Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 52414

ازمحمد گلخان مومند تا عبدالاحد مومند

28 جنوری 2012, 18:46, توسط baqi samandar

هشتم دلو سال ۱۳۹۰ خورشیدی
جنوری سال ۲۰۱۲ میلادی
نا مه سوم برای اشنای نا آشنا ! (بخش یکم )
سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
اشنای نا اشنایم نوشته است که :
« باقی خان سلام ! »
وعلیکم السلام ای آشنای نا آشنا !
ادعا نامه واتهام دیګرت را باز خواندم و اینبار نتنها بمن اتهام بسته ای بلکه خود را هم قاضی ساخته وهم به عنوان دادستان جلوه داده واز هم در جایګاه مستنطق نشسته ای . برایت توضیح میدهم که چګونه تا متوجه شده باشی که همه تبصره ها را نتنها خوانندګان میخوانند بلکه درهمه موارد حق مسلم شان است که از خودت ومن و هریکی دیګر بپرسند تا پاسخ قناعت بخش ومنطقی بدست بیاورند .
من به چند مطلب دراینجا نمی پردازم ، زیرا درنامه های پیشتر نوشته ام .
یک – درمورد ایزک بودن سیاسی
دو- درمورد اسدالله سروری
اما در موارد دیګری که درادعا نامه نخستین ودومی وسومی ات مطرح شده است باز نیم نګاهی می اندازم تا متوجه شده باشی که ازادی ګفتار وبیان ووجدان حق مسلم تو ومن وهر انسان است. اما من حق ندارم به انسانی زیر نام ازادی بیان توهین نمایم وتوهم این حق رانداری و همه بایست بدانیم که کرامت انسان از تعرض مصون است
دراین نامه سومی ات نوشته ای که :
• «
باقی خان سلام:
من به کج بحثی هایتان ارزش نمیدهم. کسانیکه دیالوگ ها ویا بهتر است بگویم کامنت هارا مطالعه می کنند، میدانند که کی چه نظر دارد ؟ »
آشنای نا آشنا !
نخست میدانی که من نه خان استم نه زمیندار ونه کدام فیودال و یا لاتیفوند که بمن باقی خان میګویی و خوب میدانی که درجامعه پیش مدرن به کی ها خان میګویند ، اینرا کج بحثی میدانی ؟
دو- میدانی که درنخستین نامه ات نوشته بودی که :
« باقی سمندر:
از چندی به این طرف نظرات تهوع آور قوم باز را در کابل پرس از نظر می گذرانم و همشه سروکله تو نیز فقط در هین موارد قومی ظاهر میشود. این باز هم باز هم قوخ قوم بازی ات به خارش آمد «
توجه نما نوشته ای که « از چندی به این طرف نظرات تهوع آور قوم باز را در کابل پرس از نظر می گذرانم »
سوال من اینجاست که چه علاقه خاصی به « نظرات تهوع آور قوم باز » داری ؟
وقتی من یکبار حالت تهوع داشته باشم یا استفراغ نمایم – باردیګر میکوشم که باحالتی که برایم تهوع آور یا استفراغ آوراست– از آن خود را دور سازم وبه سلامتی جسم وجانم می سنجم اما برای خودت انګیزه ای ضعیف یا قوی وجود دارد که به این « نظرات تهوع آور قوم باز» علاقه داری !
من بسا از مقاله ها را درکابل پرس میخوانم و نظر خودم را در مواردی هم نوشته ام که برایت فهرست نوشتم و یا ریفرنس دادم تا بخوانی ولی عاشق ګپ خود هستی .
باز به ادامه همان جمله نوشته ای که : « همشه سروکله تو نیز فقط در هین موارد قومی ظاهر میشود »
دراین بخش بازمیبینم که بکار بردن حرف ( نیز ) و حرف ( فقط ) می رساند که تو بدون چون وچرا دراین بحث ها علاقه خاص داری وحضور داری و شرکت من باعث آزارت میګردد که می نویسی « همشه سروکله تو نیز فقط در هین موارد قومی ظاهر میشود » یکبار زیر کلمه نیز خط درشت بکش و بعدن درمورد کلمه نیز بیا ندیش که چه منظور داری ؟
بعدن از این فراتر رفته اتهام بسته ای که « همشه سروکله تو نیز فقط در هین موارد قومی ظاهر میشود « یعنی اینکه من درموارد دیګر هیچ علاقه ندارم و فقط درهمین موارد ی علاقه دارم که برایت تهوع آور است ؟
فقط – فقط – زیر کلمه فقط نیز خط درشت بکش تا متوجه ګردی که چه نوشته ای !
من درموارد پناه ګزینان همیشه نظرم را نوشته ام – یکبار بخوان تا سر وکله ام را ببینی.
من درمورد شاهنامه فردوسی و بیدل و شاملو علاقه ګرفته ام ویکبار درهمین موارد درکابل پرس بخوان وببین که سروکله ام معلوم میشود یا نه ؟ اګر نه خوانده باشی – اینک ګفته خودت درمورد خودت صدق مینماید که فقط علاقمند مسایل قومی میباشی وبس.
من درهمین مورد درنخستین نامه و دومین پراګراف که درهمین بخش وهمین ستون منتشر شده است – نوشته بودم که :
« اما به بنظر من زندان اندیشه بد ترین نوع زندانها است . به ویژه زندان اندیشه تبارګرایی که سر به استان فاشیسم وصیهونیسم کوبیده است ونیاز به اثبات ندارد . از کله منارها تا اشویتس تا قتل عام کراله تا قتل عام در فلسطین و یا سپتامبر سیاه درافریقا همه میرسانند که تبارګرایی به کجا کشیده شده است و انسانی که در قرن بیست ویک نمیداند که تبارګرایی هم کر میسازد که حس شنوایی کار نمیکند وهم کور میسازد که حس بینایی کار نمیکند و هم کنګ میسازد که انسان دیده نمیتواند - و این ترجمه آیتیست که در قران ای نوشته شده است که ګویا اقای عبدالاحد مومند با خود به خلا ویا فضا برده است . درقران میخوانیم که :
صم ٍ بکم ٍ عمً ٍ فهم لایرجعون «
وقتی نوشتم که « ویژه زندان اندیشه تبارګرایی که سر به استان فاشیسم وصیهونیسم کوبیده است ونیاز به اثبات ندارد « با انهم انزجار من را از تبارګرایی که سر به استان فاشیسم وصیهونیسم کوبیده است « – به تمسخر ګرفته و بدون درنظرداشت عفت کلام می نویسی که :
« این باز هم باز هم قوخ قوم بازی ات به خارش آمد «
این جمله ات چه معنی دارد ؟
به اجازه خوانندګان ارجمند وګرامی !
من ازهمه شما معذرت میخواهم وګستاخی ام را ببخشید ومن عفت کلام را ناګزیرم مراعات ننمایم تا اشنای نا اشنایم بداند که چه نوشته است و چه منظور داشته است !
باهم یکبار دیګر میخوانیم :
« این باز هم باز هم قوخ قوم بازی ات به خارش آمد »
معنی این جمله چیست ؟
قوخ چیست و درکجا قرار دارد ؟ که به خارش آمده است ؟
من در کجا و آشنای نا آشنا درکجا و چګونه میداند که کجای من قوخ دارد و به خارش امده است ؟
بی ادبی و فضولی هم حد و اندازه ای دارد و اینکه از قوخ قوم بازی و خارش سخن می ګویی – من هزاران دشنام را از سال ۱۳۴۴ خورشیدی به اینسو شنیده ام ومیدانم که در سطح دشنام سرایان لغزیدن یعنی تفاوت میان خود و دشنام سرا را زدودن است و اګر نه فرق ومن توچیست – خود بګو وخود بیاندیش و بګذار خوانندګان ارجمند درهمین ستون قضاوت نمایند .
اینکه باز مینویسی که :
« اولاً خدمت عرض شود که من در مبارزه با طالب، گلبدین، سیاف، و سایر جنایت کاران پشتون با شما هستم ولی شما در مبارزه با جنایت کاران تاجیکی چون ربانی، مسعود، عبدالله ...با ما نیستید »
توجه نما آشنای نا آشنای من !
وقتی مینویسی من در مبارزه با طالب، گلبدین، سیاف، و سایر جنایت کاران پشتون با شما هستم ولی شما در مبارزه با جنایت کاران تاجیکی چون ربانی، مسعود، عبدالله ...با ما نیستید »
نخست من درمبارزه با طالب و کلبدین وسیاف نبوده ام ونیستم – بلکه من برضد همه ستمګران ازهرقماشی که بوده اند و باشند تا حد توانایی ام مبارزه نموده ام ومینمایم ـ اینک سخت تعجب مینمایی که فرق با طالب و برضد طالب چیست ؟
این مشکل بیان نمودن وافاده کردن کلام در زبان ماوشماست و خودت این را
کج بحثی میدانی با طالب یعنی همرای طالب و برضد طالب یعنی مخالف طالب ومن خوشحال میشوم که بنویسی « من در مبارزه با ( برضد ) طالب، گلبدین، سیاف، و سایر جنایت کاران پشتون با شما هستم ولی شما در مبارزه با جنایت کاران تاجیکی چون ربانی، مسعود، عبدالله ...با ما نیستید »
من برایت مینویسم که :
من نه برضد پشتون مبارزه مینمایم ونه برضد تاجیک و یابرضد هزاره و یا برضدازبک یا برضد ترکمن و یا برضد بلوچ و یا برضد نورستانی و یابرضد ګجر ویا برضد ایماق ویا برضد قرقیز و یا برضد یکی دیګر ازاقوام .
من برضد ظلم وستم واستبداد و بی عدالتی های فردی واجتماعی مبارزه نموده ام وخواهم نمود و از اینرودست هر انسان عدالت خواه را سخت میفشارم . من طرفداری برابری و مساوات در فغان ستان میباشم . همیشه از برادری شنیده ای ومن سخن از برابری ومساوات می زنم . برای من برادری حرف خشک وبیمعنی خواهد بود اګر با برابری ومساوات یکجا بیان نګردد.
من مینویسم برادر با برادر حسابش برابر ـ من درجامعه فغان ستان برضد همه بی عدالتی ها رزمیده ام وخواهم رزمید . من دربرابر چشمانم کدام پرده لک یا مه این تبارګرایی ندارم که برضد یک قوم و به نفع قوم دیګر موضع بګیرم . من برای برابری حقوقی – زبانی و دینی ومذهبی همه مردم فغان ستان مبارزه کرده ام ومینمایم .
نظر من درمورد زبان ها ،مذاهب و ګروه های قومی امروز در قانون اساسی فغان ستان نیز درج ګردیده است و شکست تفکر زبان ستیزی – مذهب ستیزی و قوم کرایی را که در قانون اساسی سال ۱۳۴۳ خورشیدی مطرح شده بود – باجروبحث های طولانی در نشرات و در درون محافل پیش از برګزاری لویه جرګه قانون اساسی سر وسامان داده بودم وامروز موضع ګرفتن برضد زبان ها یا اقوام درهمه فغان ستان واکنش ها دارد و اګر خواسته باشی اسنادی زیادی را برایت سیاه روی سفید مینویسم .
درمورد سی وهفت شهید در پنجشیر – ارزو دارم که نخست نامهای شان را بنویسی و یا پیدا نمایی و منتشر سازی – البته در همین کابل پرس ودوم روز ووقت به شهادت رسانیده شدن شان را بنویسی و سوم بتوانی با دلایل و اسناد نشان دهی که احمد شاه مسعود قاتل انها است – تا نه تنها من بلکه تاریخ سرزمین ما به قضاوت بنشیند . اګر دلایل واسناد نداشته باشی ومن را شاهد بیاوری – سخت دچار اشتباه خواهی بود . مردم میګویند –خون شهید خشک نمیشود و ازاینرو هرزمانی که به داد خواهی برایی من طرفدار حق وعدالت خواهم بود و اګر نه اتهام بستن بمن ومرا داور ساختن وخودرا مستنطق جلوه داده اندکی نه بلکه بسیار اضافه روی است مانند اینکه مرا متهم به قوخ داشتن کرده ای !

ادامه دارد....

آنلاین : ازمحمد گلخان مومند تا عبدالاحد مومند

جستجو در کابل پرس