Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 29266

هزاره ها در ایران .........شرممان باد گر برین .....

30 می 2009, 18:46, توسط سيدعلي صالحي-شاعر پارسی گوی

سيدعلي صالحي

در افغانستان

کتاب هاي «ايراني» را به رود هيرمند ريختند.

خبرگزاري ها- هفتم خرداد 88

اگر همين صباحي پيشتر، طالبان با مثله کردنً بودا به باميان، دسته گلی خوش چمان به آب دادند، امروز «نئوطالبان» با دستً خود هزاران گلستانً گويا را بر کرانه خونٍ پالايً هيرمند گردن زدند؛ قتل عام قلم، کتاب کشانً کبير، چه جشنواره يي،

در اين عزاي عجيب، اشباح بي خبر حتي به خط و زبانً خويش نيز رحم نکردند. در حيرتم که روشنفکران آزاده افغانستان چگونه مي توانند آسوده از جوارً چنين جنايتي بگذرند. اين درنده گانً کمين کرده به کاشانه فرهنگ، از کدام مغازه تاريخ به هزاره سوم پرتاب شده اند که از قهر حکيم توس نترسيدند، از رويً رؤيانويسً بيهق شرم نکردند، از ناگرانيً قبادياني به گراني نمردند، يعني همٍ لهجه رودکي و همٍوندً مولانا بيدل اند؟

از آن ديار، قافله ترياک روانه سرزمين ما مي شود، اما از بلادً ما کاروانً کتاب به جانب شما مي آيد، چه تعاملي، انگبين از ما به سرانگشتً همدلي، جويدن از شما به دندانً دشمني؟ اين دغل در دل داشتگان و ريا به راهٍ کاشتگان کيستند که بند به آب و آبرو بر باد داده اند؟ مسببً مرگً دسته جمعيً آن همه کتاب چه کساني و کدام کسان بوده اند که سوادً صبح را به تيغ تشنه سوده اند؟ پاره پهناوري از اين مکتوبات، مضمونً مستقلي داشته اند؛ ادبيات، تاريخ، دانايي، ترجمه...،

ما در اين باديه خود به راهً آزاديً بيان و بيداريً کتاب، هزينه و حوصله بسيار به کار آورده ايم تا چراغ معرفت در اين همه وزيدنً مسموم نميرد، آن وقت، شما واژه مي کشيد و براي عروسيً جاهلان حنا آورده، قند شکسته و قصه به قولً خلاف ساز مي کنيد؟ اووف بر خردمندي که خبر از کردارً چنين چاقوکشاني رسيده اش باشد و بي تفاوت به تاريکي روزگار خود را به خوابً هيچ، همين است ديگر، چون متولي حرمت امام زاده نگه ندارد، پرپيداست که ديگر از شبروً بي قبله چه انتظار؟ هش... به آن فرقه کتاب کش بگوييد اين خوني که به هيرمند ريخته ايد، مي دانيد از کجا آغاز و به کجا مي رسد؟ استعاره ستمگري است؛ کتاب هاي ايراني (توليد در ايران) کشته کشته بر پشته موجاب هيرمند دوباره به ميهن خود، به درياچه هامون بازمي گردند، هامونً سيستانً گراميً ما، پاره تنً ما. بسيار بودند کساني که در عصرً ماضي، کوه کوه کتاب از کتابخانه بي کرانه ايران به رودخانه ها ريختند. جوجيً مغول دريا دريا کتاب از کتابخانه نيشابور بزرگ را همراهً شيخ نجم الدين کبراي اويسي و عارفً سردار فريدالدين عطار به خرمن آتش سپرد، و امروز جبارکانً زبون بر کرانه هيرمند، همان حيا را بلعيده و همان شرف را بالا آورده اند. اگر هيرمند از شرم، طغيان کند، حق دارد. آن گونه که دجله از حضورً خاکسترً حلاج،

هيرمند به درازناي هزار و صد و بيش فرسخ، بالا بليغ تر از فرات و سند است به آسيا، بيا که همو قطره قطره بر اين فاجعه فرهنگي شهادت خواهد داد. درياوشي که از کوه هاي بابا در شصت و چند فرسخ از غربً کابل (به حوالً همان باميان) برمي آيد تا هزاره جات، از قلعه بست مي گذرد، قندهارً غمگين را در قفا مي گذارد، مي رسد به مرز، به سيستانً ما، و سپس در چه چستً هامون آرام مي گيرد. اين مسافر تاريخ، اين زائر زنده، حالا با يقيني تمام عيار گواهي مي دهد که شîبîح ملاعمر از گنبد ميناي افغانستان رخت برنبسته است هنوز. دردي از اين دست را ديگر نمي توان «سانسور» ناميد، قتل عام انديشه است. اقدامً انتحاري عليه فرهنگً مردمً هر دو سرزمين است، کشتارً کلمه به کامً سياست است. فرض که نسبت به کيلي از کتاب ها و متونً منظورمندً دولتي (در اين کاروان) مي خواستيد احتياط و برائت پيشه کنيد. فرض که حاصلً جمع بعضي معادلات، خوشايندً خواب و خيالً شما نبود.

چرا تر و خشک را به يکي تازيانه تيمار کرده ايد؟ خود از خونابه هيرمند شرمتان نمي شود؟ در اين کردار کور، آب و آتش يکي ست؛ کتابٍ سوزان در کوره تعصب، هولوکاست فرهنگي است.

لااقل به آيينً کهنٍ سال و مشترک، امانت نگه مي داشتيد، يا کاروان به رباطً نخست...، ما اهل قلم مستقل که در اين خانه دل پردردي از واژه مغربيً «سانسور» داريم، شناعتً فرقه بدفهمً کتابٍ کش هم که تيغ بر تيغ فرو آورده است. باري هر کتابي فرستاده بي دفاعي است که نگه داشتً حرمت اش بر هر کسي و با هر عقيده يي واجب است. در افغانستان آيا کسي يافت مي نشود به چنين شبً شعله وري که به اهل صبح پاسخ دهد؛ چرا...؟ شگفتا... اين چه روزگاري ست که حالا بايد بر سرهاي بريده اين فرستادگان، در خونابه هامون گريه کنيم؟ همين است ديگر، او که از منزلً معنا نمي داند «گل» را به کدام مقصدً معطر بفرستد، سرانجام خود نيز بادً سموم درو خواهد کرد.

جستجو در کابل پرس