|
No Censorship! |
||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||
خبری، تحليلی و انتقادی
افغانستان كنوني به عنوان واحد سياسي مستقل از حدود سه قرن پيش شكل گرفت و تا قبل از آن كشوري با اين نام و نشان وجود نداشت . هرچند كه اين كشور در سال 1858م بر اساس معاهدهي پاريس رسما از ايران جدا شد اما فراهم آوردن زمينه ها و مقدمات استقلال آن به سالهاي 1747م بر ميگردد.( در سال 1747 م 1160 - ه ق نادر شاه توسط يكي از روساي قزلباش در قوچان به قتل رسيد. در اين هنگام احمد خان ابدالي كه يكي از سرداران نادري بود و چهار هزار افغان راتحت امر خود داشت در همان شب به سوي قندهار بازگشت احمد خان ابدالي پس از ورود به قندهار شوراي لويه جرگه تشكيل داد و به عنوان پادشاه انتخاب گرديد.)1از بدو تاسيس و نامگذاري اين كشور به نام افغانستان همواره سياستهاي دولت قومي و عموما مبتني بر تبعيض و انحصار بوده و قدرتهاي سياسي اقتصادي و فرهنگي عمدتا در انحصار قوم خاص بوده اس ت، نه تنها افراد ديگر اقوام از مزاياي شهروندي برخوردار نبوده اند بلكه در برخي از دورههاي تاريخي اعمال چنين سياستهايي منجر به اخراج، نسل كشي و اشغال سرزمينهاي آنان شده است.اوليوار روا پژوهشگر مسائل افغانستان مي نويسد:( دولت افغانستان در قرن 18 م با تبلور يك كنفدراسيون قبيلهاي در يك رژيم سلطنتي موروثي تشكيل شد. احمد شاه از طائفهي سدوزایي واز قبيلهي پوپلزايي در سال 1747 م كنفدراسيوني از قبيله ابدالي را كه بعد دراني شد براي فتح فضاي ميان ايران و شبه قارهي هند بدنبال خود براه انداخت.)2ازآنجاي كه دولت ها در افغانستان همواره درانحصار قوم و بعضا خاندان خاصي بودهاند هميشه حافظ و مدافع همان قوم خاص بودهاند و با ابزارهاي در دست داشته ديگران رااز دستيابي به منافع ارزشمند قدرت ثروت و معرفت محروم نگه داشته اند و با روا داشتن تبعيضهاي نارواي نژادي سعي ورزيدند با زور و اجبار به قلع و قمع گروه ها و اقوام دیگر پرداخته و تمايزات فرهنگي آنان را نابود نمايند.( قبايل افغان بويژه درانيها و غلزايي ها قدرت مركزي رادست نشاندهي خود ميدانند. به عبارت ديگر قدرت مركزي وكالت دارد كه فتوحات مشترك آنها را سرپرستي كند و منافع مادي و معنوي بدست آمده را ميان آنها توزيع كند.)3با توجه به خصوصيات رفتاري و رواني اين اقوام و محيط زندگي بسته و عشيره اي مملو از تعصبات كور نژادي و قومي اكثراً افراد آنان خشن و جنگجو هستند و همواره محيط زندگي پرتنش و ناآرامي را داشته اند، به همين لحاظ هميشه به لشكر كشيها و جنگهاي طولاني در بين خود و ديگران دامن زده اند وهرآنکه کشتار بیشتر وبهره برداری بیشتر داشته است قهرمان افسانه ی این جنگ ها خوانده شده وبر دیگران هم تحمیل شده است که باید از آنان به عنوان بابا ،پدر و... یاد کنند. این در حالیست که تمامی گروه های قومی خصوصا هزارهها هيچ گاه از گزند تجاوزات آنان و جنگهاي ناخواسته با آنان در امان نبودهاند.این روند تاکنون هم ادامه دارد وماهمچنان شاهد درگیری ها، سرقت ها، کشتارمردم ،ماموران دولتی ،سربازان ارتش و... در این مناطق هستیم وسوگمندانه تراینکه دولت ونیروهای ائتلاف هم از مهاراین درگیری ها ویافتن راه حل مناسب برای آن عاجز اند وهرروزبرمیزان ناامنی ها بیشتر افزوده می شود واقعیت این است که ریشه تمامی مشکلات کشور در زیاده خواهی ها وفزون طلبی های عده کوته فکر وتنگ نظرنهفته است وتا زمانی که آنان دست ازین تفکرات کهنه وقرون وسطای مبتنی بر برتربینی نزادی بر ندارد، افغانستان همچنان دست خوش جنگ ها ونزاع های داخلی خواهد بود وکابل همچنان تاریک ترین پایتخت ویرانه های جهان. متاسفانه در زمان زمامداری برهان الدین ربانی که مسئله ی نظام فدرالی از سوی یکی از رهبران جهادی برای برون رفت از بحران جنگ در آن زمان مطرح شد مورد بی مهری قرار گرفت وجنگ همچنان تداوم یافته و هست وبود مردم ما را به نابودی کشاند. بار دیگر در لویه جرگه های اخیر هم وقتی این مسئله از سوی برخی نمایندگان مطرح شد توجهی به آن صورت نگرفت واز کنار آن بی سرو صدا گذشتند. به هر حال شواهد وقرائن نشان می دهد که برخی در افغانستان هنوزهم به رویا های گذشته ی شان می اندیشند واین بزرگواران حتی قادر به مهار کردن اختلافات خاندانی وداخلی خود شان هم نیستند چه رسد به اینکه مشکلات کشوری مانند افغانستان راحل وفصل کنند. آیا وقت آن نرسیده که چاره اساسی برای برون رفت از بحران های چندین ساله ی وطن اندیشیده شود ؟. ( جنگهاي سنتي افغانستانيها را جامعه شناسان وافراد نظامي بريتانيا عمدتا در ميان قبايل پشتون مشاهده و مطالعه كردهاند. غلزايي ها و پشتونهاي مشرقي يك سنت طغيانگري و خشونت دارند كه ديگر گروههاي قومي توان مقابله باآنها راتا زمان تجاوز ارتش سرخ در سال1979 نداشتند.)4اين زمينه هاي دروني و حمايتهاي بيروني از اين اقوام باعث شد كه تاريخ سياسي افغانستان سراسر انحصار، تبعيض، بي عدالتي و حق كشيها باشد.البته ناگفته نبايد گذاشت كه پس از دوران عبدالرحمن وضع اندك اندك بهبود يافت و در زمان امان الله خان بسياري ازمحدوديت ها برداشته شد اما به هر حال از سال 1747 تا 1978 م كودتاي كمونيستي سياستهاي تبعيضآميز دولتي نسبت به اقوام غيرپشتون با توجه به خصوصيات رفتاري و رواني شاهان و زمينههاي داخلي و خارجي با فراز و نشيب ها و شدت و ضعفهاي همچنان ادامه داشته است.( همه كوششهاي تاريخي دولت افغان معطوف به اين هدف بوده كه با زيرو رو كردن ارتباط خود را از پيرامون به مركز بكشاند ولي دولت هرگز ازآنچه مبنا و اساس مشروعيت اوست گريزي ندارد حتي آنگاه كه كاملا به شكل دولتهاي غربي نزديك مي شود باز هم دولتي است قبيلهاي و تاريخ دولت افغان از 1747 تا به امروز روايت كوششهاي است كه براي دستيابي به خود مختاري در مقابل قبايل از خود نشان داده است)5.آنچه که امروز در مناطق جنوبی کشور میگذرد چیزی جز تکرار تاریخ وتداوم همان درگیری ها ونزاع های قومی نیست که دولت مردان ما برای سرپوش گذاشتن برناکار آمدی مدیریت شان به فرا فکنی پناه می برند واین وآن را متهم به دامن زدن به این درگیری ها مینمایند. استقلال يك رويا در اينكه افغانستان به عنوان يك كشور مستقل و يك كليت رسمي عمري حدود سه قرن را دارد و در طول اين مدت با وجود تجاوزات و اشغال هاي متعدد كماكان به عنوان يك واحد سياسي مستقل شناخته شده است هيچ شكي نيست و اين واقعيت بر هيچ كس پوشيده نيست.اما آيا مردم و آحاد ملت افغانستان طعم شيرين و گواراي استقلال واقعي را چشيده اند و آيا آنان توانستهاند به عنوان شهروندان اين كشور در تحولات كشورشان نقش اساسي داشته باشند و تصميم گيرندگان واقعي و مستقل براي تعيين سرنوشت خود و كشورشان باشند؟ و آيا دولتهاي بوجود آمده در افغانستان دولتهاي كاملا مستقل و بدون هيچ گونه وابستگي خارجي بودهاند؟بايد زمينه ها و عوامل جدايي و استقلال افغانستان از ايران را در كشمكشهاي سياسي دو ابر قدرت وقت انگليس و روسيه جستجو كرد تا خواست و ارادهي ملت ومردم افغانستان.دولت انگليس براي محدود ساختن راه هاي نفوذي به هند به خاطر جلوگيري ازحملات احتمالي خارجي كه معمولا از طريق افغانستان صورت ميگرفت تلاش نمود تا سرزمين افغانستان را از ايران جدا وبا تشكيل يك دولت وابسته به خود از آن به عنوان دژ محكم و مقاوم در برابر حملات زميني استفاده كند و از اين رهگذر حضور خود را در هند مقاومتر و گستردهتر نمايد.خصوصا اينكه انگليس از حضور و نفوذ اجتماعي و معنوي ايران در افغانستان واقف بود و هرگزنمي خواست كه اين روند ادامه يافته و به سرزمينهاي هند هم كشيده شود .آقاي جان سي گريفي در اين مورد مي نويسد :( نفوذ ايران در افغانستان هميشه مسلم بوده است و مهاجميني كه به افغانستان يورش آوردهاند همواره تحت نفوذ ايران بودهاند. نفوذ ايران هنوز هم اساس زندگي افغانها را تشكيل مي دهد و اين نفوذ قطعا به اندازه اهميت ونفوذ دين اسلام در اين سرزمين است. )6هر چند كه بعدها دولت محمد خان سعي داشت مستقل بماند اما ناگزير با انگليسي ها كنار آمد و به هر حال دامنههاي قدرت و نفوذ انگليس در افغانستان روز به روز بيشتر شد پس از امضاي معاهده گندمك (1879) انگليس در كنار كنترل مرزها و اخذ تضمينهاي تجاري و ... امتياز اداره كردن سياست خارجي كشور را نيز به دست آورد و به اين ترتيب در كليه امور داخلي در سرتاسر كشور تسلط يافت.( در پايان جنگ دوم انگليس و افغانستان در 26 مه 1879 م عهدنامه صلحي به نام (معاهده گندمك) بين انگليس و افغانستان امضاء شد طبق اين عهدنامه انگليس وضع لشكركشي خود را در افغانستان مستحكم كرده، كنترل گردنههاي خيبر ميتيني، بخشهاي سيبي، پيشين و كرم را بدست گرفتند و نمايندگيهاي مختار رسمي در افغانستان برقرار ساخت و در مناطق حساس مرز افغانستان ماموريني گماشت تا مراقب اقدامات روسيه باشند سپس در افغانستان تخصيصهاي تجاري و امتياز ايجاد يك خط تلگرافي به خصوص امتياز اداره كردن سياست خارجي را بدست آورد به اين ترتيب انگليسيها در كليه امور داخلي و سرتاسر آن تسلط يافت.)7( در دوران عبدالرحمن كه به درخواست انگليس او سياست بيطرفانه در جنگ جهاني اول را داشت از انگليس خواسته بود كه پس از پايان جنگ استقلال كشورش را كاملا به رسميت بشناسد اما او پيش از آن كه به توافق علني و صريحي در اين زمينه دست يابد به قتل رسيد)8.متاسفانه او در داخل كشور با حمايت و درخواست انگليس بخش عظيمي از مردم هزاره جات را كه در جنگ ها و مبارزات عليه انگليس نقش فعال داشتند قتل عام و نابود نمود .پس از او امان الله خان جنگ سوم با انگليس را آغاز نمود و بالاخره در 1921 م توانست استقلال سياسي افغانستان را از انگليس بگيرد.هر چند كه در اين برهه از تاريخ برگ زريني از تاريخ كشور ورق خورد اما او در برگشت از سفرهاي اروپايي اش برنامه ها و رفرم هايي را در دست گرفت كه نه تنها اجراي آنان خواست و اراده ملت افغانستان نبود بلكه برنامههاي اربابان غربي او بود كه بايد در افغانستان تطبيق و تحليل ميشدند.و از همين رو مخالفت هاي همه جانبه ملي را در پي داشت و اين خود به شهادت تاريخ از اشتباهات بزرگ او در تاريخ افغانستان بود.در گذشته مردم افغانستان همواره محكوم ، مظلوم و تحت ستم شاهان و حاكمان تحت الحمايه خارجي بودهاند و اين حكومتها و حاكمان دست نشانده با تحميل خواستهها و غرايز شان بر ملت نه تنها نقش براي ملت در تعيين سرنوشت كشور قايل نبودهاند بلكه در برخي موارد با حمايتهاي خارجي مردم را به توپ و تانگ بستهاند.از اشغال رسمي افغانستان توسط ارتش سرخ در زمان زمامداري كمونيست ها كه بگذريم يكي از عوامل مهم و اصلي در ناپايداري حكومتهاي جمهوري داود خاني و كمونيستي و بالاخره حكومت هاي اسلامي مجاهدين و طالبان عدم استقلال واقعي و تحت الحمايه بودن خارجي آنان بوده است.حرف آخر اينكه جنايات شاه سنتي افغانستان عبدالرحمن، روشنفكر كمونيست حفيظ الله امين و بالاخره امير المومنين، اس پين ملايك، ملا محمد عمر همه و همه با وجود زمینه ها داخلی، ريشه در بيرون مرزهاي افغانستان نیز داشتهاند كه همواره قدرتهاي خارجي با آلت دست قرار دادن عدهاي رياست طلب و كوتاه فكر سعي ورزيدهاند افغانستان را در چنگ خود داشته باشند و بر منابع اقتصادي فرهنگي و سياسي منطقه دست رسي داشته باشند.دولت چو به فكر خويش تشكيل شود ناچار نفوذ غير تقليل شود با فكر خودت اگر نگردد تشكيل بر آن نظر خارجه تحميل شود ( فرخی یزدی ) عدالت گمشده در پيچ و تاب دستارها وكراوات ها با آن كه اسلام دين عدالت، صلح و برابري است مردم مسلمان افغانستان تنها چيزي كه هيچ اثري از آنرا در زندگي خويش حس نكرده اند اسلام وعدالت آن بوده است. شاهان و اميران اين كشور كه خود را ظل الله، اولي الامر مسلمين، و وارثان خدا بر مردم معرفي مي كردند و عده اي از علماي دربار هم حاميان و توجيه گران اعمال آنان بودند .متاسفانه در چنین وضعی روز به روز بر ميزان بي عدالتي و ظلم افزوده مي شد وعدالت همچنان در پيچ و تاب دستارها، چپن ها و كروات ها گم بود و ازاجراي آن در اين سرزمين هيچ خبري نبود. كمونيست ها با توجه به باورها و اعتقادات شان و همچنين شعارهايي كه مي دادند تا حدودي زمينههاي حضور و سهم گيري نمايندگان اقوام مختلف و همچنین زنان را در عرصه قدرت فراهم ساختند.اما چه سود كه آنان در صدد نابودي دين - روح و جان مردم - بر آمدند و هر آنچه مخالف باورها و اعتقادات شان بودند را سر به نيست نموده و هزاران انسان پاك و مظلوم افغاني قربانيان بي گناه جنگ، تجاوز و خواستههاي شوم سلطه طلبان تاريخ شدند.سالهاي جهاد مقدس مردم افغانستان كه در آن اقوام و اقشار مختلف دوشادوش هم، مساويانه و برادروار در سنگرهاي مقاومت به مبارزه مي پرداختند فرصت و زمينه بسيار خوب و استثنايي بود براي از بين بردن ديوارهاي انحصار، تبعيض، بي عدالتي و ... كه پس از پيروزي در پرتو اسلام دين صلح و عدالت و برابري گذشتهها را فراموش كرده و زندگي نويني را بدور از تبعيضها و بي عدالتيها آغاز مينمودند.اما همانطوريكه با تشكيل مرزهاي جغرافيايي افغانستان با توافق روسيه و انگليس در قرن هجدهم و ورود افغانستان به مرحله دولت - ملت وضعيت اجتماعي افغانستان آمادگي ورود به چنين مرحله اي را نداشت و بعدها با اعمال سياستهاي نادرست و تبعيض آميز دولت ها نه تنها افغانستان هرگز وارد چنين مرحلهاي نشد بلكه روز به روز بيشتر از پيش زمينههاي گسست اجتماعي، تفرقه و جدايي و حتي خصومت و دشمني ميان اقوام ساكن اين سرزمين فراهم شد.اين بارهم با توجه به اين پشينه تاريخي و ذهنيت باقي مانده از آن دوران مردم افغانستان كجا مي توانستند شاهد يك معجزه در كشورشان باشند و به اين راحتي شاهد پايان يك بحران عميق و بزرگ تاريخي باشند .تجربه تلخ جنگ هاي خانمانسوز داخلي، مديريت شديدا ناكارآمد فرماندهان جنگ و تلاشهاي ناكام طالبان براي تصفيه كامل نژادي در افغانستان به وضوح نشان داد كه تبعيض، انحصار، بيعدالتي و قوم سالاري از عوامل اصلي بحرانهاي عظيم ملي است كه ريشه در اعماق تاريخ چند صد ساله اين سرزمين دارد و با تعويض دستار، لباس، كلاه و چپن حل شدني و پايان يافتني نيست. بلكه به پلان ها و طرحهاي جامع، كلان و دراز مدت، عزم و ارادة ملي، حمايت همه جانبه و از همه مهمتر صداقت، ايثار و فداكاري همگان نيازمند است.اجلاس بن پايان يا تداوم بحران؟ پس از شكست طالبان و عبور از جنگهاي خانمانسوز داخلي كه ميليون ها آواره، معلول، كشته و مجروح برجاي گذاشت و همه چيز را به نابودي كشاند و با توجه به حمايتهاي گسترده و بي نظير جامعه جهاني از افغانستان و از همه مهمتر شور و شوق مردم براي بنيان افغانستان آزاد بدون جنگ، تبعيض، انحصار و خشونت و ... ، انتظار همگاني اين بود كه نخبگان و فعالان عرصه سياست در افغانستان بيش از هر زماني ديگر با تكيه بر عناصر ارزشمند خرد، تعقل، علم باوري و درك درست واقعيتها و عينيتهاي جامعه افغاني گامهاي محكم و استواري را براي ايجاد زمينههاي انسجام و وحدت ملي و مبارزه بر عليه ظلم، بي عدالتي و تبعيض و انحصار بردارند.زيرا پايه و اساس رشد و بالندگي هر جامعه بر وحدت و وفاق استوار است و اين مهم تا زماني كه حداقلي از همگرايي ميان افراد و اقشار جامعه بوجود نيايد و يك هويت جمعي شكل نگيرد دست يافتني نيست .( وفاق اجتماعي موجب ثبات سياسي، تعاون، امكان پيش بيني رفتارهاي اجتماعي ظهور اعتقاد همكاري و مشاركت اجتماعي، توسعه مصونيت فرهنگي و كاهش شكاف بين اخلاق نظري و عملي و تقويت اجتماعي مي شود.)9حضور نمايندگان اقوام، احزاب و اقشار مختلف مردم در اجلاس بن سهم گيري فعال و ادامه حضور آنان در كابينه هاي دولت موقت و انتقالي، دادن حقوق و امتيازات نسبتا عادلانه تر به اقوام مختلف در قانون اساسي كوششهايي در جهت ايجاد زمينههاي مشاركت همگاني و فرا گير در عرصههاي مختلف سياسي اقتصادي فرهنگي و نظامي بود و خصوصا انتخابات رياست جمهوري وپارلمانی گام های بس ارزنده و مهمي است كه در راستاي فراهم آوری زمينههاي انسجام و وحدت ملي برداشته شده است حداقل اين حوادث بيانگر اين واقعيت است كه عده اي ولو تعداد محدودي از نخبگان و فعالان جامعه ما درصدد يافتن راه حلهاي كارآمد و مفيد براي برون رفت از مشكلات و بحرانهاي ديرينه جامعه ما است.اما تعداد اين نوع افراد كه داراي نگرش ملي هستند بسيار كم اند و در مقابل گروه ها و كساني كه آرمانهاي قومي و محلي دارند و از كانالهاي مختلف تغذيه ميشوند بيشمارند.از تحولات مثبتي كه در اين سه سال مهربان در افغانستان به وقوع پيوست اكثر مردم راضي و از ادامه اين روند كاملا حمايت مي كنند. اما در كنار اين تحولات و فعاليتهاي مثبت انجام گرفته حقايق تلخ پيدا و پنهان ديگري هم هستند كه به صورت گذرا و خلاصه آنان را مرور و سپس نتيجهگيري خواهيم كرد.ادامه تلاش براي انحصار قدرت از تحميل شخص معين براي احراز پست رياست اداره موقت بر نمايندگان مردم در اجلاس بن در حاليكه شخص ديگري با اكثريت آراء حايز احراز اين مقام شده بود * كه بگذريم در اين اجلاس عدهاي هرگز نتوانستند بپذيرند كه بايد به حقوق ديگران احترام گذاشت و پاي سندي كه بر اساس آن به اقليتهاي قومي غير پشتون حقوق و امتيازات نسبتا عادلانه و زمينههاي سهمگيري آنان در عرصه قدرت در نظر گرفته شده بود را امضاء كنند و لذا اجلاس را به عنوان اعتراض ترك كردند.آنچه كه در طول اين سه سال مهربان در مورد کسانی مانند محمد محقق، عبدالرشيد دوستم، عطا محمد، اسماعيل خان، محمد قسيم فهيم، يونس قانوني، و ... اتفاق افتاد ،همه و همه بيانگر تلاشهاي سازمان يافته براي حذف فرماندهان غير پشتون از عرصه قدرت است.اين فرماندهان با اينكه در پروسه شكست طالبان و تقويت افغانستان پس از جنگ تلاشهاي بسياري كرده اند، آنان به بهانهها و عنوانهاي مختلف مانند جنگ سالار و برهم زنندگان وحدت ملي- حربهاي تاريخي براي حذف و سركوب ديگران - و... از قدرت كنار زده مي شوند و به جاي آنان از طالبان - قاتلان و دشمنان مردم افغانستان، مافياي قاچاق و توليد مواد مخدر و برهم زنندگان امنيت جهاني- به عنوان طالبان ميانهرو (جنايتكاران ميانه رو!!) رسما دعوت به عمل مي آيد و در دولت سهم دار مي شوند.همچنین از كمونيستهاي سابق پشتون براي سهم گيري در دولت و ايجاد نهادهاي جامعه مدني رسما دعوت به عمل ميآيد. كه به عنوان نمونه به فعاليت حزب جنبش ملي صلح به رهبري شهنواز تني در نوزدهم جوزا برابر با 8/6/2004 و حضور برخي از كمونيستهاي سابق در بعضي از وزارت خانهها و ادارات دولتي اشاره كرد.10محمد محقق بخاطركرنش نكردن در برابرخواسته هاي حلقات ذينفوذ بر رييس دولت ازعرصه قدرت وسياست كنار زده ميشود.با اينكه وزارت معارف يكي از وزارتخانه هاي نسبتا موفق دولت انتقالي بود اما وقتي آقای قانونی براساس حق مشروع و قانونياش خود را براي احراز پست رياست جمهوري كانديدا و در انتخابات شركت ميكند و طبعا برنامهها و اجرائات دولت را مورد انتقاد قرار می دهد مورد به مهري قرار ميگيرد و آقاي كرزي در جملاتي با اشاره به او چنين اظهار مينمايد: [... نمايندگان مجاهدين كساني نيستند كه مليونها دالر پول ملت را در بانكهاي غربی به حساب شخصيشان ذخيره كردهاند...]اين در حالي است كه نه تنها از سرنوشت بخش عظيمي از ملياردها د الر كمك جامعه جهاني به مردم افغانستان هيچ خبري نيست بلكه هيچ نهاد دولتي و يا غير دولتي خود را مسئول و پاسخگو در برابر ملت نميدانند.و متاسفانه اقدامات سازنده ي داكتر رمضان بشردوست وافشا گري هاي او باعث طردشدن ايشان از كابينه شد .اميد واريم ايشان وافراد مانند او همچنان در عرصه ي خدمت رساني به جامعه ي محروم افغانستان فعال و پيشرو باشند.همچنين اسماعيل خان که کوشش های زیادی در بازسازی هرات داشت، دولت مبارزات مستقيم و غير مستقيم عليه او را آغاز نموده و با راه اندازي تبليغات سوء و سمپاشي عليه او درصدد مخدوش ساختن چهره او و نهايتا حذف كامل او از عرصه قدرت در كشور است.همين سياست در مورد ژنرال كار كشته ازب یك عبدالرشيد دوستم، عطامحمد، محمد قسيم فهيم و ساير فرماندهان اقوام غير پشتون نيز اعمال ميشود. و اینک قرار گرفتن وزارت خانه های کلیدی ومهم در دست گروه خاص وبویزه صیغه جدید وزیر ارشد در کابینه جدید که ظاهرا فقط با ادبیات افغان ملیتی باید قرائت وتفسیر شود و لا غیر ،همه وهمه گواه روشن بر عدم صداقت دولت در شعار دمکراسی ،عدالت وحقوق بشر می باشد.واقعيت اين است كه نه اين فرماندهان عوامل نابودي افغانستاناند و نه مخالفان آنان فرشتگان نجات آن، بلكه اينها تلاشهايي است كه از سوي عدهاي كه مي خواهند روياهاي گذشته شان تكرار شود و آنان تمامي منابع قدرت و ثروت را در اختيار داشته باشند و طبق دلخواه خويش از آنان بهره برداري نمايند و هيچ مسوليتي را هم نپذيرند و به هيچ مقامي هم پاسخگو نباشند، نه عسكر بدهند نه ماليات و ... در يك كلام آقا و سرور ديگران باشند صورت می گیرد.كاناليزه شدن بازسازي به نفع قوميت خاص هر چند كه روند بازسازي افغانستان نهايت كند بوده و اثر ملموسي از آن در زندگي مردم احساس نمي شود اما كارهايي ولو اندك انجام پذيرفته كه در حد خود ارزشمند و قابل قدر است .وبرای دولت ودولت مردان کشورآرزوی موفقیت بیشتر درخدمت رسانی عادلانه به شهروندان محروم وطن را داریم. اما محدود نمودن بازسازي به مناطق خاص و صرف نمودن بودجههاي ملي و كمكهاي جامعه جهاني در جهت منافع گروههاي خاص از مسائلي است كه در دراز مدت باعث ايجاد بحرانهاي عظيم در كشور خواهد شد.گذشته از آنچه كه در قانون اساسي آمده است مبني بر دارا بودن تمام ساكنان افغانستان از حقوق و امتيازات شهروندي عادلانه و برابر اين يك اصل و قانون انساني است كه نبايد در حق كسي ظلم شود و حقي از او ضايع گردد كه اگر چنين شد بايد براي دفاع از حق و عدالت مبارزه شود، اما آنچه كه امروز تحت عنوان باز سازي صورت مي گيرد بر خلاف اين اصل است بازسازيها فقط به مناطق معینی، اختصاص مييابد.گروپ هاي بازسازي آيساف از ميان تمام ولايات شمال كشور فقط در قندوز- آخرين پايگاه مقاومت طالبان در سه سال پيش و از محدود ولايات شمال كه كرزي آراء بيشتري را در آنجا كسب نمود(11)- فعال اند و ساير گروپها در كابل و برخي از ولايات جنوب و جنوب شرق - لانه امن تروريستان - مشغول فعاليتاند.پس از يك دهه خشكسالي هاي شديد در هزارهجات و بي توجهي زياد به اين مناطق هزارهجات در شرف وقوع فاجعه انساني است- همانند سالهاي آخر حاكميت طالبان- اما دولت بجاي كمك به اين مناطق و ساختن جادههاي مواصلاتي براي ارسال امكانات غذاي، صحي و خدماتي به بهانه صعب العبور بودن و غير قابل دسترس بودن اين مناطق از اجراي هر نوع برنامه اكتشافي خودداري مي ورزد.براي مناطقي كه در دوران مبارزات تبليغاتي حامد كرزي هلي كوپتر حامل او مورد شليك راكت قرار مي گيرد و هلي كوپتر بدون فرود به كابل بر ميگردد. نيروهاي ائتلاف با هدايت دولت فرودگاه ميسازد اما در مناطقي كه مردمانش - به گفته خود آقاي كرزي- جان او را بارها نجات دادهاند، نه تنها از بازسازي خبري نيست بلكه در عوض او به مردم چغچران ميگويد: اميدوارم بعد از پانزده سال از روي سرك پخته اينجا بيايم.!!! اين در حالي است كه سرك قندهار در اولين ماههاي كاري دولت او آسفالت و بهره برداري مي شود.. مردم هزارهجات از داشتن ابتداييترين امكانات رفاهي محروم و از تامين آب آشاميدني عاجزاند اما دولت بجاي توجه به اين مردم براي مناطق جنوب و جنوب شرق كشور كه نه تنها مشكل آب آشاميدني ندارند بلكه بيش از%70 ترياك جهان از اين مناطق تامين ميشود و لانه امن تروريستان همين مناطقاند، سرك، ماركيتهاي تجاري، مكتب، شفاخانه، فرودگاه ساخته و چاههاي عميق حفر مينمايد. وقتي كه محمد محقق به عنوان وزير پلان آغاز بكار همزمان سركهاي حلقوي افغانستان و قرار دادن طرح سرك سازي كابل از مسير هزارهجات به غرب كشور را در ماستر پلان دولت در خواست ميكند نه تنها با درخواست اش موافقت نميشود بلكه باعث اخراج او از كابينه ميشود.در حاليكه بازسازي در شهرهاي جنوب و جنوب شرق كشور آغاز و روز به روز چهره اين شهرها عوض مي شود .در این مناطق دولت اقدام به گسترش ایستگاه های رادیوی وتلویزیونی، شبکه های مخابراتی تلفن وموبایل،انترنت ،ساختن فرودگاه، مکتب وساختمان های تجاری وهمچنین بازسازی اکثر سرک های مهم حفر چاه های عمیق ،سرمایه گذاری در بخش زراعت، تخصیص مبالغ ویزه برای بازسازی و... نموده است که اخبار آنها را روزانه از رسانه های خبری می شنویم . این گونه فعالیت ها در سایر مناطق کشور بسیار کم رنگ بوده و البته این میزان در مقایسه با مناطق مرکزی اصلا قابل مقایسه نیستند.اين بي عدالتي ها در كابل هم كاملا مشهود است در حاليكه مردمان غرب كابل از ابتدائي ترين امكانات رفاهي مانند آب آشاميدني سالم، برق، مواد سوختي و... برخوردار نيستند مناطق ديگركابل داراي برق، تلفن، مركز گرمي، آبهاي لوله كشي شده، فضاي سبز، پارك، سركها و كوچههاي آسفالته و... برخوردارند و جالب اين است كه چندي پيش درخبرها آمده بود كه يك كمپني آلماني سرك ها و كوچههاي مناطق وزير اكبرخان تا كوتل باغ بالا را دوباره آسفالت مينمايد.تفاوت مضاعف ميان مناطق غرب كابل و ساير مناطق آن و تفاوت سطح زندگي در اين مناطق خود گواه روشن بر اعمال بي عدالتيهاي فراوان در پايتخت است حتي اين تفاوتها را مي توان در بين منطقه افشار و خوشحال خان مينه كه در جوار هم قرار دارند نيز مشاهده نمود.البته گاه دولت برنامه هايي را تحت عنوان پروگرامهاي انكشاف سراسري و ساير عناوين با تبليغات وسيع و پر طمطراق راه مياندازد كه متاسفانه همين برنامهها هم چون بر اساس تقسیمات اداري وسهميه بنديهاي ناعادلانه و نابرابر گذشته طرح ريزي ميشود و بر اساس آن برخي ولسواليهايي كه پنج هزار نفر جمعيت دارد هم همان امتياز را ميگيرند كه يك ولسوالي دوصد هزار نفري آن امتياز را ميگيرد. با توجه به انبوه مشكلات و فقر و فلاكت مردم خصوصا در مناطق شمال شرقی و مركزي اين كمك ها مانند قطرهاي است در برابر درياي بي كراني از مشكلات، و سوگمندانه تر اينكه هيچ اقدامي براي اصلاح اين تقسيمات نابرابر اداري– به جز يك مورد- در طول اين سه سال صورت نگرفت و مردم ما هر روز امتيازات بي شماري را به اين دليل ازدست مي دهند.خلع سلاح درهالهاي ازابهام تشكيل يك ارتش قوي و نيرومند و تربيت پليس آموزش ديده براي حفظ امنيت و تداوم صلح پايدار در كشور از آرزوهاي مهم مردم ماست و مسلما تلاشهاي هرچه بيشتر دولت منجر به بيشتر شدن اميد به زندگي و آينده بهتر در سايه صلح و امنيت در ميان مردم خواهد شد. اما در حاليكه طالبان، القاعده و مخالفان دولت هنوز خطرهاي بالقوه ي جدي بر سر راه امنيت و صلح هستند خلع سلاح كامل مجاهدين بدون جايگزيني نيروهاي جديد و خالي شدن منطقه از اين نيروها مي تواند امينت و صلح شكننده را با تهديدات جدي مواجه سازند.از جانب ديگر حضور كمرنگ برخی از اقوام در صفوف ارتش ملي و پليس و در نظر گرفتن سهميه ده درصدي از سوي وزارت دفاع در تصميمات اين وزارتخانه براي هزارهها و همچنين انحلال فرقههاي نظامي گروههای مجاهدین و خانهنشين ساختن افراد و سربازان مجرب آنان، و در مقابل دعوت از طالبان به عنوان فرزندان صديق وطن براي حضور در اردوي ملي، پليس و مناصب دولتي اگر نگوييم ادامه اين روند به بروز جنگهاي داخلي منجر خواهد شد به جرئت مي توان گفت كه صداقت دولت مردمي را كاملا زير سوال برده و بحران عدم اعتماد ملي را بيش از هر زمان ديگر دامن خواهد زداميدها و انتظارات از مرور كوتاه بر گوشه هاي از تاريخ كشور و بررسي اجمالي روندي كه از چهار سال پيش آغاز يافته است به اين نتيجه مي رسيم كه بي عدالتي ،انحصار و دخالتهاي خارجي در افغانستان از عمده ترين چالش ها در مسير رشد ترقي و توسعه افغانستان به حساب مي آيند و مردم افغانستان بخصوص اقليتهاي محروم بيشترين رنج ها و مشقت ها را درين زمينه متحمل شده اند.از اساسي ترين عوامل تفرقه ، نفاق ،عدم اعتماد و خصومتهاي بين الاقوامي كه حقيقتا يكي از چالش ها ي عظيم در برابر دولت كنوني است و همه در برابر آن درمانده اند نيز مي توان همين سه عامل فوق را نام بردبنابراين ايجاب ميكند كه رهبران نخبه گان و روشنفكران جامعه ما بيش از هر زماني ديگر براي حل اين معضلات و يافتن راه حل هاي مفيد و سازنده تلاش نموده و آن را فراروي ملت و دولت افغانستان قرار دهند.در پايان چند پيشنهاد كوتاه و مختصر ارائه می گردد .1 مبارزه جدي و پيگير عليه انحصار طلبي 2 انحصار و تبعيض چه امروز و چه در طول تاريخ افغانستان از عمده ترين مشكلات مردم ما بوده است براي برون رفت ازهر بحران بايد زمينه هاي شكل گيري آن
4 رايافت و سپس در صدد يافتن راه حلهاي آن برآمد.5 معمولا اين نوع مشكلات ريشه در زندگي سنتي و نظام عشيره اي و قبيله اي حاكم در جامعه دارد بنابراين براي گذاراز سنتهاي غلط و اصلاح آنان و رفتن به سمت كثرت گرايي شايسته سالاري و عبور از سنت به تجدد و مدرن شدن به برنامه ها طرح ها و فرصتهاي بسيار زياد نيازمنديم كه نهادهاي دولتي و غير دولتي بايد فعاليت ها ي جدي را در اين زمينه آغاز نمايند.6 بي سوادي مشكل بزرگ7 هرچند كه مردم ما پس از عبور از سالهاي جنگ و كسب تجربه هاي ارزشمند از آن سالهااينك به مردمي آگاه و بيدار تبديل شده اند و حضو رآگاهانه و فعال شان در انتخابات ريا ست جمهوري گواه روشن بر اين مدعاست، اما به هرحال بايدپذيرفت كه جامعه اي افغاني جامعه اي است فقير و بي سواد كه در يك چنين جامعه اي تبيين مفاهيم و ارزشهايي چون دموكراسي و مردم سالاري، شايسته سالاري ،پلوراسيم وكثرت گرايي قومي، آزادي بيان عقيده و مذهب و تحولات بنيادين اقتصادي علمي فرهنگي كاري است بس دشوار كه به فرصت ها و زمينه ها طولاني و گسترده نيازمند است.براي ساختن يك جامعه با سواد به يك نهضت فراگير سوادآموزي نياز است كه البته نقش عمده را دولت در اين زمينه مي تواند بازي كند اما رهبران و بزرگان اقوام باتشويق و حمايت از چنين برنامه هايي مي توانند سهولتهاي فراواني رادراين راستا فراهم سا زند.
2- تلاش براي حفظ استقلال افغانستان يكي از عوامل مهمي كه باعث مي شود عده اي در صدد انحصار همه چيز برآيند پشتوانه ها و حمايتهاي خارجي است كه اين مسئله امروز هم يك مشكل جدي در افغانستان است. با توجه به افتخارات عظيمي كه مردم ما در شكست دادن ابر قدرت ها و استعمار گران در طول تاريخ وروحيه استقلال طلبي و آزادي خواهي آنان بايد برحفظ استقلال كامل دولت و ملت افغانستان در برابر هر نوع دخالتهاي خارجي بيش از هر زماني ديگر تلاش صورت گيرد.بايد به طرفهاي ذي دخل در اين مسئله اعم از داخلي و خارجي تبيين شودكه ادامه اين نوع حركت ها جز به شكل دهي بحرانهاي عظيم داخلي وخارجي به چيزي ديگر منجر نخواهد شد آزموده را آزمودن خطا است .
3-ايستادن در برابر بي عدالتي ها و نابرابري ها با توجه به گذشته ي سياه و تاريك و پر از ظلم و ستم و حق كشي ها كه اعمال آنگونه سياست ها از سوي دولتهاي وقت مشكلات عظيمي رابه با رآورد و نتيجه ي آن جز تباهي فقر و بيچارگي تمام مردم افغانستان نبود اينك بايد تلاش صورت گيرد كه از ادامه يافتن اين نوع حركت ها و اعمال چنين سياست ها يي جلوگيري شود.همانطوريكه همه ساكنان افغانستان در رنج ها و مصايب كشور شريك اند افتخارات و منافع افغانستان هم متعلق به همه شهروندان اين كشور است بنابراين بازسازي هابايدعادلانه و در همه مناطق صورت گيرد و بودجه ملي در اختيار دولت ملي و دولت ملي در خدمت آحاد ملت افغانستان باشد تقسيمات اداري نابرابر بايد اصلاح گردد تا همه شهروندان از امتيازات عادلانه و برابر برخوردار گردند خلاصه اينكه از ادامه هرنوع تبعيضهاي قومي ، جنسي، لساني و مذهبي جلو گیری به عمل آید.
4- مشاركت، همگرایي واعتمادسازي ملي نبود وحدت و اعتمادملي از مشكلات ديگري است كه عده اي استفاده جو و فرصت طلب از آن براي رسيدن به اهداف خويش استفاده مي نمايند.سهم گيري فعال و همه جانبه دربرنامه خلع سلاح و ملكي سازي ، تشكيل احزاب سياسي و نهادهاي جامعه مدني فراگير، تقويت روحيه احترام گذاري بين الاقوامي به همديگر، تقويت روحيه ي همگرایی،تحمل گذشت، تساهل وتسامح - برای رفتن به سمت مصالحه ی ملی - وصداقت وایثار وفداکاری از مسائلی است که ما برای اعتماد سازی ملی شدیدا به آن نیاز مندیم . همچنین كشف استعدادهاي نهفته جامعه ما براي حضور در رقابت هاي سياسي ،علمي ، اقتصادي و فرهنگي تقويت و حمايت نسل جوان براي حضور در ارتش ملي، پوليس، مراكز علمي و فرهنگي و ادارات دولتي و همچنين حضور فعال و قدرتمند رهبران و احزاب سياسي به عنوان اپوزيسيون قدرت مند و ناظر بر فعاليت های دولت از راهكارهاي ديگري است كه مي تواند زمينه مشاركت و همگرايي ملي را در جامعه بيشتر فراهم می سازد.
آگاهي درست نخستين لازمه دمكراسي: رشد سرسام آور صنعت و تكنولوژي و به تبع آن گسترش بي رويه ارتباطات در دنياي امروز كه جهاني به اين عظمت را به دهكده اي كوچكي تبديل ساخته است و كم كم مي رود که از تمام فرهنگ ها يك فرهنگ غني و مترقي بسازد در افغانستان هم تا ثير خود را خواهد گذاشت.با استفاده از ابزارهاي جديد در گسترش و توسعه دادن وسايل ارتباط جمعي مي توان با اگاهی دادن درست به مردم زمینه های بروز کینه ها وکدورت های قومی را ازبین برد وبا تبیین ارزشهای دمکراسی ،مردم سالاری ،پلورالیسم وکثرت گرایی قومی ،مذهبی ،لسانی وپاسداری از ارزش های اسلامی می توان به اعتماد سازی ملی ونهایتا رسیدن به وحدت ملی امیدوار بود.
حفظ و تقويت ارزش هاي اسلامي با آنكه اسلام مي تواند نقش بسيار مهمي در ترقي و تكامل بشر و پيشرفت جوامع بشري داشته باشد متاسفانه در افغانستان همواره از اسلام استفاده هاي ابزاري بعمل آمده است و هر كسي اسلام را به نفع خود ت عبير و تحليل و از آن بهره برداري نموده است كه بايد تلاش صورت بگيرد تا از تداوم آن جلوگيري شود.با تقويت ارزشهاي اسلامي مي توان به نتايج اميدوار كننده و ثمر بخش دست يافت خصوصا اينكه اسلام دين صلح عدالت برابري است و به وحدت ، اخوت وبرادري تحصيل علم و رشد علم و صنعت، تلاش براي پيشرفت و ترقي اهميت فراوان قائل است .
حرف آخردر پایان نکته ی را که لازم به یاد آوری میدانم این است که ملت ومردم افغانتسان نه تنها خصومتی باهم دیگر ندارند بلکه همانگونه که یک شهروند هزاره، تاجیک یا ازبیک و... هرگزنمی تواند غبارغم واشک یاس را درچهره ی یک هموطن پشتون اش ببیند وتحمل نماید، عکس قضیه هم کاملا صادق است ، این یک اصل انسانی است. اما عده ی که جز به پول ، سود وقدرت به چیزی نمی اندیشند همیشه از احساسات وعواطف پاک مردم سوء استفاده نموده وازآن برای رسیدن به اهداف خویش بهره برداری نموده اند. ما باعشق به وطن ومردم قهرمان وبزرگوارش زنده ایم وباورداریم همانگونه که این مردم جهاد مقدس شان را باعشق به همدیگر، وطن ،دین وعزت افغانی شان درکنارهم ودر همیاری ومساعدت هم به پیروزی رساندند اینک هم شکوهمندانه ترازگذشته جهاد علیه تبعیض،بی عدالتی وفقر را که درواقع جهاد اکبر است را به پیروزی خواهند رساند، به شرطی که نخبگان وروشیفکران دلسوز جامعه ما برای تنویر افکار واطلاع رسانی وآگاهی دادن به آنان صادقانه تلاش نمایند.
1 علی رضا علی آبادی – افغانستان – دفترمطالعات سیاسی وبین المللی – تهران 1357 – ص 121 2-3 اولیوار روا- افغانستان،اسلام ونو گرایی سیاسی - ترجمه سرو قد مقدم – انتشارات آستان قدس1369- ص 29-30 4- اولیویه روا- افغانستان ازجهاد تا جنگهای داخلی – ترجمه عالمی کرمانی – محمد ابراهیم شریعتی - تهران1382 ص 79 5- الیوار روا – افغانستان ، اسلام ونوگرایی سیاسی – ترجمه ابوالحسن سرو مقدم – انتشارات استان قدس1369 – ص20 6- علی رضا علی آبادی – افغانستان – دفتر مطالعات سیاسی وبین المللی – تهران 1375 – ص 129 7- رقابت های روس وانگلیس درایران و افغانستان – ترجمه عباس آذرین – ص 9 8- سرزمین ومردم افغانستان – مری لوئیس کلیفورد – ترجمه مرتضی اسعدی – شرکت انتشارات علمی فرهنگی – تهران 1371 – ص 176 9- ابراهیم حاجیانی – الگوی سیاست قومی درایران – فصل نامه مطالعات راهبردی،شماره اول ودوم 1380 – ص130 *- عبد الطیف پدرام از فعالان سیاسی افغانستان که در اجلاس بن به عنوان ناظر حضور داشت در گفتگوی اختصاصی باخبر نگاران ایرنا در کابل 30/1/83 اظهار داشت: ...درین کنفرانس ستار سیرت با اکثریت آراء برای ریاست دولت موقت تعیین شد اما با فشارآمریکا کرزی به صورت غیر دمکراتیک زعامت افغانستان را به عهده گرفت. 10- سایت بی بی سی 8/6/2004 همچنین برخی خبر گذاری ها خبر ازسرگیری فعالیت سیاسی سید محمد گلاب زوی را که بنا به دعوت برخی مقامات بلند پایه دولتی به کابل آمده وحزب جدیدی را تاسیس نموده است را نیز منتشرکردند 11- www.afg-electionresults.org
نوشته شده در روز چهاردهم جوزای سال 1385 - ساعت 18 به وقت کابل |
آگهی و اعلان شما در اينجا
با سلام خدمت جناب میر هزار سردبیر سایت کابل پرس مدت هاست که از خوانندگان پر وپا قرص سایت شما هستم و همیشه از مطالب شما بهره ها برده ومیبریم وبرای شما آرزوی موفقیت هرچه بیشتر را دارم ....بنده دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه در ایران هستم زیاد هم نوشته هایم تعریفی ندارد اما یک چیزی نوشته ام شاید به درد سایت شما خورد لذا اگر قابل نشر دانستید در سایت خود بگذارید یک دنیا ممنون . ضمنا غير غیر ازین عکس عکسی دیگری در دست ام نبود. روح الله روحانی | ||||||||||||||||||||||
Top Global Newspapers: Asia Latin America Africa Europe USA Canada Australiaفقط با ذکر ماخذ، نام نويسنده و تاريخ انتشار می توانيد از مطالب ، عکس ها و آثار ديگر در کابل پرس استفاده کنيد Members Login As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions Kamran Mir Hazar: Editor-in-Chief / Afghanistan/ Kabul/ Mobile: 0093 799390025/ Email: editor at kabulpress.org info at kabulpress.org reader at kabulpress.org Copyright© Kabul Press, World Media Home 2004 -2006 کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به سايت کابل پرس می باشد |