فراگشت زمان و کلاف تبعيد
به بهانه ی بازگشت کامران
ميرهزار به افغانستان
مينا کابلی
در آخرين
تماسی که با کامران داشتم، او قرار است که همين هفته وارد
افغانستان شود. بازگشت کامران ميرهزار پس از سال ها به سرزمينی
که در آن متولد شده و سال ها از آن دور بوده، حادثه ای مهم در
زندگی او و نيز نوشتن در شکل های گوناگون آن در افغانستان تلقی
می شود. بازگشت او می تواند به فضای بی رمق ادبی افغانستان و نيز
به ژورناليزم دست و پا شکسته جان دهد و نشاط و رقابت را به همراه
داشته باشد. او سال ها در تبعيد و آوارگی زيسته و از آن جا با
کوله باری از تجربه و کار حرفه ای، پی های ادبيات و نوشتن نو را
برای افغانستانی ها به ارمغان خواهد آورد. فضای بی جان ادبی در
افغانستان سال ها فرسايش سخن را بهمراه داشته است و همانگونه که
او در يکی از کتاب هايش می گويد:
دربدری
های ماريو
بارگاس يوسای
پرويی را مگر
مي توان ناديده گرفت. او در شرايطی
بود كه علاوه بر تفكر ارتجاعي و انبوه قلم فروشان با
بی سوادي آدم پرويی
هم درگيرودار بود. روزگار سختي خواهد بود اگر ما باز از يوسا
شروع كنيم يا از نيما. نوع ادبی که
کامران ميرهزار در آثارش دنبال می کند، منحصر و متعلق به خود
اوست؛ بگونه ای که می توان گفت که او خود صاحب شيوه و سبکی نو می
باشد. در آثار او چه شعر که مهمترين و اصلی ترين بخش کارهايش است
و چه گفتارهايش، آوارگی در شکل نويی خود را نشان می دهد که در
ساختن ادبی بکار می آيد. جهان او جهان تکه تکه، ناشی از آوارگی
ست که در شعرهايش به سامان آوارگی خود شعر می رسد و ادامه می
يابد. بررسی تکنيک ها ی ادبی آفريده شده در آثارش نياز به کند و
کاو ريشه ای دارد که برخی از آن ها را می توان در سايت
رها، خانه ی جهانی نويسندگان آزاد جست.
آوارگی و تبعيد دست بدست هم داده
که به قول سانيل کی پولانی نويسنده هندوستانی کارهای کامران،
فراگشت زمان و کلاف تبعيدند. او سال ها در تبعيد زيسته و حتا
تبعيد نيز با او خو کرده است. در تبعيد زندگی برايش مفهوم
خاصی داشت. تبعيد هم مهربان بود و هم خشن. اکنون هم که باز می
گردد به قول اخوان ثالث در وطن خويش غريب. غربت و نوستالوژی با
او و زندگی اش آغشته است و به گفته ی خود او در يکی از شعرهايش:
زمان هميشه زمان است و مکان هميشه
مکان
و اين امواج راديوی دو موج آدم ها
را بيشتر از اين که نزديک کند،
دورتر می کند
يادم می آيد سال
1376 را که من در آوارگی مهمان او بودم و مرا به آوارگی
هموطنانم برد. جنوب تهران، ورامين، قرچک، حصارکلک، اسلام شهر:
زمين های کشاورزی، دامداری ها، کارخانه ی کفش . قم، کاشان: کوره
های آجرپزی که مردان، زنان و کودکان لابلای خاک و گل زندگی را
بگونه ای ادامه می دادند که با حسرت و نوميدی آغشته بود. در مشهد
بيشتر سراغ کودکان رفتيم که نا اطمينان از ادامه ی تحصيل بودند و
نگران از اينکه مبادا يکی از اعضای خانواده به اردوگاه رفته و يا
اخراج شود. بزرگتر ها هم نگران از اين که بدست کريم غول يا شعبان
بی مخ ساخته شده بدست اداره ی اتباع خارجی ايران بيافتند. فضا،
فضای ترس و نگرانی بود که در جامعه ی آواره ی ما سايه انداخته
بود. از آن زمان تاکنون کامران کارهای خاص و ريشه ای خود را
دنبال می کرد و ثمره اش سه کتاب آزاد می باشد. يکی شعرهايش که
کتاب مهر نام دارد و رويکردهای جسورانه ی ادبی اوست. کتابی
که فضای ادبيات افغانستان را به سمت ادبيات پيشرفته می برد و
عبور آشکاری از ادبيات فرسوده ی نسل پيش تلقی می شود. کتاب
خواندن و نوشتن: مهندسی ادبيات افغانستان که آرای او برای
ساختن و تبيين نسل نو ادبيات افغانستان است. کتاب سوم او نيز
کتابی ست در دست انتشار و عنوان لحن تند اسبی در اضلای پروانه
شدن را با خود دارد و دفتر شعر های منتشر نشده ی اوست.
کامران در طی اين مدت کارهای ديگری هم کرده که می توان از
بنيانگذاری رها، خانه ی جهانی نويسندگان آزاد نام برد. رها برای
مبارزه با سانسور، کمک به رشد ادبيات و انتشار آثار نويسندگان
آزاد شکل گرفت. رها در آوارگی از ميان کارگران آواره ی افغان
شروع شد و کم کم جان گرفت و رشد کرد. رها اکنون يکی از کانون های
آزاد نويسندگان است که نويسندگان آزاد جهان را از جای جای کره ی
خاک گرد هم آورده است و علی رغم نامهربانی ها و سانسور همچنان
ادامه می دهد. رها در طی حضور و کار خود فراز و نشيب های زيادی
را طی کرده که اين فراز و نشيب ها او را آبديده تر کرده
است و اراده اش را برای ادامه راه چند برابر. بعضی وقت ها بدليل
مشکلات مالی ناچيز، رها از انتشار باز می ماند و با هزار
مشکل و گرفتاری دوباره شروع می شد. بعضی وقت ها سانسور مانعش می
شد و سانسور حتا از طريق بزرگترين نهاد نويسندگان جهان، انجمن
جهانی قلم به سراغش آمد. رها در آينده نيز مشکلاتی از اين دست
خواهد داشت که ياری دوستدارانش را می طلبد. در کنار رها،
خبرگزاری کابل شکل گرفت که در اوايل کار بدليل مشکلات مالی رها و
فعال نبودن سايت آن، تمام آثار منتشر شده در سايت رها، به سايت
خبرگزاری کابل منتقل شد. خبرگزاری کابل، خبرگزاری غير دولتی
افغانستان است که توسط کامران ميرهزار در اوايل سال 2004 ميلادی
بنيان گذاشته شده و انتشار خود را آغاز کرد. خبرگزاری کابل،
همبسته با رها، خانه ی جهانی نويسندگان آزاد دو نهادی ست که در
کنار هم و هماهنگ با هم منتشر می شود. کامران ميرهزار
علاوه بر اين ها دو پروژه ی تحقيقاتی گسترده را نيز به همت
شاگردان ادبی اش به اتمام رسانده که تدوين نهايی آن در پيش است.
تحقيقات او درباره ی زندگی و کار زنان و کودکان افغانستان در
آوارگی ايران است. در اين تحقيقات سعی شده که جنبه های مختلف
زندگی در آوارگی را شامل شود: کار کودکان و زنان، خوراک، پوشاک،
قاچاق کودکان و زنان، ازدواج کودکان، آموزش، بهداشت، فرهنگ
عاميانه، بازی ها و......
در کنار همه ی اين ها با توجه
به فضای سانسور ايران کامران ميرهزار تصميم گرفته بود که علی رغم
چند سال کار با جرايد ايرانی، ديگر در اثری در ايران منتشر
نکند و ناچار بود که برای گذران زندگی کارهای سخت و طاقت
فرسا را در کنار ديگر آوارگان از کار ساختمانی گرفته تا کارخانه
ی چای، کوره پزخانه و .. انجام دهد. شاملو چه خوب می گويد که غم
نان اگر بگذارد. رنج تبعيد و آوارگی و غم نان هيچوقت باعث نشد که
کامران قلم اش را بفروشد و ذره ای به آزادی نوشتن پشت کند.
فراگشت زمان و کلاف تبعيد،
دست بدست، او را به همان سرزمين زادگاه باز می گرداند که در
زادگاه بتواند کار کند و کار را به خوانندگانش برساند.
فرستادن نظرات |