Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 47390

معمای تباری افغانستان

5 سپتامبر 2011, 14:12, توسط baqi samandar

بخش پنجم
به ادامه ګذشته

قيام مردم چيپا را نبايد به عنوان يك موفقيت دايمى نظامى از طرف مردم چيپا مورد اهميت و بررسى قرار داد، زيرا اين شورش ميتواند هر لحظه توسط ارتش مکسيکو سركوب شود. اهميت اين مسئله را بايد در تبليغ و اعتراض آشكار و بىپرده يك كتله عظيم عليه سيستم سياسى اين كشور ديد. شورش چريكهاى چيپا در نوع و شكل تبليغاتى خويش از ويژگىهاى بخصوصى برخوردار است. چريكهاى چيپا داراى يك ذخيره فكرى بوده و ادعا دارند كه آنها روشنفكران پيشتاز براى يك فكر آزادى خواهى انترناسيوناليستى ميباشند. چيپا با موفقيتهاى چشم‌گير مورد توجه و جذابيت زيادى قرار گرفت و شورش باعث پيدا شدن افكار جديد در سطح امريكاى لاتين شد. ظهور افتخارات مذهبى و قومى در بين مردم بومى امريكاى لاتين زيادتر در شهرهاى متمركز مىشوند كه آنها اكثريت ميباشند و ترس از اين كه اين افتخارات واهى، پوچ و بى‌معنى مکسيکو را به سرنوشت كشور بوسينا هرسوگوينا دچار كند، را مىافزايد. هر كوششى براى تجديد فدراليزم همراه است با پافشارى به رسميت شناختن پلوراليزم فرهنگى كه اساس آن فرهنگ بومى اين كشور ميباشد. به قول ويليام هر چند كه قيام مردم چيپا مطالبه و خواست بر حق مردمى ميباشد كه سالها رسما" بدون صدا مانده اند، اما وضعيت حكومت محلى و دولت مركزى آن قدر بد است، كه فدراليزم خود دعوتى ميباشد براى انارشيزم در اين كشور.
فقر و تهيدستى چيپا نقطه عكس منابع سرشار طبيعى اين كشور را به نمايش مىگذارد. به طور مثال چيپا تقريبا" ۵۰ درصد از گاز طبيعى و ۶۰ درصد از قدرت هيدروالكتريكى اين كشور را به بازار عرضه ميکند و داراى امكانات وسيع دامپرورى و توليد قهوه ميباشد. اما در بعضى از ناحيه‌هاى اين ايالت بيشتر از ۷۰ درصد از خانه‌ها بدون برق اند. جاى تعجب نيست كه اين واقعيتها عوامل مهمى در شورش مردم چيپا بوده اند و EZLN در چيپا در بين مردم بومى اين كشور متولد ميشود.
در دسامبر ۱۹۹۴ صرف بعد از به قدرت رسيدن ذيدلو سيستم اقتصادى مکسيکو ورشكست شده، پول آن ۵۰ درصد ارزش خود را از دست داد و از فروپاشى كامل نظام با يك قرضه ۵۰ مليارد دلارى توسط حكومت كلينتون جلوگيرى شد. در حال حاضر نگرانى دولتمردان مکسيکو اين نيست كه چه‌طور به معضلات و مشكلاتى كه به آنها توسط پيمان بازار تجارت آزاد امريكاى شمالى= نفتا (NAFTA= Nord American free trade Assosiation) خلق شده است پاسخگو باشند، مشكل عمده آنها تعين يك خط مشى سياسى و بيرون رفت از يك بحران عمومى است. در شش ماه اول سال ۱۹۹۵ بيشتر از يك مليون از مردم مکسيکو كار شان را از دست دادند. تورم به شكل سرسام آورى بالا رفت. قيمت بنزين به يك مرحله ۳۵ درصد و قيمت مواد خوراكه و برق نيز به همين نحوه بالا رفتند. در سال ۱۹۹۶ دست مزد يك كارگر برابر بود با ۸ ليتر شير و يا ۲.۵ كيلو لوبيا در حالى كه در سال ۱۹۷۶ مساوى بود با ۲۵ ليتر شير و يا ۱۰ كيلو لوبيا. در سال ۱۹۹۶در مکسيکو ۱۱.۳۷ مليون از ۲۴.۸۹ مليون نيروى كارى، كار ثابت داشتند، بقيه مصروف كارهاى موقتى بودند. براى فقرأ در ايالت زراعتی مانند چيپا، ايالتى كه ستون فقرات مکسيکو ناميده ميشود، وضعيت رو به وخامت به پيش ميرود. ماركوس كوشش مىكرد تا از وضعيت بد اقتصادى و بد گمانى در مورد نفتا سود ببرد و به حمايت و پشتيبانى مردم از حرکتش بيفزايد. او در جنورى ۱۹۹۶ بحثى را از طريق انترنت به راه انداخت تا عليه سياست بازار آزاد مبارزه و تبليغ كند. او با استفاده از انترنت با فرستادن پيامها و شعرهاى انقلابى با ۴۰ كشور دنيا با همفكران و همرزمان‌اش تماس برقرار نمود. درهمين سال زاپاتيستا پيمانى را با ال بارسون El Barzon حزبى كه خود را مدافع قشر متوسط و تجاران كشور مىداند، امضأ نمود. رئيس حزب ال بارسون آقاى سالساس Salsas)) اخطار ميدهد كه به هيچ كسى ما اجازه نخواهيم داد تا در جريان كشمكش‌هاى مکسيکو حتى انگشتى هم به روى يك شورشى زاپاتيستا بگذارد. حزب ال بارسون ادعا دارد كه در حدود ۸۵۰۰۰ عضو دارد.
در انتخابات كنگره سال ۱۹۹۷ براى اولين بار از سال ۱۹۲۹ به اين طرف PRI اكثريت آرأ را از دست داد. اين خود منادى يك واقعيت است كه در سال ۱۹۹۶ حزب دست راستى (PAN Party of Action National=PAN) ۲۷ درصد و حزب PRD كه شامل يك عده زيادى از چپ‌ها است ۱۷ درصد آرأ را به دست آوردند. و بالاخره PRI در انتخابات سال ۲۰۰۰براى اولين بار بعد از ۷۰ سال قدرت دولتى را از دست داد و حزب PAN به رهبرى آقاى فوكس Fox برنده انتخابات شد و حزب به سر اقتدار حالا مىداند كه از دست دادن قدرت توسط PRI حتما" به معناى پيروزى دموكراسى در اين كشور آن‌طور كه خود در جريانان مبارزات انتخاباتى تبليغ مىكردند، نميباشد. رشوه و فساد ادارى هنوز در مکسيکو به گونه ای خيلى خجالت آوری و بيشرمانه ای آن ادامه دارد. رفورمهاى اقتصادى و اجتماعى فوكس عملا" شكست خورده است، طورىكه تعداد بيكاران و فقرا هر سال از سال پيشتر افزايش مىيابند. سياست آشتى و اتحاد او با شورشيان چيپا كه خواهان حق خود اراديت و حق خود مختارى ميباشند تقريبا" به شكست مواجه شده است.
در مکسيکو اين فقط وضعيت چيپا نيست كه رو به فروپاشى و فرسودگى ميرود، ديگر ايالات آن به باروت خانه‌اى مىماند كه منتظر يك جرقه ميباشد تا انفلاق كند. مثالهاى زيادى ميشود تا از كشمكشها و حالات فوق‌العاده از ديگر ايالات اين كشور مانند Tabaco, Oaxaca, Puebla و Mexico City نيز نام برد. ۳۱ ايالت اين كشور هر يكى مشكلات بخصوص خود را دارد. تاثيرات نهائى شورش مردم چيپا بر فدراليزم مکسيکو غير قابل پيش بينى است. هر چند طبق پرسش عامه اكثريت قابل ملاحظه مردم بيشتر در مورد مسائل و مشكلات ديگر از قبيل بيكارى، فقر و تهيدستى نگران ميباشند تا اين كه در مورد وضعيت چيپا.
به هر صورت ساختار سياسى مکسيکو نه به يك معظله بلكه با معظلات روبه‌رو بوده و بايد به آنها راه‌حل پيدا نموده و پاسخگو باشد. دورنمائى صلح در مکسيکو با مشكلات زيادى روبرو ميباشد و برقرارى نظم اقتصادى تنها حلال همه مشكلات، طورى كه دولتمداران مکسيکو آن را وانمود ميکنند و به ديگر علايق و خواستها كم و يا هيچ بها ميدهند، نميباشد و سرنوشت نظام فدرالى هنوز در اين كشور نا معلوم است و بيم آن ميرود كه تقسيم قدرت به شكل عمودى باعث تجزبه كشور و تقويت و بروز قدرتهاى محلى شود، كه ماركوس نمونه آن است.
فدراليزم هند
هند باداشتن تقريبا" يک مليارد جمعيت و وسعت ۳۲۸۷۲۶۳ کيلو مترمربع, هم از نظر جمعيت و هم از نظر وسعت بزرگترين کشور فدرالی دنيا است. اساس نظام فدرالی در اين کشور سه سال بعد از استقلال آن در سال ۱۹۵۰ در قانون اساسی آن که خيلی متأثر از قانون سال ۱۹۳۵ بريتانيای وقت بود, گذاشته شد. سيستم سياسی هند دارای دو مجلس ميباشد.
( (Ragya Subhaکثريت قابل ملاحظه قانونگزاران در آن زمان به اين نظر بودند که کشوری با اين پهنا و با اين جمعيت بزرگ که در آن با بيش از ۱۹ زبان سخن رانده می شود و مردمان آن به چندين دين و مذهب (هندو, اسلام, سيک و مسيحی) اعتقاد و باور دارند, تنها توسط يک نظام فدرالی اداره شده ميتواتند و تنها اين سيستم ميتواند ضامن بقأ و يکپارچگی آن گردد. هند خود را يک کشور سکولار دانسته و در قانون اساسی آن عبادات مذهبی آزاد ميباشد. در بين سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۶ مرزهای زبانی اين کشور که در اوايل بدون تغير از زمان اشغال اين کشور توسط انگليس ها به ارث مانده بود, تغير خورده و مناطق به اساس زبان مشترک تقسيم شدند.
رسما" سيستم اين کشور قويا" يک سيستم مرکزی می باشد, طوريکه اکثر صاحب نظران آن را يک نظام شبعه فدرالی می دانند. رئيس جمهور در اين کشور از اختيارات ويژه ای برخودار است. مثلا" در صورتيکه والی (ْGouverner) يک ايالت که خود نيز از طرف رئيس جمهور تعين می گردد, از تخلفاتی قانون اساسی حکومت محلی همان ايالت به دولت خبر دهد, رئيس جمهور قادر است که تمام دستگاه دولت به استثنائ قوه قضائيه همان ايالت را به پيشنهاد صدراعظم خود, خلع قدرت نموده و تمام اختيارات آن را به ارگانهای ديگر دولتی و يا والی همان ايالت (يعنی نماينده اش) واگذار نمايد. هر چند تا اواخر دهه شصت رئيس جمهور به ندرت از اين صلاحيت استفاده و يا سؤ استفاده نموده است, اما اين مسئله بعد از آنکه جواهر لعل نهرو از بين رفت و حزب کنگره به شکستهای متواتر رو به رو شد, و ديگر نه در دولت مرکزی و نه هم در اکثر ايالتها به عنوان قدرت درجه اول شناخته می شد, رئيس جمهور اين کشور بنأ به پيشنهاد صدراعظم و رئيس حزب کنگرس آن زمان خانم اندرا گاندی, رسما" تحت نام وحدت ملی, اما در حقيقت بخاطری علايق حزبی, از سال ۱۹۶۶ تا سال ۱۹۷۷ ۳۹ دولت ايالتی را خلع قدرت نمود و اين رقم تا سال ۱۹۹۵ به ۹۵ افزايش نمود. اين کار باعث آن شد تا روابط سياسی مشکل و نه چندان خوب در بين احزاب ايالتی در اثر مداخلات دولت مرکزی مشکلتر شود و تکامل عادی اين روابط برهم بخورد. سيستم فدرالی هند تا زمان جواهر لعل نهرو کار آمد خوب و شايسته ای داشت. شخصيت نهرو و عملکرد دموکراتيک او باعث وفاداری حکومتهای محلی به او و عامل عمده موفقيت نظام فدرالی شده بود. بعد از از بين رفتن نهرو و روی کار آمدن اندرا گاندی اوضاع تغير کرد و حزب کنگره ضعيف شد. و واقعيت امروز طوری است که فعلا" سيستم حزبی خيلی محلی شده و حزب کنگره ديگر آن قدرت بدون رقيب و يکه تاز ميدان نبوده, توسط احزاب محلی خيلی ضعيف شده و در اکثر ايالات قدرت دولتی به دست احزاب محلی می باشد. حتی مربوطات پائينترين اقشار (کاستها) شروع به فعاليت و سازماندهی سياسی نموده و خود را متشکل می سازند که اين کار خود اکثرا" باعث برخوردهای خشونتبار ی گردد.
يکی از مسائل استثنائی و خطرناک در اين کشور مسئله پنجاب, در جائيکه شبعه نظاميان سک از سال ۱۹۶۰ به اين طرف برای استقلال اين ايالت می جنگند, می باشد. اين تنشها وقتی به اوج خود رسيد که صدراعظم وقت خانم اندراگاندی در سال ۱۹۸۴ به ارتش دستور حمله به معبد طلائی که مقعر اصلی تروريستهای سک در شهر امراستر بود, را داد. تخريب مکان مقدس سکها که بعدا" باعث قتل خانم اندراگاندی و کشتارهای دست جمعی بين هندوها و سک ها شد, نفرت و انزجار را در بين فرقه های مذهبی اين کشور بيشتر نمود. در حاليکه بعضی از ناظرين در اين گير ودارها زوال نظام فدرالی را در اين کشور مشاهده می کنند, عده ديگر اين سيستم را يگانه راه برای جلوگيری از تشنجات از مناطق بی ثبات اين کشور به مناطق با ثبات آن می دانند.
حاصل سخن

ادامه دارد

جستجو در کابل پرس