|
No Censorship! |
||||||||||||||||
| |||||||||||||||||
چه به آتش آزادی، چه به آتش غيرت عبدالکريم سروش
ظالم آن قومي که
چشمان دوختند حق آزادي بيان گويا امروزه تکليفي شده است تا با نام محمد گستاخي و دليري کنند. از اين خصمانه تر چنگ در خون آزادي نمي توان برد. مسلمانان از اين کار رائحه توطئه و تخريب مي شنوند و در آن رسم تطاول مي بينند و تباني و تلاقي سکولاريسم و بنيادگرايي را مي خوانند. بايد به خدا و خرد پناه برد از اينکه فوندامنتاليسم سکولار هيزم بر آتش فوندامنتاليسم ديني [که گاه به هوس نام غيرت ديني بر خود مي نهد] بريزد و آشوب و اشتلم برانگيزد.[*] نيکخواهاني که در پي تحکيم ستون هاي ديالوگ هستند، از اينکه گردش گزاف قلمي همه جهد و جهاد آنان را غرقه سيلاب خشونت و خصومت کند، چرا اندوهگين نباشند؟ ناشران نافرهيخته آن نقوش نازيبا [در رسانه هاي دانمارک و نروژ و سوئد و اسپانيا...] بايد اينک شرمنده و پوزش خواه دل هاي بريان و چشم هاي گريان و جان هاي بي تاب و روح هاي مجروحي باشند که از نهيب آسيب آن بي حرمتي بر خود پيچيده اند و لرزيده اند. آزادي بيان محترم است، چون آزادي آدمي محترم است و آزادي آدمي محترم است چون آدمي خود محترم است و اگر تيغ آزادي جامه حرمت آدمي را چاک کند چه جاي تيز کردن آن تيغ برهنه است؟ آزادي بيان نه يگانه حق آدمي است و نه برترين حقوق او. و اگر با ديگر حقوق آدميان موزون و مقيد نشود، قامت حقوق را ناساز و بي اندام خواهد کرد. آزادي نه يک مرکب شخصي بل يک مسابقه جمعي است و آنکه با نقض قواعد اين بازي چراغ رقابت خردورزانه را خاموش مي کند، از خرد و آزادي چه بر جاي خواهد گذاشت؟ ادب بيان ادب خاموشي هم هست و آنکه از حق آزادي بيان بهره مي جويد اما حق خاموشي را نمي گذارد، فقط به نيمي از حقيقت دست يافته است. حکيمان مگر نگفته اند: دو چيز طيره عقل
است، دم فرو بستن و که گفت که آزادي بيان جواز آزادي عمل هم هست؟ و مگر جاي انکار است که تخفيف و تحريک دو عمل اند نه دو سخن؟ امروزه به تقريب، ربع ساکنان ربع مسکون مسلمانانند که نام ناميراي محمد را هر روز در ماذنه ها به بلندي بانگ مي کنند و در نمازها با درود و ستايش بر زبان مي آورند. اين نام، ناموس مسلماني است. سرمايه و ثروت قدسي امت احمدي است. پرچم خجسته غرور و شعور و آرمان و انديشه و آبروي عالم اسلامي است. نماينده و نماد همه ارواح مکرم و پاکان دو عالم است. "نام احمد نام جمله انبياست". خوار داشت اين نام، خوارداشت تمدن کلاني است که بر صورت صاحب آن نام ساخته شده است، خوار داشت هزاران هزار جان شيفته اي است که از او هويت مي گيرند و معنويت مي آموزند، خوار داشت صدها عالم و عارفي است که از سفره او قوت و قوت گرفته اند و مي گيرند. خوارداشت غرور و شعور و عشق و ايمان پاره بزرگي از بشريت است.
باکي نيست. سوزاندن اين عود
چه به آتش "آزادي" و چه به آتش "غيرت"، عالم را عطرآگين خواهد کرد. اما آتش
افروزي آيا ادب آزادي و دينداري است؟ قصد کرده ستند اين گلپاره ها اين قطعه را مي نوشتم که اخبار دل آزار
آتش زدن سفارت خانه ها در دمشق و بيروت و تهران رسيد. دانستم که اين
تندروها در برانگيختن آن تندروها نيک کامياب شده اند. اين کاميابي را،
که عين ناکامي اعتدال و مداراست، بايد به جهان اسلام تسليت گفت. محمد
[ص] که خود آموزگار آزادي و غيرت بود اينک قرباني جفاي آزادي درايان و
غيرت فروشاني مي شود که خاک در ديده حريت مي زنند و چاک در دامن ديانت.
صفحه ی نخست
منبع: روز آنلاين |
آگهی و اعلان شما در اينجا
| ||||||||||||||||
Top Global Newspapers: Asia Latin America Africa Europe USA Canada Australiaفقط با ذکر ماخذ، نام نويسنده و تاريخ انتشار می توانيد از مطالب ، عکس ها و آثار ديگر در کابل پرس استفاده کنيد Members Login As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions Kamran Mir Hazar: Editor-in-Chief / Afghanistan/ Kabul/ Mobile: 0093 799390025/ Email: editor at kabulpress.org info at kabulpress.org reader at kabulpress.org Copyright© Kabul Press, World Media Home 2004 -2006 کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به سايت کابل پرس می باشد |