Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 52385

ازمحمد گلخان مومند تا عبدالاحد مومند

27 جنوری 2012, 20:39, توسط baqi samandar

بخش دوم = پیوسته به بخش یکم .
سخنی با آشنای ڼا آشنا

یکبار متوجه باش که درهمین ستون دیروزچه در سفته بودی !
« این خوب است که سقوط تو از انتر ناسینالسیم پرولتری به به ناسینالیسم تاجیکی به همه روشن شود. شاید سودی دران ذاشته باشی و فردا در حاکمیتی که ضیا مسعود ها در یک گوشه افغانستان پیدا کنند تو هم سفیر شان درآلمان شوی « ..
من درمورد انترناسیونالیزم پرولتری به صراحت نوشتم ولی برایت مسایل قومی مهمتر از همه است و خودت یک مطلب بسیار دردناک را اعتراف مینمایی و لو در ذهنت تصور نموده ای که برخلاف باقی سمندر نوشته ای . بخش دوم یا خبری از جمله بالایی را یکبار دیګر پیش چشمانت میګزارم وباهم میخوانیم :
« و فردا در حاکمیتی که ضیا مسعود ها در یک گوشه افغانستان پیدا کنند تو هم سفیر شان درآلمان شوی « ..
آشنای نا آشنای من !
درجمله بالای حد اعلی عظمت طلبی را بیان داشته ای و ازحاکمیت در یک ګوشه افغانستان – یعنی پذیرفتن پلان ب بلک ویل از جانب شماست – یعنی تجزیه افغانستان – تجزیه جغرافیایی افغانستان یعنی تجزیه صفوف بالقوه زحمتشکان را نیز احتوا خواهد کرد و دراین جمله ات به شکل بسیار ماهرانه افغانستان شمال و جنوب را به رسمیت شناخته و ترازو بزمین میزنی که حاکمیت درشمال نیز از ان عظمت طلبان وشوینیست ها باشد . درغیر ان
این بخش جمله ات چه معنی دارد ؟
« در حاکمیتی که ضیا مسعود ها در یک گوشه افغانستان پیدا کنند «
یک ګوشه افغانستان یعنی کدام ګوشه افغانستان ؟ هندوکش شمالی یا جنوبی ؟
من درهمین مورد با صراحت نوشتم که :
« آی نا آشنا !
درد وخارش ات را با حوصله بګزران و بخاطر بسپار که حکمروایی دوباره ملا عمر و ګلبدین را باخودت فقط در خواب خواهی دید ونه در بیداری . مبارزه برضد هرنوع استبداد ادامه خواهد یافت - مردم را دیګر نمیتوان به بهانه های ګوناګون ګوشت دم توپ ساخت «
یعنی من با صراحت مخالف تجزیه افغانستان و طرحها ی بلک ویل و انګلیسها میباشم و دراین مورد هر انسانی که نظریات من را درهمین کابل پرس? ودر سایر رسانه ها خوانده باشد – تاکید من را برای یک افغانستان – مستقل – متحد – آزاد – آباد- شګوفان ومترقی که درفش ازادی و دیموکراسی وبرابری وعدالت اجتماعی برفرازتمامیت ارضی اش به اهتزار باشد – سخن تنها امروزی من نیست ، بارها خوانده است. از اینرو می پرسم چرا از بخش از افغانستان سخن میګویی ؟
اګر قوم ګرایی را به رسمیت نشناسی بایست بپذیری که هر انسان وشهروند فغان ستان اګر بارای مستقیم مردم به اقتدار برسد میتواند درفغان ستان حاکمیت پیدا نماید .
اینکه این فرد از کدام قبیله است یا کدام قوم و یا پیرو کدام مذهب بایست برایت مطرح نباشد – اما میان کلمات ات میتوانم مطالبی را بیابم که سخن از شهروندی برایت مطرح نیست – بلکه حاکمیت میراثی قرون نزده وبیست را میخواهی در قرن بیست ویک هم تداوم بخشی ـ این خواب است وخیال وجنون ومحال.
درمورد شهدای چنداول و افشاروجنګهای کابل وافغاانستان و شهدای بیشتر از هفتاد هزار انسان درکابل من درهمین کابل پرس کم ننوشته ام ویکبار هرخواننده علاقمند را به همین کابل پرس وتبصره هایی که درهمین کابل پرس داشته ام و یاد کردم - نشانی میدهم و دروازه بحث را باز میګزارم .
درمورد شهدای ګروه انقلابی خلقهای افغانستان و سازا در پنج شیر در سالهای ۱۳۵۷ و۵۸ خورشیدی نیز اظهار همدردی به رفقا وعزیزان و اعضای خانواده شان بارها کرده ام وتاهنوز خود را درغم شان شریک میدانم و هرباری که در پنجشیر رفته ام یا نه رفته ام یادهمه شان راګرامی داشته ام وخواهم داشت . درهمین کابل پرس هم درمورد شان نوشته ام و در تارنماهای دیګر نیز. فقط اشنای نا اشنا زحمت رابه خود هموار ګرداند تا زیاد بخواند وکم اتهام بندد .
درمورد اسدالله سروری نیز در کابل پرس نوشته ام ودرشهر کابل نیز برای اینکه وی محاکمه علنی ګردد با خانواده شهدا یکجایی تا امروز تلاشهایم را ادامه داده ام وخواهم داد . اینکه اسد الله سروری در پنجشیر به عنوان یک زندانی سیاسی نګاه داشته شد – برای خودت این موضوع قابل پزیرش نیست و اګر خودت با وی طرف ګردی یقینن وی را به محاکمه صحرایی محکوم میګردی اما در پنجشیر چنین نکردند و دلایل زیادی وجود داشت و دارد .من طرفدار محکمه قانونی وعلنی اسدالله سروری بودم ومیباشم و با متضررین واعضای خانواده شهدا تلاشهایی جمعی خود را ادامه داده ایم ومیدهیم .
آشنای نا آشنای من نوشته است که : .
«و شما با همه احتمالاً مرد بودن، به قلم زن بی ارزش جنایت کاران شورای نظاری مبدل شدید »
این را میګویند از پاچه کشیدن ای آشنای نا آشنا !
من درمورد احتمال و غیر احتمال اینکه مرد هستم – به همه نامردان که جوی ازمردی کم کرده اند و سالها فارغ البال میګردند – یا زیر سایه درخت عظمت طلبی می نشینند و میګویند واخ چه خوب یخ است – به صراحت مینویسم که یکی از معیارها ومحک ها در فغان ستان شناخت مرد از نامرد است .– درجامعه اروپایی و امریکایی سخن از مرد ونامرد – حرف مسخره ایست و لی اګر قرار باشد در فغان ستان ودرجامعه بخاک
وخون کشیده فغان ستان درګفتار وکردار درکنار مردم باشی – نخستین معیار اینست که طرف کیست ؟
ایا میتوان رویش حساب کرد ؟
هر انسان ۰ اعم از زن و یا مرد و ایزک از نامردان بیزار اند و ازاینرو احتمالن مرد بودن من را مردم فغان ستان در ګوه ودشت ودمن – درشهر وده – در شادی وغم خود امتحان نموده اند و بازهم امتحان مینمایند – من باهمین نام باقی سمندر مینویسم ودر هر کوشه فغانستان هم رفته ام ومیروم و باهمین نام با مردم سخن ګفته ام ومیګویم . اینکه احتمالن خودت این موضوع را نمیدانی – موضوع خودت است .
اشنای نا اشنا !
من نه قلمزن بی ارزش و نه قلمزن با ارزش شورای نظار بوده ام ونه میباشم . شورای نظار از خود تعدادی از قلمزنانی دارد که نه بمن نیاز دارند ونه من برای ایشان مینویسم اما انچه برای اشنای ناآشنای من سخت ناراحت کننده است همانا موضوع مهم قومی واتنیکی است که هر مخالفت با استبداد و عظمت طلبی قومی را نفی مینماید و باعث آزار ونارامی اش میګردد.
در نخستین بخش آشنای نا اشنای ما نوشته بود که :
«
از چندی به این طرف نظرات تهوع آور قوم باز را در کابل پرس از نظر می گذرانم و همشه سروکله تو نیز فقط در هین موارد قومی ظاهر میشود. این باز هم باز هم قوخ قوم بازی ات به خارش آمد «
آشنای نا آشنا !
چرا سروکله من را در موارد قومی می بینی ؟ علاقه خودت در این مباحث چیست ؟
اګر ایزک سیاسی نیستی – با صراحت نظرت را بنویس تا دیده شود که چه نوع موضع سیاسی داری ؟
من دربسا موارد درهمین کابل پرس نوشته ام وبازخواهم نوشت :
برای اینکه خاطرت جمع ګردد – یکبار تبصره های من را درموارد متعدد درستون تبصره ها در مقالات پرویز بهمن زیر عنواین پایان بخوانش بګیر !
خانم نازیه اقبال از آوازخوانی وطرب توبه کرد
قریب الرحمن سعید: قهرمان اصلی جهاد افغانستان جنرال حمیدګل است
در حاشیهء ترور احمد ولی کرزی و مروری بر رویدادهای ګذشته

۲۶ رمضان
چهارم سنبله ۱۳۹۰ خورشیدی
۲۶ اګست سال ۲۰۱۱
سوم عید فطر/ سنبله سال ۱۳۹۰ خورشیدی
سپتامبر سال ۲۰۱۱ میلادی
ماه اسد سال ۱۳۹۰
۲۳ ماه جولای سال ۲۰۱۱ میلادی
من میتوانم برایت ده ها عنوان دیګر را بنویسم که خلاف باور خودت را ثابت می نماید اما منتظرم تا تبصره های من در موارد بالایی را بخوانش بګیری و تبصره های خود را بنویسی و من بازهم خواهم نوشت .
سخنان دیګر باشد برای دور دیګر .
یارزنده و صحبت باقی

.

ه

آنلاین : ازمحمد گلخان مومند تا عبدالاحد مومند

جستجو در کابل پرس