Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 42776

یک قصه و یک قکاهی از طرف ولی.

6 جنوری 2011, 11:31, توسط Wali

سلام به همه.

از دیر به اینطرف چند تا بی حیا بی وجدان بی ناموس و بی همه چیز در سایت کابل پرس? بزرگان و شخصیت های تاریخی اقوام ساکن کشور را توهین میکنند۰ ایشان اگر با کدام اوزبک مقابل شوند امیر تیمور را دشنام میدهند۰ اگر با پشتون مقابل شوند احمد شا بابا را دشنام میدهند و ....... بدون اینکه خاطر دیگران را که اصلاً با ایشان کار ندارند را داشته باشند۰ لذا من چند سطر در ارتباط به این عمل شان مینویسم.

زمانی برای چند ماه مقیم تاشکند بودم در آنجا گروهً از جوانان افغان را دیدم که در زمان کارملوف در سن پایین به آنجا فرستاده شده بودند ایشان همه اطفال بی پدر و مادر بودند که در آنجا برای مقاصد ناپاک تربیه میشدند۰ از جملهً ایشان یکی نجیب نام بود بسیار بی ادب. دزد و هیله گر. وی در هر موقع بسیار به آسانی و بدون تشویش پدر مادر و سایر اعضای خانوادهً جانب مقایل را دشنامهای رکیک میداد و غالمغال میکرد. بنده روزی از یک دوستم که وی را میشناخت پرسیدم که نجیب چرا اینقدر پوچ دهن و بی تربیه است؟ دوستم در جواب گفت که نجیب باید هم اینطور باشد چون نه پدر دارد . نه مادر دارد و نه هم خیش وقوم۰

فکاهی.

روزی یک پکتیاوال با یک قندهاری جنگ کرد و به قندهاری هی دشنام میداد که احمد شابابایته چطور کدیم. میرویس نیکه ره چطور کدیم. شامحمودیته چطور کدیم و..... قندهاری بیچاره بعد از قکر زدن زیاد رو به طرف پکتیاوال کرد و گفت( یاره ستاخو په ټوله پکتیا کی زه سړی نه وینم خو خدای دی د ګلزمان بیخ در وباسه).

حالا من هم به انترناتیان کابل پرس میگویم که در بین شما خو کدام مرد را نمیبینیم و مجبورم بگویم که در استخوانهای بچهً سقو تان بشاشم. آنهم اگر پیدا شد۰

جستجو در کابل پرس