آقای میرهزار
کابل سردبیر!
نوشته ای که سایت کابل پرس سانسور
نمیکند تازمانیکه به اشخاص توهین صورت
نگیرد؛ چگونه وقتی به صادقترین وزیر
این کشور آقای دایم الخمر و آقای
مستعفی توهین میکنند و حرفهای ضد
ونقیض میزنند چگونه حاضری که آن همه
اهانت ها رابا کمال بیشرمی نشر کنی و
باز از سایت بی نمک خودتعریف ها کنی
که پرخواننده ترین سایت انترنتی است.
آقای سردبیر! تو در نهایت یک انسان
عقده یی هستی. تو سایت کابل پرس را نه
به عنوان اینکه خواسته باشی خدمتی به
کشور و مطبوعات آن بنمایی، بل خواسته
ای عقده های چرکین خودرا که از آن بوی
خیانت و دورنگی و تبعیض میآید برملاء
بسازی. تحول در عرصه ژورنالیزم این
نیست که با همدست شدن با چند نامرد
دست یکی کرد و برای بدنام ساختن تنی
دیگر تحول آورد. تحول آن استکه برای
وطن کار کرد و برای ملت یک الگویی از
سازندگی و مروت بود؛ نه اینکه با دایم
الخمر و رانده شده های وزارت فرهنگ
دست به یکی شد و هر روز مطالبی که از
آن صرفأ و صرفأ بوی عقده و سرخوردگی
میاید بدست نشر سپرد. لطفأ آقای
میرهزار بدینوسیله توسط خود، خودرا
شهرت کاذب مده و آقای دایم الخمر را
از قول من بگو که آن لحظه یی که می
زده نبوده ای کدام لحظه است؟ و شما
گردانندگان اصلی این سایت همه مردمان
رانده شده هستید، شما هرگز تحولی در
عرصهء ژورنالیزم نیاورده اید بلکه
خواسته اید با نوشتن بعضی چیز ها
اندرون چرکین و سراسر عقدهء تان را
ارضاء نمایید.
مينا
در مورد مطلبی پیرامون تهدید ژورنالیستان از سوی دولت در سایت کابل پرس خواستم نظرم را صادقانه و بدون کم و کاست بنویسم وامیدوارم این سایت که از آزادی بیان میگوید وقراریکه در متن سایت خود نوشته اند که هر مطلبی را نشر میکنند امیدوارم این نظر مرا نیز بدون کم وکاست نشر کنند .
آقای محترم سردبیر! . واقعأ مایهء تأسف است که فرهنگیان ما تا این حد دروغگو اند و من مطمئن هستم که این مسئله را همان آغای دایم الخمر که همه اورا و اوصاف اورا که رانده شدهء وزارت فرهنگ است می شناسند دامن میزند . آقای دایم الخمر نمیدانم چرا اینگونه بی شرمانه همواره با آقای مستعفی میخواهند در هر مسئله پای وزارت فرهنگ را در میان بکشند. واقعأ که نهایت وقاحت میخواهد یک شخص تا این حدود پا را از گلیم خود فراتر نهد و همواره با حرفهای توخالی بخواهد ذهنیت افراد را مغشوش بسازد. این دو موجود چون غریقانی هستند که برای نجات خودها دست به هر خس و خاشاک میزنند.
وزارت اطلاعات وفرهنگ اگر ژورنالیستان را تهدید کرده است چرا زمانیکه چنین جلسه یی دایر گردید آنها آنقدر شهامت نداشتند تا این مسئله را رد کنند. معلوم میشود که رسانه های ما این مسئله را مطرح نساخته اند؛ بلکه هستند کسانی که در بالا هم ذکر نام شان برده شده با تنی چند رانده شدهء دیگر دست بدست هم میدهند و در هر مسئله پای وزارت فرهنگ را در میان میکشند که این واقعأ مایه تاسف و خجالت است.
از تحریر این مطلب معلوم میشود که نویسنده محترم شدیدأ از آرامش نسبی که در افغانستان حاکم است و همین آزادی بیانی را که دولت و وزارت فرهنگ سخاوتمندانه در اختیار رسانه ها قرار داده است، در تضاد قرار دارد.
آیا اگر وضع امنیتی در کشور روزبروز خرابتر گردد برای یک خبرنگار ویا یک مدیر مسئوول روزنامه ، رسانه چاپی و یا صوتی بسیار لذت بخش است؟ وقتی ژورنالیستان ما از کاه کوه می سازند، دیگر چگونه امیدی مردم از آنها داشته باشند. در سرخط همه اخبار همه روزه فقط از کشت وکشتار و قتل وخونریزی است، ولی از اینکه بازسازی هم شده و گام های مثبتی هم در بعضی عرصه ها گذاشته شده اصلأ علاقمندی ندارند تا اخبار آن را نشر کنند. بدبختی درینجاست که بعضی رسانه ها اصلأ علاقمندی بوطن و آرامش آن ندارند. امروز در سراسر جهان ما شاهد این هستیم که حملات انتحاری صورت میگیرد، جنگ وخونریزی است، حتی در کشورهاییکه بسیاردر آرامش بسربرده اند، در افغانستان که کماکان وضع خوب نیست و اینرا همه میدانند، ولی حرف اینجاست که ژورنالیستان ما نباید تا این حد از خود راضی باشند که همواره حقایق را کتمان کنند و شدیدأ علاقمند به این باشند تا انفجاری در جایی صورت بگیرد و آنها بدون اینکه احساس شان برانگیخته شود فقط در صدد دامن زدن بیشتر موضوع گردند. آزادی بیان این نیست که فقط در صدد دامن زدن تیره گی روابط میان کشور ها بود. فقط از بدبختی های افغانستان به شکل بسیار عقده یی سخن گفت و بمجردی که کوچکترین بدنامی برای دولت ایجاد شد بدون در نظرداشت منافع ملی از آن سوء استفاده کرد. آزادی بیان آن است تا اگر رئیس جمهور خلاف پالیسی کشورعمل کرد باید به شکل بسیار معقول و دلسوزانه موضوع را در نشریهء خود، در رادیوی خود، در تلویزیون خود، در سایت انترنتی خود و در هر نشریهء تبلیغاتی خود درج کنند، نه اینکه طالبگونه در جستجوی بدنامی کشور بود. حرفهء خبرنگاری حکم میکند که خبرنگار باید صادق باشد. باید به منافع ملی بیشتر بیاندیشد.
وقتی خبرنگار از سوی مقامات امنیتی تهدید میشود که شاید همان لحظه اگر عادلانه بیاندیشیم حق بطرف همان مقام امنیتی باشد چون او بیشتر به منافع ملی فکرمیکند، ولی خبرنگار به خاطر اینکه خبر خودرا تهیه کند و هرچه زودتر آن را به مرجع ذیربط خود بدهد و حق الزحمه ای در عوض بدست بیاورد، عجله دارد تا خبر را ازهر طریقی که شده بدست بیاورد، باز چرا این مسئله به وزارت فرهنگ ارتباط میگیرد؟ وزارت فرهنگ دست کدام خبرنگار را گرفته و گفته که چنین خبر را نشر نکن و یا برو به نفع وزیر فرهنگ حرف بزن؛ اگر نزدی تورا محکوم به چنین و چنان میکنم و یا از آقای کرزی تعریف کن.
وقتی چیزی می نویسید صادقانه از روی سند بنویسید. وقتی ما مواجه با چنین نوشته های بی مسئولیتانه می شویم جز این که آن را نوعی عقده قلمداد کنیم دیگر عنوانی نمیتوان بالای آن گذاشت. هر روز یک حرف تازه در مورد سانسور مطبوعات، تهدید خبرنگار. خوب گیریم که این حرفهای شما همه روزه جریان داشته باشد، چه نفعی بحال این کشور بدبخت خواهد داشت؟ آیا آفتاب را با دو انگشت میتوان پنهان ساخت؟ آیا مردم همه روزه شاهد هر نوع دموکراسی در این کشور نیستند؟ وقتی ما ها اهلیت اینهمه آزادی را نداریم اینکه دیگر گناه وزارت فرهنگ نیست؟ دیگر گناه رئیس جمهور نیست. ما خود تیشه بر دست خود میگیرم و ریشهء خودرا قطع می نماییم.