Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 73569

نام و هویت یک قوم ویا یک ملیت را هیچ مرجعی با هیچ عنوانی صلاحیت تغیر دادن ندارد

4 جون 2013, 17:13, توسط ارمان

نام "افغان" از ديدگاه زبانشناختى " نا واژه" ايست که در"فرهنگ" ( ليکسيکون ) جاگزين شده است. اين واژه سه رنگ دارد
1- اين واژه ويا معرب اطلاق از نگاه واژه براى يک قوم ايرانى در گذشته نگارى اشغال شده است. نگاه کنيد به تاريخ اقوام افغان که از سوى جمال الدين افغانى به زبان سامى عربى نگارش شده ودرسال 1901 درمصر به زبان عربى برپايه فرمايش عبدالرحمان خان آدمکش و متهم به جنايت عليه بشريت به چاپ رسيد.
2- نام "افغان" واژه زبان خارجى است که به مردم نازنين وشريف پشتون داده شده بود و در پهلوى آن مفاهيم جانبى را در خيال گوينده Connotation(کنوتيشن) مى آورد.
3- واژه بيگانه اين نام بيگانه به يک قوم مخصوص داده همچنان نام پتهان ويا پتان هم واژه بيگانه مى باشد که در نيم قاره هند از سال 1947 در پاکستان هم به پشتونها داده شده بود. واژه خودى براى واژه هاى بيگانه پشتون, پختون, پشتانه وپختانه مى باشد.
مردم آلمان در زبانهاى انگل زاکسى مانند انگليسىى "جرمنى" و در زبانهاى “رومنى” مانند فرانسه وهسپانيه واتاليا آلمانى خود را واما خود آنها خود دويچ deutsch, مى نامند .هالندى ها که هم هندوجرمن است در زبان انگليسى دچ dutch گفته مى شود. Deutsch چندين معنى مى دهد که معنى هاى پيشينه نگارى و يا تصورى آن به تصور وخيال و خواست شان در زبان خودى کسانيکه از اسطوره هاى جرمنها پيروى مى کنند مى کنند معنا مى دهد. در زبان رومى به دويچ heidnisch (کافر) گفته مى شد. درحاليکه از ديگاه گذشته زبانى دويچ آلمانى باستانى خلق و يا مردم معنى مى دهد.
انويت (Inuit) درزبان مردمان باستانى درياى يخبندان شمالى انسان معنى مى دهد . واژه بيگانه براى انويتها اسکموس ( يعنى گوشتخور) گفته مى شود.
چنين نامگذارى هاى بيگانه که مراد ومعنى هاى خيالى و تصورى دارند در بسيارى زبانها وجود دارد. چنين واژههاى تصورى زياد است. با پوزش ازمردمانکچالوخور ويا کرمKaram ترش خور به آلمانى ها, آش خور ويا اشپيگيتى خور به ايتاليايى ها, هزاره برزنگى, موشخور به چنايى ها همه چنين واژهها ويژه گى ادبى ندارند. اگر چنين واژگانهاى عاميانه در زبان ادبى بيايد خوب نيست. اطلاق افغان به مردم پشتون اصطلاح عاميانه وکوچه بازارى است. دراينجا نوشته سيد را بيان مى کنم: http://
سيد جمال الدين افغانى : archive.org/stream/tatimmatalbayanf00afghuoft#page/181/mode/2up
در فصل اول در برگ 13 کتاب خودزير عنوان "تتمة البيان في تاريخ الأفغان (" بيانات متعاقب پيرامون تاريخ افغانان") سید جمال الدین اسد آبادى و يا افغانى ریشه و معنی کلمه "افغان" را روشن ساخت. بقول اين تاريخ نگار گذشته ايران واقوام افغان (اقوام پشتون) "افغان" و " فغان" فریاد و ناله , زارى , شیون و واویلا و شکايت , داد و نالشت معنى مى دهد ..
الافغانى که الکابلى هم تخلص کرده در فصل اول کتاب خود زير عنوا ن"تتمة البيان في تاريخ الأفغان (" بيانات متعاقب پيرامون تاريخ افغانان") مى نگارد :
"فارسيان به پشتونها "افغان" و هنديان "پتان" مى ناميدند. و دلیل آن بود، زمانی که " بخت نصر" ( فلسطين ويا اسرايل) آنها را دستگیر مى کردند" فریاد و ناله مى کشيدند". فارسیوان عاميانه آنها را "اوغان" مى ناميدند، ،برخی از قبایل پشتون که در قندهار زندگی می کنند وخود شان را "پشتون" و یا "پشتان" مى ناميدند، ... و افغان که در خوست کرم و باجور زندگی می کنند، خود را "پختو" و "پختان" مى ناميدند،" ("تتمة البيان في تاريخ الأفغان چاپ مصر ,1901 , ص13
آوازهاى زبانى پ و گ و چ و ژ در زبانهاى سامى عربى وعبرى پيدا نمى شود. ولى در زبان هندوايرانى وتورانى فراوان . درزبان هاى شرين پارسى و پشتو , بلوچى و کردى, بختيارى ونورستانى , اوزبيکى وتورکمنى بويژه در زبان هاى که زياد زيرتاثير عربى نبود , اين حروف ويا واژه ها دست نخوره اندباقى مانده است. درزبان هاى شرين پشتون اين حروف زياد اند.
پشتو از پشته برآمده است که معنى آن سوار درپشت اسپ مى باشد. سوارکاران مردمان با عتبار و با اعتماد بودند که مانند کاکه ها از انسانهاى ضعيف پاس وپشتيبانى مى نمودند بويژه زنان که براى شان خانمها دوبيتى مى ساختند وسپاسگزارى مى کردند. واژه مينه که در زبانهاى هندوايرانى وتورانى دوستى, مهر و مهربانى ماه و اى و تهمينه ( واژه مينه در نام تهمينه نهفته است) وهمچنان در رستم مينه هم مهر ومحبت نهفته است. تورانى ها هم سوارکاران داشتند.
ولى آن مهربانى ومهر پرورى به زنان آهسته به اختيار داشتن به زن ويا زن را به يک چيز جايداد گونه شد شجاعت ودفاع از زن به غرور وغيرت تبديل شد پشتيبانى از ضعيفها وناچارها حمله به ناچارها شد. چنين سواکاران در کشورهاى با زبانهاى جرمنى هم بود که زنها ى رانده شده پشتيبانى مى شدند. واين خانمها براى
نجات دهندگان خود سرود هاى مهر پرورى ( دوبيتى کوتاه سرودها مى سرايدن به زبان آلمانى مينى زناگ Minesang گفته مى شوند). دوبيتى هاى عاميانه ولندى هاى محلى پشتو ومينى زناگ ازسوى زنان ساخته مى شدند. پسانها امکان دارد که اين دوبيتى ها ازسوى مرد ها هم سروده شده باشد
افغان کلمه کشور ويا سرزمين اين کشور نيست. بلکه سامى است که از عربى وام گرفته شده است.
سيد جمال الدين افغانى اين واژه را ومعنى ومفاهم اش را خوب روشن ساخت.
نام افغان مناسب, زيبنده, شايسته وسزاوار مردم پشتون نيست. ا ين نام مناسب, زيبنده, شايسته وسزاوار هيچ ملت ومليت وقوم وياشهروندان نيست
.
ا ين نام حثيت ملى بخود نگرفت نه مي گيرد و اصلا نه خواهد گرفت و بندى بزرگى ايست عليه وحدت ملى خود پشتونهاست. تا پادشاه گردشى و يا رياست جمهورى آينده و پارلمان گردشى ديگرويا خداى ناخواسته جنگ هاى داخلى يا نصيب.
امروز بردران پشتون کرزى هر بار غير پشتونهارا مى کشد. چه در ارتش و پاسداى و چه درمسجد وتکيه خانه, چه به آگاهى قبلى ويا ناآگاهى کرزى. بلاخره اين حاکمان پشتون چرا از واژه افغان خوش شان مى آيد
هيچ کشورى در جهان وجود ندارد که از نام منحوس اش سال١٢٠ نمى گذرد ولى شمار سرود ملى اش و درفش ملى اش زياد تر ازگذشته اش باشد.
پشنهاد براى تغير نام
1- خاور تون فارسى پشتو وتوراني
2- پيگارستان جاى کار وکوشش -> معرب کشور جهاد نه به معنى سله فوى بلکه به معنى اسلامى دوران خود نبى
4- کوه ان
5- رستم تون
6- ژهاک ستان
7 - فرهنگتون
8- خور تون
9- خورشيدان
10- گهورستان
11- اديبستان
صفتهاى حاکمان پشتون و يا “افغان”= جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل و در جهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت زمينهاى غيرپشتون , خاک و وطنفروشى و نسل کشى
تغيرنام افغانستان نياز است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است

جستجو در کابل پرس