از دوستان عزیز تقاضا دارم که عبارات زیررا که خود راوایی ها درباره ای آقای روستارتره کی نوشته اند خوب به دقت مطالعه فرمایند، راوا دربارهای امیرعبدالرحمن خان وافکار روستاربابا چنین نوشته است:
(مشاطه گری امیرعبدالرحمن
او به روش هر قومپرست، ستایشگر امیرعبدالرحمن بوده وغیر از آن که از استبداد و قومکشیهای او چیزی بر زبان نمیراند، وی را مبرا از تعصب قومی و مذهبی ترسیم مینماید که عشقی غیر از ایجاد یک دولت واحد نداشت:
«امیر بدون تعصب قومی و مذهبی صرفا به هدف ایجاد یک دولت قوی... اقوام سرکش را... تار و مار کرد.»
اگر در سرکوب این و آن قوم پشتون تثبیت استبداد خونریز خودش مسئله اصلی بود، در قتل عام مردم هزاره بلاتردید قومپرستی و مذهبپرستی امیر «نام گیرک» هم نقش بسزایی داشته است.
فردی با سلامت عقلی و فارغ از غرض و مرض پشتونبازی، چگونه ممکن است برای مبارزه استقلال خواهانه به طرف طالبان ببیند ولو طالبان نکتایی پوش مثل داکتر روستار ترهکی، از پاریس به آنان سفیده بمالد؟ روستار ترهکی طبق معمول تمام تاریخ نگاران و نویسندگان قلم بمزد و فاشیست، امیر عبدالرحمن را به خاطر «ایجاد دولتی قوی» تکریم و سیاستهای کله مناری او را توجیه مینماید: «همبستگی ملیای که امیر با ایجاد ترس و وحشت از دولت، خلق کرده بود... به مرور زمان به ضابطه قابل قبول زیست باهمی اقوام کشور تبدیل شد.»
در هر کشوری «ایجاد همبستگی ملی» بر پایه «ترس و وحشت»، درخود آتش اختلافهای شدید قومی و مذهبی را به همراه میداشته باشد که با هر انگیزه داخلی یا خارجی مساعد میتواند شعلهور شود.)
خوب حالا با این نقد افکار روستار بابا معلوم ګردید که راوا نیز معتقد است واعتراف دارد که سیر ملت سازی در افغانستان براساس خون ریزیهای قومی امیر آهنین آغاز ګردیده است وطبعا که چنین ملت سازی نظر به عقیده ای راوا که باکشتار ونسل کشی بوجود آید دوام پیدا نکرده وآتشهای نهفته درزیز خاکستر روزی سر بالا میکند. بناء معلوم شد که امیر عبدالرحمن هم قومپرست بود وازطرف دیګر هزاره ها مظلوم. پس سوال از خانمهای راوایی این است که چګونه حالا هم ظالم وهم مظلوم را دریک پله ای ترازو قرار داده اید؟ مګر کسی که مادرکلانهایش کنیز بوده باشد ودر بازارهای برده فروشی به فروش رسانیده باشد سزاوار این است که از وی حد اقل معذرت خواسته شود یا اینکه بازهم مانند امیر عبدالرحمن خان برسرش کوبیده شود؟
آیا این خود تناقض درګفتار وکردار راوایی ها نیست؟
با احترام
بهمن
از دوستان عزیز تقاضا دارم که عبارات زیررا که خود راوایی ها درباره ای آقای روستارتره کی نوشته اند خوب به دقت مطالعه فرمایند، راوا دربارهای امیرعبدالرحمن خان وافکار روستاربابا چنین نوشته است:
(مشاطه گری امیرعبدالرحمن
او به روش هر قومپرست، ستایشگر امیرعبدالرحمن بوده وغیر از آن که از استبداد و قومکشیهای او چیزی بر زبان نمیراند، وی را مبرا از تعصب قومی و مذهبی ترسیم مینماید که عشقی غیر از ایجاد یک دولت واحد نداشت:
«امیر بدون تعصب قومی و مذهبی صرفا به هدف ایجاد یک دولت قوی... اقوام سرکش را... تار و مار کرد.»
اگر در سرکوب این و آن قوم پشتون تثبیت استبداد خونریز خودش مسئله اصلی بود، در قتل عام مردم هزاره بلاتردید قومپرستی و مذهبپرستی امیر «نام گیرک» هم نقش بسزایی داشته است.
فردی با سلامت عقلی و فارغ از غرض و مرض پشتونبازی، چگونه ممکن است برای مبارزه استقلال خواهانه به طرف طالبان ببیند ولو طالبان نکتایی پوش مثل داکتر روستار ترهکی، از پاریس به آنان سفیده بمالد؟ روستار ترهکی طبق معمول تمام تاریخ نگاران و نویسندگان قلم بمزد و فاشیست، امیر عبدالرحمن را به خاطر «ایجاد دولتی قوی» تکریم و سیاستهای کله مناری او را توجیه مینماید: «همبستگی ملیای که امیر با ایجاد ترس و وحشت از دولت، خلق کرده بود... به مرور زمان به ضابطه قابل قبول زیست باهمی اقوام کشور تبدیل شد.»
در هر کشوری «ایجاد همبستگی ملی» بر پایه «ترس و وحشت»، درخود آتش اختلافهای شدید قومی و مذهبی را به همراه میداشته باشد که با هر انگیزه داخلی یا خارجی مساعد میتواند شعلهور شود.)
خوب حالا با این نقد افکار روستار بابا معلوم ګردید که راوا نیز معتقد است واعتراف دارد که سیر ملت سازی در افغانستان براساس خون ریزیهای قومی امیر آهنین آغاز ګردیده است وطبعا که چنین ملت سازی نظر به عقیده ای راوا که باکشتار ونسل کشی بوجود آید دوام پیدا نکرده وآتشهای نهفته درزیز خاکستر روزی سر بالا میکند. بناء معلوم شد که امیر عبدالرحمن هم قومپرست بود وازطرف دیګر هزاره ها مظلوم. پس سوال از خانمهای راوایی این است که چګونه حالا هم ظالم وهم مظلوم را دریک پله ای ترازو قرار داده اید؟ مګر کسی که مادرکلانهایش کنیز بوده باشد ودر بازارهای برده فروشی به فروش رسانیده باشد سزاوار این است که از وی حد اقل معذرت خواسته شود یا اینکه بازهم مانند امیر عبدالرحمن خان برسرش کوبیده شود؟
آیا این خود تناقض درګفتار وکردار راوایی ها نیست؟
با احترام
بهمن