Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 21018

خانواده و چکیده ای از بحران های پنهان

25 نوامبر 2008, 20:14, توسط احسان

اين نوشته بسيار احساساتی و غرب گرايانه است . خانم آرزو از بلاها و سقوط اخلاقی و فرهنگی که بر سر خانواده ها ، زنان و دختران مهاجر در کشور های اروپايی و امريکا و کانادا می آيد ، هرگز حرف نميزند ؛ کدام مرد بيچاره قادر است در اروپا ، زن خود را اهانت کند يا لت و کوب کند؟ در مدرسه ها و اجتماعات رسمی به فرزندان خانواده گفته ميشود ، « شما ، ديگر در بند اطاعت از والدين خويش نباشيد ! اين شماره تلفن مثلا ۵۰۹ را ياداشت کنيد و اگر پدر و مادر ، بر سر تان بانگ زد ، فورا پوليس را خبر کنيد ! » راه ورسم سکس و ازدواج بدون قرارداد ( هم خانه گی و هم خوابه گی بدون ثبت دفتر و رفتن به کليسا ) همه جا به جوانان مهاجر تحميل ميشود ! پير مرد ها و کلان های فاميل که خيال کرده بودند اروپا سرزمين اميد های گمشده است اکنون متوجه ميشوند که « آواز دهل شنيدن ا ز دور خوش است !» اينک بايد روسپيگری و لااباليگری ، جوانان شان را تحمل کنند ، مرگ تدريجی زبان ،و عنعنات ملی شان را به چشم سر بنگرند و برای بد ترين مرگ ها که مردن در ديار بيگانه ، دور از يار و ديار ، هردم شهيد و پر شکسته است ، خويشتن را آماده کنند! اکنون بسيار کم است، مردانی که سال اول ، يک ماه و دوماه اول شروع مهاجرت ، به زن و فرزند خويش ، اندرز ميدادند، يکباره در برابر ديو تمدن غرب ، خود را نبازند ، از خود اهالی بومی « اروپايی تر و لااباليتر » نشوند ! اکنون هر که آش خود را می خورد و پرده خود را می کند! مهاجرين از زمامداران غربی ، از جامعه غرب چه بياموزند؟ وقتی آقای بوش و آقای بلر وجناب سار کوزی و ... بدون دليل موجه بر کشور های ديگر ، مثلا عراق ، هجوم ميبرند ، رييس جمهور قانونی و سکولار آنجا را با فضيحت و نکبتی بيسابقه ، به دار می آويزند ، مقاومت ملی و اخلاقی را با توپ و تانگ، پاسخ ميدهند و بر زنان و کودکان عراقی ، تجاوز ميکنند! اين بلاها و مصايبی که بر سر زندانيان افغان و عراقی آورده ميشود ، وقتی مرور ميکنی ، هزار رحمت و آفرين ميفرستی به عصر توحش و دوران حجر ! خانم آرزو ، شما ناراحت و گله مند نباشيد که يک مرد در فلان گوشه اروپا ، از زن خود ابراز توقع ميکند تا ( زن افغان ) باقی بماند و تغيير ناگهانی و ۱۸۰ درجه نکند! هزاران مرد ديگر همين حد جسارت و جرات را نيز از دست داده اند ، پدر و مادر اولاد شان « کشور ميزبان » است و « خداوند» در تکيه لام شان ، تبديل شده است به « اوه ؛ مای گاد !» که يک عبارت تجملی و تعجبی ست ! خود غربی ها که د ر سالهای پايانی عمر در پهلوی يک سگ ، تک و تنها ، روز گذرانی ميکنند و در روی پله کان ميخانه به سرای ابدی ميروند ، برای مهاجر بينوا نيز همين طرز زيستن و مردن را ، توصيه ميکنند! مهاجر بيچاره چکار کند که هنوز نه آداب ، شراب خواری را بلد است نه ميتواند اجازه بدهد زن عقدی او ، « دوست پسر » پيدا کند يا دختر جوان او شب ها تا دير وقت به منزل بر نگردد ! شما خانم عزيز ، چيزی به نام « مردی » و « نامردی » شنيده ايد يا نه؟ مرد های ما در غرب ، در هالند ، سويدن ، دانمارک وکانادا ، که ديگر « مرد » نيستند که عصبانی بشوند و امر و نهی کنند ، مگر غير اين است؟ با احترام . احسان بيوطن ( نيدرلندز)

جستجو در کابل پرس