Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 83457

غریو ضد جنایتکاران جنگی در کابل

5 می 2014, 13:32

بقلم: مجيد قرار

بخش نخس:
باز هم ماه ثور است و بازهم تب قضاوت و موضعگیری در مورد هفتم و هشتم ثور بالا رفته است. هرکسی هم قضاوت خود را دارد.. اما کی می تواند شک کند که هفتم ثور کودتایی بود به رهبری حزب دموکراتیک خلق در خط منافع بین المللی شوروی سابق که در نتیجه کشور غیرمنسلک افغانستان در دامن بلوک شرق انداخته شد و عملاً به میدان جنگ و کشمکش ناتو و وارسا تبدیل گردید؟
با اینهمه، جنایت در داخل کشور از آنجایی شروع شد که حزب دموکراتیک خلق شاخه یی از احزاب کمونیستی جهان به رهبری اتحاد شوروی و پیرو افکار مارکسیستی بود، پس از پیروزی به پیروی از درسهای انقلاب پرولتری روسیه و سرکوبهای استالینستی، به سرکوب گسترده و بی امان مخالفین بالقوه و بالفعل خود در کشور پرداخت. حزب خلق در آغاز مخالفین بالفعل نداشت. مخالفین بالقوه حزب نیز شمار اندکی در مقایسه با کل نفوس کشور بودند. اما این حزب با یک شیوۀ نهایت جنایتکارانه هرکسی را که سری داشت و به حزب خلق خم شدنی نبود، به زندان انداختند و به شهادت رساند. گورهای دسته جمعی در سراسر کشور، لست دوازده هزار نفری شهدا که دولت کمونستی خود به نشر رساند و خیل بازماندگان شهدا ثبوت این ادعاست.
حزب خلق شهر به شهر و قریه به قریه را از مخالفین نامنهاد خود پاکسازی کرد و از همینجاست که شهر به شهر و قریه به قریه بازماندگان شهدا و مردمی که ترکتازی و جنایتکاری های حزب خلق را دیده و متضرر شده بودند، به پا خاستند. حزب خلق کمر بسته بود که تنها دوملیون نفر را زنده بگذارند و باقی مردم را به هلاکت برسانند. حفیظ الله امین دومین رییس دولت خلقی که بنام قوماندان انقلاب ثور شناخته می شد، در یک جلسۀ خصوصی حزب از این اراده پرداشته بود.
در چنین وضعیتی، آنچه احزاب جهادی خوانده می شوند، بخت شان گل کرد. اگر شعار و عمل و ایدیولوژی حزب حاکم خلق کمونیزم بود، شعار احزاب جهادی اسلام بود. روشن است که وقتی حزب خلق به شعارهایش در برابر مردم قرار بگیرد، مردم در کنار احزاب جهادی یی که شعار شان اسلام است می ایستند. اگر بخت به حساب بیاوریم و یا افتخار، احزاب جهادی در کنار مردم و قربانیان جنایات حزب خلق ایستادند. خوشبختی احزاب جهادی که تا به امروز ادعای مشروعیت می کنند و کسی هم نمی تواند این مشروعیت را از آنها بگیرد، در شعارهای اسلامی شان نیست، بلکه در همنوایی شان با مردم در مقطع پس از کودتای ثور است- در ایستادن شان در خط عدالت و در کنار مظلومین است. ورنه اگر به شعارهای اسلامی باشد، طالبان هم شعار اسلامی دارند و حزب اسلامی حکمتیار هم شعار اسلامی داشت...
مردم حساب هر عمل و کردار را می کنند و نتیجه گیری آن در موضعگیری شان تبارز می کند. احزاب جهادی هم مطابق عملی که کردند مشروعیت یافتند. انتخابات امسال خود یکی از نمونه های موضعگیری مردم در برابر جریانها و احزاب سیاسی است. فیصدی رای هریک از احزاب جهادی بیانگر چگونگی مقام شان در جامعه است.
با اینهمه، کودتای هفت ثور علیه یک نظام خودکامه یی صورت گرفت که با وجود نام جمهوری، میراث یک نظام خاندانی بود- نظامی که جنایات، غارتگریها، وطنفروشیها و تجاوزات مکرر شان به ملک و مال و ناموس مردم اظهر من الشمس بود. نظام جمهوری مطلقۀ محمدداوود خان روی انباری از باروت خشمها و عقده های فروخفتۀ مردم کشور قرار داشت. مردم برای سرنگونی این نظام قربانی های زیادی داده بودند.
اما حزب خلق نه برمبنای منافع و یا خواست مردم این نظام را سرنگون کرد و نه هم پس از گرفتن قدرت به منافع، خواستها و رای مردم عمل کرد. بلکه نظام مطلقۀ خاندانی را به یک نظام مطلقۀ حزبی تبدیل کرد که هر سازمان اولیۀ حزبی خود در جایگاه یک دولت به سرکوب مردم در جامعه پرداختند. این سازمانهای اولیۀ حزب افراد را نشانی می کردند، گرفتار می نمودند و در بسیاری موارد خود اعدام و سربه نیست می کردند. اعمال حزب دموکراتیک خلق چنان گسترده و جنایتبار بود که اصلاً جنایات حکومت خاندانی شاهی از یاد مردم رفت و سوگمندانه که بسیاری به کفن کش قدیم دعای خیر کردند. بنا به گفته یی که دستگیر پنجشیری یکی از اعضای و موسسین حزب خلق زمانی در دوران حاکمیت شان گفته بود، که او و یک محمدزایی هیچ فرقی ندارد مگر یک فرق و آن این که محمدزایی پدرش هم محمدزایی بود و او پدرش محمدزایی (خلقی) نبوده است. یعنی هم ازنگاه خودکامگی و هم ازنگاه جنایت پیشه گی و غارت ملک و دارایی مردم حزب خلق در جای نظام خاندانی محمدزایی نشتسته بود...
به همین ترتیب و در سوی دیگر، وقتی آهسته آهسته اختیار جامعه به دست احزاب جهادی افتید ناتوانی آنها در ادارۀ عادلانۀ جامعه و خودکامگی قوماندانان و تفنگداران سبب فجایع بیشماری دیگری شد. در دوران جهاد به خاطر اوضاع خاص جنگی و خشم مردم در برابر رژیم نامسلمان، خودکامه و مزدور خلقی که زیر فرمان اشغالگران بود، خودکامگی و اعمال ناروای رهبران محلی و یا در خارج نشستۀ مجاهدین کمتر مورد توجه قرار می گرفت. مردم حاضر بودند هرجفایی از مجاهد را بپذیرند به شرطی که مجاهد سنگر جهاد علیه روس را گرم نگهدارد و به گفتۀ شادروان استاد خلیلی، همین که صدای "حق دین" از تفنگ مجاهده بلند می بود هرگونه جفای دیگرش را مردم نادیده می گرفتند. اما با سرنگونی رژیم کمونیستی در هشتم ثور 1371 و برسرقدرت آمدن مجاهدین دوران نازدانگی شان به سرآمد. دیگر مردم از آنها مسوولیت پذیری می خواستند. مردم از آنها تامین امنیت، عدالت، کار، رفاه اجتماعی و کلیه خدماتی را می خواستند که وظیفۀ یک دولت بود. با درد و دریغ که حکومت مجاهدین هرگز تشکیل نشد و اگر هم شد، مشروعیتش را احزاب ایتلافی تقسیم کردند و هرحزب در محل خودش یک حکومت دیگری تشکیل کرد و این دولت هیچیک از مسوولیتهایش را در برابر مردم را نتوانست ادا کند.
شکی نیست که دولت مجاهدین در برابر یک تجاوز قرار گرفت و مجبور بود به مقاومت در برابر این تجاوز تازه که با لطایف الحیل و با برنامه های پیچیده یی رویدست گرفته شده بود، بپردازد. اما هرگز نمی شود غفلت حکومت مجاهدین از وظایف شان برای تامین امنیت و عدالت و جلوگیری از اوباشگری های گروه های مختلف مسلح بخشید و نادیده گرفت. درست است که احزاب مجاهدین تجربۀ کار سیاسی برای ساختن دولت را نداشتند. اما در بسیاری موارد حد اقل کاری را هم که برای مردم، در جایگاه یک حکومت باید می کردند، دریغ داشتند؛ جنگ را بهانه کردند و گذاشتند که انارشی حکومت کند و روزگار مردم را سیاه بسازد.
بنده قصد تبرئه و یا دفاع از کدام جنایت و جنایتکاری را ندارم. اما به این باورم که جنایات در دوران حزب دموکراتیک خلق سازمانیافته بود. از سوی حزب سازمان می یافت و از سوی حزب و در چوکات رسمی دولت و با تایید مقامات حزب و دولت اجرا می شد. ملامتی اعضای حزب خلق درین است که با تصامیم حزب خلق چه در سرکوب مردم و کشتار آنها در زندانها و چه در فروش وطن به روس شریک بودند و تایید می کردند. مسوولیت جنایات حزب خلق به گردن تمامی کسانی است که کارت سرخ حزب را به جیب داشتند و جنایت را محکوم نکردند و علیه آن اعتراضی نداشتند. شاید بسیار بوده باشند کسانی که عضو حزب خلق بودند اما هرگز کسی را نکشته باشند و یا در گرفتاری کسی سهم نگرفته باشند. اما همین که عاقل و بالغ بودند و کشتار مردم توسط حزب شان را می دیدند و مزدوری حزب شان به شوروی را می دیدند و اعتراضی نکردند، در همه جنایات و مسوولیتهای حزب شریک اند.

جستجو در کابل پرس