Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 77038

ارسلا جمال قربانی رقابت بر سر مواد مخدر یا اولین دستاورد داود عمرزی در راس وزارت داخله؟

19 اكتبر 2013, 15:11, توسط پرویز "بهمن"

سلام به خواننده گان عزیز وسلام خاص به محترم هاشمی گرامی!
جناب هاشمی صاحب درمورد تسمیه ونامگذاری هویت اقوام غیر پشتون ازبنده سوال نموده اند که اگر ما خودمانرا " افغان" نمیدانیم پس جه باید گفته شویم ؟ باید خدمت جناب شان عرض نمایم که:
ازنظر بنده ، درشرایط حاضر ، اقوام غیر پشتون افغانستان را در ادبیات سیاسی بهمین نام " اقوام غیر پشتون" یاد میکنند؛ این اصطلاح؛ سال قبل در چاپ اطلس ایتنوگرافیک زیر عنوان " ایتنوگرافی اقوام غیر پشتون افغانستان" بزبان پشتو که ازطرف تعدادی از نویسنده گان متعصب پشتون برای اقلیت جلوه دادن نفوس غیر پشتونها بکار گرفته شد وبحث های داغی را میان صاحبنظران دامن زد برسمیت شناخته شده است.
قبل از چاپ این کتاب؛ این واژه درمیان نویسنده گان پشتون عمومیت نداشت؛ زیرا آنها همهء ساکنان این کشور را بالاجبار " افغان" خطاب میکردند ولی اگر خیلی غضبناک میشدند درکتابهای مثل کتاب سقاوی دوم؛ از واژهء اقلیتهای قومی کارمیگرفتند؛ اما سر وصدای که از چاپ کتاب اطلس ایتنوگرافیک اقوام غیر پشتون افغانستان براه افتید تقریبا غیر مستقیم قومگرایان پشتون به شعاع وجودی غیرپشتونها درین سرزمین مشروعیت بخشیدند. وبرای اولین بار این اعتراف از قلم شان خارج شد که این سرزمین نه تنها از پشتونها بلکه از غیر پشتونها نیز می باشد.
پشتونها بصورت اکثریت ازنامهای که درآن اثری از " افغان" و" افغانیت" نباشد نفرت دارند ؛ چندی پیش درشهرگوپنهاگن راجع به افکار وعقاید مولانای بلخ کنفرانسی ترتیب شده بود که درآن یک نویسندهء پشتون؛ محترم یوسف هیواد دوست بزبان پشتو مقاله ای را خواند که درآن کوشش زیادی بخرچ داده است تا افغان بودن مولانا را ثابت کند. ازنظر آقای هیواد دوست، مولانا یک افغان وطنپرست بود که بخاطر جدایی از وطن آبایی اش (بلخ) قلبش زخمی گشت وبا وجود رسیدن به بلندترین قله ها ومدارج علمی ودینی درقونیه بازهم بخاطر جدایی از سرزمین آبایی اش بلخ قلبش جریحه دار گردیده بود وبهمین خاطر مثنوی ونی نامه را با شکایت ازجدایی ها وفراق از اصلیت وطن اش " لوی افغانستان " آغاز کرد.
ازنظر آقای هیواد دوست؛ زمانیکه مولانا ازجدایی شکایت میکند و برای وصل شدن به اصلیت اش ناله سر میدهد؛ درحقیقت مولانا به سرنوشت هیواد دوست مواجه شده بود؛ همانطوری که آقای هیواد دوست از افغانستان به دنمارک آواره شده ولی محبت لغمان وهوت خیل از دلش نمیرود؛ مولانا نیز مانند او از دست جنگ سالاران خوارزم شاه به قونیه آواره شد وازچنین فراق نالیده است؛ پس حالا هم مولانا وهم مانند یوسف هیواد دوست هردو ازیک نژاد وتبار وهردو افغانهای وطنپرست می باشند.
البته من نمیخواهم این مطلب را بخاطر فکاهی وخندهء شما اینجا روایت کنم ؛ اگر به زبان پشتو بلدیت دارید لطفا این مقاله را اینجا بخوانید.البته این یک نمونه از کار های فرهنگی نویسنده گان پشتون درحق مشاهیر وبزرگان ادب وشعر فارسی این سرزمین می باشد که آنها باید همه چیز را افغانیزه نمایند؛ این کار جناب هیواد دوست؛ در افغانستان کنونی جدید نیست؛ قبل از وی درنظامهای توتالیتر واستبدادی شاهان وروسای جمهور پشتون تبار به هزاران مورد ازین نوع جعلکاری های مسخره ومضحک عمدا وقصدا صورت گرفته است تا همه چیز را بخاطر نام افغانستان رنگ افغانی بدهند؛ اگر " افغانی" نشد آن را دو دسته به ایرانی ها تقدیم نموده اند وبه آنها هدیه میدهند که این هم مال شماست .
در داخل افغانستان ؛ هرچه نتوانسته است رنگ " افغانی" بیابد به ایرانی ها منتسب شده است؛ وهرکی راجع به احیا واعادهء آن آواز بلند کرده است بنام " نوکر ایرانی" تاپه خورده است.
فاشیست های ایرانی نیز که ازین نوع سخاوتمندی های خدا داد دلشان باغ باغ میشود؛ بیشتر به حاکمیت پشتونها دل می بندند ودربرابر همزبانان خودشان وحتی هم مذهبان خودشان از فاشیسم هتلری کار میگیرند؛ در داخل ایران هر فارسی زبان وهر هزاره را بنام " افغانی آشغال" توهین وتحقیر میکنند؛ مانند نازیها از ورود آنها در اماکن وتفریحگاه ها جلوگیری بعمل می آورند؛ درحالیکه کاذبانه شعار های : " اسلام مرز ندارد" را هم بلند میکنند؛ ولی خارج از ایران به طالبان وگلبدین سلاح وپول میدهند تا جنگ وبدبختی همجنان درین کشور ادامه یابد وبخاطریکه این کشور همجنان در ذلت وبدبختی بسر برده وهرگز سر بلند نکند؛ ایران بحیث یگانه وارث تاریخی هخامنشیان وزردشت وکورش وغیره باید درجهان معرفی باشد. آنطرف دیگر ؛ ترکیه قرار دارد که بخاطر رقابت اش با ایران از هیچ پستی ودنائت ومنافقتی دربرابر غیر پشتونها دریغ نمی ورزد. میان ازبکها وتاجیکها وهزاره ها بنام زبان نفاق اندازی میکند وآنها را وادار می سازد تا مستقیما با ناسیونالیستهای پشتون وارد معامله گردیده ودر تقابل با هموطنان غیر ازبک شان قرار بگیرند.
به نظر بنده؛ اقوام غیر پشتون افغانستان درشرایط حاضر، دوراه پیش رو دارند؛ یا باید باهم متحد شوند ومسایل مذهبی وزبانی را کنار بگذارند وبنام اقوام ستمدیده ایکه تاریخ وهویت شان جعل شده است باهمدیگر یکی شوند ویا اینکه هرکدام بصورت مستقل قلادهء غلامی ( افغانیت) را بگردن انداخته واز اوامر وفرامین برادر بزرگ کورکورانه اطاعت نمایند.

جستجو در کابل پرس