Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 30249

نادر علی «پویا»

19 جون 2009, 19:51

مامون عزیز سلانت تصیب شما ! چه بزرگ آ رامشی است که می بینیم شهیدان استبدا د "داس چکشی" با فامت های رسا وسر های بلند مرگ را پذ یرا شد ه اند وتن به ذلت نداده اند ویا هم زندان رافتح نموده برآمده اند . چه افتخار است به شما که بدون در نظر داشت هیچ نوع تغلقی یاد این شهیدان بیداد را زنده میدارید .یکی ازین شهدا " شیرعالم " نام دارد .او با شش تن از اعضای کمیتۀ مرکزی یکی از همین سازمان های چپ به زندان دموکراتیک خلق رفت وبر نگشت . او بامن ارتباط نسبی دارد ونه تعلق فکری .اما استقامت او را همیشه می ستایم . اواز پنجشیر بود از رخه ،از قریۀ شغه ، داماد حا جی ج پخته فروش از مرشتان . یاران همفکر دیروزش او را از یاد برده اند . شاید از خجالت . مفهوم" خجالت "را در این موارد شما زندان دیده ها خوب می دانید وقتی دوفقر در یک موقف سیاسی در یک اتهام با یک دوسیه به زندان می رود ویکی اعدام می شود.دیگری زنده می براید . خجالت امروز اثر ذلت دیروز است . اما من می خواهم دین خود را ادا کنم وحد اقل در ورق پارۀ از اوبنویسم .به هیچوجه فکر انتقام از یارانش را ندارم . چون استقامت یاران هم دوسیه اش او را نجات نمی داد . اما اولاد این ها رانیز به درد بی پدری چون اولاد شیر عالم مبتلا می شد .که خدا کسی را به این درد مبتلا نکدند ! تزریق زهر در ورید او به "جرم " آزادگی دلیل با غرور مردن اوست .اما می خواهم بدانم این غرور را او چه سان در برابر بی داد به نمایش گذاشته است ؟ او با قلم توانایش چه نوشته است ؟ او هر روز وقتی خانه را به قصد محل کارش به تصدی کود کیمیاوی ترک می کرد به خانمش می گفت : اگر نیامدم سرو صدا نکنی بفامی که مره بردند ! او مرگش را هر لحظه احساس می کرد اما از آن نمی ترسیداگر به دوسیه این مرد بر خوردید با قلم توانای تان چیزی بنویسید ویا به این قلم شکسته برهه هایی از آن را بفرستید تا زینت نوشتۀ این "کمدان " گردد .mfarid live.ca

جستجو در کابل پرس