|
No Censorship! |
|||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||
خبری، تحليلی و انتقادی
تاريخ تحولات سياسي- فرهنگي افعانستان را مي بايد به دو مرحله مجزّا تقسيم و تعريف کرد؛ دو مرحله اي که از نظر توليدات و تأليفات شکلي، تأثيرات متفاوتي را در سرنوشت تاريخي نسل ها و عصرهاي باشندگان اين سرزمين برجاي گذاشته است. اين دو مرحله را مي توان «افغانستان تاريخي» و «افغانستان معاصر» و يا جديد نام گذاري کرد.
1. افغانستانِ کُهن با بيشترين مدنيت هاي تاريخي جهان آشنا بوده است. اين خود، به دليل موقعيت ويژه جغرافيايي خود، از يکسو با مدنيت سواحل مديترانه آشنا بوده است، و از سويي ديگر با تمدن بزرگ هند وچين در داد و ستدهاي متقابل مدني قرار داشته است. به همين دليل است که به تدريج اين حوزه تبديل به يکي از چهار راه هاي تمدني دنيا مي گردد و نقطه تلاقي و اتصال فرهنگ ها قرار مي گيرد و با رونق يافتن جاده ابريشم، اين پروسه به يک جريان پويا و مستمر تبادل فرهنگ و داد و ستد تجارت جهاني تثبيت مي شود.
* * * مرحله گسستگی
2. فاکتورهاي اکولوژيک موقعيت ژئوپلتيک و ژئواستراتژيک افغانستان، اهميت اين کشور را در منازعات و رقابت هاي استعماري به طور گسترده اي ارتقا داده است. قدرت هاي بزرگ جهاني در دو صد سال گذشته، افغانستان را همواره به عنوان يکي ازعرصه هاي زورآزمايي و چانه زني حساب کرده اند. از اين رو کوشيده اند از اين کشور به عنوان «حياط خلوت» مناسبات ژئوپلتيک خود استفاده نمايند. قرار گرفتن در چنين موقعيتي، افغانستان را برخلاف کشورهاي مشابه، در معرض نوعي فرسايش سياسي، فرهنگي و اقتصادي قرار داده است. خصلت «بيگانه ستيزي» مردمان اين سرزمين موجب گرديده که نه استعمارگران توانسته اند با حضور فيزيکي خود، فرآورده هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي خويش را در اين کشور احاله کنند، و نه شرايط و ساختار دروني آن، زمينه و گستره توسعه اجتماعي، پايداري سياسي و پويايي فرهنگي و اقتصادي را فراهم ساخته است. بنابراين قدرت هاي استعماري نه توانسته اند افغانستان را به طور کامل تحت اشغال خود درآورند و نه هيچ گاه دست از دخالت هاي سياسي و تحرکات نظامي عليه اين کشور برداشته اند. سير و ثمره اين رويکرد، شرايط و بحران هايي بوده که جامعه افغانستان دائماً در گير آن بوده است، از جمله: قرارگرفتن در معرض تهاجم، تخريب و تهديدهاي بيروني؛ تحميل و تحمل زمامداران وابسته، نامشروع و بي کفايت؛ ناپايداري مداوم حکومت ها؛ شکاف هاي فعال اجتماعي؛ غيبت نظم و سيستم؛ و سرانجام، فقدان مديريت متمرکز و پوياي فرهنگي- آموزشي. فاکتورهاي اکولوژيک درافغانستان علاوه برچهار گروه عمده قومي: پشتون، تاجيک، هزاره و ازبک، ده هاخرده گروه ديگر وجود دارد که در محيط هاي خاصي تمرکز زيستي دارند. پشتون ها عمدتاً در شرق و جنوب زندگي مي کنند؛ تاجيک ها در ولايت هاي شمالي و نيز قسماً در غرب کشور سکونت دارند، هزاره ها عمدتاً در مرکز و ولايت هاي مرکزي به نام "هزاره جات" تمرکز دارند و ازبک ها در برخي از ولايت هاي شمال مثل جوزجان، سمنگان، فارياب و سرِ پل اکثريت دارند. سايرخرده گروه هاي قومي مثل ترکمن ها، ايماق ها، قزلباش ها، قرقيزها و نورستاني ها درمحيط هاي مخصوص و تفکيک شده اي زندگي مي کنند. محيط مجزا و مرزبندي شده، ساکنين خود را با روحيات، باورها و خصلت هاي محيطي ويژه اي پرورش و سازگاري داده است که اين ويژگي ها عمدتاً صورت و سيرت متفاوتي از همديگر پيدا مي کند. ساکنين يک محيط، تحت تأثير فشارها، خصوصيات و آموخته هاي محيطي، رفتارها و باورهايي را کسب نموده اند که متأثر از شرايط اکولوژيک همان محيط است. تأثيرات متفاوتي که محيط هاي مجزا در شخصيت روحي-رفتار و تربيت اجتماعي- ذهني ساکنين خود القا و ايجاد کرده، نوعي تفاوت و گاه تعارضي را در شيوه وکيفيت زندگي اجتماعي وآداب قبيله اي، هنجارها، تجربيات وارزش هاي عشيره اي به وجود آورده است که در گذاره هاي ذيل تجلي پيدا کرده است: بيگانگي روحي- عاطفي و تفاوت فرهنگي- رفتاري ساکنان محيط هاي تفکيک شده با يکديگر، مثلاً قندهار باباميان، هرات و پکتيا، بدخشان و فارياب؛ تشديد روحيه درونگرايي قومي- محيطي ميان ساکنان مناطق مجزا و مختلف؛ احساس نا امني متقابل از جانب ساکنين محيط هاي بيگانه و پيرامون؛ گسترش و تداوم بي اعتمادي در نتيجه عدم تشابه خصلت هاي محيطي و فقدان روابط متقابل بين -قومي؛ و کنش و واکنش درمقابل هنجارها و نمادها و ارزش هاي اجتماعي- فرهنگي قبيله بيگانه. طبيعت محصور و خشن، کوهستاني و زندگي روستايي، به طور طبيعي روح خشونت، تعارض جويي، ناخويشتن داري، انعطاف ناپذيري و کين خواهي را در ميان مردمان و اقوام افغانستان حواله داده است. گاهي اتفاق افتاده است که مثلاً يک بامياني در سفر به پکيتا دچار ترس و دلهره شديد گردد و مورد تحقير و تهديد واقع شود. گرچه اين گونه روابط، به جز در دوره امير عدالرحمان خان که به رويارويي خونيني ميان پشتون ها و هزاره ها منجر شد، تا قبل از 1370 به شکل عريان، همگاني و گسترده اي رخ نداده است، امّا با اين وجود، پتانسيل هاي ناهمسازگري بسان يک آتشفشان خاموش ولي فعّال همواره در مقابل افراد و اقوام کشور وجود داشته و بهانه اي نياز داشته تا به گونه گسترده مشتعل گردد. ساخت قبيله اي ساخت قومي در افغانستان به گونه اي توليّت و تسرّي شده که از نظر عملي و ذهني، راه اعتماد، همگويي و خويشتن داري متقابل را مخدوش و مغشوش ساخته است. اين وضعيت، سازمان قبيله اي را ازنظر بافتاري دچار تفاوت ها و تعارضات متنوع هويتي نموده که عموماً در سطوح ناهمگني طبقه بندي مي شود. سطوح چندگانه هويتي با همه ويژگي هاي نامتجانسي که در تعادل اجتماعي بروز مي دهد، در سرنوشت ملي چند نوع تأثير مشترک برجاي گذاشته اند: 1. نظام قبيله اي در افغانستان، نظام بسته و خويشتن محور است. خصوصيت اين نظام، فرافکني و درون گرايي مي باشد که حصار و پرده اي از بي اعتمادي و ناهم پذيري را نسبت به محيط و کتله هاي بيروني، در ذهن وبينش جامعه داخلي اشاعه مي دهد. پيوستگي غريزي افراد يک قبيله و روابط دروني يک محيط زيستي مشترک، نوعي سلسله مراتب و قشربندي هاي ثابت اجتماعي در داخل حلقه سازمان قبيله اي ايجاد کرده که عملاً ارتباط و تبادل آموزه ها را مابين پيروان و بستگان قبايل بسته است. 2. وجود و شيوع "عصبيت" ناخود آگاه در قبايل مجاري ارتباط و مراوده اجتماعي-فرهنگي را ميان اقوام بسته است. تعصب به صورت يک "روح جمعي" در قبيله درآمده که نوع روابط، خويشاوندي، انگاره ها، بينش و سليقه و چگونگي "سير جمعي" قبيله را تعيين مي کند و به عنوان يک آموزه فيزيولوژيک، عنصر مهمي از عناصر جامعه پذيري در تربيت روحي و پروازش ذهني افراد قبيله به شمار مي رود. شدّت اين پديده در ضمير همه گروه هاي قومي نهادينه شده، امّا پشتون ها به دليل تابو سازي نمادهاي قومي و هزاره ها به دليل علايق غلو آميز مذهبي، تعلّق پررنگ تري از اين رهگذر نشان داده اند. تعصب گاهي به صورت دلبستگي بسيار شديد به سر حد "فداشدن" در راه دلبستگي ها و پندارهاي قومي، گاهي در هيأت جنون مذهبي، گاه به شکل سمبل سازي زباني و در مقاطعي به جامه حزب پرستي افراط گرايانه ظهور کرده است. 3. زندگي روستايي با فرهنگ، آداب، هنجارها و باورها و سنّت هاي قبيله اي که در هر قبيله اي متفاوت است، مقاومت سرسختانه اي را در برابر فرآورده هاي مدرن بروز مي دهد. علاوه براين، تفاوت آيين ها و نمادهاي قومي درکنش هاي اجتماعي، به دليل برنتابيدن عناصر نامشابه يکديگر، به چالش درمي افتند. بنابراين، فرهنگ قبيله اي ازيکسو با نشانه هاي زندگي مدرن در تقابل است و از سوي ديگر با مميّزه هاي فرهنگ ميان-قومي در تعارض. فرايند عيني اين روند، قايم شدن بحران ذهني و بروز پريشان رفتاري در تعادل ملي بوده است. 4. فقدان شناخت، فهم و علاقه همگاني و متقابل در جهت بازيابي مشترکات ملي و عدم توافق بر تعريف منافع و مواريث کشوري، امکان و اعتبار ملت سازي و تلفيق هويت هاي قومي به «هويت ملي» را کم رمق ساخته است. هويت هاي زباني زبان يکي از عناصر پايه اي هويت ملي به شمار است، که با کارکردهاي غنامند و چند وجهي خود جامعه ملي را هم سطح و هم شأن نموده و مفاهيم و علايق مشترک را پرورش مي کند. در افغانستان امّا، زبان به عنوان مدل گسستگي و بيگانگي اقوام و اتباع کشور عمل کرده است. بدين معني که تعدّد زباني موجود در جامعه، به چندگانگي ملي منجر شده و زبان هاي متفاوت نماد تشخّص و تمايز قومي و گاهي حتي نشانه تعصّب نژادي شناخته شده است. در افغانستان دو زبان اصلي و رسمي وجود دارد که به مثابه دو معيار تفکيک فرهنگي در عرصه ملي نقش ايفا کرده اند: "پشتو" زباني است که قوم پشتون را از ساير اقوام متمايز مي کند و عنصر مهم پيوستگي فرهنگي- قومي و عامل مؤثر تمايز و تفوّق سياسي جامعه پشتون قرار گرفته است. "فارسي" زبان مادري دو قوم بزرگ تاجيک و هزاره مي باشد امّا اکثريت مطلق مردم افغانستان با آن صحبت مي کنند. سياست عناد آميز بسياري از حاکمان کشور نسبت به زبان فارسي-با وجود رسمي بودن آن- به گسترش و تشديد حساسيت هاي زباني مجال داده است. ترجيح قايل شدن زبان پشتو به فارسي در مراکز آموزشي، اداري و فرهنگي از يکسو به تضعيف حوزه تأثير اين ميراث غنامند تاريخي منجر شده و از سوي ديگر، تنش و تقابل اجتماعي- فرهنگي ناسخته اي را ميان فارسي زبان ها و پشتو زبان هاي هموطن دامن زده است. مشکل قطب بندي هاي زباني در همين موضوع ختم وخلاصه نمي شود. علاوه بر زبان هاي ياد شده، به تعداد گونه هاي قومي، گونه هاي زباني و لهجه هاي محلي نيز در افغانستان وجود دارد: ازبکي، ترکمي، ايماقي، قرقيزي، پشه اي، نورستاني و بيش از پنجاه زبان و لهجه ديگر در ميان اقوام و طوايف مختلف کشور رايج است که به تعداد دارندگان اين زبان ها، گاهي تعلق و حتي تعصب نيز، گسترده شده است. در زبان فارسي لهجه هاي مختلفي وجود دارد، از قبيل: لهجه کابلي، لهجه بدخشاني، لهجه هزارگي و لهجه هراتي. هرکدام از اين لهجه ها با تفاوت هاي آوايي ، ترکيبي و گويشي، اغلب براي صاحبان و حاملان خود، حيثيت يک "زبان" را القا مي کند، اين گمانه، به علاوه تفاوت هاي جغرافيايي و تمايزات قومي- عشيره اي، بهانه و انگيزه اي مي شود براي احساس دورافتادگي و بيگانگي دارندگان اينگونه لهجه ها نسبت به يکديگر. به عنوان مثال ديدگاه تحقيرآميز برخي از کابلي ها نسبت به لهجه هزارگي- و گاه لهجه هراتي- و بالعکس، نوعي شکاف و بدنگري ميان فارسي زبان ها نيز پديد آورده است. درمقابل، زبان پشتو امّا عنصر مهمي در بازپروري «روح همخواهي» پشتون ها بوده که توانسته است در مقاطع مختلف، انگيزه و اراده آنها را هم در جهت همگويي قومي متمرکز نمايد و هم تعادل و در پاره اي موارد، تفوق آنان را در برابر ساير اقوام صيانت کند. به عبارت ديگر، زبان پشتو براي پشتون ها نشانه وحدت قومي و برجستگي هويت سياسي بوده است.
شايد هيچ عنصري را به اندازه مذهب نتوان تأثير
گذار و تعيين کننده در مناسبات اجتماعي-قومي بر
شمرد. مذهب از آنجا که در عمق اعتقادات و باورهاي
مردم افغانستان قايم شده، در روح و سطوح سنت ها و
آيين هاي قبيله اي نفوذ نموده است. پايبندي احساسي
به مذهب و درآميختگي با سنتهاي قبيله اي، روح جمعي
قبايل را در افغانستان حيات و رونق بخشيده است.
فرو افتادگي در سنت ها و دلدادگي به مذهب ظرفيت
ذهني قبايل را در جهت گشايش عقلانيت و توانگري خرد
جمعي محدود نموده و به ظهور و شيوع "عصبيت" در
ضمير ناخودآگاه جمعي ميدان داده است. دو مذهب بزرگ
تسنن و تشيع که با ريز فرقههاي خود نودو هشت درصد
از مردم افغانستان را پوشش داده اند، نوعي"مرز"
هاي الزام آور و جداکننده ميان اين پيروان اين دو
مذهب ترسيم نموده اند. دو سوم جمعيت کشور را اهل
سنّت و حدود يک سوم ديگر را شيعيان تشکيل مي دهند.
پشتون ها، تاجيک ها، ازبک ها و ترکمن ها عمده ترين
گروه هاي قومي اي هستند که پيرو اهل سنتند؛ هزاره
ها و قزلباش ها عمده ترين پيروان مذهب شيعه شناخته
شده اند.
در تاريخ نوين افغانستان، حاکميت يک جانبه و
زورمندانه زمامداران قومانديش و اعمال انحصار و
تمامت خواهي سياسي-قومي، مجال مشارکت مؤثر ساير
گروه هاي قومي را در ساختار قدرت سد کرده بود.
توليد و توليت انديشه انحصار، به تدريج به برتري
خواهي سياسي و راسيسم قومي در حوزه رويکردهاي
حکومتي منجر گرديد. تداوم اين راهبرد، پروسه حاشيه
زدايي اکثريتي عظيم از گروه هاي قومي، مذهبي و
اجتماعي کشور از حيات سياسي و خويشتن خواهي و عظمت
طلبي اقليتي از جامعه را پديد آورد. بارزترين نمود
اين فرايند دراستراتژي «تصرف زمين» و«تسلط
برچراگاه ها» از جانب "کوچي ها" تجلّي پيدا مي
کند. کوچي ها گروهي از عشاير مالدار و چادر نشينند
که بدون داشتن "تذکره" (کارت هويت) ملي، تابعيت
افغانستان را دارند و از حمايت دولت هاي اين کشور
برخوردار بوده اند. اين گروه قومي در طول سال هاي
متمادي با حمايت و هدايت دولت هاي افغانستان زمين
هاي زيادي را از ساکنان بومي در مناطق غير پشتون
نشين مثل ارزگان، غور، بغلان، پلخمري، بدخشان و...
تصرف نموده و درآن ساکن شدهاند. اين پروسه از يکسو
خصومت هاي قومي را دامن زده و از سوي ديگر رابطه
نظام هاي حاکم را با اکثريت جامعه قومي حاشيه نشين
بر پايه نفرت، ترس، بدخواهي و گريزگري استوار
نموده است.
گستردگي و ثباتمندي زندگي روستايي، بافتار شديداً ملوک الطوايفي را در جوامع قبيله اي افغانستان تحکيم ساخته است. دور بودن از محدوده نظارت حکومت، پايداري سنت ها و وجود کاست ها و فاصله هاي طبقاتي، زمينه هاي تثبيت و تداوم ساختار فئودالي را در ميان اقوام کشور فراهم کرده است. درزندگي قبايلي، در رأس هرم رئيس قبيله قرار دارد که نقش زمامدار يک دولت محلي را ايفا مي کند و از امکانات، زمين، قدرت، شهرت، اعتبار و اقتدار فوق العاده اي برخوردار است. رؤساي قبيله و يا طايفه در مناطق مختلف به نام هاي متفاوت: "خان"، "ارباب"، "داروغه"، "بيگ" و "پهلوان" ياد مي شوند.
نوشته شده در روز شانزدهم سرطان سال 1385 - ساعت 18:30 به وقت کابل |
آگهی و اعلان شما در اينجا
| |||||||||||||||||||||
Top Global Newspapers: Asia Latin America Africa Europe USA Canada Australiaفقط با ذکر ماخذ، نام نويسنده و تاريخ انتشار می توانيد از مطالب ، عکس ها و آثار ديگر در کابل پرس استفاده کنيد Members Login As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions Kamran Mir Hazar: Editor-in-Chief / Afghanistan/ Kabul/ Mobile: 0093 799390025/ Email: editor at kabulpress.org info at kabulpress.org reader at kabulpress.org Copyright© Kabul Press, World Media Home 2004 -2006 کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به سايت کابل پرس می باشد |