Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 49344

حسن صباح، عیدِ قیامت و روایت معتبر "ماجرای الموت" , ونکاتی درمورد عطا ملک جوینی صاحب تاریخ جهان کشا

1 نوامبر 2011, 02:22, توسط گل احمد

عطا ملک جوینی در هنگام جوانی وارد خدمت مغولان شدوحیثیت کاتب رسمی هلاکو را پیدا کردو بعداً در سال ۶۵۴/۱۲۵۶مغولانرا در تهاجم نظامی ویران گرش در شهر های ایران ودر قتل عام مردمش مشایعت کرد ومشوره ارایه داشت. این نویسندۀ مزدور نوشتۀ سراسر غرض آلودو متعصبانه اشرا به نام تاریخ جهان کشا مسما وبه خان خونریز مغول اهدا کرد. از برکت این خوش خدمتیها هلاکوخان منصب وزارت را به او تفویضداشت. این کتاب پایه ومایه گردید برای نویسندگان بعدی چون رشید الدین فضل الله صاحب جامع التواریخ، حمد الله مستوفی نویسندۀ تاریخ گزیده و دیگران. قرار نوشتۀخود جوینی، در الموت کتابخانۀ بسیار بزرگ دارای کتب نفیس تاریخی، علمی، دینی وفرهنگی وجود داشت و اومی توانست آن گنجینۀ نفیس را نجات دهد ، امابه سایقۀ عصبیت مذهبی و نادانی چنـین نکردو تعصب جاهلانۀ او، کتابخانه الموت را طعمۀ آتش ساخت. این مورخ متعصب درتاریخ " جهانکشا" می گوید: وقتی در پای "لمسر" بودم بر هوس مطالعۀ کتابخانه که صیّت آن در اقطار شایع بود به (هلاکوخان) عرضه داشتم که نفایس کتب الموت را تضییع نتوان کرد. پادشاه (هلاکوخان) آن سخن را پسندیده فرمود و اشارت راند تا به مطالعۀ آن رفتم و آنچه یافتم از مصاحف و نفایس کتب... بیرون آوردم و آلات که موجود بود بر گرفتم و باقی...بسوختم... خلاصه اینکه چند نسخۀ قرآن کریم خوش خط و کتاب مُذهب وچند آلت نجومی و غیره را برای خود برداشت و دیگر کتب را که از هر جهت سندهای تاریخی وارزنده بود نابود کرد. (کریم کشاورز حسن صباح صفحه211) ودرین مورد استادعلامه محمد محیط طبا طبایی در پیشگفتار کتاب ملل ونحل شهرستانی با افسوس می نویسد: " ولی دریغا که افسوس برنابودی کتابخانه های اسماعیلیه و آثار دیگر آنان مانند هزار افسوس دیگر از حوادث روز گار برای عصر ما به میراث مانده است." ولی ایجاب میکرد که جوینی به عنوان یک مورخ همان کتابهای بقول خودش ضاله را از حریق نجات میداد و در انظار جهانیان می گذاشت تا ماهیت واقعی جنبش حسن صباح که بر ضد سلطۀ معنوی خلفای بغداد و نفوذ و حاکمیت ترکان اشغالگر وبیرحم به پا خاسته بود روشن میگردید. اماچون قلم درکف دشمن بود لذا آنچه بدو بیراه درچنته داشتند نوشتند و گفتند ونویسندگان درباری وغیر درباری متأخر نیزگفته های اورا تا امروز تکرار کرده ومی کنند. لکن در طی سالهای اخیر عدۀ از مستشرقین ، محققین وصاحب نظران مانندهانری کوربین، هاجسن، لویس، پیترویلی ودیگران آراء و نظریات وما حصل تحقیقات شانرا در مورد حسن صباح و اسماعیلیان در معرض افکار جهانیان قراردادند، عدۀ از صاحب نظران، دانشمندان و محققین واقع گرای ایرانی نیز ـ علی الرغم فضای نسبی تعصب وبدبینی که در جامعۀ ایرانی وجود داشت ـ به آنان تأسی جسته تحقیقات پر ارزش، جامع ومنصفانۀ را راجع به وقایع الموت انجام داده و نتیجۀ تحقیقات شانرا بصورت کتب، رسالات و مقاله های عدیده در دسترس مردم گذاشتند و سیمای واقعی حسن صباح و اسماعیلیان ونیز گوشه های از " پایداری و مقاومت ضد ترکی " آنهارا در معرض دید و افکار عامه قرار دادند؛ که از جمله یک تیم مجهز شامل راپورتران، نویسندگان و عکاسان مجلۀ پر تیراژ تهرانمصور در سال ۱۳۴۶ به رود بار و الموت گسیل گردیده و گزارش مستند و مفصلی از قلعۀ الموت تهیه و طی سه شمارۀ مسلسل ( 1239 ـ 1241) به دست نشر سپردند.
در آن مجله میخوانیم: " مورخان شرق وغرب درین نکته تردید ندارند که قلعۀ الموت نه تنها یک دژ تسخیر نا پذیر نظامی و پایگاه مستحکم و اطمینان بخش بوده، بلکه مرکز بزرگترین کتابخانۀ زمان که شاید در سراسرِ جهان آنروز بدیل وهمتا نداشته بشمار میرفته است...اگر آغاز کار انتشار روزنامه در جهان را " وقایع نگارش " بدانیم، قلعۀ الموت یکی از نخستین مرکز انتشاراتی جهان بود و اسماعیلیان (یابهتر بگوییم حسن صباح و جانشینان او) از نخستین کسانی بودند که در قلعۀ الموت دست به ثبت وقایع روز و حوادث مهمی که در قلعه می گذشت و گزارش های مهم قلاع دیگر اسماعیلیان را نیز بلافاصله پس از رسیدن ثبت میکردند.
اگر امروز یکی ازین کتب دردسترس ما می بود، شاید قضاوت تاریخ در بارۀ حسن صباح و پیروانش بکلی دگر گون می شد، ولی با معدوم شدن این آثار قسمت اعظم حقایق در بارۀ الموت و مردان مبارز آن بدست فراموشی سپرده شده است...
علاوه بر معدوم شدن کتب ویادداشتها، قتل عام وحشیانۀ اسماعیلیان باعث شد که پس از گذشتن سپاهیان هلاکو، هیچ جانداری در قلعه نماند. بدینترتیب آثار باطنی ها از صفحۀ روز گار محوشد... وبعداً دشمنان آنچه توانستند دربارۀ حسن صباح بد گفتند وبد نوشتند و یا پردۀ از خرافات و تعصبات برزندگی او کشیدند که حقایق در پشت آن بکلی مکتوم وپنهان ماند.
اکنون که بابررسی واستنساخ همین آثار ضدو نقیض بزندگی حسن صباح می نگریم، مشاهده می کنیم که او مبارز دلیر وایران دوست بود که علیه تسلط عملی ترکها (سلاجقه) و تسلط معنوی اعراب (خلفای عباسی ) پیکار کرد. خط وزبان فارسی را زنده ساخت و نیرو بخشید و قلعۀ که پایگاه اوبود یکصدو هفتاد سال تمام، تنها مرکز ومرجع ایران دوستان و مخالفان تسلط بیگانگان ترک وعرب براین آب و خاک بود.".
بخاطر درک بهتر تر ضدو نقیض گوئی وتعصب جوینی به این نوشتۀ خودش اکتفا میکنیم که موصوف به سایقۀ عصبیت مذهبی در سراسرِ تاریخ جهانکشای خود چاشنی لعنت و نفرین را نثار اسماعیلیان ساخته،در تاریخ جهانکشا حسن صباح را " حسن لعین " میخواند و اقسام و انواع القاب نا سزا را به این " حسن لعین " نسبت میدهد. اما چند سطر پایین تر خود او می نویسد:
" حسن صباح بنیاد ناموس بر زهد وورع و امر معروف و نهی از منکر نهاده بود ودر مدت سی و پنج سال که در الموت بود هیچ کس در ملک او آشکارا شراب نخورد ودر خم نریخت." (تاریخ جهانکشا جلد 3 ص 210)
آقای رضائی: پیش ازینکه به نشر وانتشار این گونه نوشتها بپردازیم آیا بهترنخواهد بودکه شرایط عینی وذهنی جامعه را مدِ نظربگیریم. نوشته های فلسفی گونۀ آقای آرامش دوستدار که اغلباً نقد ویادر تخطۀ مبادی اسلامی است، تصور نمی کنم که درین مقطع زمانی که اکثریت قاطع مردم ما نسل اندر نسل با مبادی و مقوله های اسلامی بزرگ شده اند، به بیزاری یا تأمل آنها از اسلام منجر گردد. آنچه امروز مردم ما به آن سخت ضرورت دارند اغماض، تساهل، رواداری وتحمل یکدیگر یا پلورالیزم است. کوشش شود تا فرهنگ تحمل و کثرت گرائی ایجاد شود، نه فرهنگ تفرقه و نفرت. شاید خودت متوجه شده باشی که پیرامون نوشته های فلسفی گونۀآقای دوستدار یا اصلاً کسی کامنت ونظر نداده ویا بسیار جزئی نظر ارایه داشته اند ـ البته بجز از مبحث ناصر خسرو ـ زیرا امروز مردم ما بجز تعداد کمی بقیه در آن سطحی از دانش و تحقیق قرار ندارند که به این گونه نوشته ها علاقه بگیرند یاعلماً آنرا تحلیل و بررسی ونقد کرده وباشرایط کنونی جامعه وفق دهند. برای اینکه امروز مردم ما بیشتر به چیز های ملموس، ساده و سهل که مشکلات عدیدۀ شانرا پاسخ گو باشد توجه دارند. در غیر آن میبایستی جوانب عدیدۀ نوشتۀ ذکریای رازی رابه تحلیل وبررسی میگرفتند و خرد ستائی اورا که بطرز بسیار زیبائی در کتاب طب روحانی خود به تشریح گرفته به انظار مردم قرار میدادند. امید است عرایضم را با سعۀ صدر و تأمل مطمح نظر قرار دهی .با احترام گل احمد

جستجو در کابل پرس