Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47238

کرزی مهمان پدر تروریزم

29 آگوست 2011, 22:24, توسط baqi samandar

باقی سمندر
۲۹ ماه رمضان
۲۹ ماخ اګست سال ۲۰۱۱
سلام به همه خوانندګان کابل برس
سلام به مرزا ګل

بخش دوم

هر ترافیک یعنی یک مامور جزیه بگیر . مامورین و کارکنان پولیس ترافیک در شهر کابل از راننده ها بزور پول میگیرند. به بهانه کهنه بودن جواز سیر و اسناد موتر یا بهانه های دیگر هر ترافیک بیشترین عاید را در روز دارد.
در دو طرفه تمام سرک های خرد و بزرگ هزار ها کراچی و تبنگ مانده شده و فروشنده ها مصروف فروش مواد مصرفی اند و هرروزه مورد لت وکوب پولیس ترافیک قرار میگیرند. هر پولیس و هر ترافیک از دوره گردان و کراچی داران روزانه به اندازه که کمتر از صد افغانی نیست ، بزور پول میگیرند و الی تبنگ وکراچی اش را چپه میکنند.
در هر کوچه و خم آن و در هر گوشه شهر کثافات را میبینی. زباله دانی ها پر از زباله است و مامورین تنظیفات بلدیه یا شهرداری کابل با مجموعه مردم شهرکابل به کثافت و بوئیدن کثافت عادت کرده اند. از سر و روی کابل و از گوشه های فرعون آباد تا زن آباد و زور آباد ها ی از شهر کهنه تا جدید در همه جا بوی کثافات مشمئز کننده به دماغ ات میرسد.
در روی هر زباله دان روزانه چوپان ها میگردند و با چاقو ها خریطه های پلاستیکی را پاره نموده تا گوسفندان و بز ها در زباله دان ها بچرند.
در کابل و اطراف آن نه چرا گاه وجود دارد و نه کدام جائی را سبز میبینی.
اگر یک بار خاکباد های دوره ای شروع میشود ، زمین و آسمان را گرد و خاک و خریطه های پلاستیک میگیرد.
در همین کابل ، در همین ماتمکده ، در همین لابراتوار نیو لیبرالیسم ، به تعداد زیادی از جوانان ای معتاد به پودر و یا هیروئین برمیخوری.
محله های خرید وفروش پودر و فروشنده های آن مشخص است و خرید وفروش و مصرف هیروئین در کابل رو به ازدیاد میباشد.
انسانهای مصاب به ایدز هم در کابل پیدا میشوند.
فحشای غیر رسمی در کابل رو به ازدیاد است. دلالان " محبت" در هر گوشه وکنار از رهگذران می پرسند که " موبل آیل تبدیل کردن نمیری" " شاه جور هایته خالی نمیکنی " و... این هم نوع دیگر و نشانه دیگری از فقر است.
در کابل فقر زیر صفر وجود دارد. من بارها به کودکان و جوانانی برخورده ام که به مریضی سوء تغذی مصاب اند.
امراض قلبی در کودکان کابل بیش از حد دیده میشود.
از کجای کابل بنویسم و از چه بنویسم ؟
در هر گوشه ای کابل فقر، گرسنگی، بیکاری و بد بختی و ظلم واستبداد بیداد میکند.
بخاطر چند دالر سر میبرند. با یونیفورم پولیسی به بانک ها و اشخاص انفرادی ومنازل مردم یورش برده میشود و تجاوز صورت میگیرد.
فرهنگ گفت و گو در کابل به مفهوم فرهنگ مشت ویخن تعبیر میگردد.
من کودکانی را میشناسم که مسولیت پیدا نمودن نان برای خانواده های پنج نفری واضافه تراز آن را بدوش دارند.
هر شب و روز در خنک وسردی زمستان پارسال و در گرمی تابستان حالا کودکان تا نیمه های شب در کوچه ها و خیابان ها وپس کوچه ها مصروف فروش ساجق، خریطه پلاستیک و کارت ها تیلفون اند. کودکان اسپندی را در شب و روز می بینی.
در بازار ها هنوز میبینی که جوالی ها بار های سنگین را به پشت خویش میبرند.
کراچی را دو نفر کش میکنند و دو نفر تیله مینمایند.
از ساعت چهار صبح تا نه شب در هر گوشه ایکه یک نل آب وجود دارد، صد ها کودک و زن ومرد را میبنی که با بشکه های پلاستیکی به نوبت ایستاده اند تا آب پر نموده و راهی خانواده هایشان گردند. در دامنه های کوه های آسمائی و شیر دروازه کودکان را میبینی که یک بشکه 5 لیتره آب را با ریسمان به پشت بسته وتا زیر انتن های تلویزیون یا تا زیر توپ ای گذرگاه یا بالاتر از آن میرند.
دوران کودکی کودکان در آب بردن، نان بردن و کارهای شاقه سپری میگردد.
هر صبح در چهار راهی ها میبینی که کسبه کاران از رسته های مختلف جمع شده اند و منتظر اند تا یک نفر آنها را بکار ببرد.
نان پز، واز بر، ناخون گیر، خمیر گرو نان کن کارهای روز مزدی انجام میدهند. و مزد شان از یکصدو شصت افغانی اضافه نیست.
به همین ترتیب گلکاران روزانه از پنجصد افغانی تا هفتصد افغانی مزد دارند.
مزدور کاران روزانه از یکصدو پنجاه افغانی تا یکصدو هفتاد افغانی مزد دارند.
نجاران هم از ششصد افغانی تا هشتصد افغانی مزد دارند.
اجاره داری هم رایج است و گلکاران و نجاران بعضی اوقات به اساس اجاره کار میکنند.
در کابل ونواحی آن کار در روی زمین بسیار کم و نادر شده است. زنان ایرا را دیده ام که مصروف خیشاوه وداس کاله و درو کردن اند و مزد روزانه انها هم یک صدو وپنجاه افغانی است.
دیروزیک زن را در مقابل فابریکه سابقه جنگلک به روی توته زمینی دیدم که مشغول قلبه رانی بود اما در یک طرف یوغ یک ماده گاو را بسته بود و در طرف دیگرش یک الاغ یا مرکب یا خر را.
برای من این از جمله نادرات است. در گذشته های پیش از سی سال هر زمین دار اقلا یک جوره قلبه گاو و چند اسپ و قاطر میداشت و زن ها کمتر در خیشاوه سهم میگرفتند ولی امروز این چنین شده است. در جاهای دیگر میگویند که دهقان فقیرخودش قلبه را کش میکند.
مواد مصرفی از سنگ تا ریگ و خشت خام تا خشت پخته و سمنت قیمت تر شده میرود. بازار آزاد و نبودن کنترول برنرخ ها باعث شده که تمام مواد تعمیراتی روز بروز قیمت تر شده بروند.
از سیخ گول تا گادر روز بروز قیمت تر شده میروند. بنزین ودیزل از صبح تاشام به همین ترتیب قیمت تر شده میروند.
نرخ تمام اموال و اشیا روزانه و ساعتی بلند میروند. کابل این ماتمکده شاهد بد بختی اهالی خود است اهالی که در جائی زندگی میکنند که نامش شهر است و از شهربودن خارج شده و شهر وند را به معنی اصلی کلمه در زره بین نمیتوانی پیدا نمائی اما از از نام شهر وند در رسانه ها زیاد میشنوی.
کابل شهریست که نه شهر است ونه شهر وند دارد.
در اینجا از جوالی تا معلم با فقر دست به گریبان است.
در داخل شهر کابل صد ها هزار ها خیمه پلاستیکی را میبینی که مردم در همین آفتاب سوزان زیر آن زندگی میکنند. پشه ها ومگس ها مهمان شبانه روزی غربا و فقرا بوده و برروی هر دسترخوان پرواز و نشست مینمایند.
این گوشه یک کابل است . گوشه کابل ایکه اکثریت مردم در آن زندگی مینمایند اما یک کابل دیگر هم وجود دارد.
در کابل دیگر انسانهائی اند که گرسنگی و فقر را نمیشناسند.
عیش ونوش شبانه روزی شان ادامه دارد. کسانیکه تازه به پول دست یافته اندو پولدار شده اند، به شکل سرسام اوری در هرگوشه وکناری برای خود جای نشست وبرخاست خاص خود را دارند. این ها پولدار شده اند اما چگونه؟ من نمیدانم و یا نمیخواهم بدانم یا اینکه نمیخواهم در مورد ان سخن بگویم. انچه مهم است این پولدار ها فرهنگ پولدار های کشور های اصلی پولدار را ندارند. یعنی از فرهنگ پول و شهروندی و حتی نیمه شهر وندی بدور اند. یک مشت آدم هائی که پول دارند، اما متاسفانه از نگاه معنوی و فرهنگی به همان کاست، یا قشر پولدار های کشورهای پولدار تعلق ندارند. میان چند فرهنگ پیش مدرن و تفاله های مدرن و از خود بیگانکی سرگردان اند.
مامورین عالی رتبه لشکری وکشوری در زندانهای ویژه خود بسر میبرند. یگان دفعه که سرک ها بسته میشوند و پولیس وترافیک سرک ها را مرقبت مینمایند تا موتر های زمامداران بگذرند باز مردم میگویند:
اونه در چند موتر یک رنگ کدام وزیر یا کدام بلند رتبه این طرف وآن طرف میرود.
موتر های بدون نمبر پلیت با شیشه های سیاه هم کم نیستند و جاهائی را میبینی که در دیوار های کانکریتی اش نوشته اند:
استفاده ار کمره و عکسبرداری ممنوع است .
بین مردم و جکومت به معنی اصلی کلمه فاصله ای بزرگ وچود دارد. فاصله زخیم تر از دیوار های کانکریتی یا سمنتی کنار و یا مقابل بعضی اماکن وخانه ها.
هیچ انسان عادی این ماتمکده به هیچ گپ رییس دولت، وزرا، یا رئیس شورا وهمقطاران شان نه باور دارد ونه اعتنا.
بی باوری و بد بینی در شهر کابل روز بروززیاد شده میرود.
برای جکمرانان دوران جیب سازی هنوز بسر نرسیده است.
وقتی یک نفر در کدام جائی کار پیدا کند، معاش یک ماه اول اورا انجنیر ومامورین برای خود میگیرند.
دوست عزیزم !
برایت چه درد سر بدهم . در این سر زمین بی قانونی قانون است. دروغ گفتن و ریا وتزویر قانون است.
در این سر زمین مردم فریبی و سو استفاده از قانون وصلاحیت های خرد و بزرگ قانون است.
در همین ماتمکده ای کابل جلسه ها و صحبت ها و سالون های عروسی و موتر های لیموزین دوازده گزه هم موجود است.
در همن کابل رادیو ها و هفت هشت نلویزیون و هفتاد هشتاد حزب و یکصد وچند جریده و مجله و هفته نامه و روزی نامه ها هم موجود است و درهر گوشه ای دام روزی گسترده شده است و روزی نامه نگاری یکی از کارخانه های تولید کارشناسان است.
گپ دهن پر کن وقراردادی و تشریفاتی را هر روزه میشنوم.
من در همین ماتمکده نفس میکشم و هنوز در خم بک کوچه نرسیده ام و شناخت ای سطحی از این ما تمکده دارم.
در همین اوضاع و در همین شهر ناشهر همه روزه صدای مکتب سوختاندن، معلم کشتن، خبر نگار کشتن، گروگان گرفتن از پشت دروازه های شهر هم بگوش میرسند.
عزیزم ببخش که برایت درد سر دادم و از رنج وغم وغصه نوشتم.
اگر لازم میدیدی این نامه ام را در گفتمان منتشر ساز تا سایر عزیزان این نامه را بخوانند.
به باور من این شهرباید شهر گردد و دارای شهروند. در این شهر باید انسان به جایگاه واقعی انسانی برسد. مگر نه اینست که گفته اند " اگر سجایای انسانی زاده محبط است پس باید محیط را انسانی ساخت ؟ ؟"
دست را صمیمانه میفشارم و امید وارم با تمام اعضای خانواده ات سرفراز و سلامت باشی.
باقی سمندر
کابل اف۲۹ رمضان سال ۱۳۹۰خورشیدی
۲۹ ماه اګست سال ۲۰۱۱ میلادی
باقی سمندر

خداکند که رضایت ات را پیدا نموده باشی میرزا ګل ای من

جستجو در کابل پرس