اسلام، ترقی انسان يا محدود
کردن او
نجلا باختر
najla@rahapen.org
هر دين و مذهبی که در جهان وجود دارد، ريشه در اعتقادات و
باورهای مردم آن منطقه از جهان دارد. انسان همواره می خواهد
بداند سرنوشتش چگونه می شود . بيشتر مردم دنيا پی يک چيز
مابعدالطبيعی هستند که آن ها بتوانند خود و سرنوشت شان را به
او بسپارند . از نظر آن ها دين بهترين نقطه ی اتکای يک انسان
برای رشد و تعالی ست و راهی برای رسيدن به مقصودشان خدای تعالی
می باشد. دين اسلام از نظر بيشتر کسانی که در اين دين جستجو و
تحليل و بررسی کرده اند، دين کامل و جامعی ست و از اين رو
بسيار اثر گذار است. بويژه بين مردم افغانستان، ما به آيين خود
بسيار احترام می گذاريم و همواره مايه ی مباهات خود می دانيم
که مسلمان هستيم و نسبت به دين خود تعصب زيادی داريم. همانطور
که می دانيد افغانستان يکی از بزرگترين مکان هايیست که در آن
دين های بزرگی چون اسلام، بوديسم و زرتشتی بوده است و همچنان
هم وجود دارد. اکنون بيشتر مردم افغانستان دين اسلام را
پذيرفته اند و به آن بسيار پابند هستند. اما متاسفانه
تعصبات و مقيد بودن های بيش از حد و برداشت های غلط از آن باعث
شد که بسياری از قوانين و فرايضی که باعث رشد و ترقی فرهنگی و
اجتماعی مردم می شود از آن برداشت های اشتباهی صورت گيرد.
قوانينی که مانند چراغ هدايتی انسان غرق در تاريکی و ظلمت
زندگی در اين جهان مادی را به مقصودش هدايت می کند. به او کمک
می کند تا زندگی بهتری را داشته باشد و هميشه با فکر و خاطری
آسوده به ادامه ی زندگی بپردازد. اين مستلزم اجرای درست و
انسانی مقررات و قوانينی ست که در اسلام است. يک نمونه از اين
برداشت های غلط اينست که در اسلام به مقام والای زن در جامعه و
خانواده بسيار تاکيد شده؛ همانطور که پيامبر ما محمد مصطفی(ص)
هنگامی که فاطمه (س) به مسجد می آمد، از جايش بلند می شد و دست
دخترش را می بوسيد. ولی امروز می بينيم در جامعه ی افغانستان
نه تنها به زن احترام در خور شايستگی اش را نمی گذارند، بلکه
زن و دختر را به عنوان موجودی می پندارند که زاده شده تا به
مرد خدمت کند. طبق دستورات مرد مانند ماشينی که از خود اراده و
فکری ندارد، عمل کند. در غير اين مرد به خود اجازه می دهد هر
طوری که می خواهد زن و دخترش را تنبيه و آزار و اذيت کند. در
جامعه ی افغانستان مخصوصا در نقاط روستايی بيابانی مثل فراه يا
روستايی کوهستانی مثل دايکندی و... اينگونه است که زنان و
دختران حق بيرون آمدن از خانه را ندارند و نبايد درس بخوانند و
يا حتا قرآن کتاب آسمانی شان را ياد بگيرند. زيرا که بيرون
آمدن آنان و درس خواندنشان به معنی بی حرمتی به مقدسات، بی
شرمی و خلاصه حتا بی عفت و بی ناموس شدن مردان آن هاست. يک علت
مهم ديگر که به اين تعصبات دامن زده است و باعث شده که اين
اشتباه ها برايشان بصورت يک عادت درونی شود و خود را موظف به
انجام آن بدانند. افراد و گروه های مذهبی افراطی هستند که
قوانين و موازينی که اشتباه و بی پايه و اساس است را به بهانه
ی اجرای دقيقتر اسلام و به عنوان مقدسات اسلامی در جامعه ی
افغانستان رشد داده اند. خب مردم افغانستان هم از اين اشتباه
ها بی پايه و اساس تاثير گرفته اند و همانطور که می بينيم هنوز
که هنوز در حال اجرای اين اشتباه ها هستند. قربانيان اين
اشتباه ها علاوه بر زنان و دختران حتا خود مردان هم می باشند.
يک علت بسيار مهم در اين عقب ماندگی ها و تفکرات غلط، بی سوادی
مردم است که منجر به ادامه دادن اين اشتباه ها می شود. دختران
و زنانی که بيشتر آن ها بی سواد هستند و تمام زندگی آن ها
محدود می شود به يک اتاق که در آن کارهای خانه و يا قالی بافی
و کارهای ديگر انجام می دهند. جامعه هيچ لزومی برای درس خواندن
و رشد فکری، فرهنگی و اجتماعی و... زنان و دخترانشان نمی بيند.
در چند سال اخير تنها پسران حق درس خواندن داشتند. حالا که چند
سال از جنگ می گذرد، می بينيم هنوز جامعه ای پر از زنان و
دختران کم سواد و يا حتا بی سواد داريم که تعدادشان هم بسيار
زياد است و محدود هستند به چهار ديواری گلی روستا ها و حتا در
شهر ها در خانه های مجلل و نامجلل.
همانطور که گفته شد برداشت های غلط از دين و بی سوادی بيشتر
مردم و وجود گروه های افراطی دينی در کشور، چند عامل مهم
ماندگاری و ادامه ی اين کارها شده است. بيشتر آسيب ها را از
اين مسايل زنان و دختران متحمل می شوند. در جامعه می بينيم
بسياری از زنان به بيرون از منزل و جامعه ی بزرگ تر خويش هيچ
ارتباطی ندارند. مانند گذشته به آن ها ياد می دهند که چگونه
کارهای منزل را انجام دهند، چگونه شوهرداری و بچه داری کنند و
همچنان خانواده هايی که افراد جامعه را تشکيل می دهند، زنان و
دخترانشان بی سوادند و عملا از هر امکانی محرومند. حتا، مردان
در خانواده هايی وجود دارند که با وجود درامد خوب به زنان و
دخترانشان اجازه ی درس خواندن نمی دهند. فکر می کنند زن هيچ
احتياجی به درس خواندن و رشد فکری ندارد و بايد از نظر فکری و
عقلی مانند طفلی خردسال باشند؛ آن ها اجازه ی داشتن عقيده
ندارند. در صورتی که آن ها هم به عنوان يک انسان حق دارند.
انسانی که همچون مردان از يک زن متولد می شوند و خداوند
مسلمانان، انسان را، يعنی زن و مرد را به عنوان خليفه ی خود در
جهان برگزيده و هيچگاه جنس مرد را مورد تحقير قرار نداده است.
نجلا
زمستان 83 ی کابل
KP/14/February/2005 |