Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 39096

مصالحه با طالبان تهدیدی برای فعالیت های زنان در جامعه

18 جولای 2010, 17:50, توسط ba omida khorasan zamin

پ. دین و چیره‌مندان جامعۀ هزارگی

در جایی که بیشتر مردم افغانستان سنی‌اند، بیشتر هزاره‌ها شیعه‌اند. سر این که هزارگی‌ها کی، و از چه کسانی این باورها را پذیرفته‌اند، هنوز بحث و گفتگوست. اما بی‌گمان این به زبان و فرهنگ هزاره‌ها و پیوندشان یا موقعیت‌های بیرونی این قوم برمی‌گردد. شیعه‌ها خود را با شهرهای مقدس ایران و عراق هماهنگ می‌سازند. این هماهنگی شرایطی پدید آورد که در زمان پایداری در برابر تازندگان شوروی ارزشی ویژه یافت.

مخالفان هزاره‌ها همیشه از باورها همچون دستاویزی برای مشروعیت بخشیدن به سمت سیاسی و اجتماعی خود بهره جسته‌اند. پشتون‌های چیره‌گر در سدۀ بیستم سر این باور که سنی‌گری حنفی دین رسمی افغانستان است، پافشاری ورزیده‌اند. این اندیشه تا سال 1978 یر کردارها و چگونگی دولت، کارگر افتاد. شیعه‌ها در پهنه‌هایی که سنی‌ها بر آن چیره بودند، وادار شدند «تقیه» کنند، یعنی باورشان را پنهان سازند.

«میران» یا سرآمدان سنتی تیره‌های هزاره گونه‌ای از خان‌ها بودند و می‌توانستند زمین را به فرودستان خود ببخشند. میران در برابر مالیاتی که دریافت می‌داشتند، روستاهای فرودست خود را از تازش‌های قوم‌های همسایه محفوظ می‌داشتند، گمرک می‌گرفتند و کم پیش نمی‌آمد که به قلمرو فرمانروایی دیگر گذشته از این که آنان پشتون، تاجیک، ازبک یا از هزاره‌ای‌های خودشان‌اند، بتازند. «سادات» گروهی دیگر از چیره‌گران سنتی بودند. آنان از نگاه سنتی یک‌پنجم محصولات شیعیان را دریافت می‌داشتند. از این روی، برخی از خانواده‌های سادات در شمار انحصارگران اقتصادی و طبقۀ زمین‌دار بودند.

3. تاریخ هزاره‌ها از سال 1890

الف. قتل عام هزاره‌ها به دست عبدالرحمان

بزرگ‌ترین نقطه‌عطف در تاریخ هزاره‌جات و کیستیِ هزاره‌ها در سال 1890 می‌افتد. عبدالرحمان 10 سال پیش از آن بر افغانستان چیره شده بود. امیر از پشتیبانی مالی انگلیسی‌ها که در کشور حائل افغانستان منافعی داشتند، پیش از هر چیز برای سرکوب قوم‌های سرکش پشتو و ساختن ارتشی از سربازان وظیفه بهره جست. عبدالرحمان می‌خواست از افغانستان کشوری یک‌پارچه بسازد. وی در سال 1901 به هنگام درگذشتش، پهنه‌ای را که کمابیش با افغانستان امروزی برابر است، زیر کنترل داشت.

عبدالرحمان در پی یک سال لشگرکشی خونین و پیوسته در پایان سدۀ نوزدهم هزاره‌جات را گشود. وی نام «کافرون» را بر هزاره‌ها گذاشت، کافرونی که داشته‌هایشان باید میان پشتون‌های سنی بخش می‌شد. فتواها همگان را به جهاد در برابر شیعیان فرا خواندند. هزاره‌ها به دنبال قتل عام‌ها، و تیرباران‌ها، قحطی‌ها و بیماری‌های همه‌گیر، کشته‌های بی‌شماری دادند، امیر خود گفته بود که در افغانستان مثل بوده که اگر برده‌ای هزاره همۀ کارها را برای پشتون‌ها انجام نمی‌دادند، آنان (پشتون‌ها) باید مانند خر کار می‌کردند (... ) سخت‌ترین، ناپاک‌ترین و پایین‌ترین کارها به دست هزاره‌ها انجام می‌شد، و در کابل خانه‌ای یافت نمی‌شد که در آن نوکر هزاره‌ای نباشد. امیردر جای دیگر هزاره‌‌ها را فاخته‌هایی نامیده که باشندۀ افغانستان گشته‌اند و در آنجا همچون متصرفان بیگانه تخم گذاشته‌اند و بیشتر شده‌اند.

بسیاری از هزاره‌ها به دست سپاه عبدالرحمان رانده شدند یا گریختند. پیامدش تهی شدن هزاره‌جات از مردم، از هم گسیختن پیوندهای اجتماعی و آسیب دیدن قدرت و توان لایۀ بالای سنتی بود. چراگاه‌های هزاره‌جات تنها ویژۀ چادرنشینان پشتو (کوچی) گشت تا مزد خدمتی را که در جنگ از خود نشان داده بودند، باشد. از آن هنگام گروه‌های بزرگی از هزاره‌های کوچنده در کویتۀ پاکستان و مشهد ایران پدیدار شدند.

ب. چندین دهه تبعیض و محدودیت

هزاره‌ها در زمان جانشینان عبدالرحمان از بردگی رستند. اما در پایه‌بندی قومی افغانستان نوینی که اندک‌اندک پیشرفت می‌کرد، در پایین‌ترین جایگاه نهاده شدند. هزاره‌هایی که در مرکزهای شهری بزرگ شده‌اند، کمابیش همه‌شان هماهنگ می‌گویند که آموزگاران و همشاگردی‌هایشان، و سپس رییس‌ها و همکارانشان، ایشان را برای چهرۀ مغولی‌شان یا برای باورهای شیعی‌شان درست انداخته خوار ساخته یا کتک می‌زده‌اند.

نفوذ سیاسی هزاره‌ها تا سال 1978- همانند دیگر قوم‌های ناپشتو- در پایین‌ترین اندازه بود. فرمانروایی کابل در دست پشتون‌ها، قوم چیره‌مند کشور بود، راه رسیدن به قدرت به پیوند با کاخ شاه وابسته بود. هزاره‌ها در نهادهای مردم‌سالار دورۀ لبیرال هم پایین نشان داده می‌شدند و نمی‌توانستند خواست‌هایشان را پیش ببرند. همبستگی هزاره‌ها با بخش شدن در ولایت‌های بامیان و غزنی و غور و وردک و اروزگان از میان گسسته بود.

تبعیض هزاره‌ها در کارهای آموزشی هم خود را بازمی‌تاباند. گرچند از سال 1931 هر افغانستانی از شش‌سالگی وادار به خواندن بود، بیشتر هزاره‌ها بی‌سواد مانده بودند. در همۀ هزاره‌جات تنها چند جا دبستان داشت. اما در همان جای‌ها هم تنها خانواده‌های دارا بودند که می‌توانستند از کار فرزندانشان چشم بپوشند و به پذیرش آموزش تن دردهند. تنها هزاره‌های شهری می‌توانستند به آموزش دیدن درآیند. فرزندانشان با شاگردان پشتو برابر نبودند. هزاره‌ها در برخی از مدرسه‌های کابل هیچ اجازۀ آموزه خواندن نداشتند، در مدرسه‌های دیگر هم سهم شاگردان شیعۀ نام‌نویسی‌شده بسیار پایین بود. افزون بر این در سال 1936 هرچند دری، پارسی افغانستانی زبان دربار بود، پشتو زبان ملی کشور اعلام شد

جستجو در کابل پرس