من خواهان عدالت هستم!
اسدالله سروری رئیس دستگاه استخباراتی اگسا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
"آنچه ازپدرم بیاد دارم٬ لحظات خداحافظی است. من که هشت سالی بیش نداشتم در بیرون از منزل با همسالانم مصروف بازی بودم که برادر بزرگم آمده گفت: پدر را به کابل میبرند. او میخواهد ترا ببیند. شاید او از قبل میدانسته که چه سرنوشتی در انتظارش است و میخواسته برای آخرین بار فرزندش را ببیند. همراه با برادرم سوار بایسکل شده و منتظر موتری شدم که پدرم را همراه با یکی از کاکا هایم به کابل انتقال میداد. موتر حامل رسید و پدرم با دستان در زولانه مرا در آغوش کشید. اما بزودی توسط مامورین پولیس از آغوشش بدور پرت شدم و آخرین بار پدرم را با سیل اشک وداع گفتم. بعد از تلاش و تکاپوی زیاد دریافتیم که پدرم و کاکایم را بعد از دستگیری از محل سکونت ما در ولایت لغمان به وزارت داخله در کابل منتقل نموده اند. قرار اطلاعات آنها بعد از دو ساعت به صدارت انتقال می یابند که بعد از ورود به صدارت تا الحال لادرک هستند."
در حالیکه اشک در چشمان ویس حلقه میزند٬ تلاش میکند تا بغض در گلویش نترکد٬ رویش را برمیگرداند٬ آهی میکشد و برای لحظاتی سرش را در بین دستانش میگیرد. با ویس بیشتر از دوسال قبل از طریق نامه سرگشاده اش زیر عنوان "اسدالله سروری جانی ایکه باید خون حساب دهد" در یکی از روزنامه های داخل کشور و بعداً در تالار محکمه ابتدائیه امنیت ملی٬ جایی که اسدالله سروری محاکمه میشد، آشنا شدم.
ویس نمونه تمام عیاریست از هزاران هزار بازمانده گمشده های که در جستجوی گمشدگان دلبند شان حین سالهای آغازین حاکمیت خونین و مختنق حزب دیموکراتیک خلق از هر دری ممکن جویای احوال عزیزان گمشده شان میگردند٬ با کشف هر گور دستجمعی ای گوش به آواز نتیجه تحقیق کمیسیون های مشتمل از هیأت های مجامع داخلی و خارجی حقوق بشر و نهاد های حکومتی و غیرحکومتی می مانند و بالاخره چشم در راه فیصله محاکمی اند که در باب اشخاص مسئول رده اول چه حکمی صادر میکنند (اگر نه آنکه این آقایون به پارلمان و حکومت رسیده و یا در مدینه های فاضله حقوق بشر در ممالک غربی رحل پناهندگی افگنده باشند). بعداز آنکه محکمه امنیت ملی بتاریخ 25 فبروري 2006 در مورد اسدالله سروری رئیس دستگاه استخباراتی حکومت حزب دیموکراتیک خلق به رهبری نورمحمد تره کی حکم اعدام را صادر نمود٬ قضیه سروری برای مدت مدیدی بخاموشی گراییده و حتی به فراموشی سپرده شد.
با وصف آنکه بازماندگان و اقارب گمشدگان این دوران هر چند گاهی طی تظاهرات در مقابل دفتر نماینده خاص ملل متحد برای افغانستان، ضمن مقالاتی در نشرات و حضور در رسانه ها خواهان پیگیری محاکمه جنایتکاران جنگی از نوع سروری میگردند، اما سکوت حاکم در زمینه همچنان پابرجاست.
حینیکه یکبار دیگر با ویس برخوردم، ضمن صحبت دریافتم که محاکمه ناتمام و عدم پیگیری دوسیه سروری از طرف مراجع ذیربط وی را شدیداً اذیت میکند. با ویس قرار بر این گذاشتم تا به محاکم مربوطه سری زده و از کمیسیون مستقل حقوق بشر طالب معلومات بیشتر در زمینه گردیم.
در تالار محکمه امنیت ملی مؤرخ 25 فبروری 2006 (تصویر: صدیق مصدق)
آنچه از صحبت با سارنوالی امنیت و نظامی برمیآید بدین امر خلاصه میشود که مراجع امنیت که در قدم اول محاکمه سروری را به پیش برده٬ "خلاف اصول حقوقی" عمل نموده اند. سارنوالی نظامی بدین عقیده است که چون سروری یک شخص نظامی است باید از طرف یک محکمه نظامی محاکمه میگردید. همچنان این نهاد اقدامات و اجراأت سارنوالی امنیت را نسبت فقدان بعضی موارد حقوقی چون "عدم محضر گرفتاری"٬ "مشاهدات محل واقعه"٬ "حکم گرفتاری" و "عدم تحقیقات اساسی" ناقص قلمداد نموده و حکم محکمه را باطل میداند. اما اینکه چرا بالاخره محاکمه سروری از طرف سارنوالی نظامی با تعلل به پیش برده می شود، حاصل کشمکش هایست که نهاد های ذیدخل برف مسئولیت را از بامی به بامی پرتاب مینمایند و در این میان سروری در اتاق توقیف اش بر این مضحکه میخندد و "متضررین" چنانیکه عارضین و بازماندگان گمشدگان از طرف محاکم نامیده میشوند در بلاتکلیفی و هیجان منتظر اعلام حکم نهایی محکمه در مورد سروری بسر میبرند.
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در حالیکه از قضیه سروری منحیث یک مسئله بحث برانگیز و سیاسی نام میبرد، بدین نظر است که اسدالله سروری منحیث جزء عمده یک سیستم در یک مقطع مشخص زمانی محاکمه گردد نه منحیث یک شخص٬ با وصف آنکه وی در آن سیستم منحیث رئیس دستگاه استخباراتی رژیم وقت از موقف خاص در زمینه پیگرد٬ توقیف٬ شکنجه٬ اعدام و لادرکی هزاران افغان باید مسئول دانسته شود. همچنان اتهام وارده بر سروری مبنی بر توطئه بر علیه دولت اسلامی وقت باید از این محدوده خارج و در یک دایره وسیعتر که دربرگیرنده پیگرد٬ تخویف٬ توقیف٬ شکنجه٬ حبس٬ اعدام و بالاخره لادرکی هزاران افغان است مدنظر گرفته شود.
سازمان حقوق بشر افغانستان واچ که از سالیان متمادی محاکمه جنایتکاران جنگی و ناقضین حقوق بشر را طی سه دهه اخیر در هالند پیگیری میکند با تائید نکات فوق بر ایجاد محاکم و سیستم های ویژه که بتوانند بر موارد خاص جنایات جنگی و نقض حقوق بشر رسیدگی نمایند تأکید ورزیده و بر ناتوانی کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در زمینه انتقاد مینماید. در عین حال کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان با تأکید بر ایجاد محکمه و سارنوالی اختصاصی جهت رسیدگی بر جرایم جنگی بر جمع آوری اسناد و مدارک در مورد نقض حقوق بشر و ثبت آن اصرار می ورزد.
تا اینجا آنچه دیگران در مورد سروری میگویند٬ میخواهند و یا تا حال در عمل پیاده کرده اند. حالا بیایید لحظاتی به نظرات و گفته های سروری مکث نماییم که طی مصاحبه ای در بهار 2008م بیان داشته است:
محاکمه سروری از طرف محکمه امنیت ملی مؤرخ 25 فبروری 2006 (تصویر: صدیق مصدق)
حین ورود به اتاق توقیف سروری٬ او مهمانان و یگانه هم اتاقی اش را جهت صحبت با من برای ساعتی مرخص میکند. او که پیراهن و تنبان سفید به تن دارد، روی دوشکی نشسته و به تلویزیون که آنرا هر چند از چینلی به چینلی تبدیل مینماید، نگاه میکند. من نیز که روزگاری در (اتاق های کوته قلفی و دستجمعی و شکنجه گاه های استنطاق) توقیف خانه صدارت بسر برده ام٬ وضعیت حاکم فعلی را کاملا در تضاد با فضای آنوقت می یابم. اتاقش همسرحد با کلینیک در منزل دوم تعمیری است که فقط چند اتاق دارد و از قفل و زنجیز در آن خبری نیست. در گوشه یی اتاق دیگی بر اجاق برقی گذاشته شده که سروری بعد از هر چند دقیقه آنرا شور داده دوباره سرجایش بر میگردد. سروری با چشمان از حدقه برآمده اش کنجکاوانه بمن و اطرافش مینگرد. گویی با ناآرامی که بر وی مستولی است میخواهد اتوریته قلابی را بنمایش بگذارد. من خود را معرفی نموده علت تأخیر در محاکمه و در مورد خواستش از ارگانهای قضایی می پرسم. وی با بی تفاوتی اذهان میدارد که علت تأخیر را باید از مقامات قضایی بپرسم، در حالیکه با قاطعیتی همراه با دستپاچگی میگوید که "من خواهان عدالت هستم!"
بگفته خودش از بیشتر از 18 سال بدینسو در توقیف بسر میبرد. سروری در حالیکه صحبت مینماید٬ کتابهای حقوق جزاء را ورق زده و از مواد و فقره های از قانون نام میبرد که براساس آن باید یا مورد عفو عمومی قرار بگیرد و یا اتهامات وارده به وی نسبت کبرسن (60 سالگی) و یا مرور زمان باز هم عفو گردد.
سروری اتهامات مبنی بر دست داشتن در کودتای شهنواز تنی بر علیه حکومت نجیب اله که بر اساس آن در هند دستگیر و زندانی گردید و توطئه علیه دولت اسلامی را که منجر به دستگیری وی در کابل شد، رد نموده و خود را قربانی حالات و قضایای جاری میداند.
به گفته سروری قاضی دولت اسلامی وقت اتهام وارده بر وی را وارد ندانسته او را برائت داده بود، اما وی همچنان در توقیف باقی ماند. بگفته سروری بعد از کودتای حکمتیار و دوستم بر علیه دولت اسلامی وقت محبس بمباردمان گردید که وی با 650 تن از زندانیان به پنجشیر منتقل گردیدند. در پاسخ به سوالی که عکس العمل زندانیان در کابل و پنجشیر در مقابل وی منحیث مسئول دستگاهی که توقیف٬ شکنجه٬ اعدام و لادرکی هزاران افغان را به عهده داشته چگونه بود با لبخند معنی داری میگوید: "زندانیان به من احترام داشتند زیرا من به آنها سواد می آموختم و تعلیم دین میدادم. اگر دشمنانم به آنها تبلیغات سوء نمی کردند آنها بمن احترام میگذاشتند."
سروری در حالیکه از بی عدالتی که نسبت به وی روا داشته شده است شکایت نموده، میگوید: "بعد از پیروزی حکومت کرزی صدها تن آزاد شدند بجز از من٬ چند نفر جنایی و یکتعداد پاکستانی ها". او در ادامه میگوید: "نظر به عریضه ام یک و نیم سال بعد از برقراری حکومت کرزی مرا به این زندان انتقال دادند".
یکتن از متضررین با تصویری از برادر گمشده اش در دست، حین ارائه شهادت علیه سروری در محکمه امنیت ملی مؤرخ 25 فبروری 2006
(تصویر: صدیق مصدق)
سروری در حالیکه از جریان محاکمه اش و اینکه دوسیه نسبتی اش هر چند باری از محکمه ای به محکمه ای راجع میگردد شاکی است، اما در این مورد با بی اعتنایی صحبت نموده اظهار میدارد: "نمیدانم که در این سردرگمی و بی سرنوشتی چه مصلحتی نهفته است؟" در مورد اینکه آیا وکیل مدافعی داشته است و آیا نمایندگان جامعه جهانی حاضر در کشور در زمینه ارائه خدمات حقوقی به وی چه کمکی نموده اند سروری میگوید: "خارجی ها برایم یکی دو وکیل گرفتند اما وکلای داخلی بمن خیانت کردند و وکیل مدافعی که از طرف ستره محکمه فرستاده شده بود شخص خیلی ضعیف بود. من خودم قوانین داخلی را میدانم و به داشتن و یا نداشتن وکیل اهمیت نمیدهم".
وقتی از بی وفایی رفقای حزبی اش که فعلا نیز در سطوح بالای حکومتی و پارلمان کشور قرار دارند و یا آنهایی که در رفاه در کشور ها غربی بسر میبرند یادآور میشوم و اینکه چرا آنها در زمینه ارائه خدمات حقوقی با وی کمک نمیکنند، سروری با بی اعتنایی میگوید: "من چه میدانم. از خودشان بپرسید!"
سروری در مورد وضعیت توقیف و امکانات موجود ادعا میکند که وی خود مصارفش را می پردازد و با وصف موجودیت یک کلینیک صحی خودش ادویه مورد ضرورتش را توسط دوستانش از دواخانه های شهر تهیه مینماید.
در خاتمه با چند سوال مستقیم که سبب ناراحتی نمایان سروری می شود صحبت را به پایان میبرم. وی که از قرار معلوم توقع طرح همچو سوالاتی را نداشت، حین ارائه جواب به سوالات راست سر جایش مینشیند و در حالیکه چشم راستش بیش از حد از حدقه میبرآید با لحن مملو از خشونت و جملات کوتاه جواب میدهد:
س: آیا شما کسی را به قتل رسانیده اید؟
ج: نی، هیچوقت!
س: هر گاه شبانه سر به بالین میگذارید٬ بدور از ادعای مدعیان و اتهامات سارنوالان در مورد خودتان چه قضاوت میکنید؟
ج: من بیگناه هستم. بر من ظلم شده است و دشمنانم در مورد من تبلیغات سوء میکنند.
س: به جواب کسانی که در محکمه شما را بازشناختند و در مورد تان شهادت دادند چه میگوئید؟
ج: آنها دروغ میگویند.
س: پس مسئول اینهمه کسانی که در زمان تصدی شما دستگیر٬ زندانی و به اشکال مختلف کشته شدند و هزاران تنی که تا امروز لادرک اند٬ کیست؟
ج: من چه میدانم؟ اداره اگسا حتی یک میل سلاح در اختیار نداشت. اگسا اجازه توقیف٬ دستگیری و کشتار مردم را نداشت و هرگز این کار را نکرده است.
س: پس کدام افراد و دستگاه های دولت اینکار را میکردند؟
ج: من چه میدانم؟ وظیفه اگسا کشف بود، نه دستگیری. بیشتر منشی های دفاتر حزبی٬ وزارت داخله و سارنوالی وظیفه دستگیری و تعقیب مجرمین را داشتند.
س: بطور مشخص کی ها؟
ج: من نمیدانم.
س: پس از بقدرت رسیدن حفیظ الله امین لستی شامل اسمای بیشتر از دوازده هزار تن اعلام گردید که در زمان تصدی شما منحیث رئیس اگسا به شهادت رسیده بودند. مسئولیت این کشتار فجیع متوجه کیست؟
ج: حفیظ الله امین با من خصومت داشت. من و اداره اگسا مسئول محتوای این لستها نمی باشیم.
س: اما رئیس کام (دستگاه استخبارات حکومت حفیظ الله امین) از جمله اقارب نزدیک تان بود. او که با شما خصومت شخصی نداشت؟
ج: اما در سیاست هرچیز امکان دارد.
س: در مورد اسنادی که در محکمه در مورد شما ارائه شده است چه میگوئید؟
ج: این اسناد جعلی است. کدام کریمینال تخنیک این اسناد را تصدیق کرده است؟
س: در صورت آزادی٬ در مورد آینده خود و افغانستان چه تصمیم دارید؟
ج: نظر به گذشته و شناختی که از مسایل کشور دارم، میخواهم رهبری کشوررا بعهده داشته باشم و با ریشه یابی بحران افغانستان به حل آن بپردازم.
س: اما شما و رفقای تان یکبار تجربه حکومت داری را پشت سر دارید که تا هنوز افغانستان در آتش عواقب فاجعه بار آن میسوزد.
ج: من فکر میکنم که ما نظامی های اشتباه کردیم که قدرت را به اعضای ملکی حزب سپردیم. اگر قدرت در دست رهبران نظامی حزب منحصر میماند٬ با عمل قاطعانه ما مؤفق تر میبودیم.
س: آیا شما مسلمان هستید و به خدا عقیده دارید؟
ج: (با شتابزدگی و اشاره به سجاده (جا نماز) که مقابلش قرار دارد) این را نمی بینی؟ این چه معنا دارد؟
س: (با اشاره به کلاه پکول اش) حتماً کلاه پکول هم دلیل مجاهد بودن است؟
ج: من این را نگفته ام!
س: آیا شما کمونیست بودید؟
ج: در همان وقت ها در تمام افغانستان هشتاد نفر کمونیست واقعی نبود.
س: اما آیا شما کمونیست بودید یا هستید؟
ج: کمونیست واقعی کم است. مردم ادعا میکنند، اما کمونیست واقعی کم کسان هستند.
س: اما این جواب سوالم نیست.
ج: من گفتم که کمونیست واقعی کم است.
س: سوال آخرم اینست که از محاکم، مقامات و مردم افغانستان چه توقع دارید؟
ج: من خواهان عدالت هستم!
در پایان صحبت از سروری میپرسم که آیا خواهان صحبت دیگری در آینده است، اما او با کمال سردی این تقاضا را رد مینماید.
یکتن از شهود حین ارائه شهادت علیه سروری مبنی بر حضور سروری حین دستگیری اش در سال 1357 (1978) در محکمه امنیت ملی
مؤرخ 25 فبروری 2006 (تصویر: صدیق مصدق)
حین خروج از دروازه توقیف خانه که در محوطه صدارت در چهارراهی صدارت موقعیت دارد متوجه می شوم که بسته کلید هایم را فراموش کرده ام. دوباره روانه اتاق سروری میگردم٬ در را تک تک میزنم و بعد از اجازه وارد اتاق میشوم. فضای اتاق را بوی خوش غذا پر کرده و دور سفره بجز از سروری و "قوماندان صاحب" هم اتاقی اش تعدادی از "رفقا" زانوزده اند و سروری را در غذای چاشت همراهی میکنند. در حالیکه کلید هایم را تسلیم می شوم به محیط توقیف و زندان که خود تحت سیطره حزب دیموکراتیک خلق بسر برده ام می اندیشم. همچنان تاریخ کشور های دیگر را بیاد می آورم که بعد از جنگ های تباهکن به تصفیه حساب با جنایتکاران جنگی و ناقضین حقوق بشر پرداخته و بعداً یک جریان آشتی و تفاهم ملی را براه انداخته اند. آنگاه به کشور خود نگاه کرده متوجه میشوم که صدای جنایتکارانی که باید از عقب میز محاکم بلند شود، آن را از تربیون پارلمان و یا از رادیو ها و تلویزیون ها میشنوم که بحیث صاحب نظر، تحلیلگر، کارشناس، متخصص وغیره به سیاست بازی میپردازند.
در صحبتی با ویس که هنوز خاطرات و یاد پدر مفقودش اورا رها نمی کند و بگفته خودش محاکمه سروری و همقطارانش یگانه آرزویش است، از صحبتم با سروری حکایه میکنم. ویس گذشته از سایر نکات از تقاضای عدالت خواهانه سروری بیشتر متعجب است. هر دو از خود میپرسیم که سروری در حقیقت خواهان چه نوع عدالتی است؟ عدالت از قماش حزب دیموکراتیک خلق که به قیمت جان ده ها هزار افغان انجامید یا از نوع فعلی آن که با مصلحت های گوناگون به رهایی مجرمین می انجامد؟ احتمال سوم آن خواهد بود که سروری به محکمه بین المللی جرایم جنگی در هالند سپرده شود. با وصف آنکه این امر گریز از ایجاد محاکم ویژه در زمینه رسیدگی به جرایم جنگی و نقض حقوق بشر در کشور را در قبال خواهد داشت، اما گامی هرچند کوچک در مخالفت با اصل عدم مجازات و مثالی خوب در راستای محاکمه جنایتکاران جنگی و ناقضین حقوق بشر بشمار میرود.
محمد صدیق مصدق
پيامها
2 سپتامبر 2008, 15:32, توسط دولت آبادی
در فلم "دوروز پی در پی" کاپی اسنادی وجود دارد که به امضای سروری به قتل رسیده اند. شما آن فلم را ببینید. دران فلم امضای سروری وجود دارد که حکم به غصب مال و خانه و کشتن مردم با رمز "به پاکستان فرستاده شود" وجود دارد.
این قاتل سفاک باید به دست مردم سپرده شود.
3 سپتامبر 2008, 00:45, توسط سلیمان
"اسدالله سروری جانی ایکه باید خون حساب دهد"
این مطلب در نشریه معتبر پیشرو به نشر رسیده است.
3 سپتامبر 2008, 04:17, توسط کابلی
به نظر من آقای سروری کار های که کرده همه به نفع وطن بوده است من گفته ام را با یک مثال به اثبات میرسانم. افغانستان فعلاً در گرو چند خایین وطن فروش آدم کش که در ریاست دولت کابینه شوراهای به اصطلاح ملی و مشران و بعضی اشرار قرار دارد که تنها صد هزار نفر را در کابل به قتل رسانیدند و حالا هم وطن و نامومس وطن را در مقابل دالر به فروش رسانیده اند. اسد الله سروری اگر کسی را کشته است از بین همین وحشی ها بوده که اگر آنها هم فعلاً زنده میبودند خدا میداند این سگ های درنده حالا چقر با وحشت رفتار میکردند.
3 سپتامبر 2008, 11:16, توسط ع...سها
سروری بعداز هجده سال ریاضت درزندان این بارخواب رهبری کشوررا
می بیند تایکتعدادکه ازقید قلم مانده به گفته خودش نظربه شناختی
که ازاوضاع ومنطقه داردبه گور دسته جمعی بسپارد.
فکرمیکنم این بارپست ریاست اکسا رابه آقای کابلی بدهد .زیرااگر
اشتباه نکنم سروری بادارودسته اش دشمنی با قشرروشن,محصلین,ومنورین
جامعه داشتند که همه راشهید کردند نه بااشراروجنایت کاران جنگی.
3 سپتامبر 2008, 06:59
اگر کسی بنام صاحب نظر در رادیو و تلوزیون سخن میگوید، مشکل خودت در چیست؟ اگر گپ خوب زد بشنو درغیرآن مشنو. به گذشاه اش چه کار داری همه ای خلقیها و پرچمیها که بدنیستند. در میانشان انسانهای دانشمند خیلی زیاد است چنانیکه در میان مجاهدین و حتی طالبان است. من یک فرد بیطرف هستم لطفأ فرهنگ سیاسی داشته باش بعد قضاوت کن. در مورد محاکمه سروری جانی همرایت موافقم.
شیرزاد از لوگر
3 سپتامبر 2008, 14:34, توسط جلال ابادی
سروری باید به جوبه داری حلق اویز گردد.
تا توصیه به دیگران باشد
در جواب برادر لوگری باید گفت در ان وقتی که کشور ما اشغال و در هر گوشه از کشور خون جاری بود و خلقیها و پرجمیها مسوول این همه کشتار و ویرانی بوده اند و در ان وقت این انسانها خوب خلقی و پرچمی در کجا بودند.
اصلا در هسته و مرکز این باندها خلقی و پرجمی انسان وطن پرست و خوب قرار نداشته بود و نه دارد.
این که اکنون خلقیها و پرچمیها در کنار اخوانی ها در وحدت بسر می برند اصلآ از ترس مردم و نجات خود اینها در این حالت قرار دارند و راستی نهایت بی شرم و بی ننگ بوده اند که به هر ساز می رقصند.
مردم ما به این باور هستند که در اینده نزدیک این جنایت کاران در چوکات یک دولت مردمی به محاکمه گشاینده خواهند شد و هنوز مردم ما جنایت و وحشت این مفسدین و خاینن را فراموش نه کرده اند .
جنایت کاران اخوانی ، پرچمی و خلقی در مقابل مردم ما باهم کنار امده اند تا چند وقتی در امان باشند.
این تاربخ زاده گان خود میدانند که در مقابل ملت و مردم روی سیاه و قابل محاکمه اند.
جلال ابادی
آنلاین : خلقی ها و پرچمی ها مسوول این همه بدبختیها کشور ماست
3 سپتامبر 2008, 17:07, توسط janbesh
بلی محترمیرهزارصاحب اگرهزاره جنایت کار باشدفرق نمیکند.در مورد جنایت کاران هزاره چرا خاموش هستی .
آنلاین : من عدالت میخواهم
4 سپتامبر 2008, 10:49
salam barotehr jan in site ki shoma gozashtid aslan baz namekonad aga darid az naw bigzar aga na aslan posht in harfa nagard hama kasani ki dar afghanistan boda wa mebashad khaynana hasta ba joz ao mardom ranj dida ki hamesha ranj mekashad wa salam hama wa ham khainan hast adar idarat dawlati wa hamash
6 سپتامبر 2008, 09:29
http://www.kabulpress.org/my/s...
4 سپتامبر 2008, 21:54, توسط زنده به گور
در عهد پادشاهِ خطا بخش جرم پوش///
حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش
در این روزگار که سیاست کشور موهوم و غبارآلود است و جانیان از هر دسته و قماش و با هر پیشینهء جنایت و خیانت بر کرسی های بالایی تکیه زده اند، هیچ شکی وجود ندارد که اسدالله سروری رهبری این ملت را بدست بگیرد. نگاهی بکنید به کرسی های پارلمان. چه تعداد از این کرسی داران سابقهء جنایت و آدمکشی ندارند؟
6 سپتامبر 2008, 02:03, توسط Sheikh Rahim Ghori
من هوادار کشتن هیچکسی نیم مگر این مردک را باید زندانی نمود تا پایان
زندگی وکارش باید در روزپاک کردن رودخانه ای کابل باشد از مرداری ها
.و اندر شب اگر تواند مردمان را سواد اموزد
6 سپتامبر 2008, 02:16, توسط آزادی
اواسط سال 1358 بود سکوت شب را صدای فغان و گریه مادری درهم شکست هنوز چند لحظه نگذشته بود که ناله های بیداد اطفال نیز همراه با ناله مادر یکجا شد. همسایه ها فهمیدند که حادثه بدی باید اتفاق افتاده باشد. همه به عجله خود را به خانه "انجنیر صاحب" رسانیدند. چه بلای دیگری میتواند براین فامیل آمده باشد؟ همه در جستجوی این بودند که دریابند چه اتفاقی افتاده. مادر و اطفال گریه میکردند و کسی دیگری نبود که به سوال همسایه های جواب میداد. فقط مادر در گریه و ناله اش فریاد میزد که اولاد هایم یتیم شدند.
صبح دریافتیم که لست 18000 "محکومینی" که اعدام شده اند اعلام شده. و مادر وقتی این خبر را در رادیو شنیده تصور کرده نام شوهرش که چند ماهی پیش زندانی شده بود در میان لست خواهد بود. چند نفر از موسفیدان تصمیم گرفتند کابل بروند تا ببینند که آیا واقعا در آن لست نام "انجنیر صاحب" است یا خیر؟
روز بعد وقتی موسفیدان برگشتند در حالیکه کوشش میکردند غم و انده شان را پنهان کنند مستقیم خانه "انجنیر صاحب " رفتند و بر خانم و اولاد هایش اطمینان دادند که نام "انجنیر صاحب " در آن لست نبود. ولی مادر که در ماتم نشسته بود حاضر نبود قبول کند که آنها راست میگویند. وقتی موسفیدان اسرار کردند که آنها راست میگویند مادر فریاد زد که اگر شما راست میگویید پس چرا ماتم در سیمای شما ست. آنوقت آنها مجبور شدند بغض قلب شان را آشکار کنند که ماتم آنها بخاطر یست که نامهای "شجاعی" و "حسین جان" را در لست دیده اند. غلام غوث "شجاعی" داکتر در فلسفه دیالتیک بود و در پوهنتون کابل تدریس میکرد و محمد حسین "طغیان" فارغ التحصیل فاکولته حقوق بود. این دونام در کنار "انجنیر صاحب" نه تنها دراین قریه بلکه در تمام ولایت اشخاص قابل احترام بودند. دانش/برخورد/ و فهم شان اینها را در قلوب مردم جای داده بود و از احترام خاصی در میان ریش سفیدان و جوانان برخوردار بودند.
با شنیدن این خبر مادر یکبار دیگر به فریاد شروع کرد. شاید غم "حسین جان" و "شجاعی" قلب اورا فشرده باشد و یا اینکه مطمین شده که اگر این دو اعدام شده اند پس "انجنیر صاحب" هم اعدام شده چون این دو دستان بسیار صمیمی شوهرش بودند.
واقعا نام "انجنیر صاحب" در آن لست نبود. ولی اطمینان آن مادر هم بجا بود چون از شوهرش تا هنوز خبری نیست و مانند هزاران تن دیگر سر به نیست شده بود.
آقای "کابلی"/
مطمین استم وقتی این سه جوان را نابود کرده اند جرمشان "اشرار" بوده. و اگر تو هم بر این حکم صحه میگذاری باید در کنار سروری محاکمه شوی. موجودیت وطنفروشان و خاینان فعلی هر گز جرم شما را کم نمیکند. و این شما بودید که با سر بریدن قشر روشنفکر و چیز فهم کشور میدان را به کثافاتی چون کسانیکه بگفته خودتان فعلا در "ریاست دولت کابینه شوراهای به اصطلاح ملی و مشران" و وزرات لم داده اند خالی کردید.
آقای شیراز/
اگر واقعا با آنچه آقای مصدق بیان داشته همنظر استی پس باید حداقل مشخص میساختی که به چه حد صدای گلاب زوی برایت درد آور است وقتی اورا عقب شیشه تلویزیون میبینی؟ و یا اینکه ممکن است اورا هم از جمله افراد "دانشمند" میشماری؟
6 سپتامبر 2008, 04:21, توسط افغانستان واچ
محکمه استیناف نظامی عنقریب بخاطر رسیدگی بر دوسیه نسبتی سروری دایر میگردد. در مورد تاریج انعقاد مجلس محکمه با تلفن شماره 0202104149 در تماس شوید. منحیث متضرر شما مینوانید عریضه تانرا کتباً به محکمه استیناف نظامی واقع چهارراهی صدارت سپرده و حین مجلس محکمه شخصاً بر علیه سروری شهادت بدهید.
آنلاین : من خواهان عدالت هستم!
7 سپتامبر 2008, 02:01, توسط اسد
• قاضی از من ثبوت میخواهد
کدام سندی در افغانستان باقی مانده که حال اسناد جنایات آنزمان باقی مانده باشد؟
بله یک چیز میتواند باقی باشد:
مادر وپدری که منظر برگشت فرزندش هست!
طفلی که پدرش را از دست داده!
عروس جوانیکه تا هنوز منتظر برگشت شوهرش هست!
آیا اینها ثبوت نیستند؟
• زمان حکومت اسداله سروری چه نوع دوره بود؟
دستگاه مخوف اگسا را فقط میتوان با سازمان جاسوسی گشتاپو هتلری مقایسه کرد
زنده بگور کردن ها
قتل های مخفی
شکنجه های مرگبار
به زندان انداختن و..
• مسئول این جنایات کیها اند؟
نابغه شرق نور محمد تره کی و دستگاه اش؟
شاگرد وفادار امین؟
• در یک مورد میتوانم با سروری هم نظر باشم:
سروری تنها نبوده است.
ولی تنها نبودن مسئولیت سروری را کم نمیکند.
بلکه مسئولیت قوه قاضه و اجرایه افغانستان را به چالش میکشاند.
در افغانستان سروری نه بلکه سروری ها داریم :
سروری های زنده/
سروری ها صاحب قدرت و یا در انتظار قدرت/
سروری های وکیل پارلمان/
سروری ها ی که در کشورهای غربی به مثابه پناهنده سیاسی زندگی آرام و آسوده را تیر میکنند/
سروری های اسلامی و غیر اسلامی.
• اهمیت تاریخی این محاکمه:
این محاکمه باید یک الگو و نمونه باشد.
این محاکمه باید مرحمی باشد بر زخم های مادران/ پدران و فرزندان داغ دیده آن دوره.
این محاکمه باید یک زنگ خطر باشد به آنانیکه درطول سه دهه افغانستان را به بربادی کشیده اند.
این محاکمه باید شمشیر داموکلس باشد برفرق کسانیکه فعلا قدرت را بدست دارند.
این محاکمه باید درسی باشد به سیاستمداران حال و آینده این کشور.
این محاکمه باید سرمشقی باشد برای محاکمه افغانستان.
• در اخیر تقاضایم از حکام این دادگاه اینست که حکم اشد مجازات را به او بشنوانند.
16 سپتامبر 2008, 04:15
همه باید به خاطر داشته باشد
که همه کار های را که آقای سروری انجام داده بر اساس تقاضا زمان بود
فلهذا فکر میکنند که مجازات مربوطه بر وی متناسب است.
با احترم:
4 جولای 2012, 09:13, توسط عبدالله
اگر دولت واقعآ هدالت میخواهد باید اول جنگ سالاران شرفساد و اجنت ها پاکستان لعین و ایران کیثف را به میز محاکمه بکشانند سپس دستور عمل به دیگران بدهد در حالیکه تمام جنگ سالاران به جنایت و وطن فروشی خویش ادامه میدهد و در پوست ها بلند دولتی نشسته قدرت نمای میکنند هیچ مجازات نیست ویرانی کابل و به قتل رسانیدن یکصد هزار نفر در مدت یک ماه هیچ اهمیت به قاضی صاحب و خارنوال صاحب ندارد مگر یک وطن پرست که همیشه اجنت ها پاکستان ایران عرب ارپا و امریکا را به جزای عمالش میرساند باید محاکمه گردد این است عدالت شما ....