Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 49422

حسن صباح، عیدِ قیامت و روایت معتبر "ماجرای الموت"

3 نوامبر 2011, 06:27, توسط گل احمد

آقای بامیانی: در کامنت فوق از سایت احسان طبری کم لطفی نمودی فقط آنچه از قول مارکو پولو اقتباس شده در کامنت خود ذکر کردی ولی آنجا که مختصات ادیالوژیکی و سازمانی وتاثیر ونفوذ فکری تاریخی اسماعیلی را بر می شمرد چشم پوشی کردی. اینک همان مبحث باقیمانده از سایت احسان طبری را درینجا می آورم تا روشن گردد که نویسندۀ مضمون تنها پیش قاضی نرفته است:
"جا و اهميت تاريخي
چنين است وصفي كوتاه از تاريخ پرشور اسمعيليه. ترديدي نيست كه براي بررسي اين جنبش نگاشتن كتابي لازم است و در مقاله‌اي كوتاه جز بيان فهرست‌وار از وقايع و اشخاص ممكن نيست ولي همين مختصر نيز نشان مي‌دهد كه اسمعيليه هم از جهت ايدئولوژيك و هم از جهت سازماني و هم از جهت موفقيت‌هاي عملي يكي ازجالب‌ترين فرق مذهبي، سياسي و اجتماعي تاريخند.
جنبش اسمعيلي را بايد به حساب جنبش مردم ايران عليه سيطره‌ي خلفاء عباسي و چاكران آنان، اميران و سلاطين و اشراف ايراني گذاشت. اين جنبش قشرهاي فقير و متوسط شهر و دهقانان را در بر مي‌گرفت. جنبش چهره‌ي خود را در دو دوران "دعوت قديم" و "دعوت جديد" تغيير مي‌دهد. در "دعوت قديم" شيوه‌ي عمده تعليم و تبليغ است. درست است كه در اين دوران نيز سخت گیري‌ هاي وحشيانه‌اي نسبت به اسمعيليان ميشود (مانند قتل عام اسمعيليان در سال 331 در زمان نوح بن نصر ساماني و تداركات عضد الدوله‌ي بوئي براي حمله به مصر و برانداختن فاطميان) ، ولي نبرد واقعي را با آنان سلطان محمود غزنوي و سپس به‌ويژه سلجوقيان آغاز مي‌كنند. طغرل و ملك‌شاه و سلطان محمد سلجوقي هر يك ضربات سنگيني بر اسمعيليان وارد مي‌سازند. تغيير روش هيئت‌هاي حاكمه در ايران كه بنا به الهام و اصرار خلفاء عباسي انجام گرفته بود اسمعيليه را وا مي‌دارد كه دست به روش‌هاي قهرآميز بزنند. اگر در دوران "دعوت قديم" بيشتر توجه اسمعيليان به روشنفكران و رجال دولتي است در دوران "دعوت جديد" توجه آنان به جلب دهقانان و فقراء است و لذا اسلوب تعقلي و راسيوناليستي تبليغ دوران اول به اسلوب‌هاي ديگري كه مي‌توانست در توده‌هاي عقب‌مانده و جاهل و مذهبي آن روزي مؤثر گردد، بدل مي‌شود. به‌جاي مردان فكر و احتجاج مانند ناصرخسرو، مردان عمل و پراتيك از نوع حسن به ميدان مي‌آيند. تروريسم به حربه‌ي نبرد مبدل مي‌شود. حسن رابطه با مصر را هم مي‌بُرد و از آن تاريخ جنبش اسمعيلي به جنبش قهرآميز توده‌ها عليه خلافت و سلطنت و اشرافيت بدل مي‌شود. اسلوب جديد مبارزه توانست رعبي عظيم در دل‌ها بيافكند ولي روشن بود كه جنبش اسمعيلي نمي‌توانست به علت خطاهاي فكري و اسلوبي خود دوام آورد. محتشمان اسمعيلي خود را در قلعه محصور ساختند و پس از آنكه پيشواي پرعزم و ابتكاري مانند حسن و جانشين لايق او بزرگ اميد را از دست دادند، ديگر نتوانستند به كار خود رونقي درخورد بدهند. با اين حا ل اگر لشگر جرّار مغول به ايران نمي‌آمد، روشن نبود كه امراي محلي بتوانند بر خداوندان الموت غلبه كنند.
از جهت ايدئولوژيك جنبش اسمعيلي موجي است از جنبش تشيع به عنوان پرچم مسلكي و مرامي ايرانيان عليه خلافت. درست است كه دين اسمعيلي در ايران فاتح نشد ولي كيش اثني‌عشري سرانجام پيروز گرديد و از آن جهت بايد گفت كه تلاش‌ها بي‌ثمر و عبث نيافتاد و بالاخره به جائي رسيد.
جنبش اسمعيلي با فعاليت همه جهته‌ي خود از مهم‌ترين جنبش‌هاي تاريخ است و از اينكه مركز فعال اين جنبش و ميدان خلاقيت آن ايران بود، مردم سرزمين ما حق دارند بدان ببالند. نام داعيان و مجاهدان اسمعيلي كه در راه آرمان‌هاي به شكل نسبي مترقي زمان خود بي‌باكانه رزميدند ثبت صحيفه‌ي جاويد تاريخ است و مي‌تواند الهام‌بخش مجاهدان امروزي ميهن ما باشد.”
مع الوصف، برای احتراز از تطویل کلام وآوردن شواهد عدیده در رد وبطلان افسانۀ مار کوپولو به استشهاد دوتن یکی اروپائی و دیگری ایرانی بسنده میکنیم:
پروفیسر ادوارد براون درزمینۀ باغ بهشت وحشیش یا چرس چنین نوشته است:" البته نباید گمان کرد که حسن صباح اتباع خودرا به استعمال حشیش تشویق میکرد، ویا حتی این کاررا مجاز می شمرد، زیرا مداومت در استعمال این دارو نیروهای جسمانی و عقلانی را زایل می سازد و لاقیدی ورخوت ایجاد میکند، واین خاصیت برای کسانی که وظایفی چنان خطیر و حساس بعهده می گرفتند شایسته نبوده و قدرت عمل را یکسره از آنان سلب میکرد."(تاریخ ادبیات ایران ترجمۀ ذبیح الله مجتبائی ص 304) منصور عزیزی درین باره چنین آورده است:
"واین غیر قابل قبول است که حسن صباح به کمک نیروی حشیش و پرورش یک جامعۀ معتاد توانست دولت مقتدر سلجوقی و خلفا را به زانو در آورد. بهر تقدیر عنوان و نسبت حشاشیون به مبارزان چون اسماعیلیان جز اتهامی از سوی نیرو های فیودال و دشمنان آنان که از گسترش نفوذ آنها در میان توده های مردم سخت وحشت داشتند، نیست. زیرا عمال فیودال ها برای مقابله با اسماعیلیان از هر وسیله و اتهامی برای تضعیف روحیه و پایگاه مردمی آنان استفاده میکردند تا از گسترش نفوذ آنان جلوگیری کنند."(اسماعیلیان در گذر گاه تاریخ ص 90)

جستجو در کابل پرس