Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 52383

ازمحمد گلخان مومند تا عبدالاحد مومند

27 جنوری 2012, 20:20, توسط baqi samandar

باقی سمندر
هفتم دلو سال ۱۳۹۰ خورشیدی
۲۷ جنوری سال ۲۰۱۲ میلادی
نامه دوم – سر ګشاده – برای آشنای نا آشنا
( این نامه امروز در دو بخش منتشر میګردد و در روزهای بعدی بازهم برای آشنای نا اشنا خواهم نوشت ) بخش یک
سلام به خوانندګان ګرامی کابل پرس? !
سلام به آشنای نا آشنا !
اشنای نا آشنای من در نبشته امروز خودش که درکابل پرس ودرهمین ستون منتشر شده است ، ګپ های درست ونادرست را یکجا نموده و مانند کلوله برف دراین زمستان سرد بسویم پرتاب نموده است – منتهی با مهارت خاص و در میان کلوله برفی اش کلوخی را جا سازی نموده است تا بسر من اصابت نماید – غافل ازاینکه کلوخ وبرف پاش پاش میګردند .
من دراین بخش میکوشم برای آشنای نا آشنایم چند مطلبی را بنویسم اما آرزو ندارم تا سایر خوانندګان در این ستون ناراحت ګردند و به دیالوګ آشنا وڼا آشنا خود را ملول احساس نمایند .
من نخست میکوشم –چند سو تفاهم را از ذهن آشنای نا آشنای خود اندکی بزدایم تا بتواند دراینده به صراحت بنویسد .
یک – آشنای نا آشنایم نوشته است که :
« ....نمیدانم ایزک ها را به دیده تحقیر دیدن از حماقت ات است و یا از بی وجدانی. طفلی که به دنیا می آید یا پسر است و یا دختر و یا ایزک.
که درین تولد شدن هیچ کدام
شان خودشان دخالت نداشته و نه کدام جرم است.«
من نوشته بودم که :
« نا آشنا
از زیر نقاب بیرون شو و نشان ده که زن هستی یا مرد ـ از هر جنس که باشی
به صراحت بانام اصلی یا مستعار ګپ بزن –
باایزک بودن سیاسی در فغان ستان
جایی نخواهی داشت . درفغان ستان یک لحظه غفلت بازسالها اسارت را بدنبال خواهد داشت «
اکنون تو خود یک بار دیګر حدیث مفصل از این مجمل بخوان . من از ایزک سیاسی سخن ګفته ام و نا آشنای من سیاسی را از متن دور انداخته ونمیخواهد ببیند . یکبار دیګربرای ایزک سیاسی مینویسم تا متوجه باشی که ایزک سیاسی یا مخنث سیاسی چه را وکی را ګفته ام وچرا ګفته ونوشته ام . اما اشنای نا اشنای من در صدد این است تا غیر ایزک بودن سیاسی خود را از نګاه بیولوژیک اثبات نماید وچنین در سفته است :
« من نمی خواهم در صدد این برایم که ایزک نیستم و از شما به خواهم آنرا امتحان کنید. » این جمله یعنی چه ؟
آشنای نا آشنا !
سخن درمورد ایزک بیولوژیک نیست که برایم از پاچه میکشی و میخواهی ثابت نمایی که چند ګرام بیشتر ګوشت و پوست داری، تا من ګویا امتحان کنم !
ما درهمین هفته ها دیدیم که عسکرهای امریکایی نیز از پاچه کشیدند وبه روی مرده ها شاشیدند . اما من خودت را متوجه میسازم که جملات بعدی خود را بخوان و ببین که چګونه ازپاچه کشیده ای ! بخوان !
خودت نوشته ای که :
« دوم مردان و زنان که شاید من و تو در دلاوری غلام شان هم نباشیم عندالضرورت به نام خود نمی نویسند »
آشنای نا آشنا
نخست بایست متوجه باشی که من نه غلامی کسی را پزیرفته ام ونمی پزیرم و بر ضدتفکر غلام باره ګی که خودت در ذهنت پرروش داده ای هم خودت را میشورانم تا خود را حتی پایان تر از غلام دیګران که همچو سرف ها خواهد بود – ندانی . بلکه برای آزادی بیاندیشی و ګفته شاعر را بخاطر بسپاری که
« زندګی انسان ازادی واستقلال اوست – بهر ازادی جدل کن بنده ګی در کار نیست »
اما برای اینکه خودت رامتوجه ساخته باشم – که چه نوشته بودم ، یکبار دیګر مینویسم که من نوشته بودم که :
« آشنایان من هیچګاه چهره های خود را در زیر نقاب نمی پوشانند و با صراحت به نام خود یا با نام مستعار مینویسند . آشنایان من با پرنسیپ انتقاد و صراحت در انتقاد آشنا اندو نیاز ندارند تا خود را در زیر نقاب پنهان نمایند
از زیر نقاب بیرون شو و نشان ده که زن هستی یا مرد ـ از هر جنس که باشی به صراحت بانام اصلی یا مستعار ګپ بزن
- باایزک بودن سیاسی در فغان ستان جایی نخواهی داشت .
درفغان ستان یک لحظه غفلت بازسالها اسارت را بدنبال خواهد داشت »
پس متوجه میشوی که من از خودت نام مستعار میخواهم تا همه بدانند که این اشنای نا اشنای من کیست ؟
من در صفحه ها وتارنماهای دیګر زشت ترین مطالب را برضد خودم میخوانم ولی جاده ان تارنماها یک طرفه است . ازخود را منتشر مینمایند واز من را سانسورنموده ومنتشر نمیسازند ونام خود را مترقی وانقلابی و چنین وچنان میدانند و حالا یک آشنا هم پیدا شد ه که بامن ادعای خویشاوندی فکری از کذشته ها دارد ولی هرنوع اعتراض دربرابر شوینسم و سلطه طلبی را حمله برحریم وجدان خود میداند و میخواهد زیر مفاهیم طبقاتی خودرا پنهان سازد و راه ګم نماید – غافل از اینکه من میتوانم به ساده ګی بدانم که زیر هرکلمه حقوقی – سیاسی – اجتماعی وفرهنګی منافع طبقاتی نهفته است واګر این را ندانم سفیه ای بیش نخواهم بود ومن میدانم که اګر احکام هندسی هم اګر به منافع انسانها برخورد کند – انرا رد میکنند و اګر همین حالا لنین زنده میبود مرا به دزدی کلمات اش متهم میکرد چرا که مطالب از وی را بزبان نوشتاری خودم برایت نوشتم .
یکبار متوجه باش که درهمین ستون دیروزچه در سفته بودی !
« این خوب است که سقوط تو از انتر ناسینالسیم پرولتری به به ناسینالیسم تاجیکی به همه روشن شود. شاید سودی دران ذاشته باشی و فردا در حاکمیتی که ضیا مسعود ها در یک گوشه افغانستان پیدا کنند تو هم سفیر شان درآلمان شوی « ..
من درمورد انترناسیونالیزم پرولتری به صراحت نوشتم ولی برایت مسایل قومی مهمتر از همه است و خودت یک مطلب بسیار دردناک را اعتراف مینمایی و لو در ذهنت تصور نموده ای که برخلاف باقی سمندر نوشته ای . بخش دوم یا خبری از جمله بالایی را یکبار دیګر پیش چشمانت میګزارم وباهم میخوانیم :
« و فردا در حاکمیتی که ضیا مسعود ها در یک گوشه افغانستان پیدا کنند تو هم سفیر شان درآلمان شوی «

آنلاین : ازمحمد گلخان مومند تا عبدالاحد مومند

جستجو در کابل پرس