Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47236

کرزی مهمان پدر تروریزم

29 آگوست 2011, 22:08, توسط baqi samandar

باقی سمندر
۲۹ رمضان سال ۱۳۹۰ خورشیدی
۲۹ ماه اګست سال ۲۰۱۱

سلام به همه خوانندګان کابل پرس?

سلام به کاکامیرزاګل !

میرزاګل جان قند برادر خود

از قدیم وندیم ګفته اند که شنیدن کی بود مانند دیدن

وقتی مینویسی که
«سلام به همه ، باقی جان سمندر سلام بشما ، یاد گزارشات پالتاکی تان بخیر ،خبر شدم که به وطن صاحب مال ومنال شدین. راستی یاد تان هست که چقه از بیداد و چور و چپاول و.. گپ میزدین ، اما حال مثل که کدام ناجوان بری تان سُرمه خورانده که خپ و چپ ماندین .بهر حال هر که را چند روز نوبتیست .نوبت مبارزه شما تمام شد .حالی خوب است که ده پس پیری غم روزمبادا ره بخورین .ازی که خانه کیچه ره پیدا کدین ، ایلا نکنین. »
حتمن کدام نفر ګوشهایت را بیکار یافته وهرچه دلش شده پف کرده است .
یکبار در کابل پرس - در بخش جستجو - ګوګل - نام باقی سمندر را بنویس تا ببینی که من برای کی ها مینویسم ؟ یا در ګوګل فارسی - نام باقی سمندر را بنویس شاید برایت بیشتر از صد نوشته من برملا شود تا دیده شود که برای کی مینویسم . وقتی نوشته هایم راخواندی باز یکبار بیاد پالتاک باش و باز این نوشته امروز خود را بخوان تا دریابی که چه نوشته ای ؟

باقی سمندر
سنبله ۱۳۹۰ خورشیدی
اګست سال ۲۰۱۱ میلادی

عید تان مبارک باد
آخرین روزها و لحظه های ماه مبارک رمضان امسال هم مانند هزاروسه صد ونود سال دیګر میګذرد وهمه آنهاییکه در اینماه مبارک رمضان روزه داشته اند – میدانند که در ۲۴ ساعت ویک شبانه روز هفده ساعت روزه داشتن دارای چه مزایایی معنوی ومادی میباشد .
انسانهایی که سالها نان ندارند تا شکم شان را سیر نمایند و سر پناهی ندارند که در زیر سقف آن بخوابند و پارچه لباسی ندارند که در ګرما و سرما بدن خود را واعضای خانواده وکودکان خود را بپوشالند و مزه بیعدالتی ها را با ګوشت وپوست خود چشیده اند – نیز ماه رمضان راکذشتاندند و بازهم میګذرد .
ګرسنه ګان دنیا وفقرایی که تعداد شان از ملیونها انسان در سراسر کره زمین زیاد تر است – سالهاست که در خط فقر وزیر فقر زندګی مینمایند . چه بهتر که درر وز عید سعید فطر وروزهای دیګر در مورد ګرسنګان وفقر ا در سراسرزمین وعلل اصلی فقر وګرسنګی وبیکاری و بدبختی ملیونها ملیون انسان بیاندیشیم و در راه فقر زدایی و پایان بخشیدن به نابرابری ها وبی عدالتی های اجتماعی ګامهایی استوار برداریم .
عید همه مبارک باد !
به امید انروزیکه در افغانستان ودر دنیا ګرسنګان وفقرا خودشان برضد فقر وګرسنګی وعلل ګوناګون فقر – ګرسنګی – بیعدالتی و نابرابری ګامهای استوار بردارند و دیګر از فقر وګرسنګی وبی عدالتی ونابرابری سخنی در میان نباشد .
بازهم عید تان مبارک باد !


فقر و غنا در شهر کابل

کابل - افغانستان

امروز بیستمین روزماه مبارک رمضان است. مردم افغانستان در ماه رمضان امسال از ساعت 4 صبح تا شش و نیم بعد از دیگر و در این روز ها تا ساعت شش شام روزه میگیرند. واقعیت اینست که آنکه روزه دارد یا ندارد اعم از کودکان یا کهن سالان به دور دسترخوان مینشینند و روزه داران افطار مینمایند، بعد از ادای نماز شام نام شب میخورند و بعد از ادای نماز خفتن میخوابند و آنهاییکه پیرو مذهب حنفی اند بعد از ادای نماز تراویح به بستر میروند و باز هم بعد از ساعت سه سحر بیدار میشوند و سحری میخورند.

یکی با خرما روزه اش را افطار میکند و دیگری با یک پیاله آب. یکی کچالو و یا شلغم را با نان قتغ میکند و دیگری در روی دستر خوان خود شوربا، چلو، پلو، قابلی، منتو و انواع غذا ها را با میوه ها و فرنی و ماغوت قطار میچیند و صرف مینماید.

من خودم در همین شهر کابل که میگویند بیشتر از چهار و نیم ملیون نفر در آن زندگی میکند ، بارها در همین بیست روز گذشته وقت افطار به روی دستر خوان های فقرا و گاهی هم به دور دستر خوان اغنیا دعوت شده و پیش از افطار و بعد از افطار دیده ام که تفاوت بین دستر خوان ها و خانه ها و لباس ها و زندگی و موقعیت اجتماعی و سیاسی و... انسانها از کجا تا کجاست ؟

من برای شما عزیزانم که خوانندگان صفحه گفتمان میباشید و در گوشه های مختلف دنیا پراگنده شده اید، چند نمونه چشم دید خودم را مینگارم تا شما به ژرفای تفاوت ها توجه نمایید.

من مثل همیشه بعد از ساعت سه و نیم بعد از چاشت در سرک های شهر کابل و مناطق مختلف میگردم و همه روزه سری به مسجد پل خشتی و بازارهای مقابل آن میزنم.

در مقابل مسجد پل خشتی و به روی سرک همه روزه کله و پاچه ، شکمبه و دل و جگر به روی کراچی های باربری بفروش میرسند و در روی سرک بوجی ها پهن شده و روی آ نها نان های قاق را مردان و زنان بفروش میرسانند .

در وقت نزدیکی های افطار بر سر تبنگ ها ای دل جگر و پلو های توله کی یا چلو هایی که در ترازو بفروش میرسند ، بیرو بار میباشد. در گوشه ای ترشی فروش و در گوشه ای هم خرما فروش و کراچی های انار و سیب و خربوزه و تربوز و انگورهای کشمشی و غوله دان و حسینی به چشم میخورند و در جاهای هم در دیگ ها یا پاتله های بزرگ نشا لا از دور شما را بسوی خود میکشاند.

من به نزدیک یک مرد جوان ایستاد شدم که نان قاق میفروخت و پیرمردی روی زمین به گرد نان های قاق نشسته بود و یگان توته آنها را از همدیگرجدا میکرد تا خریداری نماید.

روی چند پارچه نان قاق را پوپنک زده بود و پیر مرد آنها را به دور گذاشت. یکبار جوان ای نان قاق فروش با صدای بلند گفت: "کاکا نان سبوس و قاقه بره مال ها و گوسپندها و بزهایت میخری و او را هم خوش کده میگیری"

یکبار کاکا اوف کشید و چشمانش اشک آلود گردید و باصدای گریه آلود گفت:" بچیم !

مه نانه بری مالایم وبه گوسپندهایم و بزهایم نمی برم. ماخود ما نانی خوردنه نداریم و تو از بز و گوسپندهایم گپ میزنی. مه نان قاغه بری اولادهایم وننه شان میبرم. فامیدی یانه ؟ "

اشک از چشمان پیرمرد جاری شد و من که نتوانستم جلو گریه ام را بگیرم شنیدم که نان قاق فروش هم گریه می کند. چند نفری دیگر هم که به گرد نان قاق فروش جمع شده بودند با دلسوزی به مرد پیر هر یک چند افغانی داده و میگفتند که"ظالما تخت و بخت تا نه خد ا از رویتان بگیره "

یک زن پیر که صدای گریه اش از زیر چادری شنیده میشد ، گفت:" بیادرها مه خودم از گل صبح که از خانه بیرون شدیم که یگان کالا شویی مالا شویی پیدا کنم و نفقه اولادهایمه ببرم تا به حالی یک توته کالا را نه ششتیم و شیمه ده دست و پایم نمانده. همی حالی مجبور شدیم اینجه آمدیم تا چند توته نان قاقه بخرم وده خانه ببرم وده او (آب) تر کنیم و بیگای خوده پگاه کنیم "

هر یکی میخواست تا با پیر مرد و پیر زن اظهار همدردی نماید که در همین اثنا یک نفر پولیس و یکنفر ترافیک بسوی مردم آمده و مردم وکراچی ها و تبنگ ها را متفرق ساختند.

یک تبنگ فروش گفت: "هر روزه ای ها از صد تا یک و پنجاه روپه ازما جزیه میگیرند و اگه پیسه نتیم تبنگ مبنگ ماره چپه میکنن"

خواننده عزیز و ارجناک !

در این کشور بیشتر از شش ملیون نفر با فقر دست به گریبان است و بیشتر از سه و نیم ملیون نفر هم زیر خط فقر زندگی مینماید. از بام تا شام کودکان، زنان و مردان و کهن سالان از کران تا کران شهر کابل مشغول گدایی و دریوزه گی اند .

از خودم میپرسم که:

این همه معلولین و معیوبین که کمترین معاش را دارند ، چگونه به امتداد سالها گرسنگی بازهم روزه گرفته اند و چه خورده اند و چه نوشیده اند و مینوشند و میخورند؟

این همه بیوه ها و یتیم ها چه خورده اند و چه نوشیده اند و چه میخورند و چه مینوشند و چند افغانی عاید دارند؟

این همه سیل بیکاران، این همه سیل مهاجرین چه نوع زندگی میکنند و چه میخورند و چه مینوشند؟

معاش یک کارگر و یا مامور در یک دفتر از 2500 افغانی زیاد تر نیست، حالانکه قیمت:

یک سیر آرد 260 افغانی است

یک کیلو گوشت گاو 170 افغانی است

یک کیلو گوشت گوساله 220 افغانی است

یک کیلو گوشت گوسفند 220 افغانی است

یک قرص نان خشک 10 افغانی و جوره یی آن 20 افغانی است

یک کیلو بوره 30 افغانی است

یک کیلو چای 150 افغانی است

یک سیر خربوزه 180 افغانی است

یک سیر تربوز 120 افغانی است

یک خروار چوب سوخت 4500 افغانی است

یک سیر انگور 160 افغانی است

یک کله و پاچه گوسفند 200 افغانی است ....

و از همه مهمتر اینکه قیمت ها روز بروز بلند تر میروند. در همین اوضاع است که مردم همه روزه از ولایات بسوی ایران و پاکستان فرار میکنند و نا امنی ها در کابل بیداد میکند و جنگ ها هم به ولایات مشرقی و جنوبی به شدت ادامه داشته و سروبی، وردک، لوگر هم به خطوط جنگی تبدیل شده اند.

عزیزم حدیث مفصل از این مجمل را توبخوان !

یار زنده و صحبت باقی.


ده بس پیری هم تاکه توان دارم برضد همه چپاولګران خواهم بود .

جستجو در کابل پرس