نامه ی صديق برمک
به کامران ميرهزار و پاسخ آن
دوست عزیز آقای
کامران میر هزار،
با درود.
من نویسنده نیستم تا واژه های مترادف را پی
هم ردیف کنم و در باب تولد با شکوه "چای داغ" داد سخن رانم.
مگر از ته دل این تولد را مبارک باد میگویم
و باور کنید آن را از خانواده مطبوعات سمارقی جدا بافته می انگارم. الحق که
چنین هم هست.
دست تان را برای شجاعت و همت تان می فشارم.
بسیاری "چای داغ" را پف پف کرده می نوشند
ولی این یکی من از دوستداران "چای داغ" هستم که آنرا یک جرعه خواهم نوشید.
بگذار بسوزند آن های که بجای ملت سازی ملت
سوزی را گزیده اند و باک ای هم ندارند
بهروز و پیروز باشید.
مخلص شما صدیق برمک
فلمساز.
دوست عزيز آقای
صديق برمک،
نامه ی شما را در حالی دريافت کردم که چای
داغ ديگر نمی تواند منتشر شود. چرا ديگر نمی تواند منتشر شود؟ چون پول
ندارد و من به وطن باز نگشته ايم که تجارت کنم. يک پيش شماره در ابتدای
جوزای سال روان، شماره های يک و دو؛ 25 سرطان و ابتدای اسد سال روان و
همچنين پس از تاخير يک هفته ای در چاپ، شماره های سه و چهار را با هم منتشر
کرده ام. حالا ديگر چاپخانه پيغام داده است که نمی تواند هفته نامه را مفت
چاپ کند و يا به اميد اين باشد که در آينده و در طی چند نوبت پولش را
دريافت کند. دنبال شغل دومی می گردم. کاری که بتوانم باقی داری ام را بدهم
و خود را همانطور که طبيعت من شده است، برای ايستادن و ادامه ی کار حقيقی
ام با سختی های بيشتری آماده کنم. در هر صورت اين سختی گواراتر از آن است
که قلم و نبشته، پای خوکان ريخته شود.
نامه ی شما را زمانی که خواندم، خوشحالم
کرد و اميدوار که اين کار کوچک، درنگی در خودمان بود و خودمان را در لايه
های متفاوت پنهان نکرده بود. شايد اين نوع زندگی و کار را هنگام فلم سازی
تجربه کرده باشيد، يا در يکی فلم جايی بين فريم ها ديده ويا در داستان و
رمانی خوانده باشيد.
با احترام
کامران ميرهزار/ کابل