جنایات کوچی ها در کشتار و بی جای کردن مردم به روایت عکس
6 جولای 2010, 09:36, توسط khorasan
پس از چندین روز درگیری، اکنون جمعیتِ عظیمی از آوارگانِ بهسود در دشتِ برچی و دیگر کوچهها و خیابانهای کثیف و پر از گل و لای کابل، به دنبالِ سرپناهی سرگرداناند، گروههای دیگری که توانِ آمدن به کابلرا ندارند، در این فصلِ "سیل"، "سرما"، "تکرگ" و "باران" در مناطقِ مرکزی که حتی برایِ ساکنانی آن سرپناهی نیست، به دنبال جایی میگردند که در آن دستِ کم اطفال و زنان از سرما نمیرند. دولت، جامعة جهانی، رسانههای ملی و بینالمللی، اما، نه تنها به این "فاجعة انسانی" توجهی ندارند، بلکه، تلاش میکنند آنرا به نفعِ کوچیهایِ وحشی، تفسیر و تحلیل نموده و به اهدافِ سیاسیای شان دستیابند. کوچیها که به لحاظِ قانونی متجاوز به
شمار میروند، از پیشرفتهترین امکاناتِ نظامی برخوردارند، در برابر، اما، مردمی که به سرزمینِ آنان حمله صورت گرفته و خانههایِ شان آتش زده شدهاند، حتی حق داشتنِ یک اسلحة ساده را که با آن از جان شان دفاع کنند، هم ندارند. رسانههای ملی و جهانی تلاش میکنند این مسئلة تاریخیرا که نمایانگرِ جوهرِ درونماندگارِ بیش از سهصد سال "سیاست سرزمین سوخته" و "غارت" و "ویرانی" در این حوزة تمدنی است، به درگیری بین "کوچیها و باشندگانِ محل" فرو بکاهند، واقعیت اما آن است که این درگیری، نه درگیریِ ساده و پیشِ پا افتاده، بلکه منازعة تاریخی است که عمیقترین تناقضاتِ تاریخیِ افغانستان در آن آشکار میگردد. با آنکه برخی از سرِ ریاکاری و برخی از سرِ سادهلوحی پدیدة کوچیگری را پایانیافته میپنداشتند، این پنداشتها از همان آغاز، جز کلک و ریاکاریِ سیاسی و خوشبینیِ سادهلوحانه چیزی دیگری نبود. اکنون که کار از کار گذشته و این جوهرِ تاریخی در سیمایِ "توحشِ سازمانیافته" جان و مال هزاران انسان بیگناهرا میگیرد، قربانیانرا متوجه خود ساخته است. واکنشها متفاوت است. نخستین اقدام محمدکریم خلیلی، معاونِ رئیسِجمهور، پس از اوجگیریِ ماجرایِ کوچیها ساختنِ دیوارِ حفاظتی به دور خانهاش بود؛ جنگ در بهسود جریان دارد و خلیلی در کابل از ترسِ به دور خانهاش "دیوارِحفاظتی" میسازد. چه کسی میداند! شاید به این دلیل که جانِ قربانیانِ بهسود که خلیلی با عروج از نردبانِ تنِ آنها به معاونت رسیده تا سیاست کرزی بیمیانجی بر بدنِ لاغر و نحیفِ آنان اعمال گردد، برای خلیلی هیچارزشی ندارد. به اسثنای خلیلی که به هرحال نخستین دغدغهاش حفظ جان و موقعیتِ خودش است و در کنفرانسِ خبری هم ماجرای بهسود را بسیار کمرنگ تلقی کرد، به نظر میرسد که دیگر مردمان و رهبرانِ هزارهوضعیترا بیش از حد نگرانکننده یافتهاند. برخی از نمایندگانِ پارلمان، دست به تحصن زدهاند. در خارج ا زکابل، نیز مردم دست به تظاهرات زدهاند. دیروز جمعیتِ عظیمی از مردم بامیان، به خیابانها ریختند و در برابرِ جایِ خالی بودا خلاء "عدالت"، امنیت و حقیقت را فریاد کشیدند. بیهیچ تردیدی اگر خشونتِ سازمانیافته به روالِ کنونی ادامه یابد، دامنة اعتراضاتِ جمعی، گستردهتر خواهد شد و با توجه به وضعیت بحرانیِ کنونی، به بحرانهای سیاسی و اجتماعی بیشتر و احتمالا غیر قابلِ مهار خواهد انجامید
پس از چندین روز درگیری، اکنون جمعیتِ عظیمی از آوارگانِ بهسود در دشتِ برچی و دیگر کوچهها و خیابانهای کثیف و پر از گل و لای کابل، به دنبالِ سرپناهی سرگرداناند، گروههای دیگری که توانِ آمدن به کابلرا ندارند، در این فصلِ "سیل"، "سرما"، "تکرگ" و "باران" در مناطقِ مرکزی که حتی برایِ ساکنانی آن سرپناهی نیست، به دنبال جایی میگردند که در آن دستِ کم اطفال و زنان از سرما نمیرند. دولت، جامعة جهانی، رسانههای ملی و بینالمللی، اما، نه تنها به این "فاجعة انسانی" توجهی ندارند، بلکه، تلاش میکنند آنرا به نفعِ کوچیهایِ وحشی، تفسیر و تحلیل نموده و به اهدافِ سیاسیای شان دستیابند. کوچیها که به لحاظِ قانونی متجاوز به
شمار میروند، از پیشرفتهترین امکاناتِ نظامی برخوردارند، در برابر، اما، مردمی که به سرزمینِ آنان حمله صورت گرفته و خانههایِ شان آتش زده شدهاند، حتی حق داشتنِ یک اسلحة ساده را که با آن از جان شان دفاع کنند، هم ندارند. رسانههای ملی و جهانی تلاش میکنند این مسئلة تاریخیرا که نمایانگرِ جوهرِ درونماندگارِ بیش از سهصد سال "سیاست سرزمین سوخته" و "غارت" و "ویرانی" در این حوزة تمدنی است، به درگیری بین "کوچیها و باشندگانِ محل" فرو بکاهند، واقعیت اما آن است که این درگیری، نه درگیریِ ساده و پیشِ پا افتاده، بلکه منازعة تاریخی است که عمیقترین تناقضاتِ تاریخیِ افغانستان در آن آشکار میگردد. با آنکه برخی از سرِ ریاکاری و برخی از سرِ سادهلوحی پدیدة کوچیگری را پایانیافته میپنداشتند، این پنداشتها از همان آغاز، جز کلک و ریاکاریِ سیاسی و خوشبینیِ سادهلوحانه چیزی دیگری نبود. اکنون که کار از کار گذشته و این جوهرِ تاریخی در سیمایِ "توحشِ سازمانیافته" جان و مال هزاران انسان بیگناهرا میگیرد، قربانیانرا متوجه خود ساخته است. واکنشها متفاوت است. نخستین اقدام محمدکریم خلیلی، معاونِ رئیسِجمهور، پس از اوجگیریِ ماجرایِ کوچیها ساختنِ دیوارِ حفاظتی به دور خانهاش بود؛ جنگ در بهسود جریان دارد و خلیلی در کابل از ترسِ به دور خانهاش "دیوارِحفاظتی" میسازد. چه کسی میداند! شاید به این دلیل که جانِ قربانیانِ بهسود که خلیلی با عروج از نردبانِ تنِ آنها به معاونت رسیده تا سیاست کرزی بیمیانجی بر بدنِ لاغر و نحیفِ آنان اعمال گردد، برای خلیلی هیچارزشی ندارد. به اسثنای خلیلی که به هرحال نخستین دغدغهاش حفظ جان و موقعیتِ خودش است و در کنفرانسِ خبری هم ماجرای بهسود را بسیار کمرنگ تلقی کرد، به نظر میرسد که دیگر مردمان و رهبرانِ هزارهوضعیترا بیش از حد نگرانکننده یافتهاند. برخی از نمایندگانِ پارلمان، دست به تحصن زدهاند. در خارج ا زکابل، نیز مردم دست به تظاهرات زدهاند. دیروز جمعیتِ عظیمی از مردم بامیان، به خیابانها ریختند و در برابرِ جایِ خالی بودا خلاء "عدالت"، امنیت و حقیقت را فریاد کشیدند. بیهیچ تردیدی اگر خشونتِ سازمانیافته به روالِ کنونی ادامه یابد، دامنة اعتراضاتِ جمعی، گستردهتر خواهد شد و با توجه به وضعیت بحرانیِ کنونی، به بحرانهای سیاسی و اجتماعی بیشتر و احتمالا غیر قابلِ مهار خواهد انجامید