Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 79384

بررسی تولد زبان فارسی – ۲

3 جنوری 2014, 16:08, توسط سخا

به خدمت آقایان محترم بهمن و کاوه و دیگر خوانندگان کابل پرس? عرض سلام دارم.
توجه دقیق شخصیکه به نام " کشف " دراینجا مصروف مهمل بافی و یاوه سرایی است، جلب کرد ه و از او می پرسم که که پیام هایت چه ارتباطی با نوشتۀ پورپیرار که که آقای " ساپی " آن را دراین سایت گذاشته است، دارد. قبلاً هم به خدمت خوانندگان محترم عرض کردم که به نوشته های تحریک آمیز و سرهم بندی شدۀ این آدم توجه نکنند و حرف بنده از جانب نویسندۀ توانا و پرکار محترم بهمن پذیرفته شد و بالاخره آقای کاوه نیز تشخیص دادند که " کشف " و " ساپی " یک نفر است. اگر واقعاً چنین نمی بود، پیام های گذاشته شدۀ " کشف " به این نوشتۀ بی مایه و بی محتوا که به مقصد عقده گشایی دراین سایت گذاشته شده، اندک ارتباطی میداشت و ثانیاً، پورپیرار به هردو لسان ( فارسی- تورکی ) تاخته و در جایی، آن هارا هدیۀ یهود دانسته است به جای موضع گیری خصمانه و یاوه سرایی ها و هذیان هایش علیه لسان فارسی از لسان خود در برابر اتهامات و چرندیات ناشی از خصومت و کهولت پورپیرار دلایلی خودرا اقامه می کرد. ( 3- تاج محل در هنوستان در زمان حکومت تورکهای گورکانی در هند ) این ادعای جناب " کشف " مورد انکار پورپیرار می باشد از نظر این آدم چنین امپراطوری وجود نداشته است چنانچه وکیلش در " پیدایش پاکستان از منظر دیگر " چنین نوشته است که ( حالا با دلیل دیگری از تولید امپراتوری مغولان در هند آشنا می شویم... )
خوانندۀ هوشمند متوجه شده باشد که نوشتۀ " برسی تولد زبان فارسی " ارزش خواندن و پاسخ گفتن را ندارد. این " بررسی " نیست بلکه دشمنی است. چند سال است که از طریق مطالعۀ کتاب هشت جلدی پورپیرار با دیدگاه های او آشنایی کسب کردم و از قیامی که او علیه کلیه مورخان جهان به راه انداخته خبر دارم. قسمت اعظم نوشته های او پایه و مایۀ ندارد. طوریکه نوشته های سایت او نشان می دهد بهترین جواب پورپیرار فرتوت و پوسیده در برابر سوال های معقول و منطقی، فحش و ناسزا گویی است و او منکر مطلق امپراطوری های اشکانی ها، عثمانی ها و تیموریان هند که هزاران صفحه و صد ها کتاب در بارۀ آن ها از جانب مورخان برجسته به تحریر آمده است، می باشد هیچ مورخی در جهان تا اکنون چنین جسارت و گستاخی نکرده است. از نمایندۀ این آدم یعنی محترم ساپی می خواهم بشنوم که آیا مورخ دومی را در جهان می شناسید که ادعای پورپیرار را تائید کند و منکر وجود این امپراطوری ها باشد؟ آیا می توانید بنوسید که دلایل موکل شما مبنی بر تردید و تکذیب امپراطوری های متذکره چه می باشد تا ما هم بدانیم که همچو امپراطوری ها در جهان وجود نداشته و یا ساخته و پرداختۀ یهود ها بوده است؟
ادعای پوچ و بی اساس دیگر پورپیرار، نمی دانم روی کدام دلیل و منطق استوار است اینکه، نفوذ و گسترش اسلام در میان غیر عرب ها بدون قتل و قتال و خونریزی بوده، یعنی آن ها داوطلبانه دعوت عرب ها را لبیک گفته و مسلمان شده اند. این ادعا در حقیقت حاکی از نادانی و بی خبری کامل مدعی از تاریخ اسلام می باشد. معلوم نیست که این ادعا طرف تائید و پذیرش نمایندۀ افغانی پورپیرار است یا خیر؟
به هر حال محترم ساپی ( کشف ) اگر واقعاً نوشته های خوب و قابل خواندن از خود دارید که به درد خواننده بخورد به سایت کابل پرس جهت نشر بپرستید تا از مطالعۀ آن بهره مند شویم در غیر آن بهتر خواهد بود به خاطر انتشار لاطایلات پورپیرار وقت خواننده را ضایع نکنید که ارزش خواندن و بحث را ندارد. اگر مقصد تان مانند پور پیرار انکار زبان فارسی است ( امید وارم چنین نباشد ) در آن صورت به منطق و برهان و دلایل عقل پذیر خویش متکی باشید. قبول بی چون و چرا نوشته های غیر مستدل و بی مایه و تقلید میمون وار، از انسان های معقول و منطق شنو بسیار بسیار بعید می باشد.
حالا توجه کنید به مقالۀ " ایراد بنی اسرائیلی بر زبان فارسی " که نویسندۀ آن دانشمند ایران انجنیر رفرف است، و محترم شیر ساپی آن را با دقت مطالعه کند و جوابی از استاد خود داشته باشد، بنویسد. یا خودش که ازاین استاد نابغۀ زمان بسیار دانایی کسب کرده جواب منطقی و مستدل ارائه بدارد. قابل تذکر می دانم آنچه که می خوانید کلیه مضمون مندرج مقاله نمی باشد قسمتی از آن دراینجا آورده نشده است.
ايراد بني اسرائيلي بر زبان فارسي
جناب پورپيرار در مقاله اخيرشان پرده از پديده ظاهرا غير منتظره‌اي برداشته‌اند که مارا به تفکر و تأمل واميدارد و در خصوص منشأ زبان فارسي در ايران سوالاتي را مطرح ميکند.
...اما مي خواهم با مراجعه به مندرجات آن اندک مستندات موجود، در پايان اين بررسي هاي زبان فارسي، از مطلب نيم پنهاني پرده بردارم که هرچند ديدار از آن بسيار ناخوش آيند است، ليکن ريشه مکافات موجود در سطح منطقه را از خاک بيرون خواهد کشيد و در منظر ملل شرق ميانه قرار خواهد داد (ناصر پورپيرار، مدخلي بر ايران شناسي بدون دروغ و بي نقاب، ۲۱۳)
ايشان از طريق کتاب «فرزندان استر» نوشته دکتر هومن سرشار، يک يهودي متعصب ايراني ساکن آمريکا، که ترجمه فارسي آن توسطنشر کارنگ منتشر شده است، ما را با پديده ادبيات فارسي- يهودي آشنا ميکنند. اين نوع آثار عبارت از متون ادبي فارسي است که با خط عبري نوشته شده باشد. دقت کنيم که سخن از ترجمه متون فارسي به عبري نيست، بلکه با متون فارسي سر و کار داريم که عينا با حفظ هويت زباني، اين بار با خط عبري بازنويسي شده باشد.
بدين ترتيب برخورد با نمونه‌هاي متعددي از مکتوبات يهودي، که متون فارسي در زمينه هاي گوناگون را با خط عبري ارائه مي دهد، حيراني ويژه اي را در ميان جست و جو گران فرهنگ و ادب شرق ميانه موجب شده است، که ظاهرا و به علتي که با خواست خداوند در دنبال خواهم آورد، مي کوشند به زير ذره بين سئوالات بنيادي برده نشود. (همان)
جناب پورپيرار با استفاده از مندرجات کتاب فرزندان استر نمونه‌هاي خوبي هم از اين نوع مکتوبات يهودي- فارسي ارائه داده‌اند که شاملخسرو و شيرين نظامي و يوسف و زليخاي جامي ميشود. ايشان سپس به طرح چنين سوالي مي‌پردازند که يهوديان چه نيازي به اين نوع ترجمه داشته‌اند. اگر منظور آنها استفاده از ادبيات فارسي در بين يهوديان بوده است، بايستي متون مربوطه را به عبري برگردانند. گويا وجود متن فارسي با خط عبري بي هيچ مجادله‌اي نشانه آن است که زبان فارسي همان زبان يهوديان ايران بوده‌است و آنها در واقع به خط و زبان خود مينوشته‌اند و از قرار معلوم جايگزيني خط عربي به جاي خط عبري در سده‌هاي بسيار اخير روي داده و «يک شيادي ديگر براي گم کردن رد پاي حقيقت است». آنگاه ايشان نتيجه‌گيري ميکنند که:
حالا مي توان دريافت چرا ادبيات منظوم ما اين همه فرمان خوش باشي و ناباوري به روز جزا را، در خود نگه داشته است؟ (همان)
اين دقيقا از همان روشهاي معمول جناب پورپيرار است که به عنوان يک جستجوگر خيلي فعال فاکتهاي بسيار گويائي را کشف ميکنند، ولي به عنوان تحليلگر گاهي متأسفانه نتيجه‌گيريهاي افراطي و غير سالم ميکنند و علاوه بر اين که نتيجه زحمات خود را برباد ميدهند، خوراک تبليغاتي هم براي باستان پرستان عزيز فراهم مي‌آورند. کار ايشان به ماهيگير زحمتکش و فرصت شناسي ميماند که قادر است از قعر اقيانوسها ماهي بگيرد و ليکن طرز طبخ آن را نميداند.
مثلا در خصوص همين رونمائي از متون فارسي- يهودي، در حيرتيم که اين چه استدلالي است و چرا بايد بر اساس اين استدلال، حکمي به آن بزرگي صادر بکنيم و زبان فارسي را که يک سرمايه ملي است، دو دستي به يهوديان ببخشيم، نقشه‌اي که آقاي پورپيرار مدتي است براي فارسي و ترکي کشيده‌اند ولي به نظر من وسائل لازم براي رد اصالت اين دو زبان در بين مسلمين را ندارند.
براي گشودن راز اين نکته و رفع اجمالي سرگشتگي و حيرت، بحث کوتاهي را به دنبال مي‌آوريم تا معلوم شود که يهوديان در بسياري از کشورهائي که در طول تاريخ زيسته‌اند، دست به اين نوع فعاليتهاي ادبي زده‌اند و اگر در هر مورد زبان کشور مورد بحث را به سود يهوديان مصادره کنيم، دچار هرج و مرج عجيبي خواهيم شد. ولي پيشاپيش تذکر دهم که صرفا بر اساس اظهارات هومن سرشار نميتوان يکسره حکم داد که مضمون آن متون معروف به «فارسی- يهودی» فارسي اصيل است، بلکه احتمال زياد دارد که لهجه‌اي از فارسي باشد که بين يهوديان رايج بوده است. هم اکنون در جمهوري آذربايجان يهودياني وجود دارند که به زباني شبيه تاتي سخن ميگويند که از لهجه‌هاي فارسي است....
چنانکه گفتم، ورود به تفصيل بيشتر را در اين مورد چندان نمي‌پسندم، ولي اگر دوستان احساس ضرورت کنند، اين بحث را بازتر ميکنيم و نشان ميدهيم که دست کم در يک دوجين از زبانهاي زنده دنيا نيز چنين نمونه‌هاي ادبي وجود دارند. اگر هم جناب پورپيرار بر تئوري خود اصرار داشته باشند، لاجرم بايد فعلا زبان اسپانيولي و آلمانی و ترکی را در کنار زبان فارسي به يهوديان ببخشند. و چون زبان پرتغالي و ايتاليائي و فرانسه با يکديگر همريشه‌اند و در واقع واضح‌ترين خويشاوندي زباني بين آنها ديده ميشود، و همچنين از آنجا که زبان آلمانی با زبان هلندی و سوئدی و دانمارکی و نروژی و حتی انگليسی همريشه است، بايد مجموعه آنها را نيز دست‌پخت يهوديان محسوب کرد. آنگاه نوبت به زبانهاي ديگر دنيا خواهد رسيد که داستان ديگري دارد.
مي‌بينيم که مطالعات سالمي را که جناب پورپيرار به منظور افشاگري توطئه‌هاي يهود و کشف حقائق مربوط به تاريخ مردم ممتاز شرق ميانه شروع کرده بودند، در اثر افراطيگري در پردازش داده‌ها، منجر به صدور چه احکام هرج و مرج آلودي ميتواند بشود و ميشود. راستي، اين ايرادهاي بني اسرائيلي مارا به کجا خواهد برد؟ با کدام يک از اين استدلالات لنگ ميتوانيم زبان فارسي و ترکي خود را دور بريزيم و به هويت واقعي خود برسيم که گويا زبانهاي مادري ما در آن هيچ جايگاهي ندارد. طي سده‌هاي طولاني باستان پرستان مهمل‌باف افتخارات جعلي بر دوش زبان فارسي بار کرده بودند و زبان ترکي را هم به مرگ تدريجي در بستر بيماري محکوم کرده بودند. کمر اين هر دو دو زبان معصوم زير بار آن همه مجعولات و تعصبات در حال شکستن بود. اگر عزم بر اصلاح موقعيت زبان است، بايد در جهت خرافات زدائي باشد، نه مصادره زبان. چنانکه طبيب براي معالجه بيمار برسر بالين او حاضر ميشود، نه براي کشتن او. اما روش کنوني آقای پورپيرار بدان ميماند که براي معالجه بيماري، بيمار را از پنجره به خيابان پرت کنيم و ادعا کنيم که از شر بيماري خلاص شده‌ايم. اگر ميخواهيد اصالت زبان فارسي و ترکي را در بين مسلمين و يا به طور کلي انکار کنيد، بسم‌الله، اما نه با ايرادهاي بني اسرائيلي!

جستجو در کابل پرس