Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 16338

باز هم آدمکشان با بيرق سفید امارت، باز هم کوچ اجباری

16 جون 2008, 18:15, توسط احمد

"کوته کن این بهانهء دنباله دار را"!

عصردولتشاهی

بخش اول

مسالهء کوچی ها و خط دیورند دو مشکل اساسی در افغانستان اند که یکی از داخل و دیگری از بیرون همیشه منبع تهدید جدی یی به وحدت ملی، انکشاف و امنیت کشور بوده اند. هردو مساله در طول زمانه ها به مثابهء بهانه یی دردست عناصر داخلی و خارجی به کاربرده شده است که داخلی ها درراه هژمونی قومی و خارجی ها به منظور مداخله ازین دو مسالهء حل ناشدهء ملی استفاده کرده اند.

دیدگاه های گوناگونی در مورد پرداختن به مساله کوچی ها و خط دیورند و جود دارد. اما با تاسف که به جای طرح و جستجوی راه حل اصلی، حقوقی وممکن برای این دوموضوع همیشه ازدیدگاه های قومی به این دو مساله نگاه میشود. یعنی طرح هردو مساله از حد بهانه و وسیله یی برای تامین اهداف غیر واقعی و نامربوط برون نشده است. هم مسالهء کوچی ها و هم خط دیورند وسیله ییست در دست شماری از قومپرستان و برتری جویان قومی که امنیت و حتی موجودیت افغانستان به مثابهء یک کشور دارای وحدت ملی و آزاد را به گروگان گرفته اند.

کوچ نشینی و کوچیگری اکنون درهیچ کشور جهان متمدن یک شیوهء پذیرفتنی زنده گی نیست. انسان های متمدن امروز به تعلیم و تربیه، صحت، کار و وسایل معیشتی یی که آنها را از وابستگی صد در صد به طبعیت برهاند نیاز وبارو دارند و به آن اهمیت میدهند. بنا بران کوچیگری یک شیوهء بدوی زندگی است و نمیشود آنرا به بهانهء "فرهنگ" نگهداری کرد و دودستی به آن چسپید. پافشاری بر تداوم شیوهء زندگی کوچیگری چیزی نیست جزپافشاری بربدویت و ضدیت با تمدن.

افغانستان و کوچی ها:

در افغانستان شمار مردمانی که شیوهء زندگی کوچی ها را دارند، بیشتر شان پشتون هایی اند که تاهنوز متوطن نشده اند. بنا بران در دو سوی خط دیورند در رفت و آمد هستند. اینها در تابستان به افغانستان می آیند و در زمستان به سوی جنوب و شرق کشور و بیشتر در مناطق قبایلی و پشتون نشین پاکستان زندگی میکنند.

شمار زیادی از کوچی ها اززمان حکومت عبدالرحمن خان برمبنای سیاست قومی در نقاط مختلف افغانستان جا به جا شده اند. به خصوص در مناطق مرکزی کشور که با زور، کشتار، ارعاب و ستم خانه ملکیت و باشندگان اصلی این سرزمین ها را گرفته و به اقوام غلجی و کوچی ها دادند.

عبدالرحمن خان که خود از شاخهء درانی قوم پشتون بود، همیشه مانند اسلاف خویش با اقوام دیگرپشتون به خصوص غلجایی ها وحتی درانی های دیگر در زد و خورد و رقابت برسرقدرت قرار داشت. عبدالرحمن برای حل این مساله سیاستی را پیشه کرد که غلجی یی ها را به جان اقوام دیگر انداخت و آنها را تطمیع، تشویق و تسلیح کرد تا به چور و غارت دارایی و ملکیت اقوام مرکزی کشور بپردازند. بدین وسیله هم از رقابت غلجایی ها درامان ماند و هم به خاطر رابطهء قومی یی که با غلجایی ها داشت ( درانی و غلجایی هردو پشتون اند) پایه های حکومت خود را درین مناطق مستحکم کرد. یعنی به غلجایی ها و کوچی ها اجازه داد تا هزاره ها را چور و غارت کنند و در عوض بگذارند درانی ها (محمدزایی ها) به امارت خویش ادامه بدهند.

این سیاست حتی تاکنون ادامه دارد. غلجایی ها و کوچی ها از سوی درانی ها به مثابهء پیشمرگان استفاده شده اند. جنگ با اقوام دیگر و قربانی را غلجایی ها به دوش دارند و پادشاهی را همیشه درانی ها در قبضه میگیرند.

این وضعیت در گذشته ها به مثابهء یک مسالهء داخلی پشتون ها مکتوم میماند اما درعصرکنونی همه کسانی که درین کشور زندگی میکنند میخواهند بدانند درگوشه و کنار کشور شان چه معاملاتی صورت میگیرد. به ویژه زمانی که همچو معاملاتی برزندگی آنها تاثیر دارد. دیگر مسالهء کوچی و ارتباط غلجایی و کرلانی یا هم درانی و غلجایی یک مسالهء خانوادگی پشتون ها نیست. آنها نمیتوانند افغانستان را خانهء بابایی تنها خودشان دانسته و هرچه دل شان میخواهد بدون درنظر داشت حق و حضور اقوام دیگر انجام بدهند.

درعصری که ما زندگی میکنیم و جهان به سوی دموکراسی و حقوق مردم به اساس حق شهروندی سنجیده میشود نه به اساس تعلقات قومی و مذهبی، هرگونه تلاش برای قومی ساختن مسایل و دعوای حقوق برای اقوام ناپذیرفتنی است. حقوق باید برای افراد درنظر گرفته شود نه برای اقوام. هرگونه تلاش درجهت بدست آوردن حقوق قومی کشور را در لجنزار مشاجرات ویرانگر قومی میکشاند.

با اینهمه اما، دولت کرزی و عناصر تمامیتخواه قومپرست بازهم برتداوم حیات کوچیگری و استفاده ازین مساله برای تحکیم پایه های قدرت خودکامهء خویش بر روی ریگ سست بنیاد قومگرایی اند. اینها از یکسو برکوچیگری و تداوم آن پافشاری دارند و از سوی دیگر خواهان حقوق برای کوچی ها در دولت افغانستان اند. این یکی از طنز های تاریخی درکشور ماست. کوچی زمانی میتواند مالک این سرزمین باشد که ساکن این سرزمین باشد. وقتی ساکن نیست، چگونه مالک میتواند باشد؟ یگانه نقش کوچی ها در زندگی مردم افغانستان فروش گوسفند و شیرباب است که بالا مردم میفروشند، بدون این که در بدل کاه و علوفه یی که از منابع طبعی کشور میگیرند، قیمت ومالیه یی بپردازند.

سال هاست که در پارلمان افغانستان برای کوچی ها، البته کوچی هایی که تاکنون ساکن نشده اند نه به کوچی هایی که دیگر ساکن اند، چوکی داده میشود و درتمام برنامه های انکشافی برای آنها حق و تخصیص و بودجه درنظرگرفته میشود. این درحالیست که کوچی ها عسکر نمیدهند و درهیچ مسالهء ملی و اجتماعی سهم نمیگیرند. چگونه باید از خزانه یی که حاصل دسترنج مالیه پردازان این کشوراست برای آنها حق داده شود؟ این به جایش که حالا نمایندهء کوچی ها در شورای ملی کوچی ها را وارث اصلی کشور دانسته ودیگران را مهاجر میداند. چه وقاحتی!

اگر به مساله کوچی هادر افغانستان به چشمی بیطرف دیده شود، این مساله قابل حل است. نخستین و اساسی ترین راه حل برای مسالهء کوچی ها، اسکان آنهاست. اما این پرسش به جای خود باقیست که اسکان کوچی ها وظیفهء کیست؟ چرا که کوچی ها نیمی از سال را درافغانستان و نیم دیگر را در پاکستان به سر میبرند. پس به همان اندازه که دولت افغانستان در اسکان کوچی ها و حل مسایل شان مسوولیت دارد دولت پاکستان نیز درین مسوولیت سهیم است. این که کوچی ها در افغانستان دارای اقوام همریشه اند، در پاکستان نیز این همریشه های خود را دارند. اگر کوچی ها در افغانستان به تولید مواد خوراکی پرداخته و دراقتصاد این کشور سهمی داشته باشند، در پاکستان نیز این سهم را دارند.

پس مسالهء کوچی ها باید در تفاهم با حکومت پاکستان حل شده و هرکشور سهم خود را در اسکان آنها به عهده بگیرد. مردم افغانستان مسوولیت اسکان آنها را به تنهایی بدوش ندارد.

چنانچه یاد آور شدیم ازین مساله همیشه سوء استفاده شده است. درگذشته ها چه بسا که هزاران نفر از اقوام آن سوی سرحد به بهانهء کوچی در نقاط مختلف کشور وبه خصوص شمال کشورجابه جا شده اند. اما کوچی ها خود باز هم کوچی مانده اند.

آیا تنها کوچی ها مستحق اسکان و امتیاز اند؟

مسالهء اسکان و توزیع زمین به بی زمین ها تنها به کوچی ها و آن هم کوچی های پشتون مربوط نمیشود. در افغانستان اقوام دیگری نیز وجود دارند که زندگی کوچیگری دارند. باید آنها نیز شامل فهرست کسانی که اسکان شان در برنامهء دولت است، شوند.

همین اکنون هزاران خانوادهء دهقان زمین خود را درسراسرکشور ازدست داده و یا حدود زمنینداری شان به حدی است که ازان مخارج یک ماههء زندگی خود راپوره کرده نمیتوانند. این دهقانان بی زمین نیز باید شامل لست اسکان شده و یا مستحقین دریافت زمین شناخته شوند تا عدالت اجتماعی برقرار گردد.

اسکان کوچی ها وسایر کسانی که مستحق کمک اند باید در جایی صورت بگیرند که ازنگاه ترکیب اجتماعی قابل جذب بوده و سبب ایجاد ناهماهنگی در نظم اجتماعی منطقه نگردد. به گونهء نمونه چندی پیش پروژهء بزرگی برای آبیاری "دشت گمبیری" در ولایت ننگرهار و لغمان از سوی وزارت زراعت و آبیاری درنظرگرفته شد. چه بهترکه زمین های همین مناطق زیر آب آورده شده به کوچی ها توزیع شود. این پروژه میتواند خود یک برنامه آزمایشی باشد. تاثیرات اجتماعی و اقتصادی این پروژه را میتوان در آینده نیز به مثابهء الگویی برای مناطق دیگر درنظرگرفت. اگر مردم لغمان و ننگرهار که اکثراً پشتون اند، از اسکان کوچی ها دران مناطق بهره برده و بتوانند برنامهء موفقی ارائه کنند، دران صورت میشود آن الگو را برای سایر مناطق نیز در نظر بگیریم.

همچنان ولایت هلمند دارای ظرفیت های بزرگ آبیاری و زمین های زراعتی است. اسکان کوچی ها در هلمند هم ازدید اجتماعی و هم ازدید منابع و امکانات مناسب و ممکن است. ولایت کندهار نیز منابع آبی و زمین های زیادی دارد که باید دولت با رویدست گرفتن پروژه های آبیاری به اسکان کوچی ها درین مناطق بپردازد.

جستجو در کابل پرس