند، آگاه سازم، میدانستم که با افشای چنین جنایت های عظیم سرنوشت خوبی نخواهم داشت ولی من با احساس مسئولیت در برابر مردم وجامعه ام همه ی پیش آمد ها را از قبل پذیرفته بودم".

از مسلیم فهیمی پرسیدم: می شود در باره تهدید های که پس از افشاگری هایتان در تلویزیون امروز شروع شد، جزئیات بیشتری ارائه کنید؟

مسلیم فهیمی: بلی چنانچه قبلا هم گفتم، مشکل من زمانی شروع شد که در روزنامه صدای هریوا از دست درازی های ایران در افغانستان ونوکران سپاه محمد در پارلمان وبدنه دولت افغانستان نوشتم. از آنجا بود که من در مقابل یک دولت قرار گرفتم، دولت جمهوری اسلامی ایران، دولتی که بیش از دهه است که در افغانستان سرمایه گزاری کرده است و توانسته است حتا در دفتر ریاست جمهوری افغانستان نیز دست داشته باشد. دولتی که فعلا هرچه بخواهد می تواند از طریق عمال خود در افغانستان انجام دهد.

باید بگویم، اول جمهوری اسلامی ایران، از ترس که نسبت به افشای کارهایش در افغانستان داشت، علیه من دست به کار شد وکوشش کرد مرا خاموش کند. آنها از طریق افرادش در دستگاه حکومت وپارلمان افغانستان من را تحت فشار قرار داد تا نتوانم، جنایت های آنان را توسط نوکران شان در افغانستان افشا کنم، یعنی من قبل از پرداختن به قضیه شیخ آصف محسنی، سید حسین انوری ودیگران، تحت فشار بودم که نمونه آن را قبلا گفتم که چگونه وبا برنامه ریزی چی کسانی، ایران مرا در دام انداخت، زندان کرد وشلاق زد. این یک طرف قضیه است وبعدا مسئله شیخ آصف محسنی، سید حسین انوری ودیگران، طرف دیگر قضیه.

س : درکابل تهدیدها چگونه بود و به علاوه شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری، از طرف کسان دیگری هم مورد تهدید قرار گرفتید؟

ج : وقتی من به کابل آمدم موضوع دستگیرشدن، زندان وشکنجه شدنم را درایران واینکه چی کسانی در قضیه به دام انداختنم دست داشتند را با خیلی ها در کابل صحبت کردم. من دراین باره با کریم خلیلی ومحمد محقق که به عنوان رهبران سیاسی جامعه هزاره محسوب می شوند ومن هم از همان تبار هستم نیز درمیان گذاشتم ویاد آور شدم که ممکن است دستهای ایران دراینجا هم من را آرام نگذارد. ولی هیچ کسی در آن زمان متاسفانه به من وحرف هایم توجه نکرد.

بعد از این قضیه وقتی من در تلویزیون امروز مشغول گردیدم، خواستم این موضوعات را با همه ی مردم افغانستان درمیان بگذارم وآنان را از این قضیه آگاه کنم، برای توضیح بیشتر این قضیه لازم بود جنایت های گذشته این آدمها نیز افشاگردد. این بود که من با تصمیمی که گرفته بودم بنا به ضرورت جامعه، در مورد نوکران ایران وجنایت های گذشته ی آنها درکشوربه مردم آگاهی دادم. وقتی من اولین مصاحبه ام را با تلویزیون امروز انجام دادم، با واکنش شدید محسنی روبرو شدم وتلویزیون تمدن که توسط سپاه محمد ایران راه اندازی و اداره می شود روبرو گردیدم. واکنش که با خشم وزور مطرح می شد نه منطق، من چندین بار خواستم که اگر شما دراین باره میخواهید سند دارید که ادعای من درست نیست، بیایید دریک میز گرد باهم دیگر صحبت میکنیم، بیایید باهم از روش منطق وگفتگو استفاده کنیم نه از خشم وزور.

من گفتم: ما در عصری زندگی می‎کنیم که این عصر عصر خشونت زدایست، دیگر خشونت‎ها تمام شده و ما می‎رویم به سوی یک جامعه مدنی ما باید بیاموزیم که زندگی مدنی چیست؟ و به تعبیر دیگر ما از منطق قدرت به سوی قدرت منطق در حرکت هستیم ولی آنها با خشونت تمام، ما را مورد حمله قرار داده ومن را کفر گویی وتوهین به مقدسات اسلامی متهم کردند.

من در جواب آنها همیشه می گفتم که اگر اسلام ویا نماینده ی دین اسلام وخدا در روی زمین شیخ آصف محسنی است، ادعای شما برجاست وگرنه من افشاکردن اینکه شیخ آصف محسنی درسن 65 سالگلی به یک دختر دوازده ساله تجاوز کرده است، با هیچ منطقی توهین به اسلام محسوب نمیشود.

س : این کارشما و جبهه گیری آقای محسنی دربرابر تان وربط دادن این موضوع به دین اسلام چه تاثیری درمیان مردم داشت؟

ج : چرا تاثیر زیادی در بین مردم داشت، ببینید اول باید بگویم که متاسفانه چنانچه شاهد هستیم نظر به جامعه سنتی وبی سواد ی که داریم در طول تاریخ هرحرکت عدالت خواهانه در کشور، با شمشیر دین قطع شده است. چون جامعه آگاه نیست ودرک نمیکند ولو اگر یک حرکت به نفع جامعه باشد، فقط لازم است حریفت بگوید این کار مخالف دین است، درآن زمان صد ها تن درگوشه وکنار، برای کشتنت آماده می شوند. دراین قضیه هم وقتی شیخ آصف قندهاری ودار ودسته ی ایران نتوانستد از در منطق قضیه را پاسخ گو باشند، به سلاح دین روی آوردند وشیخ آصف با حضور در یک برنامه تلویزیون تمدن، من را ملحد، کافر ومرتد خواند، پس ازآن تلویزیون تمدن همه روزه با پخش برنامه های مردم را علیه من تحریک می کرد و قتل من را به جرم اهانت به دین وعلمای دینی، واجب می خواند. این بود که این روند برروی خیلی از آدمهای های احساساتی وبی سواد تاثیر گذاشت وآنها علیه من موضع گرفتند.

طرفداران محسنی با جمع کردن عده ی از آدمها ی بی سواد واحساساتی تظاهراتی را در کابل راه انداختند ودر آن تظاهرات شعار دادند که هرکس مرا بکشد غازی محسوب می شود. آنها همچنان از طریق شب نامه های که در کابل ودیگر ولایات پخش کردند، برای کشتن من جایزه تعیین کردند و علیه من جهاد اعلان کردند. علاوه براین سید حسین انوری، شخصا گروهی را برای ترور من در کابل بسیج کرد. کار طرفداران شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری، به جایی رسید که من دیگر در هیچ جایی آزادانه گشت وگذار نمیتوانستم زیرا خیلی کسانی بودند که بنابه تحریک شیخ آصف وسید حسین انوری، دنبال من میگشتند تا من گیر بیاورند وبکشند تا غازی شوند، خلاصه کابل برایم به یک زندان تبدیل شده بود.

س : وقتی با این همه تهدید ها روبرو شده بودید وطبق گفته خودتان هردقیقه ممکن بود کشته شوید، آیا مسئولین امنیتی وپلیس با شما همکاری داشتند؟

ج : متاسفانه ارگانهای امنیتی کشور نه تنها با من کمک نکردند، بلکه نزدیکان سید حسین انوری که در وزارت داخله و امنیت ملی هستند، وقتی من را شناختند شروع به تهدید و توهین کردند. من به همه ی ارگانهای دولتی مراجعه کردم وبا توضیح وضعیتم، از آنها کمک خواستم، آنها از همه ماجرا خبرداشتند ومیدانستند که هردقیقه ممکن است من توسط طرفداران محسنی وافراد سید حسین انوری ترور شوم ولی هیچ کاری نکردند، تنها کار پلیس این بود که به من چند شماره تلفن دادند وگفتند هرزمانی که سرت حمله شد ما را در جریان قرار بده، این کارآنها درآن شرایط یک کار مسخره بود، چون آنها درک میکردند که وقتی کسی به من حمله کند، به من مجال تلفون کردن را نخواهد داد. متاسفانه این برخورد نیروهای امینتی تنها بامن صورت نگرفته بلکه در همه ی موارد وبا همه افراد که زندگی شان در خطر است، نیروهای امینتی چنین برخوردی داشته اند ودارند. این یک ضعف در رهبری حکومت وشخص وزیر داخله وریاست امنیت ملی است. اگر آنها متوجه چنین عملکردهای نیروهای امنیتی می شدند شاید از خیلی از جنایات سازماندهی شده در کابل وولایات جلوگیری می گردید.

س : رسانه ها، سازمانهای مدافع خبرنگاران، کمیسیون مستقل حقوق بشر وجامعه ی مدنی افغانستان ازاین قضیه آگاهی داشتند واگر آگاهی داشتند، آنها کدام کمکی با شما کردند؟

ج : بلی تمام ارگانهای که خودرا مدافع حقوق بشر میدانند اعم از داخلی وخارجی ودفتر سازمان ملل متحد درکابل ازقضیه من خبرداشتند وبه خوبی میدانستند که من در چه وضعیتی بسر می برم ولی همگی در سکوت مطلق قرارگرفته بودند وهیچ کاری نکردند، کسانی که به نام مدافع حقوق خبرنگاران درکابل فعالیت می کنند ومن دوستانی هم در این موسسات داشتم ولی حتا یک حرفی هم در این باره نگفتند. این سکوت مطلق رسانه های کشور وموسسات حقوق بشر ی مستقر در کابل برایم واقعن سوال برانگیز بود. من وقتی با این همه سکوت وبی تفاوتی رو برو شدم، از افغانستان بیرون شدم وبه شهر کویته ی پاکستان رفتم. چون فکر میکردم آنجا شاید جای امنی برایم باشد ولی پس از چند روز اقامت در شهر کویته پاکستان، کسی به نام میرحسین در روز روشن وقتی با جمعی از دوستانم در شهر قدم میزدم، به من حمله کرد ومیخواست من را بکشد. خوشبختانه در آن روز گلوله های را که میرحسین به طرفم شلیک کرد، به من اصابت نکرد ومن زنده ماندم.

س : شما از کسی که در شهر کویته ی پاکستان به شما حمله کرده بود، نام گرفتید آیا ایشان را می شناختید وآیا حمله ی ایشان ربطی به کارهای شما در افغانستان داشت ویا کدام مسئله ی دیگری دربین بود؟

ج : من شناختی از ایشان نداشتم ولی پس ازآنکه ایشان به من حمله کرد، دوستان واقوام که در آنجا بودند، ایشان را شناسایی ودستگیر کردند. او جوانی بود از ولایت میدان افغانستان که بعدا از کرده خود پشیمان شد وازمن در حضور ریش سفیدان قوم د رکویته معذرت خواهی کرد وگفت که از طرف سید حسین انوری برای ترورشما موظف شده بودم. او درحضور مردم گفت که من قرار بود چند روز پیش شما را بکشم ولی فرصت برابر نمیشد. وقتی به شما حمله کردم مطمئن بودم که شمار ا خواهم کشت ولی اینکه زندگی شانس دیگری به شما داد وگلوله های من به خطا رفت این یک معجزه است. خلاصه من پس از چند روز متوجه شدم که شهر کویته برایم خطر ناک تر ازکابل است لذا با بعضی از شخصیت های با نفوذ در کابل در تماس شدم واز آنها دوباره تقاضای کمک کردم وپس ازآنکه چندتن از آنها به من قول کمک داد وگفت که با موظفین امنیت ملی صحبت کرده اند واگر برگردی امنیت تضمین است، من دوباره به کابل برگشتم.

ادامه دارد...

پانوشت:

"1" کامران میرهزار سردبیر کابل سایت کابل پرس? ویکی از خبرنگارانی که عملا با سانسور شدید در افغانستان رو برو بوده است در کتابی زیر عنوان" سانسور" با نگاه ویژه به این پدیده در زمان حکومت حامد کرزی چنین می نویسد:" سانسور معمولا در کشورھای جھان سومی بوسیلھ ی دولت ھا اعمال می شود و یا در کشوری مانند افغانستان کھ بافت یکسانی ندارد، بوسیلھ ی نھادھای دیگر نیز. در پایتخت افغانستان دولت بر سر اقتدار است و در جنوب و شرق طالبان و بھ ھمین شکل در پاره ھای مختلف افغانستان، فرماندھان نظامی، جنگ سالاران، قاچاقچیان مواد مخدر، والیانی کھ بر اثر امتیاز گیری گماشتھ شده اند و یا کسانی که با استفاده از ابزار دین بھ کنترل جامعھ دست می زنند و یا نیروھای بین المللی کھ خود یکی از عوامل مھم سانسور در این کشور می باشند."

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سرگذشت این خبرنگار شجاع واقعا مایه تاسف و در عین حال قابل تحسین است.

    برایم جالب است که این داستان تا حال چطور در مطبوعات داخل اگر نه حداقل در مطبوعات الکترونیک بیرون کشور انعکاسی نداشته است و یکباره در کابل پرس? برآمد. آقای مسلم میتوانست با نوشتن در همین کابل پرس قضیه را به اطلاع هموطنانش برساند.

    من انرژی صد چندان در مبارزه این خبرنگار افشاگر جنایتکاران و مزدوران ایران و پاکستان و امریکا و ... خواهانم و قلبا آرزو میکنم که وی مثل محقق نسب میدان مبارزه را رها نکرده به عزلت گزینی در غرب پناه نبرد که در آنصورت مثل نسب به هیچ و پوچ مبدل خواهد شد.

    و انتقادی هم که از ایشان دارم اینست که چطور بعد از بازگشت از شکنجه گاه رژیم خونخوار آخندی، به دیدار خلیلی و محقق شتافته است، عجیب است اگر او نداند که ایندو خود از سرسپردگان ونوکران رژیم ایران هستند و به اندازه شخص محسنی مرتجع و جاهل و خاین اند، آنان تنها به چیزی که می اندیشند سو استفاده از احساسات ملیتی مردم هزاره ماست تا بتوانند جیب هایشان را پرکنند و میلیونها دالر کمایی کنند، درد و غم مردم و یک خبرنگار شرافتمند برای آنان کم ارزش ترین چیزیست که بخاطرش کاری کنند.

  • نوشته به هدف تفرقه دربين برادران هزاره و شيعه نوشته شده .نويسنده اسمان و ريسمان را به هم وصل كرده.
    شباهت به يك زاغ و جهل زاغ دارد. به جند رهبر بير وجهادى تهمت بسته و هدف از ترور شخصيت انهاست .جيزى قوا له هاى روبا را هم اورده كه كسى به اين اوراق باور هم ندارد.تجارت بالاى جسد يك زور ناليست شجاع.

    • سرگذشت محسن فهیمی بخصوص برای کسانی بسیار آموزندگی دارد که هنوز هم درفکر وحدت مذاهب جدا از درنظرداشت مرزهای جغرافیایی ومنافع اقتصادی افراد وکشورهاهستندوبرای آنانی که تاهنوزنفهیمیده اند خلیلی ، محقق وامثال آنان مانند ملاعمر،گلبدین ، سیاف،دوستم ،مسعود وغیره وغیره نه میتوانند نماینده کدام قوم یا مذهب باشند ونه به بهروزی مردم ما می اندیشند . من آرزو میکنم فهیمی بتواند با استقامتش درمبارزه علیه جنایتکاران ودفاع از منافع مردمش درهمین کشور خود الگویی باشد برای تمام کسانی که ازهربادناملایمی ترسیده وبارسفر به غرب میبندند.

  • من خودم متأسنه در افغانستان نيستم و نميدانم چه خبر است و تلويزون امروز چه نوع تلويزون بود و يا است ولى محسنى و انورى را خوب ميشناسم.
    اين موضوع كه محسنى به مشتاق خيانت كرد و بخواهـر ١٢ ساله اش تجاوز و بعدا عروسي كد و اينكه انوري مشتاق را ترور كرد يك موضوع نو نيست و اينرا بيشتر هزاره ها از سالها پيش ميدانست.
    محسني و انوري بخصوق انوري دو تن از خيانت كار ترين اشخاص در تاريخ اهل تشيع هستند و بايد گفت كه بعضي از هزاره ها احمق هستند كه ايشانرا بحيص رهبر يا بزرك شان ميداند چون اينها هزاره نيستند پس چطور بشما دل بسوزاند؟
    اين مردم هزاره بود كه ايشانرا به اين مقام ها رساندند و در عوض ايشان همواره خيانت نمودند.
    فاجعه افشار هيچوقت از ياد نه تنها هزاره ها بلكه هيچ افغان نميرود و اين انوري يكى از طراحان اصلي اين فاجعه بود.
    اصلا به قيافه اش نگاه كند او به يك مرتد و شيطان بيشتر شبيح است تا به انسان

    • درپاسخ به سمع جان!
      تلویزیون امروز توسط نجیب الله کابلی راه اندازی شده است .
      او شخصی است مربوط شورای نظار که قبلا سمت قومندانی را داشت.فعلا درمعاملات خرید وفروش زمین(بخوان چور وچپاول زمین)باآقای مجاهد جمعیتی (قبلا والی کابل)،امان الله گذر قومندان شورای نظار وبعدا قومندان کرزی وفعلا عضوولسی جرگه،باعبدالرب الرسول سیاف(نام این شخص قبل ازوهابی شدن عبدالرسول بود)وتنی چند از دیگر همجنسان شان شریک است.یک پارک تفریحی هم دردشت چمتله دست کرده بنام بوستان کابل که محل گشت وگزار عشاق است .
      تلویزیون وی فندش را از سفارت امریکا میگیرد وگروپ محسنی تبلیغ میکند که وی ایجنت اسرائیل میباشد.
      واما دونکته دیگر درمورد نامه شما:
      محسنی وانوری درست است که افراد خاین هستند اما خاینترین وجانی ترین نیستند . پسوند "ترین"با نام های دیگر مانند خلیلی ، محقق، کاظمی مرده، گلبدین ،سیاف ، ملاعمر، دوستم ، مسعود ، ربانی ، وغیره وغیره بهتر میزیبدتا این چوچه جنایتکار و چوچه خیانتکار.
      کسانی را که نام برده اید مردم هزاره به این مقام نرسانیده بلکه استخبارات وسوء استفاده از بی خبری مردم از مذهب شان این گرگان را به جان شان حاکم ساخته است .
      اگر چنانچه روشنفکران کشور ما دنبال هرسگ وسگور ندویده بله دوست ودشمن اصلی مردم را بدون هیچگونه تبعیض لسانی ، مذهبی ، سمتی ، قومی وغیره شناخته وبه مردم بشناسانند این بدبختی ها میتواند به سادگی از کشور ما رخت بربندند.
      کسی که حقیقت را نمیداند گنهکار نیست بلکه کسی که میداند ووارونه جلوه میدهد خاین است.

    • با تشكر از آقاى جاويد جان با اينكه توضيعات دادند و اينرا بايد بگويم كه بله ميدانم كه كه جانيتر و خايين تر از ايشان كسانى است در افغانستان كه بعضي ايشان را شما نام برديد و من ميتوانم چند اسم اضافه كنم ولى من گفتم اين دو شخص خايينترين اشخاص در بين اهل تشيع در افغانستان هستند كه ملا عمر و نيازي و سياف و اينها نشيع نيستند.
      و خليلي را همه ميشناسد كه چطور از رهبري مردم هزاره سو استفاده كرد و الان در پهلوي كرزي چسپيده و هـيچ كار و خدمتبراي مردم هزاره انجام نداد.
      و اينكه اينرا شما ميگوييد انوري و محسني را هزاره ها بهاين مقامها نرساند و بلكه سازمانهاى اطلاعاتى خارجى ها بقدرت رساند، بايد بگوييم كه شايد ايشان بوسيله سازمانهاي اطلاعاتي بيگانگان بقدرت رسيد اما چرا سازمانهاي اطلاعاتي بيگانگان كساني ديگر كه مردم نميشناسند و افراد معمولي هستند را به قدرت نميرساند؟ اگر جاسوسان بيگانه بخواهد كسي را بمقام برساند ايشان دنبال افراد شناخته شده و با نفوذ هستند مگر نه؟
      خوب مگر محسني و انوري در بين هزاره ها نفوذ ندارند؟ كه دارند
      اگر هزاره ها از اول از اين دو پيروي نميكرد مگر اين ممكن بود كه اينها به اشخاص در افغانستان و بين مردم تشيع به اين همه شهرت برسند؟ خوب پس اين هزاره ها بود كه اينها از ايشان سو استفاده كرده و بقدرت رسيدند و هنوز هم عده زيادي از هزاره ها از ايشان پيروي ميكنند كه واقعأ تأسف اور است

    • در این جا بحث بر سر تلویزیون امروز نیست، گپ این است که رژیم فاسد، مردار، قاتل، خونخوار اخوندی ایران از زمانه های قدیم جاسوسان و دست پرورده های خود را در افغانستان داشته و حالی هم دارد، صرف به این خاطر که بتوانند اهداف شوم و پلید خود را در افغانستان توسط این جیره خواران خود پیاده کنند. افراد مثل خلیلی، محقق، کاظمی ها، جبرئیلی، بهزاد، رهنورد زریاب، واصف باختری، سپوژمی زریاب....و صدها تن دیگر از سگان زنجیری رژیم فاسد هستند. پس هر کسی که جنایات این وحشی صفتان را افشا کند کارش باید ستوده شود اگر او مسلم فهیمی باشد و یا هر فرد دیگر. وظیفه هر انسان با شرف و با وجدان است تا رژیم قاتل ایران و حامیان شان در افغاستان را افشا سازند.

  • felan jenabe fahimi koja tashreef darand, man hads mezanam ke ya canada wa ya ham nazde aqaye kamrane meer hazar bashand ba har hal yak eshtebah dar kar ast wa aan taqabole afrad ast zere name efsha gari ok

  • شماها هم فکر نکنید که ما ایرانیها البته نه همه. از قوه قضاییه ایران راضی هستیم. ما هم در عذابیم.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس