Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 52415

ازمحمد گلخان مومند تا عبدالاحد مومند

28 جنوری 2012, 19:00, توسط baqi samandar

بخش دوم پیوسته به بخش یکم -

درمورد سی وهفت شهید در پنجشیر – ارزو دارم که نخست نامهای شان را بنویسی و یا پیدا نمایی و منتشر سازی – البته در همین کابل پرس? ودوم روز ووقت به شهادت رسانیده شدن شان را بنویسی و سوم بتوانی با دلایل و اسناد نشان دهی که احمد شاه مسعود قاتل انها است – تا نه تنها من بلکه تاریخ سرزمین ما به قضاوت بنشیند . اګر دلایل واسناد نداشته باشی ومن را شاهد بیاوری – سخت دچار اشتباه خواهی بود . مردم میګویند –خون شهید خشک نمیشود و ازاینرو هرزمانی که به داد خواهی برایی من طرفدار حق وعدالت خواهم بود و اګر نه اتهام بستن بمن ومرا داور ساختن وخودرا مستنطق جلوه داده اندکی نه بلکه بسیار اضافه روی است مانند اینکه مرا متهم به قوخ داشتن کرده ای !
آشنای نا آشنا !
زمان بګیر وببند بایست به پایان برسد .
بازهم مینویسم که من درهمین کابل پرس در مورد جبهه پنجشیر و مبارزه مسلحانه زیاد نوشته ام که اګر بخوانی نوع دیګر قضاوت خواهی کرد و بازهم خواهم نوشت .
بګذار تاریخ قضاوت نماید که باقی سمندر در کجا قرار میګیرد ؟
من در برابر ریختاندن خون هیچ انسانی بی تفاوت نیستم ونبوده ام ومیدانم که احمد شاه مسعود بخاطری که تسلیم – ګلبدین حکمتیار- طالبان وآی اس – ای نګردید – مورد کینه ونفرت همه عظمت طلبان قرار ګرفت تا اینکه وی را ترور کردند ولی بازهم داغ کینه ونفرت برضد وی را اینک برمبارزه برضد ګویا تاجیک ها ګره میزنند ووقتی داود – داود و برهان الدین را ترور کردند و کشتار های زنجیره ایرا ادامه دادند – فکر کردند که برنده میدان میشوند و با زهم همان خرک و همان درک خواهد بود و روستار تره کی – انورالحق احدی – فاروق وردک – کریم خرم- ګلبدین حکمتیار وستانکزی ملا عمر جشن میګیرند و دور دیګر از کله ها منار ساختن ها و جنو ساید و زمین سوخته اعمال میګردد – مګر کور خوانده اند از اینرو تاهنوز داغ به دل دارند. فاصله ګرفتن از عظمت طلبی و انحصارګرایی در قدرت سیاسی ګامیست بسوی مبارزه ملی ودیموکراتیک .
تمرکز در قدرت دولتی وانحصار قدرت دولتی تاحال به هرنام ونشان ای که بوده است ، فاجعه بار اورده است .
من زنده کش و مرده پرست نیستم . دلایل و اسناد را درمورد شهدای ګروه انقلابی خلقهای افغانستان و سازا و دوستان حفیظ آهنګر در پنجشیر بنویس و منتشر ساز و بګذار همه قضاوت نمایند.
اشنای نا اشنا !
وقتی در نامه ات نوشتی که :
« سلام باقی خان:
من نوشتم که یک آشنای قدیمی باقی: قدیم یعنی زمانیکه من و باقی خط فاصل بین ستمگر و ستمکش می کشیدیم و طبقاتی فکر می کردیم. بدون در نظر داشت قوم و قبیله و مذهب شان. که من تاکنون به همان نظر باقی مانده ام اما باقی، باقی نماند. با اینکه شاید از نظر سن وسال باقی چندین سال بزرکتر از من باشد «
من برایت مینویسم :
اشنای نا اشنا !
برایم بنویس که من درکجا میان ستمګر وستمکش خط فاصل را ازبین برده ام ؟
خودت دربرابر حبیب الله غمخور سکوت نمودی و ازقوخ ! من ګپ میزنی ؟
هرانسان معقول از خود می پرسد که در فغان ستان از زمان زمامداری احمدشاه درانی به اینسو کی وکدام ها درراس دولت ودر دستګاه دولتی وحاکمیت قرار داشته اند و از دولت وارګانهای دولتی به نفع کی و برضد کی استفاده برده اند ؟
مګر دولت یک پدیده طبقاتی نیست ؟
مګردولت فغان ستان میان ستمګران و ستمکشان موقف بی « طرفانه » داردویا مافوق جامعه طبقاتی قرار داشته است و یا قرار دارد ؟
کی ها ستمګر بوده اند و کی ها ستمکش ؟
من میدانم که هزار انسان از قوم خر روت ستم میکشند و ستم کشیده اند و این را توهم می دانی و لی نه حفیظ الله امین نماینده قوم خرروت بود ونه ګلبدین ونه عبدالرسول سیاف که همه این سه نامبرده خود را مربوط به قوم خرروت میدانند و من از این سه نفر نام برده ام وتو این موضوع را باقوم خرروت ربط میدهی و مساله بهتر بودن زبان فارسی را نسبت به زبان پشتو عنوان مینمایی تا چند انسان مانندخودت را راضی ګردانی .
چند هزار انسان را عبدالله امین برادر حفیظ الله امین ورفقای حزبی شان در بامیان وهزاره جات قتل عام کردند ؟
چند هزار نفر را ګلبدین حکمتیار ودوستان حزبی اش قتل عام کردند ؟
چند هزار انسان را درجنګهای کابل همه احزاب هفت ګانه و هشت ګانه ومنشعبین « حزب وطن یا حزب دموکراتیک خلق » در کابل و از اغاز سال ۱۳۵۷ به اینسو کشتند ؟
چند هزار انسان را تجاوزګران شوروی وامریکایی و شرکا کشتند ؟
دراین موارد من درهمین کابل پرس وبسا رسانه ها کم ننوشته ام اما همه وجدان های بیدار که قضایا را از عینک قومی وتباری واتنیکی نمیبینند – نوع دیګر داوری مینمایند و فقط یک اشنای نااشنای من که میخواهد بنویسد که وی قوخ ندارد وایزک سیاسی هم نیست و فقط باقی سمندر قوخ دارد – مسایل را – طوردیګر میبیند ؟
آشنای نا آشنا !
وقتی مینویسی که :
« من نوشتم که یک آشنای قدیمی باقی: قدیم یعنی زمانیکه من و باقی خط فاصل بین ستمگر و ستمکش می کشیدیم و طبقاتی فکر می کردیم. بدون در نظر داشت قوم و قبیله و مذهب شان. که من تاکنون به همان نظر باقی مانده ام اما باقی، باقی نماند. با اینکه شاید از نظر سن وسال باقی چندین سال بزرکتر از من باشد «
برایت خاطر نشان میسازم که عکس مساله درست است – باقی درهمان خط ملی – دموکراتیک از سال ۱۳۴۴ خورشیدی یا ۱۹۶۵ میلادی به اینسو با تمام ناملایمات باقی ماند و دردشت ودمن ود رشهرودرده درکوه ودشت ودر باغ وراغ ای فغان ستان و در تبعید پیوسته روی خط ملی – دموکراتیک پافشاری نموده وهمیشه نوشته است – که پافشاری روی مبارزه کلید پیروریست .
اما بودند عده ای که بعد از کشته شدن وترور سیدال سخندان در جوزای سال ۱۹۷۲ میلادی تمام تلاش شان را برضد خط ومشی ای ملی - دموکراتیک قرار دادند واز کودتای هفتم ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی به بعد پیوسته به مواضع راست و تسلیم طلبانه طبقاتی وملی لغزیدند وحتی دوستان خود ی مانند بکتاش ها را سر به نیست کردند .
باقی سمندر برضد همه بیدادګران ګاهی فردی وګاهی جمعی رزمیده است ومی رزمد اګر من زنده باشم یا نباشم – مبارزه برضد استبداد وبی دادګری ها ادامه خواهد یافت . به بسا مطالب دیګر در نامه های بعدی خواهم پرداخت .
یار زنده وصحبت باقی ..
.

آنلاین : ازمحمد گلخان مومند تا عبدالاحد مومند

جستجو در کابل پرس