محترم کرزی یگانه قائد ملی است که بدون تبعیض با حوصله و درایت میخواهد افغانستان را به سرمنزل مقصود برساند .
24 اكتبر 2009, 12:18, توسط kambiz
بادرود به هم وطنان و
بادرود به جناب کامران میر هزار که با این سایت ملی زمینه برای تصادم افکار های گوناگون در جامعة سنی و عقب ماندة کشور عزیز ما شده اند . تا همه بتوانند در فضای دیموکراتیک با هم به مبحثه پردازند و زوایای تاریک جامعه ماراروشن سازند و این بسیار مهم است که روشنفکران در روشنگری درست ، قلمبدست بتواند رهنمود باشند و در غیر آن جفای است بر قلم و کاغذ مصرف شده .
من این نوشته های جناب کاوه را خواندم و آنرا درد دلهای شخصی خودشان یافتم تا بررسی شرایط عینی و ذهنی جامعه ما در آیینة سیاست های جهانی.
گناه ایشان هم نیست چون هر کسی قلمبدست میگیرد بنابر گرایشات ذهنی و فکری خویش می نگارند مثلا امروز پدیده های اجتماعی همه را میشود بگوئیم که معضلات اجتمای دارای ابعاد وسیعی می باشد .
بنظر من قضاوت ما باید بر اساس آنچه در دست داریم باشد و یا سنجش ما بنابر آنچه بود و هست باید شود.
کشور ما دشمنان کمی ندارد در هر گام و در هر نوشته میشود احکام خرد زدایی آنرا مشاهده کرد وای به حال مردم که قلم بدستانش نتوانند تحولات را ببیند و یا توقع شان آنقدر باشد که حتا از گاو نر هم توقع گوساله زائیدن را داشته باشند.
اینکه جناب کرزی چه کرده بهتر از ما غربیان و دشمنان تاریخ میتونند حس کس کند و آنکه کشوری بعد سالها صرف نام افغانستان بالیش یاد می شود این را میتوان به رشادت و از سر گذشتگی آقای کرزی دانست .
اگر که ما الفبای سیاست را بخوانیم و ببینیم .
تا جایی که من می بینیم اکثر نوشته ها بوی قومی و بوی مذهبی و بوی نژادی و زبانی دارد .و گر نه امروز اگر مجاهدین به قدرت می رسید نه کابل پرسی را میگذاشتند .و نه RTA و نه Ariana و بقیه را .
زنانی که درزمان طالبان از خانه برآمده نمیتوانستند امروز میخواهند ریاست جمهوری را تصاحب کنند. در تمام زمینه ها فعال شوند. و اگر امروز هر تحولی و هر ارزشی در افغانستان وجود دارد و رو به پیشرفت تاریخی می باشد همانا کار دانی جناب کرزی است . چرا که اکثر افغانهای ما خانواده های چند نفری خویش را نمیتوانند اداره کنند. و این که رئیس جمهور یک کشور که در هر مسله کوچک باهم اختلاف دارند.
مثلا داکتر عبداله و گلبدین و برهان الدین و صیاف و مزاری و دوستم و مجددی و طالب و غیره توانستند در مدت کوتائی افغانستان را به خاکستر مبدل کنند .
اما برای ساختن یک کشور ویران حوصله لازم است و آنهم حوصله شخص بردبار و با کرکتری مثل جناب کرزی . و این همه زحماتی را که محترم کرزی کشیده ممکن داکتر عبدلله در مدت کوتایی مانند سالهای 90 تارومار کنند. و بعد طلبگار هم باشند . پس مردم افغانستان وظیفه دارند که برای سرنوشت شان فرصت را از دست نداده و با یک ری سرنوشت خویش را به دنیای مدرن وصل کنند همچنان که تا حالا از رای های محترم کرزی قائد ملی افغانستان معلوم است .
منظور عبدالله و دارودسته سنگچارکی آن است در این چند بیت از غزل حافظ را هم مرور کنیم :
نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کلاه کج نهاد و کنجی نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
شرط و لازمه نوشتن اینست که نخست ما از خود شروع کنیم و از یک بعد به تمام مسایل نگاه نکنیم .
و آب آوردن و کوزه چپه کردن ما یکی نباشد.
بادرود به هم وطنان و
بادرود به جناب کامران میر هزار که با این سایت ملی زمینه برای تصادم افکار های گوناگون در جامعة سنی و عقب ماندة کشور عزیز ما شده اند . تا همه بتوانند در فضای دیموکراتیک با هم به مبحثه پردازند و زوایای تاریک جامعه ماراروشن سازند و این بسیار مهم است که روشنفکران در روشنگری درست ، قلمبدست بتواند رهنمود باشند و در غیر آن جفای است بر قلم و کاغذ مصرف شده .
من این نوشته های جناب کاوه را خواندم و آنرا درد دلهای شخصی خودشان یافتم تا بررسی شرایط عینی و ذهنی جامعه ما در آیینة سیاست های جهانی.
گناه ایشان هم نیست چون هر کسی قلمبدست میگیرد بنابر گرایشات ذهنی و فکری خویش می نگارند مثلا امروز پدیده های اجتماعی همه را میشود بگوئیم که معضلات اجتمای دارای ابعاد وسیعی می باشد .
بنظر من قضاوت ما باید بر اساس آنچه در دست داریم باشد و یا سنجش ما بنابر آنچه بود و هست باید شود.
کشور ما دشمنان کمی ندارد در هر گام و در هر نوشته میشود احکام خرد زدایی آنرا مشاهده کرد وای به حال مردم که قلم بدستانش نتوانند تحولات را ببیند و یا توقع شان آنقدر باشد که حتا از گاو نر هم توقع گوساله زائیدن را داشته باشند.
اینکه جناب کرزی چه کرده بهتر از ما غربیان و دشمنان تاریخ میتونند حس کس کند و آنکه کشوری بعد سالها صرف نام افغانستان بالیش یاد می شود این را میتوان به رشادت و از سر گذشتگی آقای کرزی دانست .
اگر که ما الفبای سیاست را بخوانیم و ببینیم .
تا جایی که من می بینیم اکثر نوشته ها بوی قومی و بوی مذهبی و بوی نژادی و زبانی دارد .و گر نه امروز اگر مجاهدین به قدرت می رسید نه کابل پرسی را میگذاشتند .و نه RTA و نه Ariana و بقیه را .
زنانی که درزمان طالبان از خانه برآمده نمیتوانستند امروز میخواهند ریاست جمهوری را تصاحب کنند. در تمام زمینه ها فعال شوند. و اگر امروز هر تحولی و هر ارزشی در افغانستان وجود دارد و رو به پیشرفت تاریخی می باشد همانا کار دانی جناب کرزی است . چرا که اکثر افغانهای ما خانواده های چند نفری خویش را نمیتوانند اداره کنند. و این که رئیس جمهور یک کشور که در هر مسله کوچک باهم اختلاف دارند.
مثلا داکتر عبداله و گلبدین و برهان الدین و صیاف و مزاری و دوستم و مجددی و طالب و غیره توانستند در مدت کوتائی افغانستان را به خاکستر مبدل کنند .
اما برای ساختن یک کشور ویران حوصله لازم است و آنهم حوصله شخص بردبار و با کرکتری مثل جناب کرزی . و این همه زحماتی را که محترم کرزی کشیده ممکن داکتر عبدلله در مدت کوتایی مانند سالهای 90 تارومار کنند. و بعد طلبگار هم باشند . پس مردم افغانستان وظیفه دارند که برای سرنوشت شان فرصت را از دست نداده و با یک ری سرنوشت خویش را به دنیای مدرن وصل کنند همچنان که تا حالا از رای های محترم کرزی قائد ملی افغانستان معلوم است .
منظور عبدالله و دارودسته سنگچارکی آن است در این چند بیت از غزل حافظ را هم مرور کنیم :
نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کلاه کج نهاد و کنجی نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
شرط و لازمه نوشتن اینست که نخست ما از خود شروع کنیم و از یک بعد به تمام مسایل نگاه نکنیم .
و آب آوردن و کوزه چپه کردن ما یکی نباشد.