ناگفته نماند که سارتر بر عکس نیچه به خدا اعتقاد نداشت و یا شک داشت به خدا . از اول زنده گی , سارتر متوجه تشکیلات خداوندی شده بود , ولی زود رفت به عقل خودش که همه جیز جز دانش را نفی میکرد . سارتر با ترس و یا از ترس جامعه اهسته اهسته در ناول هایش و یا به طور مجمع در کتاب هایش میخواست از ترس خالی بودن انتها به همه هشدار بدهد , این تفکرات سارتر را در قصر کافکا بهتر میتوانید ببینید . عشق , عاطفه , محبت , انسیت , نفرت , خشم , ذلت , اهانت , وقار , افتخار . در داستنان های سارتر همیشه شخصیت های داشته از میان مردمء در گیر با زنده گی . همچنان مثل اسلاف خود سارتر نتوانست دیونئ تاریخی و عنعنوی پدران خود را زنده نگه دارد . که تا اخر عمر خود , ایشان قلباء متاسف این فاجعه بودند . گرچه امروز ما احتیاجی به نصایح سارتر نداریم ولی سارتر بزرگتر از کتابهای است که نوشته است . دایزنگی .
ناگفته نماند که سارتر بر عکس نیچه به خدا اعتقاد نداشت و یا شک داشت به خدا . از اول زنده گی , سارتر متوجه تشکیلات خداوندی شده بود , ولی زود رفت به عقل خودش که همه جیز جز دانش را نفی میکرد . سارتر با ترس و یا از ترس جامعه اهسته اهسته در ناول هایش و یا به طور مجمع در کتاب هایش میخواست از ترس خالی بودن انتها به همه هشدار بدهد , این تفکرات سارتر را در قصر کافکا بهتر میتوانید ببینید . عشق , عاطفه , محبت , انسیت , نفرت , خشم , ذلت , اهانت , وقار , افتخار . در داستنان های سارتر همیشه شخصیت های داشته از میان مردمء در گیر با زنده گی . همچنان مثل اسلاف خود سارتر نتوانست دیونئ تاریخی و عنعنوی پدران خود را زنده نگه دارد . که تا اخر عمر خود , ایشان قلباء متاسف این فاجعه بودند . گرچه امروز ما احتیاجی به نصایح سارتر نداریم ولی سارتر بزرگتر از کتابهای است که نوشته است . دایزنگی .