|
No Censorship! |
||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
خبری، تحليلی و انتقادی
اين زبان سنگ است و هم آ تش وش است وآنچه بجهد از زبان چون آتش است سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف گه ز روي نقل و گه از روي لاف « مولوي» در زماني كه نبود خرد ورزي و عقلانيت در رفتار هاي سياسي جمهوري اسلامي هر روز بيشتر به چشم مي آيد و نظام حاكم بيش از پيش متوسل به مصلحت گرايي مبتني بر دركي سنتي و ايدئولوژيك از جهان امروز شده است به نحوي كه همين مصلحت انديشي نيز بر حسب ميزان سهمي كه گروه ها وجريان هاي درون حاكميت از قدرت در اختيار دارند تعيين مي شود؛ احمدي نژاد براي اثبات هرچه بيشتر اين عدم عقلانيت به تلاش عجيب و خستگي نا پذيرش در گزافه گويي و مهمل بافي و لاف زدن ادامه مي دهد و همچنان سنگ و آهن بر هم مي زند. 18 صفحه نامه رئيس جمهور اسلامي از سوي دولت آمريكا بي جواب ماند. هر چند كه در تحليل جناب جنتي جواب دادن و ندادن به اين نامه نتيجه اي يكسان دارد و آن چيزي نيست جز محكوم شدن دولت آمريكا. كمي ساده انديشي است كه تصور كنيم مخاطب اصلي اين نامه دولت آمريكا و يا به طور كلي جهان غرب است و اين حرف احمدي نژاد هم كه قصدش از نوشتن اين نامه ارائه راهي به غرب براي خروج از بحران هاي موجود جهان است، چيزي است از جنس همان گزافه گفتن ها و لافيدن ها. دولت جديد با شعار حمايت از توده هاي مستضعف و محروم و خدمت رسا ني و مهر ورزي به خلق الله به مدد پاره اي تردستي ها به قدرت رسيد و بر خلاف دولت خاتمي كه مي توان آن را نماينده شهروندان طبقه متوسط توصيف كرد اين دولت با آگاهي از سرخوردگي اين طبقه و برآورده نشدن خواست هايش يكراست به سراغ پا برهنگان و مستضعفان رفت. انقلاب 57 و نظام اسلامي حاكم بر ايران همواره وجهي پوپوليستي داشته و دارد. آيت الله خميني اين انقلاب را از يك سو انفجار نور تلقي مي كرد و از سوي ديگر آن را انقلاب محرومين و پا برهنگان توصيف مي كرد. اين وجه كه به انفجار نور و روشنايي دلالت مي كند واجد خصلت خدا حكومتي ( تئو كراتيك) و مقدس جلوه دادن نظام است كه عملا راه را بر هرگونه نقدي مي بندد . اين رفتار در موارد گوناگون و مشكوك ديگر نيز تكرار مي شود. وقتي كه از 8 سال جنگ با عنوان دفاع مقدس ياد مي شود ديگر مجالي براي پرداختن به آن از زواياي ديگر باقي نمي ماند . همين طور تركيب ارتحال ملكوتي يا لقب مقام معظم رهبري و فرمايشات همواره حكيمانه ايشان. وجه ديگر كه بر پا برهنه بودن و مستضعف بودن انقلابيون تاكيد مي كند نا چار به ناديده گرفتن اقشار و طبقات ديگر منتهي مي شود. هر چند كه در نگرش پوپوليستي از مردم و ملت نام برده مي شود اما تلقي ايشان از مردم كاملا انتزاعي و دور از واقع است به اين شكل كه مردم را كليتي يكپارچه مي داند كه هيچ شكاف و جدايي بينشان نيست و تنها مدافع دلسوز و خدمتگزار تشنه ي خدمتش نيز همين نظام حاكم است كه بر اساس وظيفه و ماموريت و حقي كه خداوند برايشان تعيين كرده است به چيزي جز رستگاري دنيا و آخرت مردم نمي انديشد. اضلاع ديگر اين رابطه يكي دشمني است بيروني كه مصداق بارز شر و شيطان است و بهترين گزينه براي اين ضلع، جهان غرب به طور كلي است كه بنياد سياسي اش بر خرد ورزي و عقل گرايي و دوري از دين و متا فيزيك نهاده شده و مصداق بارزش نيز آمريكا ست كه كشوري متشكل از نهاد هاي گوناگون است و ضلع ديگر ايادي همين دشمن در داخل اند كه خا ئن به ملت و جاسوس و پيش برنده اهداف دشمن بيروني هستند. حال نامه اي نوشته مي شود خطاب به رياست جمهور آمريكا با اين هدف كه نويسنده مي خواهد راهي روشن براي خروج جهان غرب از بحران هاي موجود پيشنهاد كند. يكي ازنكات مهم در رابطه ايران و امريكا اينست كه ما به ندرت با شناختي منطقي و بالغانه از امريكا مواجه مي شويم. به خصوص توده مردم همواره نگاهي دوگانه و متناقض نسبت به اين كشور دارند. از طرفي آمريكا مظهر قدرت و نظم و آزادي است و سوي ديگر سمبل فساد و هرج و مرج. يا شر مطلق است يا نجات دهنده. اين شناخت ناقص و بد فهمي در بين مسئولين نظام بيشتر به چشم مي آيد. ( خود اين موضوع كه راهكار خروج از بحران به شيطان بزرگ پيشنهاد مي شود آشكارا نشانه وجود اين ديدگاه متناقض است.) مثلا وقتي طوفاني عظيم در اين كشور جان هزاران انسان را مي گيرد تحليل گران نابغه نظام در صدا و سيما يش نمي توانند خوشحالي خود را پنهان كنند و آن را حمل بر ناتواني آمريكا در مهار بلاياي طبيعي بر داشت مي كنند و به گوش مردم مي رسانند كه آمريكا آنچنان هم كه مي نمايد توانا نيست. يا بي توجه به زحمات و تلاش هاي يهوديان براي بدست آوردن جايگا هي مناسب در حوزه هاي علمي و فرهنگي و سياسي آمريكا ، اين كشور را متهم به اين مي كنند كه چرا دولت آمريكا از اسرائيل حمايت مي كند و از ما مسلمانان نه؟ و آن را نشانه دشمني با اسلام مي دانند. وجه پوپوليستي دولت جديد مي تواند نمايانگر نكاتي در مورد نامه مذكور باشد. با نگاهي به متن اين نامه مشخص مي شود كه درانتقاداتي كه احمدي نژاد از دولت آمريكا مي كند به واقع هيچ چيز تازه اي وجود ندارد به نحوي كه حتي مخالفين سياست هاي دولت بوش را هم جذب نمي كند. بعيد به نظر مي رسد كه خود احمدي نژاد هم به اين نكته واقف نبوده باشد. سالهاست كه مخالفين بوش اين سؤالات را به شكلي جدي تر و دقيق تر مطرح كرده اند و مي كنند. پيشنهاد راهكار نيز آنگونه كه احمدي نژاد در نامه اش مطرح كرده است راهي به دهي نمي برد. اين نامه تنها در ظا هر خطاب به بوش است اما به گمان من مخاطب واقعي اش مردم ايران هستند. و البته نه مخاطب؛ بهتر است از واژه هدف استفاده كنيم . نگارش اين نامه گامي ديگر است در جهت عوام فريبي و بازي كردن با ذهن خلق اللهي كه قرار بود چيزي به سفره شان افزوده شود. و گرنه بي دليل نيست كه جناب جنتي از اين نامه در نماز جمعه به الهامي الهي تعبير مي كند و به نگارنده اش كسوت نبوت مي بخشد. حتي لحن نامه هم بيشتر با مخاطب عام ايراني تناسب دارد تا دولت جرج بوش. به خصوص آنجا كه آموزگار بودنش را به رخ مي كشد و از سؤالات مطرح در محافل دانشجويي سخن مي گويد. اين نامه از آغاز هم براي مصرف داخلي نوشته شده بود. كسي كه امروز برايش سؤالات محافل دانشجويي مطرح شده است همان است كه در جريان مخالفت دانشجويان با تعطيلي روزنامه "سلام " درجريان كوي دانشگاه با بازي كردن نقش شاكي خصوصي شرايط تعطيلي روزنامه سلام و به هدر رفتن تلاش دانشجويان را فراهم كرد. جالب است كه ايشان در نامه اش مي نويسند : " دانشجويان من مي گويند 60 سال پيش چنين كشوري ( به نام اسرائيل) وجود نداشت..." رشته تحصيلي آقاي احمدي نژاد به ترافيك و شهرسازي مربوط است و دانشجويان و درسي كه ايشان آموزگارش هستند نيز بايد در همين حوزه باشد. البته اگر اساسا دانشجو و كلاس درسي كه ايشان در آن تدريس مي كنند واقعيت خارجي داشته باشد. و در اين صورت نكته طنز اين است كه آيا رشته جديدي از ترافيك و شهر سازي با گرايش علوم و جغرافياي سياسي در دانشگاه هاي ايران تدريس مي شود يا قضيه باز از جنس مهمل بافتن و لاف زدن است؟ آقاي احمدي نژاد بايد بداند كه در محافل دانشجويي پرسش هاي بي پاسخ فراواني مطرح هستند كه بسيار مهم ترند از تاريخ اسرائيل و دانشجويان پرسشگري كه در گوشه زندان هاي جمهوري اسلامي روزگارشان به يغما رفته است و مي رود كم نيستند. شاملو در يكي از سخنراني هايش ميگفت كه از من ايراد مي گيرند كه چرا به آخرين جنازه قبرستان سلطنت گفته ام "مشنگ" و خود پاسخ مي دهد كه براي كسي كه فقر اطراف پايتختش را گرفته و باز ادعا مي كند كه مي خواهد ملت را از دروازه تمدن عبور دهد لفظي مناسب تر از اين نمي يابم. حال فقط كافي است كه نگاهي به متن نامه و واقعيات امروز ايران بياندازيم تا در يابيم كه اين لفظ تا چه حد براي توصيف رئيس جمهور ايران متناسب و برازنده ايشان است.
نوشته شده در روز بدوم جوزای سال 1385 1385 - ساعت 11:30 به وقت کابل |
آگهی و اعلان شما در اينجا
| ||||||||||||||||||||
Top Global Newspapers: Asia Latin America Africa Europe USA Canada Australiaفقط با ذکر ماخذ، نام نويسنده و تاريخ انتشار می توانيد از مطالب ، عکس ها و آثار ديگر در کابل پرس استفاده کنيد Members Login As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions Kamran Mir Hazar: Editor-in-Chief / Afghanistan/ Kabul/ Mobile: 0093 799390025/ Email: editor at kabulpress.org info at kabulpress.org reader at kabulpress.org Copyright© Kabul Press, World Media Home 2004 -2006 کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به سايت کابل پرس می باشد |