Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47156

تبعیض در بودجه ی ولایات تحت پروسه ی انتقال امنیت

26 آگوست 2011, 16:09, توسط RAWA

عوض نبی زاده از خادی‌گری تا بنیادگرایی

هرچند لطیف پدرام آئینه قدنمای کلیه میهنفروشان پرچمی و جهادیست اما با مرور گذرای نظرات عوض نبی‌زاده در می‌یابیم که یک میهنفروش با زوال تکیه‌گاهش اتحاد شوروی، وقتی به سرشکستگی پیوستن به حزب وحدت تن می‌دهد، دهانش را برای همان چیزهایی می‌درد که آغازش به عهده شکنجه‌گر لطیف خان گذاشته شده بود. او، سلطانعلی کشتمند، داکتر عسکر موسوی، کریم میثاق و... دشمنان مردم هزاره اند چرا که نه بخاطر آگاهی آنان به سمت اتحاد با کلیه اقوام علیه ستمگران واقعی‌ ــ حاکمان پشتون وغیرپشتون ــ که به دستور «واواک»، با سینه زدن زیر نام «بابه مزاری» و «استاد محقق» و... برای مشوب کردن ذهن‌ مردم هزاره نسبت به مردم پشتون زندگی می‌ کنند.

آقای نبی زاده نیز بازی با پرچم «فدرالیزم» را خوش دارد. او در نوشته‌ی «نظام فدرالی راه حلی کنونی در افغانستان» امریکا را مایه حیات دانسته (٢١) و می‌خواهد با «نظام فدرالی» زیر چتر اشغال و دولت مافیایی، عشق کند.

او مثل لطیف پدرام و روستار تره‌کی و غیره قومپرستان سرنوشتش را به سرنوشت دولتی تابع امریکا گره زده است. عوض خان اگر پرچمی نمی‌بود و جهادی نمی شد و به راستی از «محرومیت مردم» افغانستان رنج می‌برد، ‌باید مسئله ستم ملی را جدا از مبارزه مردم افغانستان برای استقلال و آزادی ندیده در تشکل رنجبران اقوام مختلف برای رستن از پنجال اشغالگران و شاه‌سگان هزاره و غیرهزاره آنان کوشیده و توضیح می‌داد که امروز نظام فدرالی یا متمرکز فقط روغن ماشین جنایت خاینان جهادی و شرکا خواهد بود و نه مرهم درد مردم ما.

هنگامی که دولت در دست جلادان جهادی و شرکا باشد، خلاف دروغ یا تصور احمقانه‌ی عوض نبی‌زاده، «خورشید» آن هیچگاه بر همه یکسان نخواهد تابید. «خورشید»، تنها محقق‌ها، دوستم‌ها، عبداله‌ها، خلیلی‌ها و... را گرم کرده و به مستی در خواهد آورد. (٢٢) «خورشید» امارت اسلامی این جنایت‌پیشگان را مردم ما چهار سال در خون فرزندان و ماوای‌شان دیدند؛ ستودن «خورشید» جهادی توسط نبی‌زاده‌ها به وز وز مگسی می‌ماند و نه بیش.

بیماری ضد پشتون او موجب می‌شود که بین ستار سیرت و حامد کرزی که چشم چپ و راست «سی‌آی‌ای» در کنفرانس بن بودند، فرق گذاشته و اولی را ترجیح ‌دهد چیزی که حتی لطیف پدرام هم در پی آن نیست. (٢٣)

بدون مبارزه قاطع با شونیزم خاینانه ملیتی نمیتوان افغانستان و مردم ستمکش تمامی ملیت هایش را از اینگونه داغ های ننگ رهایی بخشید عوض نبی‌زاده به رسم همه روشنفکران خادی و جهادی صرفا فاشیزم پشتونی را می‌بیند ولی نه هرگز قومپرستی ضد ملی و ضدپشتونی را: «تا زمانی که دیو فاشیزم افشاء و مهار نشود افغانستان هرگز روی ثبات و آرامش را نخواهد دید.»

می پرسیم: فرضا فاشیزم کرزی و طالبان از بین رفتند، آیا با امارت خلیلی، محقق، عبدالله، قانونی، دوستم، انوری، ربانی، امرالله صالح، سیما سمر، شفق و...، «ثبات و آرامش» و سعادت به مردم افغانستان روی خواهد نمود؟ آیا شوق چشم کشیدن و سینه بریدن زنان و میخ بر سر کوبیدن و نمایش رقص مرده و... رهبران محترم‌تان خاتمه خواهد یافت؟ آیا سیاف کباب کردن مردم غیرپشتون در کانتینر‌ها را بس خواهد کرد؟

او باید بداند که تا جلادان فوق محاکمه نشده، پول‌ها و دارایی‌های مردم از آنان مصادره نگردیده و «دیو» قومپرستی هزاره‌گی و غیر هزاره‌گی مهار نشود، مردم عزادار افغانستان روز خوش نخواهند دید.

عوض نبی‌زاده که گماردن حامد کرزی و نه ستار سیرت (٢٤) در کنفرانس بن را توسط امریکا «نشان از انگیزه برتری خواهانه قومی» تفسیر می‌کند، طبعا آنقدر باید مفلوک باشد که بنالد: «قوم هزاره صرف یک نفر سفیر در چوکات وزارت خارجه کشور دارد»؛ «در کابینه کنونی نیز یک شخصیت هزاره به صفت وزیر موجود نیست.» (٢٥)

برای مرتجع ما اهمیت ندارد که کی با چه سرشتی در راس قدرت دولتی قرار داشته باشد. ‌اساسی اینست که او از «قوما» است یا نه. او آنقدر ذلیل، کوتاه‌بین و بی‌اعتنا به سرنوشت ملت افغانستان است که با حضور چند خاین هزاره (محقق، خلیلی، سیما سمر، خدایداد، سرور دانش و...) به رقص می آید و الا ماتم می‌گیرد. البته او و نظایرش بیش از آن چشم پاره و وقیح اند که جواب دهند، زمانی که چندین وزیر و سفیر و والی و معاون رئیس جمهور، هزاره بودند، از بدروزی مردم هزاره‌ی ما ذره‌ای کاسته شد؟ همین آدمکشان نبودند که همدست با برادران دینی پشتون‌شان، گرگ جان و مال و عفت مردم شدند؟ اگر عوض نبی‌زاده به یکی از این پرسش‌های ساده پاسخ مثبت دهد باید کار با وحدت را خودفروشی‌ای ننگین‌تر از خادی‌گری دانسته به آن پایان دهد.

واقعیت اینست که دولت پوشالی مرکب از جانیان و جاسوسان مربوط به اقوام گوناگون بوده و همه‌ سرگرم دسیسه‌چینی و تبهکاری علیه اقوام افغانستان اند. مناسبات سران جنایتکار اقوام غیرپشتون با حامد کرزی در این سطر از «شعر»ی با عنوان «به نام خدای جبار و قهار» در سایت جنایت‌سالاران ضد پشتون «خاوران» خلاصه می‌شود:

«حامدا! رحمی بکن ما را جگر خون کرده‌ای / پیر و برنا مرد و زن را زار و محزون کرده‌ای»!

بلی، شاید جناب حامد کرزی نوکران ایران را کمی «جگرخون» کرده لیکن پریشانی ندارد. با ساخت و پاخت‌های محترم رییس جمهور با ولایت فقیه (که در ایران مبارزان به آن می گویند ولایت وقیح) و مقام دادن به خدمه وطنی آن ، به زودی بخیر «وحدت ملی» پابرجا شده و «خاوران» و شرکا سرود «حامدا! سلام به تو!» با آهنگ و صدای فرهاد دریا «هنرمند ملی» دولت مافیایی را سر خواهند داد.

نگاهی به چند نکته در مقاله «ضرورت گذار از تفکر تک قومی به اندیشه فراقومی در افغانستان»:

با تکلیف قوم‌پرستی، گرفتار هر استیصالی می‌توان شد. نبی‌زاده بر حقایقی مبرهن دست می‌برد تا «ثابت» نماید که قوم پشتون اکثریت را تشکیل نمی‌دهد! (٢٦)

«چون تا کنون هیچ یکی از اقوام و ملیت‌های متوطن در افغانستان به تنهایی اکثریت نفوس کشور را نمی‌سازد، افغانستان را می‌توان یک کشوری متشکل از اقلیت‌های قومی و ملی نامید.»

اولاً منابع مختلف قدیم و جدید جمعیت پشتون‌ها را در افغانستان لااقل ٤٠% تا ٥٠% نوشته‌اند. این قوم اگر از مجموع اقوام دیگر زیاد نباشد بازهم نسبت به سایرین پرنفوس‌ترین به شمار می‌رود.

ستم داخلی یکی از پایه‌ای‌ترین عوامل بطی بودن و خدشه‌دار شدن نبرد یک ملت علیه تجاوزکاران خارجی می‌شود. همین جنایت‌پیشگی بود که امریکا آن را بهترین فرصت برای اشغال افغانستان دانست. ثانیاً اگر پشتون‌ها را ٩٠% هم فرض کنیم، حقوق آنان با حقوق قومی که بیش از ٢% نفوس را تشکیل ندهد، مساویست و به هیچ رو نباید بر تابعیت اقلیت از اکثریت صحه گذارد. عوض نبی‌زاده اگر عرضه یک بلست «گذار» از قوم‌بازی هزاره‌گی به «تفکر فرا قومی» را می‌داشت باید بر تساوی حقوق اقوام و رد هرگونه برتر‌ی‌جویی ملی تمرکز می‌داد و نه میزان نفوس.

او مانند لطیف پدرام و عبداله نایبی و لعل‌زاد به «برخورد سالم» دولت به همه شهروندان امیدوار است:

«با توجه به تنوع قومی و مشخصات اتنیکی و نژادی کشورمان اگر برخورد سالم در رابطه تأمین حقوق برابر اعم از سیاسی، اجتماعی، قومی و ملیتی صورت گیرد در زمان و موقعیت کنونی هیچ مشکل سیاسی و ملی بوجود نخواهد آمد.»

«اگر» ندارد آقای خادی. یک فرد باید بی‌شعور باشد یا مردم را بی‌شعور بی‌انگارد که در شرایط چیره بودن امریکا و مافیای جهادی و پرچمی و خلقی، تأمین حقوق مردم را در مخیله‌اش راه دهد.

توجیه وابستگی:

«کشور ما سرزمین عقب‌مانده، فقیر و دست‌نگر و محتاج کمک جامعه جهانی است. سیاست‌دانان، روشنفکران، احزاب و سازمان‌های سیاسی نیز ناچار این نواقص و ضعف را حمل می‌نمایند. چنان که تجزبه سال‌‌های اخیر نشان می‌دهد این ناگزیری در احزاب راست و چپ کشور مشاهده می‌گردد.»

او که تجربه به عضویت در دو حزب میهن‌فروش «چپ» و راست را دارد و شخصیت خود و خادی‌ها و وحدتی‌ها را هم می‌شناسد، مستقل بودن یک حزب برایش باورکردنی نیست.

میمون که خود را در آیینه دید فکر کرد همه مثل اویند!

نخیر آقای نبی‌زاده، داوری راجع به دیگران از روی عضویت در دو حزب مزدور کمی غیر منصفانه است. همه «سیاست‌دانان، روشنفکران، احزاب و سازمان‌های سیاسی» ، خودفروخته نیستند که حامل آن «نواقص و ضعف» یعنی میهنفروشی باشند.

آن «ناگزیری» جزء ضرورت وجودی احزاب بیگانه ‌پرست است. ولی هستند احزاب، سازمان‌ها و عناصر آزادیخواه که وابستگی را خیانت و کسانی را که آن را با «ناگزیر» گفتن توجیه نمایند، خاینان محسوب می‌دارند. (٢٧)

او اقوام کوچی را «سلاح بدست» ولی هزاره‌ها را «بدون سلاح» می‌گوید.

اگر کوچی‌ها توسط باندهای جهادی مسلح شدند، باید بفرماید تسلیحات حزب وحدت چه شدند؟ بین کدام قوم پخش شدند؟ یا این که خدا نکند حزبی مزدور نبود و اصلاً اسلحه و پولی از ایران دریافت نکرده بود؟

یک خیانت باندهای جهادی سنی و شیعه عبارتست از توزیع اسلحه بین قوما برای مقاصد ابلیسانه‌ی ضدملی‌شان. پشتون‌ها را «سلاح بدست» و هزاره‌ها را «بدون سلاح» نمایاندن، دروغ‌گویی‌ای خادی و زشت‌تر از آن‌ «مظلوم» نشان دادن جنایت‌سالاران هزاره است.

او به درستی از جنایتکاری‌های حکام پشتون تبار نتیجه می‌گیرد:

«دوران عبدالرحمن، نادرشاه و دوران طالبان از غمبارترین دوران‌ها در تاریخ به شمار می‌آید. که در آن دوره‌ها نسل کشی‌ها و کله منارهای زیادی از اقوام زیر سلطه‌ در تاریخ درج گردیده است.»

ولی مشاهده می شود که مکروب قوم‌پرستی تا استخوان او را فاسد ساخته که از عطف به داره‌های هزاره و شیعه‌ بازش می‌دارد قسمی که حتی «حاکمیت تک قومی دهه نود آقای ربانی» را به باد «انتقاد»هایی دوستانه می‌گیرد لیکن در تبیین جنایات مزاری و خلیلی و محقق و... وجدانش می‌خوابد.

بگذار او تا آخر در همین خواب باشد. مهم این است که انقلابیون ضدبنیادگرای هزاره، راه واقعی مبارزه برای رهایی وطن‌شان افغانستان و سپس نیل به حقوق دموکراتیک کلیه اقوام را به توده‌های هزاره و غیر هزاره نشان دهند تا دیگر فریب هیچ جنایتکار از هیچ سنخی را نخورند

جستجو در کابل پرس